Der christliche Gottesbegriff — Gott als Krankengott, Gott als Spinne, Gott als Geist — ist einer der corruptesten Gottesbegriffe, die auf Erden erreicht worden sind; er stellt vielleicht selbst den Pegel des Tiefstands in der absteigenden Entwicklung des Götter-Typus dar. Gott zum Widerspruch des Lebens abgeartet, statt dessen Verklärung und ewiges Ja zu sein! In Gott dem Leben, der Natur, dem Willen zum Leben die Feindschaft angesagt! Gott die Formel für jede Verleumdung des „Diesseits“, für jede Lüge vom „Jenseits“! In Gott das Nichts vergöttlicht, der Wille zum Nichts heilig gesprochen!…
#Friedrich_Nietzsche
#Der_Antichrist
مفهوم خدا در مسیحیت، یعنی همان خدای بیماران، خدای تارتننده، خدای شبحگونه، از فاسدترین مفاهیم خداست که در زمین به آن رسیدهاند. شاید این خدا شاخصی برای نمایش پایینترین حالت در سیرِ نزولیِ گونهی خدایی باشد. خدا بدل به مفهوم متضاد با زندگی شده است، به جایِ آنکه توجیه و تاییدی بر آن باشد! با این خدا به زندگی، طبیعت و خواست زندگی خصومت ورزیدهاند! خدا راهی برای نفیِ "عالم وجود" و نیرنگی برای "عالم آخرت شده است! با این خدا، نیستی، جنبهای خدایی یافته است و خواستِ نیستی، تقدس!...
#فریدریش_نیچه
از کتاب: #دجال
قطعهی ۱۸
ترجمهی سعید فیروزآبادی
Join Link↘️
🆔 @fnietzsche
#Friedrich_Nietzsche
#Der_Antichrist
مفهوم خدا در مسیحیت، یعنی همان خدای بیماران، خدای تارتننده، خدای شبحگونه، از فاسدترین مفاهیم خداست که در زمین به آن رسیدهاند. شاید این خدا شاخصی برای نمایش پایینترین حالت در سیرِ نزولیِ گونهی خدایی باشد. خدا بدل به مفهوم متضاد با زندگی شده است، به جایِ آنکه توجیه و تاییدی بر آن باشد! با این خدا به زندگی، طبیعت و خواست زندگی خصومت ورزیدهاند! خدا راهی برای نفیِ "عالم وجود" و نیرنگی برای "عالم آخرت شده است! با این خدا، نیستی، جنبهای خدایی یافته است و خواستِ نیستی، تقدس!...
#فریدریش_نیچه
از کتاب: #دجال
قطعهی ۱۸
ترجمهی سعید فیروزآبادی
Join Link↘️
🆔 @fnietzsche
— Hat man eigentlich die berühmte Geschichte verstanden, die am Anfang der Bibel steht, — von der Höllenangst Gottes vor der Wissenschaft?… Man hat sie nicht verstanden. Dies Priester-Buch par excellence beginnt, wie billig, mit der grossen inneren Schwierigkeit des Priesters: er hat nur Eine grosse Gefahr, folglich hat „Gott“ nur Eine grosse Gefahr. —
#Friedrich_Nietzsche
#Der_Antichrist
آیا اصلاً آن داستان مشهوری را که در آغاز کتاب عهدین آمده است، فهمیدهایم، منظور آن هراس فراوان خدا از علم است؟... آن را به درستی درنیافتهایم... این عالیترین کتاب روحانیون هم چون همیشه با مشکل بزرگ درونیِ آن آغاز میشود و تنها یک خطر بزرگ پیش رو دارد، یعنی بر آن اساس، «خدا» نیز تنها با یک خطر مواجه است.
#فریدریش_نیچه
از کتاب: #دجال
قطعهی ۴۸
ترجمهی سعید فروزآبادی
تفسیر:
این عبارات را میتوان اشارهاي به داستان مشهورِ «گناه نخستین» و رانده شدنِ آدم و حوا از بهشت دانست. «خداوند باغی در عدن که در طرف مشرق بود درست کرد و آدم را که ساخته بود در آنجا گذاشت. خداوند همه نوع درختان زیبا و میوهدار در آن باغ رویانید و درخت حیات و همچنین درخت شناخت خوب و بد را در وسط باغ قرار داد. [...] سپس خداوند آدم را در باغ عدن گذاشت تا در آن زراعت کند و آن را نگهداری نماید. خداوند به آدم فرمود: «اجازه داری از میوهی تمام درختان باغ بخوری. اما هرگز از میوهی درخت شناخت خوب و بد نخور زیرا اگر از آن بخوری در همان روز خواهی مُرد.» (عهد عتیق، پیدایش) همچنین در آیات بعد، روایت میشود که آدم و حوا، به دلیلِ نداشتنِ معرفت و دانایی، برهنهبودن را شرم ندانسته و بهسان حیوانات میزیستند. پس از چندی، مار، که از تمام حیوانات حیلهگرتر بود، حوا را فریفت و این چنین انسان از میوهی درختِ ممنوعهی معرفت تناول کرد. «زن نگاه کرد و دید آن درخت بسیار زیبا و میوهی آن برای خوردن خوب است. همچنین فکر کرد چقدر خوب است که دانا بشود. بنابراین از میوهی آن درخت کَند و خورد. همچنین به شوهر خود نیز داد و او هم خورد. همین که خوردند به آنها دانشی داده شد و فهمیدند که برهنه هستند. پس برگهای درخت انجیر را به هم دوخته خود را با آن پوشاندند.» (عهد عتیق، پیدایش) در ادامهی ماجرا خداوند که مشغول قدم زدن در باغ بود، آدم را صدا زده و آدم، به دلیل برهنگی، خود را نشان نمیدهد. خدا نیز فوراً درمییابد که آدم و حوا از میوهی درخت معرفت خوردهاند. بدینسان خداوند، آدم و حوا از بهشت رانده و بر روی زمین تبعید میکند. مشابه همین داستان را، با اندکی دخل و تصرف، در "قرآن" نیز مشاهده میکنیم. این مسئله، در مسیحیّت، بسیار پُررنگ شد و تقریباً تمامیِ مکاتبِ نیمهی نخستِ قرون وسطی، ایدههايي در بابِ «گناه نخستین» اظهار نمودند.
باری، نیچه در عبارات فوق، "معرفت" را خطری برای خدا و روحانیان قلمداد کرده و در حقیقت، تمامی نهادهای مذهبی و وجود خدا را تنها با یک تهدید مواجه میداند: تهدیدی بزرگ که نامش "علم" (به آلمانی: Wissenschaft) است. شایان ذکر است که واژهی "علم" در نزد نیچه معنایی متفاوت داشته و لزوماً معطوف به علوم تجربی نمیباشد.
Join Link↘️
🆔 @fnietzsche
🆔 @Pooria_mgh1844
#Friedrich_Nietzsche
#Der_Antichrist
آیا اصلاً آن داستان مشهوری را که در آغاز کتاب عهدین آمده است، فهمیدهایم، منظور آن هراس فراوان خدا از علم است؟... آن را به درستی درنیافتهایم... این عالیترین کتاب روحانیون هم چون همیشه با مشکل بزرگ درونیِ آن آغاز میشود و تنها یک خطر بزرگ پیش رو دارد، یعنی بر آن اساس، «خدا» نیز تنها با یک خطر مواجه است.
#فریدریش_نیچه
از کتاب: #دجال
قطعهی ۴۸
ترجمهی سعید فروزآبادی
تفسیر:
این عبارات را میتوان اشارهاي به داستان مشهورِ «گناه نخستین» و رانده شدنِ آدم و حوا از بهشت دانست. «خداوند باغی در عدن که در طرف مشرق بود درست کرد و آدم را که ساخته بود در آنجا گذاشت. خداوند همه نوع درختان زیبا و میوهدار در آن باغ رویانید و درخت حیات و همچنین درخت شناخت خوب و بد را در وسط باغ قرار داد. [...] سپس خداوند آدم را در باغ عدن گذاشت تا در آن زراعت کند و آن را نگهداری نماید. خداوند به آدم فرمود: «اجازه داری از میوهی تمام درختان باغ بخوری. اما هرگز از میوهی درخت شناخت خوب و بد نخور زیرا اگر از آن بخوری در همان روز خواهی مُرد.» (عهد عتیق، پیدایش) همچنین در آیات بعد، روایت میشود که آدم و حوا، به دلیلِ نداشتنِ معرفت و دانایی، برهنهبودن را شرم ندانسته و بهسان حیوانات میزیستند. پس از چندی، مار، که از تمام حیوانات حیلهگرتر بود، حوا را فریفت و این چنین انسان از میوهی درختِ ممنوعهی معرفت تناول کرد. «زن نگاه کرد و دید آن درخت بسیار زیبا و میوهی آن برای خوردن خوب است. همچنین فکر کرد چقدر خوب است که دانا بشود. بنابراین از میوهی آن درخت کَند و خورد. همچنین به شوهر خود نیز داد و او هم خورد. همین که خوردند به آنها دانشی داده شد و فهمیدند که برهنه هستند. پس برگهای درخت انجیر را به هم دوخته خود را با آن پوشاندند.» (عهد عتیق، پیدایش) در ادامهی ماجرا خداوند که مشغول قدم زدن در باغ بود، آدم را صدا زده و آدم، به دلیل برهنگی، خود را نشان نمیدهد. خدا نیز فوراً درمییابد که آدم و حوا از میوهی درخت معرفت خوردهاند. بدینسان خداوند، آدم و حوا از بهشت رانده و بر روی زمین تبعید میکند. مشابه همین داستان را، با اندکی دخل و تصرف، در "قرآن" نیز مشاهده میکنیم. این مسئله، در مسیحیّت، بسیار پُررنگ شد و تقریباً تمامیِ مکاتبِ نیمهی نخستِ قرون وسطی، ایدههايي در بابِ «گناه نخستین» اظهار نمودند.
باری، نیچه در عبارات فوق، "معرفت" را خطری برای خدا و روحانیان قلمداد کرده و در حقیقت، تمامی نهادهای مذهبی و وجود خدا را تنها با یک تهدید مواجه میداند: تهدیدی بزرگ که نامش "علم" (به آلمانی: Wissenschaft) است. شایان ذکر است که واژهی "علم" در نزد نیچه معنایی متفاوت داشته و لزوماً معطوف به علوم تجربی نمیباشد.
Join Link↘️
🆔 @fnietzsche
🆔 @Pooria_mgh1844
[...] در اصل تنها یک مسیحی وجود داشت و آن یکی هم بر صلیب مُرد. «انجیل» بر صلیب مُرد. [...]
#فریدریش_نیچه
از کتاب: #دجال
پارهیِ ۳۹
ترجمهیِ سعیدِ فیروزآبادی
im Grunde gab es nur Einen Christen, und der starb am Kreuz. Das „Evangelium“ s t a r b am Kreuz.
#Friedrich_Nietzsche
#Der_Antichrist
Join Link↘️
🆔 @fnietzsche
#فریدریش_نیچه
از کتاب: #دجال
پارهیِ ۳۹
ترجمهیِ سعیدِ فیروزآبادی
im Grunde gab es nur Einen Christen, und der starb am Kreuz. Das „Evangelium“ s t a r b am Kreuz.
#Friedrich_Nietzsche
#Der_Antichrist
Join Link↘️
🆔 @fnietzsche