خیلیها راديو نداشتند❗️
و آنها که داشتند کلی برو و بیا و اهن و تلب داشتند. پز میدادند. شب🌙 که میخواستند به مهمانی بروند، رادیوی گنده و سنگینشان را بغل میکردند. چراغ دستی برمیداشتند و میرفتند مهمانی که صاحبخانه هم رادیو گوش کند. آنتناش مکافاتی داشت. سیم بسیار بلندی بین دو تا چوب میزدند🫠 چوبها را دو سوی بام میگذاشتند یا میبستند به درختهای گردو و چنار. سیم دیگری از میان آن سیم بلند پایین میآوردند و میبستند به رادیو رادیو میخواند.
وقتی کسی با رادیو به مهمانی میرفت. می بایست سیمها، آنتن و چوبهایش را هم با خود ببرد. بچهها چوبها را میگذاشتند سر شانهشان🥹 مادر سیمها را میآورد و بابا رادیو را بغل میکرد که سالم بردنش کار هر کسی نبود. قبل از مهمانی یکی دو ساعت صرف درست کردن آنتن میشد. رادیوها هم خیلی بزرگ و سنگین بودند. باتریشان هم بزرگ بود. کمی از باتری ماشین کوچکتر.
#شما_که_غریبه_نیستید
#هوشنگ_مرادی_کرمانی
و آنها که داشتند کلی برو و بیا و اهن و تلب داشتند. پز میدادند. شب🌙 که میخواستند به مهمانی بروند، رادیوی گنده و سنگینشان را بغل میکردند. چراغ دستی برمیداشتند و میرفتند مهمانی که صاحبخانه هم رادیو گوش کند. آنتناش مکافاتی داشت. سیم بسیار بلندی بین دو تا چوب میزدند🫠 چوبها را دو سوی بام میگذاشتند یا میبستند به درختهای گردو و چنار. سیم دیگری از میان آن سیم بلند پایین میآوردند و میبستند به رادیو رادیو میخواند.
وقتی کسی با رادیو به مهمانی میرفت. می بایست سیمها، آنتن و چوبهایش را هم با خود ببرد. بچهها چوبها را میگذاشتند سر شانهشان🥹 مادر سیمها را میآورد و بابا رادیو را بغل میکرد که سالم بردنش کار هر کسی نبود. قبل از مهمانی یکی دو ساعت صرف درست کردن آنتن میشد. رادیوها هم خیلی بزرگ و سنگین بودند. باتریشان هم بزرگ بود. کمی از باتری ماشین کوچکتر.
#شما_که_غریبه_نیستید
#هوشنگ_مرادی_کرمانی
خیلیها راديو نداشتند❗️
و آنها که داشتند کلی برو و بیا و اهن و تلب داشتند. پز میدادند. شب🌙 که میخواستند به مهمانی بروند، رادیوی گنده و سنگینشان را بغل میکردند. چراغ دستی برمیداشتند و میرفتند مهمانی که صاحبخانه هم رادیو گوش کند. آنتناش مکافاتی داشت. سیم بسیار بلندی بین دو تا چوب میزدند🫠 چوبها را دو سوی بام میگذاشتند یا میبستند به درختهای گردو و چنار. سیم دیگری از میان آن سیم بلند پایین میآوردند و میبستند به رادیو رادیو میخواند.
وقتی کسی با رادیو به مهمانی میرفت. می بایست سیمها، آنتن و چوبهایش را هم با خود ببرد. بچهها چوبها را میگذاشتند سر شانهشان🥹 مادر سیمها را میآورد و بابا رادیو را بغل میکرد که سالم بردنش کار هر کسی نبود. قبل از مهمانی یکی دو ساعت صرف درست کردن آنتن میشد. رادیوها هم خیلی بزرگ و سنگین بودند. باتریشان هم بزرگ بود. کمی از باتری ماشین کوچکتر.
#شما_که_غریبه_نیستید
#هوشنگ_مرادی_کرمانی
و آنها که داشتند کلی برو و بیا و اهن و تلب داشتند. پز میدادند. شب🌙 که میخواستند به مهمانی بروند، رادیوی گنده و سنگینشان را بغل میکردند. چراغ دستی برمیداشتند و میرفتند مهمانی که صاحبخانه هم رادیو گوش کند. آنتناش مکافاتی داشت. سیم بسیار بلندی بین دو تا چوب میزدند🫠 چوبها را دو سوی بام میگذاشتند یا میبستند به درختهای گردو و چنار. سیم دیگری از میان آن سیم بلند پایین میآوردند و میبستند به رادیو رادیو میخواند.
وقتی کسی با رادیو به مهمانی میرفت. می بایست سیمها، آنتن و چوبهایش را هم با خود ببرد. بچهها چوبها را میگذاشتند سر شانهشان🥹 مادر سیمها را میآورد و بابا رادیو را بغل میکرد که سالم بردنش کار هر کسی نبود. قبل از مهمانی یکی دو ساعت صرف درست کردن آنتن میشد. رادیوها هم خیلی بزرگ و سنگین بودند. باتریشان هم بزرگ بود. کمی از باتری ماشین کوچکتر.
#شما_که_غریبه_نیستید
#هوشنگ_مرادی_کرمانی