♦️از فردا باران می بارد
🔹از عصر سهشنبه با نزدیک شدن یک سامانه بارشی از سمت شمال غرب، در شمال آذربایجان شرقی، آذربایجان غربی و اردبیل #باران پراکنده می بارد.
🔹چهارشنبه و پنجشنبه دمای هوا در نیمه شمالی کشور به ویژه در سواحل دریای #خزر، حدود 6 تا ۱۰ درجه سانتیگراد کاهش می یابد.
🔹آسمان تهران فردا صاف گاهی همراه با وزش باد و در اواخر وقت همراه با افزایش ابر پیشبینی میشود.
🍁 @ferdows18 💯 🍁
فردوس بهشت محلات تهران
🔹از عصر سهشنبه با نزدیک شدن یک سامانه بارشی از سمت شمال غرب، در شمال آذربایجان شرقی، آذربایجان غربی و اردبیل #باران پراکنده می بارد.
🔹چهارشنبه و پنجشنبه دمای هوا در نیمه شمالی کشور به ویژه در سواحل دریای #خزر، حدود 6 تا ۱۰ درجه سانتیگراد کاهش می یابد.
🔹آسمان تهران فردا صاف گاهی همراه با وزش باد و در اواخر وقت همراه با افزایش ابر پیشبینی میشود.
🍁 @ferdows18 💯 🍁
فردوس بهشت محلات تهران
#السلام_علیڪ_یاصاحب_الزمان❤
🌼سختی مسیر با تو آسان بشود
🌼روزی کویرِ خشک #باران بشود
🌼ای منجی عالم به خداوند قسم
🌼با آمدنت جهان #گلستان بشود...
🌤أللَّھُـمَ ؏َـجِّـلْ لِوَلیِڪْ ألْـفَـرَج🌤
🍁@ferdows18 💯
فردوس بهشت محلات تهران🍁
🌼سختی مسیر با تو آسان بشود
🌼روزی کویرِ خشک #باران بشود
🌼ای منجی عالم به خداوند قسم
🌼با آمدنت جهان #گلستان بشود...
🌤أللَّھُـمَ ؏َـجِّـلْ لِوَلیِڪْ ألْـفَـرَج🌤
🍁@ferdows18 💯
فردوس بهشت محلات تهران🍁
ناودانها شرشر #باران بی صبری ست
آسمان بی حوصله، حجمِ هوا #ابری ست
کفشهایی منتظر در چارچوب در
کوله باری مختصر لبریز بی صبری ست
پشت شیشه میتپد پیشانی یک مرد
در تب دردی که مثل زندگی جبری ست
و سرانگشتی به روی شیشههای مات
بار دیگر مینویسد: «خانهام ابری ست»
#قیصر_امینپور
آسمان بی حوصله، حجمِ هوا #ابری ست
کفشهایی منتظر در چارچوب در
کوله باری مختصر لبریز بی صبری ست
پشت شیشه میتپد پیشانی یک مرد
در تب دردی که مثل زندگی جبری ست
و سرانگشتی به روی شیشههای مات
بار دیگر مینویسد: «خانهام ابری ست»
#قیصر_امینپور
🔺 بارش برف و باران در محورهای ۱۴ استان
🔹 رئیس مرکز اطلاعات و کنترل ترافیک راهور ناجا: پیش بینی میشود در بیشتر محورها و ارتفاعات همچون استانهای کرمانشاه، کردستان، قم، یزد، همدان و گیلان شاهد بارش باران باشیم.
🔹همچنین در محورهای استانهای اصفهان، چهارمحال و بختیاری، همدان، #تهران، #البرز، قزوین، زنجان و سمنان بارش #برف و #باران پیشبینی شده است.
🍁 @ferdows18 💯
#دورهمیتانابودیکروناممنوع🍁
🔹 رئیس مرکز اطلاعات و کنترل ترافیک راهور ناجا: پیش بینی میشود در بیشتر محورها و ارتفاعات همچون استانهای کرمانشاه، کردستان، قم، یزد، همدان و گیلان شاهد بارش باران باشیم.
🔹همچنین در محورهای استانهای اصفهان، چهارمحال و بختیاری، همدان، #تهران، #البرز، قزوین، زنجان و سمنان بارش #برف و #باران پیشبینی شده است.
🍁 @ferdows18 💯
#دورهمیتانابودیکروناممنوع🍁
✿❀رمان #واقعی
✿❀ #زندگینامہ_شہیدایوب_بلندے
✿❀نیمہ ݐــنہان ماه ۱۵
✿❀قسمت #سوم
پرسیدم:
_چی؟؟؟؟
_ قضیه برای من کاملا روشن است. من فکر می کنم تو همان همسر مورد نظر من هستی،فقط مانده چهره ات...!
نفس توی سینه ام حبس شد...
انگار توی بدنم اتش روشن کرده باشند.
ادامه داد:
_تو حتما قیافه من را دیده ای،اما من...
پریدم وسط،حرفش:
_از در که وارد شدید شاید یک لحظه شما را دیده باشم اما نه انطور ک شما فکر می کنید.
_باشد به هر حال من حق دارم چهره ات را ببینم.
دست و پایم را گم کرده بودم.
تنم خیس عرق بود. و قلبم تند تر از همیشه میزد...
حق که داشت.
ولی من نمی دانستم چه کاری باید انجام دهم.
_ اگر رویت نمی شود ،کاری که میگویم بکن،؛ چشم هایت را ببیند و رو کن به من...
خیره به دیوار مانده بودم...
دست هایم را به هم فشردم.انگشت هایم یخ کرده بودند.
چشم هایم را بستم و به طرفش چرخیدم .
چند ثانیه ای گذشت.گفت:
_خب کافی است
دعای کمیل مان باید زودتر تمام می شد.
با شهیده و زهرا برگشتیم خانه.
خانواده ایوب، تبریز زندگی می کردند و ایوب که زنگ زد تا اجازه بگیرد گفت با خانواده دوستش «اقای مدنی» می آیند خانه ی ما.
از سر شب یک بند #باران میبارید. مامان بزرگترها را دعوت کرده بود تا جلسه #خواستگاری_رسمی باشد.
زنگ در را زدند...
اقا جون در راباز کرد ایوب فرمان موتور را گرفته بود و زیر شر شر باران جلوی در ایستاده بود. سلام کرد و آمد تو
سر تا پایش خیس شده بود. از اورکتش آب می چکید.
آقای مدنی و خانواده اش هم جدا با خانواده اش با ماشین امده بودند.
مامان سر و وضع ایوب را که دید گفت بفرمایید این اتاق لباسهایتان را عوض کنید...
ایوب دنبال مامان رفت اتاق آقاجون.
مامان لباسهای خیسش را گرفت و آورد جلوی بخاری پهن کرد.
چند دقیقه بعد ایوب '' پیژامه و پیراهن'' اقاجون به تن آمد بیرون
و کنار مهمانها نشست و شروع به احوال پرسی کرد.
فهمیده بودم این آدم هیچ تعارف و تکلفی ندارد و با این لباسها درجلسه خواستگاری همانقدر راحت و آرام است که با کت و شلوار...
به روایت همسر شهید بلندی شهلا غیاثوند
#ادامه_دارد
✿❀ #زندگینامہ_شہیدایوب_بلندے
✿❀نیمہ ݐــنہان ماه ۱۵
✿❀قسمت #سوم
پرسیدم:
_چی؟؟؟؟
_ قضیه برای من کاملا روشن است. من فکر می کنم تو همان همسر مورد نظر من هستی،فقط مانده چهره ات...!
نفس توی سینه ام حبس شد...
انگار توی بدنم اتش روشن کرده باشند.
ادامه داد:
_تو حتما قیافه من را دیده ای،اما من...
پریدم وسط،حرفش:
_از در که وارد شدید شاید یک لحظه شما را دیده باشم اما نه انطور ک شما فکر می کنید.
_باشد به هر حال من حق دارم چهره ات را ببینم.
دست و پایم را گم کرده بودم.
تنم خیس عرق بود. و قلبم تند تر از همیشه میزد...
حق که داشت.
ولی من نمی دانستم چه کاری باید انجام دهم.
_ اگر رویت نمی شود ،کاری که میگویم بکن،؛ چشم هایت را ببیند و رو کن به من...
خیره به دیوار مانده بودم...
دست هایم را به هم فشردم.انگشت هایم یخ کرده بودند.
چشم هایم را بستم و به طرفش چرخیدم .
چند ثانیه ای گذشت.گفت:
_خب کافی است
دعای کمیل مان باید زودتر تمام می شد.
با شهیده و زهرا برگشتیم خانه.
خانواده ایوب، تبریز زندگی می کردند و ایوب که زنگ زد تا اجازه بگیرد گفت با خانواده دوستش «اقای مدنی» می آیند خانه ی ما.
از سر شب یک بند #باران میبارید. مامان بزرگترها را دعوت کرده بود تا جلسه #خواستگاری_رسمی باشد.
زنگ در را زدند...
اقا جون در راباز کرد ایوب فرمان موتور را گرفته بود و زیر شر شر باران جلوی در ایستاده بود. سلام کرد و آمد تو
سر تا پایش خیس شده بود. از اورکتش آب می چکید.
آقای مدنی و خانواده اش هم جدا با خانواده اش با ماشین امده بودند.
مامان سر و وضع ایوب را که دید گفت بفرمایید این اتاق لباسهایتان را عوض کنید...
ایوب دنبال مامان رفت اتاق آقاجون.
مامان لباسهای خیسش را گرفت و آورد جلوی بخاری پهن کرد.
چند دقیقه بعد ایوب '' پیژامه و پیراهن'' اقاجون به تن آمد بیرون
و کنار مهمانها نشست و شروع به احوال پرسی کرد.
فهمیده بودم این آدم هیچ تعارف و تکلفی ندارد و با این لباسها درجلسه خواستگاری همانقدر راحت و آرام است که با کت و شلوار...
به روایت همسر شهید بلندی شهلا غیاثوند
#ادامه_دارد
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🌼در این شبهای زیبا یادتون نرود
⭐اینجـا کسـی هسـت که به اندازهی
🌼قطرات #باران و دانههای #برف
⭐بـراتون آرزوهـای خـوب دارد
🌼دعـا میکنـم این شب های پاییزی
⭐سرآغـاز بهتـریـنها بـراتون باشــه
🌼و هر آنچـه از خوبیها
⭐که آرزو داریـد بدسـت بیاورید
🌼شبتون بخیر
🌙و سرشار از آرامش الهی
❄️🌨@ferdows18 💯
#فردوسبهشتمحلاتتهران🌨❄️
⭐اینجـا کسـی هسـت که به اندازهی
🌼قطرات #باران و دانههای #برف
⭐بـراتون آرزوهـای خـوب دارد
🌼دعـا میکنـم این شب های پاییزی
⭐سرآغـاز بهتـریـنها بـراتون باشــه
🌼و هر آنچـه از خوبیها
⭐که آرزو داریـد بدسـت بیاورید
🌼شبتون بخیر
🌙و سرشار از آرامش الهی
❄️🌨@ferdows18 💯
#فردوسبهشتمحلاتتهران🌨❄️