@ghalamestannews
من زخمی ام از خنجر باریک ابروها
تنها به مویی بند هستم آه از این موها
من بی تعادل می شوم وقتی تعادل نیست
در کفه های نکته سنج این ترازوها
هر روز زیباتر شدی و گم شدی هرشب
آمیخت عطر دامنت با بوی شببوها
دستت صدای دستهایم را نمی فهمید
پُر بود از بس گوشش از زنگ النگوها
در پرده می گفتی همیشه حرفهایت را
چیزی نمیفهمیدم از این «گفتو بی گو»ها
روزی مرا از برکه ی گرمِ تنت راندی
گفتی: «هراسان می شوند از دیدنت قوها»
اما ببین خون مرا دارند می نوشند
از ماهیِ سرخِ لبت امروز، زالوها
باید فراموشت کنم وقتی که آغوشت
هر روز بوی تازه ای دارد از آن بوها
در لانه ات بنشین کبوتر بچه ی مغرور
من فکر کوچی تازه هستم با پرستوها
من از شکارِ گرگهای پیر می آیم
در فکرِ اغوای منند این بچه آهوها!
#يوسف_خوش_نظر
#غزل
@ghalamestannews
من زخمی ام از خنجر باریک ابروها
تنها به مویی بند هستم آه از این موها
من بی تعادل می شوم وقتی تعادل نیست
در کفه های نکته سنج این ترازوها
هر روز زیباتر شدی و گم شدی هرشب
آمیخت عطر دامنت با بوی شببوها
دستت صدای دستهایم را نمی فهمید
پُر بود از بس گوشش از زنگ النگوها
در پرده می گفتی همیشه حرفهایت را
چیزی نمیفهمیدم از این «گفتو بی گو»ها
روزی مرا از برکه ی گرمِ تنت راندی
گفتی: «هراسان می شوند از دیدنت قوها»
اما ببین خون مرا دارند می نوشند
از ماهیِ سرخِ لبت امروز، زالوها
باید فراموشت کنم وقتی که آغوشت
هر روز بوی تازه ای دارد از آن بوها
در لانه ات بنشین کبوتر بچه ی مغرور
من فکر کوچی تازه هستم با پرستوها
من از شکارِ گرگهای پیر می آیم
در فکرِ اغوای منند این بچه آهوها!
#يوسف_خوش_نظر
#غزل
@ghalamestannews