حافظ خوانی خصوصی
3.73K subscribers
485 photos
366 videos
10 files
576 links
در زندگی داستان‌هایی هستند که غافلگيرمان مي‌كنند، دست مان را می‌گیرند و به جایی دیگر می‌برند یا مثل آینه‌ای جادویی دنیای درون مان را نشان می‌دهند.


@alirezairanmehr نشانی ادمین
Download Telegram
▪️
پشمینه پوش تنگ خو از عشق نشنیده است بو
از مستی اش رمزی بگو تا ترک هوشیاری کند

سال‌های دبیرستان رفیقی داشتم که می‌گفت:
ـ اگه می‌خوای کاری بکنی که هیچ کسی نبینه، اون رو آشکار جلوی همه انجامش بده. چون چیزی رو که خیلی جلوی چشم باشه کسی نمی‌بینه.

به نظرم خیلی وقت‌ها همین طوره ولی می‌دونی عزیزم، این تکنیک یه مشکلی هم داره. وقتی برای گول زدن دیگران باشه مشکلی نیست، مشکل وقتی شروع می‌شه که با همین روش خودت رو گول می‌زنی. مثل تعصب و درد و خشم و خودخواهی و حماقت‌های آشکاری که هر روز انجام شون می دی و تبدیل به برنامه‌ی روزمره‌ی زندگیت می‌شه. انگار خیلی معمولی داشتی صبحانه می خوردی.

مثل همین پشمینه پوش تنگ خو که حافظ نازنین می‌گه. در ظاهر منظور حافظ از پشیمنه پوش آدم‌هایی هستن که برای دل نبستن به دنیا لباس‌های زمخت و ناراحت می‌پوشیدن که همیشه یادشون باشه این دنیا و زندگی فقط محل رنج کشیدنه و باید مدام تهذیب نفس کنن که زیبایی دروغین دنیا گول شون نزنه.

این که آدم بدونه زندگی پر از رنج‌های غافلگیر کننده است چیز بدی نیست و آدم رو قوی‌تر هم می‌کنه. ولی مشکل زمانی به وجود می‌یاد که نتونی جلوی فکر کردن به‌شون رو بگیری و همیشه در حال فرار از چیزی باشی. اون وقت به جای این که رنج کشیدن و پالایش نفس از تو آدم آرام و مهربان و با شفقت تری بسازه تبدیل به (پشمینه پوش تنگ خویی) می‌شی که نه به کسی رحم می کنی نه به خودت!

خوبه که زمان حافظ این آدم‌های (تنگ‌خو) لباس پشمی زمخت می‌پوشیدن و راحت می‌شد تشخیص‌شون داد، ولی امروز همین آدم های تنگ خو کت و شلوار مد روز و لباس شب های شیک ایتالیایی می‌پوشن و به راحتی نمی‌شه دید چه بی‌رحمی ترسناکی توی قلب شون پنهان شده! آدم‌هایی که نمی‌تونن ماشین ذهن شون رو یک لحظه هم خاموش کنن یا حتا خودشون از خاموش کردنش می‌ترسن چون اون وقت با تصویر واقعی خودشون رو به رو می شن، چون بیشتر ما به هزاران چیز مختلف فکر می‌کنیم برای این که در واقع به اون چیزهایی که ازش می‌ترسیم فکر نکنیم و این طوری کم کم تبدیل به موجوداتی تنگ خو و افسرده یا بی‌رحم و زهرآلود می‌شیم.

به قول کارلوس فوئنتس نازنین که توی کتاب باشکوه (کنستانتینا) می‌گه:

(فکری که لحظه‌ای نیارآمد، هیولا می‌سازد!)

برای همین حافظ عزیزمون می‌گه: (از مستی اش رمزی بگو تا ترک هوشیاری کند) احتمالا رمزی که منظور حافظ از (مستی) و (ترک هوشیاری) ست، چشیدن لذت یک لحظه خاموشی ذهنه. لذت یک لحظه لمس کردن کامل و تمام عیار خودت، کنار زدن هزاران فکر رنگارنگ برای دیدن یک چیز! چیزی که غیر از بودن خودت در لحظه‌‌ی حال نیست.

ولی جالبه، گاهی برای فرار از همین لحظه است که (مستی) رو ( زدن به در بی خیالی) و (ول کردن همه چیز) تعبیر می کنیم، در حالی که (بی‌خیالی) هم چیزی جز همون افکار فرساینده نیست که فقط تغییر شکل پیدا کردن. مثل سر دردی که فقط با مسکن تبدیل به کرختی شده ولی همچنان هست! همه‌ی این ها فریب‌های ذهن ما ست برای اینه که ترک هوشیاری نکنیم و همون پشیمنه پوش تنگ خو باقی بمونیم!

دوای این درد انسانی هم جز ترک هوشیاری نیست، آگاه شدن بر لحظه‌های بودن خودت، کنار گذاشتن تصویرهای دروغینی که از خودت ساختی تا ببینی همه‌ی اون چیزهایی که (هوشیاری) و زرنگی خودت فرض می‌کردی فقط حماقتی عذاب آور بوده که از شدت آشکار بودن نمی‌دیدی‌شون. دقیقا مثل همون کاری که خیلی عادی جلوی همه انجامش می‌دی تا کسی نبینه. مثل یخ زدن تدریجی توی یه زندگی معمولی و تکراری.

دور و بر ما پر از پشمینه پوش‌های تنگ خویی ست که سوار مترو و هواپیما می‌شن، خوش می‌گذرونن یا توی کار و گرفتاری و بدبختی‌های روزمره غرق شدن، آدم‌هایی که شامه شون رو برای استشمام بوی عشق از دست دادن. نمی‌دونم شاید هم من دیوونم که این همه وقت بعد از مردنت هنوز بوی زیر پوشت رو احساس می کنم.

برشی از کتاب: #حافظ_خوانی_خصوصی
این رمان ماجرای زندگی عجیب زن و مردی ست که با تعبیر غزل‌های حافظ نگفتنی‌ترین حرف‌های خصوصی زندگی‌شان را می‌گویند و داستان هزاران زندگی دیگر که در هم تنیده می‌شوند.
این کتاب در نشر #چشمه منتشر خواهد شد
▪️
این‌جا رادیو ایرانمهر است، صدای داستان، شعر و گفتارهایی درباره‌ی زندگی
▶️ @hafezkk
▶️ @hafezkk
رشته‌ی عصبی نازک و خیلی مهمی درست از میان مغز انسان می‌گذره که کارش وصل کردن اعصاب بویایی به مغزه.

اما اتفاقهای زیادی ممکنه باعث قطع شدن یا از کار افتادن این عصب حیاتی بشه.

اون وقت نه تنها هیچ بویی رو احساس نمی‌کنی بلکه هیچ مزه‌ای رو هم نمی‌تونی تشخیص بدی.

برای همین خوردن تکه‌ای نان تازه و خوش عطر با خوردن یه مشت خاک هیچ تفاوتی نداره.

هر چند آدم‌ها به زندگی بدون مزه و بو هم عادت می‌کنن. مثل تحمل کردن خیلی چیز های دیگه که تحمل کردنش باور ناپذیره.

می‌دونی عزیزم، فکر می‌کنم عشق هم یه جورهایی مثل همین عصب فوق‌العاده حساس بویایی می‌مونه.

در زندگی بدون عشق هم مثل زندگی بدون بویایی مزه‌ی خیلی چیزها از بین می‌بره.

طوری که گاهی مجبوری به خودت بگی: بدون عشق هم خیلی داره بهم خوش می‌گذره. درحالی که توی عشق هیچ وقت نیاز به گفتن چنین چیزی به خودت نداری.

ولی خیلی از آدم‌ها زندگی بدون عشق رو ترجیح می‌دن، چون عشق بهای سنگینی داره.

بهای عشق گاهی تنهایی ست!

یا تحمل یک عمر زندگی مشترک با فقدان‌هایی بزرگ در کنار کسی که سر خیلی چیزها باهاش تفاهم نداری.

و گاه بهای عشق یک عمر زندگی در تنهایی است!

این شاید بی‌رحمانه ترین بهای عشق باشه.

اما حتا توی یک عمر زندگی عاشقانه در تنهایی هم هیچ چیز مزه و بوی خودش رو از دست نمی‌ده!
برشی از رمان: #حافظ_خوانی_خصوصی
به زودی: #نشر_چشمه

▪️
این‌جا رادیو ایرانمهر است.
▶️ @hafezkk
▶️ @hafezkk
ادامه‌ي داستان بالا

شاید این تنها راه نجات از شکنجه‌ای مادام العمر باشه. راستش برای همینه که من هر روز برات حافظ خوانی خصوصی می‌کنم. این راه نجات مشترک ماست.

برشی از کتاب: #حافظ_خوانی_خصوصی
این رمان ماجرای زندگی عجیب زن و مردی ست که با تعبیر غزل‌های حافظ نگفتنی‌ترین حرف‌های خصوصی زندگی‌شان را می‌گویند و داستان هزاران زندگی دیگر که در هم تنیده می‌شوند.
این کتاب در نشر #چشمه منتشر خواهد شد
▪️
این‌جا رادیو ایرانمهر است، صدای داستان، شعر و گفتارهایی درباره‌ی زندگی
▶️ @hafezkk
▶️ @hafezkk
عزیزم، هیچ وسیله‌ یا نگرشی تا کنون در جهان اختراع نشده که بتونه جلوی رنج‌های ناگزیر زندگی رو بگیره.

ولی تنها چیزی که باعث می‌شه بتونی رنج‌های زندگیت رو با لذت تحمل کنی، عشقه.
▪️
برشی از کتاب: #حافظ_خوانی_خصوصی
این رمان ماجرای زندگی عجیب زن و مردی ست که با تعبیر غزل‌های حافظ نگفتنی‌ترین حرف‌های خصوصی زندگی‌شان را می‌گویند و داستان هزاران زندگی دیگر که در هم تنیده می‌شوند.
این کتاب در نشر #چشمه منتشر خواهد شد
▪️
این‌جا رادیو ایرانمهر است، صدای داستان، شعر و گفتارهایی درباره‌ی زندگی
▶️ @hafezkk
▶️ @hafezkk