تفكر نيچه نه قيصرهگو ست، به روال قصارگويان نامداري كه نيچه خود را يك چنين دانسته با آنان از در همداستاني درآمد، و نه سيستماتيك است به آن مفهوم كه سيستمي فلسفي را كه نازكبينانه طرح افكنده شده، بنيان نهد.
نمود ظاهري اثر نيچه را ميتوان به زبان مجازي بدينسان تصوير كرد: اثر نيچه گويي ديوارهی كوهي است كه با ديناميت منفجر شده باشد، آن خرسنگهایی كه قبلا كمابيش شكلي داشتند انديشهی يك كل را افاده ميکنند، اما ساختماني كه ظاهراً كوه را به قصد بناي آن منفجر كردهاند، هنوز بنا نشده است.
#كارل_ياسپرس
از كتاب: #نيچه
ترجمهی سیاوش جمادي
Join Links↘
🆔 @fnietzsche
🆔 @Dostoyevsky_channel
نمود ظاهري اثر نيچه را ميتوان به زبان مجازي بدينسان تصوير كرد: اثر نيچه گويي ديوارهی كوهي است كه با ديناميت منفجر شده باشد، آن خرسنگهایی كه قبلا كمابيش شكلي داشتند انديشهی يك كل را افاده ميکنند، اما ساختماني كه ظاهراً كوه را به قصد بناي آن منفجر كردهاند، هنوز بنا نشده است.
#كارل_ياسپرس
از كتاب: #نيچه
ترجمهی سیاوش جمادي
Join Links↘
🆔 @fnietzsche
🆔 @Dostoyevsky_channel
كسي را كه آن جرئت و استقامتِ فكري نيست تا درگيرِ نوشتههایِ خودِ نيچه شود، حاجت به آن نيست كه چيزي هم دربارهي او بخواند.
#مارتين_هايدگر
از كتاب: #نيچه
ترجمهي ايرج قانوني
🆔 @fnietzsche
#مارتين_هايدگر
از كتاب: #نيچه
ترجمهي ايرج قانوني
🆔 @fnietzsche
هنگامي كه كسي ميپرسد فلسفه به چه كار ميآید،پاسخ باید ستیزهجويانه باشد، چرا كه پرسش كنايهآميز و نيشدار است.
فلسفه نه به دولت خدمت ميكند و نه به كليسا، كه هر دو دغدغههايِ ديگري دارند. فلسفه به خدمتِ هيچ قوهي مستقري درنميآيد.
كارِ فلسفه «ناراحتكردن» است. فلسفهاي كه هيچكس را ناراحت نكند و با هيچكس ضديت نورزد فلسفه نيست.كارِ فلسفه آزردنِ حماقت است، فلسفه حماقت را به چيزي شرمآور تبديل ميكند. فلسفه كاربردي ندارد جز افشاكردنِ پستيهايِ انديشه در تمامي اَشكالش.
آيا جز فلسفه رشتهاي هست كه به نقدِ تماميِ رازآميزگريها، هر خاستگاه و هدفي كه داشته باشند، همت گمارد؟
#ژيل_دلوز
از كتاب: #نيچه_و_فلسفه
ترجمهي عادل مشايخي
Join Link↘️
🆔 @fnietzsche
فلسفه نه به دولت خدمت ميكند و نه به كليسا، كه هر دو دغدغههايِ ديگري دارند. فلسفه به خدمتِ هيچ قوهي مستقري درنميآيد.
كارِ فلسفه «ناراحتكردن» است. فلسفهاي كه هيچكس را ناراحت نكند و با هيچكس ضديت نورزد فلسفه نيست.كارِ فلسفه آزردنِ حماقت است، فلسفه حماقت را به چيزي شرمآور تبديل ميكند. فلسفه كاربردي ندارد جز افشاكردنِ پستيهايِ انديشه در تمامي اَشكالش.
آيا جز فلسفه رشتهاي هست كه به نقدِ تماميِ رازآميزگريها، هر خاستگاه و هدفي كه داشته باشند، همت گمارد؟
#ژيل_دلوز
از كتاب: #نيچه_و_فلسفه
ترجمهي عادل مشايخي
Join Link↘️
🆔 @fnietzsche
Forwarded from چنین گفت نیچه
كسي را كه آن جرئت و استقامتِ فكري نيست تا درگيرِ نوشتههایِ خودِ نيچه شود، حاجت به آن نيست كه چيزي هم دربارهي او بخواند.
#مارتين_هايدگر
از كتاب: #نيچه
ترجمهي ايرج قانوني
🆔 @fnietzsche
#مارتين_هايدگر
از كتاب: #نيچه
ترجمهي ايرج قانوني
🆔 @fnietzsche
Forwarded from يادداشتهایِ فلسفی
سومين پنجشنبهي ماه نوامبر هر سال، از سوي سازمان يونسكو، "روزِ جهانيِ فلسفه" ناميده شده است. به اين بهانه، برخي از تأثيرگذارترين جملات فلسفي در طولِ تاريخ را نقل ميكنيم:
١. ما در يك رودخانه هم پا ميگذاريم هم پا نميگذاريم، ما هم هستيم هم نيستيم.
#هراكليتوس
٢. اكنون به تو خواهم گفت تنها راههايِ پژوهش را كه بدان ميتوان انديشيد. يكي اينكه: هست و ناهستي (نيستي) نيست. اين راهِ يقين است، زيرا پيرو حقيقت است. ديگري اينكه: نيست و نيستي بهضرورت هست، اين راه به تو ميگويم بهكلي پژوهشناپذير است، زيرا تو نه ميتوانيتي ناهستنده را بشناسي و نه بر زبان آوري.
#پارميندس
٣. از همه چيز، در همه چيز، چيزي هست.
#آناكساگوراس
٤. انسان، معيارِ حقيقتِ همه چيز است.
#پروتاگوراس
٥. من ميدانم، كه هيچ نميدانم.
#سقراط
٦. تمثيل غار [به دليل توضيحاتِ مفصل، از ذكر آن خودداري كرده و علاقمندان را به كتاب ششم "جمهوري" ارجاع ميدهيم.]
#افلاطون
٧. مردم بر آنند كه آنچه به نامِ حكمت (=فلسفه) خوانده ميشود با نخستين علل و مباديِ اشيا سروكار دارد و از اينرو چنانچه پيشتر گفتيم، صاحبانِ تجربه حكيمتر از كساني به شمار ميآيند كه تنها از دريافتِ حسي بهره دارند و ارباب صناعات حكيمتر از صاحبان تجربه، و استادكاران حكيمتر از كارگران يدي؛ و علوم نظري بيشتر از علوم صناعي داراي طبيعتِ حكمت تلقي ميشوند. پس روشن است كه حكمت (=فلسفه) علمي است كه موضوعش علل و مباديِ معيني است.
#ارسطو -متافيزيك
٨. آنجا كه مرگ هست، من نيستم و آنجا كه من هستم، مرگ نيست.
#اپيكور
٩. "واحد"، همه چيز است و در عين حال، هيچيك از چيزها نيست. زيرا اصل و مبدأ همه چيز، نميتواند خودِ آن چيزها باشد...
#فلوطين -رسالهي دوم از انئاد پنجم
١٠. بهتر بود كه در جواني در راهِ ملكوتِ اعلي خود را اخته ميكردم.
#آگوستين -اعترافات
١١. ميانديشم، پس هستم.
#دكارت -تأملات
١٢. اگر مجلدي را به دست بگيريم؛ براي نمونه، در الهيات يا مابعدالطبيعهي مدرسي؛ بياييد بپرسيم، آيا حاويِ هيچ استدلال مجردي در خصوصِ كميّت يا عدد هست؟ نه. آيا حاويِ هيچ استدلالِ تجربياي در خصوصِ وجود يا امرِ واقع هست؟ نه. پس به شعلهها بسپاريدش: چرا كه حاويِ چيزي نميتواند باشد جز سفسطه و توهّم.
#هيوم -كاوشي در خصوص فهم بشري
١٣. دو چيز هست كه هر چه بيشتر و دقيقتر در آنها انديشه میكنم، جانم را از تحسين و هيبتي تازهتر و فزونتر سرشار ميسازند: آسمانهايِ پُر ستاره در بالاي سرم و قانون اخلاق در درونم.
#كانت -نقد عقل عملي
١٤. حيات "روح"، حياتي نيست كه خود را از مرگ پس بكشد و از دسترس ويراني بگريزد، بلكه حياتي است كه به مرگ تن ميدهد و خود را در آن تداوم ميبخشد. روح تنها زماني به حقيقتش دست مييابد كه خود را در اعلي درجهي تجزيهشدگي بيابد.
#هگل -پديدارشناسي روح
١٥. چه افتخاري است انسان را، كه بستنِ نطفهاش، معصيت است و تولدش مجازات، و زندگياش رنج و مرگش ضرورت!
#شوپنهاور -درباب طبيعت انسان
١٦. انسان بندي است بسته، ميانِ حيوان و انسانِ برتر.
#نيچه -چنين گفت زرتشت
١٧. انديشهبرانگيزترين امر در زمانهيِ انديشهبرانگيزِ ما آن است كه ما هنوز، انديشه نميكنيم.
#هايدگر -معناي تفكر چيست؟
١٨. بشر هيچ نيست، مگر آنچه خود ميسازد.
#سارتر -اگزيستانسياليسم و اصالت بشر
١٩. عصيانگر كيست؟ كسي كه نه ميگويد. اما بهرغمِ رد كردن، كناره نميگيرد: نيز او كسي است كه از آغاز نخستين حركت خود، آري ميگويد. بردهاي كه در سراسرِ عمرش فرمان برده است، ناگهان ميبيند كه نميتواند فرمانِ تازهاي را بپذيرد.
#روز_جهاني_فلسفه
Join Link↘️
🆔 @fnietzsche
١. ما در يك رودخانه هم پا ميگذاريم هم پا نميگذاريم، ما هم هستيم هم نيستيم.
#هراكليتوس
٢. اكنون به تو خواهم گفت تنها راههايِ پژوهش را كه بدان ميتوان انديشيد. يكي اينكه: هست و ناهستي (نيستي) نيست. اين راهِ يقين است، زيرا پيرو حقيقت است. ديگري اينكه: نيست و نيستي بهضرورت هست، اين راه به تو ميگويم بهكلي پژوهشناپذير است، زيرا تو نه ميتوانيتي ناهستنده را بشناسي و نه بر زبان آوري.
#پارميندس
٣. از همه چيز، در همه چيز، چيزي هست.
#آناكساگوراس
٤. انسان، معيارِ حقيقتِ همه چيز است.
#پروتاگوراس
٥. من ميدانم، كه هيچ نميدانم.
#سقراط
٦. تمثيل غار [به دليل توضيحاتِ مفصل، از ذكر آن خودداري كرده و علاقمندان را به كتاب ششم "جمهوري" ارجاع ميدهيم.]
#افلاطون
٧. مردم بر آنند كه آنچه به نامِ حكمت (=فلسفه) خوانده ميشود با نخستين علل و مباديِ اشيا سروكار دارد و از اينرو چنانچه پيشتر گفتيم، صاحبانِ تجربه حكيمتر از كساني به شمار ميآيند كه تنها از دريافتِ حسي بهره دارند و ارباب صناعات حكيمتر از صاحبان تجربه، و استادكاران حكيمتر از كارگران يدي؛ و علوم نظري بيشتر از علوم صناعي داراي طبيعتِ حكمت تلقي ميشوند. پس روشن است كه حكمت (=فلسفه) علمي است كه موضوعش علل و مباديِ معيني است.
#ارسطو -متافيزيك
٨. آنجا كه مرگ هست، من نيستم و آنجا كه من هستم، مرگ نيست.
#اپيكور
٩. "واحد"، همه چيز است و در عين حال، هيچيك از چيزها نيست. زيرا اصل و مبدأ همه چيز، نميتواند خودِ آن چيزها باشد...
#فلوطين -رسالهي دوم از انئاد پنجم
١٠. بهتر بود كه در جواني در راهِ ملكوتِ اعلي خود را اخته ميكردم.
#آگوستين -اعترافات
١١. ميانديشم، پس هستم.
#دكارت -تأملات
١٢. اگر مجلدي را به دست بگيريم؛ براي نمونه، در الهيات يا مابعدالطبيعهي مدرسي؛ بياييد بپرسيم، آيا حاويِ هيچ استدلال مجردي در خصوصِ كميّت يا عدد هست؟ نه. آيا حاويِ هيچ استدلالِ تجربياي در خصوصِ وجود يا امرِ واقع هست؟ نه. پس به شعلهها بسپاريدش: چرا كه حاويِ چيزي نميتواند باشد جز سفسطه و توهّم.
#هيوم -كاوشي در خصوص فهم بشري
١٣. دو چيز هست كه هر چه بيشتر و دقيقتر در آنها انديشه میكنم، جانم را از تحسين و هيبتي تازهتر و فزونتر سرشار ميسازند: آسمانهايِ پُر ستاره در بالاي سرم و قانون اخلاق در درونم.
#كانت -نقد عقل عملي
١٤. حيات "روح"، حياتي نيست كه خود را از مرگ پس بكشد و از دسترس ويراني بگريزد، بلكه حياتي است كه به مرگ تن ميدهد و خود را در آن تداوم ميبخشد. روح تنها زماني به حقيقتش دست مييابد كه خود را در اعلي درجهي تجزيهشدگي بيابد.
#هگل -پديدارشناسي روح
١٥. چه افتخاري است انسان را، كه بستنِ نطفهاش، معصيت است و تولدش مجازات، و زندگياش رنج و مرگش ضرورت!
#شوپنهاور -درباب طبيعت انسان
١٦. انسان بندي است بسته، ميانِ حيوان و انسانِ برتر.
#نيچه -چنين گفت زرتشت
١٧. انديشهبرانگيزترين امر در زمانهيِ انديشهبرانگيزِ ما آن است كه ما هنوز، انديشه نميكنيم.
#هايدگر -معناي تفكر چيست؟
١٨. بشر هيچ نيست، مگر آنچه خود ميسازد.
#سارتر -اگزيستانسياليسم و اصالت بشر
١٩. عصيانگر كيست؟ كسي كه نه ميگويد. اما بهرغمِ رد كردن، كناره نميگيرد: نيز او كسي است كه از آغاز نخستين حركت خود، آري ميگويد. بردهاي كه در سراسرِ عمرش فرمان برده است، ناگهان ميبيند كه نميتواند فرمانِ تازهاي را بپذيرد.
#روز_جهاني_فلسفه
Join Link↘️
🆔 @fnietzsche