FILMOVIES
254 subscribers
2.2K photos
342 videos
15 files
797 links
http://www.filmovies.ir/
نقد فيلم؛ سينماي ايران و جهان
اخبار سينمايي
فيلم كوتاه
فيلم آموزشي
@filmovies
براي تبادل لينك و ارائه نظرات به آيدي زير مراجعه كنيد.
@MhoseinG
Download Telegram
#نقد_فيلم روز صفر
عوامل فیلم
 کارگردان فیلم روز صفر : سعید ملکان
نویسندگان: بهرام توکلی و سعید ملکان
بازیگران : امیر جدیدی، ساعد سهیلی، سینا شفیعی،، محمدرضا ملکی، مهدی قربانی
خلاصه داستان
فیلم روز صفر راوی روایت دستگیری عبدالمالک ریگی توسط یک نیروی اطلاعاتی ایرانی است. مامور اطلاعاتی بسیار باهوش و وطن‌پرست که با دستگیری ریگی علاوه بر ساقط کردن تشکیلات تروریستی و واقعا شیطانی این موجود خبیث، از تعداد زیادی حمله‌ی انتحاری به مراکز استان‌های کشور جلوگیری می‌کند.
@Filmovies
فیلم روز صفر اولین اثر سعید ملکان در مقام کارگردان است. او تا که پیش از این در زمینه گریم و تهیه‌کنندگی فعالیت داشت، ظاهرا تصمیم گرفته است که با یک اکشن تمام عیار برگرفته از اکت‌های پیچیده‌ی میدانی و اسپیشیال افکت‌های به‌روز در کنار پیچیدگی‌های معمایی‌گونه‌ی روابط جاسوسی وارد سینما شود و فیلمی بسازد که در لحظاتی نفس تماشاگر را بگیرد و او را غرق هیجان کند.
فیلم روز صفر بدون شک فیلم بسیار خوبی برای یک کارگردان اول در استانداردهای سینمای ایران به حساب می‌آید. لحظات اکشنِ فیلم از فیلمبرداری و تدوین گرفته تا فضاسازی و بازی‌های بازیگران کاملا مطابق با یک اکشن به‌روز امریکایی است البته نه در حد و اندازه‌های جلوه‌های ویژه‌ی اعجاب‌ انگیز آن سینما اما دارای یک ترکیب خوب از تدوین تند با کات‌های متقاطع و گهگاه حرکات اعجاب انگیز بازیگران و یک ساختار روایی تند و تیز است که در داستان یک‌ خطی‌اش خوب جا گرفته و جزئیات داستانک‌هایش حتی ممکن است برای تماشاگر عام سنگین باشد اما به روند کلی فیلم نیز صدمه‌ای نمی‌زند. نمونه‌ی این موضوع داستان کارول (زن دلال اطلاعات) به عنوان یک دلال اطلاعات و رابطه‌اش با مامور اطلاعاتی که نامش را در آلمان سیاوش اعلام می‌کند و این مسئله را با یک مستندساز ایرانی که همسرش در NSA است به طور موازی مرتبط می‌کند و قرار ملاقات ریگی با یکی از مسئولین اطلاعاتی امریکایی را از اروپا به افغانستان منتقل می‌کند که همان موضوع را نیز با یک ضد جاسوسی در ادامه‌ی فیلم به اطلاعات تبدیل می‌کند و به دنبال ریگی در دبی می‌رود.
همین ضد جاسوسی و کسب اطلاعات را در پاکستان با ژنرال بلندپایه‌ی اطلاعات پاکستان انجام می‌دهد که تماشاگر را در پیچیدگی روابط اطلاعاتی و سیستم قوی جاسوسی اقناع می‌کند تا آنجا که به داستان به شدت ساده‌ی فیلم توجه نمی‌کند.
داستان فیلم روز صفر در قسمت عمده‌ای از آن دقیقا یک داستان موش و گربه است که حجم عظیمی از اکشن به آن اضافه شده و از این جهت می‌توان آن را با آخرین مکس دیوانه مقایسه کرد که شاید تنها حجم عظیمی از اکشن در کنار کاراکترهایی مبهم بودکه حداقل در این قسمت خاص پرداختی درباره‌ی آنها صورت نپذیرفته بود.
کاراکتر مامور اطلاعاتی ما در روز صفر نیز دقیقا همین اشکال را دارد. ما حتی اسم او را نمی‌دانیم یعنی در آلمان خود را به کارول (زن دلال اطلاعات) با نام سیاوش معرفی ‌می‌کند، همکارش در هواپیما او را رضا صدا می‌زند، در افغانستان او را با نام علی آقا می‌شناسند و زمانیکه به دبی می‌رود نامش به آقا محسن تغییر می‌کند و بدتر آنکه اصلا تا انتهای فیلم نیز نمی‌فهمیم که حتی اسم او چیست!!!
کاراکتری که هیچ مختصاتی برای تماشاگر ندارد جز اینکه به شدت آرنولد است، به سبک فیلم‌های امریکایی شلیک‌های دقیق در بدترین وضعیت‌ها انجام می‌دهد، از هیچ کسی کتک نمی‌خورد و همچون هوخشتره از برلین به پاکستان می‌آید سپس به افغانستان می‌رود و بعد از آن راهی دبی می‌شود و به ضرورت به سرعت به تهران می‌آید و دوباره به جنوب می‌رود تا عملیات را هدایت کند.
ادامه نقد👇🏼

http://www.filmovies.ir/نقد-فيلم-روز-صفر/
Forwarded from FILMOVIES
#نقد_فيلم
#فجر_٤٠
فیلم شادروان راوی داستان خانوادهای پایین شهری با معیارهای زندگی خاص از لحاظ مالی و فرهنگی این اقشار از جامعه است .ایجاد فهم در رابطه با چنین کاراکترهایی برای مخاطب باید قدم و به قدم اتفاق بیفتد و یا مسیر داستان به سمتی برود که نشانه‌های فیلم ما را به سمت درک وضعیت خاص موجود ببرد .
@Filmovies
این اتفاق همان اتفاقی است که به طور مثال در فیلم مهمان مامان به عنوان یک نمونه‌ی نزدیک به وضعیت ترسیم شده در این فیلم می‌ا‌فتد. در آن فیلم وضعیت خاصی که برای یکی از اعضای آن خانه اتفاق افتاده بود ،موجب ایجاد کنش و واکنش‌هایی بین افراد شده بود که در این بین بیننده به مرور به کاراکترها و موقعیت حضور آنها پی ببرد. یکی از ویژگی‌های فیلم مهمان مامان که به نوعی می‌توانست تیغ دولبه‌ای برای آن باشد حضور اقشار مختلف جامعه از خاستگاه‌های طبقاتی و اجتماعی گوناگون و طبیعتا خرده فرهنگ‌های متفاوت بود که باعث همذات‌پنداری اقشار مختلف بینندگان با هرکدام از آنها می‌شد که از سویی ممکن بود که به دام عدم فضاسازی و ارتباط غیرواقعی بین افراد شود که فیلم مهمان مامان از این جهت در هردو مسئله موفقیت‌ها و در  هردو دارای ضعف‌هایی بود. این اتفاق درباره‌ی شادروان نیز صادق است با این تفاوت که ما تقریبا هیچ چیز از افرادی که موجب ایجاد چنین فضایی شده‌ا‌‌ند نمیبینیم. این مسئله درواقع ترس کارگردان از پرداختن به وضعیت کمیکی است که ایده‌ی فیلم است و درواقع فیلم با آن ایده ساخته شده است. شاید سخت بودن چنین کاری و به خصوص نگاهی طنز به آن، آنقدر سخت باشد که فیلمساز محترم ترجیح داده است که چند داستانک فرعی را به شکل تصنعی به یکدیگر وصل کند و به نوعی با حفظ بحران اصلی که موجب دوام فیلم است (یعنی عدهای که برای خاکسپاری آمده‌اند و تا جنازه را خاک نکنند، نمیروند) به سراغ ساخت فیلم برود.
نقطه‌ی سردرگمی فیلم شادروان دقیقا از همینجا شروع می‌شود. یعنی بحران حاصل از آمدن مهمانان است یعنی تمام تلاش نادر (سینا مهراد()برای این است که پدر هرچه سریعتر به خاک سپرده شود که شر این مهمانان کم شود .بنابراین سعی میکند در قدم اول مثل یک جیمز باند بینمک جنازه را بدزدد. در قدم بعدی به سراغ خالی کردن حساب بانکی و وکالت از فرزندان می‌رود و در این پای فرزند چهارمی نیز به میان می‌آید و در نهایت نیز فرشتگان نازل شده که مایه‌ی عذاب بودند، به یکباره پول را می‌دهند و فیلم تمام می‌شود. همینقدر جالب!!
ادامه نقد 👇🏼

http://www.filmovies.ir/نقد-فیلم-شادروان/
Forwarded from FILMOVIES
نقد فیلم مرد بازنده
#نقد_فیلم
#فجر_٤٠
فیلم مرد بازنده آخرین اثر محمدحسین مهدویان است که این روزها یکی از پرکارترین کارگردانان سینمای ایران است و برای هفتمین سال متوالی در جشنواره فیلم فجر حضور دارد و شانس خود را برای کسب جایزه محک می‌زند. جواد عزتی در نقش احمد، یک کاراگاه تیزهوش با شم بالای پلیسی و روش‌های خاص خودش است که درگیر یک پرونده‌ی قتل از شخص ثروتمندی به نام شهاب می‌شود. او برای حل پرونده به سراغ اعضای خانواده، دوستان و زنانی می‌رود که شهاب با آنها روابط بیی‌قید داشته است. تناقضات مختلفی در پرونده وجود دارد. هر کدام از افراد درگیر در این پرونده، مسئله‌ای را از او پنهان می‌کنند و احمد با جمع کردن و کنار هم گذاشتن تکه‌های پازل، آرام آرام به حل این معما می‌پردازد اما در این بین به باند فساد اقتصادی ویژه‌ای برمی‌خورد که یک سر آن به دست آقازاده‌ی وزیر است و قبلا نیز قتلی در رابطه با آن اتفاق افتاده و آن پرونده نیز به طرز مشکوکی بی‌نتیجه مانده است.
نقطه‌ی ضعف فیلم دقیقا از همین نقطه شروع می‌شود. لقلقه کردن درباره‌ی یک فساد سیاسی اقتصادی که یک سر آن در ساختار حکومتی ریشه دارد و سر و کله‌ی آن در پرونده‌ی قتل باز شده است. اینجاست که باید از مهدویان پرسید که بیان این مسئله، قرار است چه کاربردی در فیلم و پیشبرد داستان داشته باشد؟
دو فرضیه در اینجا مطرح است.
اول اینکه بیان و اشاره به باند فساد که ریشه در مقامات و آقازاده‌ها‌شان دارد به عنوان یک انگیزه برای کاراگاه داستان معنادار است و قرار است که او دست به یک حرکت اصلاحی یا دست‌کم افشاگرانه بزند یا آنکه مطرح شدن این باند فساد از جانب حسام لارستانی (مهدی زمین‌پرور) یک حربه برای انحراف ذهن اوست.
@Filmovies
دوم اینکه کارگردان محترم با بیان و گنجاندن این مسئله در فیلم در پی مسائلی است که لزوما به فیلم و داستان ربط ندارد و فیلم یک بستر مناسبی است که او نیز از قافله‌ی طعنه‌ زدن یا غر زدن یا از این دست مسائل عقب نیفتد.
بهتر است دومی را اول بیان کنم و از مهدویان سوال کنم که این طعنه و کنایه‌ی بی‌خاصیت به چه معناست و خب بعدش چه…؟! به عنوان یک جوان نسل سوم انقلاب و هم‌نسل مهدویان برایم جالب است که بدانم واقعا هدفش از این “وسط بازی‌ کردن‌ها“چیست؟! واقعا چه حرفی در این زمینه دارد؟
مثلا میخواهد از درد بگوید و نبض تپنده‌ی جامعه باشد و بگوید که فساد و رانت برای عده‌ای در ساختار حکومت وجود دارد و مثلا در این بین نهادهای اسمش را نیار (چون در فیلم اسمی نمی‌آورد) هم دخیل هستند؟ مگر این موضوع بر کسی پوشیده است و کشف مهدویان است؟!!! چنین کنایه‌هایی سال‌هاست در فیلم‌های سینمایی دیگر حتی تاریخ مصرفش هم گذشته است. دیگر حتی سران حکومتی نیز با غلظت و رقت‌های متفاوتی به این مسئله اشاره می‌کنند. اگر مهدویان این قصد را دارد، با توجه به کارنامه و روابط مهدویان در فضای سینمایی کشور باید از این ضرب‌المثل برای او استفاده کرد: خودش را بیار، ولی اسمش را نیار.
یا مثلا آیا قصد او از طرح چنین مسئله‌ای یک حرکت اصلاحی شبیه عدالت‌خواهی یا از این دست اتفاقات است؟! که اگر بله پس باز هم به قول آن ضرب‌المثل: دنبه‌ات کو!؟ و اگر خیر باز هم به قول آن ضرب‌المثل: چرا دست مخاطب را در پوست گردو میگذاری؟!
اگر هم قصد مهدویان از این کار، جذب مخاطب بیشتر یا برطرف کردن برچسبی است که به واسطه‌ی فیلم‌های اولیه‌اش به او زدند، باید به او توصیه کرد که باز هم به قول آن ضرب‌المثل: پای لرز خربزه‌ای که خوردی بنشین! و بدان شترسواری دولا دولا نمی‌شود.
از این قسمت به عنوان یک معضل ذهنی با کارگردان که بگذریم؛ به واقع حضور باند فساد هیچ تاثیر خاصی بر فیلم ندارد. لحظه‌ای تصور کنید که حسام به عنوان یک آقازاده از اساس حرفی در رابطه با باند فساد نزند، هیچ مقام امنیتی نیز به سراغ احمد نیاید و مدام به او تذکر ندهد که پایش را از گلیمش فراتر نبرد، می‌بینید که هیچ اتفاقی در فیلم نمی‌افتد. این نزاع گمراه‌کننده که هیچ ربطی به قاتل ندارد، می‌تواند در یک بازی کثیف از طریق رقیب تجاری باشد که حسام با آنکه سهامدار اصلی است، منافع بالاتری در سمت رقیب دارد یا هر سناریوی دیگری که کاملا قابل تصور است.
ادامه نقد 👇🏼

http://www.filmovies.ir/نقد-فیلم-مرد-بازنده/
Forwarded from FILMOVIES
#نقد_فيلم درخت گردو
فیلم درخت گردو؛ غصه ناتمام کردستان

پنجمین فیلم داستانی بلند محمدحسین مهدویان درخت گردو است. او که بعد از درخشش اولین فیلمش «ایستاده در غبار» در جشنواره‌ی فیلم فجر سال ۱۳۹۴ تاکنون تقریبا هر سال با یک فیلم در بهار سینمای ایران حضور پیدا کرده، امسال نیز با «درخت گردو» به استقبال سال جدید سینما رفته است.
@Filmovies
فیلم‌نامه فیلم درخت گردو که روایتی ناقص و سراسر احساسی نسبت به فاجعه بمباران شیمیایی سردشت در تیرماه 66 را دارد، توسط ابراهیم امینی و حسین حسنی(هر اسم مستعار دیگری نیز می‌توانید به آن اضافه کنید) نگاشته شده است.

مهدویان در این فیلم عوامل جدیدی را با خود همراه کرده که قبلا سابقه همکاری با آنها نداشته است؛ سیدمصطفی احمدی، تهیه‌کننده پروژه‌های اخیر مهران مدیری، مهم‌ترین‌ آنهاست که در قامت تهیه‌کننده فیلم مهدویان حاضر شده است. احمدی علاوه بر مهران مدیری که با نقش‌کوتاه و بی‌خاصیتش گویی به پروژه تحمیل شده، پیمان معادی را بعنوان نقش اصلی و «قادر» بی همتای این فیلم (که گمان این می‌رود به روی سن اختتامیه جشنواره نیز دیده شود) در تیم نخستین‌ همکاری با مهدویان، همراه کرده است و از سویی دیگر مینا ساداتی در نقش هما که معلم و راوی داستان است به این فیلم اضافه کرده است که بیشتر نقشی مزاحم و تزئینی را ایفا می‌کند.

مهدویان که به خوبی با سینمای مستند آشنایی دارد و در این چند سال سبکی تلفیقی از مستند و سینما را در ایران از خود به جا گذاشته است در این کار نیز خیلی نمی‌تواند دوربین را ثابت و باصطلاح با قاب سینمایی در کنار خود نگه دارد و با شکست روایت از حال به گذشته، دوربین شاهد-مستند خود را وارد روایت‌های فلاش بک می‌کند که استخوان بندی فیلم نیز در آنجا شکل می‌گیرد و هادی بهروز(مدیر فیلم‌برداری) هم که گویا در این سبک به بلوغ رسیده است نفر بعدی است که بخوبی می‌تواند دین خود را به فیلم ادا کند.

ادامه نقد در 👇🏼👇🏼
http://www.filmovies.ir/نقد-فیلم-درخت-گردو/
برگمان در پشت صحنه فانی و الکساندر
#عكس_روز
@Filmovies
Www.Filmovies.ir
Forwarded from FILMOVIES
نقد فیلم مرد بازنده
#نقد_فیلم
#فجر_٤٠
فیلم مرد بازنده آخرین اثر محمدحسین مهدویان است که این روزها یکی از پرکارترین کارگردانان سینمای ایران است و برای هفتمین سال متوالی در جشنواره فیلم فجر حضور دارد و شانس خود را برای کسب جایزه محک می‌زند. جواد عزتی در نقش احمد، یک کاراگاه تیزهوش با شم بالای پلیسی و روش‌های خاص خودش است که درگیر یک پرونده‌ی قتل از شخص ثروتمندی به نام شهاب می‌شود. او برای حل پرونده به سراغ اعضای خانواده، دوستان و زنانی می‌رود که شهاب با آنها روابط بیی‌قید داشته است. تناقضات مختلفی در پرونده وجود دارد. هر کدام از افراد درگیر در این پرونده، مسئله‌ای را از او پنهان می‌کنند و احمد با جمع کردن و کنار هم گذاشتن تکه‌های پازل، آرام آرام به حل این معما می‌پردازد اما در این بین به باند فساد اقتصادی ویژه‌ای برمی‌خورد که یک سر آن به دست آقازاده‌ی وزیر است و قبلا نیز قتلی در رابطه با آن اتفاق افتاده و آن پرونده نیز به طرز مشکوکی بی‌نتیجه مانده است.
نقطه‌ی ضعف فیلم دقیقا از همین نقطه شروع می‌شود. لقلقه کردن درباره‌ی یک فساد سیاسی اقتصادی که یک سر آن در ساختار حکومتی ریشه دارد و سر و کله‌ی آن در پرونده‌ی قتل باز شده است. اینجاست که باید از مهدویان پرسید که بیان این مسئله، قرار است چه کاربردی در فیلم و پیشبرد داستان داشته باشد؟
دو فرضیه در اینجا مطرح است.
اول اینکه بیان و اشاره به باند فساد که ریشه در مقامات و آقازاده‌ها‌شان دارد به عنوان یک انگیزه برای کاراگاه داستان معنادار است و قرار است که او دست به یک حرکت اصلاحی یا دست‌کم افشاگرانه بزند یا آنکه مطرح شدن این باند فساد از جانب حسام لارستانی (مهدی زمین‌پرور) یک حربه برای انحراف ذهن اوست.
@Filmovies
دوم اینکه کارگردان محترم با بیان و گنجاندن این مسئله در فیلم در پی مسائلی است که لزوما به فیلم و داستان ربط ندارد و فیلم یک بستر مناسبی است که او نیز از قافله‌ی طعنه‌ زدن یا غر زدن یا از این دست مسائل عقب نیفتد.
بهتر است دومی را اول بیان کنم و از مهدویان سوال کنم که این طعنه و کنایه‌ی بی‌خاصیت به چه معناست و خب بعدش چه…؟! به عنوان یک جوان نسل سوم انقلاب و هم‌نسل مهدویان برایم جالب است که بدانم واقعا هدفش از این “وسط بازی‌ کردن‌ها“چیست؟! واقعا چه حرفی در این زمینه دارد؟
مثلا میخواهد از درد بگوید و نبض تپنده‌ی جامعه باشد و بگوید که فساد و رانت برای عده‌ای در ساختار حکومت وجود دارد و مثلا در این بین نهادهای اسمش را نیار (چون در فیلم اسمی نمی‌آورد) هم دخیل هستند؟ مگر این موضوع بر کسی پوشیده است و کشف مهدویان است؟!!! چنین کنایه‌هایی سال‌هاست در فیلم‌های سینمایی دیگر حتی تاریخ مصرفش هم گذشته است. دیگر حتی سران حکومتی نیز با غلظت و رقت‌های متفاوتی به این مسئله اشاره می‌کنند. اگر مهدویان این قصد را دارد، با توجه به کارنامه و روابط مهدویان در فضای سینمایی کشور باید از این ضرب‌المثل برای او استفاده کرد: خودش را بیار، ولی اسمش را نیار.
یا مثلا آیا قصد او از طرح چنین مسئله‌ای یک حرکت اصلاحی شبیه عدالت‌خواهی یا از این دست اتفاقات است؟! که اگر بله پس باز هم به قول آن ضرب‌المثل: دنبه‌ات کو!؟ و اگر خیر باز هم به قول آن ضرب‌المثل: چرا دست مخاطب را در پوست گردو میگذاری؟!
اگر هم قصد مهدویان از این کار، جذب مخاطب بیشتر یا برطرف کردن برچسبی است که به واسطه‌ی فیلم‌های اولیه‌اش به او زدند، باید به او توصیه کرد که باز هم به قول آن ضرب‌المثل: پای لرز خربزه‌ای که خوردی بنشین! و بدان شترسواری دولا دولا نمی‌شود.
از این قسمت به عنوان یک معضل ذهنی با کارگردان که بگذریم؛ به واقع حضور باند فساد هیچ تاثیر خاصی بر فیلم ندارد. لحظه‌ای تصور کنید که حسام به عنوان یک آقازاده از اساس حرفی در رابطه با باند فساد نزند، هیچ مقام امنیتی نیز به سراغ احمد نیاید و مدام به او تذکر ندهد که پایش را از گلیمش فراتر نبرد، می‌بینید که هیچ اتفاقی در فیلم نمی‌افتد. این نزاع گمراه‌کننده که هیچ ربطی به قاتل ندارد، می‌تواند در یک بازی کثیف از طریق رقیب تجاری باشد که حسام با آنکه سهامدار اصلی است، منافع بالاتری در سمت رقیب دارد یا هر سناریوی دیگری که کاملا قابل تصور است.
ادامه نقد 👇🏼

http://www.filmovies.ir/نقد-فیلم-مرد-بازنده/
Forwarded from FILMOVIES
#نقد_فیلم
#فجر_٤٠
فیلم علف‌زار اولین فیلم بلند سینمایی کاظم دانشی است که گام بزرگی به عنوان قدم اول در فضای فیلمسازی به حساب می‌آید. فیلم بر پایه «تعلیق انتخاب» در رابطه با هر یک از کاراکترهای اصلی استوار است. هر کاراکتر در معرض یک تصمیم اخلاقی در ازای از دست دادن منافعی قرار دارد که در چنین موقعیت‌هایی تشخیص مرزهای بین خوبی و بدی یا هر ارزشگذاری دیگری بسیار دشوار و در بعضی موارد ناممکن است. شاید یکی از گرانبهاترین چیزهایی که هر انسان در زندگی به آن دست پیدا می‌کند همین تجربه‌ها‌ی زیسته‌ی او در موقعیت‌های پیچیده و بحرانی است. و این معنا همان است که گفته‌اند که مرد باید، که در کشاکش دهر/سنگ زیرین آسیا باشد. فیلم علف‌زار در بستر یک داستان دراماتیک که برگرفته یک ماجرای واقعی است، انسان‌ها را در معرض این انتخاب و بیننده‌ی فیلم را در تعلیق این تصمیم‌ها و تبعات آن تصمیم در زندگی آنان درگیر می‌کند.
@Filmovies
کاراکتر بازپرس فلاح (با بازی پژمان جمشیدی) در موقعیتی قرار دارد که باید بین یک انتخاب اخلاقی و گذشتن از منافع شخصی‌اش یا انتخاب منافع شخصی و گذشتن از اخلاق، شرع و عرف یکی را برگزیند. از سویی به دلیل مشکلات خانوادگی و ظاهرا بیماری فرزندش، درخواست انتقالی داده است که همین مسئله دستاویزی برای رئیس اوست تا درخواستی غیرقانونی یا به قول فلاح غیرشرعی، غیراخلاقی و غیرعرفی را مطرح کند و از سوی دیگر زن قربانی تجاوزی است که فراتر از درد چنین واقعه‌ی هولناکی، این درد را تحمل می‌کند که همه‌ی اتفاقات مقابل دیدگان فرزند خردسالش اتفاق افتاده است.
کاراکتر سارا (با بازی سارا بهرامی) در موقعیتی قرار دارد که باید بین حفظ شرافت و اثبات بی‌گناهی (دست کم برای فرزندش) و از دست رفتن آبرو و رای خانواده بلندپایه سیاسی همسرش یا از دست رفتن شرافت و حفظ آبرو و رای خانواده همسرش یکی را برگزیند. از سویی پدرشوهرش می‌خواهد که ماجرا مسکوت بماند اما از سویی سارا به فکر تمام روح و روان از دست رفته‌اش مقابل چشمان فرزندش و به کما رفتن همسرش است.
این تعلیق‌ها برای دیگر کاراکترهای اصلی نیز کاملا با شرایط مشابه وجود دارد. شبنم خواهر سارا (با بازی ستاره پسیانی) به یک نحو درگیر است. زندگی محسن فردی (با بازی مهدی زمین‌پرداز) و همسرش به تصمیم در رابطه با فرزندشان بستگی دارد. و همه‌ی این تصمیمات در کنار یکدیگر به شکل دادن داستان علف‌زار منجر شده است. البته لازم به ذکر است که متاسفانه این اتفاق خوب در رابطه با دیگر کاراکترهای فیلم علف‌زار مثل افراد متجاوز یا دختر و داماد شهردار به هیچ عنوان اتفاق نمی‌افتد و در رابطه با بعضی کاراکترها مثل مادر متجاوزین و همسر شهردار نیز به شدت عقیم است و همین مسئله آسیب‌های جدی به فیلم وارد کرده است.
ادامه نقد👇🏼

http://www.filmovies.ir/%d9%86%d9%82%d8%af-%d9%81%db%8c%d9%84%d9%85-%d8%b9%d9%84%d9%81%e2%80%8c%d8%b2%d8%a7%d8%b1/
Forwarded from FILMOVIES
#نقد_فیلم
#فجر_٤٠
چندسالی است که رسم نامیمونِ نویسنده‌کارگردانی یا به تعبیر دیگر فیلمسازی یک نفره در سینمای ایران پاگرفته است و به نزاعِ محفلیِ فیلمساز مؤلف یا غیرمؤلف دامن زده است. فارغ از درستی یا غلطی، کهنگی یا اصالت و  به‌طور کلی ارزش‌گذاری این نزاع، تمایز نقش نویسنده و کارگردان در سینما بر کسی پوشیده نیست و به ندرت می‌توان نخبگانی را یافت که در هر دو عرصه به میزان قابل توجهی توفیق دست یافته باشند. هر چند این موضوع هم مانند هر موضوع دیگر دارای استثنائی از جامعه نخبگان است، اما این استثنا مانند بسیاری دیگر از تفاوت‌های ما با سایر نقاط جهان در سینمای ایران درحال تبدیل شدن به یک قاعده است. ذکر این مقدمه در نقد فیلم بدون قرار قبلی از این رو ضروری است که کارگردان اثر نویسندگی هیچ کدام از آثارش را برعهده نداشته است.
باوجود آن‌که شعیبی نویسندگی آثارش را برعهده نداشته و وظیفه خود را بیان بصری مفاهیم می‌داند اما باید او را یکی از کارگردان‌های بی ادعا اما دارای سبک کاری برشمرد. چرا که ویژگی و موتیف‌های مشترکی در آثارش قابل شناسایی و دنبال کردن است.
روایت‌هایی از الگوی شاه‌پیرنگ و سفر قهرمان، بهره‌گیری دقیق از دکوپاژ برای ارائه بصری، توجه به مضامین انسانی، عمق‌بخشی به مفاهیم، شخصیت‌پردازی دقیق و ‌پرداخت سینمایی را می‌توان از ویژگی‌های مشترک آثار شعیبی برشمرد. البته این ویژگی‌ها در تمامی آثار ایشان به یک میزان نقش‌آفرینی نکرده است. شعیبی در ساخت برخی آثار مانند سیانور بر این ویژگی‌ها تاکید بیشتری داشته و در برخی آثار مانند دارکوب تلاش کرده با فاصله گرفتن از آن‌ها در عرصه‌ای دیگر طبع‌آزمایی کند. جزئیات این موارد در نقد فیلم‌های دارکوب و سیانور ذکر گردیده و از تکرار آن پرهیز می‌شود.
@Filmovies
به‌کارگیری ویژگی‌های مذکور در فیلم بدون قرار قبلی نسبت به سایر آثار شعیبی به مرز پختگی رسیده است. بدون قرار قبلی به یمن اقتباس از کتاب بهترین شکل ممکن و فیلمنامه فرهاد توحیدی و مهدی تراب‌بیگی نیمی از راه شخصیت‌پردازی را پیش از ساخت فیلم پیموده است و کارگردانی شعیبی مسیر تکامل آن را هموار نموده است. بهره‌گیری از کهن الگوی سفر قهرمان مانند سایر آثار شعیبی فیلم را در مسیر خلق قهرمانی بدیع قرار داده است که به سختی می‌توان نمونه مشابهی از آن را در سینمای ایران به یاد آورد. قهرمانی که در ابتدا بینند را به یاد شخصیت‌های دمِ دستی آثار تلویزیونی می‌اندازد اما رفته رفته بر عمق آن افزوده می‌شود و در پایان از او  یاسمنی می‌سازد که تا ساعت‌ها پس از تماشای فیلم با بیننده همراه می‌شود.
دو مقوله در فیلم بدون قرار قبلی ارزش پرداختن دارد.
مقوله اول قدرت شعیبی در به‌کارگیریِ تمامی ابزارهای سینما است. در فیلم بدون قرار قبلی نور، تصویر، صدا، موسیقی و طراحی صحنه همگی در خلق کلیتی به نام فیلم و منطق رواییِ آن دارای نقش هستند. این مسئله چندسالی است که در سینمای ایران کمرنگ شده و فیلم‌ها را تبدیل به نمایشنامه‌های رادیوییِ مصور کرده است. خانه نرگس در طراحی صحنه، موسیقیِ روایتگر، توجه به تیرگی‌ها و روشنی‌‌ها و گرمی و سردی تصاویر در سکانس حرم امام رضا(ع) در قیاس با سکانس‌های ابتدایی نمونه‌هایی از موارد مذکور هستند. مجموعه این عوامل توانسته است یک جغرافیای زمانی و مکانی برای فیلم به ارمغان بیاورد.

ادامه نقد 👇🏼

http://www.filmovies.ir/نقد-فیلم-بدون-قرار-قبلی/
Forwarded from FILMOVIES
#نقد_فيلم زالاوا
#فجر٣٩
زالاوا اولین تجربه‌ی سینمایی ارسلان امیرى در مقام کارگردان است که راوی یک داستان ریشه‌دار در خرافات محلی در یک بستر مکانی خاص است که بدون شک اولین و مهمترین ویژگی مثبت و تاثیرگذار فیلم از همین بستر نشات می‌گیرد.
فیلم از ثانیه‌ی اول و در افتتاحیه‌ی فیلم با یک کپشن به سراغ توصیف فضای روایت داستان می‌رود و سپس در ادامه‌ی فیلم نیز به طور مداوم سعی در ایجاد یک اتمسفر دقیق از بستر روایی داستان دارد و به حق از پس این کار به خوبی برمی‌آید و از قضا شاید نامگذاری فیلم به این نام نیز به همین جهت، دقیق و درست است.
اتفاقات و نشانه‌گذاری‌های فیلم زالاوا در مقاطع مختلف، تماشاگر را به خوبی به زالاوا و مناسباتش آشنا می‌کند بطوريكه بیننده به خوبی می‌داند که زالاوا روستایی است از روستاهای اقماری یک منطقه‌ی خاص با ویژگی‌های زیستی منحصر به فرد که این منطقه درگیر مسئله‌ای ترسناک به نام “جن“ است و شیوه‌ی مقابله‌ی افراد این روستا با اجنه نیز به نوعی با خون و خونریزی همراه است. از سویی مسئله‌ی واقعی که حضور اجنه است در این فضا از سوی فیلمساز به خوبی ساخته می‌شود و از سوی دیگر مردم همین روستا به نکته‌ی دیگری نیز توجه دارند که تشدید این مسائل در قالب خرافه، ممکن است از سوی مردم روستای بالا باشد تا زمین‌های زالاوایی‌ها را مفت از چنگشان دربیاورند. فاصله پاسگاه تا شهر و مسیر رفت و آمد پاسگاه تا زالاوا نیز به خوبی به ساخت جغرافیای زالاوا کمک کرده است. هرچند در این راستا کارگردان می‌توانست تصاور و قاب‌های چشم‌نوازتری را برای بیننده به نمایش بگذارد اما به هر روی زالاوا از پس این فضاسازی برآمده است.
همین ساخت یک جغرافیای درست و آداب و رسوم خاص خرافی جامعه که البته ریشه در وجود یک عنصر واقعیبه نام جن دارد و شاید به مرور درگیر خرافات نیز شده است، به خوبی توانسته اتمسفر فیلم را برای بیننده بسازد و عملا تماشاگر درگیر داستان به وجود آمده حاصل از فضاسازی کارگردان می‌شود.
@Filmovies
هرچند داستان فیلم زالاوا به لحاظ پیچیدگی و وجوه داستانی دارای ابعاد گسترده‌ای نیست اما ترسیم و پرداخت کاراکترهای اصلی و کاراکترهای تیپیکال در فیلمنامه توانسته است حجم خوبی از تقابل‌های به تصویر کشیده شده را به داستان بیفزاید و با آنکه داستان پرملاتی ندارد، دچار لکنت در خط روایی داستان نمی‌شود.
پی‌رنگ داستان به دقت انتخاب شده و درواقع یک تقابل جدی بین پروتاگونیست داستان با آنتاگونیستی است که در مقاطعی از فیلم این تقابل به زیبایی حاصل روحیات و ویژگی‌های شخصیتی این دو نشان داده می‌شود.
به زعم نگارنده‌ی این مطلب، تصویر بی‌قضاوت و غیر جانبدارانه‌ی کارگردان در ترسیم شخصیت استوار (با بازی نوید پورفرج) و آمردان (با بازی پوریا رحیمی‌سام) تا قبل از سکانس پایانی، مهمترین نکته در شخصیت‌پردازی این دو کاراکتر است که هر دو بازیگر نیز به خوبی با خلق شمایی خاکستری از کاراکترها، تلاش کارگردان را در تحقق این هدف را جامه‌ی عمل پوشاندند.شاید دوگانگی نظرات تماشاگران در طرفداری از استوار و آمردان نیز موید این موضوع باشد که همانقدر که استوار (نوید پور فرج) به عنوان قهرمان طرفدار دارد و دلنشین است، به همان مقدار آمردان (پوریا رحیمی ‌سام) به عنوان ضد قهرمان نیز باورپذیر بوده و همذات‌پنداری تماشاگر را برمی‌انگیزاند.
ادامه نقد👇🏼
http://www.filmovies.ir/نقد-فيلم-زالاوا/
Forwarded from FILMOVIES
#نقد_فيلم ابلق
#فجر٣٩
خانم نرگس آبیار در تازه ترین اثر خود با عنوان ابلق سعی دارد طبق روال فیلم های گذشته اش با بهره گیری از خصوصیات لوکیشن فیلم، داستان انسان هایی را روایت کند که فضای ملتهبی بر آنها حاکم است. فیلمساز آثار متنوعی در کارنامه سینمایی خود دارد؛ و از تجربه کردن موضوعات مختلف واهمه ای ندارد. جدا از موضوع و مفهوم به فرهنگ، گویش و آداب و رسوم، در قومیت های گوناگون علاقه مند است. حال اینکه چقدر در ارائه آنها موفق بوده است، فیلم به فیلم قابل بحث است. با مشاهده فیلم ها به نظر می رسد خانم آبیار ابتدا در تحقیقات میدانی بافت آثارش راشناسایی می کند، و سپس منطبق با آن جغرافیا،به موضوعاتی می پردازد که از دل همان بافت بیرون می آیند.
@Filmovies
بنابراین لوکیشن در سینمای خانم آبیار از اهمیت ویژه ای برخوردار است. فیلمساز با شناخت و تمرکز بر روی خصایص بستری که داستان فیلم در آن روایت می شود، با تبادل اطلاعات قصد دارد میزان تاثیرگذاری فیلم را بر روی مخاطب افزایش بدهد. می توان در مجموع گفت مهمترین ویژگی سینمای خانم آبیار نحوه ارائه موضوع اثر،متناسب با بافت لوکیشن فیلم است. فیلم ابلق با رویکردی انتقادی موضوع اجتماعی دارد و داستان فیلم در محله ای به نام زورآباد اتفاق می افتد. داستان فیلم درباره شخصیتی به نام راحله است که به او قصد تعدی کردن وجود دارد. سرانجام راحله مانع تجاوز می شود. در وهله نخست با انکار شخص مخطی گمان می شود صحت موضوع تجاوز در میان اهالی محله زورآباد مسئله اصلی خواهد شد. اما دیری نمی پاید که متوجه می شویم عده ای از خانم های همان محله زروآباد، توسط شخص مخطی در گذشته به آنها سوء نیت انجام شده است؛ و حقانیت ادعای راحله بر آنها آشکار است. بخشی از اهالی محله زورآباد همانند فیلم همه می دانند به کارگردانی اصغر فرهادی در فیلم ابلق می دانند، اما بخاطر پیامدهای ناشی از گفتن، جرئت بیان آن را ندارند.
فیلمساز در فیلم ابلق به سراغ سطحی از جامعه می رود که آداب رایج در میان آنها مختص به جغرافیای بستر فیلم است. فیلم ابلق چند ویژگی قابل اهمیت دارد که باعث درک بهتر محتوای اثر و برانگیختن عواطف مخاطب می شود.
1.خصایص شخصیت های فیلم ابلق، متناسب با طبقه اجتماعی شان در مکان وقوع داستان ترسیم شده است. به همین خاطر شخصیت های فیلم واقعگرایانه و باورپذیر هستند.
2. نحوه بازی بازیگران اصلی و فرعی که اغلب خوب بازی کرده اند.
3. حرکت دوربین بر روی دست که گاهی در بعضی از پلان ها دچار افراط شده است، ولی در کلیت فیلم مورد قبول است.
4. کات های سریع فیلم که متناسب با ریتم داستان و فضای حاکم بر محله زورآباد است.
5. طراحی صحنه، طراحی لباس و گریم شخصیت ها که در باور پذیری داستان فیلم بسیار موثر بوده است.
ادامه نقد👇🏼
http://www.filmovies.ir/نقد-فيلم-ابلق/
Forwarded from FILMOVIES
#نقد_فیلم
#فجر_٤٠

فیلم نگهبان شب با سه کاراکتر ذکر شده در خلاصه داستان می‌خواهد سه جهان متفاوت اما متقاطع را به ما بشناساند. یکی جوانی روستایی که به خاطر بی‌آبی به تهران آمده، دیگری جوانی که بدنبال سوداگری اقتصادی و سیاسی است و از هیچ فرصتی برای اطفاء آن فروگذار نیست و دیگری مردی از نسل گذشته که از کرده‌ی خود پشیمانست و خود را مدیون به نسل بعد می‌داند.
فیلم‌نگهبان شب آخرین ساخته سید رضا میرکریمی در چهلمین سال جشنواره فیلم‌ فجر است که مع الاسف اسم وی در تیتراژ ذیل عناوین مهم دیگری چون تهیه‌کننده، نویسنده و تدوین‌گر نیز آمده است که علت تاسف را در ادامه خواهیم خواند.
@Filmovies
سرعت روایت فیلم بسیار کند و آرام است اما این آرامی از جنس طمأنینه‌ی میرکریمی در آثار قبلی او نظیر خیلی دور، خیلی نزدیک و یا زیر نور ماه و حتی قصر شیرین نیست، بلکه از جنس لکنت است و این اشکال را در دو مورد می‌توان جست‌جو کرد؛ اولی و شاید مهمترین این رخداد بعلت خلاء حضور شادمهر راستین در کنار میرکریمی باشد، یعنی نویسنده‌ای که در بیشتر کارهای شاخص میرکریمی همیشه وی را همراهی می‌کرد اما در این کار جای خود را به محمد داودی داده است و بهمین دلیل است که ما دیگر شاهد پرداخت‌هایی از جنس ساحت انسان محوری و پرداخت‌های درونی و تنهایی انسان معاصر را در شخصیت پردازی‌های نگهبان شب نمی‌بینیم، یعنی شخصیت‌پردازی که علاقه‌مندان فیلم‌های میرکریمی از آن بعنوان یک سبک و پردازش قوی در سینمای ایران می‌شناختند یعنی پرداختی که امضای آن از کودک و سرباز شروع شد و با زیر نور ماه تکامل یافت و در به همین سادگی به اوج خود رسید و در یه حبه قند کابردی شد اما در نگهبان شب از آن قصه‌گویی که میرکریمی بعنوان احضار ارواح بر پرده سینما یاد می‌کند خبری نیست و جای خود را به تقابل‌های طبقاتی و روابط انسانی داده است و از عمق سوبژکتیویسم به سطح اوبژکتویسم آمده است، به بیان روشن میرکریمی در فیلم نگهبان شب امضا و مزیت رقابتی خود در قصه‌گویی را فراموش کرده است.
در این گونه فیلمنامه‌ها چینش رویدادها و زنجیره علت‌ومعلولی آنها اهمیت زیادی دارد و بد نیست در مورد فیلم نگهبان شب نیز اشاره کنم که این ساختار روایی بی‌شباهت به ساختار جست‌وجوهای کودکانه‌ای نیست که دست کم پانزده‌-بیست فیلم در سینمای ایران می‌توان به عنوان نمونه آنها ذکر کرد؛ از خانه دوست کجاست گرفته تا کیسه برنج و … در آن فیلم‌ها هم شخصیت در سفر ــ یا در مأموریتی ساده امّا دشوار ــ تجربه کسب می‌کند، پخته می‌شود و به حقیقت می‌رسد. هر چند آنجا تکیه بر بلوغ و خروج از کودکی و سماجت و پایداری غیرقابل‌انتظار دنیای کودکان است، امّا مشابهتی با ساختارهای نوع بالا وجود دارد و آن، رسیدن به مرحله نوینی از آگاهی پس از طی سفری است که زنجیره‌ای پیچیده از علت‌ومعلول‌ها که شکل جبری پیدا می‌کنند، قهرمان را به سر منزل مقصود می‌رسانند. و این هردو ریشه در یک ساختار روایی کهن‌الگویی دارند که اُدیسه هومر شاید قدیمی‌ترین الگوی مکتوب و مشهور آن است و در افسانه‌ها و قصه‌های عامیانه بیشتر ملل نمونه‌هایی دارد که در اینجا نیز با همذات پنداری رسول با پسر از دست رفته دایی در پلان پایانی قابل دریافت است.
ادامه نقد👇🏼

http://www.filmovies.ir/نقد-فیلم-نگهبان-شب/
بازیگر مشهور فلسطینی قربانی جنایات اسرائیل در غزه

🔹«ایناس السقا» بازیگر فلسطینی ساکن غزه نیز همانند بسیاری از مردم این منطقه قربانی جنایات رژیم صهیونیستی شد.

🔹رسانه‌های عربی به نقل از نزدیکان ایناس السقا اعلام کردند، او به همراه دو دخترش در جریان یکی از حملات هوایی ارتش رژیم صهیونیستی به نوار غزه به شهادت رسیده و دیگر فرزندانش به نام‌های ابراهیم، ریتا و فرح نیز به شدت مجروح شدند.

🔹وزارت فرهنگ فلسطین ضمن تایید خبر شهادت این بازیگر مشهور تئاتر اعلام کرد، وی یکی از بازیگران و مدرسین تئاتر در غزه بوده و فعالیت‌های فرهنگی بسیاری در کارنامه خود داشت.

به نقل از سایت ۳۶۱ درجه

@Filmovies
Forwarded from یک آیه
"*" السَّلامُ عَلَیک يَا أَمِيرَالْمُؤْمِنِينَ "*"

منﻣﺴﯿﺤﯽمیﺷﻮﻡ، ﻋﯿﺴﯽﺍﮔﺮﺛﺎﺑﺖ ﮐﻨﺪ
ﻣﺮﺩﻩ ﺍﯼ ﺭﺍ ﺯﻧﺪﻩ ﮐﺮﺩﻩ، ﺍﻭ ﺑﺪﻭﻥ "ﯾﺎﻋﻠﯽ"

ﯾﺎ ﮐﻠﯿﻤﯽ می‌شوﻡ، ﻣﻮﺳﯽ ﺍﮔﺮ ﺛﺎﺑﺖ ﮐﻨﺪ
ﺍﮊﺩﻫﺎ  ﮐﺮﺩﻩ  ﻋﺼﺎ ﺭﺍ،  ﺍﻭ ﺑﺪﻭﻥ "ﯾﺎﻋﻠﯽ"

ﻣﻦ ﻏﻼﻡ ﯾﻮﺳﻒ  ﺑﺎﺯﺍﺭ ﻣﺼﺮﻡ، ﮔﺮ ﺑﺪﺍﻧﻢ
ﮐﺮﺩﻩ  ﺑﯿﭽﺎﺭﻩ  ﺯﻟﯿﺨﺎ ﺭﺍ،  ﺑﺪﻭﻥ "ﯾﺎﻋﻠﯽ"

ﭘﯿﺮﻭ  ﺩﯾﻦ  ﺧﻠﯿﻠﻢ،   ﮔﺮ   ﺑﮕﻮﯾﺪ   ﻣﺪﻋﯽ
ﺟﺎﻥ ﻣﺮﻏﺎﻥ ﮐﺮﺩﻩ ﺍﺣﯿﺎ، ﺍﻭ ﺑﺪﻭﻥ "ﯾﺎﻋﻠﯽ"

ﭼﻮﻥ‌‌ﺑﮕﻮﯾﺪﺣﻀﺮﺕﯾﻮﻧﺲ،ﻣﺮﯾﺪﺵمی‌شوﻡ
ﺯﻧﺪﻩ  ﻣﺎﻧﺪﻩ  ﻗﻌﺮ ﺩﺭﯾﺎ، ﺍﻭ  ﺑﺪﻭﻥ  "ﯾﺎﻋﻠﯽ"

ﻣﺴﻠﮏ ﻧﻮﺡ ﻧﺒﯽ ﺭﺍ، ﭘﯿﺸﻪ می‌ساﺯﻡ ﺑﺪﺍﻧﻢ
ﮔﺸﺘﻪ  ﻓﺎﺭﻍ  ﺍﺯ  ﺑﻼﯾﺎ، ﺍﻭ  ﺑﺪﻭﻥ  "ﯾﺎﻋﻠﯽ"

باورم  این  است  محمد،  خاتم پیغمبران
زنده    ﮐﺮﺩ    اسلام،   با   ذکر    "ﯾﺎﻋﻠﯽ"


"*" فقط حیدر امیرالمومنین است! "*"

@YekAye