یک روز تصمیم می گیری که از چیزهایی که روزگاری بیشترین دلبستگی را به شان داشتی،لحظه به لحظه کمتر حرف بزنی❗️
و وقتی که این کار لازم می شود مسلما تلاش زیادی هم می برد🔅
از شنیدن حرف های خودت عقت می گیرد...کم حرف می زنی...دست می کشی...سی سال شده که حرف زده ای...🥀
دیگر دلت نمی خواهد حق با تو باشد
دیگر حتی هوس نگهداری جای کوچکی که بین لذت ها برای خودت کنار گذاشته بودی از بین می رود
از خودت بیزار می شوی...از این به بعد کافی است غذایی بخوری،گرمایی برای خودت دست و پا بکنی و روی راهی که به هیچ منتهی می شود تا می توانی بخوابی🫠
مرگ بدبو کنارت ایستاده،حالا دیگر تمام وقت آنجاست⏰ و از یک بازی ساده هم کم رمز و رازتر است.
تنها چیزهایی که برایت ارزشمند باقی می ماند غصه های کوچکی است از قبیل غصه ندیدن عموی پیری که در بواکولومب زندگی می کرد و فرصت نکردی تا وقتی که زنده بود دیدنش بروی🥹
همان که آواز دلنشینش در یک غروب زمستانی برای همیشه خاموش شده.این تنها چیزی است که از زندگی برایت می ماند🌼
همین افسوس کوچک و در عین حال جانکاه،باقی را کم و بیش با کلی تلاش و درد سرراهت بالا آورده ای.دیگر چیزی نیستی جز یکی از این تیرهای چراغ قدیمی و پر از یادگاری در نبش کوچه ای که دیگر کسی از آن نمی گذرد🌱🥀
#سفر_به_انتهای_شب
#لوئی_فردینان_سلین
ترجمه #فرهاد_غبرائی
و وقتی که این کار لازم می شود مسلما تلاش زیادی هم می برد🔅
از شنیدن حرف های خودت عقت می گیرد...کم حرف می زنی...دست می کشی...سی سال شده که حرف زده ای...🥀
دیگر دلت نمی خواهد حق با تو باشد
دیگر حتی هوس نگهداری جای کوچکی که بین لذت ها برای خودت کنار گذاشته بودی از بین می رود
از خودت بیزار می شوی...از این به بعد کافی است غذایی بخوری،گرمایی برای خودت دست و پا بکنی و روی راهی که به هیچ منتهی می شود تا می توانی بخوابی🫠
مرگ بدبو کنارت ایستاده،حالا دیگر تمام وقت آنجاست⏰ و از یک بازی ساده هم کم رمز و رازتر است.
تنها چیزهایی که برایت ارزشمند باقی می ماند غصه های کوچکی است از قبیل غصه ندیدن عموی پیری که در بواکولومب زندگی می کرد و فرصت نکردی تا وقتی که زنده بود دیدنش بروی🥹
همان که آواز دلنشینش در یک غروب زمستانی برای همیشه خاموش شده.این تنها چیزی است که از زندگی برایت می ماند🌼
همین افسوس کوچک و در عین حال جانکاه،باقی را کم و بیش با کلی تلاش و درد سرراهت بالا آورده ای.دیگر چیزی نیستی جز یکی از این تیرهای چراغ قدیمی و پر از یادگاری در نبش کوچه ای که دیگر کسی از آن نمی گذرد🌱🥀
#سفر_به_انتهای_شب
#لوئی_فردینان_سلین
ترجمه #فرهاد_غبرائی