#حدیث
🌸امام صـــادق علیه السلام:
اگر زن #عفت داشته باشد
به دنیا مےارزد💚؛
و گرنه به #خاک هم نمےارزد✋.
📔بحار الانوار، ج۱۰۳، ص۲۵۰
❤️🍃💐🍃❤️
🍁 @ferdows18 💯 🍁
فردوس بهشت محلات تهران
🌸امام صـــادق علیه السلام:
اگر زن #عفت داشته باشد
به دنیا مےارزد💚؛
و گرنه به #خاک هم نمےارزد✋.
📔بحار الانوار، ج۱۰۳، ص۲۵۰
❤️🍃💐🍃❤️
🍁 @ferdows18 💯 🍁
فردوس بهشت محلات تهران
یه #آرامشی تو دلم کاشتی
صداش کلِّ دنیا رو برداشته
نداره نشون از خزون تو دلش
اونیکه از اوّل تو رو داشته
چقد نقشه ها چیده #دشمن ولی
نتونسته از عشق ما کم کنه
بجز عشق چی بند بندِ تنو ...
میتونه به این #خاک محکم کنه
واسه لحظه لحظه نفس های تو
یکی خون،یکی جون پاکش رو داد
می خونم تا دنیا خبر دار شه
چو #ایران نباشد تن من مباد
کمانگیر،کوروش، انوشیروان
من از نسلِ مردای طوفانی ام
لباسم نشونِ سه رنگ توعه
بزار تا بدونن که #ایرانی ام
دیگه حالِ این خونه ویرونه نیس
چهل ساله اینجا یه آبادیه
زمستون، قرارِ درختای سرو
حوالیِ میدونِ آزادیه
#ندانوروزی
#ترانه_انقلاب
#چهل_سالگی 🍁 @ferdows18 💯 🍁
فردوس بهشت محلات تهران
صداش کلِّ دنیا رو برداشته
نداره نشون از خزون تو دلش
اونیکه از اوّل تو رو داشته
چقد نقشه ها چیده #دشمن ولی
نتونسته از عشق ما کم کنه
بجز عشق چی بند بندِ تنو ...
میتونه به این #خاک محکم کنه
واسه لحظه لحظه نفس های تو
یکی خون،یکی جون پاکش رو داد
می خونم تا دنیا خبر دار شه
چو #ایران نباشد تن من مباد
کمانگیر،کوروش، انوشیروان
من از نسلِ مردای طوفانی ام
لباسم نشونِ سه رنگ توعه
بزار تا بدونن که #ایرانی ام
دیگه حالِ این خونه ویرونه نیس
چهل ساله اینجا یه آبادیه
زمستون، قرارِ درختای سرو
حوالیِ میدونِ آزادیه
#ندانوروزی
#ترانه_انقلاب
#چهل_سالگی 🍁 @ferdows18 💯 🍁
فردوس بهشت محلات تهران
💌داستان واقعیِ
💟 #عــاشــقـانـہای_بــراےتو
قسمت هجدهم
رفتم #حرم و #توسل کردم ...
#چهل_روز، روزه گرفتم ...
هر چند دلم چیز دیگه ای می گفت اما از آقا خواستم این #محبت رو از دلم بردارن ... .
#خواستگارها یکی پس از دیگری میومدن ...
اما مشکل من هنوز سر جاش بود ...
یک سال دیگه هم همین طور گذشت ... .
اون سال برای #اردوی_نوروز از بچه ها نظرسنجی کردن ...
بین شمال و جنوب ...
نظر بچه ها بیشتر شمال بود اما من عقب نشینی نکردم ...
#جنوب_بوی_باروت_می_داد ... .
با همه بچه ها دونه دونه حرف زدم ...
اونقدر تلاش کردم که آخر، به اتفاق آراء رفتیم جنوب ...
از #خوشحالی توی پوست خودم نمی گنجیدم ... .
هر چند #امیرحسین از خاطرات طولانی اساراتش زیاد حرف نمی زد که ناراحت نشم ...
اما خیلی از #خاطرات کوتاهش توی #جبهه برام تعریف کرده بود ...
رزمنده ها، زندگی شون، شوخی ها، سختی ها، خلوص و ...
تمام راه از #ذوق خوابم نمی برد ...
#حرف_های_امیرحسین و کتاب هایی که خودم خونده بودم
توی سرم مرور می شد ... .
وقتی رسیدیم ...
خیلی بهتر از حرف راوی ها و نوشته ها بود ...
برای من #خارجی_تازه_مسلمان،
ذره ذره اون #خاک_ها حس عجیبی داشت ...
#علی_الخصوص_طلائیه ...
#سه_راه_شهادت ... .🇮🇷
از جمع جدا شدم رفتم یه گوشه ...
اونقدر #حس_حضورشهدا برام زنده بود که
حس می کردم فقط یه پرده نازک بین ماست ...
همون جا کنار ما بودن ... .
اشک می ریختم و باهاشون صحبت می کردم ...
از #امیرحسینم براشون تعریف کردم
و خواستم هر جا هست مراقبش باشن ...
فردا، آخرین روز بود ...
می رفتیم شلمچه ...
دلم گرفته بود ...
کاش می شد منو همون جا می گذاشتن و برمی گشتن ...
تمام شب رو #گریه کردم ... .
راهی #شلمچه شدیم ...
برعکس دفعات قبل، قرار شد توی راه راوی رو سوار کنیم ...
ته اتوبوس برای خودم دم گرفته بودم ...
چادرم رو انداخته بودم توی صورتم ... با #شهدا حرف می زدم و #گریه می کردم
توی همون حال #خوابم برد ... .
بین خواب و بیداری ...
یه صدا توی گوشم پیچید ...
ادامه دارد..
🍁@ferdows18 💯
فردوس بهشت محلات تهران🍁
💟 #عــاشــقـانـہای_بــراےتو
قسمت هجدهم
رفتم #حرم و #توسل کردم ...
#چهل_روز، روزه گرفتم ...
هر چند دلم چیز دیگه ای می گفت اما از آقا خواستم این #محبت رو از دلم بردارن ... .
#خواستگارها یکی پس از دیگری میومدن ...
اما مشکل من هنوز سر جاش بود ...
یک سال دیگه هم همین طور گذشت ... .
اون سال برای #اردوی_نوروز از بچه ها نظرسنجی کردن ...
بین شمال و جنوب ...
نظر بچه ها بیشتر شمال بود اما من عقب نشینی نکردم ...
#جنوب_بوی_باروت_می_داد ... .
با همه بچه ها دونه دونه حرف زدم ...
اونقدر تلاش کردم که آخر، به اتفاق آراء رفتیم جنوب ...
از #خوشحالی توی پوست خودم نمی گنجیدم ... .
هر چند #امیرحسین از خاطرات طولانی اساراتش زیاد حرف نمی زد که ناراحت نشم ...
اما خیلی از #خاطرات کوتاهش توی #جبهه برام تعریف کرده بود ...
رزمنده ها، زندگی شون، شوخی ها، سختی ها، خلوص و ...
تمام راه از #ذوق خوابم نمی برد ...
#حرف_های_امیرحسین و کتاب هایی که خودم خونده بودم
توی سرم مرور می شد ... .
وقتی رسیدیم ...
خیلی بهتر از حرف راوی ها و نوشته ها بود ...
برای من #خارجی_تازه_مسلمان،
ذره ذره اون #خاک_ها حس عجیبی داشت ...
#علی_الخصوص_طلائیه ...
#سه_راه_شهادت ... .🇮🇷
از جمع جدا شدم رفتم یه گوشه ...
اونقدر #حس_حضورشهدا برام زنده بود که
حس می کردم فقط یه پرده نازک بین ماست ...
همون جا کنار ما بودن ... .
اشک می ریختم و باهاشون صحبت می کردم ...
از #امیرحسینم براشون تعریف کردم
و خواستم هر جا هست مراقبش باشن ...
فردا، آخرین روز بود ...
می رفتیم شلمچه ...
دلم گرفته بود ...
کاش می شد منو همون جا می گذاشتن و برمی گشتن ...
تمام شب رو #گریه کردم ... .
راهی #شلمچه شدیم ...
برعکس دفعات قبل، قرار شد توی راه راوی رو سوار کنیم ...
ته اتوبوس برای خودم دم گرفته بودم ...
چادرم رو انداخته بودم توی صورتم ... با #شهدا حرف می زدم و #گریه می کردم
توی همون حال #خوابم برد ... .
بین خواب و بیداری ...
یه صدا توی گوشم پیچید ...
ادامه دارد..
🍁@ferdows18 💯
فردوس بهشت محلات تهران🍁
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
#الله_اکبر
🔺 برای نخستین بار در دنیا
✅ اجرای دقیق و مو به موی تمام وقایع جنگی #روز_عاشورا در کشور #عراق که هر مسلمانی آرزوی دیدنش را دارد! این صحنه آرایی باشکوه و خارق العاده روز عاشورا ، توسط هزاران هنرمندان زن و مرد عرب، طی شش ماه تمرین مداوم و سخت، در #خاک_کربلا به تصویر کشیده شده است!
🔴حتما تماشا کنید و برای تمام عاشقان حضرت ارسال کنید...🙏
🏴 @ferdows18 💯
#فردوسبهشتمحلاتتهران 🏴
🔺 برای نخستین بار در دنیا
✅ اجرای دقیق و مو به موی تمام وقایع جنگی #روز_عاشورا در کشور #عراق که هر مسلمانی آرزوی دیدنش را دارد! این صحنه آرایی باشکوه و خارق العاده روز عاشورا ، توسط هزاران هنرمندان زن و مرد عرب، طی شش ماه تمرین مداوم و سخت، در #خاک_کربلا به تصویر کشیده شده است!
🔴حتما تماشا کنید و برای تمام عاشقان حضرت ارسال کنید...🙏
🏴 @ferdows18 💯
#فردوسبهشتمحلاتتهران 🏴