همسرانه حریم زندگی💑
12.2K subscribers
14.4K photos
1.62K videos
36 files
278 links
👈مطالب زناشویی،همسرداری💑
ایده،گیف و کلیپ و متن های عاشقانه💏
زیر نظر اَبَر گروه حریم زندگی
کپی حرام
فوروارد آزاد
ورود آقایون آزاد

ایدی ادمین 👇🧚‍♀👇🧚‍♀👇
@Yakamuz230
Download Telegram
🌸ﺑﺎﺯ ﻫﻢ
🌿ﺻﺪﺍی ﮔﺮﻡ ﺧﻨﺪه‌های ﺁﻓﺘﺎب
🌸ﺑﺎﺯ ﻫﻢ
🌿ﺗﺮﺍﻧﻪ های ﺩﻟﻨﻮﺍﺯ ﺻﺒﺢ
🌸ﺑﺎﺯ ﻋﺎﺷﻘﺎﻧﻪﻫﺎی
🌿ﻛﻮﭼﻪ ﻭ ﻧﺴﻴﻢ ﻭ ﭘﻨﺠﺮه
🌸ﻳﻚ ﻃﻠﻮﻉ ﺗﺎﺯه، ﻳﻚ ﺳﻼﻡ دوباره

سلام صبحتون عالی🌿 🌸


@harimezendgi👩‍❤️‍👨🦋
#خانوما_بخونن

بانو نتراشیدن موی های زاید شعله ی ج*ن*سی آقایان را خاموش میکند!

اگرمیخواهید همسرتان جذب شماشود همیشه و در همه حال مرتب و آراسته باشید.
👠 خانومانه 💄

@harimezendgi👩‍❤️‍👨🦋
#همسرانه

وقتی همسرِتان با شما دردودل می‌کند؛
نگویید: حقته!
نگویید: راست گفته!
نگویید: مقصر خودتی!

حتی اگر شما هم در جریان موضوع هستید حرفی نزنید.

بگذارید تخلیه شود و کنار شما به آرامش برسد.
چه مرد و چه زن نیاز دارند که گاهی فقط حرف‌هایشان شنیده شود و هیچ قضاوتی انجام نشود.

@harimezendgi👩‍❤️‍👨🦋
#خانوما_بخونن

خانوم های محترم...

هیچگاه مردتان ﺭﺍ ﺑﻪ ﺩﺭﮎ‌ ﻧﮑﺮﺩﻥ، ﻋﺪﻡ ﺻﻤﯿﻤﯿﺖ ﻭ ﺑﯽﺍﺣﺴﺎﺱ ﺑﻮﺩﻥ ﻣﺘﻬﻢ ﻧﮑﻨﯿﺪ

ﺍﻭ ﺩﺭﮎ ﮐﺮﺩﻥ وﺑﺎﺍﺣﺴﺎﺱ ﺑﻮﺩﻥ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺷﯿﻮﻩ ﻣﺮﺩﺍﻧﻪ ﻧﺸﺎﻥ ﻣﯽﺩﻫﺪ.
کمی صبور باشید وزودقضاوت نکنید

@harimezendgi👩‍❤️‍👨🦋
#آموزشی
#زنان

برای درمان خشکی واژن وروشن شدن پوست واژن میتوان از ویتامینDدرغذاهای مختلف استفاده کرد و یتامینDباتکثیرسلولهای مخاطی واژن وایجادرطوبت میتواند خشکی واژن رنگ پریدگی وتغییر رنگ واژن ازبین ببرد
@harimezendgi👩‍❤️‍👨🦋
#همسرانه

برای رسیدن به آرامش همسرتان را زیاد ببوسید.

بوسه ذهن را آرام میکند. تنفس در زمان بوسیدن عمیق تر میشود، عضلات چشم شل شده و در راحت ترین حالت قرار میگیرند.

این کار بهترین تکنیک برای قطع ارتباط با دنیای پرهیاهو و آرام شدن است.

@harimezendgi👩‍❤️‍👨🦋
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
#کلیپ

🌷تا می‌شنوم صداتوآروم میشم❤️🌿
🌷موزیک ویدیوعاااالی🌸👌

@harimezendgi👩‍❤️‍👨🦋
#پارت_370


خودمو برای کتک خوردن آماده کرده بودم.
برای زخمی‌شدن سمت دیگه صورتم....برای سرخ شدن پوستم از رد سیلی های دردناکش اما....

صدای بیتفاوتش توی گوشام پیچید:

-بعضی وقتها حیفم میاد دستجو بخاطر تو بالا ببرم....بعضی وقنا بدجور ارزش کتک خوردن هم نداری....نمک به حرومی هستی که دومی نداری....شیطونی....اونم از نوع خطرناکش...از نوع مونثش.....


آب دهنمو قورت دادمو گفتم:.

-تو خودخواهی....مغروری....میخوای همه ازت اطاعت کنن اما من نمیخوام...من برده ی تو نیستم....


رو به روم ایستاد...گردن کج کرد و گفت:


-دِ لعنتی تو چه مرگته!؟ من واسه تو چی کم گذاشتم....!؟ بدبخت تو تا قبل این تو فلاکت زندگی میکردی! واسه خرج یومیه ات به اینو اون سرویس میدادی.....حالا واسه من ناز میکنی!؟؟‌منو پَس میزنی !؟ 


آهسته لب زدم:


-من کاخ پادشاهیی تو رو نمیخوام....من ترجیح میدم همون بچه گدا باشم....همون بچه گدایی که تو خرج یومیه اش مونده..‌‌‌..
من میخوام آراد و رها باشم....ولی اینجا همش تو قفسم....نه...از قفس هم بدتر.....


انگشت و شست و اشاره اش رو به نشانه ی پول روی هم‌سابید و گفت:


-تو جزیی از اموال منی.... یه تومنی هم که بالا کشیدی اینجوری تصورش میکنم که پولی بود که بابت تُف کردم....هر چند که تو یه ریال هم ارزش نداری چه برسه به یه تومن....


 رنجور و خسته دستامو توی موهام‌فرو بردمو عاجزانه گفتم:


-لعنتی من نمیدونم کی اون پولو از حسابت برداشته....به خدا نمیدونم.....به پیر به پیغمبر نمیدونم....


دیگه خسته شده بودم...از این که هی واسه همه باید توضیح بدم‌پول ندزدیدم و در آخرهم‌باور نمیکردن خسته شده بودم....از کنارش گذشتم و رفتم سمت تخت....همونجا نشستم و دستامو دور تنم حلقه کردم.....

چند دقیقه ای همونجایی که بود ایستاد و بعد سمت در رفت....میخواست بره بیرون اما منصرف شد...اینکارو چند بار انجام داد...هم دلش میخواست بره و هم نه... اما درنهایت اومد سمتم....کنارم نشست....
موهامو پشت گوشم‌زد و لاله ی گوشمو بوسید...انگار هر چقدر باخودش کلنجار رفته بود نتونست بیخیال رابطه با من بشه....

نرمی گوشم رو که بوسید،چشمامو بستم و با دهن بسته یه نفس عمیق کشیدم....بهم‌چسبید...دستامو ازهم‌باز کرد و دست خودشو گذاشت روی سینه ام و آهسته شروع به مالیدنش کرد....

نفسهام عمیق و کشدار شدن‌‌‌‌‌‌.....دستمو روی بازوش گذاشتم....گوشمو ول کرد و رفت سراغ گردنم....جایی که زیادی روش حساس بودم و نرم نرمک باعث شد وا برم و سست بشم....

سرشو ازم جدا کرد...دستشو وسط پاهام‌کشید و بعد آوردش بالا...کف خیس دستشو جلوی چشمام گرفت و گفت:


-تحریک میشی ولی باز حاضر نیستی راه بیای....تو خود شیطانی....

اینو گفت و هلم داد روی تخت.....خودش بدنمو کشید بالا....عین عروسک خیمه شب بازی که هیچ تسلطی رو خودش نداره فقط تماشاش میکردم.....خیمه زد روی تنم و لبهای‌نیمه بازمو شکار کرد...آروم و عمیق می بوسید درحالی که دستهاش جای جای بدنم رو لمس میکرد....
سینه هام...پهلوهام.... رون پاهام....بازوهام....شکمم.....

وقتی دستش وسط پاهام رو به بازی گرفت رفته رفته منم قاطی این فضای شهوت انگیز شدم....اینجا دیگه عقل نبود که تصمیم‌میگرفت...اینجا حس تحریک شدن به بقیه ی حس ها تسلط پیدا میکرد و فکر رو از کار مینداخت‌.....

دستامو دور گردشن حلقه شد و پاهام دور کمرش....وقتی دید قصد همراهی کردنش رو دارم شدت بوسه هاش رو بیشتر و بیشتر کرد جوری که حس میکردم لبهام رو قورت داده....

نفس که کم آوردلبهامو ول کرد و بعد رفت سراغ گردنم.....داغی دهنش....سابیده شدن زبونش روی تنم، حرکت دستهاش روی بدنم...مالش سینه هام....همه ی اینها باعث شد ناخواسته به تشک چنگ بندازم و ناله سر بدم.....

-آاااااه.....اوووم.....

زبونشو رو استخون ترقوه ام کشید و گفت:

-جوووون.....


پاهامو ناخواسته بهم‌چسبوندم که دستش بین رونهام‌قفل شد....بدون اینکه روی بدنم بشینه کمرش رو صاف کرد و خودش تیشرتش رو درآورد.... بعد دوباره خم شد روی تنم....
یکی از سینه هام رو تو مشتش گرفت و یکی دیگه رو توی دهنش فرو بردو درحالی که توی چشمای خمارم خیره خیره نگاه میکرد شروع به مکیدن نوک سینه ام‌کرد....

از شدت لذت کمرمو بالا گرفتمو جیغ نه خیلی بلندی از سر لذتش کشیدم....

حالا دیگه هردومون درحال لذت بردن بودیم....و مهم نبود که قبلش داشتیم دعوا میکردیم....یا اینکه اون تحقیرم میکرد....
اون میخواست آروم‌بشه....مثل من....

وقتی حسابی آمادم‌کرد شلوارکش رو کشید پایین و خودش رو با بدنم هماهنگ کرد........
ادامه پارت بالا 👌👌



جاهایی از بدنم رو که زیادی روشون حساس بودم‌ رو میبوسید که تحریکم کنه تا دیگه نتونم پسش بزنم.... بیشتر از همه گردنم رو چون تا اونجا رو می مکید چشمای من بسته میشد   آه های غلیظی از دهنم‌بیرون میپرید و نفسهام کشدار میشد.....

بدون اینکه چشمامو باز  کنم دستامو روی کمر لختش سُر دادم و بدنش رو چنگ زدم.
واکنش های من به عشقبازی هاش جری ترش میکرد....
نفس بریده لبهاشو از روی گردن و دستهاشو از روی سینه هام برداشت....سرو تنش عرق کرده بود و چشماش مداوم روی بدنم در چرخش بود....

خودش رو کشید پایینتر....چشمامو باز کردمو همونطور که تند تند نفس میکشیدم بهش خیره شدم....بدنش رو کشید پایینتر....شلوار و شورتش  رو همزمان باهم  از  پاش بیرون کشید و پرت کرد پشت سرش.....
چشمم ناخواسته رفت سمت  آل×ت کل×فت و ش×ق شده اش که انگار تو حصار بود....

بین پاهام نشست و شروع کرد به بوسه بارون کردن بدنم....

از قفسه ی سینه ام شروع کرد به بوسیدن تا روی شکمم....

لبمو زیر دندون فشار دادمو دستامو توی موهاش فرو بردم.....لبهاش تند و خشن پوست تنم  رو میکشید....
حالا دیگه خودم دلم میخواست بره سراغ اصل کاری....یه جورایی دلم‌میخواست زودتر به اوج لذت برسم و خسته شده بودم از این مقدمه بازی ها....
صدای نفسهای تند ارسلان و  آه های از سر شه×وت من توی فضای اتاق پیچیده بود و جو رو س×سی و شه×وت انگیز کرده بود..!

درحالی که زبونشو توی نافم میچرخوند،دستشو وسط پاهام برد وشروع کرد به مالیدنش....خیس خیس بود و حرکت کف دستش بخاطر این خیسی صدای  شُر  میداد....انگار این خیسی حال ارسلان رو بدتر کرد...چون دوباره اومد بالاتر ودرحالی که باخشونت نوک سینه هام رو می بوسید و با دندون میکشید گفت:

-اوووف....خیس خیس ........

از شدت شه×وت و بی طاقتی مثل مار به خودم‌میپیچیدم...پاهامو چفت کرده بودم...دلم میخواست آتیشی که بین پاهام به پا شده بود رو خاموش کنه اما اون همچنان قصد داشت این مقدمه چینی هارو ادامه بده.....قبلا توی بیمارستان نتونسته بود درست و حسابی هرکاری میخواد انجام بده و حالا انگار داشت تلافی اون لحظه هارو در میاورد.....

صدای ملچ ملوچ بوسه هاش توی گوشام میپچید و لحظه به لحظه بیتاب ترم میکرد....
سرم از اونهمه خوشی و لذت درحال گیج رفتن بود...دلم‌میخواست زودتر بره سراغ اصل کاری....بین پام نبض میزد و کلف×تی آل×تش رو میخواست....

درحالی که داشت بین‌پام رو می مالید و زبون داغشو روی سینه هام سُر میداد،دستمو دراز کردم و مردو×نگی کلفتش رو لمس کردم....
سفت و شق و داغ شده بود....
نفسم لرزید....
دلم میخواست هر چه زودتر اون لذت مطلق رو حس کنم.....تو دستم فشارش دادم که تو گلو خندید و گفت:


-چیه....!؟ خیلی بیقرار شدی!؟


نفسم رو بیرون فرستادمو بریده بریده گفتم:


-برو سر اصل مطلب....


انگشتشو روی لبهام کشید و گفت:


-آروم یا خشن....!؟


سرانگشتمو روی کلاهک‌خیس مردو×نگیش کشیدمو گفتم:

-خششششن......

انگشتشو توی دهنم فرو برد و گفت:

-پس میخوای ج×ر بخوری....


بدون اینکه جوابشو بدم شروع کردم به مکیدن انگشتشش اما خیلی سریع اونو از دهنم بیرون کشید و خودش رو با بدنم هماهنگ کرد....

مردو×نگیشو به بین‌پاهام مالوند تا خیس بشه و بعد که حسابی لزج شد خیمه زد زو تنم...کف دوتا دستش رو طرفین نگه داشت و با یه حرکت خشن کل مردون×گیش رو تا دسته واردم کرد تا صدای جیغ بنفشم توی کل اتاق بپیچه...

خودش رو ثابت نگه داشت....یه نگاه به من انداخت و بعد گفت:


-گفتی خشن آره!؟؟؟


قبل اینکه دهان باز کنم شروع کرد به کمر زدن.....اونقدر تند تند میزد که تخت زیر پامو به لرزه در اومده بود.....
تنگی من و کلفتی اون یعنی اوج لذت...و من واقعا در حال لذت بردن بودم....شاید بیشتر از دفعات قبل.....

واسه اینکه بازم‌جیغ نکشم‌خم‌شدو لبهامو توی دهن داغش فرو برد....و بعد همچنامن به ضربات کوبنده اش ادامه داد....
میتونستم حتی برخورد مردو×نگیش رو تا زیر دلم‌حس کنم.....و این حرکت اونقدر برای من و خودش  لذت داشت که  هردو باهم‌ ارض×ا شدیم....

من بدنم‌لرزید و سست شدم و اون آه تو گلویی کشید و خودش رو تو بدنم خالی کرد و افتاد روی تنم.....

@harimezendgi👩‍❤️‍👨🦋
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
✴️ جمعه 👈21 اردیبهشت/‌ ثور 1403
👈1 ذی القعده 1445 👈10 می 2024
🕌 مناسبت های دینی و اسلامی.
🔥مرگ اشعت بن قیس ملعون" 40 هجری " و او در  قتل امام علی علیه السلام شریک بود .
🌹ولادت با سعادت حضرت فاطمه معصومه علیها السلام " 173 هجری " (و روز دختر را به همه دختران عزیز هم وطنم  تبریک عرض میکنم... )
🌙⭐️ احکام دینی و اسلامی
.
❇️ امروز روز خوبی برای امور زیر است:
خواستگاری عقد ازدواج‌.
مسافرت.
خرید و فروش.
امور زراعی و کشاورزی.
خرید وسیله سواری.
آغاز بنایی و خشت بنا نهادن خوب است
.
و دیدارهای سیاسی و اجتماعی خوب است.


🚘مسافرت: مسافرت خوب است.

👶 زایمان مناسب و نوزاد مبارک و روزی دار است.

🔭 احکام و اختیارات نجومی.
🌓 امروز قمر در برج جوزا و از نظر نجومی روز مناسبی برای امور زیر است:
✳️خرید کالا.
✳️معامله املاک.
✳️مبادله اسناد و قولنامه.
✳️ارسال کالاهای تجاری به مشتری.
✳️کارهای آموزشی.
✳️و آغاز نگارش کتاب نیک است.
🟣نگارش ادعیه و حرز و برای نماز حرز و بستن آن خوب است
.
👩‍❤️‍👨 انعقاد نطفه و مباشرت.
مباشرت امشب شب شنبه: مباشرت منعی ندارد و مباشرت مباح است.

💇💇‍♂  اصلاح سر و صورت.
طبق روایات، #اصلاح_مو (سر و صورت) در این روز از ماه قمری ، کوتاهی عمر است.
💉💉 حجامت.
فصد زالو انداختن یا #حجامت در این روز از ماه قمری ،برای رگ ها ضرر دارد.

😴😴 تعبیر خواب امشب:
خواب و رویایی که شب شنبه دیده شود تعبیرش از ایه ی 2 سوره مبارکه "بقره" است.
الم ذالم الکتاب لاریب فیه...
و از مفهوم و معنای آن استفاده می شود که خواب بیننده بر چیزی اطلاع یابد که قبلا نمی دانست و یا خبری در قالب نامه یا حکمی به وی برسد که باعث خوشحالی وی گردد. ان شاءالله. شما مطلب خود را بر آن قیاس کنید.
✂️ ناخن گرفتن.
جمعه برای #گرفتن_ناخن، روز بسیار خوبیست و مستحب نیز هست. روزی را زیاد ، فقر را برطرف ، عمر را زیاد و سلامتی آورد.
👕👚 دوخت و دوز.
جمعه برای بریدن و دوختن، #لباس_نو روز بسیار مبارکیست و باعث برکت در زندگی و طول عمر میشود...
✴️️ وقت استخاره.
در روز جمعه از اذان صبح تا طلوع آفتاب و بعد از زوال ظهر تا ساعت ۱۶ عصر خوب است.
💠 ️روز جمعه طبق روایات متعلق است به #حجة_ابن_الحسن_عسکری_عج . سفارش شده تا اعمال نیک و خیر خود را در این روز به پیشگاه مقدس ایشان هدیه کنیم تا ثواب دوچندان نصیبمان گردد
💠 ️روز جمعه طبق روایات متعلق است به #حجة_ابن_الحسن_عسکری_عج . سفارش شده تا اعمال نیک و خیر خود را در این روز به پیشگاه مقدس ایشان هدیه کنیم تا ثواب دوچندان نصیبمان گردد
‌نون و پنیر و انگور در کنار چای تازه دم ،از دلخوشی های ساده ای که میشه ازش لذت برد ...
صبحتون بخیر 😍

@harimezendgi👩‍❤️‍👨🦋
#ایده_متن


‌‌‌‌‌ 🦋

پگاہ لبخندت
زیباتـرین
صبح غزلخوان آشنایے هاست


#سمیہ‌_خلج🦋
@harimezendgi👩‍❤️‍👨🦋
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🎊💗فرشته ها همیشه ...
💗🎉وجود دارند
🎊💗ما بعضی وقتا چون بال ندارن
💗🎉بهشون میگن دختر
🎊💗فرشته های زمینی
💗🎉ولادت حضرت معصومه(س)
🎊💗روزدختر
بر شما مبارک🎈🎊😍

@harimezendgi👩‍❤️‍👨🦋
#همسرانه


📌قبل از هر چیزی، سعی کنید بپذیرید که شما علت شکاک بودن همسرتان نیستید یا اگر هم ربطی به این قضیه داشته باشید، نقش‌تان خیلی زیاد نیست.

مثلا شاید همسرتان عادت دارد که تماس‌های تلفنی یا پیام‌های تلگرامی‌تان را مدام چک کند، اما باید بدانید که شما عامل چنین رفتارهایی نیستید، بلکه بدگمانی همسرتان به علت طرز برداشت متفاوت اوست، به این معنی که نوع نگاهش به وقایع زندگی با نوع نگاه دیگران فرق دارد.


@harimezendgi👩‍❤️‍👨🦋
#همسرانه

رازداری شما در زندگی مشترک،

میتواند #اعتماد همسرتان را بیش از پیش تثبیت نماید

مشکلاتتان به هیچکس مربوط نیست جز خودتان


@harimezendgi👩‍❤️‍👨🦋
انتخاب سالم رفتار سالم
دکتر محسن محمدی نیا
#صوتی

چرا در تعهد و وفاداری به مشکل می خورم ⁉️
چرا با وجود اینکه در رابطه مسئولانه رفتار کردم شکست خوردم ⁉️

بشنوید از دکترـ
محمدی نیا معین
✴️روانشناس و
✴️مشاورخانواده
تحکیم روابط زوجین👩‍❤️‍💋‍👨

@harimezendgi👩‍❤️‍👨🦋
#خانوما_بخونن

🌸
یه مرد وقتی احساس قدرت کنه ، دوست نداره در مورد یه موضوع باهاش کل کل کنن .
پس اگه سر یه موضوع با اون زاویه پیدا کردید خیلی کوتاه نظرتون رو بگید.
اگه دیدید قانع نمیشه !
جمله "باشه هر چی تو بگی" رو به قلبش شلیک کنید !
مطمئن باشید روی نظر شما فکر می کنه و
اگه به درستی اون پی ببره حتما از نظر خودش بر می گرده و به نظر شما عمل می کنه .
ولی اگه باهاش بگو مگو کنید کاری به درست یا غلط بودن نظر شما نداره .
اون فقط می خواد از قله ی قدرت پایین نیاد وقتی شما بهش قدرت بدید ابایی نداره که از نظر خودش برگرده.

@harimezendgi👩‍❤️‍👨🦋
#مجردا_بخونن


♥️🍁🍂🍁🌿
🌿                     
🍁
🍂
♥️
افرادی که نتوانسته اند روابط پیشین خود را کاملا از ذهن و روان خود دور سازند یکی از نامناسب ترین گزینه ها برای رابطه محسوب می شوند.

این گونه افراد در زندگی جدید خود دائما در حال مقایسه و یاد آوری خاطرات گذشته خود هستند.
این مسئله از لحاظ روانی هم خود فرد را دچار آسیب می نماید و هم شریکش را دچار یاس و سرخوردگی خواهد نمود.

@harimezendgi👩‍❤️‍👨🦋
#آموزشی
#خانوما_بخونن

🔞 نکاتی که یک خانم برای دریافت
سک.س زبانی از طرف شوهرش باید رعایت کند‼️

به شوهرتان بگوئید که چقدر عاشق اینکار هستید و تاثیر س.کس زبانی روی خود را برایش توضیح دهید.

از خوشبو و خوشمزه بودن بدنتان اطمینان حاصل کنید، قبل از آن حتما دوش بگیرید.

از او بخواهید با شما حال کند. مثلا بگوئید، “عزیزم، میخواهم زبانت را روی بدنم احساس کنم.” سرش را به طرف پائین فشار دهید. دقیقا این موضوع را روشن کنیدکه این کاربرای شما لذتبخش است و دوست دارید به دفعات برای شما انجام دهد.

⇠از او بپرسید که چرا به اندازه ای که شما دوست دارید، اینکار را انجام نمی دهد، ممکن است دلیل منطقی وجود داشته باشد، مثلا شاید زبانش خسته میشود یا گردنش درد میگیرد، همه اینها را میتوان به سادگی با تکنیکها یا وضعیتهای مختلف حل کرد.
فقط وقتی که از انجام کلیه موارد فوق و صحبت درمورد آنها خسته و ناامید شده اید، مجازهستیدکه البته با نرمی و ملایمت به او بگوئید که واقعا انصاف نیست من برای ارضای شما این همه سعی کنم، اما شما نخواهی که این لذت را به من برگردانی،مجددا، تاکید
میکنم که از تهدید کردن و مشاجره بپرهیزید

@harimezendgi👩‍❤️‍👨🦋