Forwarded from شیوه رندی | رضا ساکی
فقط بخوان
دستکم ده سال پیش بود که میرفتم در جلسههای شرح مثنوی استاد کریم زمانی شرکت میکردم. در محل سابق شهرکتاب مرکزی. هم از حرفهایش یادداشت برمیداشتم و هم آنها را ضبط میکردم. در یکی از جلسهها استاد خاطرهای نقل کرد که سعی میکنم با رعایت امانت نقل کنم، ایشان گفتند: یک بار در قونیه بودم و شخصی آمده بود که بسیار متعصبانه درباره ترکیهای بودن مولانا حرف میزد و ما را متهم میکرد که میخواهیم مولوی آنها را مال خود کنیم. من به حرفهاش بیتوجه بودم اما آنها که با من بودند انتظار داشتند پاسخی به او بدهم. آن فرد خیلی تند و غیرتاریخی حرف میزد. من مثنوی کوچکی همراه داشتم که ناگهان به سویش انداختم و گفتم بخوان. تفسیر و تاویل و معنی بیت نمیخواهم، فقط بخوان. آن مرد که در خواندن مثنوی به فارسی ناتوان بود ناگهان خاموش شد. بلند شدم رفتم و کتاب را برداشتم و گفتم: آفتاب مال همه است.
استاد به اینجا که رسید گفت: حیف است که ما فارسیزبانان و ایرانیها که میتوانیم بیواسطه مولوی را بخوانیم و بفهمیم و لذت ببریم از اشعارش، این طور بیاعتنا باشیم به این مرد.
خلاصه که در دعوای ما و ترکیه بر سر مولوی، پیاممان باید به ترکیه همین باشد: بخوان.
@resaki
#رضا_ساکی #مولوی #مولانا #کریم_زمانی
دستکم ده سال پیش بود که میرفتم در جلسههای شرح مثنوی استاد کریم زمانی شرکت میکردم. در محل سابق شهرکتاب مرکزی. هم از حرفهایش یادداشت برمیداشتم و هم آنها را ضبط میکردم. در یکی از جلسهها استاد خاطرهای نقل کرد که سعی میکنم با رعایت امانت نقل کنم، ایشان گفتند: یک بار در قونیه بودم و شخصی آمده بود که بسیار متعصبانه درباره ترکیهای بودن مولانا حرف میزد و ما را متهم میکرد که میخواهیم مولوی آنها را مال خود کنیم. من به حرفهاش بیتوجه بودم اما آنها که با من بودند انتظار داشتند پاسخی به او بدهم. آن فرد خیلی تند و غیرتاریخی حرف میزد. من مثنوی کوچکی همراه داشتم که ناگهان به سویش انداختم و گفتم بخوان. تفسیر و تاویل و معنی بیت نمیخواهم، فقط بخوان. آن مرد که در خواندن مثنوی به فارسی ناتوان بود ناگهان خاموش شد. بلند شدم رفتم و کتاب را برداشتم و گفتم: آفتاب مال همه است.
استاد به اینجا که رسید گفت: حیف است که ما فارسیزبانان و ایرانیها که میتوانیم بیواسطه مولوی را بخوانیم و بفهمیم و لذت ببریم از اشعارش، این طور بیاعتنا باشیم به این مرد.
خلاصه که در دعوای ما و ترکیه بر سر مولوی، پیاممان باید به ترکیه همین باشد: بخوان.
@resaki
#رضا_ساکی #مولوی #مولانا #کریم_زمانی
Forwarded from شیوه رندی | رضا ساکی
اکبر
تقدیم به سربازان
در دوران خدمت، یک سرباز در یگان داشتیم که بچه یکی از روستاهای نهاوند بود. این سرباز در واقع همه کاره یگان بود. هم آبدارچیبود، هم نامهرسان، هم دفترنویس و هم کتکخور. ما سربازهای وظیفه همه همین طور بودیم. از فوقلیسانس تا دکتر متخصص تا سرباز صفر، از صبح تا عصر مثل خر کار میکردیم.
نامش اکبر بود و چون همتبار بودیم به من احترام خاص میگذاشت و گاهی به لُری با هم گپ میزدیم.
اکبر بیشتر از همه کار میکرد و شنبهها چشمانش پر از خون بود. یک بار پرسیدم چرا شنبهها این طوری میشوی؟ گفت پنجشنبه جمعه میروم نقاشی ساختمان و صبح تا شب کار میکنم تا پول بفرستم خانه. اکبر چون سرباز رسته اداری بود این شانس را داشت که آخر هفتهها مرخصی داشته باشد. یک بار شنبه اکبر از کمخوابی بیهوش شد و وقتی سرگرد یارمحمدی داستانش را شنید اجازه داد پشت پارتیشن بخوابد و اکبر دو روز تمام در اتاق خوابید و حتا یک بار چشمش را باز نکرد.
یک روز اما با صورت داغان آمد. زیر چشمش باد کرده بود و گونههایش خطخطی بود. گفت برای آخر هفته، یک خانه شصت متری قرارداد بسته بودم تا دو روزه تمامش کنم اما آهنگر درها را نمیانداخت و کار را لفت میداد تا پول بیشتری بگیرد و من هر چه به او میگفتم که نمیتوانم در طول هفته کار کنم به خرجش نمیرفت و عاقبت گلاویز شدیم و صاحبکار من را اخراج رد.
اکبر از آن سربازهایی بود که از کار نمیدزدید. میدانست دارند از او بیگاری میکشند، میدانست او کار میکند تا کادریها زیرکولر بنشینند اما از کار نمیزد.
اکبر کار میکرد و سرباز بود، خرج خانه میداد و سرباز بود، کشاورز بود و سرباز بود و اگر خدمت سربازی نبود بیشتر میتوانست کمک خرج خانواده باشد.
حالا شما اگر بشنوید یکی مثل اکبر در راه خانه تصادف کرده و مرده است ناراحت نمیشوید؟ قبول دارم مرگ هر انسانی سخت است اما داغ مرگ سرباز بیشتر است چون سرباز هم جوان است و هم مظلوم است.
@resaki
#رضا_ساکی
تقدیم به سربازان
در دوران خدمت، یک سرباز در یگان داشتیم که بچه یکی از روستاهای نهاوند بود. این سرباز در واقع همه کاره یگان بود. هم آبدارچیبود، هم نامهرسان، هم دفترنویس و هم کتکخور. ما سربازهای وظیفه همه همین طور بودیم. از فوقلیسانس تا دکتر متخصص تا سرباز صفر، از صبح تا عصر مثل خر کار میکردیم.
نامش اکبر بود و چون همتبار بودیم به من احترام خاص میگذاشت و گاهی به لُری با هم گپ میزدیم.
اکبر بیشتر از همه کار میکرد و شنبهها چشمانش پر از خون بود. یک بار پرسیدم چرا شنبهها این طوری میشوی؟ گفت پنجشنبه جمعه میروم نقاشی ساختمان و صبح تا شب کار میکنم تا پول بفرستم خانه. اکبر چون سرباز رسته اداری بود این شانس را داشت که آخر هفتهها مرخصی داشته باشد. یک بار شنبه اکبر از کمخوابی بیهوش شد و وقتی سرگرد یارمحمدی داستانش را شنید اجازه داد پشت پارتیشن بخوابد و اکبر دو روز تمام در اتاق خوابید و حتا یک بار چشمش را باز نکرد.
یک روز اما با صورت داغان آمد. زیر چشمش باد کرده بود و گونههایش خطخطی بود. گفت برای آخر هفته، یک خانه شصت متری قرارداد بسته بودم تا دو روزه تمامش کنم اما آهنگر درها را نمیانداخت و کار را لفت میداد تا پول بیشتری بگیرد و من هر چه به او میگفتم که نمیتوانم در طول هفته کار کنم به خرجش نمیرفت و عاقبت گلاویز شدیم و صاحبکار من را اخراج رد.
اکبر از آن سربازهایی بود که از کار نمیدزدید. میدانست دارند از او بیگاری میکشند، میدانست او کار میکند تا کادریها زیرکولر بنشینند اما از کار نمیزد.
اکبر کار میکرد و سرباز بود، خرج خانه میداد و سرباز بود، کشاورز بود و سرباز بود و اگر خدمت سربازی نبود بیشتر میتوانست کمک خرج خانواده باشد.
حالا شما اگر بشنوید یکی مثل اکبر در راه خانه تصادف کرده و مرده است ناراحت نمیشوید؟ قبول دارم مرگ هر انسانی سخت است اما داغ مرگ سرباز بیشتر است چون سرباز هم جوان است و هم مظلوم است.
@resaki
#رضا_ساکی
▪️تبلیغات سیاه
آقا #رضا_ساکی که افتخار دوستی با ایشون رو دارم الان در سفر استانی به #گیلان هستند و #رندی یک فروشنده در بازار از نگاه او پنهان نمانده:
https://www.instagram.com/p/BNY3grMg2Pz/
آقا #رضا_ساکی که افتخار دوستی با ایشون رو دارم الان در سفر استانی به #گیلان هستند و #رندی یک فروشنده در بازار از نگاه او پنهان نمانده:
https://www.instagram.com/p/BNY3grMg2Pz/
Instagram
تبلیغات
اینها همان گیرچ لُری یا زالزالک کوهی هستند که در شمال سیاهکوتی، ولیک، کُتکوتی و... میگویند. همان کیالک معروف. گوچ یا گیچ در برخی استانها. آتگُتی و قرهگیله. این البته واریته هیرکانی آنهاست.
خلاصه که این میوه هیچ ربطی به زرشک ندارد اما یک فروشنده…
اینها همان گیرچ لُری یا زالزالک کوهی هستند که در شمال سیاهکوتی، ولیک، کُتکوتی و... میگویند. همان کیالک معروف. گوچ یا گیچ در برخی استانها. آتگُتی و قرهگیله. این البته واریته هیرکانی آنهاست.
خلاصه که این میوه هیچ ربطی به زرشک ندارد اما یک فروشنده…
🔰 مجله سبک زندگی سبز: پیرو اطلاع رسانی دوستان در مورد فراخوانی غیر متعارف به منظور اقامت در طبیعت لرستان، طبق رسالت خود مسئله را با دیدهبان لرستان، #رضا_ساکی درمیان گذاشتیم (البته از قبل در جریان قرار گرفته بودند) و پیش گزارشی از این سفر غیر مسئولانه و مخرب در پایگاه خبری گلونی منتشر کردند.
امیدواریم رایزنی آقای ساکی، سمن های محیط زیستی و گروه #طبیعت_دوست_واقعی منجر به لغو این برنامه شود و هرگز شاهد چنین ایده های مخربی در کشور نباشیم.
✍ پایگاه خبری گلونی: طی دو روز گذشته بسیاری از مردم در استان #لرستان و دوستداران گردشگری (پایدار و مسئولانه) در سراسر ایران با ما تماس گرفتهاند و خواستهاند درباره حضور غیرمسئولانه و پرتعداد یک تور گردشگری در منطقه #بِسوم (#بسطام) لرستان اطلاعرسانی کنیم...
🌐 http://golvani.ir/?p=89995
#گیچ-مجله #سبک_زندگی_سبز
📡 @gicher
🌐 www.gich.ir
امیدواریم رایزنی آقای ساکی، سمن های محیط زیستی و گروه #طبیعت_دوست_واقعی منجر به لغو این برنامه شود و هرگز شاهد چنین ایده های مخربی در کشور نباشیم.
✍ پایگاه خبری گلونی: طی دو روز گذشته بسیاری از مردم در استان #لرستان و دوستداران گردشگری (پایدار و مسئولانه) در سراسر ایران با ما تماس گرفتهاند و خواستهاند درباره حضور غیرمسئولانه و پرتعداد یک تور گردشگری در منطقه #بِسوم (#بسطام) لرستان اطلاعرسانی کنیم...
🌐 http://golvani.ir/?p=89995
#گیچ-مجله #سبک_زندگی_سبز
📡 @gicher
🌐 www.gich.ir
پایگاه خبری گلونی
کسی حق ندارد این طوری به لرستان سفر کند
تا به امروز ۵۰۰ نفر و بیش از ۲۰۰ ماشین برای این سفر نامنویسی کردهاند و قرار است در منطقه به آفرود، شنا، ماهیگیری و... بپردازند و کمپ بزنند.