#شاهنامه_فردوسی_بزرگ
#بخش_یکم،
۱
به نام خداوند جان و خرد
کزین برتر اندیشه برنگذرد
خداوند نام و خداوند جای
خداوند روزی ده رهنمای
خداوند کیوان و گردان سپهر
فروزنده ماه و ناهید و مهر
ز نام و نشان و گمان برترست
نگارندهٔ بر شده پیکرست
به بینندگان آفریننده را
نبینی مرنجان دو بیننده را
نیابد بدو نیز اندیشه راه
که او برتر از نام و از جایگاه
سخن هر چه زین گوهران بگذرد
نیابد بدو راه جان و خرد
خرد گر سخن برگزیند همی
همان را گزیند که بیند همی
ستودن نداند کس او را چو هست
میان بندگی را ببایدت بست
خرد را و جان را همی سنجد اوی
در اندیشهٔ سخته کی گنجد اوی
بدین آلت رای و جان و زبان
ستود آفریننده را کی توان
به هستیش باید که خستو شوی
ز گفتار بیکار یکسو شوی
پرستنده باشی و جوینده راه
به ژرفی به فرمانش کردن نگاه
توانا بود هر که دانا بود
ز دانش دل پیر برنا بود
از این پرده برتر سخنگاه نیست
ز هستی مر اندیشه را راه نیست
@farzandan_parsi
🦅🦅🦅🦅🦅🦅🦅🦅🦅🦅🦅🦅🦅🦅🦅🦅🦅
#بخش_یکم،
۱
به نام خداوند جان و خرد
کزین برتر اندیشه برنگذرد
خداوند نام و خداوند جای
خداوند روزی ده رهنمای
خداوند کیوان و گردان سپهر
فروزنده ماه و ناهید و مهر
ز نام و نشان و گمان برترست
نگارندهٔ بر شده پیکرست
به بینندگان آفریننده را
نبینی مرنجان دو بیننده را
نیابد بدو نیز اندیشه راه
که او برتر از نام و از جایگاه
سخن هر چه زین گوهران بگذرد
نیابد بدو راه جان و خرد
خرد گر سخن برگزیند همی
همان را گزیند که بیند همی
ستودن نداند کس او را چو هست
میان بندگی را ببایدت بست
خرد را و جان را همی سنجد اوی
در اندیشهٔ سخته کی گنجد اوی
بدین آلت رای و جان و زبان
ستود آفریننده را کی توان
به هستیش باید که خستو شوی
ز گفتار بیکار یکسو شوی
پرستنده باشی و جوینده راه
به ژرفی به فرمانش کردن نگاه
توانا بود هر که دانا بود
ز دانش دل پیر برنا بود
از این پرده برتر سخنگاه نیست
ز هستی مر اندیشه را راه نیست
@farzandan_parsi
🦅🦅🦅🦅🦅🦅🦅🦅🦅🦅🦅🦅🦅🦅🦅🦅🦅
#شاهنامه_فردوسی_بزرگ
#بخش_دوم
(۲)
کنون ای خردمند وصف خرد
بدین جایگه گفتن اندرخورد
کنون تا چه داری بیار از خرد
که گوش نیوشنده زو برخورد
خرد بهتر از هر چه ایزد بداد
ستایش خرد را به از راه داد
خرد رهنمای و خرد دلگشای
خرد دست گیرد به هر دو سرای
ازو شادمانی وزویت غمیست
وزویت فزونی وزویت کمیست
خرد تیره و مرد روشن روان
نباشد همی شادمان یک زمان
چه گفت آن خردمند مرد خرد
که دانا ز گفتار از برخورد
کسی کو خرد را ندارد ز پیش
دلش گردد از کردهٔ خویش ریش
هشیوار دیوانه خواند ورا
همان خویش بیگانه داند ورا
ازویی به هر دو سرای ارجمند
گسسته خرد پای دارد ببند
خرد چشم جانست چون بنگری
تو بیچشم شادان جهان نسپری
نخست آفرینش خرد را شناس
نگهبان جانست و آن سه پاس
سه پاس تو چشم است وگوش و زبان
کزین سه رسد نیک و بد بیگمان
خرد را و جان را که یارد ستود
و گر من ستایم که یارد شنود
حکیما چو کس نیست گفتن چه سود
ازین پس بگو کافرینش چه بود
تویی کردهٔ کردگار جهان
ببینی همی آشکار و نهان
به گفتار دانندگان راه جوی
به گیتی بپوی و به هر کس بگوی
ز هر دانشی چون سخن بشنوی
از آموختن یک زمان نغنوی
چو دیدار یابی به شاخ سخن
بدانی که دانش نیاید به بن
@farzandan_parsi
🦅🦅🦅🦅🦅🦅🦅🦅🦅🦅🦅🦅🦅🦅🦅🦅🦅
#بخش_دوم
(۲)
کنون ای خردمند وصف خرد
بدین جایگه گفتن اندرخورد
کنون تا چه داری بیار از خرد
که گوش نیوشنده زو برخورد
خرد بهتر از هر چه ایزد بداد
ستایش خرد را به از راه داد
خرد رهنمای و خرد دلگشای
خرد دست گیرد به هر دو سرای
ازو شادمانی وزویت غمیست
وزویت فزونی وزویت کمیست
خرد تیره و مرد روشن روان
نباشد همی شادمان یک زمان
چه گفت آن خردمند مرد خرد
که دانا ز گفتار از برخورد
کسی کو خرد را ندارد ز پیش
دلش گردد از کردهٔ خویش ریش
هشیوار دیوانه خواند ورا
همان خویش بیگانه داند ورا
ازویی به هر دو سرای ارجمند
گسسته خرد پای دارد ببند
خرد چشم جانست چون بنگری
تو بیچشم شادان جهان نسپری
نخست آفرینش خرد را شناس
نگهبان جانست و آن سه پاس
سه پاس تو چشم است وگوش و زبان
کزین سه رسد نیک و بد بیگمان
خرد را و جان را که یارد ستود
و گر من ستایم که یارد شنود
حکیما چو کس نیست گفتن چه سود
ازین پس بگو کافرینش چه بود
تویی کردهٔ کردگار جهان
ببینی همی آشکار و نهان
به گفتار دانندگان راه جوی
به گیتی بپوی و به هر کس بگوی
ز هر دانشی چون سخن بشنوی
از آموختن یک زمان نغنوی
چو دیدار یابی به شاخ سخن
بدانی که دانش نیاید به بن
@farzandan_parsi
🦅🦅🦅🦅🦅🦅🦅🦅🦅🦅🦅🦅🦅🦅🦅🦅🦅
#شاهنامه_فردوسی_بزرگ
#بخش_سوم
۳
از آغاز باید که دانی درست
سر مایهٔ گوهران از نخست
که یزدان ز ناچیز چیز آفرید
بدان تا توانایی آرد پدید
سرمایهٔ گوهران این چهار
برآورده بیرنج و بیروزگار
یکی آتشی برشده تابناک
میان آب و باد از بر تیره خاک
نخستین که آتش به جنبش دمید
ز گرمیش پس خشکی آمد پدید
وزان پس ز آرام سردی نمود
ز سردی همان باز تری فزود
چو این چار گوهر به جای آمدند
ز بهر سپنجی سرای آمدند
گهرها یک اندر دگر ساخته
ز هرگونه گردن برافراخته
پدید آمد این گنبد تیزرو
شگفتی نمایندهٔ نوبهنو
ابر ده و دو هفت شد کدخدای
گرفتند هر یک سزاوار جای
در بخشش و دادن آمد پدید
ببخشید دانا چنان چون سزید
فلکها یک اندر دگر بسته شد
بجنبید چون کار پیوسته شد
چو دریا و چون کوه و چون دشت و راغ
زمین شد به کردار روشن چراغ
ببالید کوه آبها بر دمید
سر رستنی سوی بالا کشید
زمین را بلندی نبد جایگاه
یکی مرکزی تیره بود و سیاه
ستاره برو بر شگفتی نمود
به خاک اندرون روشنائی فزود
همی بر شد آتش فرود آمد آب
همی گشت گرد زمین آفتاب
گیا رست با چند گونه درخت
به زیر اندر آمد سرانشان ز بخت
ببالد ندارد جز این نیرویی
نپوید چو پیوندگان هر سویی
وزان پس چو جنبنده آمد پدید
همه رستنی زیر خویش آورید
خور و خواب و آرام جوید همی
وزان زندگی کام جوید همی
نه گویا زبان و نه جویا خرد
ز خاک و ز خاشاک تن پرورد
نداند بد و نیک فرجام کار
نخواهد ازو بندگی کردگار
چو دانا توانا بد و دادگر
از ایرا نکرد ایچ پنهان هنر
چنینست فرجام کار جهان
نداند کسی آشکار و نهان
@farzandan_parsi
🦅🦅🦅🦅🦅🦅🦅🦅🦅🦅🦅🦅🦅🦅🦅🦅🦅
#بخش_سوم
۳
از آغاز باید که دانی درست
سر مایهٔ گوهران از نخست
که یزدان ز ناچیز چیز آفرید
بدان تا توانایی آرد پدید
سرمایهٔ گوهران این چهار
برآورده بیرنج و بیروزگار
یکی آتشی برشده تابناک
میان آب و باد از بر تیره خاک
نخستین که آتش به جنبش دمید
ز گرمیش پس خشکی آمد پدید
وزان پس ز آرام سردی نمود
ز سردی همان باز تری فزود
چو این چار گوهر به جای آمدند
ز بهر سپنجی سرای آمدند
گهرها یک اندر دگر ساخته
ز هرگونه گردن برافراخته
پدید آمد این گنبد تیزرو
شگفتی نمایندهٔ نوبهنو
ابر ده و دو هفت شد کدخدای
گرفتند هر یک سزاوار جای
در بخشش و دادن آمد پدید
ببخشید دانا چنان چون سزید
فلکها یک اندر دگر بسته شد
بجنبید چون کار پیوسته شد
چو دریا و چون کوه و چون دشت و راغ
زمین شد به کردار روشن چراغ
ببالید کوه آبها بر دمید
سر رستنی سوی بالا کشید
زمین را بلندی نبد جایگاه
یکی مرکزی تیره بود و سیاه
ستاره برو بر شگفتی نمود
به خاک اندرون روشنائی فزود
همی بر شد آتش فرود آمد آب
همی گشت گرد زمین آفتاب
گیا رست با چند گونه درخت
به زیر اندر آمد سرانشان ز بخت
ببالد ندارد جز این نیرویی
نپوید چو پیوندگان هر سویی
وزان پس چو جنبنده آمد پدید
همه رستنی زیر خویش آورید
خور و خواب و آرام جوید همی
وزان زندگی کام جوید همی
نه گویا زبان و نه جویا خرد
ز خاک و ز خاشاک تن پرورد
نداند بد و نیک فرجام کار
نخواهد ازو بندگی کردگار
چو دانا توانا بد و دادگر
از ایرا نکرد ایچ پنهان هنر
چنینست فرجام کار جهان
نداند کسی آشکار و نهان
@farzandan_parsi
🦅🦅🦅🦅🦅🦅🦅🦅🦅🦅🦅🦅🦅🦅🦅🦅🦅
#شاهنامه_فردوسی_بزرگ
#بخش (۴)
چو زین بگذری مردم آمد پدید
شد این بندها را سراسر کلید
سرش راست بر شد چو سرو بلند
به گفتار خوب و خرد کاربند
پذیرندهٔ هوش و رای و خرد
مر او را دد و دام فرمان برد
ز راه خرد بنگری اندکی
که مردم به معنی چه باشد یکی
مگر مردمی خیره خوانی همی
جز این را نشانی ندانی همی
ترا از دو گیتی برآوردهاند
به چندین میانجی بپروردهاند
نخستین فترت پسین شمار
تویی خویشتن را به بازی مدار
شنیدم ز دانا دگرگونه زین
چه دانیم راز جهان آفرین
نگه کن سرانجام خود را ببین
چو کاری بیابی ازین به گزین
به رنج اندر آری تنت را رواست
که خود رنج بردن به دانش سزاست
چو خواهی که یابی ز هر بد رها
سر اندر نیاری به دام بلا
نگه کن بدین گنبد تیزگرد
که درمان ازویست و زویست درد
نه گشت زمانه بفرسایدش
نه آن رنج و تیمار بگزایدش
نه از جنبش آرام گیرد همی
نه چون ما تباهی پذیرد همی
ازو دان فزونی ازو هم شمار
بد و نیک نزدیک او آشکار
@farzandan_parsi
🦅🦅🦅🦅🦅🦅🦅🦅🦅🦅🦅🦅🦅🦅🦅🦅🦅
#بخش (۴)
چو زین بگذری مردم آمد پدید
شد این بندها را سراسر کلید
سرش راست بر شد چو سرو بلند
به گفتار خوب و خرد کاربند
پذیرندهٔ هوش و رای و خرد
مر او را دد و دام فرمان برد
ز راه خرد بنگری اندکی
که مردم به معنی چه باشد یکی
مگر مردمی خیره خوانی همی
جز این را نشانی ندانی همی
ترا از دو گیتی برآوردهاند
به چندین میانجی بپروردهاند
نخستین فترت پسین شمار
تویی خویشتن را به بازی مدار
شنیدم ز دانا دگرگونه زین
چه دانیم راز جهان آفرین
نگه کن سرانجام خود را ببین
چو کاری بیابی ازین به گزین
به رنج اندر آری تنت را رواست
که خود رنج بردن به دانش سزاست
چو خواهی که یابی ز هر بد رها
سر اندر نیاری به دام بلا
نگه کن بدین گنبد تیزگرد
که درمان ازویست و زویست درد
نه گشت زمانه بفرسایدش
نه آن رنج و تیمار بگزایدش
نه از جنبش آرام گیرد همی
نه چون ما تباهی پذیرد همی
ازو دان فزونی ازو هم شمار
بد و نیک نزدیک او آشکار
@farzandan_parsi
🦅🦅🦅🦅🦅🦅🦅🦅🦅🦅🦅🦅🦅🦅🦅🦅🦅
Forwarded from سرای فرزندان ایران. (🦅 شهباز 🦅)
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
جایگاه
#شاهنامه_فردوسی
در تاجیکستان.
ببینید پند آموز است
که آنان(کشورهای آسیای میانه)
پایبندی بیشتری دارند.
#ما که دیگه هیچ نگو.!!!!!
#شب_خوش🌙
@farzandan_parsi
🦅🦅🦅🦅🦅🦅🦅🦅🦅🦅🦅🦅🦅🦅🦅🦅🦅
#شاهنامه_فردوسی
در تاجیکستان.
ببینید پند آموز است
که آنان(کشورهای آسیای میانه)
پایبندی بیشتری دارند.
#ما که دیگه هیچ نگو.!!!!!
#شب_خوش🌙
@farzandan_parsi
🦅🦅🦅🦅🦅🦅🦅🦅🦅🦅🦅🦅🦅🦅🦅🦅🦅
✍️ #شاهنامه،
شناسنامه ما ایرانیان ست.
#شاهنامه_فردوسی،
شناسنامه و بُنچاکِ سرزمین ماست.
پس ایرانیان باید بکوشند که،
آن را بیشتر و بهتر بشناسند.
بویژه اکنون که بیش و کم به آن بی مهری میشود،
مردم باید بیشتر از گذشته شاهنامه بخوانند. چون این رزمنامه بزرگ،
میتواند مایه سربلندی، بالندگی و نازش ما ایرانیان، را دوباره زنده کند.
شاهنامه فردوسی هنگامی سروده شد،
که شناسه (هویت) ایرانی رو به نابودی نهاده بود.
تازیان هر کجا که پا میگذاشتند،
فرهنگ و زبان آن دیار را نابود میکردند.
این دردِ جانکاه میتوانست در ایران هم روی دهد.
و این شاهنامه نگذاشت که گرفتار این گزند بشویم.
در سده چهارم دوران نوزایی(رنسانس) ایرانیان،
که یک بازگشت همه سویه به شناسه ایرانی و خویشتن خویش،
به شمار میآید،
فردوسی برجسته ترین کنشگر این میدان بود. او کاری کرد تا زبان پارسی چنان توانا شود،
که هیچ آسیبی از بیرون نتواند گرفتار کند.
شاهنامه با دیگر رزمنامههای تاریخ،
همانندی و همسانی چندانی ندارد.
و بجز ویژگیهای یکسان همهی رزمنامهها، همچون داشتن مَنشِ پهلوانی و جنگجویی،
در دیگر جاها همچون انگیزهها،
اندیشهها و ارزشها،
دگرگونیهای فراوانی با آنان دارد.
@farzandan_parsi.
Forwarded from سرای فرزندان ایران. (سیاه منصور)
#زیبایی_شناسی_زبان.
زبان شیرین پارسی از فرهنگ و شناسهیِ ما پاسبانی میکند وما هم از زبان پارسی پاسبانی میکنیم.......
نخست آفرینش خرد را شناس
نگهبان جانست و آن سه پاس
سه پاس تو چشم است وگوش و زبان
کزین سه رسد نیک و بد بیگمان.
#شاهنامه_فردوسی_بزرگ.
@farzandan_parsi.
زبان شیرین پارسی از فرهنگ و شناسهیِ ما پاسبانی میکند وما هم از زبان پارسی پاسبانی میکنیم.......
نخست آفرینش خرد را شناس
نگهبان جانست و آن سه پاس
سه پاس تو چشم است وگوش و زبان
کزین سه رسد نیک و بد بیگمان.
#شاهنامه_فردوسی_بزرگ.
@farzandan_parsi.
Forwarded from سرای فرزندان ایران. (سیاه منصور)
✍️ #شاهنامه،
شناسنامه ما ایرانیان ست.
#شاهنامه_فردوسی،
شناسنامه و بُنچاکِ سرزمین ماست.
پس ایرانیان باید بکوشند که،
آن را بیشتر و بهتر بشناسند.
بویژه اکنون که بیش و کم به آن بی مهری میشود،
مردم باید بیشتر از گذشته شاهنامه بخوانند. چون این رزمنامه بزرگ،
میتواند مایه سربلندی، بالندگی و نازش ما ایرانیان، را دوباره زنده کند.
شاهنامه فردوسی هنگامی سروده شد،
که شناسه (هویت) ایرانی رو به نابودی نهاده بود.
تازیان هر کجا که پا میگذاشتند،
فرهنگ و زبان آن دیار را نابود میکردند.
این دردِ جانکاه میتوانست در ایران هم روی دهد.
و این شاهنامه نگذاشت که گرفتار این گزند بشویم.
در سده چهارم دوران نوزایی(رنسانس) ایرانیان،
که یک بازگشت همه سویه به شناسه ایرانی و خویشتن خویش،
به شمار میآید،
فردوسی برجسته ترین کنشگر این میدان بود. او کاری کرد تا زبان پارسی چنان توانا شود،
که هیچ آسیبی از بیرون نتواند گرفتار کند.
شاهنامه با دیگر رزمنامههای تاریخ،
همانندی و همسانی چندانی ندارد.
و بجز ویژگیهای یکسان همهی رزمنامهها، همچون داشتن مَنشِ پهلوانی و جنگجویی،
در دیگر جاها همچون انگیزهها،
اندیشهها و ارزشها،
دگرگونیهای فراوانی با آنان دارد.
@farzandan_parsi.
✍️ #شاهنامه،
شناسنامه ما ایرانیان ست.
#شاهنامه_فردوسی،
شناسنامه و بُنچاکِ سرزمین ماست.
پس ایرانیان باید بکوشند که،
آن را بیشتر و بهتر بشناسند.
بویژه اکنون که بیش و کم به آن بی مهری میشود،
مردم باید بیشتر از گذشته شاهنامه بخوانند. چون این رزمنامه بزرگ، میتواند مایه سربلندی،
بالندگی و نازش ما ایرانیان، را دوباره زنده کند.
شاهنامه فردوسی هنگامی سروده شد،
که شناسه(هویت) ایرانی رو به نابودی نهاده بود.
تازیان هر کجا که پا میگذاشتند،
فرهنگ و زبان آن دیار را نابود میکردند.
این دردِ جانکاه میتوانست در ایران هم روی دهد.
و این شاهنامه نگذاشت که گرفتار این گزند بشویم.
در سده چهارم دوران نوزایی(رنسانس) ایرانیان،
که یک بازگشت همه سویه به شناسه ایرانی و خویشتن خویش،
به شمار میآید،
فردوسی برجسته ترین کنشگر این میدان بود.
او کاری کرد تا زبان پارسی همچنان توانا شود،
که هیچ آسیبی از بیرون نتواند گرفتار کند.
شاهنامه با دیگر رزمنامههای تاریخ،
همانندی و همسانی چندانی ندارد.
و بجز ویژگیهای یکسان همهی رزمنامهها،
همچون داشتن مَنشِ پهلوانی و جنگجویی،
در دیگر جاها همچون انگیزهها،
اندیشهها و ارزشها،
دگرگونیهای فراوانی با آنان دارد.
@farzandan_parsi.
🦅🦅🦅🦅🦅🦅🦅🦅🦅🦅🦅🦅🦅🦅🦅🦅🦅
Forwarded from سرای فرزندان ایران. (سیاه منصور)
📚📘📔📗📕📖🖌
📚📙📗📓📖🖌
#شاهنامه_فردوسی.
بخش (۷۲)
#پادشاهی_منوچهر؛
بخش( ۱۶ )
چو در کابل این داستان فاش گشت
سر مرزبان پر ز پرخاش گشت
برآشفت و سیندخت را پیش خواند
همه خشم رودابه بر وی براند
بدو گفت کاکنون جزین رای نیست
که با شاه گیتی مرا پای نیست
که آرمت با دخت ناپاک تن
کشم زارتان بر سر انجمن
مگر شاه ایران ازین خشم و کین
بر آساید و رام گردد زمین
به کابل که با سام یارد چخید
ازان زخم گرزش که یارد چشید
چو بشنید سیندخت بنشست پست
دل چارهجوی اندر اندیشه بست
یکی چاره آورد از دل به جای
که بد ژرف بین و فزاینده رای
وزان پس دوان دست کرده به کش
بیامد بر شاه خورشید فش
بدو گفت بشنو ز من یک سخن
چو دیگر یکی کامت آید بکن
تو را خواسته گر ز بهر تن ست
ببخش و بدان کین شب آبستن ست
اگر چند باشد شب دیریاز
برو تیرگی هم نماند دراز
شود روز چون چشمه روشن شود
جهان چون نگین بدخشان شود
بدو گفت مهراب کز باستان
مزن در میان یلان داستان
بگو آنچه دانی و جان را بکوش
وگر چادر خون به تن بر بپوش
بدو گفت سیندخت کای سرفراز
بود کت به خونم نیاید نیاز
مرا رفت باید به نزدیک سام
زبان برگشایم چو تیغ از نیام
بگویم بدو آنچه گفتن سزد
خرد خام گفتارها را پزد
ز من رنج جان و ز تو خواسته
سپردن به من گنج آراسته
بدو گفت مهراب بستان کلید
غم گنج هرگز نباید کشید
پرستنده و اسپ و تخت و کلاه
بیارای و با خویشتن بر به راه
مگر شهر کابل نه سوزد به ما
چو پژمرده شد برفروزد به ما
چین گفت سیندخت کای نامدار
به جای روان خواسته خوار دار
نباید که چون من شوم چارهجوی
تو رودابه را سختی آری به روی
مرا در جهان انده جان اوست
کنون با توم روز پیمان اوست
ندارم همی انده خویشتن
ازویست این درد و اندوه من
یکی سخت پیمان ستد زو نخست
پس آنگه به مردی ره چاره جست
بیاراست تن را به دیبا و زر
به در و به یاقوت پرمایه سر
پس از گنج زرش ز بهر نثار
برون کرد دینار چون سیهزار
به زرین ستام آوریدند سی
از اسپان تازی و از پارسی
ابا طوق زرین پرستنده شست
یکی جام زر هر یکی را به دست
پر از مشک و کافور و یاغوت و زر
ز پیروزهی چند چندی گهر
چهل جامه دیبای پیکر به زر
طرازش همه گونه گونه گهر
به زرین و سیمین دوصد تیغ هند
جزان سی به زهراب داده پرند
صد اشتر همه مادهی سرخ موی
صد استر همه بارکش راه جوی
یکی تاج پرگوهر شاهوار
ابا توغ و با یاره و گوشوار
بسان سپهری یکی تخت زر
برو ساخته چند گونه گهر
برش خسروی بیست پهنای او
چو سیصد فزون بود بالای او
وزان ژندهپیلان هندی چهار
همه جامه و فرش کردند بار....
دنباله داستان درنگ دیگر.
📘 🖌 @FARZANDAN_PARSI.💡
📚📘📔📗📕📖🖌
📚📙📗📓📖🖌
📚📙📗📓📖🖌
#شاهنامه_فردوسی.
بخش (۷۲)
#پادشاهی_منوچهر؛
بخش( ۱۶ )
چو در کابل این داستان فاش گشت
سر مرزبان پر ز پرخاش گشت
برآشفت و سیندخت را پیش خواند
همه خشم رودابه بر وی براند
بدو گفت کاکنون جزین رای نیست
که با شاه گیتی مرا پای نیست
که آرمت با دخت ناپاک تن
کشم زارتان بر سر انجمن
مگر شاه ایران ازین خشم و کین
بر آساید و رام گردد زمین
به کابل که با سام یارد چخید
ازان زخم گرزش که یارد چشید
چو بشنید سیندخت بنشست پست
دل چارهجوی اندر اندیشه بست
یکی چاره آورد از دل به جای
که بد ژرف بین و فزاینده رای
وزان پس دوان دست کرده به کش
بیامد بر شاه خورشید فش
بدو گفت بشنو ز من یک سخن
چو دیگر یکی کامت آید بکن
تو را خواسته گر ز بهر تن ست
ببخش و بدان کین شب آبستن ست
اگر چند باشد شب دیریاز
برو تیرگی هم نماند دراز
شود روز چون چشمه روشن شود
جهان چون نگین بدخشان شود
بدو گفت مهراب کز باستان
مزن در میان یلان داستان
بگو آنچه دانی و جان را بکوش
وگر چادر خون به تن بر بپوش
بدو گفت سیندخت کای سرفراز
بود کت به خونم نیاید نیاز
مرا رفت باید به نزدیک سام
زبان برگشایم چو تیغ از نیام
بگویم بدو آنچه گفتن سزد
خرد خام گفتارها را پزد
ز من رنج جان و ز تو خواسته
سپردن به من گنج آراسته
بدو گفت مهراب بستان کلید
غم گنج هرگز نباید کشید
پرستنده و اسپ و تخت و کلاه
بیارای و با خویشتن بر به راه
مگر شهر کابل نه سوزد به ما
چو پژمرده شد برفروزد به ما
چین گفت سیندخت کای نامدار
به جای روان خواسته خوار دار
نباید که چون من شوم چارهجوی
تو رودابه را سختی آری به روی
مرا در جهان انده جان اوست
کنون با توم روز پیمان اوست
ندارم همی انده خویشتن
ازویست این درد و اندوه من
یکی سخت پیمان ستد زو نخست
پس آنگه به مردی ره چاره جست
بیاراست تن را به دیبا و زر
به در و به یاقوت پرمایه سر
پس از گنج زرش ز بهر نثار
برون کرد دینار چون سیهزار
به زرین ستام آوریدند سی
از اسپان تازی و از پارسی
ابا طوق زرین پرستنده شست
یکی جام زر هر یکی را به دست
پر از مشک و کافور و یاغوت و زر
ز پیروزهی چند چندی گهر
چهل جامه دیبای پیکر به زر
طرازش همه گونه گونه گهر
به زرین و سیمین دوصد تیغ هند
جزان سی به زهراب داده پرند
صد اشتر همه مادهی سرخ موی
صد استر همه بارکش راه جوی
یکی تاج پرگوهر شاهوار
ابا توغ و با یاره و گوشوار
بسان سپهری یکی تخت زر
برو ساخته چند گونه گهر
برش خسروی بیست پهنای او
چو سیصد فزون بود بالای او
وزان ژندهپیلان هندی چهار
همه جامه و فرش کردند بار....
دنباله داستان درنگ دیگر.
📘 🖌 @FARZANDAN_PARSI.💡
📚📘📔📗📕📖🖌
📚📙📗📓📖🖌
🔸پادشاهی: منوچهر،
🔹 (بخش بیست و نهم.)
اما مرغزار خُرم و دروگر با داس تیز مَثَل آدمی است که همانند گیاه است و دروگر مرگ است که پیر و جوان و نبیره و نیا و مرد و زن شکار او میباشند و در چشم او یکسان.
اما شهرستان بر فراز کوهسار سرای واپسین است و ساختمانهایی که در هامون و خارستان سرای دنیا و جهان امانت.
مرگ بر سان زمینلرزه و توفان درآید و ما را ناگزیر از جهان سپنجی به سرای جاودانی برد و نهاد جهان بدینگونه است و کسی جز برای مردن از مادر زاده نشده است.
چون زال این پاسخها میگوید:
موبدان خردمندی او را آفرین میگویند،
و شاه نیز بر او آفرین میگوید و سپس ازو میخواهد که در میدان رود و هنر نمایی کند.
زال با تیر و کمان به میدان میشتابد و هنر نماییها میکند،
سپس با تنی چند از پهلوانان و مردان جنگی زور آزمایی میکند و زُبدهترین سوار را از زین بر میگیرد و آسان بر زمین میافکند و شاه و همراهان لب به آفرینِ او میگشایند.
⛓🔗 دنباله دارد ....
📚برگردان روایت گونه #شاهنامه_فردوسی،
به نثر؛
دکتر: #سیدمحمد_دبیر_سیاقی؛
نشر: #قطره.
📘🖌@FARZANDAN_PARSI.💡
🌾🦅🌾🦅🌾🦅🌾🦅🌾
🔹 (بخش بیست و نهم.)
اما مرغزار خُرم و دروگر با داس تیز مَثَل آدمی است که همانند گیاه است و دروگر مرگ است که پیر و جوان و نبیره و نیا و مرد و زن شکار او میباشند و در چشم او یکسان.
اما شهرستان بر فراز کوهسار سرای واپسین است و ساختمانهایی که در هامون و خارستان سرای دنیا و جهان امانت.
مرگ بر سان زمینلرزه و توفان درآید و ما را ناگزیر از جهان سپنجی به سرای جاودانی برد و نهاد جهان بدینگونه است و کسی جز برای مردن از مادر زاده نشده است.
چون زال این پاسخها میگوید:
موبدان خردمندی او را آفرین میگویند،
و شاه نیز بر او آفرین میگوید و سپس ازو میخواهد که در میدان رود و هنر نمایی کند.
زال با تیر و کمان به میدان میشتابد و هنر نماییها میکند،
سپس با تنی چند از پهلوانان و مردان جنگی زور آزمایی میکند و زُبدهترین سوار را از زین بر میگیرد و آسان بر زمین میافکند و شاه و همراهان لب به آفرینِ او میگشایند.
⛓🔗 دنباله دارد ....
📚برگردان روایت گونه #شاهنامه_فردوسی،
به نثر؛
دکتر: #سیدمحمد_دبیر_سیاقی؛
نشر: #قطره.
📘🖌@FARZANDAN_PARSI.💡
🌾🦅🌾🦅🌾🦅🌾🦅🌾
🗓 #رووزشمار_ایرانی:
☀️ رووز پنچشنبه.= #اورمزد_شید؛
۲۵ 🐟اسفند 🌖 ماه #ارد_راستی_و_درستی،
🌞 ۲۵۸۱= #هخامنشی.
🌞 ۱۴۱۰۱= #اهوورایی.
🌞 ۷۰۴۴= #میترایی_آریایی.
🌞 ۳۷۶۰= #زرتشتی.
☀️ ۱۴۰۱= #خورشیدی. ✴ ۲۵ / ۱۲ / ۱۴۰۱ ✴
🌞 ۱۳۹۰= #یزدگردی.
🌞 ۱۵۹۳= #دیلمی.
🌞 ۲۷۲۱= #کووردی.
🌞۲۰۲۳= #ترسایی....
🔻روویدادهای امرووز؛🔻
🗓روز بزرگداشت #پروین_اعتصامی.
🗓 بمباران شیمیایی حلبچه به دست ارتش عراق(۱۳۶۶ خورشيدی)
🗓 هزارهی #شاهنامه_فردوسی، هزارمین سالگرد پایان سرایش شاهنامه_فردوسی_بزرگ.
📘🖌@FARZANDAN_PARSI.💡
🌾🦅🌾🦅🌾🦅🌾🦅
☀️ رووز پنچشنبه.= #اورمزد_شید؛
۲۵ 🐟اسفند 🌖 ماه #ارد_راستی_و_درستی،
🌞 ۲۵۸۱= #هخامنشی.
🌞 ۱۴۱۰۱= #اهوورایی.
🌞 ۷۰۴۴= #میترایی_آریایی.
🌞 ۳۷۶۰= #زرتشتی.
☀️ ۱۴۰۱= #خورشیدی. ✴ ۲۵ / ۱۲ / ۱۴۰۱ ✴
🌞 ۱۳۹۰= #یزدگردی.
🌞 ۱۵۹۳= #دیلمی.
🌞 ۲۷۲۱= #کووردی.
🌞۲۰۲۳= #ترسایی....
🔻روویدادهای امرووز؛🔻
🗓روز بزرگداشت #پروین_اعتصامی.
🗓 بمباران شیمیایی حلبچه به دست ارتش عراق(۱۳۶۶ خورشيدی)
🗓 هزارهی #شاهنامه_فردوسی، هزارمین سالگرد پایان سرایش شاهنامه_فردوسی_بزرگ.
📘🖌@FARZANDAN_PARSI.💡
🌾🦅🌾🦅🌾🦅🌾🦅