💌داستان واقعیِ
💟 #عــاشــقـانـہای_بــراےتو
🌹قــسـمـت سیزدهم
از اینکه می تونستم با یکی انگلیسی صحبت کنم خیلی #ذوق کرده بودم ... اون کمی در مورد #امام_رضا و سرنوشت و #شهادت ایشون صحبت کرد ...
#فوق_العاده_جالب_بود ... .
برگشتم و سوار تاکسی شدم ...
دم در هتل که رسیدیم دست کردم
توی کیفم اما #کیف_مدارکم_نبود ...😞
#پاسپورت و #پولم داخل کیف مدارک بود ...
و حالا همه با هم #گم شده بود ... .
بدتر از این نمی شد ... 🙁
توی یک کشور #غریب،
بدون بلد بودن زبان،
بدون پول و جایی برای رفتن ... #پاسپورت هم دیگه #نداشتم ... .
#هتل_پذیرشم_نکرد ...😬
نمی دونم پذیرش هتل با راننده تاکسی بهم چی گفتن ...
سوار ماشین شدم ...
فکر می کردم قراره منو اداره پلیس یا سفارت ببره
اما به اون کوچه ها و خیابان ها اصلا چنین چیزی نمی اومد ...
کوچه پس کوچه ها قدیمی بود ...
گریه ام گرفته بود ... 😥
خدایا! این چه #غلطی بود که کردم ...
یاد #امام_رضا و حرف های اون #پزشک_کفشدار افتادم ...
#یا_امام_رضا🙏
#به_دادم_برس ... .🙏
💟 #عــاشــقـانـہای_بــراےتو
🌹قــسـمـت سیزدهم
از اینکه می تونستم با یکی انگلیسی صحبت کنم خیلی #ذوق کرده بودم ... اون کمی در مورد #امام_رضا و سرنوشت و #شهادت ایشون صحبت کرد ...
#فوق_العاده_جالب_بود ... .
برگشتم و سوار تاکسی شدم ...
دم در هتل که رسیدیم دست کردم
توی کیفم اما #کیف_مدارکم_نبود ...😞
#پاسپورت و #پولم داخل کیف مدارک بود ...
و حالا همه با هم #گم شده بود ... .
بدتر از این نمی شد ... 🙁
توی یک کشور #غریب،
بدون بلد بودن زبان،
بدون پول و جایی برای رفتن ... #پاسپورت هم دیگه #نداشتم ... .
#هتل_پذیرشم_نکرد ...😬
نمی دونم پذیرش هتل با راننده تاکسی بهم چی گفتن ...
سوار ماشین شدم ...
فکر می کردم قراره منو اداره پلیس یا سفارت ببره
اما به اون کوچه ها و خیابان ها اصلا چنین چیزی نمی اومد ...
کوچه پس کوچه ها قدیمی بود ...
گریه ام گرفته بود ... 😥
خدایا! این چه #غلطی بود که کردم ...
یاد #امام_رضا و حرف های اون #پزشک_کفشدار افتادم ...
#یا_امام_رضا🙏
#به_دادم_برس ... .🙏