چنین گفت نیچه
7.29K subscribers
388 photos
9 videos
23 files
46 links
آکادمیِ "فریدریش نیچه":
درنگیدن بر نیچه و کوششي برای بازفهمِ اندیشه‌یِ او.

برگه‌یِ اینستاگرام:
www.instagram.com/Friedrich_nietzsche_ph

رسانه‌یِ شخصیِ گرداننده:
@Pooria_mgh1844
Download Telegram
نیچه‌یِ «سروش»زده (نقدي بر تحلیلِ عبدالکریمِ سروش، از اندیشه‌یِ نیچه):
پوریا معقولی

«تئوریِ نیچه در سیاست، بسیار نزدیک به «ولایتِ فقیهِ» خودمان بود. اگر کمي بیشتر به او مجال می‌دادند و فلسفه‌پردازیِ بهتری می‌کرد، همین چیزها [منظور، اندیشه‌هایِ ولایتِ فقیه است.] از آن‌جا [مقصود، اندیشه‌یِ نیچه است.] سر در‌آورد.» (نقل از سخنرانیِ عبدالکریمِ سروش، نشستِ "سلوکِ دین‌دارانه در جهانِ مُدرن"، جلسه‌یِ چهارم، نیچه)

چندي پیش، جنابِ "ابوذرِ شریعتی"، مدرّس و پژوهشگرِ نیک‌نامِ فلسفه و دین، یادداشتي کوتاه، امّا کوبنده را در انتقاد از جنابِ "عبدالکریمِ سروش" در کانالِ‌شان منتشر کردند. در آن یادداشت، با اشاره به موضعِ جنابِ سروش، مبنی بر قرابتِ اندیشه‌هایِ نیچه و ولایتِ فقیه، و نقلِ مضموني از سخنانِ ایشان، کوششِ جنابِ شریعتی به انتقاد از نگرگاهِ آقایِ سروش معطوف بود. نخست، نمی‌خواستم که این سخنان را، حتّی از سویِ آموزگاري نیک‌نام، همچون جنابِ شریعتی باور کنم؛ امّا شوربختانه این ادعا حقیقت داشت!
در این نوشتار، می‌کوشم که با بهره بُردن از بنیان‌هایِ فلسفه‌یِ نیچه، انتقاداتي چند بر موضعِ سراسر پوچِ عبدالکریمِ سروش وارد کنم.
درپیچیدن با تعاریفِ گوناگونِ ولایتِ فقیه و اثباتِ حقّانیّت یا عدمِ حقّانیّتِ آن، نه در حوزه‌یِ پژوهشیِ من است و نه در این مختصر می‌گنجد. امّا شاید بتوان با هم‌سنجیِ بنیان‌هایِ این دو نگرش، به ابطالِ چنین قیاسي اُمیدوار بود. خوانندگانِ نیچه، حتّی در عوامانه‌ترین و غیرِکارشناسانه‌ترین رویارویی‌ها، مخالفت با «تقدّس‌گرایی» در آثارِاو را درمی‌یابند. کوشش‌هایِ این فیلسوف برای زدودنِ نگاهِ قُدسی‌‌مآبانه به مسائلِ گوناگون، در جای‌جایِ نوشته‌هایش قابلِ رؤیت است. این در حالي ست، که بنیانِ ولایتِ فقیه، چه در سطحِ پیامبران و معصومان، و چه در سطحِ فُقهایِ امروزی، بر پایه‌یِ مُقدّس بودنِ یک متن و قبولِ بی‌چون-و-چرایِ تفسیرِ مُطلق‌اندیشانه‌یِ واعظانِ آن است. «ای عاشقِ حقیقت، بر این مطلق‌خواهانِ زور‌آور رشک مَوَرز! [شاهبازِ] حقیقت هرگز بر ساعدِ هیچ مطلق‌خواه ننشسته است.» (نیچه، چنین گفت زرتشت) در حقیقت، نگرگاهِ نیچه، با یافتنِ ارتباط، میانِ اندیشه‌هایِ دینی و نگرگاهِ مُطلق‌‌اندیشانه، ابطالِ آن را از راهِ بهره بُردن از نگرِ نسبی‌گرایانه بر عهده می‌گیرد.
مگر سه دگردیسیِ جان، در فصلِ نخستِ کتابِ "چنین گفت زرتشت"، چیزي جز حمایت از «تکینگی» و آفرینشِ ارزش‌هایِ نو، بر پایه‌یِ «من _می‌خواهم» به جایِ «تو _باید» است؟ «تو _باید»ي که به نگرِ این فیلسوف، در پیِ از بین بُردنِ «من» و حَل کردن‌ام در ارزش‌هایِ ازلی و ابدی [به تعبیرِ نیچه اوهامِ گلّه] است. پیروزیِ شیرِ «من _می‌خواهم» بر اژدهایِ «تو _باید» و فراچَنگ آوردنِ آزادی، به آزاده‌جاناني اشاره می‌کند که از حملِ بیهوده‌یِ بارِ ارزش‌هایِ چندهزارساله در صحرایِ جان، به تنگ آمده و در هستی، «قیام» می‌کنند. «كلّي‌ترين فرمول در بنيادِ هر دين و اخلاق اين است‌كه: «چنين و چنان‌كن و چنان و چنين مكن تا سعادتمند شوي! وگرنه خودداني...» اساسِ هر اخلاقي، هر ديني، همين دستور است__من اين را گناهِ نخستينِ عقل مي‌نامم و بي‌عقليِ ناميرا.» (فریدریش نیچه، غروبِ بُت‌ها)
افزون بر این‌ها، بنیانِ ولایتِ فقیه، بر یک «آن _جهان» استوار است که در آن: «دنیا، مزرعه‌یِ آخرت است.» تمامِ کوشش‌ها در این نگرگاه، به تأمینِ سعادتِ اُخرویِ انسان معطوف است. امّا نگرگاهِ «این _جهان»یِ نیچه، کاملاً در این عبارت مشهود است: «ای دوست به شرافت‌ام سوگند چنين چيزي در كار نيست. نه شيطاني است و نه دوزخي.
روان‌ات از تن‌ات زودتر خواهد مُرد.
پس ديگر از هيچ مترس!» (فریدریش نیچه، چنین گفت زرتشت)
نکته‌یِ پایانی، تمایزِ حکومتِ سکولار با بنیانِ ولایتِ فقیه است. اساسِ اندیشه‌یِ ولایتِ فقیه، بر یکي بودنِ دین و سیاست و دخالتِ آموزه‌هایِ دینی در کنش‌ها و واکنش‌هایِ سیاسی است؛ این در حالي ست که نگرگاهِ سکولار، حتّی در ابتدایی‌ترین و خام‌ترین شیوه‌یِ خود، بر «جداییِ دین از سیاست» استوار است. اکنون، نمی‌دانم که در کدام قسمتِ آموزه‌هایِ نیچه، بر دخالتِ دین در سیاست اشاره شده است؟! نیچه‌اي که نه تنها، همه‌یِ دین‌یاران را در جرگه‌یِ «میان‌مایگان» جای می‌دهد؛ بلکه در پیِ «باژگونیِ ارزش‌ها»یِ برساخته شده توسّطِ گلّه است.
امّا در موردِ قیاسِ «اَبَرانسانِ» نیچه و ولیِ فقیه، واقعاً نیاز به نگاشتنِ چیزي نمی‌بینم! تنها به آقایِ سروش، توصیه می‌کنم که پیش از سخن گفتن، اندکي، و تنها اندکي، بیندیشید؛ تا این چنین، موجبِ رُسوایی نشود. هنوز هم تحلیلِ موشکافانه‌یِ شما، از باسوادترین رهبرِ ایران در طولِ تاریخ، از اذهانِ ما پاک نشده است! نمی‌دانم، آینده‌یِ نیچه‌پژوهی، در سایه‌یِ واکاوی‌های (!) سروش و پسرش و امثالهم به کجا پایان می‌یابد...

ادامه‌یِ نوشتار، در پیامِ سپسین:
ادامه‌یِ نوشتار:

در پایان، ذکرِ پاره‌اي از نیچه، خالی از لطف نخواهد بود: «آموزه‌های‌ام در خطر افتاده است؛ هرزه‌ علف‌ها گندم‌نمایی می‌کنند. دشمنان‌ام نیرو گرفته‌اند و آموزه‌یِ مرا باژگونه جلوه داده‌اند، تا بدان‌جا که عزیزترین کسان‌ام نیز از ارمغان‌هایي که ایشان را داده‌ام شرمسار شده‌اند.» (فریدریش نیچه، چنین گفت زرتشت)

Join Link↘️
🆔 @fnietzsche
🆔 @Pooria_mgh1844
Ja, ein Unverwundbares, Unbegrabbares ist an mir, ein Felsensprengendes: das heisst _mein_Wille_. Schweigsam schreitet es und unverändert durch die Jahre.
Seinen Gang will er gehn auf meinen Füssen, mein alter Wille; herzenshart ist ihm der Sinn und unverwundbar.
Unverwundbar bin ich allein an meiner Ferse. Immer noch lebst du da und bist dir gleich, Geduldigster! Immer noch brachst du dich durch alle Gräber!
In dir lebt auch noch das Unerlöste meiner Jugend; und als Leben und Jugend sitzest du hoffend hier auf gelben Grab-Trümmern.
Ja, noch bist du mir aller Gräber Zertrümmerer: Heil dir, mein Wille! Und nur wo Gräber sind, giebt es Auferstehungen.

#Friedrich_Nietzsche
#Also_Sprach_Zarathusra



[...] آری، چیزي رویین و در-گور-نَرَفتنی در من است، چیزي صخره‌شکن، یعنی اراده‌یِ من. او آرام و پا بر جا از خلالِ سالیان می‌گذرد.
او، آن اراده‌یِ دیر سال‌ام، بر پاهایِ من به راهِ خویش می‌رود: نهاد-اش آهنین‌دل است و رویین.
تنها پاشنه‌ام رویین است. هنوز زنده ای و همان ای که بودی، ای شکیباترین! هنوز گورها را همه برمی‌شکافی و برمی‌آیی.
بازمانده‌یِ جوانی‌ام هنوز در تو زنده است و تو این جا پُرامید، چون زندگی و جوانی، بر ویرانه‌هایِ زردگونِ گورها نشسته‌ای.
آری، تو هنوز برایِ من شکافنده‌یِ همه‌یِ گورها ای. درود بر تو، اراده‌یِ من! تنها آن جا که گورها باشند رستاخیزي هست. [...]

#فریدریش_نیچه
از کتاب: #چنین_گفت_زرتشت
بخشِ سرودِ عزا
ترجمه‌یِ داریوشِ آشوری

Join Link↘️
🆔 @fnietzsche
جلساتِ متن‌خوانی و شرحِ خط‌ به‌خطِ کتابِ "چنین گفت زرتشت".

در این نشست‌ها کوشش کردم که در حدِّ دانشِ خویش، به واکاوی و بازاندیشیِ مفاهیمِ بنیادینِ نیچه با عنایتِ ویژه به مهم‌ترین اثرِ او، یعنی کتابِ "چنین گفت زرتشت"، بپردازم. این دوره، که سالِ گذشته به اتمام رسید، اینک در قالبِ فایل‌هایِ صوتی و بصورتِ کامل، قابلِ تهیه می‌باشد.

گمان مبر که به پایان رسید کارِ مغان/ هزار باده‌یِ ناخورده در دلِ تاک است.

تعدادِ جلسات: ۹۰ جلسه
متوسطِ زمانِ هر جلسه: ۴۰ دقیقه
قیمت: ۵۰۰۰۰ تومان

برای دریافتِ نمونه‌ی تفاسیر و خریدِ این مجموعه، به آیدیِ زیر پیام دهید:

@Pooria_mgh123
[...]
ثئای تتوس: به عقیدهٔ تو تفکر چیست؟
سقراط: گفت و گویی است که روح با خود می‌کند دربارهٔ چیزی که می‌خواهد به کُنهِ آن پی‌ببرد. البته من مردی نادانم و آنچه دربارهٔ تفکر می‌توانم گفت سخن مرد نادانی است. ولی به‌هر حال به عقیدهٔ من روح در حال تفکرْ کاری نمی‌کند جز اینکه از خود می‌پرسد و خود پاسخ می‌دهد و باز خود آن پاسخ را می‌پذیرد یا رد می‌کند. پس از آنکه در این جست و جو آهسته یا به‌سرعت پیش رفت و به نتیجه‌ای رسید و آن را پذیرفت و دیگر دربارهٔ آن تردیدی برایش نماند، آن نتیجه را داوری یا پندار او می‌نامیم. از این رو می‌گویم پنداشتن نوعی سخن گفتن است و پندار سخنی است، ولی نه سخنی که به یاری صدا به‌دیگری گفته می‌شود، بلکه سخنی است که روح در حال خاموشی به خود می‌گوید.
[...]

#افلاطون
از کتاب: #ثئای‌تتوس
ترجمه‌یِ محمدحسنِ لطفی

Join Link↘️
🆔 @fnietzsche
هر چه می‌گذرد بر من بیشتر چنین می‌نماید که فیلسوف، در جایگاهِ انساني که ناگزیر از آنِ فردا و پس‌فردا ست، خود را همواره با امروزِ خویش در ستیز یافته است و می‌بایست بیابد: دشمنِ او همواره آرمانِ امروز بوده است. این پیش‌برندگانِ بشر، که جز همگان اند و فیلسوف می‌نامدِشان، خود را چندان دوستارانِ خردمندی نیافته اند که جز دیوانگاني ناخوشایند و پُرسانه‌هايي خطرناک. و خویشکاریِ خود آن خویشکاریِ دشوار و ناخواسته و چاره‌ناپذیر و سرانجام سترگیِ خویشکاریِ خود را در آن یافته‌ اند که وجدانِ شریرِ زمانه‌یِ خویش باشند. و چون کاردِ خویش را کالبدشکافانه بر سینه‌یِ فضایلِ زمانه نهاده‌ اند، پرده از رازِ خویش برگرفته اند: و آن راز همانا آگاهی از پایگاهِ بلندِ تازه‌اي ست برای انسان و راهِ تازه‌یِ نرفته‌اي برای بَرکشیدن‌اش. آنان هر زمان نشان داده‌اند که در زیرِ بزرگ‌داشته‌ترین گونه‌یِ اخلاقیّتِ روزگارِشان چه مایه ریاکاری و آسان‌خواهی و بیا-بگذریم و بیا-بیفتیم، چه مایه دروغ، نهفته است و چه فضیلت‌ها که با زندگیِ این فضایل در خاک خفته اند. [...]

#فریدریش_نیچه
از کتاب: #فراسوی_نیک_و_بد
پاره‌یِ ۲۱۲
ترجمه‌یِ داریوشِ آشوری

Join Link↘️
🆔 @fnietzsche
چنین گفت نیچه
🔘#کنفرانس_صوتی #مفهوم_حقیقت_در_فلسفه‌ی_نیچه 🔘ارایه #جناب_پوریا_معقولی نیچه تنها حقیقت مطلق را ارادة معطوف به قدرت می داند که چون این گونه اراده ها، گوناگون اند و تأویل های آن ها نیز فراوان است، لذا حقیقت ها نیز فراوان خواهند بود. پس، جهان از نگاه او، معنا…
همکاري تازه‌یِ من با گروهِ پُربارِ "نقدِ کتاب"، به آفرینشِ این پوشه‌یِ شنیداری منجر شد.
به هر روی، این گفتار، با نگر به محدودیت‌هایِ زمانی و البته، دانشِ من، دارایِ نقاطِ ضعفي ست که اُمیدوارم، گفت-و-گو با اعضایِ فرهیخته، به پخته‌تر شدنِ آن یاری رسانَد.
Forwarded from Pooria Maghouli
مفهومِ «حقیقت» در فلسفه‌یِ نیچه.
گزارش: پوریا معقولی

در پوشه‌یِ شنیداریِ بالا کوشیده‌ام تا مفهومِ «حقیقت» را، در چهار بَند، در فلسفه‌یِ نیچه واشکافم:

۱) طرحِ مسئله
۲) واشکافیِ مسئله
۳) پیامدها
۴) راهِ حل

Join Link↘️
🆔 @fnietzsche
🆔 @Pooria_mgh1844
این تاجِ مردِ خندان، این تاجِ گُلِ سرخ را من خود بر سر نهاده‌ ام؛* من خود خنده‌یِ خویش را مقدّس خوانده ام. بهرِ چنین کاري هیچ کسِ دیگر را امروز چندان که باید نیرومند نیافته ام.
زرتشتِ رقّاص، زرتشتِ سبُکبار، که با افشاندنِ بال‌های‌اش اشارت می‌کند، آن آماده‌یِ پرواز، پرندگان را همه اشارت می‌کند، ساخته و آماده، شادمانه سبُک‌سر؛
زرتشتِ حقیقت‌گوی، زرتشتِ حقیقت_خَند؛ آن که نه بی‌شکیب است و نه مطلق‌خواه؛ آن که عاشقِ جهش است و جست-و-خیز؛ آری، من خود این تاج را بر سر نهاده ام!

#فریدریش_نیچه
از کتاب: #چنین_گفت_زرتشت
بخشِ درباره‌یِ انسانِ والاتر
ترجمه‌یِ داریوشِ آشوری

*این که زرتشت تاجِ خود را بر سر نهاده است، کنایه‌اي ست از تاج‌گذاریِ ناپلئون به دستِ خود. «تاجِ گُلِ سرخ»، «تاجِ مردِ خندان»، در برابرِ تاجِ خارِ مسیح است، دشمنِ «خندانان».

Diese Krone des Lachenden, diese Rosenkranz-Krone: ich selber setzte mir diese Krone auf, ich selber sprach heilig mein Gelächter. Keinen Anderen fand ich heute stark genug dazu.
Zarathustra der Tänzer, Zarathustra der Leichte, der mit den Flügeln winkt, ein Flugbereiter, allen Vögeln zuwinkend, bereit und fertig, ein Selig-Leichtfertiger: -
Zarathustra der Wahrsager, Zarathustra der Wahrlacher, kein Ungeduldiger, kein Unbedingter, Einer, der Sprünge und Seitensprünge liebt; ich selber setzte mir diese Krone auf!

#Friedrich_Nietzsche
#Also_Sprach_Zarathustra

Join Link↘️
🆔 @fnietzsche
نزدیک به پنج سال از بنیان‌گذاشتنِ رسانه‌یِ تلگرام و برگه‌یِ اینستاگرامِ "چنین گفت نیچه" می‌گذرد. این رسانه، که با هدفِ جلوگیری از تفاسیرِ اشتباه و نمایاندنِ چهره‌اي «فلسفی» از فریدریش نیچه، بنیان گذاشته شد، در میانه‌یِ راه، تبادلاتي محدود و همراه با وسواسِ بسیار را در برنامه‌یِ کارِ خود قرار داد. امّا پس از چندي، با خود گفتم، که این تبادل‌ها، می‌تواند سببِ آزردنِ مخاطبانِ فرهیخته‌یِ رسانه‌یِ ما گردد. به هر روی، همان‌گونه که همه‌یِ دنبال‌کنندگانِ گرامیْ آگاهی دارند، نزدیک به یک‌سال است، که هیچ‌گونه تبادلي در رسانه‌یِ ما صورت نگرفته است.
باری، به نگرِ من، فرهنگ را نباید با دستگاهِ «داد-و-ستد محورِ» بیمارِ سرمایه‌داری سنجید. ارزشِ فلسفه و پژوهشِ فلسفی، بیش از آن است که دست‌مایه‌اي برای کسبِ درآمد، افزایشِ عُضوِ رسانه‌ها و اصطلاحاً «شاخ‌بازیِ مَجازی» قرار گیرد.
به هر روی، شُمارِ مخاطبانْ برای من، هیچ اهمیّتي ندارد و تمرکزِ خویش را بر تولیدِ درون‌مایه‌یِ مناسب و گفتنِ «سخنِ نو» گذاشتم. شاید بازگفتنِ پاره‌اي از "فیلسوفِ تاریک"، هراکلیتوس، خالی از لطف نباشد:

Εἷς ἐμοὶ μύριοι, ἐὰν ἄριστος ᾖ.
[یک‌تن برای من ده‌هزار است، اگر بهترین باشد.]

با ستایش و سپاس.
پوریا معقولی (گَرداننده‌یِ رسانه‌یِ "چنین گفت نیچه)

Join Links↘️
🆔 @fnietzsche
🆔 @Pooria_mgh1844
اخلاق مذهبی. عاطفه، میل سترگ، شور قدرت، عشق، انتقامجویی، تعلقات: اخلاق‌گرایان در پی آن هستند که اینها را خاموش سازند و ریشه‌کن کنند، روان آنها را «تطهیر نمایند».
منطق این است: امیال غالباً بدبختی بزرگ به بار می‌آورند -در نتیجه، بد و سزاوار سرزنش هستند. انسان باید خود را از آنها رها سازد؛ وگرنه، انسانی نیک نتواند بود.
این همان منطق است که: «اگر چشم تو به تو آسیب رساند، آن را از کاسه بیرون آر». در حالت خاصی که در آن، آن «معصوم روستاییِ» خطرناک، بنیانگذار مسیحیت، این عمل را، در مورد تحریک جنسی، به پیروانش توصیه کرد، پی‌آمدِ آن، بدبختانه، تنها از دست دادن یک اندام نیست. بلکه اخته کردن شخصیت یک انسان نیز هست -و همان در مورد دیوانگی فرد اخلاق‌گرا نیز صدق می‌کند، که به جای مهارسازی هواها و سوداها، ریشه‌کنی آنها را طلب می‌کند. نتیجه‌گیری او همواره این است. تنها آدم اخته آدمِ خوبی است.
به جای استخدام سرچشمه‌های عظیم نیرومندی، آن سیلابهای بی‌پروای جان که غالب اوقات چنین خطرناک و فراگیرند، و مهار کردن آنها، این تنگ‌نظرانه‌ترین و زیانبارترین شیوه‌ی تفکر، یعنی شیوه‌ی تفکر اخلاقی، می‌خواهد که آنها را به تمامی بخشکانَد.

#فریدریش_نیچه
از کتاب: #اراده‌ی_قدرت
پاره‌یِ ۳۸۳
ترجمه‌یِ مجیدِ شریف

Join Link↘️
🆔 @fnietzsche
[...] می‌دانیم دانشجویان باید برای گذراندن آزمون درس فلسفه چه‌ها بکشند، تا جنون‌آمیزترین و تلخ‌ترین مفاهیم روح انسانی را توأم با بزرگ‌ترین و سخت‌ترین مفاهیم آن در مغزهای کوچک خود بیانباراند. امّا تنها فلسفه‌ی ممکن‌الحصول و اثبات کننده‌ی چیزی که بتوان با آن درست زیست، هیچ‌گاه در دانشگاه‌ها تدریس نشده است: آن‌چه در آن‌جا تدریس شده، تنها نقدی بر واژه‌های فلسفی به کمک واژه‌های فلسفی و غیرِفلسفی دیگر است؛ امّا نه نقد فلسفه. اینک تصور کنید مغز جوانی بی‌هیچ تجربه‌ی زندگی، باید پنجاه دستگاه فلسفی را به شکل واژه‌ها و پنجاه نقد آن دستگاه‌ها را کنار هم و آمیخته با هم به ذهن بسپارد -چه کویری خشک، چه بازگشتی به بربریت، چه تحقیری به آموزش فلسفه! [...]

#فریدریش_نیچه
از کتاب: #تأملات_نابهنگام
بخش: شوپنهاور به مثابه‌یِ آموزگار
ترجمه‌یِ سیدحسن امین

Join Link↘️
🆔 @fnietzsche
بزرگ‌ترین رویدادها و اندیشه‌ها __همانا که بزرگ‌ترین اندیشه‌ها بی‌گمان بزرگ‌ترین رویدادهای اند دیرتر از همه دریافته می‌شوند؛ نسل‌هایِ هم‌زمانِ‌شان چنین رویدادها را زندگی نمی‌کنند و __از کنارِشان می‌گذرند. آنچه در این باب می‌گذرد همانندِ آن چیزي‌ست که در قلمروِ ستارگان می‌گذرد. نورِ دورترین ستارگان دیرتر از همه به بشر می‌رسد؛ و تا نرسد آدمی باور ندارد که آن جا ستاره‌اي هست. «چند سده می‌باید بگذرد تا جاني فهمیده شود؟» __این نیز یکي از سنجه‌ها ست. با این نیز پایگان و آدابِ رفتاري در میان می‌آید که هم جان را می‌باید و هم ستاره را.

#فریدریش_نیچه
از کتاب: #فراسوی_نیک_و_بد
پاره‌یِ ۲۸۵
ترجمه‌یِ داریوشِ آشوری

Die grössten Ereignisse und Gedanken — aber die grössten Gedanken sind die grössten Ereignisse — werden am spätesten begriffen: die Geschlechter, welche mit ihnen gleichzeitig sind, erleben solche Ereignisse nicht, — sie leben daran vorbei. Es geschieht da Etwas, wie im Reich der Sterne. Das Licht der fernsten Sterne kommt am spätesten zu den Menschen; und bevor es nicht angekommen ist, leugnet der Mensch, dass es dort — Sterne giebt. „Wie viel Jahrhunderte braucht ein Geist, um begriffen zu werden?“ — das ist auch ein Maassstab, damit schafft man auch eine Rangordnung und Etiquette, wie sie noth thut: für Geist und Stern.

#Friedrich_Nietzsche
#Jenseits_von_Gut_und_Böse
285

Join Link↘️
🆔 @fnietzsche
[...] من همواره از گفتن و شنیدن سخنان فلسفی شادمان می‌شوم و این گونه گفت و گوها علاوه بر آنکه سودمندند برای من لذتی خاص دارند. ولی هرگاه سخنی دیگر می‌شنوم، خصوصاً سخنانی که در جمع دوستان شما یعنی توانگران و بازرگانان رایج است، هم خود ملول می‌شوم و هم به حال شما که دوستان من هستید دل می‌سوزانم که می‌پندارید کاری می‌کنید حال آنکه به خیالی واهی دل خوش ساخته‌اید. [...]

#افلاطون
از کتاب: #مهمانی (جلدِ نخستِ دوره آثار)
ترجمه‌یِ محمدحسنِ لطفی و رضا کاویانی

Join Link↘️
🆔 @fnietzsche
چنین گفت نیچه
https://t.me/adibsoltanik برای پاسداشتِ کوششهای دکتر ادیب‌سلطانی
این روزها، شمارِ رسانه‌هایِ باکیفیّت و دارایِ درون‌مایه‌یِ ژرف، بسیار اندک است. امّا به نگر می‌رسد که در آشفته‌بازارِ کنونی، هنوز هم رسانه‌یِ خوبْ یافت می‌شود.
شناساندنِ پژوهش‌هایِ دکتر "میرشمس‌الدین ادیب‌سلطانی" و رفعِ پیش‌داوری‌هایِ نادرست، پیرامونِ برگردان‌ها و کوشش‌هایِ این بزرگ‌مردِ میدانِ اندیشه و فلسفه، برای ما، بایسته [=ضروری] است.
این رسانه، مخاطبانِ خود را با گوشه‌اي از پژوهش‌هایِ دکتر ادیب‌سلطانی آشنا کرده و نگري کوتاه نیز به آثارِ ایشان می‌اندازد.
[...] در اصل تنها یک مسیحی وجود داشت و آن یکی هم بر صلیب مُرد. «انجیل» بر صلیب مُرد. [...]

#فریدریش_نیچه
از کتاب: #دجال
پاره‌یِ ۳۹
ترجمه‌یِ سعیدِ فیروزآبادی

im Grunde gab es nur Einen Christen, und der starb am Kreuz. Das „Evangelium“ s t a r b am Kreuz.

#Friedrich_Nietzsche
#Der_Antichrist

Join Link↘️
🆔 @fnietzsche