🅱پیامدهای ناکامی چگونه بروز میکند؟
انگیزهھا چراھای رفتاری ھستند که باعث آغاز و ادامه فعالیت می شوند.در این میان واژه نیاز مترادف با انگیزه بکار می رود چرا که نیاز میتواند مانند انگیزه فرد را وادار به عمل کند.
💢 انگیزه در ۲ صورت تغییر می کند:
⇦ الف: ارضای نیاز:
به عقیده آبراھام مزلو وقتی نیاز ارضاء می شود دیگر انگیزاننده رفتار نیست و نیاز رقابت کننده دیگری که اینک قویتر است جانشین آن می شود.
@gahname_modir
⇦ ب: ممانعت از ارضای نیاز:
وقتی ارضای یک نیاز با مانع روبرو شود شخص ممکن است به رفتار انطباقی دست بزند. تا رفتاری بیابد که تحقق ھدف او را میسر سازد. این رفتارھا ممکن است کاملاً عقلایی باشد.
💢 اَشکال بروز پیامدهای ناکامی:
بی نتیجه شدن تلاش در راه حصول ھدف را ناکامی گویند. پیامدھای ناکامی میتواند به اشکال زیر بروز نماید:
⓵ پرخاشگری:
که می تواند مستقیماً متوجه عامل ناکامی شود یا غیر مستقیم عوامل دیگر را ھدف قرار دھد. مثلاً اگر کارمندی از رییس خود که عامل ناکامی وی می باشد بترسد و نتواند مستقیماً اورا مورد پرخاشگری قرار دھد در نتیجه عوامل دیگر مثل ھمسر و فرزندان خود را مورد ناسزا و پرخاش قرار میدھد.
⓶ دلیل تراشی:
به زبان ساده به معنی بھانه تراشی است. مثلاً فرد ممکن است در مقابل ناتوانی خود در تحقق یک ھدف خاص کسی دیگر را سرزنش کند.
⓷ بازگشت:
به رفتار کودکانه و خیلی ابتدایی بازگشت کردن. شخصی که نمیتواند اتومبیل خود را روشن کند شروع به لگد زدن به آن می کند.
⓸ تثبیت:
ھنگامی بوجود می آید که شخص الگوی رفتاری خاصی را با اینکه ناکام شده و به تجربه دریافته است که این رفتار نمی تواند مشکلی را حل کند به کرات از خود ظاھر می سازد. تحقیقات نشان داده تنبیه گاھی منجر به از بین رفتن عادات می شود و گاھی باعث تقویت و تثبیت رفتار می گردد.
⓹ تسلیم:
تسلیم، لاقیدی و بی تفاوتی ھنگامی بوجود می آید که شخص پس از ناکامی طولانی از واقعیت و منشاء ناکامی کناره گیری می کند که بر اثر نا امیدی است.
💢 ناهماهنگی شناختی:
ناھماھنگی شناختی زمانی رخ می دھد که ادراکات مرتبط با ھم در ستیز و تعارض باشند. این وضعیت باعث بروز تنش می گردد و منجر به بروز رفتار غیر عقلایی می شود. در این وضعیت فرد سعی می کند با تعدیل یکی از معرفت ھای ناموافق، تنش را کاھش دھد .مثلاً افراد سیگاری در مقایسه با افراد غیرسیگاری کمتر باور می کنند که بین استعمال سیگار و سرطان ھا رابطه وجود دارد. چون دیدگاه آن ھا از سیگار با دیدگاه دیگران از سیگار ناموافق است.
🖊مدیریت رفتار سازمانی
انگیزهھا چراھای رفتاری ھستند که باعث آغاز و ادامه فعالیت می شوند.در این میان واژه نیاز مترادف با انگیزه بکار می رود چرا که نیاز میتواند مانند انگیزه فرد را وادار به عمل کند.
💢 انگیزه در ۲ صورت تغییر می کند:
⇦ الف: ارضای نیاز:
به عقیده آبراھام مزلو وقتی نیاز ارضاء می شود دیگر انگیزاننده رفتار نیست و نیاز رقابت کننده دیگری که اینک قویتر است جانشین آن می شود.
@gahname_modir
⇦ ب: ممانعت از ارضای نیاز:
وقتی ارضای یک نیاز با مانع روبرو شود شخص ممکن است به رفتار انطباقی دست بزند. تا رفتاری بیابد که تحقق ھدف او را میسر سازد. این رفتارھا ممکن است کاملاً عقلایی باشد.
💢 اَشکال بروز پیامدهای ناکامی:
بی نتیجه شدن تلاش در راه حصول ھدف را ناکامی گویند. پیامدھای ناکامی میتواند به اشکال زیر بروز نماید:
⓵ پرخاشگری:
که می تواند مستقیماً متوجه عامل ناکامی شود یا غیر مستقیم عوامل دیگر را ھدف قرار دھد. مثلاً اگر کارمندی از رییس خود که عامل ناکامی وی می باشد بترسد و نتواند مستقیماً اورا مورد پرخاشگری قرار دھد در نتیجه عوامل دیگر مثل ھمسر و فرزندان خود را مورد ناسزا و پرخاش قرار میدھد.
⓶ دلیل تراشی:
به زبان ساده به معنی بھانه تراشی است. مثلاً فرد ممکن است در مقابل ناتوانی خود در تحقق یک ھدف خاص کسی دیگر را سرزنش کند.
⓷ بازگشت:
به رفتار کودکانه و خیلی ابتدایی بازگشت کردن. شخصی که نمیتواند اتومبیل خود را روشن کند شروع به لگد زدن به آن می کند.
⓸ تثبیت:
ھنگامی بوجود می آید که شخص الگوی رفتاری خاصی را با اینکه ناکام شده و به تجربه دریافته است که این رفتار نمی تواند مشکلی را حل کند به کرات از خود ظاھر می سازد. تحقیقات نشان داده تنبیه گاھی منجر به از بین رفتن عادات می شود و گاھی باعث تقویت و تثبیت رفتار می گردد.
⓹ تسلیم:
تسلیم، لاقیدی و بی تفاوتی ھنگامی بوجود می آید که شخص پس از ناکامی طولانی از واقعیت و منشاء ناکامی کناره گیری می کند که بر اثر نا امیدی است.
💢 ناهماهنگی شناختی:
ناھماھنگی شناختی زمانی رخ می دھد که ادراکات مرتبط با ھم در ستیز و تعارض باشند. این وضعیت باعث بروز تنش می گردد و منجر به بروز رفتار غیر عقلایی می شود. در این وضعیت فرد سعی می کند با تعدیل یکی از معرفت ھای ناموافق، تنش را کاھش دھد .مثلاً افراد سیگاری در مقایسه با افراد غیرسیگاری کمتر باور می کنند که بین استعمال سیگار و سرطان ھا رابطه وجود دارد. چون دیدگاه آن ھا از سیگار با دیدگاه دیگران از سیگار ناموافق است.
🖊مدیریت رفتار سازمانی
*اندر اهمیت پرسیدن سئوال درست*
🖊️فهیم عطار
*نشر:* گاهنامه مدیر
■چند سال پیش رفته بودم یک جایی تا رفیق عزیزتر از جانم را ببینم و با هم اختلاط کنیم. شام خوردیم. بعد هوس بستنی کردیم. پس رفتیم بستنیفروشی. دکان بستنیفروشی مثل غار علیصدر تاریک بود. مِنو هم نداشت. یعنی نمیشد گفت: «قربون دستت، یه شاتوت-طالبی بده بیاد».
@gahname_modir
□در عوض، اینطور بود که صاحب دکان میآمد بالای سر آدم و حال دلش را میپرسید و بر اساس همان حال دل، یک بستنی ردیف میکرد و میداد دست آدم. انگار که یک روانشناس زده باشد توی کار بستنیفروشی.
●حالِ دل من آن روز چطور بود؟ یک اندوه سنگین و ناشناس ته دلم مثل نهنگ شنا میکرد و آسمان قلبم مثل دکان بستنیفروشی تاریک و ابری بود. همینها را بهش گفتم. بزرگوار یک چیزهایی روی کاغذ نوشت و سرش را تند تند تکان میداد که یعنی تا ته دلم را خوانده است.
○رفت و ده دقیقه بعد با بستنی برگشت. که البته بیشتر به کار دل یک تازه داماد میخورد که فردای روز عروسی رفته باشد بالای پشتبام تا اولین آنتن زندگی مشترکشان را تنظیم کند. همینقدر بیربط به حال دل من. عزیزتر از جان گفت که تقصیر خودم است. درست حال دلم را توصیف نکردهام برایش. اگر بستنی جواب این غم باشد، من سوالم را که توصیف غم بود، درست برایش ریسه نکردهام.
■محبوب، سالها پیش از یکی برایم نقل قول کرد که *سئوالِ درست از جوابِ درست مهمتر است.* اینکه چه میخواهم. راست میگفت. آخر هفته رفتم توی حیاط تا گلهای آزالیا را هرس کنم. شاخههای پریشانشان به هزار سمت رفته بودند. مثل هزار آدمی که بخواهند از دست اژدها فرار کنند. افتادم به جان شاخهها. آنقدر کج و راست شدم که بالاخره یکی از عضلههای کمرم گرفت و مجبور شدم عملیات منزهسازی را متوقف کنم.
□کج کج رفتم داخل و دراز کشیدم رو زمین. شب دردش بیشتر شد. شنیده بودم که یک سایت هوش مصنوعی وجود دارد که جواب همهی سئوالها را بلد است. رفتم سراغش. البته از وجود آن عضله تا امروز خودم هم خبر نداشتم. به هر حال سئوالم را پرسیدم. جواب چیزی بود در حد طرز پخت حلوا برای تازه درگذشتهای در اثر کمر درد. که احتمالا جواب درستی نبود. جور دیگر سئوال را مطرح کردم. یک جواب پرت دیگر ازش گرفتم.
●بیست بار سئوالم را به شکلهای مختلف پرسیدم تا بالاخره جواب درست را گرفتم. حولهی گرم و خیس روی عضله. و جواب داد و نیمساعت بعد مثل بچهآهویی که ولش کرده باشند در دشت گلهای بابونه، میتوانستم جست و خیز کنم. آنچه مهم بود، جواب درست کامپیوتر نبود، بلکه *سئوال درست من* بود. آفرین به من!
○این را هم اضافه کنم و بروم پی کارم. یک همدانشگاهی بروجنی (مثلا اسمش جمال بود) داشتم که عاشق سما شین شده بود. عشق در حد جنون و مجنون. حس ازدواج شدیدی مثل نیلوفر پیچیده بود دور جمال و رسانده بودش به مرز خفگی. بالاخره بعد از چهار ماه تصمیم گرفت برود ماجرا را برای شین تعریف کند. خواستهاش را بگوید و سئوالش را مطرح کند.
■یک روز پاییزی که آفتاب از لای برگهای چنار روبروی دانشگاه کج میتابید روی زمین و چهرهی عشق را روی پیادهرو نقاشی میکرد و یک نم باران هم آمده بود، رفت جلوی شین و خواسته و سئوال بزرگش را مطرح کرد. اصلا هوا هوای ازدواج بود.
□ما از دور ماجرا را میپائیدیم که اگر جمال جواب بله را گرفت، همانجا خفتش کنیم و برویم شیرینیفروشی ساختمان اسکان و ازش شیتیل بگیریم. اما نشد. از دور دیدیم که شین حالت تدافعی گرفت و کیفش را برد بالا و گارد گرفت و جمال شلیک شد به سمت ما. هیچ. جمال به سما نرسید و ما هم به شیرینی.
●سالها بعد از یک دوست مشترک فهمیدم که عشق جمال قربانی یک سوءتفاهم بزرگ شده و طوری جمال سئوالش را پرسیده که انگار میخواهد همان روز پاییزی با هم جفتگیری کنند و اسم بچهشان را هم بگذارند فریبرز. اینقدر بیربط به اصل ماجرا.
○خلاصه بدین شکل. همانطور که ازدواج نیمی از دین است، سئوال خوب هم نیمی از جواب درست است. فلذا میخواهم یک استارآپ بزنم جهت تولید سئوالِ درست. یک وبسایت راه میاندازم که به جای جواب، سئوال درست تولید کند. آدمها بروند آنجا و سئوال درست زندگیشان را پیدا کنند. بعد بروند پیش این و آن بابت پیدا کردن جوابشان.
■کلا داوطلب برای جواب دادن خیلی زیاد است. حیف است غم و دغدغه و خواستههای بزرگ آدمها قربانی ترجمهی غلط بشود و بزرگیشان زیر سایهی سئوال و خواستهی غلط، کمرنگ بشود. خدا را چه دیدید، شاید سر همین ماجرا پولدارترین مرد جهان شدم.
پانوشت: انتخاب عنوان از گاهنامه مدیر است.
🖊️فهیم عطار
*نشر:* گاهنامه مدیر
■چند سال پیش رفته بودم یک جایی تا رفیق عزیزتر از جانم را ببینم و با هم اختلاط کنیم. شام خوردیم. بعد هوس بستنی کردیم. پس رفتیم بستنیفروشی. دکان بستنیفروشی مثل غار علیصدر تاریک بود. مِنو هم نداشت. یعنی نمیشد گفت: «قربون دستت، یه شاتوت-طالبی بده بیاد».
@gahname_modir
□در عوض، اینطور بود که صاحب دکان میآمد بالای سر آدم و حال دلش را میپرسید و بر اساس همان حال دل، یک بستنی ردیف میکرد و میداد دست آدم. انگار که یک روانشناس زده باشد توی کار بستنیفروشی.
●حالِ دل من آن روز چطور بود؟ یک اندوه سنگین و ناشناس ته دلم مثل نهنگ شنا میکرد و آسمان قلبم مثل دکان بستنیفروشی تاریک و ابری بود. همینها را بهش گفتم. بزرگوار یک چیزهایی روی کاغذ نوشت و سرش را تند تند تکان میداد که یعنی تا ته دلم را خوانده است.
○رفت و ده دقیقه بعد با بستنی برگشت. که البته بیشتر به کار دل یک تازه داماد میخورد که فردای روز عروسی رفته باشد بالای پشتبام تا اولین آنتن زندگی مشترکشان را تنظیم کند. همینقدر بیربط به حال دل من. عزیزتر از جان گفت که تقصیر خودم است. درست حال دلم را توصیف نکردهام برایش. اگر بستنی جواب این غم باشد، من سوالم را که توصیف غم بود، درست برایش ریسه نکردهام.
■محبوب، سالها پیش از یکی برایم نقل قول کرد که *سئوالِ درست از جوابِ درست مهمتر است.* اینکه چه میخواهم. راست میگفت. آخر هفته رفتم توی حیاط تا گلهای آزالیا را هرس کنم. شاخههای پریشانشان به هزار سمت رفته بودند. مثل هزار آدمی که بخواهند از دست اژدها فرار کنند. افتادم به جان شاخهها. آنقدر کج و راست شدم که بالاخره یکی از عضلههای کمرم گرفت و مجبور شدم عملیات منزهسازی را متوقف کنم.
□کج کج رفتم داخل و دراز کشیدم رو زمین. شب دردش بیشتر شد. شنیده بودم که یک سایت هوش مصنوعی وجود دارد که جواب همهی سئوالها را بلد است. رفتم سراغش. البته از وجود آن عضله تا امروز خودم هم خبر نداشتم. به هر حال سئوالم را پرسیدم. جواب چیزی بود در حد طرز پخت حلوا برای تازه درگذشتهای در اثر کمر درد. که احتمالا جواب درستی نبود. جور دیگر سئوال را مطرح کردم. یک جواب پرت دیگر ازش گرفتم.
●بیست بار سئوالم را به شکلهای مختلف پرسیدم تا بالاخره جواب درست را گرفتم. حولهی گرم و خیس روی عضله. و جواب داد و نیمساعت بعد مثل بچهآهویی که ولش کرده باشند در دشت گلهای بابونه، میتوانستم جست و خیز کنم. آنچه مهم بود، جواب درست کامپیوتر نبود، بلکه *سئوال درست من* بود. آفرین به من!
○این را هم اضافه کنم و بروم پی کارم. یک همدانشگاهی بروجنی (مثلا اسمش جمال بود) داشتم که عاشق سما شین شده بود. عشق در حد جنون و مجنون. حس ازدواج شدیدی مثل نیلوفر پیچیده بود دور جمال و رسانده بودش به مرز خفگی. بالاخره بعد از چهار ماه تصمیم گرفت برود ماجرا را برای شین تعریف کند. خواستهاش را بگوید و سئوالش را مطرح کند.
■یک روز پاییزی که آفتاب از لای برگهای چنار روبروی دانشگاه کج میتابید روی زمین و چهرهی عشق را روی پیادهرو نقاشی میکرد و یک نم باران هم آمده بود، رفت جلوی شین و خواسته و سئوال بزرگش را مطرح کرد. اصلا هوا هوای ازدواج بود.
□ما از دور ماجرا را میپائیدیم که اگر جمال جواب بله را گرفت، همانجا خفتش کنیم و برویم شیرینیفروشی ساختمان اسکان و ازش شیتیل بگیریم. اما نشد. از دور دیدیم که شین حالت تدافعی گرفت و کیفش را برد بالا و گارد گرفت و جمال شلیک شد به سمت ما. هیچ. جمال به سما نرسید و ما هم به شیرینی.
●سالها بعد از یک دوست مشترک فهمیدم که عشق جمال قربانی یک سوءتفاهم بزرگ شده و طوری جمال سئوالش را پرسیده که انگار میخواهد همان روز پاییزی با هم جفتگیری کنند و اسم بچهشان را هم بگذارند فریبرز. اینقدر بیربط به اصل ماجرا.
○خلاصه بدین شکل. همانطور که ازدواج نیمی از دین است، سئوال خوب هم نیمی از جواب درست است. فلذا میخواهم یک استارآپ بزنم جهت تولید سئوالِ درست. یک وبسایت راه میاندازم که به جای جواب، سئوال درست تولید کند. آدمها بروند آنجا و سئوال درست زندگیشان را پیدا کنند. بعد بروند پیش این و آن بابت پیدا کردن جوابشان.
■کلا داوطلب برای جواب دادن خیلی زیاد است. حیف است غم و دغدغه و خواستههای بزرگ آدمها قربانی ترجمهی غلط بشود و بزرگیشان زیر سایهی سئوال و خواستهی غلط، کمرنگ بشود. خدا را چه دیدید، شاید سر همین ماجرا پولدارترین مرد جهان شدم.
پانوشت: انتخاب عنوان از گاهنامه مدیر است.
_______
*بازنشر پیام = گسترش دانایی*
_______
💠 *تلگرام*
https://t.me/gahname_modir
👨💻 *سایت*
http://gahnamemodir.ir/
👩💻 *اینستاگرام*
www.instagram.com/gahname_modir
_________
🟨🟩🟦🟪⬛⬜🟫🟥🟧
*بازنشر پیام = گسترش دانایی*
_______
💠 *تلگرام*
https://t.me/gahname_modir
👨💻 *سایت*
http://gahnamemodir.ir/
👩💻 *اینستاگرام*
www.instagram.com/gahname_modir
_________
🟨🟩🟦🟪⬛⬜🟫🟥🟧
Telegram
گاهنامه مدیر
هدف گاهنامه مدیر، ارتقاء دانش و بینش مخاطبان (هوش راهبردی) از طریق نشر پیامهای دارای مضامین مدیریتی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی است.
بنیانگذار: دکتر مهدی صانعی
اینستاگرام: gahname_modir
بنیانگذار: دکتر مهدی صانعی
اینستاگرام: gahname_modir
✅ هفت توصیه مدیریتی برتر
نویسنده: اریک بارکر
🔴توصیه اول: به لیست کارهای روزمره خود کاملا پایبند باشید
بزرگترین خطاها از کوچکترین غفلتها آغاز میشود و به همین دلیل هم هست که سرمنشا تمام بی نظمیها و اشتباهات در تیمهای کاری از بی توجهی اعضای تیم و در راس آنها رهبر تیم نسبت به کارها و فعالیتهایی آغاز میشود که از قبل برنامهریزی شدهاند و ما از آنها با عنوان لیست کارهای روزمره یاد میکنیم.
🔴توصیه دوم: نگرانی و تردید را متوقف کنید
آنچه به شدت از قابلیتها و پتانسیلهای یک مدیر میکاهد، وجود حس تردید و بدبینی او نسبت به دیگران و مهمتر از آن در مورد آینده است. بنابراین همیشه به همان چیزی فکر کنید که دوست دارید اتفاق بیفتد. نگرانی و تردید یک مدیر مانند سم مهلکی است که به تمام کارکنان سرایت میکند و آنها را از کار موثر باز میدارد.
🔴توصیه سوم: ارزشها را بر کمیتها مقدم بدارید
تحقیقات نشان داده انجام همزمان چندین پروژه و فعالیت به نتایج درخشان و مطلوبی منتهی نخواهد شد و کیفیت نهایی کارها را به شدت تنزل میبخشد. البته این به آن معنا نیست که حتما خود را صرفا به انجام یک فعالیت یا اجرای یک پروژه محدود کنید، چراکه این کار باعث کند شدن سرعت پیشرفت امور میشود. بهترین راهبرد در این میان عبارت است از تمرکز بر اولویتهای موثر و کلیدی و انجام دادن همزمان دو یا سه پروژهای که شما را تا حد زیادی به هدف نهاییتان نزدیکتر میکنند.
@gahname_modir
🔴توصیه چهارم: با خودتان جلسات منظمی برگزار کنید!
یکی از بهترین و در عین حال عجیبترین عادات مدیران و رهبران بزرگ این است که با خود جلسات منظمی برگزار میکنند و به اصطلاح «با خود خلوت میکنند». بنابراین توصیه میشود تمام مدیران حداقل هفتهای یک بار با خود جلسه بگذارند و در جریان این جلسات هم عملکرد پیشین و نقاط قوت و ضعف شان را بررسی کنند و هم برای انجام پروژههای آتی برنامهریزی کنند.
🔴توصیه پنجم: به هیچ عنوان در برابر تغییر دادن خود مقاومت نکنید
یکی از بدترین رفتارهایی که از یک مدیر یا رهبر ممکن است سر بزند مقاومت و خیرهسری او در برابر تغییر دادن خود است. تغییر مثبت و سازنده برای هر فرد و سازمانی واجب است. کافی است نگاهی به اطراف خود بیندازید و ببینید که همکاران و اطرافیان شما چگونه با تغییر دادن خود به موفقیتهای فردی و سازمانی بزرگی دست پیدا کردهاند، پس شما هم میتوانید با تغییر دادن خود و محیط اطرافتان به موفقیت دست یابید.
🔴توصیه ششم: خودتان را اخراج کنید!
شوکهای مدیریتی و نهیب زدن از بالا برای کارکنان اثر معجزهآسایی دارد، چه رسد به خود مدیران. بنابراین اگر میخواهید از دستاوردها و موفقیتهای قبلی خود مغرور نشوید یا دچار روزمرگی و سستی در کار نشوید، حتما به خودتان نهیب بزنید.
🔴توصیه هفتم: مدیر تک بعدی نباشید
بعضی از مدیران صرفا مدیرانی کاریزماتیک و پرنفوذ هستند، اما فاقد کارآیی و بهرهوری کافی در کار هستند، درحالیکه برخی دیگر از مدیران پربازده و مولد از فقدان قدرت تحلیل یا نفوذ بر افرادشان رنج میبرند. در دنیای پرتکاپو و مملو از رقابت امروز لازم است مدیران و رهبران از کلیه توانمندیها و پیش نیازهای مدیریتی برخوردار باشند و اگر چنین نیستند در راستای به دست آوردن آنها گام بردارند.
🖊آکادمی مدیریت
نویسنده: اریک بارکر
🔴توصیه اول: به لیست کارهای روزمره خود کاملا پایبند باشید
بزرگترین خطاها از کوچکترین غفلتها آغاز میشود و به همین دلیل هم هست که سرمنشا تمام بی نظمیها و اشتباهات در تیمهای کاری از بی توجهی اعضای تیم و در راس آنها رهبر تیم نسبت به کارها و فعالیتهایی آغاز میشود که از قبل برنامهریزی شدهاند و ما از آنها با عنوان لیست کارهای روزمره یاد میکنیم.
🔴توصیه دوم: نگرانی و تردید را متوقف کنید
آنچه به شدت از قابلیتها و پتانسیلهای یک مدیر میکاهد، وجود حس تردید و بدبینی او نسبت به دیگران و مهمتر از آن در مورد آینده است. بنابراین همیشه به همان چیزی فکر کنید که دوست دارید اتفاق بیفتد. نگرانی و تردید یک مدیر مانند سم مهلکی است که به تمام کارکنان سرایت میکند و آنها را از کار موثر باز میدارد.
🔴توصیه سوم: ارزشها را بر کمیتها مقدم بدارید
تحقیقات نشان داده انجام همزمان چندین پروژه و فعالیت به نتایج درخشان و مطلوبی منتهی نخواهد شد و کیفیت نهایی کارها را به شدت تنزل میبخشد. البته این به آن معنا نیست که حتما خود را صرفا به انجام یک فعالیت یا اجرای یک پروژه محدود کنید، چراکه این کار باعث کند شدن سرعت پیشرفت امور میشود. بهترین راهبرد در این میان عبارت است از تمرکز بر اولویتهای موثر و کلیدی و انجام دادن همزمان دو یا سه پروژهای که شما را تا حد زیادی به هدف نهاییتان نزدیکتر میکنند.
@gahname_modir
🔴توصیه چهارم: با خودتان جلسات منظمی برگزار کنید!
یکی از بهترین و در عین حال عجیبترین عادات مدیران و رهبران بزرگ این است که با خود جلسات منظمی برگزار میکنند و به اصطلاح «با خود خلوت میکنند». بنابراین توصیه میشود تمام مدیران حداقل هفتهای یک بار با خود جلسه بگذارند و در جریان این جلسات هم عملکرد پیشین و نقاط قوت و ضعف شان را بررسی کنند و هم برای انجام پروژههای آتی برنامهریزی کنند.
🔴توصیه پنجم: به هیچ عنوان در برابر تغییر دادن خود مقاومت نکنید
یکی از بدترین رفتارهایی که از یک مدیر یا رهبر ممکن است سر بزند مقاومت و خیرهسری او در برابر تغییر دادن خود است. تغییر مثبت و سازنده برای هر فرد و سازمانی واجب است. کافی است نگاهی به اطراف خود بیندازید و ببینید که همکاران و اطرافیان شما چگونه با تغییر دادن خود به موفقیتهای فردی و سازمانی بزرگی دست پیدا کردهاند، پس شما هم میتوانید با تغییر دادن خود و محیط اطرافتان به موفقیت دست یابید.
🔴توصیه ششم: خودتان را اخراج کنید!
شوکهای مدیریتی و نهیب زدن از بالا برای کارکنان اثر معجزهآسایی دارد، چه رسد به خود مدیران. بنابراین اگر میخواهید از دستاوردها و موفقیتهای قبلی خود مغرور نشوید یا دچار روزمرگی و سستی در کار نشوید، حتما به خودتان نهیب بزنید.
🔴توصیه هفتم: مدیر تک بعدی نباشید
بعضی از مدیران صرفا مدیرانی کاریزماتیک و پرنفوذ هستند، اما فاقد کارآیی و بهرهوری کافی در کار هستند، درحالیکه برخی دیگر از مدیران پربازده و مولد از فقدان قدرت تحلیل یا نفوذ بر افرادشان رنج میبرند. در دنیای پرتکاپو و مملو از رقابت امروز لازم است مدیران و رهبران از کلیه توانمندیها و پیش نیازهای مدیریتی برخوردار باشند و اگر چنین نیستند در راستای به دست آوردن آنها گام بردارند.
🖊آکادمی مدیریت
*۳ گانه تاریک: انسان های موفق مزخرف!*
🖊️دکتر رضا صالح زاده
*نشر:* گاهنامه مدیر
■بیائید یک آزمایش فکری انجام دهیم: دو نفر را در نظر بگیرید؛ نفر اول خودخواه، دروغگو، سنگدل و متقلب. و نفر دوم بخشنده، صادق، صمیمی و کاری. شما کدام یک را بیشتر دوست دارید؟ ترجیح میدهید کدام یک رئیس، دوست و یا شریک شما باشد؟ تمایل دارید شبیه کدام باشید؟ دوست دارید موفقیت کدام یک را ببینید؟
@gahname_modir
□حدس من این است که شما و اکثریت معناداری، فرد دوم را انتخاب می کنید. با اینحال یک تناقض عجیب وجود دارد؛ اگر بیشتر مردم فرد دوم را ترجیح میدهند، پس چرا افراد موفق و قدرتمند بیشتری را میبینیم که شبیه نوع اول هستند؟
●دکتر نوآم اشپانسر در مقالهای پاسخ این تناقض را با استفاده از مفهوم *"سهگانه تاریک"* میدهد. این واژه برای توصیف سه عارضه شخصیتی در انسانها به کار میرود:
▪️خودشیفتگی(احساس برتری نسبت به دیگران، احساس محق بودن، و عدم تحمل انتقاد)
▪️ماکیاولیسم(رفتارهای فریبنده و پر ادعا با هدف تضعیف دیگران، و تمایل به بازی دادن افراد برای دستیابی به اهداف شخصی)
▪️سایکوپاتی (نبود همدلی، رفتارهای تکانشی، نگرشهای اجتماعی عاری از احساسات، و خصومت بین فردی)
○پژوهشها نشان میدهند افراد سایکوپات کمتر دچار ترس و اضطراب میشوند و به همین دلیل راحتتر میتوانند در شرایط مختلف اهداف خودشان را دنبال کنند. همچنین ویژگیهای خودشیفتگی و ماکیاولیستی باعث میشوند که این افراد در راستای دستیابی به اهدافشان از دیگران سوءاستفاده و بهرهبرداری کنند و به همین دلیل موفقیت کسب نمایند، در مسیر شغلی خود پیشرفت کنند، و در سازمان ها جایگاه های رهبری را صاحب شوند.
■برای سنجش ابعاد "سهگانه تاریک" در خود میتوانید از سوالات زیر استفاده نمائید:
▪️خودشیفتگی:
۱. دوست دارم دیگران تحسینم کنند.
۲. دوست دارم مورد توجه دیگران باشم.
۳. همواره در جستجوی جایگاه و پرستیژ بالا هستم.
۴. دوست دارم دیگران لطف ویژه به من داشته باشند.
▪️ماکیاولیسم:
۵. برای دستیابی به اهداف شخصیام، دیگران را بازی میدهم.
۶. برای دستیابی به اهداف شخصیام، دسیسه میکنم.
۷. برای دستیابی به اهداف شخصیام، از چاپلوسی و تملق استفاده میکنم.
۸. برای دستیابی به اهداف شخصیام، از دیگران بهرهبرداری میکنم.
▪️سایکوپاتی:
۹. نسبت به کارهایم تردید و پشیمانی ندارم.
۱۰. در مورد جنبههای غیراخلاقی کارهایم نگرانی ندارم.
۱۱. سرد و بیعاطفه هستم.
۱۲. بدگمان و عیبجو هستم.
□با اینکه تعدادی از پژوهشها نشان میدهند افرادی که ویژگیهای سهگانه تاریک را دارند، ممکن است در مسیر شغلی و زندگی خود موفقیت هایی کسب کنند؛ اما این موفقیتها، هزینههای فراوانی خواهد داشت. مانند افزایش رفتارهای غیراخلاقی، دروغ، تزویر، خشونت، فریب، خیانت، فساد و... در نهایت نیز با رسوایی به کارشان خاتمه میدهند.
●نکتهی حائز اهمیت این است که این افراد بیشتر در سازمان هایی میتوانند رشد کنند که کمترین مقاومت و اعتراض از سمت دیگران نشان داده می شود؛ در واقع این ما هستیم که ناخواسته چنین افرادی را در سیستم های آموزشی، اقتصادی، سازمانی و اداری خود پرورش میدهیم...!
_______
*بازنشر پیام = گسترش دانایی*
_______
💠 *تلگرام*
https://t.me/gahname_modir
👨💻 *سایت*
http://gahnamemodir.ir/
👩💻 *اینستاگرام*
www.instagram.com/gahname_modir
_________
🟨🟩🟦🟪⬛⬜🟫🟥🟧
🖊️دکتر رضا صالح زاده
*نشر:* گاهنامه مدیر
■بیائید یک آزمایش فکری انجام دهیم: دو نفر را در نظر بگیرید؛ نفر اول خودخواه، دروغگو، سنگدل و متقلب. و نفر دوم بخشنده، صادق، صمیمی و کاری. شما کدام یک را بیشتر دوست دارید؟ ترجیح میدهید کدام یک رئیس، دوست و یا شریک شما باشد؟ تمایل دارید شبیه کدام باشید؟ دوست دارید موفقیت کدام یک را ببینید؟
@gahname_modir
□حدس من این است که شما و اکثریت معناداری، فرد دوم را انتخاب می کنید. با اینحال یک تناقض عجیب وجود دارد؛ اگر بیشتر مردم فرد دوم را ترجیح میدهند، پس چرا افراد موفق و قدرتمند بیشتری را میبینیم که شبیه نوع اول هستند؟
●دکتر نوآم اشپانسر در مقالهای پاسخ این تناقض را با استفاده از مفهوم *"سهگانه تاریک"* میدهد. این واژه برای توصیف سه عارضه شخصیتی در انسانها به کار میرود:
▪️خودشیفتگی(احساس برتری نسبت به دیگران، احساس محق بودن، و عدم تحمل انتقاد)
▪️ماکیاولیسم(رفتارهای فریبنده و پر ادعا با هدف تضعیف دیگران، و تمایل به بازی دادن افراد برای دستیابی به اهداف شخصی)
▪️سایکوپاتی (نبود همدلی، رفتارهای تکانشی، نگرشهای اجتماعی عاری از احساسات، و خصومت بین فردی)
○پژوهشها نشان میدهند افراد سایکوپات کمتر دچار ترس و اضطراب میشوند و به همین دلیل راحتتر میتوانند در شرایط مختلف اهداف خودشان را دنبال کنند. همچنین ویژگیهای خودشیفتگی و ماکیاولیستی باعث میشوند که این افراد در راستای دستیابی به اهدافشان از دیگران سوءاستفاده و بهرهبرداری کنند و به همین دلیل موفقیت کسب نمایند، در مسیر شغلی خود پیشرفت کنند، و در سازمان ها جایگاه های رهبری را صاحب شوند.
■برای سنجش ابعاد "سهگانه تاریک" در خود میتوانید از سوالات زیر استفاده نمائید:
▪️خودشیفتگی:
۱. دوست دارم دیگران تحسینم کنند.
۲. دوست دارم مورد توجه دیگران باشم.
۳. همواره در جستجوی جایگاه و پرستیژ بالا هستم.
۴. دوست دارم دیگران لطف ویژه به من داشته باشند.
▪️ماکیاولیسم:
۵. برای دستیابی به اهداف شخصیام، دیگران را بازی میدهم.
۶. برای دستیابی به اهداف شخصیام، دسیسه میکنم.
۷. برای دستیابی به اهداف شخصیام، از چاپلوسی و تملق استفاده میکنم.
۸. برای دستیابی به اهداف شخصیام، از دیگران بهرهبرداری میکنم.
▪️سایکوپاتی:
۹. نسبت به کارهایم تردید و پشیمانی ندارم.
۱۰. در مورد جنبههای غیراخلاقی کارهایم نگرانی ندارم.
۱۱. سرد و بیعاطفه هستم.
۱۲. بدگمان و عیبجو هستم.
□با اینکه تعدادی از پژوهشها نشان میدهند افرادی که ویژگیهای سهگانه تاریک را دارند، ممکن است در مسیر شغلی و زندگی خود موفقیت هایی کسب کنند؛ اما این موفقیتها، هزینههای فراوانی خواهد داشت. مانند افزایش رفتارهای غیراخلاقی، دروغ، تزویر، خشونت، فریب، خیانت، فساد و... در نهایت نیز با رسوایی به کارشان خاتمه میدهند.
●نکتهی حائز اهمیت این است که این افراد بیشتر در سازمان هایی میتوانند رشد کنند که کمترین مقاومت و اعتراض از سمت دیگران نشان داده می شود؛ در واقع این ما هستیم که ناخواسته چنین افرادی را در سیستم های آموزشی، اقتصادی، سازمانی و اداری خود پرورش میدهیم...!
_______
*بازنشر پیام = گسترش دانایی*
_______
💠 *تلگرام*
https://t.me/gahname_modir
👨💻 *سایت*
http://gahnamemodir.ir/
👩💻 *اینستاگرام*
www.instagram.com/gahname_modir
_________
🟨🟩🟦🟪⬛⬜🟫🟥🟧
Telegram
گاهنامه مدیر
هدف گاهنامه مدیر، ارتقاء دانش و بینش مخاطبان (هوش راهبردی) از طریق نشر پیامهای دارای مضامین مدیریتی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی است.
بنیانگذار: دکتر مهدی صانعی
اینستاگرام: gahname_modir
بنیانگذار: دکتر مهدی صانعی
اینستاگرام: gahname_modir
*هنر مصاحبه برای جذب استعدادهای بزرگ*
🔴مصاحبه با استعدادهای برتر باید به صورت *انفرادی و خصوصی* انجام پذیرد تا مشخص شود آیا *الگوهای فکری و رفتاری* فرد داوطلب با شغلی که قرار است بر عهده بگیرد، تطابق دارد یا نه. بنابراین باید *وقت کافی* برای هر کدام از کاندیداها اختصاص و آنها را به خوبی مورد تجزیه و تحلیل قرار داد.
🔵بهترین راه برای کشف استعدادهای یک فرد در مصاحبه اینست که به او فرصت داده شود تا با *انتخابهایی* که میکند، خود را به بهترین شکل ممکن نشان دهد و به عبارت بهتر خود را برای شما آشکار سازد. از این منظر مصاحبههای شغلی باید آیینه تمامنمایی از آن رفتاری باشد که فرد بعد از تصدی شغل مورد نظر از خود بروز خواهد داد، بنابراین در حین مصاحبه بهتر است *سوالاتی باز* پرسیده شود که حاوی مسیرهای متعدد کارکردی است و فرد داوطلب را در معرض موقعیتهایی قرار میدهد که در عرصه واقعی با آن روبرو خواهد شد.
🟠مطرح کردن سوالاتی که با *«به من بگو وقتی که...»* شروع میشوند میتواند کمک قابلتوجهی به شما در درک جزئیات مهم و کلیدی در مورد داوطلبان کند. در پاسخ به این سوالات است که مصاحبهکنندگان میتوانند از جزئیات مهم و کلیدی و ظرافتهای مهم در مورد افراد سر دربیاورند و بفهمند که او در برخورد با *موقعیتهای کاری* چگونه عمل خواهد کرد.
🟣از طریق طرح چنین سوالاتی است که میتوان افرادی را که فقط از نظر *آکادمیک* قوی هستند، اما در عرصه عمل دچار مشکل و چالش هستند از افرادی که مرد عمل و روزهای سخت هستند، تشخیص داد.
🟢بهعنوان مثال، فرض کنید میخواهید فردی را برای نمایندگی فروش استخدام کنید و به دنبال فردی میگردید که استعدادهای مدنظر شما را برای این کار داشته باشد. شما میتوانید چنین سوالی را مطرح کنید: «به من بگو چگونه میخواهی بر مقاومتهای علیه ایده مورد نظرت مقابله کنی؟»
🟡شما با طرح این سوال میکوشید از جزئیاتی که فرد در پاسخ سوال شما به آنها اشاره میکند آگاهی یابید. شما به دنبال جوابهایی میگردید که *من واقعی مصاحبهشونده* را به شما میشناساند.
⚪حال به این دو جواب احتمالی به سوال مطروحه دقت و آنها را با هم مقایسه کنید:
۱. من فکر میکنم خیلی مهم است در چنین شرایطی، مقاوم و پایدار باشیم و اگر به نظر و ایده خود معتقدیم، روی آن پافشاری کنیم. اگر من به اعضای تیمم پیشنهادی دادم که با آن مخالف بودند، باید آن قدر بر نظر خود اصرار و تاکید کنم تا زمانی که پیشنهاد و ایده بهتری نسبت به آن ارائه شود.
۲. اتفاقا همین دیروز این مساله برای من پیش آمد و من...
🟤به نظر شما کدام یک از این دو جواب، بهتر و مشخصتر است؟ البته به سختی میتوان مشخص کرد، اما بهطور کلی میتوان گفت که جواب دوم از ویژگی *متمایزسازی* بیشتری برخوردار است چرا که در اینجا فرد در حال آوردن *مثالی واقعی از دنیای واقعی و حاوی جزئیات* است. جزئیاتی که میتوانند در عمل و به صورت کاربردی نیز روی دهند، درحالیکه در پاسخ اول داوطلب میکوشد تا تصویری کلی و نظری از مساله به شما ارائه دهد و نمیتواند به شما اطلاعات چندانی در مورد نحوه برخورد او با چنین موقعیتی در عرصه عمل بدهد.
⚫با این همه، پس از طرح چنین سوالاتی لازم است که به *نحوه برخورد افراد با موقعیتهای به تصویر کشیده شده* توجه کرد و تشخیص داد که آیا آنها افرادی *نکتهسنج* هستند و اینکه آیا آنها از *استعداد کافی برای ایفای نقش مورد نظر* برخوردار هستند یا نه؟
🔴در اینجا باید به این نکته مهم نیز توجه کرد که مصاحبهکنندگان نباید به خاطر *ارضای حس کنجکاویشان* اقدام به *طرح سوالات متعدد و جزئی* کنند، چرا که این کار موجب مخدوش شدن تصویر به دست آمده از فرد داوطلب خواهد شد.
✍منبع: گالوپ
______
*راهنامه مدیر=راهنمای عمل*
______
🔮 *عضویت*
https://chat.whatsapp.com/FTHRPDXyn7U0uxA8foMPMd
💠 *تلگرام*
https://t.me/gahname_modir
👨💻 *سایت*
http://gahnamemodir.ir/
👩💻 *اینستاگرام*
www.instagram.com/gahname_modir
_____
🟨🟩🟦🟪🟫🟥🟧
🔴مصاحبه با استعدادهای برتر باید به صورت *انفرادی و خصوصی* انجام پذیرد تا مشخص شود آیا *الگوهای فکری و رفتاری* فرد داوطلب با شغلی که قرار است بر عهده بگیرد، تطابق دارد یا نه. بنابراین باید *وقت کافی* برای هر کدام از کاندیداها اختصاص و آنها را به خوبی مورد تجزیه و تحلیل قرار داد.
🔵بهترین راه برای کشف استعدادهای یک فرد در مصاحبه اینست که به او فرصت داده شود تا با *انتخابهایی* که میکند، خود را به بهترین شکل ممکن نشان دهد و به عبارت بهتر خود را برای شما آشکار سازد. از این منظر مصاحبههای شغلی باید آیینه تمامنمایی از آن رفتاری باشد که فرد بعد از تصدی شغل مورد نظر از خود بروز خواهد داد، بنابراین در حین مصاحبه بهتر است *سوالاتی باز* پرسیده شود که حاوی مسیرهای متعدد کارکردی است و فرد داوطلب را در معرض موقعیتهایی قرار میدهد که در عرصه واقعی با آن روبرو خواهد شد.
🟠مطرح کردن سوالاتی که با *«به من بگو وقتی که...»* شروع میشوند میتواند کمک قابلتوجهی به شما در درک جزئیات مهم و کلیدی در مورد داوطلبان کند. در پاسخ به این سوالات است که مصاحبهکنندگان میتوانند از جزئیات مهم و کلیدی و ظرافتهای مهم در مورد افراد سر دربیاورند و بفهمند که او در برخورد با *موقعیتهای کاری* چگونه عمل خواهد کرد.
🟣از طریق طرح چنین سوالاتی است که میتوان افرادی را که فقط از نظر *آکادمیک* قوی هستند، اما در عرصه عمل دچار مشکل و چالش هستند از افرادی که مرد عمل و روزهای سخت هستند، تشخیص داد.
🟢بهعنوان مثال، فرض کنید میخواهید فردی را برای نمایندگی فروش استخدام کنید و به دنبال فردی میگردید که استعدادهای مدنظر شما را برای این کار داشته باشد. شما میتوانید چنین سوالی را مطرح کنید: «به من بگو چگونه میخواهی بر مقاومتهای علیه ایده مورد نظرت مقابله کنی؟»
🟡شما با طرح این سوال میکوشید از جزئیاتی که فرد در پاسخ سوال شما به آنها اشاره میکند آگاهی یابید. شما به دنبال جوابهایی میگردید که *من واقعی مصاحبهشونده* را به شما میشناساند.
⚪حال به این دو جواب احتمالی به سوال مطروحه دقت و آنها را با هم مقایسه کنید:
۱. من فکر میکنم خیلی مهم است در چنین شرایطی، مقاوم و پایدار باشیم و اگر به نظر و ایده خود معتقدیم، روی آن پافشاری کنیم. اگر من به اعضای تیمم پیشنهادی دادم که با آن مخالف بودند، باید آن قدر بر نظر خود اصرار و تاکید کنم تا زمانی که پیشنهاد و ایده بهتری نسبت به آن ارائه شود.
۲. اتفاقا همین دیروز این مساله برای من پیش آمد و من...
🟤به نظر شما کدام یک از این دو جواب، بهتر و مشخصتر است؟ البته به سختی میتوان مشخص کرد، اما بهطور کلی میتوان گفت که جواب دوم از ویژگی *متمایزسازی* بیشتری برخوردار است چرا که در اینجا فرد در حال آوردن *مثالی واقعی از دنیای واقعی و حاوی جزئیات* است. جزئیاتی که میتوانند در عمل و به صورت کاربردی نیز روی دهند، درحالیکه در پاسخ اول داوطلب میکوشد تا تصویری کلی و نظری از مساله به شما ارائه دهد و نمیتواند به شما اطلاعات چندانی در مورد نحوه برخورد او با چنین موقعیتی در عرصه عمل بدهد.
⚫با این همه، پس از طرح چنین سوالاتی لازم است که به *نحوه برخورد افراد با موقعیتهای به تصویر کشیده شده* توجه کرد و تشخیص داد که آیا آنها افرادی *نکتهسنج* هستند و اینکه آیا آنها از *استعداد کافی برای ایفای نقش مورد نظر* برخوردار هستند یا نه؟
🔴در اینجا باید به این نکته مهم نیز توجه کرد که مصاحبهکنندگان نباید به خاطر *ارضای حس کنجکاویشان* اقدام به *طرح سوالات متعدد و جزئی* کنند، چرا که این کار موجب مخدوش شدن تصویر به دست آمده از فرد داوطلب خواهد شد.
✍منبع: گالوپ
______
*راهنامه مدیر=راهنمای عمل*
______
🔮 *عضویت*
https://chat.whatsapp.com/FTHRPDXyn7U0uxA8foMPMd
💠 *تلگرام*
https://t.me/gahname_modir
👨💻 *سایت*
http://gahnamemodir.ir/
👩💻 *اینستاگرام*
www.instagram.com/gahname_modir
_____
🟨🟩🟦🟪🟫🟥🟧
WhatsApp.com
WhatsApp Group Invite
💢 ۱۰ نکتهی کوتاه که هر کارمند لازم است بداند
کارمندهای هر سازمان و شرکت، معمولاً یک منشور اخلاقی و حرفهای دارند که بیشتر اوقات حتی دو جمله آن را هم حفظ نیستند.
کارمند بد با هزار منشور احتمالاً هنوز بد برخورد میکند و کارمند خوب، بدون منشور و دستور مافوق باز هم عملکرد خوب و محترمی دارد اما این 10 نکته در کمتر منشوری آمده است:
1️⃣برای انجام دادن کاری که وظیفهی شماست سر اربابرجوع منت نگذارید. منت نگذارید و باز هم منت نگذارید. به ویژه اگر کارمند دولت هستید. شرایط این شغل را پذیرفتهاید، حقوقش عموماً از بیتالمال تامین میشود و رایگان و عامالمنفعه کار نمیکنید. پس لطفاً منت نگذارید.
@gahname_modir
2️⃣ پیش فرض عموم مراجعان این است که کارمندها به جای کار راه انداختن، گره توی کار میاندازند. خودتان وقتی به یک ادارهی دیگر مراجعه میکنید این حس را پس ذهنتان ندارید؟ حال مردم خوب نیست، کمی بیشتر صبوری به خرج دهید.
اگر ارباب رجوعی عصبانی است، سواد کمی دارد، شما آرامش به خرج بدهید، لبخند بزنید و بگویید کمکش میکنید. همین سه کار معجزه میکند.
3️⃣ ما میدانیم شما انسان هستید، مشکلات و ناراحتیهای شخصی یا کاری دارید، از آهن ساخته نشدهاید و حق دارید نفسی چاق کنید و از فرصت ناهار استفاده کنید یا چای بنوشید. حس خوبی به اربابرجوع میدهید اگر همین را به او بگویید. عموماً میپذیرند و درک میکنند. به ویژه وقتی موقع کار سرتان توی گوشی نیست یا دارید سایتهای خبری را چک میکنید.
4️⃣ شما انتخاب نمیکنید چه اربابرجوعی داشته باشید. حتماً بین دهها نفری که به محل کار شما میآیند انسان ناهموار، بدخلق و کمطاقت هم هست. آنها نمایندۀ همه نیستند. با بداخلاقی انتقام آنها را از دیگران نگیرید.
پاسخ دادن به تماسهای تلفنیِ کاری یکی از وظایف شماست. وقتی تلفن زنگ میخورد، بردارید و جواب بدهید!
5️⃣ وقتی کسی به شما مراجعه میکند سرتان را بلند کنید و به او نگاه کنید. یک لبخند، یک سلام، یک تماس چشمی به هر دو نفر شما کمک میکند. هرگز تحقیرآمیز با اربابرجوع برخورد نکنید و یادتان نرود بعضی از آنها حتی مقام و جایگاه اداری بالاتری از شما دارند. اگر کارشان به شما افتاده دلیل نمیشود به شکلی برخورد کنید که انگار حیات و مماتش به شما گره خورده.
6️⃣ اینکه حقوق شما را دیر دادهاند، رئیس، اضافهکاری کمی داده، وزیر، پاداش سال قبل را نداده، ساعت کار شما زیاد است، کولر اتاق شما خراب است و ... ابداً ربطی به ارباب رجوع ندارد. گناه او نیست.
هنگام انجام کار به هیچ وجه صحبت را به سمتی نبرید که مراجعهکننده گمان کند شما توقع ویژهای برای انجام وظیفهتان از او دارید. منظورم روشن است!
7️⃣ تمیز، آراسته و خوشبو سر کار حاضر شوید. کارمندی که ژولیده و خسته و نامرتب سرکار حاضر میشود، خمیازه میکشد، سرش را میخاراند و ... انصافاً روحفرساست. اغراق برخی کارمندان خانم در آرایش نیز همین حس را منتقل میکند.
8️⃣ اگر به هر دلیلی اربابرجوع جسارت و توهین کرد حق گلاویز شدن با او را ندارید. بلند شوید و این موضوع را به رئیس بگویید. تجربه نشان داده که ماجرا به شکل مسالمتآمیزتر و کم خسارتتری حل میشود.
9️⃣ جلوی اربابرجوع با همکارانتان شوخی نکنید. کار را به خاطر تعریف یک خاطره متوقف نکنید. یادتان نرود هر فردی که به شما مراجعه میکند برای خودش «کسی» است و او هم در «سرای خود سری دارد و سامانی!» و انتظار توجه و احترام ویژه دارد.
🔟 «به من مربوط نیست»، «این مشکل شماست»، «من که قانون رو وضع نکردم»، «برید شکایت کنید» و ... جملاتی از این دست را نگویید. شما هم یک روز برای انجام یک کار به ادارهی دیگری میروید و میبینید که این جملات چقدر سمیاند. گره از کار خلق باز کنید تا دیگری هم گره از کار شما بگشاید.
🖊رشد و توسعه
کارمندهای هر سازمان و شرکت، معمولاً یک منشور اخلاقی و حرفهای دارند که بیشتر اوقات حتی دو جمله آن را هم حفظ نیستند.
کارمند بد با هزار منشور احتمالاً هنوز بد برخورد میکند و کارمند خوب، بدون منشور و دستور مافوق باز هم عملکرد خوب و محترمی دارد اما این 10 نکته در کمتر منشوری آمده است:
1️⃣برای انجام دادن کاری که وظیفهی شماست سر اربابرجوع منت نگذارید. منت نگذارید و باز هم منت نگذارید. به ویژه اگر کارمند دولت هستید. شرایط این شغل را پذیرفتهاید، حقوقش عموماً از بیتالمال تامین میشود و رایگان و عامالمنفعه کار نمیکنید. پس لطفاً منت نگذارید.
@gahname_modir
2️⃣ پیش فرض عموم مراجعان این است که کارمندها به جای کار راه انداختن، گره توی کار میاندازند. خودتان وقتی به یک ادارهی دیگر مراجعه میکنید این حس را پس ذهنتان ندارید؟ حال مردم خوب نیست، کمی بیشتر صبوری به خرج دهید.
اگر ارباب رجوعی عصبانی است، سواد کمی دارد، شما آرامش به خرج بدهید، لبخند بزنید و بگویید کمکش میکنید. همین سه کار معجزه میکند.
3️⃣ ما میدانیم شما انسان هستید، مشکلات و ناراحتیهای شخصی یا کاری دارید، از آهن ساخته نشدهاید و حق دارید نفسی چاق کنید و از فرصت ناهار استفاده کنید یا چای بنوشید. حس خوبی به اربابرجوع میدهید اگر همین را به او بگویید. عموماً میپذیرند و درک میکنند. به ویژه وقتی موقع کار سرتان توی گوشی نیست یا دارید سایتهای خبری را چک میکنید.
4️⃣ شما انتخاب نمیکنید چه اربابرجوعی داشته باشید. حتماً بین دهها نفری که به محل کار شما میآیند انسان ناهموار، بدخلق و کمطاقت هم هست. آنها نمایندۀ همه نیستند. با بداخلاقی انتقام آنها را از دیگران نگیرید.
پاسخ دادن به تماسهای تلفنیِ کاری یکی از وظایف شماست. وقتی تلفن زنگ میخورد، بردارید و جواب بدهید!
5️⃣ وقتی کسی به شما مراجعه میکند سرتان را بلند کنید و به او نگاه کنید. یک لبخند، یک سلام، یک تماس چشمی به هر دو نفر شما کمک میکند. هرگز تحقیرآمیز با اربابرجوع برخورد نکنید و یادتان نرود بعضی از آنها حتی مقام و جایگاه اداری بالاتری از شما دارند. اگر کارشان به شما افتاده دلیل نمیشود به شکلی برخورد کنید که انگار حیات و مماتش به شما گره خورده.
6️⃣ اینکه حقوق شما را دیر دادهاند، رئیس، اضافهکاری کمی داده، وزیر، پاداش سال قبل را نداده، ساعت کار شما زیاد است، کولر اتاق شما خراب است و ... ابداً ربطی به ارباب رجوع ندارد. گناه او نیست.
هنگام انجام کار به هیچ وجه صحبت را به سمتی نبرید که مراجعهکننده گمان کند شما توقع ویژهای برای انجام وظیفهتان از او دارید. منظورم روشن است!
7️⃣ تمیز، آراسته و خوشبو سر کار حاضر شوید. کارمندی که ژولیده و خسته و نامرتب سرکار حاضر میشود، خمیازه میکشد، سرش را میخاراند و ... انصافاً روحفرساست. اغراق برخی کارمندان خانم در آرایش نیز همین حس را منتقل میکند.
8️⃣ اگر به هر دلیلی اربابرجوع جسارت و توهین کرد حق گلاویز شدن با او را ندارید. بلند شوید و این موضوع را به رئیس بگویید. تجربه نشان داده که ماجرا به شکل مسالمتآمیزتر و کم خسارتتری حل میشود.
9️⃣ جلوی اربابرجوع با همکارانتان شوخی نکنید. کار را به خاطر تعریف یک خاطره متوقف نکنید. یادتان نرود هر فردی که به شما مراجعه میکند برای خودش «کسی» است و او هم در «سرای خود سری دارد و سامانی!» و انتظار توجه و احترام ویژه دارد.
🔟 «به من مربوط نیست»، «این مشکل شماست»، «من که قانون رو وضع نکردم»، «برید شکایت کنید» و ... جملاتی از این دست را نگویید. شما هم یک روز برای انجام یک کار به ادارهی دیگری میروید و میبینید که این جملات چقدر سمیاند. گره از کار خلق باز کنید تا دیگری هم گره از کار شما بگشاید.
🖊رشد و توسعه
غلبه بر «آتلوفوبیا» در محیط کار
🔸ترس شدید از «ارتکاب اشتباه» در محیط کار یا همان «آتلوفوبیا»، معمولا برای دستهای از کارکنان ایجاد میشود که نگران اعتبار و جایگاهشان هستند. همه ما ترس از اقرار به اشتباه در محیط کار را تجربه کردهایم. وقتی اشتباهی مرتکب میشویم، ممکن است از گفتن موضوع به مدیر وحشت داشته باشیم یا نگران باشیم که مبادا آن اشتباه، تاثیر بدی بر کسب و کار بگذارد.
@gahname_modir
🔸اشتباه کردن در محیط کار میتواند وحشتناک باشد. بهخصوص اگر شما تنها نانآور خانوادهتان باشید و برای امرار معاش و پرداخت هزینههای خانواده به حقوقتان متکی باشید. در بعضی موارد نادر، فرد دچار کمالگرایی افراطی است که در اصطلاح، «آتلوفوبیا» (Atelophobia) نامیده میشود. به معنای ترس شدید از اشتباه کردن.
🔸اما ارتکاب اشتباه، کاملا طبیعی است و باید فرصتی برای رشد تلقی شود. مدیران هم مرتکب خطا میشوند. غلبه بر «آتلوفوبیا» نیازمند گامهایی از سوی کارکنان و اقداماتی از سوی مدیر است. اما سوال اینجاست که چرا ترس از اشتباه کردن در محیط کار، اصلا وجود دارد؟ و چطور میتوان بر آن غلبه کرد؟
◀️ غلبه بر استرس اشتباه کردن در محیط کار
🔸اگر مثل اکثر آدمها باشید، احتمالا وقتی مشکلی در کارتان پیش میآید، دچار دلهره میشوید. اشتباه میتواند یک «سوتی» جزئی باشد که کسی متوجهاش نشده، یا یک اشتباه بزرگ که ضرر مالی بزرگی به شرکتتان تحمیل خواهد کرد. صرفنظر از اینکه چه اتفاقی افتاده، غلبه بر استرس ارتکاب اشتباه در محیط کار، اولین گام در راستای یافتن راهحل است. اگر این مرحله را از قلم بیندازید، ممکن است شروع کنید به لاپوشانی مسائلی که امکان حلشان وجود داشته، یا کارها را در بلندمدت، خرابتر کنید یا حتی وضعیت را به سمتی سوق دهید که مدیرتان، خودش متوجه شود.
🔸برای غلبه بر استرسهای مرتبط با کار و قدرتمند ظاهر شدن، پس از ارتکاب اشتباه، این مراحل را انجام دهید:
▪️گام اول: احساسات خود را پردازش کنید. وقتی اشتباهی در کارتان پیش میآید، طبیعی است که احساس سرخوردگی یا شرمساری کنید. اما پس از چند ثانیه، این احساسات باید بگذرند. آن وقت میتوانید منطقی فکر کنید. سعی کنید مطمئن شوید که واکنش احساسیتان، متناسب با اشتباهی است که انجام دادهاید.
▪️گام دوم: ارزیابی درستی از مساله داشته باشید. معمولا اشتباهات ما در محیط کار، در حد مرگ و زندگی نیستند. این اشتباهها بیشتر اوقات میتوانند به سرعت اصلاح یا رفع شوند. اگر ارزیابی درستی از ابعاد اشتباهتان نداشته باشید، ممکن است بیش از حد روی پیامدهای منفی آن تمرکز کنید.
▪️گام سوم: به اشتباهتان اعتراف کنید. اگر لازم است که بابت خطایتان عذرخواهی کنید، این کار را فورا و محترمانه انجام دهید و حتما به مدیرتان بگویید که قصد دارید در آینده، چگونه جلوی این اشتباه را بگیرید.
▪️گام چهارم: واکنش خود را مرور کنید؛ شاید قبلا هم اشتباهات مشابهی از شما سر زده باشد. زمان گذاشتن و مرور واکنشتان نسبت به اشتباه، کمک میکند در صورت وقوع مجدد، بهتر عمل کنید.
▪️گام پنجم: مراقبت از خود را تمرین کنید. مسائلی مثل کمبود خواب، تغذیه ناسالم یا ناکافی یا کمبود آب بدن میتوانند منجر به اشتباهاتی شوند که اگر بیشتر مراقب خود بودید، قطعا رخ نمیدادند.
▪️گام ششم: عملکرد خود را ارزیابی کنید. حتی اگر در گذشته، شکست خوردهاید، هنوز هم وقت هست که گذشته را پشت سر بگذارید و یک زندگی کاری موفق و غنی برای خود رقم بزنید.
🔸یادتان نرود که اگر مسیر حرفهای موفقی دارید، یک یا دو اشتباه، تاثیر چندانی بر آن ندارند و شکست یا عدمشکست حرفهای شما را تعیین نمیکنند.
منبع: Wrike.com
🖊آموزه های سازمانی
🔸ترس شدید از «ارتکاب اشتباه» در محیط کار یا همان «آتلوفوبیا»، معمولا برای دستهای از کارکنان ایجاد میشود که نگران اعتبار و جایگاهشان هستند. همه ما ترس از اقرار به اشتباه در محیط کار را تجربه کردهایم. وقتی اشتباهی مرتکب میشویم، ممکن است از گفتن موضوع به مدیر وحشت داشته باشیم یا نگران باشیم که مبادا آن اشتباه، تاثیر بدی بر کسب و کار بگذارد.
@gahname_modir
🔸اشتباه کردن در محیط کار میتواند وحشتناک باشد. بهخصوص اگر شما تنها نانآور خانوادهتان باشید و برای امرار معاش و پرداخت هزینههای خانواده به حقوقتان متکی باشید. در بعضی موارد نادر، فرد دچار کمالگرایی افراطی است که در اصطلاح، «آتلوفوبیا» (Atelophobia) نامیده میشود. به معنای ترس شدید از اشتباه کردن.
🔸اما ارتکاب اشتباه، کاملا طبیعی است و باید فرصتی برای رشد تلقی شود. مدیران هم مرتکب خطا میشوند. غلبه بر «آتلوفوبیا» نیازمند گامهایی از سوی کارکنان و اقداماتی از سوی مدیر است. اما سوال اینجاست که چرا ترس از اشتباه کردن در محیط کار، اصلا وجود دارد؟ و چطور میتوان بر آن غلبه کرد؟
◀️ غلبه بر استرس اشتباه کردن در محیط کار
🔸اگر مثل اکثر آدمها باشید، احتمالا وقتی مشکلی در کارتان پیش میآید، دچار دلهره میشوید. اشتباه میتواند یک «سوتی» جزئی باشد که کسی متوجهاش نشده، یا یک اشتباه بزرگ که ضرر مالی بزرگی به شرکتتان تحمیل خواهد کرد. صرفنظر از اینکه چه اتفاقی افتاده، غلبه بر استرس ارتکاب اشتباه در محیط کار، اولین گام در راستای یافتن راهحل است. اگر این مرحله را از قلم بیندازید، ممکن است شروع کنید به لاپوشانی مسائلی که امکان حلشان وجود داشته، یا کارها را در بلندمدت، خرابتر کنید یا حتی وضعیت را به سمتی سوق دهید که مدیرتان، خودش متوجه شود.
🔸برای غلبه بر استرسهای مرتبط با کار و قدرتمند ظاهر شدن، پس از ارتکاب اشتباه، این مراحل را انجام دهید:
▪️گام اول: احساسات خود را پردازش کنید. وقتی اشتباهی در کارتان پیش میآید، طبیعی است که احساس سرخوردگی یا شرمساری کنید. اما پس از چند ثانیه، این احساسات باید بگذرند. آن وقت میتوانید منطقی فکر کنید. سعی کنید مطمئن شوید که واکنش احساسیتان، متناسب با اشتباهی است که انجام دادهاید.
▪️گام دوم: ارزیابی درستی از مساله داشته باشید. معمولا اشتباهات ما در محیط کار، در حد مرگ و زندگی نیستند. این اشتباهها بیشتر اوقات میتوانند به سرعت اصلاح یا رفع شوند. اگر ارزیابی درستی از ابعاد اشتباهتان نداشته باشید، ممکن است بیش از حد روی پیامدهای منفی آن تمرکز کنید.
▪️گام سوم: به اشتباهتان اعتراف کنید. اگر لازم است که بابت خطایتان عذرخواهی کنید، این کار را فورا و محترمانه انجام دهید و حتما به مدیرتان بگویید که قصد دارید در آینده، چگونه جلوی این اشتباه را بگیرید.
▪️گام چهارم: واکنش خود را مرور کنید؛ شاید قبلا هم اشتباهات مشابهی از شما سر زده باشد. زمان گذاشتن و مرور واکنشتان نسبت به اشتباه، کمک میکند در صورت وقوع مجدد، بهتر عمل کنید.
▪️گام پنجم: مراقبت از خود را تمرین کنید. مسائلی مثل کمبود خواب، تغذیه ناسالم یا ناکافی یا کمبود آب بدن میتوانند منجر به اشتباهاتی شوند که اگر بیشتر مراقب خود بودید، قطعا رخ نمیدادند.
▪️گام ششم: عملکرد خود را ارزیابی کنید. حتی اگر در گذشته، شکست خوردهاید، هنوز هم وقت هست که گذشته را پشت سر بگذارید و یک زندگی کاری موفق و غنی برای خود رقم بزنید.
🔸یادتان نرود که اگر مسیر حرفهای موفقی دارید، یک یا دو اشتباه، تاثیر چندانی بر آن ندارند و شکست یا عدمشکست حرفهای شما را تعیین نمیکنند.
منبع: Wrike.com
🖊آموزه های سازمانی
*روز کارگر مبارک*
*نشر:* گاهنامه مدیر
ضمن تبریک روز کارگر به همه کارگران عزیز، ۲ یادداشت زیر تقدیم می گردد.
@gahname_modir
*پدرم فقط یک کارگر معمولی است!*
■هیچ وقت عادت نداشته ام و ندارم موقعی که دو نفر با هم گپ می زنند، گوش بایستم، ولی یک شب که دیروقت به خانه آمدم و داشتم از حیاط رد می شدم، به طور اتفاقی صدای گفت و گوی همسرم و کوچک ترین پسرم را شنیدم.
□پسرم کف آشپزخانه نشسته بود و همسرم داشت با او صحبت می کرد. من آرام ایستادم و از پشت پرده به حرف های آنها گوش دادم. ظاهراً چند تا از بچه ها در مورد شغل پدرشان لاف زده و گفته بودند که آنها از مدیران اجرایی بزرگ هستند و بعد از بابِ من، پرسیده بودند که پدرت چه کاره است؟
●باب درحالی که سعی کرده بود نگاهش به نگاه آنها نیفتد، زیر لب گفته بود: «پدرم فقط یک کارگر معمولی است.»
○همسرِ خوب من منتظر مانده بود تا آنها بروند و بعد درحالی که گونه خیس پسرش را می بوسید، گفت: پسرم، حرفی هست که باید به تو بزنم. تو گفتی که پدرت یک کارگر معمولی است و درست هم گفتی، ولی شک دارم که واقعاً بدانی کارگر معمولی چه جور کسی است، برای همین برایت توضیح می دهم.
▪︎ در همه صنایع سنگینی که هر روز در این کشور به راه می افتند.
▪︎در همه مغازه ها، در کامیون هایی که بارهای ما را این طرف و آن طرف می برند.
▪︎ هر جا که می بینی خانه ای ساخته می شود.
▪︎هر جا که خطوط برق را می بینی و خانه های روشن و گرم؛
یادت نرود که کارگرها و متخصصین معمولی این کارهای بزرگ را انجام می دهند!
■درست است که مدیران، میزهای قشنگ دارند و در تمام طول روز، پاکیزه هستند. این درست است که آنها پروژه های عظیم را طراحی می کنند، ولی برای آن که رویاهای آنها جامه حقیقت به خود بپوشند، پسرم فراموش نکن که باید کارگرهای معمولی و متخصصین دست به کار شوند.
□اگر همه روسا، کارشان را ترک کنند و برای یک سال برنگردند، چرخ های کارخانه ها همچنان می گردد، اما اگر کسانی مثل پدر تو سر کارش نروند، کارخانه ها از کار می افتند. این قدرت زحمتکشان است. کارگرهای معمولی هستند که کارهای بزرگ را انجام می دهند.
●من بغضی را که در گلو داشتم، فرو بردم، سرفه ای کردم و وارد اتاق شدم. چشم های پسر من از شادی برق می زدند. او با دیدن من از جا پرید و بغلم کرد و گفت: «پدر! به این که پسر تو هستم، افتخار می کنم، چون تو یکی از آن آدم های مخصوصی هستی که کارهای بزرگ را انجام می دهند.»
_____
*کارگرانِ کارآفرین*
🖊️احمدفرهادی
■احمد خیامی در سال ۱۳۲۰ در کنار درس خواندن، به خرید و فروش کالا مشغول شد. سرمایه اولیه زندگیاش هم در ابتدا فقط ۶۰۰ تومان بود که این مبلغ را از فروش یک چادر برزنتی که روی بار کامیونها میکشیدند، به دست آورده بود.
□او در بخشی از خاطراتش میگوید: «در نقش دلال، کامیون پدرم را به جواد فولادی فروخته بودم و چون نمیتوانستم از پدرم حقالعمل بگیرم، فولادی چادر برزنتی روی کامیون را که روی کالا میکشیدند به من دستخوش داد. چادر را فروختم و سرمایه اولیه زندگیام کردم.»
●پس از شهریور ۱۳۲۰، قیمت تمام کالاهای وارداتی و خواربار افزایش یافت. در آن زمان اداره بازرگانی شوروی و کنسولگری این کشور در مشهد پس از اشغال کشور از سوی متفقین در جنگ جهانی دوم، هر هفته حداکثر پنجاه کیسه آرد و قند و شکر به عدهای خاص میفروختند. احمد هم در آن دوران حوالهها را به قیمت بالاتری از این افراد میخرید و میفروخت. گاهی سود حدود ۳۰ درصدی از این کار نصیبش میشد. آنقدر در کارش خوب پیش رفت که بعد از چند ماه بازار قند و شکر خراسان را در دست گرفت.
○بعد از مدتی ترک تحصیل کرد و در سرای فردوسیه مشهد حجرهای را اجاره و در آن تجارتخانهای تاسیس کرد. محمود هم در زمان مصادره کامیونهای پدر شاگرد دبیرستان «شاه رضا» در مشهد بود و بهخاطر کمک به پدر به تحصیل شبانه در دبیرستان «رازی» ادامه داد. وقتی کامیونهای پدر مصادره شد و مابقی را هم ارزان فروخت، آنها کارهای پدر را اداره کردند. محل باربری را به ارتش شوروی برای توقف کامیونها ماهانه سیصد تومان اجاره دادند. اما اواخر سال ۱۳۲۵ همین محل هم تبدیل به کارواش شد. احمد و محمود هر دو در کارواش پدر مشغول به کار شدند.
■احمد در مورد برادرش محمود در کتاب «پیکان سرنوشت ما» چنین نوشته است: محمود سختکوش بود و پرکار و از رویارویی با هیچ خطری هراس نداشت. گاهی تا ۲۰ دستگاه را در روز گریس کاری میکرد. آن زمان زیر خودروها و نزدیک موتور حداقل ۲۰ گریسخور وجود داشت و برخلاف امروز، محل اصطکاک دو تکه آهن واشر لاستیکی یا پلاستیکی کار نمیگذاشتند و ناچار باید در این محلها از گریس استفاده میکردیم.
*نشر:* گاهنامه مدیر
ضمن تبریک روز کارگر به همه کارگران عزیز، ۲ یادداشت زیر تقدیم می گردد.
@gahname_modir
*پدرم فقط یک کارگر معمولی است!*
■هیچ وقت عادت نداشته ام و ندارم موقعی که دو نفر با هم گپ می زنند، گوش بایستم، ولی یک شب که دیروقت به خانه آمدم و داشتم از حیاط رد می شدم، به طور اتفاقی صدای گفت و گوی همسرم و کوچک ترین پسرم را شنیدم.
□پسرم کف آشپزخانه نشسته بود و همسرم داشت با او صحبت می کرد. من آرام ایستادم و از پشت پرده به حرف های آنها گوش دادم. ظاهراً چند تا از بچه ها در مورد شغل پدرشان لاف زده و گفته بودند که آنها از مدیران اجرایی بزرگ هستند و بعد از بابِ من، پرسیده بودند که پدرت چه کاره است؟
●باب درحالی که سعی کرده بود نگاهش به نگاه آنها نیفتد، زیر لب گفته بود: «پدرم فقط یک کارگر معمولی است.»
○همسرِ خوب من منتظر مانده بود تا آنها بروند و بعد درحالی که گونه خیس پسرش را می بوسید، گفت: پسرم، حرفی هست که باید به تو بزنم. تو گفتی که پدرت یک کارگر معمولی است و درست هم گفتی، ولی شک دارم که واقعاً بدانی کارگر معمولی چه جور کسی است، برای همین برایت توضیح می دهم.
▪︎ در همه صنایع سنگینی که هر روز در این کشور به راه می افتند.
▪︎در همه مغازه ها، در کامیون هایی که بارهای ما را این طرف و آن طرف می برند.
▪︎ هر جا که می بینی خانه ای ساخته می شود.
▪︎هر جا که خطوط برق را می بینی و خانه های روشن و گرم؛
یادت نرود که کارگرها و متخصصین معمولی این کارهای بزرگ را انجام می دهند!
■درست است که مدیران، میزهای قشنگ دارند و در تمام طول روز، پاکیزه هستند. این درست است که آنها پروژه های عظیم را طراحی می کنند، ولی برای آن که رویاهای آنها جامه حقیقت به خود بپوشند، پسرم فراموش نکن که باید کارگرهای معمولی و متخصصین دست به کار شوند.
□اگر همه روسا، کارشان را ترک کنند و برای یک سال برنگردند، چرخ های کارخانه ها همچنان می گردد، اما اگر کسانی مثل پدر تو سر کارش نروند، کارخانه ها از کار می افتند. این قدرت زحمتکشان است. کارگرهای معمولی هستند که کارهای بزرگ را انجام می دهند.
●من بغضی را که در گلو داشتم، فرو بردم، سرفه ای کردم و وارد اتاق شدم. چشم های پسر من از شادی برق می زدند. او با دیدن من از جا پرید و بغلم کرد و گفت: «پدر! به این که پسر تو هستم، افتخار می کنم، چون تو یکی از آن آدم های مخصوصی هستی که کارهای بزرگ را انجام می دهند.»
_____
*کارگرانِ کارآفرین*
🖊️احمدفرهادی
■احمد خیامی در سال ۱۳۲۰ در کنار درس خواندن، به خرید و فروش کالا مشغول شد. سرمایه اولیه زندگیاش هم در ابتدا فقط ۶۰۰ تومان بود که این مبلغ را از فروش یک چادر برزنتی که روی بار کامیونها میکشیدند، به دست آورده بود.
□او در بخشی از خاطراتش میگوید: «در نقش دلال، کامیون پدرم را به جواد فولادی فروخته بودم و چون نمیتوانستم از پدرم حقالعمل بگیرم، فولادی چادر برزنتی روی کامیون را که روی کالا میکشیدند به من دستخوش داد. چادر را فروختم و سرمایه اولیه زندگیام کردم.»
●پس از شهریور ۱۳۲۰، قیمت تمام کالاهای وارداتی و خواربار افزایش یافت. در آن زمان اداره بازرگانی شوروی و کنسولگری این کشور در مشهد پس از اشغال کشور از سوی متفقین در جنگ جهانی دوم، هر هفته حداکثر پنجاه کیسه آرد و قند و شکر به عدهای خاص میفروختند. احمد هم در آن دوران حوالهها را به قیمت بالاتری از این افراد میخرید و میفروخت. گاهی سود حدود ۳۰ درصدی از این کار نصیبش میشد. آنقدر در کارش خوب پیش رفت که بعد از چند ماه بازار قند و شکر خراسان را در دست گرفت.
○بعد از مدتی ترک تحصیل کرد و در سرای فردوسیه مشهد حجرهای را اجاره و در آن تجارتخانهای تاسیس کرد. محمود هم در زمان مصادره کامیونهای پدر شاگرد دبیرستان «شاه رضا» در مشهد بود و بهخاطر کمک به پدر به تحصیل شبانه در دبیرستان «رازی» ادامه داد. وقتی کامیونهای پدر مصادره شد و مابقی را هم ارزان فروخت، آنها کارهای پدر را اداره کردند. محل باربری را به ارتش شوروی برای توقف کامیونها ماهانه سیصد تومان اجاره دادند. اما اواخر سال ۱۳۲۵ همین محل هم تبدیل به کارواش شد. احمد و محمود هر دو در کارواش پدر مشغول به کار شدند.
■احمد در مورد برادرش محمود در کتاب «پیکان سرنوشت ما» چنین نوشته است: محمود سختکوش بود و پرکار و از رویارویی با هیچ خطری هراس نداشت. گاهی تا ۲۰ دستگاه را در روز گریس کاری میکرد. آن زمان زیر خودروها و نزدیک موتور حداقل ۲۰ گریسخور وجود داشت و برخلاف امروز، محل اصطکاک دو تکه آهن واشر لاستیکی یا پلاستیکی کار نمیگذاشتند و ناچار باید در این محلها از گریس استفاده میکردیم.
□اکثر کارگران به واسطه سختی گریسکاری و مشکل بودن نفوذ گریس در محلهای لازم، مقداری گریس به ناحیه میمالیدند و کار را نیمه تمام رها میکردند. این عمل موجب میشد محمود شخصا با سختی فراوان کار نیمهتمام را تمام کند. کار مکانیکی را من و محمود با هم انجام میدادیم؛ با اینکه تجربه زیادی در این کار نداشتیم.
●بعدها یکی از دکانهای حاشیه خیابان را به محل مکانیکی و دیگری را به محل صافکاری واگذار کردیم و از آنها کمیسیون میگرفتیم. اما به شدت بر کارشان نظارت میکردیم تا وظایفشان را به بهترین وجه انجام دهند و اجرتی زیادتر از معمول از مشتریان مطالبه نکنند.»
○اما در تلاش برای پیشرفت بیشتر راهی تهران شدند و در ابتدا برای فروش قطعات یدکی خودرو و واردات چند نمایندگی گرفتند و توانستند در کارشان موفق شوند. اما این کار هم آنها را راضی نکرد تا اینکه به سمت تولید خودرو رفتند.
■بر کسی پوشیده نیست که احمد و محمود خیامی از جمله معدود کارآفرینان صنعتی در ایران بودند که کارشان را با کارگری ساده در گاراژ پدرشان در شهر مشهد شروع کردند. آنها از گریسکاری گرفته تا شستوشوی ماشین و تا حدی مکانیکی را خود انجام میدادند. همین پیشینه کارگری بعدها که کارخانه ایرانناسیونال را تاسیس کردند، باعث نزدیکی بیشتری بین آنها و کارگران میشد.
□آنها واقعا اعتقاد داشتند که کارگر ایرانی لایق و مستعد است و در فرآیند ساخت خودرو در ایران و تبدیل مونتاژ قطعات به تولید داخلی قطعات خودرو، به انتقال مهارت به کارگران ایرانی معتقد بودند. هرگاه تعدادی از کارگران را برای طی کردن دورههای کارآموزی به خارج اعزام میکردند، شاهد پیشرفت آنها بودند. متخصصان و مهندسان خارجی نیز بر استعداد کارگران ایرانی در مقایسه با کارگران خودشان صحه میگذاشتند.
●به تدریج که شرکت توسعه یافت، محیط شرکت به مثابه یک هنرستان صنعتی برای کارگران بود. این دو برادر به رفاه کارگران نیز اهمیت میدادند. در نتیجه برنامههای رفاهی مختلف در شرکت ایرانناسیونال به اجرا در میآمد. یکی از برنامهها ساخت پیکان شهر بود که به مسکن کارگران ایرانناسیونال اختصاص داشت. رفتار برادران خیامی با کارگران به نحوی بود که نوعی یکسانسازی منافع بین آنها با کارگران ایجاد شده بود تا کارگران شرکت را از آن خود بدانند.
منبع: مجله کارخانه دار
_______
*بازنشر پیام = گسترش دانایی*
_______
💠 *تلگرام*
https://t.me/gahname_modir
👨💻 *سایت*
http://gahnamemodir.ir/
👩💻 *اینستاگرام*
www.instagram.com/gahname_modir
_________
🟨🟩🟦🟪⬛⬜🟫🟥🟧
●بعدها یکی از دکانهای حاشیه خیابان را به محل مکانیکی و دیگری را به محل صافکاری واگذار کردیم و از آنها کمیسیون میگرفتیم. اما به شدت بر کارشان نظارت میکردیم تا وظایفشان را به بهترین وجه انجام دهند و اجرتی زیادتر از معمول از مشتریان مطالبه نکنند.»
○اما در تلاش برای پیشرفت بیشتر راهی تهران شدند و در ابتدا برای فروش قطعات یدکی خودرو و واردات چند نمایندگی گرفتند و توانستند در کارشان موفق شوند. اما این کار هم آنها را راضی نکرد تا اینکه به سمت تولید خودرو رفتند.
■بر کسی پوشیده نیست که احمد و محمود خیامی از جمله معدود کارآفرینان صنعتی در ایران بودند که کارشان را با کارگری ساده در گاراژ پدرشان در شهر مشهد شروع کردند. آنها از گریسکاری گرفته تا شستوشوی ماشین و تا حدی مکانیکی را خود انجام میدادند. همین پیشینه کارگری بعدها که کارخانه ایرانناسیونال را تاسیس کردند، باعث نزدیکی بیشتری بین آنها و کارگران میشد.
□آنها واقعا اعتقاد داشتند که کارگر ایرانی لایق و مستعد است و در فرآیند ساخت خودرو در ایران و تبدیل مونتاژ قطعات به تولید داخلی قطعات خودرو، به انتقال مهارت به کارگران ایرانی معتقد بودند. هرگاه تعدادی از کارگران را برای طی کردن دورههای کارآموزی به خارج اعزام میکردند، شاهد پیشرفت آنها بودند. متخصصان و مهندسان خارجی نیز بر استعداد کارگران ایرانی در مقایسه با کارگران خودشان صحه میگذاشتند.
●به تدریج که شرکت توسعه یافت، محیط شرکت به مثابه یک هنرستان صنعتی برای کارگران بود. این دو برادر به رفاه کارگران نیز اهمیت میدادند. در نتیجه برنامههای رفاهی مختلف در شرکت ایرانناسیونال به اجرا در میآمد. یکی از برنامهها ساخت پیکان شهر بود که به مسکن کارگران ایرانناسیونال اختصاص داشت. رفتار برادران خیامی با کارگران به نحوی بود که نوعی یکسانسازی منافع بین آنها با کارگران ایجاد شده بود تا کارگران شرکت را از آن خود بدانند.
منبع: مجله کارخانه دار
_______
*بازنشر پیام = گسترش دانایی*
_______
💠 *تلگرام*
https://t.me/gahname_modir
👨💻 *سایت*
http://gahnamemodir.ir/
👩💻 *اینستاگرام*
www.instagram.com/gahname_modir
_________
🟨🟩🟦🟪⬛⬜🟫🟥🟧
Telegram
گاهنامه مدیر
هدف گاهنامه مدیر، ارتقاء دانش و بینش مخاطبان (هوش راهبردی) از طریق نشر پیامهای دارای مضامین مدیریتی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی است.
بنیانگذار: دکتر مهدی صانعی
اینستاگرام: gahname_modir
بنیانگذار: دکتر مهدی صانعی
اینستاگرام: gahname_modir
*روز معلّم مبارک.*
*نشر:* گاهنامه مدیر
ضمن تبریک روز معلم به همه معلمان عزیز، دو یادداشت زیر تقدیم می گردد.
@gahname_modir
*من معلم بدی هستم!*
🖊️دکتر مجتبی لشکربلوکی
■روز معلم است و کم و بیش تبریکهایی برایم ارسال میشود اما باید اینجا و امروز اعتراف تلخی کنم: من معلم خوبی نیستم.
□اگر معلم خوبی بودم باید از سه جمله سر کلاسهایم زیاد استفاده میکردم:
الف) من این موضوع را بلد نیستم. بگذارید جلسه بعد برایتان بگویم.
ب) این نکتهای که درس دادم برداشت من از دستاورد بشر است تا بدین لحظه، و بنابراین قابل ابطال و اصلاح است.
ج) من از شما انتظار دارم درسهای مرا بفهمید اما نمیخواهم که قبول کنید.
●اگر معلم خوبی بودم باید با صداقت به دانشجویانم میگفتم:
الف) من فقط کمی، بله! واقعا فقط کمی بیشتر از شما بلدم.
ب) کسوت استادی به معنای آن نیست که من در همه زمینههای آن رشته صاحب نظر باشم. چه اینکه در بسیاری از حوزهها صاحب نظر که هیچ، حتی انتقال دهنده درست نظر دیگران نیز نیستم.
ج) متواضعانه بگویم که آنچه من/ما میدانیم در برابر آن چه نمیدانیم یک سوزن در کویری بیش نیست.
○معلم بدی هستم:
الف) چون وقتی سر کلاس اشتباه میکنم، خجالت میکشم که بگویم اشتباه کردم، سعی میکنم توجیه کنم.
ب) چون وقتی دانشجویی به نظریهای نقد وارد میکند، سعی میکنم با ترفندهای مختلف مثلا بزرگ نشان دادن آن نظریه پرداز، قدرت نقادی دانشجویم را اگر نه سرکوب، دست کم مهار کنم.
ج) چون وقتی دانشجویی ایده جدیدی مطرح میکند، سعی میکنم آنقدر نقدش کنم که قدرت خلاقیتش را دست کم تا آخر ترم کنترل کنم که مرا آزار ندهد.
■معلم خوب آنست که تدریس اندیشهها را سکویی کند برای تحریک قدرت اندیشیدن (قدرت نقادی و خلاقیت) و نه اینکه گرزی کند برای سرکوب خلاقیت و نقادی دانش جویان و نیاندیشیدن.
□من و سایر معلمان اگر میخواهیم خوب باشیم، باید ۵ کار انجام دهیم:
▪︎فضیلت را برتر از علم و دانش بدانیم: با توجه به شناختم از انسان ایرانی و شکاف توسعه، جمعبندی من این است که باید این فضائل را لا به لای مباحثم به دانشجویانم/دانشآموزانم منتقل کنم:
انضباط، صداقت و تعهد به سه گانهی «عقل، عدد و علم» در مقابله با این ۱۳ آفت: آرزواندیشی، هیجانزدگی، کوتاهنگری، شتابزدگی، محدود اندیشی، تقدیرپذیری، زودپذیری، تلقینپذیری، القاءپذیری، خرافهپرستی، شخصیتپرستی، سلطهگری و سلطهپذیری.
▪︎به جای پذیرش مقلدانه، تفکر انتقادی و استقلال را آموزش دهیم. به جای پر کردن حافظه، حفره و سوراخ ایجاد کنیم: حفرههایی که با سوال و به چالش کشیدن مفروضات ایجاد میشود.
▪︎به دانش آموزان/دانشجویانمان بیاموزیم هیچ کدام از ما مالک صد در صد حقیقت نیست. ما تا انتهای عمر جستجوگر حقیقتیم.
▪︎معلم نه خداست و نه پیغمبر. آدمی است خطاپذیر که ممکن است گذشتهاش، تیپ روانشناختیاش و علاقهاش روی اندیشهاش تاثیر بگذارد. پس ما را به دیده تردید بنگرید.
▪︎بیاموزانیم معلم یک پل است یا یک پله. باید پای روی معلم بگذاری و بروی. احترام بگذار ولی از من عبور کن
●به خودم و شما یادآوری میکنم:
اشتباه پزشك زير خاك دفن ميشود،
اشتباه مهندس روي خاك سقوط ميكند، اما اشتباه معلم روي خاك راه مي رود و جهانی را به نابودی می کشاند!
----------------------------------
*آقا معلم هندسه*
🖊️دکتر محمد فاضلی
■او درست[بیش از] سی سال پیش در همین روزهای مهر ۱۳۶۷ وارد کلاس شد. نوجوانان کلاس اول دبیرستان، شاهد مردی حدود شصت ساله بودند که بسیار مرتب، زیبا و با ابهت لباس پوشیده بود. کتوشلوار سورمهای، پالتو، کلاه پوست و چشمگیرتر از آن، پیکان جوانان زردرنگ که انگار نه انگار بیش از ده سال عمر داشت، عین روز اول نو بود. معلم هندسه بود و رفتار و گفتارش هم نظم هندسی داشت، چنان منظم و باطمأنینه که چهار سال تختههای گچی را پاک کرد اما گرد به لباسش ننشست. دایرهها را هم با دست انگار با پرگار میکشید.
□امتحان ثلث اول برگه امتحانی با خودم نبرده بودم و به رسم دوران راهنمایی یک دو برگی از وسط دفتر جدا کردم و پاسخها را نوشتم. یکی دو هفته بعد وقتی ورقهها را تصحیحشده باز میگرداند، ورقهام نبود. خیلی با احتیاط پرسیدم «آقا ورقه ما نیست؟» خیلی محترمانه پرسید «در برگه دفتر نوشته بودی؟» پاسخ دادم بله، و صریح گفت «ورقه را پاره کردم.» همان موقع فهمیدم مهربانیاش جایگزین نظم هندسیاش نمیشود.
●عالی درس میداد اما من بعید میدانم پیرمرد در چهار سالی که به ما هندسه و ریاضیات جدید درس داد هیچ وقت مسألهای را خودش حل کرده باشد. همه را خودمان حل کردیم زیرا چنان شوق آموختن در نوجوانان کلاس برانگیخته بود که همه برای حل کردن مسائل آخر هر درس، سر و دست میشکستند. یکی از هیجانانگیزترین لحظات چهار سال دبیرستان من، مشارکت در حل مسألههای هندسه در زنگهای تفریح و ساعات بعد از مدرسه بود.
*نشر:* گاهنامه مدیر
ضمن تبریک روز معلم به همه معلمان عزیز، دو یادداشت زیر تقدیم می گردد.
@gahname_modir
*من معلم بدی هستم!*
🖊️دکتر مجتبی لشکربلوکی
■روز معلم است و کم و بیش تبریکهایی برایم ارسال میشود اما باید اینجا و امروز اعتراف تلخی کنم: من معلم خوبی نیستم.
□اگر معلم خوبی بودم باید از سه جمله سر کلاسهایم زیاد استفاده میکردم:
الف) من این موضوع را بلد نیستم. بگذارید جلسه بعد برایتان بگویم.
ب) این نکتهای که درس دادم برداشت من از دستاورد بشر است تا بدین لحظه، و بنابراین قابل ابطال و اصلاح است.
ج) من از شما انتظار دارم درسهای مرا بفهمید اما نمیخواهم که قبول کنید.
●اگر معلم خوبی بودم باید با صداقت به دانشجویانم میگفتم:
الف) من فقط کمی، بله! واقعا فقط کمی بیشتر از شما بلدم.
ب) کسوت استادی به معنای آن نیست که من در همه زمینههای آن رشته صاحب نظر باشم. چه اینکه در بسیاری از حوزهها صاحب نظر که هیچ، حتی انتقال دهنده درست نظر دیگران نیز نیستم.
ج) متواضعانه بگویم که آنچه من/ما میدانیم در برابر آن چه نمیدانیم یک سوزن در کویری بیش نیست.
○معلم بدی هستم:
الف) چون وقتی سر کلاس اشتباه میکنم، خجالت میکشم که بگویم اشتباه کردم، سعی میکنم توجیه کنم.
ب) چون وقتی دانشجویی به نظریهای نقد وارد میکند، سعی میکنم با ترفندهای مختلف مثلا بزرگ نشان دادن آن نظریه پرداز، قدرت نقادی دانشجویم را اگر نه سرکوب، دست کم مهار کنم.
ج) چون وقتی دانشجویی ایده جدیدی مطرح میکند، سعی میکنم آنقدر نقدش کنم که قدرت خلاقیتش را دست کم تا آخر ترم کنترل کنم که مرا آزار ندهد.
■معلم خوب آنست که تدریس اندیشهها را سکویی کند برای تحریک قدرت اندیشیدن (قدرت نقادی و خلاقیت) و نه اینکه گرزی کند برای سرکوب خلاقیت و نقادی دانش جویان و نیاندیشیدن.
□من و سایر معلمان اگر میخواهیم خوب باشیم، باید ۵ کار انجام دهیم:
▪︎فضیلت را برتر از علم و دانش بدانیم: با توجه به شناختم از انسان ایرانی و شکاف توسعه، جمعبندی من این است که باید این فضائل را لا به لای مباحثم به دانشجویانم/دانشآموزانم منتقل کنم:
انضباط، صداقت و تعهد به سه گانهی «عقل، عدد و علم» در مقابله با این ۱۳ آفت: آرزواندیشی، هیجانزدگی، کوتاهنگری، شتابزدگی، محدود اندیشی، تقدیرپذیری، زودپذیری، تلقینپذیری، القاءپذیری، خرافهپرستی، شخصیتپرستی، سلطهگری و سلطهپذیری.
▪︎به جای پذیرش مقلدانه، تفکر انتقادی و استقلال را آموزش دهیم. به جای پر کردن حافظه، حفره و سوراخ ایجاد کنیم: حفرههایی که با سوال و به چالش کشیدن مفروضات ایجاد میشود.
▪︎به دانش آموزان/دانشجویانمان بیاموزیم هیچ کدام از ما مالک صد در صد حقیقت نیست. ما تا انتهای عمر جستجوگر حقیقتیم.
▪︎معلم نه خداست و نه پیغمبر. آدمی است خطاپذیر که ممکن است گذشتهاش، تیپ روانشناختیاش و علاقهاش روی اندیشهاش تاثیر بگذارد. پس ما را به دیده تردید بنگرید.
▪︎بیاموزانیم معلم یک پل است یا یک پله. باید پای روی معلم بگذاری و بروی. احترام بگذار ولی از من عبور کن
●به خودم و شما یادآوری میکنم:
اشتباه پزشك زير خاك دفن ميشود،
اشتباه مهندس روي خاك سقوط ميكند، اما اشتباه معلم روي خاك راه مي رود و جهانی را به نابودی می کشاند!
----------------------------------
*آقا معلم هندسه*
🖊️دکتر محمد فاضلی
■او درست[بیش از] سی سال پیش در همین روزهای مهر ۱۳۶۷ وارد کلاس شد. نوجوانان کلاس اول دبیرستان، شاهد مردی حدود شصت ساله بودند که بسیار مرتب، زیبا و با ابهت لباس پوشیده بود. کتوشلوار سورمهای، پالتو، کلاه پوست و چشمگیرتر از آن، پیکان جوانان زردرنگ که انگار نه انگار بیش از ده سال عمر داشت، عین روز اول نو بود. معلم هندسه بود و رفتار و گفتارش هم نظم هندسی داشت، چنان منظم و باطمأنینه که چهار سال تختههای گچی را پاک کرد اما گرد به لباسش ننشست. دایرهها را هم با دست انگار با پرگار میکشید.
□امتحان ثلث اول برگه امتحانی با خودم نبرده بودم و به رسم دوران راهنمایی یک دو برگی از وسط دفتر جدا کردم و پاسخها را نوشتم. یکی دو هفته بعد وقتی ورقهها را تصحیحشده باز میگرداند، ورقهام نبود. خیلی با احتیاط پرسیدم «آقا ورقه ما نیست؟» خیلی محترمانه پرسید «در برگه دفتر نوشته بودی؟» پاسخ دادم بله، و صریح گفت «ورقه را پاره کردم.» همان موقع فهمیدم مهربانیاش جایگزین نظم هندسیاش نمیشود.
●عالی درس میداد اما من بعید میدانم پیرمرد در چهار سالی که به ما هندسه و ریاضیات جدید درس داد هیچ وقت مسألهای را خودش حل کرده باشد. همه را خودمان حل کردیم زیرا چنان شوق آموختن در نوجوانان کلاس برانگیخته بود که همه برای حل کردن مسائل آخر هر درس، سر و دست میشکستند. یکی از هیجانانگیزترین لحظات چهار سال دبیرستان من، مشارکت در حل مسألههای هندسه در زنگهای تفریح و ساعات بعد از مدرسه بود.
تخته سبز مدرسه معمولاً به سه چهار قسمت تقسیم میشد و در هر قسمت دو سه دانشآموز توی سر و کله هم میزدند که مسائل را حل کنند.
○بزرگترین هنر پیرمرد وقتی بود که در خرداد ۱۳۶۸ در آخرین کلاس هندسه یک مسأله بهظاهر ساده به سه کلاس اول دبیرستان داد و گفت تا اول مهر فرصت دارید حل کنید. تکلیف و اجبار نبود، اما اکثریت دانشآموزان از جمله خودم بخش مهمی از تابستان را صرف کشیدن یک مثلت متساویالساقین کردیم که زاویه رأس آن ۲۰ درجه بود و یکی از میانههای دو ساقش ترسیم شده بود و قرار بود زوایای نامعلومش را محاسبه کنیم. مسأله را بعد از ۲۹ سال هنوز به خاطر دارم. اول مهر، فقط یک نفر مسأله را حل کرده بود، اما هر کسی صدها مثلث کشیده و فکر کرده بود و بیآنکه بداند، اندیشیدن، پشتکار و نظم را آموخته بود.
■پیرمرد امتحان تستی نمیگرفت، کتابهای کمکدرسی صنعت کنکور را هم معرفی نمیکرد؛ اما دفترچه کوچکی داشت که با یک مداد اتود، برای دانشآموزانی که برای حل مسألهها پای تخته میرفتند نمره درج میکرد. هیچ کس نفهمید نمرهاش چند است یا چه تأثیری دارد اما از هر ابزاری برای ارزیابی کارآمدتر بود؛ کارآمدتر از هر نمره آزمون آزمایشی.
□«آقای قاضیزاده» معلم هندسه دبیرستانهای اراک، پیرمرد اسطوره نظم، آموزگار پشتکار و استاد بینظیر در واداشتن به تفکر، درست سی سال پیش وارد کلاس که نه، وارد ذهن من و همکلاسیهایم شد و هرگز بیرون نرفت. کثیری از ما ناخودآگاه چیزهایی از او آموختیم که امروز با ماست. یکی از دوستانم میگفت در اولین محل کارم بعد از تحصیل مهندسی، یکی از همکارانم گفت «شما پدرت نظامی بوده است که این قدر منظم و با پشتکار کار میکنی؟» میگفت هر چه پیش خودم فکر کردم دیدم هر آنچه دارم از چهار سال نعمت آموزگاری «آقای قاضیزاده» است.
●پیرمرد اگر زنده بود امروز باید نود و چندساله میشد و من چه با افتخار برای بوسیدن دستش به جاده میزدم و صدها کیلومتر میراندم. اطمینان دارم در نود و چندسالگی هم همانقدر با ابهت، منظم، وظیفهشناس، خلاق، استوار و انگیزهساز میبود.
○من و بسیاری از آنها که کلاسش را درک کردیم، از رمز و رازهای هندسه و ریاضیات جدید که به ما آموخت، چیز دندانگیری به یاد نداریم، اما او منطق آموختن، شوق یاد گرفتن، شور مبارزه برای حل مسأله، استواری بر مسیر سختی، نظم در طرح مسأله و هندسی اندیشیدن و انسانی رفتار کردن را کوشید در ما نهادینه کند. هر کدام به فراخور توانایی و پشتکارمان بهرهای گرفتیم و یادش را زنده نگه میداریم. روحش شاد و سلوک معلمیاش پایدار. شما نیز برای سلامتی بزرگمعلمان زنده و شادی روح آنها که رفتهاند، دعا کنید.
_______
*بازنشر پیام = گسترش دانایی*
_______
💠 *تلگرام*
https://t.me/gahname_modir
👨💻 *سایت*
http://gahnamemodir.ir/
👩💻 *اینستاگرام*
www.instagram.com/gahname_modir
_________
🟨🟩🟦🟪⬛⬜🟫🟥🟧
○بزرگترین هنر پیرمرد وقتی بود که در خرداد ۱۳۶۸ در آخرین کلاس هندسه یک مسأله بهظاهر ساده به سه کلاس اول دبیرستان داد و گفت تا اول مهر فرصت دارید حل کنید. تکلیف و اجبار نبود، اما اکثریت دانشآموزان از جمله خودم بخش مهمی از تابستان را صرف کشیدن یک مثلت متساویالساقین کردیم که زاویه رأس آن ۲۰ درجه بود و یکی از میانههای دو ساقش ترسیم شده بود و قرار بود زوایای نامعلومش را محاسبه کنیم. مسأله را بعد از ۲۹ سال هنوز به خاطر دارم. اول مهر، فقط یک نفر مسأله را حل کرده بود، اما هر کسی صدها مثلث کشیده و فکر کرده بود و بیآنکه بداند، اندیشیدن، پشتکار و نظم را آموخته بود.
■پیرمرد امتحان تستی نمیگرفت، کتابهای کمکدرسی صنعت کنکور را هم معرفی نمیکرد؛ اما دفترچه کوچکی داشت که با یک مداد اتود، برای دانشآموزانی که برای حل مسألهها پای تخته میرفتند نمره درج میکرد. هیچ کس نفهمید نمرهاش چند است یا چه تأثیری دارد اما از هر ابزاری برای ارزیابی کارآمدتر بود؛ کارآمدتر از هر نمره آزمون آزمایشی.
□«آقای قاضیزاده» معلم هندسه دبیرستانهای اراک، پیرمرد اسطوره نظم، آموزگار پشتکار و استاد بینظیر در واداشتن به تفکر، درست سی سال پیش وارد کلاس که نه، وارد ذهن من و همکلاسیهایم شد و هرگز بیرون نرفت. کثیری از ما ناخودآگاه چیزهایی از او آموختیم که امروز با ماست. یکی از دوستانم میگفت در اولین محل کارم بعد از تحصیل مهندسی، یکی از همکارانم گفت «شما پدرت نظامی بوده است که این قدر منظم و با پشتکار کار میکنی؟» میگفت هر چه پیش خودم فکر کردم دیدم هر آنچه دارم از چهار سال نعمت آموزگاری «آقای قاضیزاده» است.
●پیرمرد اگر زنده بود امروز باید نود و چندساله میشد و من چه با افتخار برای بوسیدن دستش به جاده میزدم و صدها کیلومتر میراندم. اطمینان دارم در نود و چندسالگی هم همانقدر با ابهت، منظم، وظیفهشناس، خلاق، استوار و انگیزهساز میبود.
○من و بسیاری از آنها که کلاسش را درک کردیم، از رمز و رازهای هندسه و ریاضیات جدید که به ما آموخت، چیز دندانگیری به یاد نداریم، اما او منطق آموختن، شوق یاد گرفتن، شور مبارزه برای حل مسأله، استواری بر مسیر سختی، نظم در طرح مسأله و هندسی اندیشیدن و انسانی رفتار کردن را کوشید در ما نهادینه کند. هر کدام به فراخور توانایی و پشتکارمان بهرهای گرفتیم و یادش را زنده نگه میداریم. روحش شاد و سلوک معلمیاش پایدار. شما نیز برای سلامتی بزرگمعلمان زنده و شادی روح آنها که رفتهاند، دعا کنید.
_______
*بازنشر پیام = گسترش دانایی*
_______
💠 *تلگرام*
https://t.me/gahname_modir
👨💻 *سایت*
http://gahnamemodir.ir/
👩💻 *اینستاگرام*
www.instagram.com/gahname_modir
_________
🟨🟩🟦🟪⬛⬜🟫🟥🟧
Telegram
گاهنامه مدیر
هدف گاهنامه مدیر، ارتقاء دانش و بینش مخاطبان (هوش راهبردی) از طریق نشر پیامهای دارای مضامین مدیریتی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی است.
بنیانگذار: دکتر مهدی صانعی
اینستاگرام: gahname_modir
بنیانگذار: دکتر مهدی صانعی
اینستاگرام: gahname_modir
چگونه به اضافه کار نه بگویید.
نه گفتن زمانی که رئیس یا همکارتان از شما میخواهد کار بیشتری انجام دهید ممکن است ناراحت کننده باشد. اما وقتی که ظرفیت لازم برای پذیرش مسئولیتهای بیشتر ندارید، راههای برازندهای برای رد کردن درخواست وجود دارد. نشریه هاروارد بیزنس ریویو چند راه برای "نه" گفتن ارایه کرده و توضیح داده است که از چه زبانی استفاده کنید.
▪︎دلیل واضح بیاورید و چیزی شبیه این را امتحان کنید: "با حجم کاری فعلی من، فکر نمی کنم بتوانم انتظارات شما را از این پروژه برآورده کنم." اگر شخصی که درخواست میکند مدیر شما باشد، ممکن است از او بخواهید که به شما کمک کند اولویتهای فعلی خود را تغییر دهید تا جایی برای کار جدید وقت باز کنید.
@gahname_modir
▪︎چارچوب فرصت پیش آمده را بازتعریف کنید. ممکن است بگویید: «از آنجایی که این پروژه خارج از مسئولیتهای معمول من است، مطمئن نیستم که بتوانم نتایج با کیفیت بالا را در بازه زمانی مورد نظر ارائه کنم. با این حال، اگر قبول کنید که برای یادگیری این کار به زمان کمی نیاز دارم، خوشحال میشوم که آن را قبول کنم.»
▪︎توضیح دهید که چرا «نه» شما به نفع همه است. با گفتن این جمله به زمینهای وسیعتر اشاره کنید: «در حالی که این یک فرصت عالی به نظر میرسد و من دوست دارم بگویم بله، اگر پنج ساعت در هفته را به این پروژه اختصاص دهم، کارهای دیگر من آسیب میبینند - و هم تیمیهای من مجبور میشوند کم کاری من را جبران کنند.
منبع: HBR
نویسنده: واساندهارا ساوهنی
مترجم: شادی آذری حمیدیان
نه گفتن زمانی که رئیس یا همکارتان از شما میخواهد کار بیشتری انجام دهید ممکن است ناراحت کننده باشد. اما وقتی که ظرفیت لازم برای پذیرش مسئولیتهای بیشتر ندارید، راههای برازندهای برای رد کردن درخواست وجود دارد. نشریه هاروارد بیزنس ریویو چند راه برای "نه" گفتن ارایه کرده و توضیح داده است که از چه زبانی استفاده کنید.
▪︎دلیل واضح بیاورید و چیزی شبیه این را امتحان کنید: "با حجم کاری فعلی من، فکر نمی کنم بتوانم انتظارات شما را از این پروژه برآورده کنم." اگر شخصی که درخواست میکند مدیر شما باشد، ممکن است از او بخواهید که به شما کمک کند اولویتهای فعلی خود را تغییر دهید تا جایی برای کار جدید وقت باز کنید.
@gahname_modir
▪︎چارچوب فرصت پیش آمده را بازتعریف کنید. ممکن است بگویید: «از آنجایی که این پروژه خارج از مسئولیتهای معمول من است، مطمئن نیستم که بتوانم نتایج با کیفیت بالا را در بازه زمانی مورد نظر ارائه کنم. با این حال، اگر قبول کنید که برای یادگیری این کار به زمان کمی نیاز دارم، خوشحال میشوم که آن را قبول کنم.»
▪︎توضیح دهید که چرا «نه» شما به نفع همه است. با گفتن این جمله به زمینهای وسیعتر اشاره کنید: «در حالی که این یک فرصت عالی به نظر میرسد و من دوست دارم بگویم بله، اگر پنج ساعت در هفته را به این پروژه اختصاص دهم، کارهای دیگر من آسیب میبینند - و هم تیمیهای من مجبور میشوند کم کاری من را جبران کنند.
منبع: HBR
نویسنده: واساندهارا ساوهنی
مترجم: شادی آذری حمیدیان
🅱عدم تناسب شغل با ویژگی های شخصیتی، میتواند شما را بیمار کند
🔸فرسودگی شغلی نوعی استرس روانی است که با خستگی مفرط، بیانگیزگی، بیاشتیاقی، و احساس بی اثر بودن شناخته می شود و در نتیجه عوامل متعددی نظیر مشکلات حرفه ای و استرسزا، کمال گرایی، و فشار کاری زیاد پدید می آید و ممکن است نتایج حرفه ای (مثل کاهش بازده)، یا جسمانی (مثل افزایش استرس و مشکلات قلبی عروقی) مختلفی در بر داشته باشد.
@gahname_modir
🔸اما رنج بردن کارکنان از فرسودگی شغلی لزوماً به معنای نارضایتی آنها از مسائلی نظیر داشتن یک رئیس بد، فشار کاری زیاد، یا فرهنگ ضعیف شرکت نیست. در واقع این مشکل می تواند ریشههای عمیقتری داشته باشد.
محققان در پژوهشی با بررسی پاسخ های ۹۷ زن در بازه سنی ۲۲ تا ۶۲ سال متوجه شده اند زمانی میان نیازهای ناخودآگاه فرد و الزامات شغل وی ناسازگاری وجود داشته باشد نیز ممکن است فرد دچار فرسودگی شود.
🔸وقتی نیاز های ناخودآگاه فرد با مشخصات و ویژگی های مورد نیاز موقعیت شغلی او همخوان نباشند، پدیده ای تحت عنوان «ناهمخوانی محیطی» رخ می دهد که اصلی ترین علت فرسودگی شغلی و از دست رفتن انگیزه به حساب می آید.
🔸به عنوان نمونه، کارمندی را در نظر بگیرید که با روحیه ای برونگرا، به تعاملات انسانی علاقه ای وصف ناشدنی دارد اما نیاز او در شغل فعلی اش برآورده نشده است، چرا که مجبور است مدام پشت میزش بنشیند و به صورت انفرادی به کارش مشغول باشد.
🔸از سوی دیگر، کارمند دیگری را در نظر بگیرید که وظیفه اش مدیریت کردن یک تیم و ترتیب دادن ارائه ها و سخنرانی های مختلف است، اما ترجیح می دهد مسئولیت فرد دیگری بر عهده اش نباشد، روی پروژه های انفرادی کار کند و کسی مزاحمش نشود.
◀️ چرا کارفرما ها باید به این نکته توجه کنند؟
مدیران ممکن است در فرایند استخدامی خود از این حقیقت غافل شوند که عدم تناسب فرد و محیط می تواند به رنجش و فرسودگی احساسی و حتی جسمانی او بیانجامد. به این ترتیب هنگام پر کردن یک موقعیت شغلی خالی، نباید صرفاً به رزومه فرد توجه کرد، بلکه باید از دیگر زوایای وجودی او نیز آگاه شد.
◀️ قدرت بیش از اندازه میتواند به فرسودگی جسمانی بیانجامد
محققان این پژوهش «انگیزهی قدرت» را نیاز به مسئولیت داشتن و اثرگذاری بر شرکت تعریف کرده اند. با این تعریف، وقتی مسئولیتهای شغلی به نسبت خواستههای غیرمستقیم خودِ فرد، قدرت بیش از اندازهای برای او به ارمغان بیاورند، ظهور نشانه های جسمانی فرسودگی در وی افزایش می یابد؛ از جمله سردرد، درد در قفسه ی سینه، تنگی نفس و غیره). به این ترتیب می توان گفت مضرات فرسودگی شغلی به هیچ عنوان به نارضایتی روانی از آن ختم نمیشود.
🖊مدیریت رفتار سازمانی
🔸فرسودگی شغلی نوعی استرس روانی است که با خستگی مفرط، بیانگیزگی، بیاشتیاقی، و احساس بی اثر بودن شناخته می شود و در نتیجه عوامل متعددی نظیر مشکلات حرفه ای و استرسزا، کمال گرایی، و فشار کاری زیاد پدید می آید و ممکن است نتایج حرفه ای (مثل کاهش بازده)، یا جسمانی (مثل افزایش استرس و مشکلات قلبی عروقی) مختلفی در بر داشته باشد.
@gahname_modir
🔸اما رنج بردن کارکنان از فرسودگی شغلی لزوماً به معنای نارضایتی آنها از مسائلی نظیر داشتن یک رئیس بد، فشار کاری زیاد، یا فرهنگ ضعیف شرکت نیست. در واقع این مشکل می تواند ریشههای عمیقتری داشته باشد.
محققان در پژوهشی با بررسی پاسخ های ۹۷ زن در بازه سنی ۲۲ تا ۶۲ سال متوجه شده اند زمانی میان نیازهای ناخودآگاه فرد و الزامات شغل وی ناسازگاری وجود داشته باشد نیز ممکن است فرد دچار فرسودگی شود.
🔸وقتی نیاز های ناخودآگاه فرد با مشخصات و ویژگی های مورد نیاز موقعیت شغلی او همخوان نباشند، پدیده ای تحت عنوان «ناهمخوانی محیطی» رخ می دهد که اصلی ترین علت فرسودگی شغلی و از دست رفتن انگیزه به حساب می آید.
🔸به عنوان نمونه، کارمندی را در نظر بگیرید که با روحیه ای برونگرا، به تعاملات انسانی علاقه ای وصف ناشدنی دارد اما نیاز او در شغل فعلی اش برآورده نشده است، چرا که مجبور است مدام پشت میزش بنشیند و به صورت انفرادی به کارش مشغول باشد.
🔸از سوی دیگر، کارمند دیگری را در نظر بگیرید که وظیفه اش مدیریت کردن یک تیم و ترتیب دادن ارائه ها و سخنرانی های مختلف است، اما ترجیح می دهد مسئولیت فرد دیگری بر عهده اش نباشد، روی پروژه های انفرادی کار کند و کسی مزاحمش نشود.
◀️ چرا کارفرما ها باید به این نکته توجه کنند؟
مدیران ممکن است در فرایند استخدامی خود از این حقیقت غافل شوند که عدم تناسب فرد و محیط می تواند به رنجش و فرسودگی احساسی و حتی جسمانی او بیانجامد. به این ترتیب هنگام پر کردن یک موقعیت شغلی خالی، نباید صرفاً به رزومه فرد توجه کرد، بلکه باید از دیگر زوایای وجودی او نیز آگاه شد.
◀️ قدرت بیش از اندازه میتواند به فرسودگی جسمانی بیانجامد
محققان این پژوهش «انگیزهی قدرت» را نیاز به مسئولیت داشتن و اثرگذاری بر شرکت تعریف کرده اند. با این تعریف، وقتی مسئولیتهای شغلی به نسبت خواستههای غیرمستقیم خودِ فرد، قدرت بیش از اندازهای برای او به ارمغان بیاورند، ظهور نشانه های جسمانی فرسودگی در وی افزایش می یابد؛ از جمله سردرد، درد در قفسه ی سینه، تنگی نفس و غیره). به این ترتیب می توان گفت مضرات فرسودگی شغلی به هیچ عنوان به نارضایتی روانی از آن ختم نمیشود.
🖊مدیریت رفتار سازمانی
♓️شاید دلیل استخدام نشدن شما یکی از این ۵ مورد باشد!
🔸شکار یک شغل میتواند بازی با اعداد باشد یا اینکه شانس را دخیل بدانید ولی داشتن استراتژی میتواند موفقیت بیشتری را رقم بزند. پس، بهتر است به جای اینکه در انزوا به سر ببرید یا اینکه بیهدف، دور دیگری از ارسال رزومه برای یافتن شغل را شروع کنید، دلایل واقعی استخدام نشدن خود را بررسی کنید. به این ترتیب، میتوانید شانس خود برای یافتن شغلی که دوست دارید را افزایش دهید.
🔸در این مطلب، میخواهیم ۵ دلیل را بررسی کنیم که احتمالا همان دلایل عدم استخدام شما هستند. بعد، میخواهیم روشهای رفع آنها را یاد دهیم:
1⃣ دارای صلاحیت بیش از حد هستید
اگر هیچ شرکتی با شما تماس نمیگیرد، شاید برای شغلهایی که اقدام کردید بیش از حد صلاحیت دارید. شرکتها به دنبال یک تناسب نزدیک میان نیازها و صلاحیتها هستند؛ به این معنی که آنها کارمندی میخواهند که تا حد ممکن نیازهای آنها را برآورده کند، نه بیشتر و نه کمتر!
آنها احساس میکنند که شاید شما را استخدام کنند ولی خیلی زود شما احساس خواهید کرد که کار برایتان سطح پایین است و در مدت کوتاهی کار را ترک کنید.
برای افزایش شانس استخدام خود، مهارتهای موجود در رزومه خود را با شغلی که برایش درخواست دادید، مطابقت دهید.
2⃣ رزومه شما موثر و چشمگیر نیست
استخدامکنندگان در هنگام بررسی نامزدهای یک شغل، باید رزومههای زیادی را بررسی کنند. اگر رزومه شما به اندازه کافی موثر، گیرا، چشمگیر و جالب نباشد، سریعا رد میشود. اگر رزومه شما مطابق با الزامات شغلی مورد نیاز نباشد؛ میتوانید انتظار نتیجه مشابهی داشته باشید.
چه باید کرد؟ شما باید چندین رزومه برای موقعیتهای شغی مختلف تنظیم کنید. از عناوین و کلمات کلیدی مناسب در هر رزومه استفاده کنید و سعی کنید روی تجربه و استعداد و دستاورد مورد علاقه خود تمرکز کنید.
@gahname_modir
3⃣ مهارتهای مصاحبه شما به اندازه مهارتهای کاری شما نیست
استخدام کنندگان، ابتدا از طریق رزومه با شما آشنا میشوند ولی در اولین مصاحبه بررسی میکنند که آیا همانی هستید که روی کاغذ ادعا کردید. اولین مصاحبه، چیزهای زیادی درباره شما فاش میکند. از جمله اینکه شما چقدر خوب ارتباط برقرار میکنید؛ چقدر انتقادی فکر میکنید و چقدر حرفهای هستید و ویژگیهای شخصیتی منحصربهفردی دارید.
برای موفق شدن در یک مصاحبه شغلی، باید آگاهانه مهارتهایی مانند گوش کردن فعال، تماس و ارتباط چشمی، استفاده از زبان بدن، همدلی، صحبتهای کوتاه و داستانسرایی را تقویت کنید. در گام بعدی، باید یاد بگیرید چه جوابهایی بدهید و پاسخهای شما خلاقانهتر و حرفهایتر باشند.
4⃣ درباره شرکتی که میخواهید در آن استخدام شوید، تحقیق نکردهاید
داشتن دانش درباره یک شرکت، یکی از روشهای نشاندهنده علاقهمندی شما است. میتوانید به صفحه لینکدین آن شرکت بروید، وارد وبسایت و شبکههای اجتماعی آنها شوید و درباره محصولات و خدمات شرکت تحقیق کنید. گوگل هم مانند همیشه یک ابزار قدیمی برای یافتن اطلاعات درباره یک شرکت و حوزه کاری آن است. میتوانید با اهداف و مقاصد آنها آشنا شوید و خودتان را برای بحث و گفتوگو و دادن ایده به آنها آماده کنید.
5⃣ شبکههای اجتماعی شما، به هم ریخته است
داشتن شبکههای اجتماعی به هم ریخته و دارای محتوای غیرحرفهای میتواند شغل آینده شما را به خطر بیندازد. استخدامکنندگان سعی میکنند شایستگی شما برای یک شغل را براساس شخصیت و فعالیتهای آنلاین شما ارزیابی کنند.
روی صفحههای اجتماعی خود، اطلاعات و محتوایی قرار دهید که دقیقا شخصیت واقعی شما را نشان میدهد و به جستوجو برای یک شغل مناسب کمک خواهد کرد.
🖊مدیریت منابع انسانی
🔸شکار یک شغل میتواند بازی با اعداد باشد یا اینکه شانس را دخیل بدانید ولی داشتن استراتژی میتواند موفقیت بیشتری را رقم بزند. پس، بهتر است به جای اینکه در انزوا به سر ببرید یا اینکه بیهدف، دور دیگری از ارسال رزومه برای یافتن شغل را شروع کنید، دلایل واقعی استخدام نشدن خود را بررسی کنید. به این ترتیب، میتوانید شانس خود برای یافتن شغلی که دوست دارید را افزایش دهید.
🔸در این مطلب، میخواهیم ۵ دلیل را بررسی کنیم که احتمالا همان دلایل عدم استخدام شما هستند. بعد، میخواهیم روشهای رفع آنها را یاد دهیم:
1⃣ دارای صلاحیت بیش از حد هستید
اگر هیچ شرکتی با شما تماس نمیگیرد، شاید برای شغلهایی که اقدام کردید بیش از حد صلاحیت دارید. شرکتها به دنبال یک تناسب نزدیک میان نیازها و صلاحیتها هستند؛ به این معنی که آنها کارمندی میخواهند که تا حد ممکن نیازهای آنها را برآورده کند، نه بیشتر و نه کمتر!
آنها احساس میکنند که شاید شما را استخدام کنند ولی خیلی زود شما احساس خواهید کرد که کار برایتان سطح پایین است و در مدت کوتاهی کار را ترک کنید.
برای افزایش شانس استخدام خود، مهارتهای موجود در رزومه خود را با شغلی که برایش درخواست دادید، مطابقت دهید.
2⃣ رزومه شما موثر و چشمگیر نیست
استخدامکنندگان در هنگام بررسی نامزدهای یک شغل، باید رزومههای زیادی را بررسی کنند. اگر رزومه شما به اندازه کافی موثر، گیرا، چشمگیر و جالب نباشد، سریعا رد میشود. اگر رزومه شما مطابق با الزامات شغلی مورد نیاز نباشد؛ میتوانید انتظار نتیجه مشابهی داشته باشید.
چه باید کرد؟ شما باید چندین رزومه برای موقعیتهای شغی مختلف تنظیم کنید. از عناوین و کلمات کلیدی مناسب در هر رزومه استفاده کنید و سعی کنید روی تجربه و استعداد و دستاورد مورد علاقه خود تمرکز کنید.
@gahname_modir
3⃣ مهارتهای مصاحبه شما به اندازه مهارتهای کاری شما نیست
استخدام کنندگان، ابتدا از طریق رزومه با شما آشنا میشوند ولی در اولین مصاحبه بررسی میکنند که آیا همانی هستید که روی کاغذ ادعا کردید. اولین مصاحبه، چیزهای زیادی درباره شما فاش میکند. از جمله اینکه شما چقدر خوب ارتباط برقرار میکنید؛ چقدر انتقادی فکر میکنید و چقدر حرفهای هستید و ویژگیهای شخصیتی منحصربهفردی دارید.
برای موفق شدن در یک مصاحبه شغلی، باید آگاهانه مهارتهایی مانند گوش کردن فعال، تماس و ارتباط چشمی، استفاده از زبان بدن، همدلی، صحبتهای کوتاه و داستانسرایی را تقویت کنید. در گام بعدی، باید یاد بگیرید چه جوابهایی بدهید و پاسخهای شما خلاقانهتر و حرفهایتر باشند.
4⃣ درباره شرکتی که میخواهید در آن استخدام شوید، تحقیق نکردهاید
داشتن دانش درباره یک شرکت، یکی از روشهای نشاندهنده علاقهمندی شما است. میتوانید به صفحه لینکدین آن شرکت بروید، وارد وبسایت و شبکههای اجتماعی آنها شوید و درباره محصولات و خدمات شرکت تحقیق کنید. گوگل هم مانند همیشه یک ابزار قدیمی برای یافتن اطلاعات درباره یک شرکت و حوزه کاری آن است. میتوانید با اهداف و مقاصد آنها آشنا شوید و خودتان را برای بحث و گفتوگو و دادن ایده به آنها آماده کنید.
5⃣ شبکههای اجتماعی شما، به هم ریخته است
داشتن شبکههای اجتماعی به هم ریخته و دارای محتوای غیرحرفهای میتواند شغل آینده شما را به خطر بیندازد. استخدامکنندگان سعی میکنند شایستگی شما برای یک شغل را براساس شخصیت و فعالیتهای آنلاین شما ارزیابی کنند.
روی صفحههای اجتماعی خود، اطلاعات و محتوایی قرار دهید که دقیقا شخصیت واقعی شما را نشان میدهد و به جستوجو برای یک شغل مناسب کمک خواهد کرد.
🖊مدیریت منابع انسانی
*معلم فیزیک: راننده تریلی هیجده چرخ*(به یاد رضا عابد، معلم فیزیک سال آخر دبیرستان)
🖊️محمدرضا اسلامی
*نشر:* گاهنامه مدیر
■تنها کسی بود که سر کلاس درس دبیرستان سیگار می کشید. و سیگار اولی تمام می شد سیگار دوم روشن بود. نعش سیگار چندمی کف کلاس ولو بود که داشت با فریاد، انرژی و هیجان، فیزیک درس می داد. واضح بود که او از تمام قوانین آموزش و پرورش جمهوری اسلامی مستثنی است!
@gahname_modir
□این مستثنی بودن البته شامل چیزهای دیگری هم می شد. قدری که درس فیزیک جلو تر می رفت، سوالی اگر می کرد و پاسخِ غلط می شنید بی برو برگرد آن آبدارترین و بدترین فحشی که در جاده گفته می شود را نثار می کرد. و فحش در کلاس بیشتر از سیگار مصرف می شد. ولی *«فیزیک درس می داد».*
این سه کلمه، ولی “واقعا” این سه کلمه! *«فیزیک درس می داد».*
□میخواست مفهوم «سرعتِ حد» را درس بدهد. هیچ وقت خاطرم نمی رود، به صدای بلند جزوه می گفت و ما داشتیم می نوشتیم: هواپیمایی در ارتفاع سه هزار متری از سطح زمین در حال پرواز است. قاطری را از هواپیما رها می کنیم. وزن قاطر دویست و هفتادکیلوگرم است. محاسبه کنید که چند ثانیه طول می کشد که سرعتِ سقوط قاطر به پنجاه و پنج متر بر ثانیه برسد؟
●بعد از حل مساله ی قاطر، مجدد همان مفهوم فیزیک را با نهایت دقت و فشار بر روی کلمات «به بیان خودمانی» اینگونه می گفت: بچه ها، سرعت حد تعریفش این هست که جسم با یک سرعتی شروع به حرکت میکنه و همینطور سرعتش بیشتر میشه اما به نقطه ای میرسه که دیگه «شتاب صفر میشه» یعنی با همون سرعت بدون تغییر مثبت یا منفی به حرکتش ادامه میده.
○و بعد یکبار دیگر همان مفهوم را لفظ قلم، به «واژگان علمی»، کلمه به کلمه و به دقت بیان می کرد: بچه ها، دوباره گوشکنید! در دینامیک شارهها، یک جسم، زمانی با سرعت حد (Terminal velocity) حرکت میکند که سرعتش به خاطر نیروی مقاومت هوا، آب یا شارهی دیگری که در آن سقوط کرده ثابت شود.
■یک جسم که در حال سقوط آزاد است هنگامی به سرعت حد میرسد که نیروی به سمت پایینِ گرانش (Fg) با برآیند نیروهای به سمت بالا (نیروی کشش و نیروی شناوری) مساوی شود. با نوشتن موازنهٔ نیرو در
4/3πR^3g(ρs-ρf)=Fd
R، شعاع کرهٔ در حال سقوط، g شتاب گرانش، ρs چگالی کره ، ρf چگالی شاره
هستند.
□تک تک این پارامترها را با فریاد، انرژی و هیجان بیان می کرد. گذشت زمان را سر کلاس حس نمی کردی. اصلا.
●در فضای آموزش و پرورشِ به شدت محافظه کار آنزمان، این قدر رواداری عجیب بود که یک معلم در سرکلاس، مستثنی از سیگار کشیدن و فحشدادن باشد ولی رضا عابد همان مستثنی بود! و این یک دلیل داشت: چون رضا عابد خودش بود. خودِ خودش، راننده تریلی هیجده چرخ.
○رضا عابد، «جاده» را سر کلاس فیزیک می آورد و تمام مدیران دبیرستانهای آن روز پذیرفته بودند که قرار است «یک راننده کامیون» فیزیک درس بدهد ولی او «فیزیک درس می دهد»، واقعا همین سه کلمه!
■دو ویدئوی کوتاه زیر مربوط به مراسم پاسداشتی است که بچه های بامرام و بامعرفت قبل از کرونا برای رضا عابد گرفتند. او مدت کوتاهی بعد از این مراسم پاسداشت درگذشت. ولی همین چند ثانیه ویدئو هم اگر که نبود، نمی دانم امروز چطور آن طنین صدایش و آن سیبیلهای بناگوش در رفته اش را دوباره می دیدیم؟ و چه باید می کردیم با خاطره ها؟ دست مریزاد به بچه های با مرام که قدر آقا معلم فیزیک را پاس داشتند.
●ماکس پلانگ را ، پلنگِ پدرسگ خطاب می کرد. و اقسام دیگری از ادبیات مشابه! ولی حالات لوتی مسلکی و مردانگی را به شدت ارج می نهاد. طیف وسیعی از بچه ها فیزیک را بخاطر او در کنکور بالای هشتاد درصد زدند. به گردن بسیاری از جامعه مهندسان شیراز حق داشت و دارد.
○این ترم چهاردهمین باری است که درکالیفرنیا درس مکانیک جامدات (یا همان مقاومت مصالح) را تدریس می کنم. تقریبا به ندرت می شود که یک روز سر کلاس بروم، یک مسئله مکانیک که به انتگرال ربط داشته باشد حل کنم و بعد در پایان درس (به هنگام خروج از کلاس) به روح رضا عابد درودی نفرستم. هرگز دوست ندارم سرکلاس سیگار بکشم و البته نَه در ژاپن و نه در آمریکا هرگز ندیدم و نشنیدم که کسی (معلمی یا استاد دانشگاهی) باشد که مجوز سیگار کشیدن سرکلاس را داشته باشد، ولی رضا عابد به غیر از فیزیک دو چیز را به ما آموخت:
■در مرام انسانی ات، خودت باش (بدون تظاهر)؛ و در فیزیک خواندن، عمیق باش. عمیق بفهم.
خدایش رحمت کند.
□روز معلم به آنها که خودشان هستند و عمیق آموختن را با «نهایت تلاش» سر کلاس به دانش آموز «می آموزند» مبارک باد.
🖊️محمدرضا اسلامی
*نشر:* گاهنامه مدیر
■تنها کسی بود که سر کلاس درس دبیرستان سیگار می کشید. و سیگار اولی تمام می شد سیگار دوم روشن بود. نعش سیگار چندمی کف کلاس ولو بود که داشت با فریاد، انرژی و هیجان، فیزیک درس می داد. واضح بود که او از تمام قوانین آموزش و پرورش جمهوری اسلامی مستثنی است!
@gahname_modir
□این مستثنی بودن البته شامل چیزهای دیگری هم می شد. قدری که درس فیزیک جلو تر می رفت، سوالی اگر می کرد و پاسخِ غلط می شنید بی برو برگرد آن آبدارترین و بدترین فحشی که در جاده گفته می شود را نثار می کرد. و فحش در کلاس بیشتر از سیگار مصرف می شد. ولی *«فیزیک درس می داد».*
این سه کلمه، ولی “واقعا” این سه کلمه! *«فیزیک درس می داد».*
□میخواست مفهوم «سرعتِ حد» را درس بدهد. هیچ وقت خاطرم نمی رود، به صدای بلند جزوه می گفت و ما داشتیم می نوشتیم: هواپیمایی در ارتفاع سه هزار متری از سطح زمین در حال پرواز است. قاطری را از هواپیما رها می کنیم. وزن قاطر دویست و هفتادکیلوگرم است. محاسبه کنید که چند ثانیه طول می کشد که سرعتِ سقوط قاطر به پنجاه و پنج متر بر ثانیه برسد؟
●بعد از حل مساله ی قاطر، مجدد همان مفهوم فیزیک را با نهایت دقت و فشار بر روی کلمات «به بیان خودمانی» اینگونه می گفت: بچه ها، سرعت حد تعریفش این هست که جسم با یک سرعتی شروع به حرکت میکنه و همینطور سرعتش بیشتر میشه اما به نقطه ای میرسه که دیگه «شتاب صفر میشه» یعنی با همون سرعت بدون تغییر مثبت یا منفی به حرکتش ادامه میده.
○و بعد یکبار دیگر همان مفهوم را لفظ قلم، به «واژگان علمی»، کلمه به کلمه و به دقت بیان می کرد: بچه ها، دوباره گوشکنید! در دینامیک شارهها، یک جسم، زمانی با سرعت حد (Terminal velocity) حرکت میکند که سرعتش به خاطر نیروی مقاومت هوا، آب یا شارهی دیگری که در آن سقوط کرده ثابت شود.
■یک جسم که در حال سقوط آزاد است هنگامی به سرعت حد میرسد که نیروی به سمت پایینِ گرانش (Fg) با برآیند نیروهای به سمت بالا (نیروی کشش و نیروی شناوری) مساوی شود. با نوشتن موازنهٔ نیرو در
4/3πR^3g(ρs-ρf)=Fd
R، شعاع کرهٔ در حال سقوط، g شتاب گرانش، ρs چگالی کره ، ρf چگالی شاره
هستند.
□تک تک این پارامترها را با فریاد، انرژی و هیجان بیان می کرد. گذشت زمان را سر کلاس حس نمی کردی. اصلا.
●در فضای آموزش و پرورشِ به شدت محافظه کار آنزمان، این قدر رواداری عجیب بود که یک معلم در سرکلاس، مستثنی از سیگار کشیدن و فحشدادن باشد ولی رضا عابد همان مستثنی بود! و این یک دلیل داشت: چون رضا عابد خودش بود. خودِ خودش، راننده تریلی هیجده چرخ.
○رضا عابد، «جاده» را سر کلاس فیزیک می آورد و تمام مدیران دبیرستانهای آن روز پذیرفته بودند که قرار است «یک راننده کامیون» فیزیک درس بدهد ولی او «فیزیک درس می دهد»، واقعا همین سه کلمه!
■دو ویدئوی کوتاه زیر مربوط به مراسم پاسداشتی است که بچه های بامرام و بامعرفت قبل از کرونا برای رضا عابد گرفتند. او مدت کوتاهی بعد از این مراسم پاسداشت درگذشت. ولی همین چند ثانیه ویدئو هم اگر که نبود، نمی دانم امروز چطور آن طنین صدایش و آن سیبیلهای بناگوش در رفته اش را دوباره می دیدیم؟ و چه باید می کردیم با خاطره ها؟ دست مریزاد به بچه های با مرام که قدر آقا معلم فیزیک را پاس داشتند.
●ماکس پلانگ را ، پلنگِ پدرسگ خطاب می کرد. و اقسام دیگری از ادبیات مشابه! ولی حالات لوتی مسلکی و مردانگی را به شدت ارج می نهاد. طیف وسیعی از بچه ها فیزیک را بخاطر او در کنکور بالای هشتاد درصد زدند. به گردن بسیاری از جامعه مهندسان شیراز حق داشت و دارد.
○این ترم چهاردهمین باری است که درکالیفرنیا درس مکانیک جامدات (یا همان مقاومت مصالح) را تدریس می کنم. تقریبا به ندرت می شود که یک روز سر کلاس بروم، یک مسئله مکانیک که به انتگرال ربط داشته باشد حل کنم و بعد در پایان درس (به هنگام خروج از کلاس) به روح رضا عابد درودی نفرستم. هرگز دوست ندارم سرکلاس سیگار بکشم و البته نَه در ژاپن و نه در آمریکا هرگز ندیدم و نشنیدم که کسی (معلمی یا استاد دانشگاهی) باشد که مجوز سیگار کشیدن سرکلاس را داشته باشد، ولی رضا عابد به غیر از فیزیک دو چیز را به ما آموخت:
■در مرام انسانی ات، خودت باش (بدون تظاهر)؛ و در فیزیک خواندن، عمیق باش. عمیق بفهم.
خدایش رحمت کند.
□روز معلم به آنها که خودشان هستند و عمیق آموختن را با «نهایت تلاش» سر کلاس به دانش آموز «می آموزند» مبارک باد.
▪︎لینک ویدئوهای مراسم پاسداشت رضا عابد را می توانید در کانال تلگرام ارزیابی شتابزده متعلق به آقای دکتر محمدرضا اسلامی مشاهده نمایید.
_______
*بازنشر پیام = گسترش دانایی*
_______
💠 *تلگرام*
https://t.me/gahname_modir
👨💻 *سایت*
http://gahnamemodir.ir/
👩💻 *اینستاگرام*
www.instagram.com/gahname_modir
_________
🟨🟩🟦🟪⬛⬜🟫🟥🟧
_______
*بازنشر پیام = گسترش دانایی*
_______
💠 *تلگرام*
https://t.me/gahname_modir
👨💻 *سایت*
http://gahnamemodir.ir/
👩💻 *اینستاگرام*
www.instagram.com/gahname_modir
_________
🟨🟩🟦🟪⬛⬜🟫🟥🟧
Telegram
گاهنامه مدیر
هدف گاهنامه مدیر، ارتقاء دانش و بینش مخاطبان (هوش راهبردی) از طریق نشر پیامهای دارای مضامین مدیریتی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی است.
بنیانگذار: دکتر مهدی صانعی
اینستاگرام: gahname_modir
بنیانگذار: دکتر مهدی صانعی
اینستاگرام: gahname_modir
چرا نظر مخالف در محیط کار مفید است؟
🔸داشتن اختلافنظر بخش اجتنابناپذیر، طبیعی و سالم ایجاد رابطه با دیگران است. هیچ محیط کاری که بدون تعارض و اختلافنظر باشد وجود ندارد. شاید رویای کار کردن در یک مدینهفاضله صلحآمیز را داشته باشید اما این محیط برای سازمان مناسب نیست، همچنین برای خود شما و کارتان هم مناسب نیست. در واقع نظرات مخالف اگر خوب مدیریت شوند، نتایج مثبت بسیاری خواهند داشت. در اینجا به ذکر چند نمونه میپردازیم:
@gahname_modir
▪️نتایج کاری بهتر
وقتی شما و همکارانتان همدیگر را به چالش میکشید و همواره میپرسید آیا راهحل بهتری هم وجود دارد، این اختلافهای مبتکرانه میتواند به راهحلهای جدید منجر شود.
▪️موقعیتهای یادگیری و رشد
همانقدر که به چالش کشیده شدن ایدههایتان در شما احساس ناراحتی بهوجود میآورد، به همان میزان برای شما موقعیت یادگیری فراهم است. با گوش دادن و دریافت بازخورد میتوانید تجربه کسب کنید، و با مسائل جدید روبهرو شوید.
▪️بهبود روابط
وقتی در فضای تضاد با هم کار میکنید، با افراد و اطرافیان خود احساس نزدیکی بیشتری میکنید و درک بهتری از آنچه برای آنها است بهدست میآورید و متوجه میشوید چه موضوعاتی برای آنها مهم است و ترجیح میدهند چگونه کار کنند.
▪️رضایت شغلی بالاتر
وقتی از مخالفت کردن سازنده درباره موضوعات در محیط کار ترس نداشته باشید، احتمالا برای رفتن به محل کار خوشحالتر هستید، از آنچه انجام میدهید راضیتر خواهید بود و از رابطه با همکاران لذت خواهید برد.
▪️یک محیط کاری فراگیرتر
اگر مایل هستید تنوع و فراگیر بودن در سازمانتان وجود داشته باشد، باید برای مخالفت کردن آماده باشید. هرچند گروههای همگن از لحاظ کارآیی مطمئنتر هستند، گروههای متنوع اغلب در انجام وظایف موفقتر عمل میکنند.
🔸اگر شما شخصی هستید که از تضاد دوری میکند، احتمالا با خواندن این مقاله ناامید شدهاید اما خوشبختانه این امکان وجود دارد که با بهکارگیری تکنیکهایی در ارتباط با تضاد راحتتر باشید. در اینجا به ذکر چند نمونه میپردازیم.
1⃣ احساس نیاز به دوست داشته شدن را کنار بگذارید
بیشتر افراد دوست دارند که مورد علاقه دیگران باشند. این یک امر طبیعی است. به جای آنکه سعی کنید محبوبیت خود را افزایش دهید، بر احترام تمرکز کنید (هم دادن و هم گرفتن آن).
2⃣ بر تصویر بزرگ تمرکز کنید
در مخالفت کردن اگر با آن به عنوان یک مساله شخصی روبهرو شوید، کار مشکلی است، اما تضادها در محیط کار اغلب با تفاوتها روی اهداف و فرآیندها آغاز میشوند. به نیازهای کسبوکار فکر کنید.
3⃣ مخالفت کردن را با نامهربانی همسان فرض نکنید
اغلب افراد پذیرای شنیدن نظرات مخالف و متفاوت هستند اگر شما این نظرات را با فکر و با احترام ارائه کنید.
4⃣ یک الگو پیدا و از آنها تقلید کنید
خوشبختانه همیشه حداقل یک شخص در زندگی شما هست (مثلا یک همکار، فامیل یا دوست) که در رک بودن و صداقت در بیان اندیشهها و نظراتش بدون حاشیهسازی سرآمد باشد. به آن شخص دقت کنید؛ ببینید چه میکند و بعد از او تقلید کنید.
🔸از هر تاکتیکی که استفاده میکنید، ابتدا آن را در مقیاس کوچک امتحان کنید. در گفتوگوهایی که ریسک کمی دارند صریح و رک باشید و ببینید چگونه پیش میرود. خوشبختانه خواهید دید که بهتر از آنچه انتظار داشتید، پیش خواهد رفت و اگر این گونه نشد، میتوانید از آن موقعیت یاد بگیرید و دوباره امتحان کنید. گاهی اوقات مخالفت کردن همان کاری است که طرف مقابل انتظار دارد شما انجام دهید. البته تا زمانی که این کار را با احترام و یکدلی انجام دهید.
منبع: hbr
🔸داشتن اختلافنظر بخش اجتنابناپذیر، طبیعی و سالم ایجاد رابطه با دیگران است. هیچ محیط کاری که بدون تعارض و اختلافنظر باشد وجود ندارد. شاید رویای کار کردن در یک مدینهفاضله صلحآمیز را داشته باشید اما این محیط برای سازمان مناسب نیست، همچنین برای خود شما و کارتان هم مناسب نیست. در واقع نظرات مخالف اگر خوب مدیریت شوند، نتایج مثبت بسیاری خواهند داشت. در اینجا به ذکر چند نمونه میپردازیم:
@gahname_modir
▪️نتایج کاری بهتر
وقتی شما و همکارانتان همدیگر را به چالش میکشید و همواره میپرسید آیا راهحل بهتری هم وجود دارد، این اختلافهای مبتکرانه میتواند به راهحلهای جدید منجر شود.
▪️موقعیتهای یادگیری و رشد
همانقدر که به چالش کشیده شدن ایدههایتان در شما احساس ناراحتی بهوجود میآورد، به همان میزان برای شما موقعیت یادگیری فراهم است. با گوش دادن و دریافت بازخورد میتوانید تجربه کسب کنید، و با مسائل جدید روبهرو شوید.
▪️بهبود روابط
وقتی در فضای تضاد با هم کار میکنید، با افراد و اطرافیان خود احساس نزدیکی بیشتری میکنید و درک بهتری از آنچه برای آنها است بهدست میآورید و متوجه میشوید چه موضوعاتی برای آنها مهم است و ترجیح میدهند چگونه کار کنند.
▪️رضایت شغلی بالاتر
وقتی از مخالفت کردن سازنده درباره موضوعات در محیط کار ترس نداشته باشید، احتمالا برای رفتن به محل کار خوشحالتر هستید، از آنچه انجام میدهید راضیتر خواهید بود و از رابطه با همکاران لذت خواهید برد.
▪️یک محیط کاری فراگیرتر
اگر مایل هستید تنوع و فراگیر بودن در سازمانتان وجود داشته باشد، باید برای مخالفت کردن آماده باشید. هرچند گروههای همگن از لحاظ کارآیی مطمئنتر هستند، گروههای متنوع اغلب در انجام وظایف موفقتر عمل میکنند.
🔸اگر شما شخصی هستید که از تضاد دوری میکند، احتمالا با خواندن این مقاله ناامید شدهاید اما خوشبختانه این امکان وجود دارد که با بهکارگیری تکنیکهایی در ارتباط با تضاد راحتتر باشید. در اینجا به ذکر چند نمونه میپردازیم.
1⃣ احساس نیاز به دوست داشته شدن را کنار بگذارید
بیشتر افراد دوست دارند که مورد علاقه دیگران باشند. این یک امر طبیعی است. به جای آنکه سعی کنید محبوبیت خود را افزایش دهید، بر احترام تمرکز کنید (هم دادن و هم گرفتن آن).
2⃣ بر تصویر بزرگ تمرکز کنید
در مخالفت کردن اگر با آن به عنوان یک مساله شخصی روبهرو شوید، کار مشکلی است، اما تضادها در محیط کار اغلب با تفاوتها روی اهداف و فرآیندها آغاز میشوند. به نیازهای کسبوکار فکر کنید.
3⃣ مخالفت کردن را با نامهربانی همسان فرض نکنید
اغلب افراد پذیرای شنیدن نظرات مخالف و متفاوت هستند اگر شما این نظرات را با فکر و با احترام ارائه کنید.
4⃣ یک الگو پیدا و از آنها تقلید کنید
خوشبختانه همیشه حداقل یک شخص در زندگی شما هست (مثلا یک همکار، فامیل یا دوست) که در رک بودن و صداقت در بیان اندیشهها و نظراتش بدون حاشیهسازی سرآمد باشد. به آن شخص دقت کنید؛ ببینید چه میکند و بعد از او تقلید کنید.
🔸از هر تاکتیکی که استفاده میکنید، ابتدا آن را در مقیاس کوچک امتحان کنید. در گفتوگوهایی که ریسک کمی دارند صریح و رک باشید و ببینید چگونه پیش میرود. خوشبختانه خواهید دید که بهتر از آنچه انتظار داشتید، پیش خواهد رفت و اگر این گونه نشد، میتوانید از آن موقعیت یاد بگیرید و دوباره امتحان کنید. گاهی اوقات مخالفت کردن همان کاری است که طرف مقابل انتظار دارد شما انجام دهید. البته تا زمانی که این کار را با احترام و یکدلی انجام دهید.
منبع: hbr
⭕️ ۱۷ نکته از الهام بخش ترین سخنان جف بزوس، موسس آمازون وثروتمندترین فرد جهان
⭐️⭐️جف بزوس موسس آمازون، یکی از ثروتمندترین افراد آمریکا به شمار میرود؛ او با بهرهگیری از اصول خاص و هوش خود به جایگاه فعلی رسیده است. در ادامه ۱۷ سخن الهام بخش از او برای شما آورده شده است که نشان میدهد او چگونه در طی ۲۰ سال گذشته، آمازون را به یک کمپانی ۲۰۰ میلیارد دلاری تبدیل کرده است.
◀️ در مورد رضایتمندی از خود
"یک شرکت نباید عادت کند که همواره در اوج باشد؛ زیرا درخشش و در اوج بودن، همیشگی نیست."
◀️ ابتکار و نوآوری
"وقتی مجبور باشید از کمترین چیزها بیشترین استفاده را ببرید، اینجاست که نوآوری و ابتکار خودش را نشان میدهد. برای رهایی از یک جعبهی تنگ و تاریک، تنها راهی که وجود دارد این است که ابتکار عمل نشان دهی و راهی به سوی بیرون پیدا کنی."
◀️ پیشرفت
"اگر تمام توجه خود را به رقبای خود معطوف کنید، در این صورت باید بنشینید و منتظر بمانید تا اینکه رقبای شما یک حرکتی بکنند؛ اما توجه به نیازهای مشتریان و مشتریمداری باعث میشود که همواره پیشرو باشید."
◀️ ارزشهایی که باید در شرکت خود ایجاد نمایید
"بخشی از این ارزشها در طول مسیرتان مشخص میشوند. درسها و تجربیاتی که در طی فعالیت حرفهای خود کسب میکنید، ارزشهای شرکت شما را تعیین مینماید."
◀️ ایدههای نو
"گاهی اوقات خوش اقبالی باعث میشود که افراد به طور غیر منتظره ایدههای بکر و نویی را کشف نمایند."
◀️ در مورد منتقدانتان
"اگر نمیخواهید مورد انتقاد قرار بگیرید محض رضای خدا، دست به هیچ کار جدیدی نزنید و همچنان به روال گذشته، کارهای خود را انجام دهید."
@gahname_modir
◀️ در مورد انگیزش
"من قویا معتقدم که نمایندگیهای یک شرکت نتایج بهتری را بدست میآورند. آنها اهمیت بیشتری به کارشان میدهند. کاری که آنها انجام میدهند صرفا انجام یک وظیفه نیست. در این مورد باید کسب و کاری وجود داشته باشد و این کسب و کار باید معقول و منطقی باشد؛ اما این تنها دلیلی نیست که باعث میشود آنها کارشان را خوب انجام بدهند؛ زیرا اهداف و دلایل خاصی به آنها انگیزه میدهد تا کارشان را به خوبی انجام دهند."
◀️ انتخاب دوست
"زندگی کوتاهتر از آن است که صرف کسانی شود که هیچ تدبیر و درایتی ندارند."
◀️ در مورد اخلاقیات
"چیزی که من را خیلی ناراحت میکند این است که وقتی از کنار بانکی عبور میکنم تبلیغاتی را ببینم که با استفاده از آن سعی میکنند مردم را متقاعد نمایند تا برای هزینههای غیر ضروری، خانهشان را در رهن بانک قرار دهند و وام بگیرند. این یک ترفند شیطانی است."
◀️ استراتژی
"ما سه ایدهی بزرگ در آمازون داشتهایم که بعد از گذشت دو دهه همچنان به آن ایدهها وفادار ماندهایم. این ایدههای بزرگ دلیل موفقیت ما بودهاند؛ مشتری مداری، نوآوری و شکیبایی."
◀️ رشد و ترقی
"هر کسب و کاری باید همیشه جوان باقی بماند. اگر شما پا به پای نیازهای مشتری پیش بروید مانند وول ورث موفق خواهید بود."
◀️ نقطهی اتکا
"اگر سرسخت و سمج نباشید کارها را خیلی زود و در مرحلهی آزمایش و تجربهاندوزی رها خواهید کرد و اگر فرد انعطافپذیری نباشید در مواجهه با مشکلات، سر خود را به دیوار خواهید کوبید و نخواهید دید که چه راه حلهای متفاوتی برای حل مشکلتان وجود دارد."
◀️ بازاریابی
"در گذشته ۳۰ درصد از زمان خود را صرف این میکردید که کالا و خدماتی درجه یک و بی نظیر را به مشتری ارائه کنید و ۷۰ درصد از زمانتان را صرف تبلیغات آن میکردید؛ اما در دنیای امروز، باید دقیقا برعکس عمل کنید."
◀️ قیمتگذاری
"دو نوع شرکت وجود دارد. آنهایی که تلاش میکنند تا هزینهی بیشتری را از مشتری مطالبه کنند و آنهایی که تلاش میکنند هزینهی کمتری را مطالبه نمایند. آمازون شرکتی است که در گروه دوم قرار میگیرد."
◀️قدرت و اختیار دادن به گروه کاری
"زمانی که گروه کاری من بخواهد کاری را انجام دهد، به آن ها " نه" نخواهم گفت. اما اگر گروه کاری من نخواهد یک کاری را انجام دهد ممکن است که خواست آن ها را بپذیرم. وقتی چندین راه برای رسیدن به توافق وجود داشته باشد شما میتوانید ریسکپذیری گروهتان را بالا ببرید."
◀️ جلب کردن توجه مشتری
"ممکن است بهترین تکنولوژی را در اختیار داشته باشید و شاید بهترین نمونه از کسب و کار را داشته باشید؛ اما اگر روایت و بیان درستی از برند خود نداشته باشید، هیچ فرقی با بقیه نخواهید داشت ."
◀️ انتخاب سود اندک
"کم کردن ما به التفاوت هزینههای تولید و قیمت فروش، عاملی بوده که باعث شده است فرصتهای زیادی پیش روی آمازون قرار دارد.
⭐️⭐️جف بزوس موسس آمازون، یکی از ثروتمندترین افراد آمریکا به شمار میرود؛ او با بهرهگیری از اصول خاص و هوش خود به جایگاه فعلی رسیده است. در ادامه ۱۷ سخن الهام بخش از او برای شما آورده شده است که نشان میدهد او چگونه در طی ۲۰ سال گذشته، آمازون را به یک کمپانی ۲۰۰ میلیارد دلاری تبدیل کرده است.
◀️ در مورد رضایتمندی از خود
"یک شرکت نباید عادت کند که همواره در اوج باشد؛ زیرا درخشش و در اوج بودن، همیشگی نیست."
◀️ ابتکار و نوآوری
"وقتی مجبور باشید از کمترین چیزها بیشترین استفاده را ببرید، اینجاست که نوآوری و ابتکار خودش را نشان میدهد. برای رهایی از یک جعبهی تنگ و تاریک، تنها راهی که وجود دارد این است که ابتکار عمل نشان دهی و راهی به سوی بیرون پیدا کنی."
◀️ پیشرفت
"اگر تمام توجه خود را به رقبای خود معطوف کنید، در این صورت باید بنشینید و منتظر بمانید تا اینکه رقبای شما یک حرکتی بکنند؛ اما توجه به نیازهای مشتریان و مشتریمداری باعث میشود که همواره پیشرو باشید."
◀️ ارزشهایی که باید در شرکت خود ایجاد نمایید
"بخشی از این ارزشها در طول مسیرتان مشخص میشوند. درسها و تجربیاتی که در طی فعالیت حرفهای خود کسب میکنید، ارزشهای شرکت شما را تعیین مینماید."
◀️ ایدههای نو
"گاهی اوقات خوش اقبالی باعث میشود که افراد به طور غیر منتظره ایدههای بکر و نویی را کشف نمایند."
◀️ در مورد منتقدانتان
"اگر نمیخواهید مورد انتقاد قرار بگیرید محض رضای خدا، دست به هیچ کار جدیدی نزنید و همچنان به روال گذشته، کارهای خود را انجام دهید."
@gahname_modir
◀️ در مورد انگیزش
"من قویا معتقدم که نمایندگیهای یک شرکت نتایج بهتری را بدست میآورند. آنها اهمیت بیشتری به کارشان میدهند. کاری که آنها انجام میدهند صرفا انجام یک وظیفه نیست. در این مورد باید کسب و کاری وجود داشته باشد و این کسب و کار باید معقول و منطقی باشد؛ اما این تنها دلیلی نیست که باعث میشود آنها کارشان را خوب انجام بدهند؛ زیرا اهداف و دلایل خاصی به آنها انگیزه میدهد تا کارشان را به خوبی انجام دهند."
◀️ انتخاب دوست
"زندگی کوتاهتر از آن است که صرف کسانی شود که هیچ تدبیر و درایتی ندارند."
◀️ در مورد اخلاقیات
"چیزی که من را خیلی ناراحت میکند این است که وقتی از کنار بانکی عبور میکنم تبلیغاتی را ببینم که با استفاده از آن سعی میکنند مردم را متقاعد نمایند تا برای هزینههای غیر ضروری، خانهشان را در رهن بانک قرار دهند و وام بگیرند. این یک ترفند شیطانی است."
◀️ استراتژی
"ما سه ایدهی بزرگ در آمازون داشتهایم که بعد از گذشت دو دهه همچنان به آن ایدهها وفادار ماندهایم. این ایدههای بزرگ دلیل موفقیت ما بودهاند؛ مشتری مداری، نوآوری و شکیبایی."
◀️ رشد و ترقی
"هر کسب و کاری باید همیشه جوان باقی بماند. اگر شما پا به پای نیازهای مشتری پیش بروید مانند وول ورث موفق خواهید بود."
◀️ نقطهی اتکا
"اگر سرسخت و سمج نباشید کارها را خیلی زود و در مرحلهی آزمایش و تجربهاندوزی رها خواهید کرد و اگر فرد انعطافپذیری نباشید در مواجهه با مشکلات، سر خود را به دیوار خواهید کوبید و نخواهید دید که چه راه حلهای متفاوتی برای حل مشکلتان وجود دارد."
◀️ بازاریابی
"در گذشته ۳۰ درصد از زمان خود را صرف این میکردید که کالا و خدماتی درجه یک و بی نظیر را به مشتری ارائه کنید و ۷۰ درصد از زمانتان را صرف تبلیغات آن میکردید؛ اما در دنیای امروز، باید دقیقا برعکس عمل کنید."
◀️ قیمتگذاری
"دو نوع شرکت وجود دارد. آنهایی که تلاش میکنند تا هزینهی بیشتری را از مشتری مطالبه کنند و آنهایی که تلاش میکنند هزینهی کمتری را مطالبه نمایند. آمازون شرکتی است که در گروه دوم قرار میگیرد."
◀️قدرت و اختیار دادن به گروه کاری
"زمانی که گروه کاری من بخواهد کاری را انجام دهد، به آن ها " نه" نخواهم گفت. اما اگر گروه کاری من نخواهد یک کاری را انجام دهد ممکن است که خواست آن ها را بپذیرم. وقتی چندین راه برای رسیدن به توافق وجود داشته باشد شما میتوانید ریسکپذیری گروهتان را بالا ببرید."
◀️ جلب کردن توجه مشتری
"ممکن است بهترین تکنولوژی را در اختیار داشته باشید و شاید بهترین نمونه از کسب و کار را داشته باشید؛ اما اگر روایت و بیان درستی از برند خود نداشته باشید، هیچ فرقی با بقیه نخواهید داشت ."
◀️ انتخاب سود اندک
"کم کردن ما به التفاوت هزینههای تولید و قیمت فروش، عاملی بوده که باعث شده است فرصتهای زیادی پیش روی آمازون قرار دارد.
اصول و فنون مذاکره.pdf
5.6 MB
مجموعه *اصول و فنون مذاکره* منتشر شد.
📚📓📔📒📕📗📘📙
🔸مجموعه *اصول و فنون مذاکره* شامل ۶۰ نکته کلیدی جهت موفقیت در مذاکره و همچنین، نکاتی قابل تامل درخصوص زبان بدن مذاکره در *۲۰۴* صفحه، بصورت فایل پی دی اف PDF تقدیم حضور علاقمندان می گردد.
🔹قیمت این مجموعه، *۵۵ هزار تومان* می باشد. *در صورت بهره برداری* لطفاً مبلغ یاد شده را به شماره کارت زیر واریز نمایید.
✅پرداخت به شرط بهره برداری
❌بهره برداری به شرط پرداخت
💠گزارش برای افراد فاقد بنیه مالی رایگان است.
💵 مبالغ واریزی صرف *ترویج دانایی، جبران زحمات تیم اجرایی گاهنامه مدیر و تولید مجموعه های مشابه* خواهد شد.
*شماره کارت:*
*۶۲۷۴*
*۱۲۱۱*
*۸۳۷۴*
*۸۲۷۶*
--------‐------------------------------
6274121183748276
---‐-----------------------------------
_بانک اقتصاد نوین به نام مهدی صانعی_
*سپاسگزاریم.*🌹
••••••••••••••••••••••••••••
📚📓📔📒📕📗📘📙
🔸مجموعه *اصول و فنون مذاکره* شامل ۶۰ نکته کلیدی جهت موفقیت در مذاکره و همچنین، نکاتی قابل تامل درخصوص زبان بدن مذاکره در *۲۰۴* صفحه، بصورت فایل پی دی اف PDF تقدیم حضور علاقمندان می گردد.
🔹قیمت این مجموعه، *۵۵ هزار تومان* می باشد. *در صورت بهره برداری* لطفاً مبلغ یاد شده را به شماره کارت زیر واریز نمایید.
✅پرداخت به شرط بهره برداری
❌بهره برداری به شرط پرداخت
💠گزارش برای افراد فاقد بنیه مالی رایگان است.
💵 مبالغ واریزی صرف *ترویج دانایی، جبران زحمات تیم اجرایی گاهنامه مدیر و تولید مجموعه های مشابه* خواهد شد.
*شماره کارت:*
*۶۲۷۴*
*۱۲۱۱*
*۸۳۷۴*
*۸۲۷۶*
--------‐------------------------------
6274121183748276
---‐-----------------------------------
_بانک اقتصاد نوین به نام مهدی صانعی_
*سپاسگزاریم.*🌹
••••••••••••••••••••••••••••
*سندروم هوبریس چیست؟*
*نشر:* گاهنامه مدیر
■جفری جیمز، در راستای مطالعات روانکاوی خود با صدها مدیرعامل و مدیر اجرایی مصاحبه کرده و معتقد است که مدیران ارشد، بهویژه در شرکتهای بزرگ، خصوصیات اخلاقی مشابهی دارند: آنها خودمحور، بی ادراک و خودشیفته هستند و تصور وهمآلودی از نبوغ و دانش خود دارند.
@gahname_modir
□برخی فکر میکنند این خصوصیات اخلاقی، هرچند منفی هستند ولی برای شکلگیری شخصیت مدیر لازماند. اینطور نیست. برای رشد و پیشرفت یک شرکت، مدیران به همدلی (برای کار با دیگران) و فروتنی (برای کنار گذاشتن عقاید خود به نفع ایدههای بهتر دیگران) نیاز دارند.
●طبق مطالعات دانشگاه مک مستر انتاریو، اغلب مدیران بعد از اینکه به هدف خود رسیدند، دچار کوتهفکری و تحکم بیمنطق میشوند؛ چراکه اعمال قدرت مداوم و توانایی حکمرانی (چه به لحاظ تجاری و چه به لحاظ سیاسی) آسیب قابل توجهی به مغز میزند که علم پزشکی و بیولوژی آن را نگرانکننده میخواند.
○دکتر کلتنر پیش از این گفته بود مغز افرادی که قدرت تحکم بر دیگر انسانها را دارند، مثل مغز افرادی که دچار جراحات فیزیکی مغزی شدهاند دچار نقصان و آسیب میشود. آنها بدون فکر و از روی انگیزههای آنی رفتار میکنند، قدرت تشخیص ریسک خود را از دست میدهند و مهمتر از همه، قادر نیستند مسائل را از دریچه دید دیگری ببینند و نمیتوانند خودشان را با اجتماعات انسانی تطبیق بدهند.
■هنگامیکه فرد صاحب قدرت توسط افراد متملق و چاپلوس احاطه شده باشد، یعنی افرادی که به احساس توانایی حاکمیت آنها بالوپر میدهند، این آسیبهای مغزی (و متعاقب آن رفتارهای غریب و غیر مأنوس) هم افزایش مییابند.
□مجلهی علوم اعصاب Brain، در یک مقاله با رفرنسهای مستند نشان داده است که آسیبهای مغزی به وضعیتی میانجامند که سندروم هوبریس (Hubris) نام دارد و خود را با این علائم رفتاری نشان میدهد:
▪︎میخواهند با استفاده از قدرت، تکریم شخصی به دست بیاورند و فکر میکنند دنیا موظف است به این خواستهی آنها تن بدهد
▪︎حاضر هستند به هر کاری که بتواند تصویر بزرگتر و برتری از آنها بدهد، دست بزنند.
▪︎ادعا میکنند که با ملت، کشور یا سازمانشان گره خوردهاند.
▪︎بیشازحد اعتمادبهنفس دارند.
▪︎بهصورت آشکار دیگران را تحقیر میکنند.
▪︎ارتباط با واقعیات را از دست میدهند.
▪︎همیشه احساس بیقراری میکنند، بدون فکر و با انگیزههای آنی و لحظهای دست به عمل میزنند و توانایی تشخیص خطر را از دست میدهند.
▪︎با بیکفایتی، بیاعتنایی و بیخیالی سیاستگذاری میکنند.
●البته پیدا کردن نمونههای بارز رفتارهای سوء ناشی از آسیبهای مغزی در مدیرعاملهای معروف کار آسانی نیست. آنها به طرز شگفتآوری تلاش میکنند طوری رفتار خود را مدیریت کنند که نرمال به نظر برسند.
○قدرتمندانی که نمیخواهند آسیبهای مغزی را تجربه کنند و به عوارض ناشی از سندروم هوبریس دچار شوند، باید گامهای مثبتی برای اجتناب از این مشکل بردارند. کارشناسان راههای زیر را برای کمک به این افراد توصیه میکنند:
▪︎مردمی که پیش از رسیدن به قدرت هم شما را میشناختند در اطراف خود نگهدارید. آنها میتوانند حباب خود بزرگبینی و ظلم شما را بترکانند.
▪︎مشاوران و کارمندان خود را به صداقت و راستگویی تشویق کنید و تا جای ممکن خودتان را از تملق و مدیحهگویی زیردستانتان دور کنید.
▪︎از هرگونه امتیازاتی که قدرت به شما میدهد و باعث میشود از اجتماعات و تعاملات عادی انسانی دور شوید پرهیز کنید.
▪︎و در آخر، اگر تعریف شما از مدیریت شرکت یا سازمان، موفقیت در زندگی انسانی است؛ باید ریشهها و اصالت خود را حفظ کنید.
_______
*بازنشر پیام = گسترش دانایی*
_______
💠 *تلگرام*
https://t.me/gahname_modir
👨💻 *سایت*
http://gahnamemodir.ir/
👩💻 *اینستاگرام*
www.instagram.com/gahname_modir
_________
🟨🟩🟦🟪⬛⬜🟫🟥🟧
*نشر:* گاهنامه مدیر
■جفری جیمز، در راستای مطالعات روانکاوی خود با صدها مدیرعامل و مدیر اجرایی مصاحبه کرده و معتقد است که مدیران ارشد، بهویژه در شرکتهای بزرگ، خصوصیات اخلاقی مشابهی دارند: آنها خودمحور، بی ادراک و خودشیفته هستند و تصور وهمآلودی از نبوغ و دانش خود دارند.
@gahname_modir
□برخی فکر میکنند این خصوصیات اخلاقی، هرچند منفی هستند ولی برای شکلگیری شخصیت مدیر لازماند. اینطور نیست. برای رشد و پیشرفت یک شرکت، مدیران به همدلی (برای کار با دیگران) و فروتنی (برای کنار گذاشتن عقاید خود به نفع ایدههای بهتر دیگران) نیاز دارند.
●طبق مطالعات دانشگاه مک مستر انتاریو، اغلب مدیران بعد از اینکه به هدف خود رسیدند، دچار کوتهفکری و تحکم بیمنطق میشوند؛ چراکه اعمال قدرت مداوم و توانایی حکمرانی (چه به لحاظ تجاری و چه به لحاظ سیاسی) آسیب قابل توجهی به مغز میزند که علم پزشکی و بیولوژی آن را نگرانکننده میخواند.
○دکتر کلتنر پیش از این گفته بود مغز افرادی که قدرت تحکم بر دیگر انسانها را دارند، مثل مغز افرادی که دچار جراحات فیزیکی مغزی شدهاند دچار نقصان و آسیب میشود. آنها بدون فکر و از روی انگیزههای آنی رفتار میکنند، قدرت تشخیص ریسک خود را از دست میدهند و مهمتر از همه، قادر نیستند مسائل را از دریچه دید دیگری ببینند و نمیتوانند خودشان را با اجتماعات انسانی تطبیق بدهند.
■هنگامیکه فرد صاحب قدرت توسط افراد متملق و چاپلوس احاطه شده باشد، یعنی افرادی که به احساس توانایی حاکمیت آنها بالوپر میدهند، این آسیبهای مغزی (و متعاقب آن رفتارهای غریب و غیر مأنوس) هم افزایش مییابند.
□مجلهی علوم اعصاب Brain، در یک مقاله با رفرنسهای مستند نشان داده است که آسیبهای مغزی به وضعیتی میانجامند که سندروم هوبریس (Hubris) نام دارد و خود را با این علائم رفتاری نشان میدهد:
▪︎میخواهند با استفاده از قدرت، تکریم شخصی به دست بیاورند و فکر میکنند دنیا موظف است به این خواستهی آنها تن بدهد
▪︎حاضر هستند به هر کاری که بتواند تصویر بزرگتر و برتری از آنها بدهد، دست بزنند.
▪︎ادعا میکنند که با ملت، کشور یا سازمانشان گره خوردهاند.
▪︎بیشازحد اعتمادبهنفس دارند.
▪︎بهصورت آشکار دیگران را تحقیر میکنند.
▪︎ارتباط با واقعیات را از دست میدهند.
▪︎همیشه احساس بیقراری میکنند، بدون فکر و با انگیزههای آنی و لحظهای دست به عمل میزنند و توانایی تشخیص خطر را از دست میدهند.
▪︎با بیکفایتی، بیاعتنایی و بیخیالی سیاستگذاری میکنند.
●البته پیدا کردن نمونههای بارز رفتارهای سوء ناشی از آسیبهای مغزی در مدیرعاملهای معروف کار آسانی نیست. آنها به طرز شگفتآوری تلاش میکنند طوری رفتار خود را مدیریت کنند که نرمال به نظر برسند.
○قدرتمندانی که نمیخواهند آسیبهای مغزی را تجربه کنند و به عوارض ناشی از سندروم هوبریس دچار شوند، باید گامهای مثبتی برای اجتناب از این مشکل بردارند. کارشناسان راههای زیر را برای کمک به این افراد توصیه میکنند:
▪︎مردمی که پیش از رسیدن به قدرت هم شما را میشناختند در اطراف خود نگهدارید. آنها میتوانند حباب خود بزرگبینی و ظلم شما را بترکانند.
▪︎مشاوران و کارمندان خود را به صداقت و راستگویی تشویق کنید و تا جای ممکن خودتان را از تملق و مدیحهگویی زیردستانتان دور کنید.
▪︎از هرگونه امتیازاتی که قدرت به شما میدهد و باعث میشود از اجتماعات و تعاملات عادی انسانی دور شوید پرهیز کنید.
▪︎و در آخر، اگر تعریف شما از مدیریت شرکت یا سازمان، موفقیت در زندگی انسانی است؛ باید ریشهها و اصالت خود را حفظ کنید.
_______
*بازنشر پیام = گسترش دانایی*
_______
💠 *تلگرام*
https://t.me/gahname_modir
👨💻 *سایت*
http://gahnamemodir.ir/
👩💻 *اینستاگرام*
www.instagram.com/gahname_modir
_________
🟨🟩🟦🟪⬛⬜🟫🟥🟧
Telegram
گاهنامه مدیر
هدف گاهنامه مدیر، ارتقاء دانش و بینش مخاطبان (هوش راهبردی) از طریق نشر پیامهای دارای مضامین مدیریتی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی است.
بنیانگذار: دکتر مهدی صانعی
اینستاگرام: gahname_modir
بنیانگذار: دکتر مهدی صانعی
اینستاگرام: gahname_modir