سندسازیها_و_انتحالات_خصیبی_در_الهدایة_الکبری،_عمیدرضا_اکبری،_شیعهشناسی،.pdf
357.3 KB
سندسازیها و انتحالات خصیبی در الهدایة الکبری
عمیدرضا اکبری
شیعهشناسی، ش81، 1402ش
پژوهشهای متعددی جایگاه ویژۀ حسین بن حمدان خَصیبی (م 346ق یا 358ق) را در تکون فرقۀ نصیریه نمایاندهاند. اما کمتر پژوهشی به روش استفاده خصیبی از منابع و مشایخ پرداخته است. این بهویژه به خاطر ناشناختگی بیشتر مشایخ صدر اسانیدش اهمیت دارد. نوشته پیش رو با بررسی تطبیقی میان اسانید الهدایة با دیگر منابع، بدین پرسش پاسخ میدهد که خصیبی در الهدایة چگونه از منابع بهره برده؟ و برای نمونه به اشتراکات گسترده روایات الهدایة با روایات متهمان به غلو مانند ابنمهران، اسحاق بصری و خاصه شلمغانی (در اثبات الوصیة) دست یافته است. بنا بر قرائن زیادی، خصیبی در استفاده مکرر از کتاب الاوصیاء شلمغانی یا دفاتر ابنمهران، نامی از ایشان نبرده، بلکه عموماً با ارائۀ واسطهای ساختگی تا مشایخ ایشان، اسنادشان را سرقت کرده، و مرسلاتشان را با اسنادی ساختگی کامل کرده، و گاه در متونشان دست برده است. خصیبی با وجود تأخر و اتکا به چند منبع وجادهای، مدعی سماع گسترده از اصحاب امامین عسکریین ع بوده، و این در تثبیت جایگاهش به عنوان رهبر نصیریه مؤثر بوده است.
@gholow2
عمیدرضا اکبری
شیعهشناسی، ش81، 1402ش
پژوهشهای متعددی جایگاه ویژۀ حسین بن حمدان خَصیبی (م 346ق یا 358ق) را در تکون فرقۀ نصیریه نمایاندهاند. اما کمتر پژوهشی به روش استفاده خصیبی از منابع و مشایخ پرداخته است. این بهویژه به خاطر ناشناختگی بیشتر مشایخ صدر اسانیدش اهمیت دارد. نوشته پیش رو با بررسی تطبیقی میان اسانید الهدایة با دیگر منابع، بدین پرسش پاسخ میدهد که خصیبی در الهدایة چگونه از منابع بهره برده؟ و برای نمونه به اشتراکات گسترده روایات الهدایة با روایات متهمان به غلو مانند ابنمهران، اسحاق بصری و خاصه شلمغانی (در اثبات الوصیة) دست یافته است. بنا بر قرائن زیادی، خصیبی در استفاده مکرر از کتاب الاوصیاء شلمغانی یا دفاتر ابنمهران، نامی از ایشان نبرده، بلکه عموماً با ارائۀ واسطهای ساختگی تا مشایخ ایشان، اسنادشان را سرقت کرده، و مرسلاتشان را با اسنادی ساختگی کامل کرده، و گاه در متونشان دست برده است. خصیبی با وجود تأخر و اتکا به چند منبع وجادهای، مدعی سماع گسترده از اصحاب امامین عسکریین ع بوده، و این در تثبیت جایگاهش به عنوان رهبر نصیریه مؤثر بوده است.
@gholow2
سندسازیها و انتحالات خصیبی در الهدایة الکبری
تازههای تحقیق
خصیبی در بسیاری از روایات خود به منابع غالیان عراق، بهویژه کتاب الاوصیاء شلمغانی و دفاتر ابن مهران - و البته امامیانی مانند سعد اشعری - متکی است، و بعدها از اسحاق بصری بسیار بهره برده است. ولی قرینهای بر سماع او برای روایات این آثار وجود ندارد، بلکه شواهد بسیاری حکایت از آن دارد که او به وجاده از منابع پیشین بهره برده، و با طرق ساختگی تا مشایخ صاحبان آن دفاتر خود را مستقل از ایشان نمایانده، و به ندرت از رجال پیشگفته یاد کرده؛ چنانکه خصیبی در بحث موالید در واقع از روایات ابن ابیالثلج و ابن همام (و او از فزاری) استفاده نموده است.
خصیبی برای روایات مرسل منابعش نیز اسانید غریبی ساخته است. بر این اساس، شناسایی منابع او پیچیدگیهایی دارد. اسانید او بسیار مشوش و مضطرب است و بر خلاف دیگر منابع روایی، در اسناددهی او به رجال طبقات متقدم، به ندرت میتوان الگویی یافت. دربارة ارتباط مستقیم خصیبی با هیچیک از مشایخ ادعایی او نمیتوان به اطمینان رسید. همچنین سندسازیهای او موجب درهمریختگی طبقات برخی از راویان شده است. هرچند در بخش ابواب از الهدایة سندسازی نسبت به اوایل الهدایة قاعدهمندتر است. خصیبی مستقیماً روایت بابیت ابن نصیر را به منازعان او مانند شلمغانی و سران اسحاقیه نسبت داده است. برخی از این اخبار در منابع پیشین غالیان بدون فراز بابیت ابن نصیر وجود دارد.
بر اساس آنچه گذشت، میتوان شواهدی از هر یک از این آسیبها در اسانید خصیبی ارائه داد: قلب سند، ساخت اسناد و نامهایی جدید، تدلیس و سرقت حدیث. همچنین او گاه به اشتباه، اسانیدی را تعویض کرده و یا محل تعلیقها را بهخاطر کمی مبالات به هم ریخته است، یا به علت بدخوانی از نسخ، رجال جدیدی ساخته است. تحریفات متون یا ترکیب احادیث نیز مؤید سندسازی خصیبی است. پس تعبیر «جامع انواع عیوب روایی» دربارۀ او مناسب به نظر میرسد که حتی فراتر از اتهامات خصیبی در کلام ابن غضائری است. این پژوهش را میتوان دربارۀ متون کتاب الهدایة نیز بهصورت گستردهتر پی گرفت.
_____________
تذکر: تحریری با تفصیل بیشتر از این پژوهش در کتاب نصیریه از نویسنده آمده است که تدوین نهایی آن پیش از تألیف مقاله فوق بوده است.
@gholow2
تازههای تحقیق
خصیبی در بسیاری از روایات خود به منابع غالیان عراق، بهویژه کتاب الاوصیاء شلمغانی و دفاتر ابن مهران - و البته امامیانی مانند سعد اشعری - متکی است، و بعدها از اسحاق بصری بسیار بهره برده است. ولی قرینهای بر سماع او برای روایات این آثار وجود ندارد، بلکه شواهد بسیاری حکایت از آن دارد که او به وجاده از منابع پیشین بهره برده، و با طرق ساختگی تا مشایخ صاحبان آن دفاتر خود را مستقل از ایشان نمایانده، و به ندرت از رجال پیشگفته یاد کرده؛ چنانکه خصیبی در بحث موالید در واقع از روایات ابن ابیالثلج و ابن همام (و او از فزاری) استفاده نموده است.
خصیبی برای روایات مرسل منابعش نیز اسانید غریبی ساخته است. بر این اساس، شناسایی منابع او پیچیدگیهایی دارد. اسانید او بسیار مشوش و مضطرب است و بر خلاف دیگر منابع روایی، در اسناددهی او به رجال طبقات متقدم، به ندرت میتوان الگویی یافت. دربارة ارتباط مستقیم خصیبی با هیچیک از مشایخ ادعایی او نمیتوان به اطمینان رسید. همچنین سندسازیهای او موجب درهمریختگی طبقات برخی از راویان شده است. هرچند در بخش ابواب از الهدایة سندسازی نسبت به اوایل الهدایة قاعدهمندتر است. خصیبی مستقیماً روایت بابیت ابن نصیر را به منازعان او مانند شلمغانی و سران اسحاقیه نسبت داده است. برخی از این اخبار در منابع پیشین غالیان بدون فراز بابیت ابن نصیر وجود دارد.
بر اساس آنچه گذشت، میتوان شواهدی از هر یک از این آسیبها در اسانید خصیبی ارائه داد: قلب سند، ساخت اسناد و نامهایی جدید، تدلیس و سرقت حدیث. همچنین او گاه به اشتباه، اسانیدی را تعویض کرده و یا محل تعلیقها را بهخاطر کمی مبالات به هم ریخته است، یا به علت بدخوانی از نسخ، رجال جدیدی ساخته است. تحریفات متون یا ترکیب احادیث نیز مؤید سندسازی خصیبی است. پس تعبیر «جامع انواع عیوب روایی» دربارۀ او مناسب به نظر میرسد که حتی فراتر از اتهامات خصیبی در کلام ابن غضائری است. این پژوهش را میتوان دربارۀ متون کتاب الهدایة نیز بهصورت گستردهتر پی گرفت.
_____________
تذکر: تحریری با تفصیل بیشتر از این پژوهش در کتاب نصیریه از نویسنده آمده است که تدوین نهایی آن پیش از تألیف مقاله فوق بوده است.
@gholow2
کانالی مفید در معرفی و نقد دیدگاههای شیخ محمد سند:
(قناة تعنی بنقد آراء الشيخ محمد السند)
https://t.me/mohammad_sanad_weakness
(قناة تعنی بنقد آراء الشيخ محمد السند)
https://t.me/mohammad_sanad_weakness
Telegram
المستند في بيان ضعف السند
قناة تُعنى ببيان الاستدلالات المعوجة والآراء الباطلة والمبتدعة لمحمد السند، كي تنكشف حقيقته للمغتر به.
غلوپژوهی
اعتراف بزرگان عامه به ولایت تکوینی اهل بیت (ع)؟! بزرگان اهل سنّت داستانی نقل کردهاند که در آن عمر بن خطّاب به امام حسین (ع) میگوید: «هل أنبت على رؤوسنا الشّعر إلّا أنتم» [آیا جز شما کسی مو بر سر ما رویانده است؟] متأسّفانه دیده میشود که در بسیاری از سایتها…
وقتی سر و ته بحث و اصل مدعا را هم متوجه نمیشوند چه اصراری به نقد و بحث دارند؟!
متن کانال غلوپژوهی را بخوانید و با تقریر این کانال و پاسخهای بیربطی که داده مقایسه کنید.
https://t.me/gholow2/2623
خلاصه مدعای کانال غلوپژوهی این بود که بر خلاف توهم اهل تفویض، «رویاندن مو بر سر» در ادبیات عرب کنایه از «اِنعام» است و معنای حقیقی ندارد. گذشته از سیاق روایت، سه شاهد روشن بر این معنای کنایی و شرح صریح یک ادیب ارائه شد.
@Gholow2
متن کانال غلوپژوهی را بخوانید و با تقریر این کانال و پاسخهای بیربطی که داده مقایسه کنید.
https://t.me/gholow2/2623
خلاصه مدعای کانال غلوپژوهی این بود که بر خلاف توهم اهل تفویض، «رویاندن مو بر سر» در ادبیات عرب کنایه از «اِنعام» است و معنای حقیقی ندارد. گذشته از سیاق روایت، سه شاهد روشن بر این معنای کنایی و شرح صریح یک ادیب ارائه شد.
@Gholow2
من جملة الأخبار الواهية التي استند اليها اهل التفويض، ما نسبوها إلى الإمام زين العابدين عليه السلام أنه قال: "نَحْنُ صَنَعْنَاهَا فَكَيْفَ لاَ نَقْدِرُ أَنْ نَصْعَدَ إِلَى مَا صَنَعْنَاهُ." وقد استوفينا البحث حول هذه الأكذوبة والمجموعة التي تضمها في هذه المقالة:
https://t.me/gholow2/2429
https://t.me/gholow2/2429
Telegram
غلوپژوهی
بازشناسی روایاتِ منسوب به طبری در دلائل الإمامة
علی عادلزاده
حدیث و اندیشه، ش۳۳، ۱۴۰۱
چکیده
کتابِ دلائل الإمامة از جمله کتابهایی است که درباره فضائل و کراماتِ معصومین ع نگاشته شده و تأثیر قابل توجهی در منابعِ پس از خود داشته است. یک دسته از روایاتِ این…
علی عادلزاده
حدیث و اندیشه، ش۳۳، ۱۴۰۱
چکیده
کتابِ دلائل الإمامة از جمله کتابهایی است که درباره فضائل و کراماتِ معصومین ع نگاشته شده و تأثیر قابل توجهی در منابعِ پس از خود داشته است. یک دسته از روایاتِ این…
به مناسبت سالگرد قتل خلیفه دوم
https://t.me/Alasar_1/366
https://t.me/Alasar_1/366
Telegram
وبلاگ آثار
روزهای پایانی ذیالحجة سالگرد قتل خلیفه دوم
بنابر قول صحیح، قتل عمر بن الخطاب در روزهای پایانی ماه ذی الحجة رخ داده است و اکنون در سالگرد آن قرار داریم.
دوران حکومت عمر بن الخطاب یکی از تاریکترین مقاطع تاریخ اسلام است که در آن، اساس بدعتهای ظالمانه بسیاری…
بنابر قول صحیح، قتل عمر بن الخطاب در روزهای پایانی ماه ذی الحجة رخ داده است و اکنون در سالگرد آن قرار داریم.
دوران حکومت عمر بن الخطاب یکی از تاریکترین مقاطع تاریخ اسلام است که در آن، اساس بدعتهای ظالمانه بسیاری…
Forwarded from وبلاگ آثار
جعل و کتمان.pdf
307.3 KB
جعل و کتمان برای پردهپوشی بر مطاعن معاویة بن ابی سفیان
https://alasar.blog.ir/1403/04/20/Moawiah
#اهل_سنت
@Alasar_1
https://alasar.blog.ir/1403/04/20/Moawiah
#اهل_سنت
@Alasar_1
Forwarded from غلوپژوهی
▪️آجرک الله یا بقیة الله
... ثُمَّ حَمَلَ عَلَى الْحُسَيْنِ الرِّجَالُ مِنْ كُلِّ جَانِبٍ وَ هُوَ يَجُولُ فِيهِمْ بِالسَّيْفِ يَمِينًا وَ شِمَالًا، فَيَتَنَافَرُونَ عَنْهُ كَتَنَافُرِ الْمِعْزَى عَنِ السَّبُعِ، وَ خَرَجَتْ أُخْتُهُ زَيْنَبُ بِنْتُ فَاطِمَةَ إِلَيْهِ فَجَعَلَتْ تقول: ليت السماء تقع على الأرض ... (البدايه و النهايه، ج۸، ص۱۸۷، ابن کثیر الدمشقی، ط. الفكر؛ و مانند آن: وقعة الطف، ص252)
... سپس [نا]مردان از هر سو بر حسین هجوم آوردند؛ حسین با شمشیر به چپ و راست میچرخید و آنان را چُنان گله بز از برابر شیر فراری میداد. در این حال خواهرش زینب دختر فاطمه بیرون دوید و فریاد برآورد: ای کاش آسمان بر زمین میافتاد ...
کاش آنزمان سرادق گردون نگون شدی
وین خرگه بلندستون، بیستون شدی
کاش آن زمان درآمدی از کوه تا به کوه
سیل سیه که روی زمین قیرگون شدی
کاش آن زمان ز آه جهانسوز اهل بیت
یک شعله برق خرمن گردون دون شدی
کاش آنزمان که پیکر او شد درون خاک
جان جهانیان همه از تن برون شدی
کاش آن زمان که کشتی آل نبی شکست
عالم تمام غرقهی دریای خون شدی ...
هرچند بر تن شهدا چشم کار کرد
بر زخم های کاری تیغ و سنان فتاد
ناگاه چشم دختر زهرا در آن میان
بر پیکر شریف امام زمان فتاد
بی اختیار نعره ی هذا حسین زود
سر زد چنانکه آتش ازو در جهان فتاد
پس با زبان پر گله آن بضعةالرسول
رو در مدینه کرد که یا ایهاالرسول
این کشته ی فتاده به هامون حسین توست
وین صید دست و پا زده در خون حسین توست
این نخل تر کز آتش جانسوز تشنگی
دود از زمین رسانده به گردون حسین توست
این غرقه محیط شهادت که روی دشت
از موج خون او شده گلگون حسین توست
این خشک لب فتاده دور از لب فرات
کز خون او زمین شده جیحون حسین توست
این شاه کم سپاه که باخیل اشک و آه
خرگاه زین جهان زده بیرون حسین توست...
عظم الله اجورنا و اجورکم بمصابنا بالحسين عليه السّلام
#مرثیه_سید_الشهدا
... ثُمَّ حَمَلَ عَلَى الْحُسَيْنِ الرِّجَالُ مِنْ كُلِّ جَانِبٍ وَ هُوَ يَجُولُ فِيهِمْ بِالسَّيْفِ يَمِينًا وَ شِمَالًا، فَيَتَنَافَرُونَ عَنْهُ كَتَنَافُرِ الْمِعْزَى عَنِ السَّبُعِ، وَ خَرَجَتْ أُخْتُهُ زَيْنَبُ بِنْتُ فَاطِمَةَ إِلَيْهِ فَجَعَلَتْ تقول: ليت السماء تقع على الأرض ... (البدايه و النهايه، ج۸، ص۱۸۷، ابن کثیر الدمشقی، ط. الفكر؛ و مانند آن: وقعة الطف، ص252)
... سپس [نا]مردان از هر سو بر حسین هجوم آوردند؛ حسین با شمشیر به چپ و راست میچرخید و آنان را چُنان گله بز از برابر شیر فراری میداد. در این حال خواهرش زینب دختر فاطمه بیرون دوید و فریاد برآورد: ای کاش آسمان بر زمین میافتاد ...
کاش آنزمان سرادق گردون نگون شدی
وین خرگه بلندستون، بیستون شدی
کاش آن زمان درآمدی از کوه تا به کوه
سیل سیه که روی زمین قیرگون شدی
کاش آن زمان ز آه جهانسوز اهل بیت
یک شعله برق خرمن گردون دون شدی
کاش آنزمان که پیکر او شد درون خاک
جان جهانیان همه از تن برون شدی
کاش آن زمان که کشتی آل نبی شکست
عالم تمام غرقهی دریای خون شدی ...
هرچند بر تن شهدا چشم کار کرد
بر زخم های کاری تیغ و سنان فتاد
ناگاه چشم دختر زهرا در آن میان
بر پیکر شریف امام زمان فتاد
بی اختیار نعره ی هذا حسین زود
سر زد چنانکه آتش ازو در جهان فتاد
پس با زبان پر گله آن بضعةالرسول
رو در مدینه کرد که یا ایهاالرسول
این کشته ی فتاده به هامون حسین توست
وین صید دست و پا زده در خون حسین توست
این نخل تر کز آتش جانسوز تشنگی
دود از زمین رسانده به گردون حسین توست
این غرقه محیط شهادت که روی دشت
از موج خون او شده گلگون حسین توست
این خشک لب فتاده دور از لب فرات
کز خون او زمین شده جیحون حسین توست
این شاه کم سپاه که باخیل اشک و آه
خرگاه زین جهان زده بیرون حسین توست...
عظم الله اجورنا و اجورکم بمصابنا بالحسين عليه السّلام
#مرثیه_سید_الشهدا
Forwarded from غلوپژوهی
🔺عقیده غالیانه نفی و انکار بلایای اولیای الهی
پیشتر در این مجموعه در چند بخش به بررسی شواهد اندیشه غالیانه نفی بلایا (که در حد اطلاع حقیر مورد غفلت آثار غلوپژوهی است) پرداختم. اندیشه ای که آشکارا در تضاد با آیات بسیار و اخبار متواتر در اثبات بلایا برای اولیای الهی است. نک:
t.me/gholow2/170 تا t.me/gholow2/182
مشهور ترین نمود عقیده نفی بلایا در انکار شهادت و وفات حجج الهی است. و خود در کنار بابیت از زمینه های مهم برای تحزب شدید و شکاف بین نحله های غلو بوده است. عالمانی مانند شیخ مفید و صدوق و نوبختی بدین موارد پرداخته اند. (t.me/gholow2/174)
غالیان نصیری لوازم اندیشه نفی شهادات را تا آن جا پیش برده اند که در تفسیری باطنی، قاتلان و محاربان معصومان را نیز نه تنها تبرئه نموده اند؛ که آن ها را واسطه غیبت ظاهری امام دانسته و آنان را مقام والا بخشیده اند. چرا که از اساس در نظر آنها امام ظهور خداوند هستند، و خداوند کشتنی نیست. (نمونه نک: جلی، باطن الصلاة، المجموعة الکاملة، ص47و48؛ خصیبی، رستباشیة، ص85) بسیاری از سران نصیریه ابن ملجم و دیگر محاربان ائمه ع مانند زبیر را می ستایند؛ و ایشان را مأمور حق میدانند. (خصیبی، رستباشیة، ص81؛ بغدادی، الرسالة المصریه ص359 و 501 و 502؛ طبرانی، الجواهر، ص30 و 31؛ بعمره، رساله، ص13؛ ابن معمار، الجدول النورانی، ص46 و ر.ک به ابن حزم، الفصل في الملل و الأهواء و النحل، ج3، ص123 تعلیل مولوی نیز به خبر بعمره نزدیک است: مولوی بلخی، مثنوى معنوى، ص154) پیروان شلمغانی نیز ابوبکر و عمر و اضداد را وجه دیگر ولیّ میدانند که از جانب خود امام نصب شده اند! (طوسی، الغیبة، ص406) و بدین سان ظلم های اضداد به ایشان را به نحوی نمایشی بر مینمایانند!
از مفصل ترین کلمات غالیان در تبیین اندیشه نفی بلایا نیز به مناسبت بحث در انکار شهادت حضرت سید الشهداء ع و به ویژه درکتبی مانند الأعیاد منسوب به طبرانی، و کتاب الهفت منسب به مفضل جعفی به چشم می خورد. بزرگان غُلات و نیز برخی از صوفیان عاشورا را روز تبرک و فرح و سُرور می دانند. میمون طبرانی قطب شهیر نصیریه، در کتاب «مجموع الاعیاد» که اعیاد فرقه نصیریه را بیان می کند، بخشی را به «عید عاشور» اختصاص داده است. بنا بر این کتب «اهل توحید، عاشورا را مسرورند و متبرک می دانند. زیرا عاشورا امام حسین علیه السلام کشته نشد، بلکه آن شخص عمربن خطاب بود و آن اسبها که روی بدنش رفتند ابولؤلؤ بود. زیرا حجت خدا کشته نمی شود و کسی نمی تواند بر او مسلط شود! و حسین علیه السلام هم مانند عیسی علیه السلام کشته نشد. (الاعیاد، تحقیق اشتروطمان، ص186-193 و 202 و... و در ادامه به اشعار خصیبی استناد می کند. و نک: t.me/gholow2/177)
طبعاً این حد از عقاید غالیانه در نفی بلایا زمینه ورود به منابع امامیه ندارد. اما جلوه های خفی تر آن گاه در سایه برخی تسامح ها مجال خودنمایی یافته است. در ادامه نمونه هایی دیگر از این دست ارائه می شود...
غلو پژوهی
@gholow2
پیشتر در این مجموعه در چند بخش به بررسی شواهد اندیشه غالیانه نفی بلایا (که در حد اطلاع حقیر مورد غفلت آثار غلوپژوهی است) پرداختم. اندیشه ای که آشکارا در تضاد با آیات بسیار و اخبار متواتر در اثبات بلایا برای اولیای الهی است. نک:
t.me/gholow2/170 تا t.me/gholow2/182
مشهور ترین نمود عقیده نفی بلایا در انکار شهادت و وفات حجج الهی است. و خود در کنار بابیت از زمینه های مهم برای تحزب شدید و شکاف بین نحله های غلو بوده است. عالمانی مانند شیخ مفید و صدوق و نوبختی بدین موارد پرداخته اند. (t.me/gholow2/174)
غالیان نصیری لوازم اندیشه نفی شهادات را تا آن جا پیش برده اند که در تفسیری باطنی، قاتلان و محاربان معصومان را نیز نه تنها تبرئه نموده اند؛ که آن ها را واسطه غیبت ظاهری امام دانسته و آنان را مقام والا بخشیده اند. چرا که از اساس در نظر آنها امام ظهور خداوند هستند، و خداوند کشتنی نیست. (نمونه نک: جلی، باطن الصلاة، المجموعة الکاملة، ص47و48؛ خصیبی، رستباشیة، ص85) بسیاری از سران نصیریه ابن ملجم و دیگر محاربان ائمه ع مانند زبیر را می ستایند؛ و ایشان را مأمور حق میدانند. (خصیبی، رستباشیة، ص81؛ بغدادی، الرسالة المصریه ص359 و 501 و 502؛ طبرانی، الجواهر، ص30 و 31؛ بعمره، رساله، ص13؛ ابن معمار، الجدول النورانی، ص46 و ر.ک به ابن حزم، الفصل في الملل و الأهواء و النحل، ج3، ص123 تعلیل مولوی نیز به خبر بعمره نزدیک است: مولوی بلخی، مثنوى معنوى، ص154) پیروان شلمغانی نیز ابوبکر و عمر و اضداد را وجه دیگر ولیّ میدانند که از جانب خود امام نصب شده اند! (طوسی، الغیبة، ص406) و بدین سان ظلم های اضداد به ایشان را به نحوی نمایشی بر مینمایانند!
از مفصل ترین کلمات غالیان در تبیین اندیشه نفی بلایا نیز به مناسبت بحث در انکار شهادت حضرت سید الشهداء ع و به ویژه درکتبی مانند الأعیاد منسوب به طبرانی، و کتاب الهفت منسب به مفضل جعفی به چشم می خورد. بزرگان غُلات و نیز برخی از صوفیان عاشورا را روز تبرک و فرح و سُرور می دانند. میمون طبرانی قطب شهیر نصیریه، در کتاب «مجموع الاعیاد» که اعیاد فرقه نصیریه را بیان می کند، بخشی را به «عید عاشور» اختصاص داده است. بنا بر این کتب «اهل توحید، عاشورا را مسرورند و متبرک می دانند. زیرا عاشورا امام حسین علیه السلام کشته نشد، بلکه آن شخص عمربن خطاب بود و آن اسبها که روی بدنش رفتند ابولؤلؤ بود. زیرا حجت خدا کشته نمی شود و کسی نمی تواند بر او مسلط شود! و حسین علیه السلام هم مانند عیسی علیه السلام کشته نشد. (الاعیاد، تحقیق اشتروطمان، ص186-193 و 202 و... و در ادامه به اشعار خصیبی استناد می کند. و نک: t.me/gholow2/177)
طبعاً این حد از عقاید غالیانه در نفی بلایا زمینه ورود به منابع امامیه ندارد. اما جلوه های خفی تر آن گاه در سایه برخی تسامح ها مجال خودنمایی یافته است. در ادامه نمونه هایی دیگر از این دست ارائه می شود...
غلو پژوهی
@gholow2
Telegram
غلوپژوهی
🔸 غلات و انکار بلایای ائمه ع و مؤمنین
مرحوم شیخ مفید ره در أوائل المقالات، ص: 72/ ص: 49 باب «القول في احتمال الرسل و الأنبياء و الأئمة الآلام و أحوالهم بعد الممات» بعد از اشاره به قول امامیه در مورد اینکه ائمه ع هم مانند دیگران ویژگی های جسمانی و درد و بلا…
مرحوم شیخ مفید ره در أوائل المقالات، ص: 72/ ص: 49 باب «القول في احتمال الرسل و الأنبياء و الأئمة الآلام و أحوالهم بعد الممات» بعد از اشاره به قول امامیه در مورد اینکه ائمه ع هم مانند دیگران ویژگی های جسمانی و درد و بلا…
▪️عَظَّمَ اللَّهُ أُجُورَنَا بِمُصَابِنَا بِالْحُسَيْنِ ع وَ جَعَلَنَا وَ إِيَّاكُمْ مِنَ الطَّالِبِينَ بِثَأْرِهِ مَعَ وَلِيِّهِ الْإِمَامِ الْمَهْدِيِّ مِنْ آلِ مُحَمَّدٍ ص
زینت دوش نبی خاک سیه جای تو نیست
خار و خاشاک زمین منزل و ماوای تو نیست
خاک عالم به سرم کز اثر تیغ و سنان
جای یک بوسه من بر همه اعضای تو نیست
شمر، لب تشنه چنان رشته عمر تو گسیخت
مر ندید او اثر رنگ به سیمای تو نیست؟
دادی ای شاه به میدان محبت سر خویش
از خدا غیر خدا هیچ تمنای تو نیست
زین جفاها که کنی ای پسر سعد دغا
مگر از دود دل فاطمه پروای تو نیست
ز غم بی کسیت شد جگر سنگ کباب
یک جوی رحم چرا بر دل اعدای تو نیست
(صامت بروجردی)
🏴 صلی الله علیک یا ابا عبدالله 🏴
زینت دوش نبی خاک سیه جای تو نیست
خار و خاشاک زمین منزل و ماوای تو نیست
خاک عالم به سرم کز اثر تیغ و سنان
جای یک بوسه من بر همه اعضای تو نیست
شمر، لب تشنه چنان رشته عمر تو گسیخت
مر ندید او اثر رنگ به سیمای تو نیست؟
دادی ای شاه به میدان محبت سر خویش
از خدا غیر خدا هیچ تمنای تو نیست
زین جفاها که کنی ای پسر سعد دغا
مگر از دود دل فاطمه پروای تو نیست
ز غم بی کسیت شد جگر سنگ کباب
یک جوی رحم چرا بر دل اعدای تو نیست
(صامت بروجردی)
🏴 صلی الله علیک یا ابا عبدالله 🏴
Forwarded from غلوپژوهی
▪️عزاداری پس از عاشورا
نقد دیدگاه سید بن طاووس
سید بن طاووس میگوید «ما تا عصر عاشورا عزاداری میکنیم، از آن به بعد شادیم، چون مطابق آیه «فرحین بما...» (آل عمران: ۱۷۰) شهدا شادمانند، ما هم باید از حالت عزا بیرون بیاییم.»
تفصیل سخن او چنین است:
«أول العشر كان الحزن خوفا مما جرت الحال عليه فلما قتل ص دخل تحت قول الله تعالى وَ لا تَحْسَبَنَّ الَّذِينَ قُتِلُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ أَمْواتاً بَلْ أَحْياءٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ يُرْزَقُونَ فَرِحِينَ بِما آتاهُمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ وَ يَسْتَبْشِرُونَ بِالَّذِينَ لَمْ يَلْحَقُوا بِهِمْ مِنْ خَلْفِهِمْ أَلَّا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَ لا هُمْ يَحْزَنُونَ
فلما صاروا فرحين بسعادة الشهادة وجب المشاركة لهم في السرور بعد القتل لتظفرهم بالسعادة فإن قيل فعلام تجددون قراءة المقتل و الحزن كل عام فأقول لأن قراءته هو عرض قصة القتل على عدل الله جل جلاله ليأخذ بثاره كما وعد من العدل و أما تجدد الحزن كل عشر و الشهداء صاروا مسرورين فلأنه مواساة لهم في أيام العشر حيث كانوا فيها ممتحنين ففي كل سنة ينبغي لأهل الوفاء أن يكونوا وقت الحزن محزونين و وقت السرور مسرورين.» (إقبال الأعمال، ج2، ص584)
🔺فرمایش ایشان در خور نقدهایی است:
اول اینکه این تفصیل میان قبل و بعد ظهر عاشورا وجه روشنی ندارد؛ زیرا به هر حال پس از سال 61، چه قبل و چه بعد از ظهر عاشورا پس از شهادت امام است، و از این جهت فرق خاصی در میان نیست.
دوم، عزای ما بر مظلومیت اهل بیت ع است. به خاطر جنایات دشمنان و اسارت و غربت خاندان امام است. به خاطر ضرورت تأکید بر انحراف جامعه در آن دوران است. هم تسلی شیعیان است و هم بزرگداشت خاندان اهل بیت ع و هم موجب تحکیم مودت به ایشان و... در این راستا در سالگردها ساعت قبل و بعد از شهادت چه فرقی میکند؟ خوشحالی شهدا به خاطر مواهب الهی (فَرِحِينَ بِما آتاهُمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ) منافاتی با سوگواری بازماندگان بر از دستدادن ایشان و مظلومیت آنان ندارد.
سوم، در همان حکمت عزا در کلام سید هم اگر «ليأخذ بثاره كما وعد من العدل» چه فرقی میان قبل و بعد است؟ و اگر استناد به سیره است، که در سیره شاهد روشنی بر شادی پس از عاشورا نیست. آنچه در روایات است، حزن در محرم است، حزن با یادکرد از سید الشهداء است. یا مثلاً چرا پس از وصال شهادت، در روایات بسیاری دربارۀ ملائکه آمده است: «وَكَّلَ اللَّهُ تَعَالَى بِالْحُسَيْنِ ع سَبْعِينَ أَلْفَ مَلَكٍ يُصَلُّونَ عَلَيْهِ كُلَّ يَوْمٍ شُعْثاً غُبْراً مُنْذُ يَوْمٍ قُتِلَ إِلَى مَا شَاءَ اللَّهُ يَعْنِي بِذَلِكَ قِيَامَ الْقَائِمِ ع.» (کامل الزیارات، ص85-86، 109، 115، 119، 121 به اسناد متعدد)
شاید هم دلیل سهو سید امثال روایات زیر باشد:
«إِنَّا أَهْلُ بَيْتٍ إِنَّمَا نَجْزَعُ قَبْلَ الْمُصِيبَةِ، فَإِذَا وَقَعَ أَمْرُ اللَّهِ رَضِينَا بِقَضَائِهِ، وَ سَلَّمْنَا لِأَمْرِه» (نک.: وسائل الشيعة، ج3، ص275-277).
اگر سیاق روایات این باب دیده شود، به نظر میآید در فضای مصائب عمومی باشد. مانند اینکه کسی بیمار است و انسان پیش از مرگ مکرر دعا و جزع برای شفای او دارد، ولی وقتی که در گذشت، به قضای خدا رضایت میدهند. بحث جنایات کربلا و حتی برخی جنایات دیگر جنبههای بسیار گستردهای دارند. ضمن اینکه حتی در قضیه سید الشهداء ع هم اهل بیت ع تسلیم امر بودند. ولی عزا و حزن پس از شهادت سر جای خودش بود.
@gholow2
نقد دیدگاه سید بن طاووس
سید بن طاووس میگوید «ما تا عصر عاشورا عزاداری میکنیم، از آن به بعد شادیم، چون مطابق آیه «فرحین بما...» (آل عمران: ۱۷۰) شهدا شادمانند، ما هم باید از حالت عزا بیرون بیاییم.»
تفصیل سخن او چنین است:
«أول العشر كان الحزن خوفا مما جرت الحال عليه فلما قتل ص دخل تحت قول الله تعالى وَ لا تَحْسَبَنَّ الَّذِينَ قُتِلُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ أَمْواتاً بَلْ أَحْياءٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ يُرْزَقُونَ فَرِحِينَ بِما آتاهُمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ وَ يَسْتَبْشِرُونَ بِالَّذِينَ لَمْ يَلْحَقُوا بِهِمْ مِنْ خَلْفِهِمْ أَلَّا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَ لا هُمْ يَحْزَنُونَ
فلما صاروا فرحين بسعادة الشهادة وجب المشاركة لهم في السرور بعد القتل لتظفرهم بالسعادة فإن قيل فعلام تجددون قراءة المقتل و الحزن كل عام فأقول لأن قراءته هو عرض قصة القتل على عدل الله جل جلاله ليأخذ بثاره كما وعد من العدل و أما تجدد الحزن كل عشر و الشهداء صاروا مسرورين فلأنه مواساة لهم في أيام العشر حيث كانوا فيها ممتحنين ففي كل سنة ينبغي لأهل الوفاء أن يكونوا وقت الحزن محزونين و وقت السرور مسرورين.» (إقبال الأعمال، ج2، ص584)
🔺فرمایش ایشان در خور نقدهایی است:
اول اینکه این تفصیل میان قبل و بعد ظهر عاشورا وجه روشنی ندارد؛ زیرا به هر حال پس از سال 61، چه قبل و چه بعد از ظهر عاشورا پس از شهادت امام است، و از این جهت فرق خاصی در میان نیست.
دوم، عزای ما بر مظلومیت اهل بیت ع است. به خاطر جنایات دشمنان و اسارت و غربت خاندان امام است. به خاطر ضرورت تأکید بر انحراف جامعه در آن دوران است. هم تسلی شیعیان است و هم بزرگداشت خاندان اهل بیت ع و هم موجب تحکیم مودت به ایشان و... در این راستا در سالگردها ساعت قبل و بعد از شهادت چه فرقی میکند؟ خوشحالی شهدا به خاطر مواهب الهی (فَرِحِينَ بِما آتاهُمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ) منافاتی با سوگواری بازماندگان بر از دستدادن ایشان و مظلومیت آنان ندارد.
سوم، در همان حکمت عزا در کلام سید هم اگر «ليأخذ بثاره كما وعد من العدل» چه فرقی میان قبل و بعد است؟ و اگر استناد به سیره است، که در سیره شاهد روشنی بر شادی پس از عاشورا نیست. آنچه در روایات است، حزن در محرم است، حزن با یادکرد از سید الشهداء است. یا مثلاً چرا پس از وصال شهادت، در روایات بسیاری دربارۀ ملائکه آمده است: «وَكَّلَ اللَّهُ تَعَالَى بِالْحُسَيْنِ ع سَبْعِينَ أَلْفَ مَلَكٍ يُصَلُّونَ عَلَيْهِ كُلَّ يَوْمٍ شُعْثاً غُبْراً مُنْذُ يَوْمٍ قُتِلَ إِلَى مَا شَاءَ اللَّهُ يَعْنِي بِذَلِكَ قِيَامَ الْقَائِمِ ع.» (کامل الزیارات، ص85-86، 109، 115، 119، 121 به اسناد متعدد)
شاید هم دلیل سهو سید امثال روایات زیر باشد:
«إِنَّا أَهْلُ بَيْتٍ إِنَّمَا نَجْزَعُ قَبْلَ الْمُصِيبَةِ، فَإِذَا وَقَعَ أَمْرُ اللَّهِ رَضِينَا بِقَضَائِهِ، وَ سَلَّمْنَا لِأَمْرِه» (نک.: وسائل الشيعة، ج3، ص275-277).
اگر سیاق روایات این باب دیده شود، به نظر میآید در فضای مصائب عمومی باشد. مانند اینکه کسی بیمار است و انسان پیش از مرگ مکرر دعا و جزع برای شفای او دارد، ولی وقتی که در گذشت، به قضای خدا رضایت میدهند. بحث جنایات کربلا و حتی برخی جنایات دیگر جنبههای بسیار گستردهای دارند. ضمن اینکه حتی در قضیه سید الشهداء ع هم اهل بیت ع تسلیم امر بودند. ولی عزا و حزن پس از شهادت سر جای خودش بود.
@gholow2
وثائق عن حقيقة الوهابية
تهتمُّ هذه المدوَّنةُ بنشرِ الحقائق العلميّة الموثَّقة في القضايا العقائديّة والتاريخيّة والفقهيّة وفقاً لمصادر التراث السنيّ والسلفيّ؛ لبيان أحقيّة مذهب أهل البيت (ع).
الرابط: https://t.me/antiwahabism
@gholow2
تهتمُّ هذه المدوَّنةُ بنشرِ الحقائق العلميّة الموثَّقة في القضايا العقائديّة والتاريخيّة والفقهيّة وفقاً لمصادر التراث السنيّ والسلفيّ؛ لبيان أحقيّة مذهب أهل البيت (ع).
الرابط: https://t.me/antiwahabism
@gholow2
Telegram
وثائق عن حقيقة الوهابية 🔻
تهتمُّ هذه المدوَّنةُ بنشرِ الحقائق العلميّة الموثَّقة في القضايا العقائديّة والتاريخيّة والفقهيّة وفقاً لمصادر التراث السنيّ والسلفيّ؛ لبيان أحقيّة مذهب أهل البيت (ع).
للتواصل مع الإدارة:
https://t.me/ebraheem_qom
للتواصل مع الإدارة:
https://t.me/ebraheem_qom
Forwarded from نقد جناب بندانی نیشابوری
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
#شجاعی (۵)
⚠️ شیخ مفید رحمه الله کجا چنین مطلبی از امام عصر عجّل الله فرجه نقل نموده؟!
▪️ایشان روی تمام هممسلکان خود را سیاهتر نموده، و نمیدانم چرا به چنین افراد معلومالحالی اجازه فعالیّت داده میشود!!!!
جالب اینکه مطالب سست و کذب و خواب و حکایت و داستان (که اسمش را منبر گذاشته) را با ساز و نوا بزَک میکند تا شاید عوام را بفریبد و احساساتشان تحریک شود و بگویند عجب مطلبی گفت!
@Bandani1
⚠️ شیخ مفید رحمه الله کجا چنین مطلبی از امام عصر عجّل الله فرجه نقل نموده؟!
▪️ایشان روی تمام هممسلکان خود را سیاهتر نموده، و نمیدانم چرا به چنین افراد معلومالحالی اجازه فعالیّت داده میشود!!!!
جالب اینکه مطالب سست و کذب و خواب و حکایت و داستان (که اسمش را منبر گذاشته) را با ساز و نوا بزَک میکند تا شاید عوام را بفریبد و احساساتشان تحریک شود و بگویند عجب مطلبی گفت!
@Bandani1
معنای «صاحب زمان»
کلماتِ «امام زمان»، «صاحب زمان» و «ولی عصر» اصطلاحات سادهای هستند که نیاز چندانی به توضیح آنها احساس نمیشود. با این حال بارها دیده شده که برخی اهل علم در فهم این واژگان ساده درماندهاند و آنها را با تحلیلهای عجیب و غریب فلسفی درباره «زمان» گره زدهاند! مثلاً در یک سخنرانی قدیمی آمده است:
«اگر درباره اضافه شدن کلمه صاحب و امام به زمان اندیشه کنید و در این که آن حضرت جلوی زمان و پیش زمان است و زمان، پشت سر او است فکر کنید، تمام و کمال معرفت را نسبت به حضرت حجت علیه السلام پیدا میکنید ... وجود او مسیطر بر زمان است. این جا است که باید فکر کرد چنین وجود مسیطر بر زمانی که زمان نتواند در او تأثیر کند احاطه وجودیاش تا چه پایه است ... انسان بعد از عصر است، اما امام زمان قبل از عصر است. مقام آن حضرت قبلالعصری است ... او ولایت دارد بر عصر و مقدم است بر عصر و عصر مقدم است بر انسان ... اگر معنای کلمه امام زمان فهمیده شود، قهراً معلوم میشود که آن حضرت، هم مقدم بر زمانیات است و هم مقدم بر زمان. و امامت زمان ممکن نیست مگر آن که به سرحد تجردی برسد که بتواند تمام زمان را امامت کند و آن چه همه فحول بشر را گیج کرده این است که او به مرحله تجردی است که تمام زمان را امامت میکند ...»
در جای خود توضیح داده شده که هر چه جز خداوند، حادث و زمانی است و سیطره بر زمان برای موجود حادث مخلوق بیمعنا است؛ لذا اشکالات و تناقضات بسیاری گریبانگیر این اظهارات است که محل بحث ما نیست. آن چه مورد توجه ما است، معنای ساده این کلمات است که به دور از این گونه پیچیدگیها است.
امامیه معتقدند که در هر «زمان» امامی از جانب خداوند تعیین شده است. وقتی میگوییم: «امام زمان» یعنی امام این زمان؛ همان طور که گفته میشود «رئیس جمهور وقت» یا «پادشاه زمان». به همین سادگی!
چنان که آمده است: «لَا يَكُونُ الْعَبْدُ مُؤْمِناً حَتَّى يَعْرِفَ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ وَ الْأَئِمَّةَ كُلَّهُمْ وَ إِمَامَ زَمَانِهِ ...» (الكافي، ج۱، ص۱۸۰) «مَنْ مَاتَ وَ لَمْ يَعْرِفْ إِمَامَ زَمَانِهِ مَاتَ مِيتَةً جَاهِلِيَّةً» (كمال الدين، ج۲، ص۴۰۹).
چنان که «صاحب الزمان» نیز معنایی جز «صاحب زماننا» (تحف العقول، ص۴۹۰؛ کمال الدین، ج۱، ص۱۷، ۲۰، ۲۲، ۲۶؛ کنز الفوائد، ج۲، ص۱۱۵) یا «صاحب هذا الزمان» (الغيبة للنعماني، ص۱۹۶) ندارد.
لذا در گفتگوها به تناسب، به صورت «صاحب زمانکم» یا «صاحب زمانک» یا «صاحب زمانه» نیز به کار رفته است (كمال الدين، ج۱، ص۲۰؛ ج۲، ص۴۶۶، ۴۷۲؛ دلائل الإمامة، ص۵۴۵؛ الغيبة للطوسي، ص۲۵۷، ۲۶۲؛ منتخب الأنوار المضیئة، ص۱۰۲).
اصطلاح صاحب الزمان گر چه ظاهراً در عصر غیبت متداول شده است، اما با توجه به معنای عامی که ذکر شد، گاهی ناظر به حجتهای پیشین نیز به کار رفته است: «... و قد وعظه صاحب زمانه أخوه أبو جعفر محمّد بن علي عليه السّلام ...» (شرح الأخبار، ج۲، ص۴۹۶). «و روي أن الوصي الذي كان هو صاحب الزمان في ذلك الوقت هو أبي [۱]» (اثبات الوصية، ص۱۱۳).
..............
[۱] «أبي» اسم شخص است.
@Gholow2
کلماتِ «امام زمان»، «صاحب زمان» و «ولی عصر» اصطلاحات سادهای هستند که نیاز چندانی به توضیح آنها احساس نمیشود. با این حال بارها دیده شده که برخی اهل علم در فهم این واژگان ساده درماندهاند و آنها را با تحلیلهای عجیب و غریب فلسفی درباره «زمان» گره زدهاند! مثلاً در یک سخنرانی قدیمی آمده است:
«اگر درباره اضافه شدن کلمه صاحب و امام به زمان اندیشه کنید و در این که آن حضرت جلوی زمان و پیش زمان است و زمان، پشت سر او است فکر کنید، تمام و کمال معرفت را نسبت به حضرت حجت علیه السلام پیدا میکنید ... وجود او مسیطر بر زمان است. این جا است که باید فکر کرد چنین وجود مسیطر بر زمانی که زمان نتواند در او تأثیر کند احاطه وجودیاش تا چه پایه است ... انسان بعد از عصر است، اما امام زمان قبل از عصر است. مقام آن حضرت قبلالعصری است ... او ولایت دارد بر عصر و مقدم است بر عصر و عصر مقدم است بر انسان ... اگر معنای کلمه امام زمان فهمیده شود، قهراً معلوم میشود که آن حضرت، هم مقدم بر زمانیات است و هم مقدم بر زمان. و امامت زمان ممکن نیست مگر آن که به سرحد تجردی برسد که بتواند تمام زمان را امامت کند و آن چه همه فحول بشر را گیج کرده این است که او به مرحله تجردی است که تمام زمان را امامت میکند ...»
در جای خود توضیح داده شده که هر چه جز خداوند، حادث و زمانی است و سیطره بر زمان برای موجود حادث مخلوق بیمعنا است؛ لذا اشکالات و تناقضات بسیاری گریبانگیر این اظهارات است که محل بحث ما نیست. آن چه مورد توجه ما است، معنای ساده این کلمات است که به دور از این گونه پیچیدگیها است.
امامیه معتقدند که در هر «زمان» امامی از جانب خداوند تعیین شده است. وقتی میگوییم: «امام زمان» یعنی امام این زمان؛ همان طور که گفته میشود «رئیس جمهور وقت» یا «پادشاه زمان». به همین سادگی!
چنان که آمده است: «لَا يَكُونُ الْعَبْدُ مُؤْمِناً حَتَّى يَعْرِفَ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ وَ الْأَئِمَّةَ كُلَّهُمْ وَ إِمَامَ زَمَانِهِ ...» (الكافي، ج۱، ص۱۸۰) «مَنْ مَاتَ وَ لَمْ يَعْرِفْ إِمَامَ زَمَانِهِ مَاتَ مِيتَةً جَاهِلِيَّةً» (كمال الدين، ج۲، ص۴۰۹).
چنان که «صاحب الزمان» نیز معنایی جز «صاحب زماننا» (تحف العقول، ص۴۹۰؛ کمال الدین، ج۱، ص۱۷، ۲۰، ۲۲، ۲۶؛ کنز الفوائد، ج۲، ص۱۱۵) یا «صاحب هذا الزمان» (الغيبة للنعماني، ص۱۹۶) ندارد.
لذا در گفتگوها به تناسب، به صورت «صاحب زمانکم» یا «صاحب زمانک» یا «صاحب زمانه» نیز به کار رفته است (كمال الدين، ج۱، ص۲۰؛ ج۲، ص۴۶۶، ۴۷۲؛ دلائل الإمامة، ص۵۴۵؛ الغيبة للطوسي، ص۲۵۷، ۲۶۲؛ منتخب الأنوار المضیئة، ص۱۰۲).
اصطلاح صاحب الزمان گر چه ظاهراً در عصر غیبت متداول شده است، اما با توجه به معنای عامی که ذکر شد، گاهی ناظر به حجتهای پیشین نیز به کار رفته است: «... و قد وعظه صاحب زمانه أخوه أبو جعفر محمّد بن علي عليه السّلام ...» (شرح الأخبار، ج۲، ص۴۹۶). «و روي أن الوصي الذي كان هو صاحب الزمان في ذلك الوقت هو أبي [۱]» (اثبات الوصية، ص۱۱۳).
..............
[۱] «أبي» اسم شخص است.
@Gholow2
روایات موهم اهانت زراره به امام ع (4)
شاهکار دیگر غالی!
علامه مجلسی میگوید: فلا يرد ما ذكر… یعنی این قدح بر زراره وارد نیست؛ اما غالی _به دروغ یا به علت نفهمیدن جملات ساده عربی_ برعکس، این قدح را به علامه مجلسی نسبت داده است! در حالی که علامه از زراره دفاع کرده است.
ضمناً سؤال زرارة از دلیل حکم، تفقه است نه بیادبی؛ بلکه توصیه خود امام است:
علي بن إبراهيم [عن أبيه] عن محمد بن عيسى عن يونس و عدة من أصحابنا عن أحمد بن أبي عبد الله عن أبيه جميعا عن يونس عن عبد الله بن سنان و ابن مسكان عن أبي الجارود قال قال أبو جعفر ع إذا حَدَّثتُكُم بِشَيءٍ فَاسأَلُونِي عَن كِتاب اللّه ثُمَّ قَالَ فِي حَدِيثهِ إِنَّ اللّهَ نَهَى عَنِ القيلِ وَ الْقال وَ فَسادِ الْمال وَ كَثرَةِ السُّؤالِ فَقالوا يَا ابنَ رَسولِ اللَّهِ وَ أَينَ هَذا مِن كِتَاب اللَّهِ قَال إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ فِي كِتابِه لا خَيرَ فِي كَثِيرٍ مِن نَجواهُمْ الْآيَةَ وَ قَالَ وَ لا تُؤتوا السُّفَهاءَ أَموالكُمُ الَّتِي جَعَلَ اللَّه لَكم قياماً وَ قالَ لا تَسئَلُوا عَن أَشياءَ إِن تُبدَ لَكُم تَسُؤْكُم (الكافي، ج۵، ص۳۰۰).
#غویلی
@Gholow2
شاهکار دیگر غالی!
علامه مجلسی میگوید: فلا يرد ما ذكر… یعنی این قدح بر زراره وارد نیست؛ اما غالی _به دروغ یا به علت نفهمیدن جملات ساده عربی_ برعکس، این قدح را به علامه مجلسی نسبت داده است! در حالی که علامه از زراره دفاع کرده است.
ضمناً سؤال زرارة از دلیل حکم، تفقه است نه بیادبی؛ بلکه توصیه خود امام است:
علي بن إبراهيم [عن أبيه] عن محمد بن عيسى عن يونس و عدة من أصحابنا عن أحمد بن أبي عبد الله عن أبيه جميعا عن يونس عن عبد الله بن سنان و ابن مسكان عن أبي الجارود قال قال أبو جعفر ع إذا حَدَّثتُكُم بِشَيءٍ فَاسأَلُونِي عَن كِتاب اللّه ثُمَّ قَالَ فِي حَدِيثهِ إِنَّ اللّهَ نَهَى عَنِ القيلِ وَ الْقال وَ فَسادِ الْمال وَ كَثرَةِ السُّؤالِ فَقالوا يَا ابنَ رَسولِ اللَّهِ وَ أَينَ هَذا مِن كِتَاب اللَّهِ قَال إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ فِي كِتابِه لا خَيرَ فِي كَثِيرٍ مِن نَجواهُمْ الْآيَةَ وَ قَالَ وَ لا تُؤتوا السُّفَهاءَ أَموالكُمُ الَّتِي جَعَلَ اللَّه لَكم قياماً وَ قالَ لا تَسئَلُوا عَن أَشياءَ إِن تُبدَ لَكُم تَسُؤْكُم (الكافي، ج۵، ص۳۰۰).
#غویلی
@Gholow2
https://t.me/rangekhodaa14/427
مظلومیت شیعیان در افغانستان و پاکستان
مظلومیت شیعیان در افغانستان و پاکستان
Telegram
رنگ خدا
🏴آجرک الله یاصاحب الزمان🏴
به شهادت رسیدن جمعی از شیعیان در منطقه پاراچنار پاکستان توسط گروه های تکفیری پاکستانی و افغانستانی تسلیت باد.
◾️تداوم نسل کشی شیعیان در منطقه پاراچنار و بایکوت خبری کشتار شیعیان در پاکستان...
یورش سهمگین سنی های تندرو پاکستانی…
به شهادت رسیدن جمعی از شیعیان در منطقه پاراچنار پاکستان توسط گروه های تکفیری پاکستانی و افغانستانی تسلیت باد.
◾️تداوم نسل کشی شیعیان در منطقه پاراچنار و بایکوت خبری کشتار شیعیان در پاکستان...
یورش سهمگین سنی های تندرو پاکستانی…
MKAK_Volume 4_Issue 2_Pages 57-80.pdf
1 MB
اعتبارسنجی حدیث عنوان بصری
سید جمال حسینی
علی عادل زاده
چکیده
حدیث عنوان بصری در سدههای اخیر شهرت یافته و در عرفان و اخلاق مورد توجّه قرار گرفته است. این حدیث نخستین بار در قرن ششم هجری قمری در مشکاة الأنوار علی بن حسن طبرسی و سپس در آثار شهید اول و شهید ثانی به صورت مرسل روایت شده است. عنوان بصری به کلّی، ناشناس است و حتّی نامگذاری به «عنوان» در تاریخ عرب و اسلام، نادر است. در متن روایت عنوان بصری، عناصرِ تاریخی اندکی دیده میشود؛ با این وجود، همین اطلاعات اندک نیز با دانستههای تاریخی مانند طبقه، محل زندگی و جایگاه امام صادق ع سازگار نیست. برخی فقراتِ حدیث، در منابع متقدّمتر به افراد دیگری نسبت داده شده است. وجود اصطلاحات متأخّر، استناد به روایتی نبوی که در بوم حدیثی مدینه شناختهشده نبوده است، وجود الفاظ، اصطلاحات، مضامین و قالبهای صوفیانه از دیگر مشکلاتی است که اصالتِ حدیث را تضعیف میکند. با نظر به مجموع شواهد سندی و متنی، اعتبار حدیث و صدور آن از امام صادق ع قابل دفاع نیست و به احتمال زیاد ریشه در فضایی صوفیانه دارد.
@Gholow2
سید جمال حسینی
علی عادل زاده
چکیده
حدیث عنوان بصری در سدههای اخیر شهرت یافته و در عرفان و اخلاق مورد توجّه قرار گرفته است. این حدیث نخستین بار در قرن ششم هجری قمری در مشکاة الأنوار علی بن حسن طبرسی و سپس در آثار شهید اول و شهید ثانی به صورت مرسل روایت شده است. عنوان بصری به کلّی، ناشناس است و حتّی نامگذاری به «عنوان» در تاریخ عرب و اسلام، نادر است. در متن روایت عنوان بصری، عناصرِ تاریخی اندکی دیده میشود؛ با این وجود، همین اطلاعات اندک نیز با دانستههای تاریخی مانند طبقه، محل زندگی و جایگاه امام صادق ع سازگار نیست. برخی فقراتِ حدیث، در منابع متقدّمتر به افراد دیگری نسبت داده شده است. وجود اصطلاحات متأخّر، استناد به روایتی نبوی که در بوم حدیثی مدینه شناختهشده نبوده است، وجود الفاظ، اصطلاحات، مضامین و قالبهای صوفیانه از دیگر مشکلاتی است که اصالتِ حدیث را تضعیف میکند. با نظر به مجموع شواهد سندی و متنی، اعتبار حدیث و صدور آن از امام صادق ع قابل دفاع نیست و به احتمال زیاد ریشه در فضایی صوفیانه دارد.
@Gholow2