قدرتِ روح تنها به همان اندازهيِ قدرتِ تبيينش است، ژرفايِ آن تنها به آن اندازه عمق دارد، كه روح شهامت داشته باشد، خود را در تفسيرش بگستراند.
#هگل
از كتاب: #دانش_پديدارشناسي_روح
ترجمهي ابراهيم ملكاسماعيلي
تفسير:
هگل معتقد است كه «آگاهی»، در طولِ تاريخ فقط از طريقِ روبرو شدن با امورِ متضادِ خويش پرورش مييابد
از ديدگاهِ او برخورد با «منفیت»، روح را از «بلاواسطگی» درآورده و اسبابِ رشد و ترفيعِ او را فراهم میآورد. در ضمن نباید فراموش کرد که «آگاهشدن» به این مسئله، یکی از مراحلِ بلوغ و ترفیعِ روح میباشد.
بنابراين همهيِ موجودات برايِ رشد و برتر شدن نياز به برخورد با امورِ متضادِ خويش را دارند. هگل اين روند را «ديالِكتيك» مينامد.
اين امر، درست شبيهِ همان چيزي است كه در آراءِ نيچه، «دشمن مقدّس» نام دارد و در واقع، نيچه معتقد است كه: «آنچه مرا از پاي در نيندازد، قويتر-ام ميسازد.»
البته، ديالكتيكِ هگل با آراءِ نيچه، تفاوتهايي اساسي دارد كه در پستهايِ آينده به اختصار بازگو خواهيم كرد.
Join Link↘️
🆔 @fnietzsche
#هگل
از كتاب: #دانش_پديدارشناسي_روح
ترجمهي ابراهيم ملكاسماعيلي
تفسير:
هگل معتقد است كه «آگاهی»، در طولِ تاريخ فقط از طريقِ روبرو شدن با امورِ متضادِ خويش پرورش مييابد
از ديدگاهِ او برخورد با «منفیت»، روح را از «بلاواسطگی» درآورده و اسبابِ رشد و ترفيعِ او را فراهم میآورد. در ضمن نباید فراموش کرد که «آگاهشدن» به این مسئله، یکی از مراحلِ بلوغ و ترفیعِ روح میباشد.
بنابراين همهيِ موجودات برايِ رشد و برتر شدن نياز به برخورد با امورِ متضادِ خويش را دارند. هگل اين روند را «ديالِكتيك» مينامد.
اين امر، درست شبيهِ همان چيزي است كه در آراءِ نيچه، «دشمن مقدّس» نام دارد و در واقع، نيچه معتقد است كه: «آنچه مرا از پاي در نيندازد، قويتر-ام ميسازد.»
البته، ديالكتيكِ هگل با آراءِ نيچه، تفاوتهايي اساسي دارد كه در پستهايِ آينده به اختصار بازگو خواهيم كرد.
Join Link↘️
🆔 @fnietzsche
Forwarded from يادداشتهایِ فلسفی
سومين پنجشنبهي ماه نوامبر هر سال، از سوي سازمان يونسكو، "روزِ جهانيِ فلسفه" ناميده شده است. به اين بهانه، برخي از تأثيرگذارترين جملات فلسفي در طولِ تاريخ را نقل ميكنيم:
١. ما در يك رودخانه هم پا ميگذاريم هم پا نميگذاريم، ما هم هستيم هم نيستيم.
#هراكليتوس
٢. اكنون به تو خواهم گفت تنها راههايِ پژوهش را كه بدان ميتوان انديشيد. يكي اينكه: هست و ناهستي (نيستي) نيست. اين راهِ يقين است، زيرا پيرو حقيقت است. ديگري اينكه: نيست و نيستي بهضرورت هست، اين راه به تو ميگويم بهكلي پژوهشناپذير است، زيرا تو نه ميتوانيتي ناهستنده را بشناسي و نه بر زبان آوري.
#پارميندس
٣. از همه چيز، در همه چيز، چيزي هست.
#آناكساگوراس
٤. انسان، معيارِ حقيقتِ همه چيز است.
#پروتاگوراس
٥. من ميدانم، كه هيچ نميدانم.
#سقراط
٦. تمثيل غار [به دليل توضيحاتِ مفصل، از ذكر آن خودداري كرده و علاقمندان را به كتاب ششم "جمهوري" ارجاع ميدهيم.]
#افلاطون
٧. مردم بر آنند كه آنچه به نامِ حكمت (=فلسفه) خوانده ميشود با نخستين علل و مباديِ اشيا سروكار دارد و از اينرو چنانچه پيشتر گفتيم، صاحبانِ تجربه حكيمتر از كساني به شمار ميآيند كه تنها از دريافتِ حسي بهره دارند و ارباب صناعات حكيمتر از صاحبان تجربه، و استادكاران حكيمتر از كارگران يدي؛ و علوم نظري بيشتر از علوم صناعي داراي طبيعتِ حكمت تلقي ميشوند. پس روشن است كه حكمت (=فلسفه) علمي است كه موضوعش علل و مباديِ معيني است.
#ارسطو -متافيزيك
٨. آنجا كه مرگ هست، من نيستم و آنجا كه من هستم، مرگ نيست.
#اپيكور
٩. "واحد"، همه چيز است و در عين حال، هيچيك از چيزها نيست. زيرا اصل و مبدأ همه چيز، نميتواند خودِ آن چيزها باشد...
#فلوطين -رسالهي دوم از انئاد پنجم
١٠. بهتر بود كه در جواني در راهِ ملكوتِ اعلي خود را اخته ميكردم.
#آگوستين -اعترافات
١١. ميانديشم، پس هستم.
#دكارت -تأملات
١٢. اگر مجلدي را به دست بگيريم؛ براي نمونه، در الهيات يا مابعدالطبيعهي مدرسي؛ بياييد بپرسيم، آيا حاويِ هيچ استدلال مجردي در خصوصِ كميّت يا عدد هست؟ نه. آيا حاويِ هيچ استدلالِ تجربياي در خصوصِ وجود يا امرِ واقع هست؟ نه. پس به شعلهها بسپاريدش: چرا كه حاويِ چيزي نميتواند باشد جز سفسطه و توهّم.
#هيوم -كاوشي در خصوص فهم بشري
١٣. دو چيز هست كه هر چه بيشتر و دقيقتر در آنها انديشه میكنم، جانم را از تحسين و هيبتي تازهتر و فزونتر سرشار ميسازند: آسمانهايِ پُر ستاره در بالاي سرم و قانون اخلاق در درونم.
#كانت -نقد عقل عملي
١٤. حيات "روح"، حياتي نيست كه خود را از مرگ پس بكشد و از دسترس ويراني بگريزد، بلكه حياتي است كه به مرگ تن ميدهد و خود را در آن تداوم ميبخشد. روح تنها زماني به حقيقتش دست مييابد كه خود را در اعلي درجهي تجزيهشدگي بيابد.
#هگل -پديدارشناسي روح
١٥. چه افتخاري است انسان را، كه بستنِ نطفهاش، معصيت است و تولدش مجازات، و زندگياش رنج و مرگش ضرورت!
#شوپنهاور -درباب طبيعت انسان
١٦. انسان بندي است بسته، ميانِ حيوان و انسانِ برتر.
#نيچه -چنين گفت زرتشت
١٧. انديشهبرانگيزترين امر در زمانهيِ انديشهبرانگيزِ ما آن است كه ما هنوز، انديشه نميكنيم.
#هايدگر -معناي تفكر چيست؟
١٨. بشر هيچ نيست، مگر آنچه خود ميسازد.
#سارتر -اگزيستانسياليسم و اصالت بشر
١٩. عصيانگر كيست؟ كسي كه نه ميگويد. اما بهرغمِ رد كردن، كناره نميگيرد: نيز او كسي است كه از آغاز نخستين حركت خود، آري ميگويد. بردهاي كه در سراسرِ عمرش فرمان برده است، ناگهان ميبيند كه نميتواند فرمانِ تازهاي را بپذيرد.
#روز_جهاني_فلسفه
Join Link↘️
🆔 @fnietzsche
١. ما در يك رودخانه هم پا ميگذاريم هم پا نميگذاريم، ما هم هستيم هم نيستيم.
#هراكليتوس
٢. اكنون به تو خواهم گفت تنها راههايِ پژوهش را كه بدان ميتوان انديشيد. يكي اينكه: هست و ناهستي (نيستي) نيست. اين راهِ يقين است، زيرا پيرو حقيقت است. ديگري اينكه: نيست و نيستي بهضرورت هست، اين راه به تو ميگويم بهكلي پژوهشناپذير است، زيرا تو نه ميتوانيتي ناهستنده را بشناسي و نه بر زبان آوري.
#پارميندس
٣. از همه چيز، در همه چيز، چيزي هست.
#آناكساگوراس
٤. انسان، معيارِ حقيقتِ همه چيز است.
#پروتاگوراس
٥. من ميدانم، كه هيچ نميدانم.
#سقراط
٦. تمثيل غار [به دليل توضيحاتِ مفصل، از ذكر آن خودداري كرده و علاقمندان را به كتاب ششم "جمهوري" ارجاع ميدهيم.]
#افلاطون
٧. مردم بر آنند كه آنچه به نامِ حكمت (=فلسفه) خوانده ميشود با نخستين علل و مباديِ اشيا سروكار دارد و از اينرو چنانچه پيشتر گفتيم، صاحبانِ تجربه حكيمتر از كساني به شمار ميآيند كه تنها از دريافتِ حسي بهره دارند و ارباب صناعات حكيمتر از صاحبان تجربه، و استادكاران حكيمتر از كارگران يدي؛ و علوم نظري بيشتر از علوم صناعي داراي طبيعتِ حكمت تلقي ميشوند. پس روشن است كه حكمت (=فلسفه) علمي است كه موضوعش علل و مباديِ معيني است.
#ارسطو -متافيزيك
٨. آنجا كه مرگ هست، من نيستم و آنجا كه من هستم، مرگ نيست.
#اپيكور
٩. "واحد"، همه چيز است و در عين حال، هيچيك از چيزها نيست. زيرا اصل و مبدأ همه چيز، نميتواند خودِ آن چيزها باشد...
#فلوطين -رسالهي دوم از انئاد پنجم
١٠. بهتر بود كه در جواني در راهِ ملكوتِ اعلي خود را اخته ميكردم.
#آگوستين -اعترافات
١١. ميانديشم، پس هستم.
#دكارت -تأملات
١٢. اگر مجلدي را به دست بگيريم؛ براي نمونه، در الهيات يا مابعدالطبيعهي مدرسي؛ بياييد بپرسيم، آيا حاويِ هيچ استدلال مجردي در خصوصِ كميّت يا عدد هست؟ نه. آيا حاويِ هيچ استدلالِ تجربياي در خصوصِ وجود يا امرِ واقع هست؟ نه. پس به شعلهها بسپاريدش: چرا كه حاويِ چيزي نميتواند باشد جز سفسطه و توهّم.
#هيوم -كاوشي در خصوص فهم بشري
١٣. دو چيز هست كه هر چه بيشتر و دقيقتر در آنها انديشه میكنم، جانم را از تحسين و هيبتي تازهتر و فزونتر سرشار ميسازند: آسمانهايِ پُر ستاره در بالاي سرم و قانون اخلاق در درونم.
#كانت -نقد عقل عملي
١٤. حيات "روح"، حياتي نيست كه خود را از مرگ پس بكشد و از دسترس ويراني بگريزد، بلكه حياتي است كه به مرگ تن ميدهد و خود را در آن تداوم ميبخشد. روح تنها زماني به حقيقتش دست مييابد كه خود را در اعلي درجهي تجزيهشدگي بيابد.
#هگل -پديدارشناسي روح
١٥. چه افتخاري است انسان را، كه بستنِ نطفهاش، معصيت است و تولدش مجازات، و زندگياش رنج و مرگش ضرورت!
#شوپنهاور -درباب طبيعت انسان
١٦. انسان بندي است بسته، ميانِ حيوان و انسانِ برتر.
#نيچه -چنين گفت زرتشت
١٧. انديشهبرانگيزترين امر در زمانهيِ انديشهبرانگيزِ ما آن است كه ما هنوز، انديشه نميكنيم.
#هايدگر -معناي تفكر چيست؟
١٨. بشر هيچ نيست، مگر آنچه خود ميسازد.
#سارتر -اگزيستانسياليسم و اصالت بشر
١٩. عصيانگر كيست؟ كسي كه نه ميگويد. اما بهرغمِ رد كردن، كناره نميگيرد: نيز او كسي است كه از آغاز نخستين حركت خود، آري ميگويد. بردهاي كه در سراسرِ عمرش فرمان برده است، ناگهان ميبيند كه نميتواند فرمانِ تازهاي را بپذيرد.
#روز_جهاني_فلسفه
Join Link↘️
🆔 @fnietzsche
انتقادِ هگل و نيچه از نگارش "پيشگفتار":
توضيحاتي كه در يك تأليف، معمولاً پيش از ورود به متن، در پيشگفتار آورده ميشود __و در آنها، مؤلف ضمنِ بيانِ مقصودي كه براي نگارشاش در نظر داشته، از اوضاع و احوالِ [نوشتهشدنِ اثرش] و رابطهاي كه ميپندارد اين اثر با رسالههايِ پيشين يا همزمان دربارهي همان موضوع داشته باشد سخن ميگويد __در موردِ يك تأليفِ فلسفي نه تنها زائد مينمايد بلكه، به دليلِ سرشتِ امر حتي بيمورد و نامناسب است.
#هگل
از كتاب: #پديدارشناسي_جان [روح]
ترجمهي باقر پرهام
براي اين اثر، گرچه ممكن است به چندين پيشگفتار نياز باشد اما تمامِ آنها باز هم اين پرسش را باقي ميگذارند كه آيا اين پيشگفتارها ميتوانند زيستهي اين كتاب را به كسي كه تجربياتي مشابه را طي نكرده است منتقل كنند؟
#فردریش_نیچه
از كتاب: #حكمت_شادان
پيشگفتار
Join Link↘️
🆔 @fnietzsche
توضيحاتي كه در يك تأليف، معمولاً پيش از ورود به متن، در پيشگفتار آورده ميشود __و در آنها، مؤلف ضمنِ بيانِ مقصودي كه براي نگارشاش در نظر داشته، از اوضاع و احوالِ [نوشتهشدنِ اثرش] و رابطهاي كه ميپندارد اين اثر با رسالههايِ پيشين يا همزمان دربارهي همان موضوع داشته باشد سخن ميگويد __در موردِ يك تأليفِ فلسفي نه تنها زائد مينمايد بلكه، به دليلِ سرشتِ امر حتي بيمورد و نامناسب است.
#هگل
از كتاب: #پديدارشناسي_جان [روح]
ترجمهي باقر پرهام
براي اين اثر، گرچه ممكن است به چندين پيشگفتار نياز باشد اما تمامِ آنها باز هم اين پرسش را باقي ميگذارند كه آيا اين پيشگفتارها ميتوانند زيستهي اين كتاب را به كسي كه تجربياتي مشابه را طي نكرده است منتقل كنند؟
#فردریش_نیچه
از كتاب: #حكمت_شادان
پيشگفتار
Join Link↘️
🆔 @fnietzsche