Forwarded from سرای فرزندان ایران. (گندم)
🍃🌺🌿🌸🍃🍄🍀🌻
🌻🍃🌸🍀🌺🍃
🌲🌷🍃🌼
🌞🌿🌺
🍃🍄
🌺
🌻
۱۴۰۲ / ۰۱ / ۲۰
بهترینهای همراه
بامداد نوروزیتان نیکو.
بامدادان که رگههای روشنی،
پیدا میگردند؛
شب از خود بیخود میشود
و جهان از تاریکی شب رهایی مییابد.!
در این میان تاریکی شب،
جای خود را به روشنای رووز میسپارد.
آن هنگام که آفتاب برمیخیزد
آهنگ خوشایند روشنی،
در آسمان و زمین نواخته میشود.
آسمان بر پَر پرندگان مینویسد که؛
«روشنی بردمید به پرواز درآیید.!»
آنگاه در رووزنهای بهاری؛
که در پیوند با آیینهی است.
در شادابی بهشت فروردین ماه،
خوشیها را جستجو میکند. ...
باغچه زندگیتان پُرگُل،
جان و جهانتان جاودان باد.
🖍به ✍:
#سیــاه_منـصـور.
📘🖌@FARZANDAN_PARSI.
🌲 🌾🦅🌾🦅🌾🦅🌾🦅🌾
🌻
🌿🌼
🌷☘🌹
🍃🌼🌿🍄
🌕🍃🌸🍀🌻
🍃🌺🌳🌷🌿🌸🍃🌹
🌻🍃🌸🍀🌺🍃
🌲🌷🍃🌼
🌞🌿🌺
🍃🍄
🌺
🌻
۱۴۰۲ / ۰۱ / ۲۰
بهترینهای همراه
بامداد نوروزیتان نیکو.
بامدادان که رگههای روشنی،
پیدا میگردند؛
شب از خود بیخود میشود
و جهان از تاریکی شب رهایی مییابد.!
در این میان تاریکی شب،
جای خود را به روشنای رووز میسپارد.
آن هنگام که آفتاب برمیخیزد
آهنگ خوشایند روشنی،
در آسمان و زمین نواخته میشود.
آسمان بر پَر پرندگان مینویسد که؛
«روشنی بردمید به پرواز درآیید.!»
آنگاه در رووزنهای بهاری؛
که در پیوند با آیینهی است.
در شادابی بهشت فروردین ماه،
خوشیها را جستجو میکند. ...
باغچه زندگیتان پُرگُل،
جان و جهانتان جاودان باد.
🖍به ✍:
#سیــاه_منـصـور.
📘🖌@FARZANDAN_PARSI.
🌲 🌾🦅🌾🦅🌾🦅🌾🦅🌾
🌻
🌿🌼
🌷☘🌹
🍃🌼🌿🍄
🌕🍃🌸🍀🌻
🍃🌺🌳🌷🌿🌸🍃🌹
🗓 #رووزشمار_ایرانی:
☀️ رووز یکشنبه.= #مهر_شید؛
۲۰ 🐟فروردین 🌖ماه #ورهرام_بهرام_پیرووزی.
🌞 ۲۵۸۲= #هخامنشی.
🌞 ۱۴۱۰۲= #اهوورایی.
🌞 ۷۰۴۵= #میترایی_آریایی.
🌞 ۳۷۶۱= #زرتشتی.
☀️ ۱۴۰۲= #خورشیدی. ✴ ۲۰ / ۰۱ / ۱۴۰۲ ✴
🌞 ۱۳۹۰= #یزدگردی.
🌞 ۱۵۹۱= #دیلمی.
🌞 ۲۷۲۲= #کووردی.
🌞۲۰۲۳= #ترسایی....
🔻روویدادهای امرووز؛🔻
🗓 رووز فنآوری هستهای بر همگان گرامیباد.
📘🖌@FARZANDAN_PARSI.💡
🌾🦅🌾🦅🌾🦅🌾🦅
☀️ رووز یکشنبه.= #مهر_شید؛
۲۰ 🐟فروردین 🌖ماه #ورهرام_بهرام_پیرووزی.
🌞 ۲۵۸۲= #هخامنشی.
🌞 ۱۴۱۰۲= #اهوورایی.
🌞 ۷۰۴۵= #میترایی_آریایی.
🌞 ۳۷۶۱= #زرتشتی.
☀️ ۱۴۰۲= #خورشیدی. ✴ ۲۰ / ۰۱ / ۱۴۰۲ ✴
🌞 ۱۳۹۰= #یزدگردی.
🌞 ۱۵۹۱= #دیلمی.
🌞 ۲۷۲۲= #کووردی.
🌞۲۰۲۳= #ترسایی....
🔻روویدادهای امرووز؛🔻
🗓 رووز فنآوری هستهای بر همگان گرامیباد.
📘🖌@FARZANDAN_PARSI.💡
🌾🦅🌾🦅🌾🦅🌾🦅
🌟💫🌟💫🌟💫🌟💫🌟💫🌟💫🌟💫
#گنجینهی_زبانزدهای_پارسی_و_ریشهیابی_آنان.
این بخش: (نقل مجلس)
🎹🎹🎹🎹🎹🎹🎹🎹🎹🎹🎹🎹🎹🎹
#تار
#استاد_حسین_علیزاده
#حرفت رابه من بگو.
🎼🎼🎼🎼🎼🎼🎼🎼🎼🎼🎼 🎼🎼🎼
گردآوری و خوانش: #محمود_دهقانی.
🌟💫🌟💫🌟💫🌟💫🌟💫🌟💫🌟💫
📘🖌@FARZANDAN_PARSI.💡
🌾🦅🌾🦅🌾🦅🌾
#گنجینهی_زبانزدهای_پارسی_و_ریشهیابی_آنان.
این بخش: (نقل مجلس)
🎹🎹🎹🎹🎹🎹🎹🎹🎹🎹🎹🎹🎹🎹
#تار
#استاد_حسین_علیزاده
#حرفت رابه من بگو.
🎼🎼🎼🎼🎼🎼🎼🎼🎼🎼🎼 🎼🎼🎼
گردآوری و خوانش: #محمود_دهقانی.
🌟💫🌟💫🌟💫🌟💫🌟💫🌟💫🌟💫
📘🖌@FARZANDAN_PARSI.💡
🌾🦅🌾🦅🌾🦅🌾
Telegram
attach 📎
مرا عاشق چنان باید که هر باری که برخیزد
قیامتهای پرآتش ز هر سویی برانگیزد
دلی خواهیم چون دوزخ که دوزخ را فرو سوزد
دو صد دریا بشوراند ز موج بحر نپرهیزد
چو شیری سوی جنگ آید دل او چون نهنگ آید
بجز خود هیچ نگذارد و با خود نیز بستیزد.
#شعر: #مولانا
#خواننده: #ایرج_بسطامی.
📘🖌@FARZANDAN_PARSI.💡
🌾🦅🌾🦅🌾🦅🌾🦅
قیامتهای پرآتش ز هر سویی برانگیزد
دلی خواهیم چون دوزخ که دوزخ را فرو سوزد
دو صد دریا بشوراند ز موج بحر نپرهیزد
چو شیری سوی جنگ آید دل او چون نهنگ آید
بجز خود هیچ نگذارد و با خود نیز بستیزد.
#شعر: #مولانا
#خواننده: #ایرج_بسطامی.
📘🖌@FARZANDAN_PARSI.💡
🌾🦅🌾🦅🌾🦅🌾🦅
Telegram
attach 📎
📚📘📔📗📕📖🖌
📚📙📗📓📖🖌
#شاهنامه_شاهکار_گرانسنگ_ادب_پارسی:
بخش: (۲۶۸)
داستان خاقان چین:
برگ ۳۰
چو آگاهی آمد ز رستم بشاه
خرووش آمد از شهر وز بارگاه
از ایران تبیره برآمد بابر
که آمد خداوند گووپال و ببر
یکی شادمانی بد اندر جهان
خنیده میان کهان و مهان
دل شاه شد چون بهشت برین
همی خواند بر کردگار آفرین
بفرموود تا پیل بردند پیش
بجنبید کیخسرو از جای خویش
جهانی بهآیین شد آراسته
می و رود و رامشگر و خواسته
تبیره برآمد ز هر جای و نای
چو شاه جهان اندر آمد ز جای
همه رووی پیل از کران تا کران
پر از مشک بوود و می و زعفران
ز افسر سر پیلبان پرنگار
ز گووش اندر آویخته گووشوار
بسی زعفران و درم ریختند
ز بر مشک و عنبر همی بیختند
همه شهر آوای رامشگران
نشسته ز هر سوو کران تا کران
چنان بد جهان را ز شادی و داد
که گیتی روان را دوام ست و شاد
تهمتن چو تاج سرافراز دید
جهانی سراسر پرآواز دید
فروود آمد و برد پیشش نماز
بپرسید خسرو ز راه دراز
گرفتش بغوش در شاه تنگ
چنین تا برآمد زمانی درنگ
همی آفرین خواند شاه جهان
بران نامور مووبد و پهلوان
بفرموود تا پیلتن برنشست
گرفته همه راه دستش بدست
همی گفت چندین چرا ماندی
که بر ما همی آتش افشاندی
چو تووس و فریبرز و گوودرز و گیو
چو رهام و گرگین و گردان نیوو
ز ره سوی ایوان شاه آمدند
بدان نامور بارگاه آمدند
نشست از بر تخت زر شهریار
بنزدیک اوو رستم نامدار
فریبرز و گوودرز و رهام و گیو
نشستند با نامداران نیوو
سخن گفت کیخسرو از رزمگاه
از آن رنج و پیگار تووران سپاه
بدوو گفت گوودرز کای شهریار
سخنها درازست زین کارزار
می و جام و آرام باید نخست
پس آنگاه ازین کار پرسی درست
نهادند خوان و بخندید شاه
که ناهار بودی همانا به راه
بخوان بر می آورد و رامشگران
بپرسش گرفت از کران تا کران
ز افراسیاب وز پوولادوند
ز کشتی و از تابداده کمند
بدوو گفت گوودرز کای شهریار
ز مادر نزاید چو رستم سوار
اگر دیو پیش آید ار اژدها
ز چنگ درازش نیابد رها
هزار آفرین باد بر شهریار
بویژه برین شیردل نامدار
بگفت آنچ کرد او به پوولادوند
ز کشتی و نیرنگ وز رنگ و بند
ز افگندن دیو وز کشتناش
همان جنگ و پیگار و کین جستناش
چو افتاد بر خاک زوو رفت هوش
برآمد ز گردان دیوان خرووش
چو آمد بهووش آن سرافراز دیو
برآمد بناگاه زوو یک غریو
همانگه درآمد باسپ و برفت
همی بند جانش ز رستم بکفت
چنان شاد شد زان سخن تاجور
که گفتی ز ایوان برآورد سر
چنین داد پاسخ که ای پهلوان
توی پیر و بیدار و روشنروان
کسی کش خرد باشد آمووزگار
نگه داردش گردش رووزگار
ازین پهلوان چشم بد دوور باد
همه زندگانیش در سوور باد
همی بود یک هفته با می بدست
ازوو شادمان تاج و تخت و نشست
سخنهای رستم بنای و بروود
بگفتند بر پهلوانی سروود
تهمتن بیک ماه نزدیک شاه
همی بود با جام در پیشگاه
از آن پس چنین گفت با شهریار
که ای پرهنر نامور تاجدار
جهاندار با دانش و نیکخووست
ولیکن مرا چهر زال آرزووست
در گنج بگشاد شاه جهان
ز پرمایه چیزی که بوودش نهان
ز یاقوت وز تاج و انگشتری
ز دینار وز جامهی ششتری
پرستار با افسر و گووشوار
همان جعد موویان سیمین عذار
طبقهای زرین پر از مشک و عود
دو نعلین زرین و زرین عمود
برو بافته گووهر شاهوار
چنانچون بود در خور شهریار
بنزد تهمتن فرستاد شاه
دو منزل همی رفت با اوو براه
چو خسرو غمی شد ز راه دراز
فروود آمد و برد رستم نماز
ورا کرد پدروود و ز ایران برفت
سووی زابلستان خرامید تفت
سراسر جهان گشت بر شاه راست
همی گشت گیتی بران سان که خواست
سر آوردم این رزم کامووس نیز
درازست و کم نیست زوو یک پشیز
گر از داستان یک سخن کم بدی
روان مرا جای ماتم بدی
دلم شادمان شد ز پوولادوند
که بفزوود بر بند پوولاد بند.
🖍بازنویسی و ویرایش به پارسی:
به ✍:
#سیــاه_منـصـور.
📘🖌@FARZANDAN_PARSI.💡
🌾🦅🌾🦅🌾🦅🌾🦅
📚📘📔📗📕📖🖌
📚📙📗📓📖🖌
📚📙📗📓📖🖌
#شاهنامه_شاهکار_گرانسنگ_ادب_پارسی:
بخش: (۲۶۸)
داستان خاقان چین:
برگ ۳۰
چو آگاهی آمد ز رستم بشاه
خرووش آمد از شهر وز بارگاه
از ایران تبیره برآمد بابر
که آمد خداوند گووپال و ببر
یکی شادمانی بد اندر جهان
خنیده میان کهان و مهان
دل شاه شد چون بهشت برین
همی خواند بر کردگار آفرین
بفرموود تا پیل بردند پیش
بجنبید کیخسرو از جای خویش
جهانی بهآیین شد آراسته
می و رود و رامشگر و خواسته
تبیره برآمد ز هر جای و نای
چو شاه جهان اندر آمد ز جای
همه رووی پیل از کران تا کران
پر از مشک بوود و می و زعفران
ز افسر سر پیلبان پرنگار
ز گووش اندر آویخته گووشوار
بسی زعفران و درم ریختند
ز بر مشک و عنبر همی بیختند
همه شهر آوای رامشگران
نشسته ز هر سوو کران تا کران
چنان بد جهان را ز شادی و داد
که گیتی روان را دوام ست و شاد
تهمتن چو تاج سرافراز دید
جهانی سراسر پرآواز دید
فروود آمد و برد پیشش نماز
بپرسید خسرو ز راه دراز
گرفتش بغوش در شاه تنگ
چنین تا برآمد زمانی درنگ
همی آفرین خواند شاه جهان
بران نامور مووبد و پهلوان
بفرموود تا پیلتن برنشست
گرفته همه راه دستش بدست
همی گفت چندین چرا ماندی
که بر ما همی آتش افشاندی
چو تووس و فریبرز و گوودرز و گیو
چو رهام و گرگین و گردان نیوو
ز ره سوی ایوان شاه آمدند
بدان نامور بارگاه آمدند
نشست از بر تخت زر شهریار
بنزدیک اوو رستم نامدار
فریبرز و گوودرز و رهام و گیو
نشستند با نامداران نیوو
سخن گفت کیخسرو از رزمگاه
از آن رنج و پیگار تووران سپاه
بدوو گفت گوودرز کای شهریار
سخنها درازست زین کارزار
می و جام و آرام باید نخست
پس آنگاه ازین کار پرسی درست
نهادند خوان و بخندید شاه
که ناهار بودی همانا به راه
بخوان بر می آورد و رامشگران
بپرسش گرفت از کران تا کران
ز افراسیاب وز پوولادوند
ز کشتی و از تابداده کمند
بدوو گفت گوودرز کای شهریار
ز مادر نزاید چو رستم سوار
اگر دیو پیش آید ار اژدها
ز چنگ درازش نیابد رها
هزار آفرین باد بر شهریار
بویژه برین شیردل نامدار
بگفت آنچ کرد او به پوولادوند
ز کشتی و نیرنگ وز رنگ و بند
ز افگندن دیو وز کشتناش
همان جنگ و پیگار و کین جستناش
چو افتاد بر خاک زوو رفت هوش
برآمد ز گردان دیوان خرووش
چو آمد بهووش آن سرافراز دیو
برآمد بناگاه زوو یک غریو
همانگه درآمد باسپ و برفت
همی بند جانش ز رستم بکفت
چنان شاد شد زان سخن تاجور
که گفتی ز ایوان برآورد سر
چنین داد پاسخ که ای پهلوان
توی پیر و بیدار و روشنروان
کسی کش خرد باشد آمووزگار
نگه داردش گردش رووزگار
ازین پهلوان چشم بد دوور باد
همه زندگانیش در سوور باد
همی بود یک هفته با می بدست
ازوو شادمان تاج و تخت و نشست
سخنهای رستم بنای و بروود
بگفتند بر پهلوانی سروود
تهمتن بیک ماه نزدیک شاه
همی بود با جام در پیشگاه
از آن پس چنین گفت با شهریار
که ای پرهنر نامور تاجدار
جهاندار با دانش و نیکخووست
ولیکن مرا چهر زال آرزووست
در گنج بگشاد شاه جهان
ز پرمایه چیزی که بوودش نهان
ز یاقوت وز تاج و انگشتری
ز دینار وز جامهی ششتری
پرستار با افسر و گووشوار
همان جعد موویان سیمین عذار
طبقهای زرین پر از مشک و عود
دو نعلین زرین و زرین عمود
برو بافته گووهر شاهوار
چنانچون بود در خور شهریار
بنزد تهمتن فرستاد شاه
دو منزل همی رفت با اوو براه
چو خسرو غمی شد ز راه دراز
فروود آمد و برد رستم نماز
ورا کرد پدروود و ز ایران برفت
سووی زابلستان خرامید تفت
سراسر جهان گشت بر شاه راست
همی گشت گیتی بران سان که خواست
سر آوردم این رزم کامووس نیز
درازست و کم نیست زوو یک پشیز
گر از داستان یک سخن کم بدی
روان مرا جای ماتم بدی
دلم شادمان شد ز پوولادوند
که بفزوود بر بند پوولاد بند.
🖍بازنویسی و ویرایش به پارسی:
به ✍:
#سیــاه_منـصـور.
📘🖌@FARZANDAN_PARSI.💡
🌾🦅🌾🦅🌾🦅🌾🦅
📚📘📔📗📕📖🖌
📚📙📗📓📖🖌
🍃🌹🍃
یکی ناخدای خسته دل👨✈️
با *کَرجیِ کهنهاش🛶
بر بال ابرها راه میپوید،⛈
سالهاست که نشانی، میانِ دریاها🌊
از اروسِ سرزمینِ 🌚شب
🌙 ماه بانوی ناز،
در آنجا که ارغوانِ سپهر و نیلگونِ دریا
پیوند میخورند🌊 باز میجوید،
با فرو نشستنِ هورشید،🌥
هفت دشت و🌳
هفت آسمان،🌔
هفت دریا و🌊
هفت خوان،
چواک**ِ پیکرِ شب میشوند
✨ستارهها برمیخیزند و
🌙ماه بانو باز میآید،
ماه بانوی ناز🌙
کاروانِ زمین را🌏
اَنباز میآید،🤝
🌿اینجا...در سرزمین ستایش🌿
🌙ماه بانوی آهیردار***ِ شارینش🔥
🧗♂بر ستاوندی ایستا.🧗♀
🧝با گردآفرید همزایه🧝♀
🪔 با روشنی همپایه🪔
⚜با درفشی سپید.⚜
چون پرتوِ مهر
🌙بر فرازِ دیدگانِ باز میآید
رخسِ گیسوانِ ماه بانو🌿
در باد ناز میآید.💨
🐔🌙#آرامش_شب_پیشکش_و_گوارایتان.
*کرجی= کشتی کوچک و کهنه.
**چواک= نانی که در روغن برشته شود.
***آهیردار= نام پسرانه کردی(آتش دار).
📘🖌@FARZANDAN_PARSI.💡
🌾🦅🌾🦅🌾🦅🌾
🍃🌹🍃
یکی ناخدای خسته دل👨✈️
با *کَرجیِ کهنهاش🛶
بر بال ابرها راه میپوید،⛈
سالهاست که نشانی، میانِ دریاها🌊
از اروسِ سرزمینِ 🌚شب
🌙 ماه بانوی ناز،
در آنجا که ارغوانِ سپهر و نیلگونِ دریا
پیوند میخورند🌊 باز میجوید،
با فرو نشستنِ هورشید،🌥
هفت دشت و🌳
هفت آسمان،🌔
هفت دریا و🌊
هفت خوان،
چواک**ِ پیکرِ شب میشوند
✨ستارهها برمیخیزند و
🌙ماه بانو باز میآید،
ماه بانوی ناز🌙
کاروانِ زمین را🌏
اَنباز میآید،🤝
🌿اینجا...در سرزمین ستایش🌿
🌙ماه بانوی آهیردار***ِ شارینش🔥
🧗♂بر ستاوندی ایستا.🧗♀
🧝با گردآفرید همزایه🧝♀
🪔 با روشنی همپایه🪔
⚜با درفشی سپید.⚜
چون پرتوِ مهر
🌙بر فرازِ دیدگانِ باز میآید
رخسِ گیسوانِ ماه بانو🌿
در باد ناز میآید.💨
🐔🌙#آرامش_شب_پیشکش_و_گوارایتان.
*کرجی= کشتی کوچک و کهنه.
**چواک= نانی که در روغن برشته شود.
***آهیردار= نام پسرانه کردی(آتش دار).
📘🖌@FARZANDAN_PARSI.💡
🌾🦅🌾🦅🌾🦅🌾
Forwarded from سرای فرزندان ایران. (گندم)
🍃🌹🍃
🔷 امرووز: 🌧 🕊 🌦
🟢 به رووز پیروز و فرخ 🌞 رووز:
«#رام_ایزد» 🐏 و فروردین 🌖ماه
به سال ۳۷۶۱ مزدیسنی.
۱۴۰۲ / ۰۱ / ۲۱
🏝🎖🏝🎖🏝🎖🏝🎖🏝🎖🏝🎖🏝🎖🏝🎖
🟡 برابر با🌞رووز #دوشنبه: #مه_شید:
به☀️رووز ۲۱ 🐏 #فروردین 🌖 ماه.
به سال ۲۵۸۲ 👑شاهنشاهی🇮🇷ایران.
۲۵۸۲ / ۰۱ / ۲۱
🏝⛲️🏝⛲️🏝⛲️🏝⛲️🏝⛲️🏝⛲️🏝⛲️🏝⛲️🏝
⚪️ برابر با 🌞رووز #دوشنبه: #مه_شید:
به 🌞 رووز ۲۱ 🌔 ماه 🐏#فروردین
به سال ۱۴۰۲ 🌞 خوورشیدی.
۱۴۰۲ / ۰۱ / ۲۱
🏝🎖🏝🎖🏝🎖🏝🎖🏝🎖🏝🎖🏝🎖🏝🎖
🔴 برابر با 🌞 رووز. MONDAY 10:
🌔ماه #APRIL 🌲به سال 2023💒 ترسایی.
2023 / 04 / 10
🏝🎖🏝🎖🏝🎖🏝🎖🏝🎖🏝🎖🏝🎖🏝🎖
🌳 🌦 💨 🌿 🌞#رام_ایزد(رامش،شادمانی)
تنآسایی و آرامش روان
یکی از نمادهای سپنتایی بودن، جان و زندگی.
#نبر؛
پرهیز از خوردن گوشت و
آسیب به جانوران سودمند زاستار.
🦢 🐓 🐑 🐃 🦙 🐄 🐏 🐪 🐫 🐂 🐐
تورا روز #رام از جهان رام باد
همان باد را با تو آرام باد.
🌼گل #شب_بوی_زرد نماد #رام ایزد است.
📘🖌@FARZANDAN_PARSI.💡
🌾🦅🌾🦅🌾🦅🌾🦅🌾
Forwarded from سرای فرزندان ایران. (گندم)
🍃🌺🌿🌸🍃🍄🍀🌻
🌻🍃🌸🍀🌺🍃
🌲🌷🍃🌼
🌞🌿🌺
🍃🍄
🌺
🌻
۱۴۰۲ / ۰۱ / ۲۱
بهترینهای همراه
بامداد نوروزیتان نیکو.
بهترین کار بامداد گشایش درهای روشن
رووز است که برپَرهای نرم و نازک،
پروانهها در کنار روودخانهها و دشتها میتابد
تا پروانهای که در شب از آتش سوزان چراغ جان بدر برده است به دیدار پُر پیچ و خَم و فراز و فروودشان شادمانه بر کشتزارهای سرسبز با بارش باران و شکفتن گُلها در زیر پرتو خوورشید آذین بسته شود.
که برایشان ترانه و سروودی خوش ساز نماید و در چشم انداز گُلها در بهارانه زمین روشن گردد.
باغچه زندگیتان پُرگُل،
جان و جهانتان جاودان باد.
🖍به ✍:
#سیــاه_منـصـور.
📘🖌@FARZANDAN_PARSI.
🌲 🌾🦅🌾🦅🌾🦅🌾🦅🌾
🌻
🌿🌼
🌷☘🌹
🍃🌼🌿🍄
🌕🍃🌸🍀🌻
🍃🌺🌳🌷🌿🌸🍃🌹
🌻🍃🌸🍀🌺🍃
🌲🌷🍃🌼
🌞🌿🌺
🍃🍄
🌺
🌻
۱۴۰۲ / ۰۱ / ۲۱
بهترینهای همراه
بامداد نوروزیتان نیکو.
بهترین کار بامداد گشایش درهای روشن
رووز است که برپَرهای نرم و نازک،
پروانهها در کنار روودخانهها و دشتها میتابد
تا پروانهای که در شب از آتش سوزان چراغ جان بدر برده است به دیدار پُر پیچ و خَم و فراز و فروودشان شادمانه بر کشتزارهای سرسبز با بارش باران و شکفتن گُلها در زیر پرتو خوورشید آذین بسته شود.
که برایشان ترانه و سروودی خوش ساز نماید و در چشم انداز گُلها در بهارانه زمین روشن گردد.
باغچه زندگیتان پُرگُل،
جان و جهانتان جاودان باد.
🖍به ✍:
#سیــاه_منـصـور.
📘🖌@FARZANDAN_PARSI.
🌲 🌾🦅🌾🦅🌾🦅🌾🦅🌾
🌻
🌿🌼
🌷☘🌹
🍃🌼🌿🍄
🌕🍃🌸🍀🌻
🍃🌺🌳🌷🌿🌸🍃🌹
🗓 #رووزشمار_ایرانی:
☀️ رووز دوشنبه.= #مه_شید؛
۲۱ 🐟فروردین 🌖ماه #ورهرام_بهرام_پیرووزی.
🌞 ۲۵۸۲= #هخامنشی.
🌞 ۱۴۱۰۲= #اهوورایی.
🌞 ۷۰۴۵= #میترایی_آریایی.
🌞 ۳۷۶۱= #زرتشتی.
☀️ ۱۴۰۲= #خورشیدی. ✴ ۲۱ / ۰۱ / ۱۴۰۲ ✴
🌞 ۱۳۹۰= #یزدگردی.
🌞 ۱۵۹۱= #دیلمی.
🌞 ۲۷۲۲= #کووردی.
🌞۲۰۲۳= #ترسایی....
🔻روویدادهای امرووز؛🔻
🗓 رووز فنآوری هستهای بر همگان گرامیباد.
📘🖌@FARZANDAN_PARSI.💡
🌾🦅🌾🦅🌾🦅🌾🦅
☀️ رووز دوشنبه.= #مه_شید؛
۲۱ 🐟فروردین 🌖ماه #ورهرام_بهرام_پیرووزی.
🌞 ۲۵۸۲= #هخامنشی.
🌞 ۱۴۱۰۲= #اهوورایی.
🌞 ۷۰۴۵= #میترایی_آریایی.
🌞 ۳۷۶۱= #زرتشتی.
☀️ ۱۴۰۲= #خورشیدی. ✴ ۲۱ / ۰۱ / ۱۴۰۲ ✴
🌞 ۱۳۹۰= #یزدگردی.
🌞 ۱۵۹۱= #دیلمی.
🌞 ۲۷۲۲= #کووردی.
🌞۲۰۲۳= #ترسایی....
🔻روویدادهای امرووز؛🔻
🗓 رووز فنآوری هستهای بر همگان گرامیباد.
📘🖌@FARZANDAN_PARSI.💡
🌾🦅🌾🦅🌾🦅🌾🦅
Forwarded from سرای فرزندان ایران. (سیاه منصور)
داستان “خرش از پل گذشت”
در زمانهای گذشته در روزگارقاجار، پیرمردی در روستایی در کنار رودخانه زندگی می کرد، او از سرمایهداران روستا بود. این پیرمرد یک آسیاب داشت که گندم آسیاب می کرد، یک گاو، ۸ گوسفند و ۴۰ درخت خرما و چند مرغ داشت و روزگار خوبی را سپری میکرد.
روزی یک دزد برای گریز از دست سربازان شاه به کلبه آن پیرمرد رسید، با اینکه چند شتر و چند کیسه زر دزدیده بود، و پیرمرد نمی دانست که آن مرد دزد میباشد.
شنیده اید که می گویند، کسی خرش از پل گذشته است! این زبانزد داستانی در زمان گذشته دارد، بیشتر به چم این است که اگر کسی به خواسته خود برسد به دیگر کسان و خواسته شان ارزش نمی دهد. می خواهیم در این پیام بدانیم داستان خرش از پل گذشت چیست؟
همه زبانزدهایی که امروزه از آن ها بهره میبریم، از یک داستان در گذشته برخاستند. برای شنیدن داستان خرش از پل گذشت که یکی از متل های کهن ایرانی می باشد.
📘🖌@FARZANDAN_PARSI.💡
🌾🦅🌾🦅🌾🦅🌾🦅
در زمانهای گذشته در روزگارقاجار، پیرمردی در روستایی در کنار رودخانه زندگی می کرد، او از سرمایهداران روستا بود. این پیرمرد یک آسیاب داشت که گندم آسیاب می کرد، یک گاو، ۸ گوسفند و ۴۰ درخت خرما و چند مرغ داشت و روزگار خوبی را سپری میکرد.
روزی یک دزد برای گریز از دست سربازان شاه به کلبه آن پیرمرد رسید، با اینکه چند شتر و چند کیسه زر دزدیده بود، و پیرمرد نمی دانست که آن مرد دزد میباشد.
شنیده اید که می گویند، کسی خرش از پل گذشته است! این زبانزد داستانی در زمان گذشته دارد، بیشتر به چم این است که اگر کسی به خواسته خود برسد به دیگر کسان و خواسته شان ارزش نمی دهد. می خواهیم در این پیام بدانیم داستان خرش از پل گذشت چیست؟
همه زبانزدهایی که امروزه از آن ها بهره میبریم، از یک داستان در گذشته برخاستند. برای شنیدن داستان خرش از پل گذشت که یکی از متل های کهن ایرانی می باشد.
📘🖌@FARZANDAN_PARSI.💡
🌾🦅🌾🦅🌾🦅🌾🦅
پس از گذشت یک هفته پیرمرد پل را ساخت، اما دیگر نه کلبه ای داشت و نه آسیابی، حتی جانوران خود را برای خوراکی کشته بود و دیگر جانوری نیز نداشت.
سپس به دزد گفت می توانی از پل گذر کنی و به آن سوی رودخانه بروی.؟
دزد به پیرمرد گفت من نخست شترهای خود را از روی پل گذر میدهم که از سفت بودن پل باورمند بشوم و ببینم که به من و خرم که کیسه های زر بار دارد آسیب نزند.پیرمرد که از سفت بودن پل باورمند بود به دزد گفت: تو پس از گذشتن شترها خودت نیز از روی پل بگذر که خوب بدانی و سپس کیسه زر را به من بده.
دزد درجا همین کار را کرد و به پیرمرد گفت وختی با خرم از روی پل گذشتم تو بیا آن ور پل و کیسه زر را از من بگیر، پیرمرد هم سخن دزد را پذیرفت و همانگونه که دزد پنداشته بود ودر سر پرورانده بود پیش میرفت.
وختی در پایان دزد با خر خود به آن سوی پل رسید پل را به آتش کشید و پیرمرد این سوی پل تنهای تنها ماند، وختی سربازان پیرمرد را برای همکاری با دزد نزد شاه بردند ناصرالدین شاه از پیرمرد پرسید و گفت داستان را باگو کن!پیرمرد نگاهی به او کرد و گفت: همه چی خوب پیش می رفت، تنها نمی دانم چرا وختی خرش از پل گذشت، منم تنهای تنها ماندم و بیچیز شدم.
پس داستان خرش از پل گذشت از این کار برگرفته شده و از این داستان سرچشمه گرفته است.
📘🖌@FARZANDAN_PARSI.💡
🌾🦅🌾🦅🌾🦅🌾🦅
سپس به دزد گفت می توانی از پل گذر کنی و به آن سوی رودخانه بروی.؟
دزد به پیرمرد گفت من نخست شترهای خود را از روی پل گذر میدهم که از سفت بودن پل باورمند بشوم و ببینم که به من و خرم که کیسه های زر بار دارد آسیب نزند.پیرمرد که از سفت بودن پل باورمند بود به دزد گفت: تو پس از گذشتن شترها خودت نیز از روی پل بگذر که خوب بدانی و سپس کیسه زر را به من بده.
دزد درجا همین کار را کرد و به پیرمرد گفت وختی با خرم از روی پل گذشتم تو بیا آن ور پل و کیسه زر را از من بگیر، پیرمرد هم سخن دزد را پذیرفت و همانگونه که دزد پنداشته بود ودر سر پرورانده بود پیش میرفت.
وختی در پایان دزد با خر خود به آن سوی پل رسید پل را به آتش کشید و پیرمرد این سوی پل تنهای تنها ماند، وختی سربازان پیرمرد را برای همکاری با دزد نزد شاه بردند ناصرالدین شاه از پیرمرد پرسید و گفت داستان را باگو کن!پیرمرد نگاهی به او کرد و گفت: همه چی خوب پیش می رفت، تنها نمی دانم چرا وختی خرش از پل گذشت، منم تنهای تنها ماندم و بیچیز شدم.
پس داستان خرش از پل گذشت از این کار برگرفته شده و از این داستان سرچشمه گرفته است.
📘🖌@FARZANDAN_PARSI.💡
🌾🦅🌾🦅🌾🦅🌾🦅
🔍#نکتههای_ویرایشی:
#مجید؛
واژهی «مورد» تازیست
و در چند چم بهكار میرود که زبان ما را كممایه كرده است:
- درباره about
در این مورد حرفی نزن= در این باره سخنی نگو.
- جستار(موضوع) issue، item
در این مورد، لازم به تذكّر است=
در این جستار/رهگذار، نیاز به یادآوری است.
- رویداد event، case
موارد متعددی از جنایات علیه بشریت مشاهده شده = رویدادهای پرشماری از مردمستیزی دیده شده.
اُفـتههای فراوانی از تبهكاری بر پاد هومنی دیده شده.
- گرفتاری/دشواری(مشکل، اشکال) objection ، difficulty
موردی (ایرادی) ندارد، بفرمایید= دشواری ندارد، بفرمایید.
ــ jud. case
قاضی در این مورد قضایی، حكم برائت صادر نمود = دادور، در این پروندهی دادگاهی، رای بر بیگناهی داد.
- پیوند/بستگی(ارتباط) relevance
حرفت بی مورد است= سخنات بیجاست.
این استدلال اینجا موردیت ندارد=
این فرنود، پیوندی با اینجا ندارد.
مورد= باره، برای، نمونه، نشانه.
در مورد= درباره.
در این مورد= در این راستا، در این باره.
مورد احترام= ارجمند.
مورد استفاده = بهکاررفته.
مورد تقبیح قرار دادن= نكوهیدن، نكوهشكردن، سرزنشكردن.
مورد تحسین قراردادن= ستودن.
مورد چیزی قرار گرفتن= دچار چیزی شدن.
مورد نظر= دلخواه.
مورد نیاز= خواستهشده، بایسته.
مورد علاقه بودن= پسند بودن.
مورد استهزا قرارگرفته= ریشخند شده.
مورد خطاب قرار گرفتهام= روی سخن با من بوده است.
#پارسی_پاک.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
آرمان «هر ایرانی نژاده و نیکاندیش» پالایش زبان پارسی و والایش فرهنگ ایرانی ست.
📘🖌@FARZANDAN_PARSI.💡
#مجید؛
واژهی «مورد» تازیست
و در چند چم بهكار میرود که زبان ما را كممایه كرده است:
- درباره about
در این مورد حرفی نزن= در این باره سخنی نگو.
- جستار(موضوع) issue، item
در این مورد، لازم به تذكّر است=
در این جستار/رهگذار، نیاز به یادآوری است.
- رویداد event، case
موارد متعددی از جنایات علیه بشریت مشاهده شده = رویدادهای پرشماری از مردمستیزی دیده شده.
اُفـتههای فراوانی از تبهكاری بر پاد هومنی دیده شده.
- گرفتاری/دشواری(مشکل، اشکال) objection ، difficulty
موردی (ایرادی) ندارد، بفرمایید= دشواری ندارد، بفرمایید.
ــ jud. case
قاضی در این مورد قضایی، حكم برائت صادر نمود = دادور، در این پروندهی دادگاهی، رای بر بیگناهی داد.
- پیوند/بستگی(ارتباط) relevance
حرفت بی مورد است= سخنات بیجاست.
این استدلال اینجا موردیت ندارد=
این فرنود، پیوندی با اینجا ندارد.
مورد= باره، برای، نمونه، نشانه.
در مورد= درباره.
در این مورد= در این راستا، در این باره.
مورد احترام= ارجمند.
مورد استفاده = بهکاررفته.
مورد تقبیح قرار دادن= نكوهیدن، نكوهشكردن، سرزنشكردن.
مورد تحسین قراردادن= ستودن.
مورد چیزی قرار گرفتن= دچار چیزی شدن.
مورد نظر= دلخواه.
مورد نیاز= خواستهشده، بایسته.
مورد علاقه بودن= پسند بودن.
مورد استهزا قرارگرفته= ریشخند شده.
مورد خطاب قرار گرفتهام= روی سخن با من بوده است.
#پارسی_پاک.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
آرمان «هر ایرانی نژاده و نیکاندیش» پالایش زبان پارسی و والایش فرهنگ ایرانی ست.
📘🖌@FARZANDAN_PARSI.💡
#واژگان_پارسی:
#بخش_چهارسد_و_نود_و_دوم؛
۴۹۲
⚠️#فرزندان_ایران؛
زبانِ پارسی در گفتار توانمندی بسیار دارد.
در پارسی گفتار و نوشتار، از نگاه شیوه شناسی،
واژگان و شیوه نگارش،
مانند برابری با انگلیسی، راه درازی دارند.
در پارسی،
واژگانی از راه زبان گفتار به زبان پارسی آمدند؛
💥نمونه؛
«مه» کوتاهشده «ماه» است،
یا اینکه "خور" کوتاه شده "خورشید" است.
👨💻 یادآوری: اگرچه دیدگاهم از«واژگان»
واژهها نیست،
درست مانک (معنای) آوردن این نوشتار برای درست نویسی زبان پارسی این زیبای سخت جان است.
⚠️از این پس؛
۱- واژگان پارسی«در یافتن، دریافت»
بجای واژه تازی «احساس»
۲- واژگان پارسی«نیکی کردن، بخشش، دهش»
بجای واژه تازی «احسان»
۳- واژه پارسی«آفرین»
بجای واژه تازی «احسنت»
۴- واژه پارسی«فراخواندن»
بجای واژه تازی «احضار»
۵- واژگان پارسی«فرمان، دستور»
بجای واژه تازی «احکام»
۶- واژه پارسی«سرگذشت»
بجای واژه تازی «احوال»
۷- واژگان پارسی«زنده کردن، بازسازی»
بجای واژه تازی «احیاء»
۸- واژگان پارسی«باژ گیری، زورگیری"
بجای واژه تازی «اخاذی»
۹- واژگان پارسی«تازه ها، پیامها»
بجای واژه تازی «اخبار»
۱۰- واژه پارسی«نوآوری»
بجای واژه تازی «اختراع»
۱۱- واژگان پارسی«کوتاه شده، کوتاهی، بسندگی»
بجای واژه تازی «اِختصار»
۱۲- واژگان پارسی «دیرآگاه شدن، دیر دانستن، دیر دریافتن»
بجای واژه درهمآمیخته پارسی، تازی «دیر فهم.»
🖍 به ✍:
#سیــاه_منـصـور.
📘🖌@FARZANDAN_PARSI.💡
🦅🦅🦅🦅🦅🦅🦅🦅🦅🦅🦅🦅🦅🦅🦅🦅🦅
#بخش_چهارسد_و_نود_و_دوم؛
۴۹۲
⚠️#فرزندان_ایران؛
زبانِ پارسی در گفتار توانمندی بسیار دارد.
در پارسی گفتار و نوشتار، از نگاه شیوه شناسی،
واژگان و شیوه نگارش،
مانند برابری با انگلیسی، راه درازی دارند.
در پارسی،
واژگانی از راه زبان گفتار به زبان پارسی آمدند؛
💥نمونه؛
«مه» کوتاهشده «ماه» است،
یا اینکه "خور" کوتاه شده "خورشید" است.
👨💻 یادآوری: اگرچه دیدگاهم از«واژگان»
واژهها نیست،
درست مانک (معنای) آوردن این نوشتار برای درست نویسی زبان پارسی این زیبای سخت جان است.
⚠️از این پس؛
۱- واژگان پارسی«در یافتن، دریافت»
بجای واژه تازی «احساس»
۲- واژگان پارسی«نیکی کردن، بخشش، دهش»
بجای واژه تازی «احسان»
۳- واژه پارسی«آفرین»
بجای واژه تازی «احسنت»
۴- واژه پارسی«فراخواندن»
بجای واژه تازی «احضار»
۵- واژگان پارسی«فرمان، دستور»
بجای واژه تازی «احکام»
۶- واژه پارسی«سرگذشت»
بجای واژه تازی «احوال»
۷- واژگان پارسی«زنده کردن، بازسازی»
بجای واژه تازی «احیاء»
۸- واژگان پارسی«باژ گیری، زورگیری"
بجای واژه تازی «اخاذی»
۹- واژگان پارسی«تازه ها، پیامها»
بجای واژه تازی «اخبار»
۱۰- واژه پارسی«نوآوری»
بجای واژه تازی «اختراع»
۱۱- واژگان پارسی«کوتاه شده، کوتاهی، بسندگی»
بجای واژه تازی «اِختصار»
۱۲- واژگان پارسی «دیرآگاه شدن، دیر دانستن، دیر دریافتن»
بجای واژه درهمآمیخته پارسی، تازی «دیر فهم.»
🖍 به ✍:
#سیــاه_منـصـور.
📘🖌@FARZANDAN_PARSI.💡
🦅🦅🦅🦅🦅🦅🦅🦅🦅🦅🦅🦅🦅🦅🦅🦅🦅
Forwarded from سرای فرزندان ایران. (گندم)
🍃🌹🍃
🔷 امرووز: 🌧 🕊 🌦
🟢 به رووز پیروز و فرخ 🌞 رووز:
«#باد_واتا» 🐏 و فروردین 🌖ماه
به سال ۳۷۶۱ مزدیسنی.
۱۴۰۲ / ۰۱ / ۲۲
🏝🎖🏝🎖🏝🎖🏝🎖🏝🎖🏝🎖🏝🎖🏝🎖
🟡 برابر با🌞رووز #سهشنبه: #بهرام_شید:
به☀️رووز ۲۲ 🐏 #فروردین 🌖 ماه.
به سال ۲۵۸۲ 👑شاهنشاهی🇮🇷ایران.
۲۵۸۲ / ۰۱ / ۲۲
🏝⛲️🏝⛲️🏝⛲️🏝⛲️🏝⛲️🏝⛲️🏝⛲️🏝⛲️🏝
⚪️ برابر با 🌞رووز #سهشنبه: #بهرام_شید:
به 🌞 رووز ۲۲ 🌔 ماه 🐏#فروردین
به سال ۱۴۰۲ 🌞 خوورشیدی.
۱۴۰۲ / ۰۱ / ۲۲
🏝🎖🏝🎖🏝🎖🏝🎖🏝🎖🏝🎖🏝🎖🏝🎖
🔴 برابر با 🌞 رووز. TUESDAY 11:
🌔ماه #APRIL 🌲به سال 2023💒 ترسایی.
2023 / 04 / 11
🏝🎖🏝🎖🏝🎖🏝🎖🏝🎖🏝🎖🏝🎖🏝🎖
🌳 🌦 💨 🌿 🌞#باد، #هوا؛
مایه بنیادین زندگی🌬💨💨
بکوشید تا گوهران هر چهار
بدارید پاکیزه و بی غبار
ز #باد لطیف و ز #آب روان
ز رخشنده #آتش، ز #خاک گران.
#پروردگارا🔥
راستی و مهر، آب و آبادانی و سرسبزی را
به سرزمین من بازگردان.🌿
گل #بادرنگ_بویه نماد باد ایزد است.
📘🖌@FARZANDAN_PARSI.💡
🌾🦅🌾🦅🌾🦅🌾🦅🌾
Forwarded from سرای فرزندان ایران. (گندم)
🍃🌺🌿🌸🍃🍄🍀🌻
🌻🍃🌸🍀🌺🍃
🌲🌷🍃🌼
🌞🌿🌺
🍃🍄
🌺
🌻
۱۴۰۲ / ۰۱ / ۲۲
بهترینهای همراه
بامداد نوروزیتان نیکو.
برای این که بامداد بیاید.!
بایستی از سیاهی شب گذر کند
و از همه دشواریها و سختیها بگذرد.
برای این که بیاید و سرسبزیهای زمین نمایان بشود میبایست،
جامی درکِشَد کارگشای.
تا رووزگاری دیدنی آراسته بیآراید
و شکووفهها را در نگاه مُشکبیز
و گُلآسای آسمان چشمنواز گرداند.
گُلبرگها را برای پیشوازی آفتاب پروانهوار
از هم بشکفد تا در هر جای که دووست دارند
به پرواز درآیند.....
🖍به ✍:
#سیــاه_منـصـور.
📘🖌@FARZANDAN_PARSI.
🌲 🌾🦅🌾🦅🌾🦅🌾🦅🌾
🌻
🌿🌼
🌷☘🌹
🍃🌼🌿🍄
🌕🍃🌸🍀🌻
🍃🌺🌳🌷🌿🌸🍃🌹
🌻🍃🌸🍀🌺🍃
🌲🌷🍃🌼
🌞🌿🌺
🍃🍄
🌺
🌻
۱۴۰۲ / ۰۱ / ۲۲
بهترینهای همراه
بامداد نوروزیتان نیکو.
برای این که بامداد بیاید.!
بایستی از سیاهی شب گذر کند
و از همه دشواریها و سختیها بگذرد.
برای این که بیاید و سرسبزیهای زمین نمایان بشود میبایست،
جامی درکِشَد کارگشای.
تا رووزگاری دیدنی آراسته بیآراید
و شکووفهها را در نگاه مُشکبیز
و گُلآسای آسمان چشمنواز گرداند.
گُلبرگها را برای پیشوازی آفتاب پروانهوار
از هم بشکفد تا در هر جای که دووست دارند
به پرواز درآیند.....
🖍به ✍:
#سیــاه_منـصـور.
📘🖌@FARZANDAN_PARSI.
🌲 🌾🦅🌾🦅🌾🦅🌾🦅🌾
🌻
🌿🌼
🌷☘🌹
🍃🌼🌿🍄
🌕🍃🌸🍀🌻
🍃🌺🌳🌷🌿🌸🍃🌹
🗓 #رووزشمار_ایرانی:
☀️ رووز سهشنبه.= #بهرام_شید؛
۲۲ 🐟فروردین 🌖ماه #باد_واتا.
🌞 ۲۵۸۲= #هخامنشی.
🌞 ۱۴۱۰۲= #اهوورایی.
🌞 ۷۰۴۵= #میترایی_آریایی.
🌞 ۳۷۶۱= #زرتشتی.
☀️ ۱۴۰۲= #خورشیدی. ✴ ۲۲ / ۰۱ / ۱۴۰۲ ✴
🌞 ۱۳۹۰= #یزدگردی.
🌞 ۱۵۹۱= #دیلمی.
🌞 ۲۷۲۲= #کووردی.
🌞۲۰۲۳= #ترسایی....
🔻روویدادهای امرووز؛🔻
🗓 برای امرووز هیچ روویدادی نیست.
📘🖌@FARZANDAN_PARSI.💡
🌾🦅🌾🦅🌾🦅🌾🦅
☀️ رووز سهشنبه.= #بهرام_شید؛
۲۲ 🐟فروردین 🌖ماه #باد_واتا.
🌞 ۲۵۸۲= #هخامنشی.
🌞 ۱۴۱۰۲= #اهوورایی.
🌞 ۷۰۴۵= #میترایی_آریایی.
🌞 ۳۷۶۱= #زرتشتی.
☀️ ۱۴۰۲= #خورشیدی. ✴ ۲۲ / ۰۱ / ۱۴۰۲ ✴
🌞 ۱۳۹۰= #یزدگردی.
🌞 ۱۵۹۱= #دیلمی.
🌞 ۲۷۲۲= #کووردی.
🌞۲۰۲۳= #ترسایی....
🔻روویدادهای امرووز؛🔻
🗓 برای امرووز هیچ روویدادی نیست.
📘🖌@FARZANDAN_PARSI.💡
🌾🦅🌾🦅🌾🦅🌾🦅
🌎
🍃🌹🍃
همدمِ سوزِ باد
همنشینِ دشتِ سبزپوش و سروِ آزاد،
تاکِ پیرِ پوستین ریش میجوید از دشت
شوند و زَندِ هر رویداد...
ای دشتِ پاکدامان، پر آروین
پیرِ سالخوردهی هزارهها،
🌿ای که ریشهها در خود پروراندی🌿
دَمّنِ نیاکان، شوندِ شادی، ای دشتِ خاکی
🍃ریشهی من از تو جان میگیرد🍃
ای سامانهی پاکی،
دیرگاهی ندیدهام نرمبادِ ابریشمین را
سخنی نیست آوازِ پرنیانِ دیرین را
بر چرخگاهِ زمان، روزها در پسِ هیچ
میآیند، میروند، شدآمدِ دَمان هیچ
با من بگو از چه روی
روشن آرای پگاه در پسینِ سیاهی تنیده؟
رخسارها بیفروغ ایزد است،
هر که را بینی با چشمانِ باز خسبیده...!
این چنین گفت، تاکِ پیر،دشتِ تردامان را...
دشت، آهی کشید و پس از لختی گفت:
پیشانیام،
کوره آژنگِ خشکیدهی رهپویانِ آب،💦
سینهام، اخگرِ نیمهجانِ آتشِ باستان،🔥
آری، روزی و روزگاری ،آنسوتر از بندرِ پندار
🔥 آتشی بود و آتشگهی🔥
📚بشنو از من تو این داستان،📚
پشتِ پرچینِ سادگیها، آنجا که خدیوان زمین
به دوشیزگیِ پرهام، دست درازی نکرده بودند.
هزارهها، سپیدجامگان بودند و پایکوبی در سدهها
🔥در این دشت، موبَدی بود و آتشبُدی،🔥
ساگهی یاس،
در گیسوانِ دخترِسیب، هوده میداد
سدای باد، خندهی پریوشان را مژده میداد،
اینجا
بارگهِ خسرو بود و تخت پیروزه و باربُدی،
میهنِ پاک مردان،جایگهِ بیباک گُردان بود،
همه آشنای مهر
مهرابِ اهورا همه دلهای آنان بود...!
کنون دیگر پگاهِ راستین را کس ندیده،
از آن دم که خوشههای بهروزی ،🌿
پایکوبِ پسِ سُمِ لشکرِ دیوان شد ،😈
چرخِ گردون هم زین پریشانبوم،🪐
روی گردان شد.
روشنای مهر آیین،
👿 در پنجهی سیاه و خونینِ دیوان😈
⚜در بند و زندان شد!⚜
🏝🎖🏝
✍🏻✍🏻 پانوشت سراینده:
زند= تفسیر.
آروین= تجربه.
دَمن= جمع دامنه، آثار خانه و حیات مردم در روی زمین.
نرمباد= نسیم.
پرنیان= حریر، پارچهی مخمل، در اینجا فردید(منظور) از آواز پرنیان، آواز نرم و لطیف و دلکش است.
پسین= غروب، هنگامهی پایان روز.
خسبیده= خوابیده.
با چشمان باز خسبیده = فردید آن باشد که نمیخواهد ببیند، کنایه از وجدان خاموش.
لختی= مدتی.
آژنگ= چین و شکن پیشانی.
ره پویان آب= جوی و جویبار، آنجا که آب جاری است. رود خشک شده در دامنهی دشت به چین و شکن پیشانی دشت همانند شده است.
خدیوان= صاحبان، مالکان.
پرهام= طبیعت.
هوده= ثمره، میوه.
ساگه= ساقه اربیک شدهی این واژه است.
تخت پیروزه= نام یکی از آهنگهای زمان خسرو پرویز بوده است.
باربد= خنیاگر(نوازنده، موسیقیدان) چیرهدستِ دربار خسرو پرویز و پدیدآورندهی سرود خوشآهنگ(مسجع).
#پوریا_عزیزیان.
#چکامه_پارسی.
📘🖌@FARZANDAN_PARSI.💡
🌾🦅🌾🦅🌾🦅🌾🦅
🍃🌹🍃
همدمِ سوزِ باد
همنشینِ دشتِ سبزپوش و سروِ آزاد،
تاکِ پیرِ پوستین ریش میجوید از دشت
شوند و زَندِ هر رویداد...
ای دشتِ پاکدامان، پر آروین
پیرِ سالخوردهی هزارهها،
🌿ای که ریشهها در خود پروراندی🌿
دَمّنِ نیاکان، شوندِ شادی، ای دشتِ خاکی
🍃ریشهی من از تو جان میگیرد🍃
ای سامانهی پاکی،
دیرگاهی ندیدهام نرمبادِ ابریشمین را
سخنی نیست آوازِ پرنیانِ دیرین را
بر چرخگاهِ زمان، روزها در پسِ هیچ
میآیند، میروند، شدآمدِ دَمان هیچ
با من بگو از چه روی
روشن آرای پگاه در پسینِ سیاهی تنیده؟
رخسارها بیفروغ ایزد است،
هر که را بینی با چشمانِ باز خسبیده...!
این چنین گفت، تاکِ پیر،دشتِ تردامان را...
دشت، آهی کشید و پس از لختی گفت:
پیشانیام،
کوره آژنگِ خشکیدهی رهپویانِ آب،💦
سینهام، اخگرِ نیمهجانِ آتشِ باستان،🔥
آری، روزی و روزگاری ،آنسوتر از بندرِ پندار
🔥 آتشی بود و آتشگهی🔥
📚بشنو از من تو این داستان،📚
پشتِ پرچینِ سادگیها، آنجا که خدیوان زمین
به دوشیزگیِ پرهام، دست درازی نکرده بودند.
هزارهها، سپیدجامگان بودند و پایکوبی در سدهها
🔥در این دشت، موبَدی بود و آتشبُدی،🔥
ساگهی یاس،
در گیسوانِ دخترِسیب، هوده میداد
سدای باد، خندهی پریوشان را مژده میداد،
اینجا
بارگهِ خسرو بود و تخت پیروزه و باربُدی،
میهنِ پاک مردان،جایگهِ بیباک گُردان بود،
همه آشنای مهر
مهرابِ اهورا همه دلهای آنان بود...!
کنون دیگر پگاهِ راستین را کس ندیده،
از آن دم که خوشههای بهروزی ،🌿
پایکوبِ پسِ سُمِ لشکرِ دیوان شد ،😈
چرخِ گردون هم زین پریشانبوم،🪐
روی گردان شد.
روشنای مهر آیین،
👿 در پنجهی سیاه و خونینِ دیوان😈
⚜در بند و زندان شد!⚜
🏝🎖🏝
✍🏻✍🏻 پانوشت سراینده:
زند= تفسیر.
آروین= تجربه.
دَمن= جمع دامنه، آثار خانه و حیات مردم در روی زمین.
نرمباد= نسیم.
پرنیان= حریر، پارچهی مخمل، در اینجا فردید(منظور) از آواز پرنیان، آواز نرم و لطیف و دلکش است.
پسین= غروب، هنگامهی پایان روز.
خسبیده= خوابیده.
با چشمان باز خسبیده = فردید آن باشد که نمیخواهد ببیند، کنایه از وجدان خاموش.
لختی= مدتی.
آژنگ= چین و شکن پیشانی.
ره پویان آب= جوی و جویبار، آنجا که آب جاری است. رود خشک شده در دامنهی دشت به چین و شکن پیشانی دشت همانند شده است.
خدیوان= صاحبان، مالکان.
پرهام= طبیعت.
هوده= ثمره، میوه.
ساگه= ساقه اربیک شدهی این واژه است.
تخت پیروزه= نام یکی از آهنگهای زمان خسرو پرویز بوده است.
باربد= خنیاگر(نوازنده، موسیقیدان) چیرهدستِ دربار خسرو پرویز و پدیدآورندهی سرود خوشآهنگ(مسجع).
#پوریا_عزیزیان.
#چکامه_پارسی.
📘🖌@FARZANDAN_PARSI.💡
🌾🦅🌾🦅🌾🦅🌾🦅
🌟💫🌟💫🌟💫🌟💫🌟💫🌟💫🌟💫
#گنجینهی_زبانزدهای_پارسی_و_ریشهیابی_آنان.
این بخش: (نقل مجلس)
🎹🎹🎹🎹🎹🎹🎹🎹🎹🎹🎹🎹🎹🎹
#تار
#استاد_حسین_علیزاده
#حرفت رابه من بگو.
🎼🎼🎼🎼🎼🎼🎼🎼🎼🎼🎼 🎼🎼🎼
گردآوری و خوانش: #محمود_دهقانی.
🌟💫🌟💫🌟💫🌟💫🌟💫🌟💫🌟💫
📘🖌@FARZANDAN_PARSI.💡
🌾🦅🌾🦅🌾🦅🌾
#گنجینهی_زبانزدهای_پارسی_و_ریشهیابی_آنان.
این بخش: (نقل مجلس)
🎹🎹🎹🎹🎹🎹🎹🎹🎹🎹🎹🎹🎹🎹
#تار
#استاد_حسین_علیزاده
#حرفت رابه من بگو.
🎼🎼🎼🎼🎼🎼🎼🎼🎼🎼🎼 🎼🎼🎼
گردآوری و خوانش: #محمود_دهقانی.
🌟💫🌟💫🌟💫🌟💫🌟💫🌟💫🌟💫
📘🖌@FARZANDAN_PARSI.💡
🌾🦅🌾🦅🌾🦅🌾
Telegram
attach 📎
جاماسپ گفت:
جنگ سختی درمیگیرد و بسیاری کشته میشوند،
نخست اردشیر پسرت با بسیاری میجنگد و بسیار را نابودد میکند و سرانجام کشته میشود پس از اوو شیدسپ فرزند دیگر شاه نیز پس از جنگهای فراوان کشته میشود و سپس پسر من به کینخواهی آن میجنگد و بسیاری را نابوود میکند و وختی میبیند که درفش کاویان بر زمین افتاده آن را برمیدارد ناگاه دشمن دست آن را میزند و تیری به آن میخورد و کشته میشود پس از آن نستور پسر زریر به جنگ میآید و سپس نیوزار پسرت پس از جنگ سختی کشته میشود پس از آن زریر به جنگ میآید و بسیاری از دشمن را نابود میکند و بیدرفش در کمینش مینشیند و تیری به آن میزند و اوو را به نزد ترکان میبرد و همه ترکان هرکدام تیری به اوو میزنند و آن را میکشند.
پسازآن بی درفش با تیغ زهرآگین پیش میآید و بسیاری از نامداران سپاه را میکشد سپس اسفندیار، بی درفش را میکشد و به ترکان تازش میبرد و آنها را میپراکند و سالار چین از ترس اسفندیار رم میکند.
وختی شاه این سخنان را شنید نگران و بیهوش شد و وختی به هوش آمد، گریست و سپس به جاماسپ گفت: اگر میبایست خویشانم بمیرند، من این پادشاهی را برای چه میخواهم؟
اینک که چنین است برادرم را با خود نمیبرم و به شاهزادگان هم میگویم که به جنگ نیایند. جاماسپ گفت: ای شاه اگر آنها نباشند کسی دل ندارد که به جنگ رود. از غم خوردن سودی نمیبری. این رخدادی آسمانی است و چاره ندارد پس به او پند و اندرز فراوان داد و او را برای جنگ آماده کرد.
وختی سپیده دمید شاه به هر سو دیدهبان فرستاد.
سواری آمد و به شاه گفت که سپاه توران نزدیک میشود.
شاه درفش را به زریر سپرد و او را سپهبد لشکرش کرد و پنجاههزار سپاهی به او سپرد و میانه سپاه را به او داد و پنجاههزار سپاهی به اسفندیار و پنجاههزار سپاهی نیز به پسر دیگرش شیدسپ داد و هرکدام را در یک¬دست لشکر نهاد و پشت لشکر را به نستور سپرد.
ارجاسپ نیز سپاهش را چید و سدهزار سوار خلخی را دریک دست سپاه به بی درفش سپرد و دست دیگر سپاه را نیز با سدهزار سوار به گرگسار داد و میانه سپاه را با سدهزار سپاهی به نام خواست سپرد. سدهزار سپاهی را هم در پشت سپاه نهاد و به پسرش کهرم سپرد.
وختی سپیده دمید گشتاسپ سیه رنگ بهزاد را پیشراند و آماده نبرد شد.
تیرباران سختی آغاز شد و جنگ خونینی درگرفت.
نخست پسر شاه اردشیر پا به میدان نهاد و چنان جنگید گویی که توس دوباره زنده شده است و به همین روش جنگید تا تیری به او خورد و از اسپ به زمین افتاد.
پس از او شیرو پسر دیگر شاه به میدان نبرد آمد و خرووشان بر دشمن تاختن برد و بسیاری را لت و پار کرد،
هنگام بازگشت تیری از پشت به او خورد پس از او شیدسپ پسر دیگر شاه آمد پس از لختی جنگ کهرم را به جنگ فراخواند و آنها آنچنان جنگیدند تا شب شد و به هر روی شیدسپ نیزهای به او زد و او را از اسپ انداخت و سرش را برید و در همین زمان تیری به او خورد و او نیز مرد.
سپس از او پسر جاماسپ وزیر شاه به میدان آمد. او سوار دلیری بود که همنام پسر زال یا رستم نامیده میشد.
رستم به دل میدان زد و نام خواست را به مبارزه فراخواند. نام خواست هم بهسوی او آمد و جنگ کرد و از پس او برنیامد و کشته شد.
در میانه جنگ درفش کاویان از دست ایرانیان افتاد و او رفت تا آن درفش را از خاک بردارد، مردان دورش را گرفتند و دستش را با شمشیر زدند پس او درفش را با دندان گرفت و آنها نیز سرش را زدند پس از او نستور پسر زریر به میدان آمد و دشمنان زیادی را کشت و سپس نزد پدرش بازگشت.
سپس از او نیوزار پسر شاه بهسوی دشمن شتافت و همنبرد خواست. سواران چین بهسوی او تازش نبردند و او سدوشست ۱۶۰ مرد را کشت و تیری به او خورد و از اسپش به زمین افتاد و مرد.
دو هفته از جنگ گذشت روزی زریر به میدان آمد و شماری از دشمن را کشت گونهای که ارجاسپ دانست که اگر راه او گرفته نشود سپاهش تباه میشوند بنابراین به سپاهش گفت هر مرد دلیری که او را بکشد دخترم را به او میدهم و کسی پاسخ نداد.
دوباره ارجاسپ سخنانش را بازگو کرد و گفت:
هرکس او را بکشد گنجینهای پر از زر به او میدهم و کسی پاسخ نداد.
سه بار این سخنان گفته شد و کسی پاسخی نمیداد تا اینکه بی درفش نزد شاه رفت و گفت:
من جانم را سپر شما میکنم و اگر او را کشتم شاه این لشکر را به من بدهد.
شاه شاد شد و اسپ و زین خود را به او داد.
بی درفش چون از پس زریر برنمیآمد پنهانی به او نزدیک شد و تیری زهردار به او زد و او از اسپ به زمین افتاد وختی گشتاسپ این چنین دید هیونی را بهسوی رزمگاه فرستاد و گفت:
ببینید چه دردی بر سر برادرم آمد!
پیام آوردند که او مرده است.
🖍بازنویسی و ویرایش به پارسی:
به ✍:
#سیــاه_منـصـور
📘🖌@FARZANDAN_PARSI.💡
🌾🦅🌾🦅🌾🦅🌾🦅
جنگ سختی درمیگیرد و بسیاری کشته میشوند،
نخست اردشیر پسرت با بسیاری میجنگد و بسیار را نابودد میکند و سرانجام کشته میشود پس از اوو شیدسپ فرزند دیگر شاه نیز پس از جنگهای فراوان کشته میشود و سپس پسر من به کینخواهی آن میجنگد و بسیاری را نابوود میکند و وختی میبیند که درفش کاویان بر زمین افتاده آن را برمیدارد ناگاه دشمن دست آن را میزند و تیری به آن میخورد و کشته میشود پس از آن نستور پسر زریر به جنگ میآید و سپس نیوزار پسرت پس از جنگ سختی کشته میشود پس از آن زریر به جنگ میآید و بسیاری از دشمن را نابود میکند و بیدرفش در کمینش مینشیند و تیری به آن میزند و اوو را به نزد ترکان میبرد و همه ترکان هرکدام تیری به اوو میزنند و آن را میکشند.
پسازآن بی درفش با تیغ زهرآگین پیش میآید و بسیاری از نامداران سپاه را میکشد سپس اسفندیار، بی درفش را میکشد و به ترکان تازش میبرد و آنها را میپراکند و سالار چین از ترس اسفندیار رم میکند.
وختی شاه این سخنان را شنید نگران و بیهوش شد و وختی به هوش آمد، گریست و سپس به جاماسپ گفت: اگر میبایست خویشانم بمیرند، من این پادشاهی را برای چه میخواهم؟
اینک که چنین است برادرم را با خود نمیبرم و به شاهزادگان هم میگویم که به جنگ نیایند. جاماسپ گفت: ای شاه اگر آنها نباشند کسی دل ندارد که به جنگ رود. از غم خوردن سودی نمیبری. این رخدادی آسمانی است و چاره ندارد پس به او پند و اندرز فراوان داد و او را برای جنگ آماده کرد.
وختی سپیده دمید شاه به هر سو دیدهبان فرستاد.
سواری آمد و به شاه گفت که سپاه توران نزدیک میشود.
شاه درفش را به زریر سپرد و او را سپهبد لشکرش کرد و پنجاههزار سپاهی به او سپرد و میانه سپاه را به او داد و پنجاههزار سپاهی به اسفندیار و پنجاههزار سپاهی نیز به پسر دیگرش شیدسپ داد و هرکدام را در یک¬دست لشکر نهاد و پشت لشکر را به نستور سپرد.
ارجاسپ نیز سپاهش را چید و سدهزار سوار خلخی را دریک دست سپاه به بی درفش سپرد و دست دیگر سپاه را نیز با سدهزار سوار به گرگسار داد و میانه سپاه را با سدهزار سپاهی به نام خواست سپرد. سدهزار سپاهی را هم در پشت سپاه نهاد و به پسرش کهرم سپرد.
وختی سپیده دمید گشتاسپ سیه رنگ بهزاد را پیشراند و آماده نبرد شد.
تیرباران سختی آغاز شد و جنگ خونینی درگرفت.
نخست پسر شاه اردشیر پا به میدان نهاد و چنان جنگید گویی که توس دوباره زنده شده است و به همین روش جنگید تا تیری به او خورد و از اسپ به زمین افتاد.
پس از او شیرو پسر دیگر شاه به میدان نبرد آمد و خرووشان بر دشمن تاختن برد و بسیاری را لت و پار کرد،
هنگام بازگشت تیری از پشت به او خورد پس از او شیدسپ پسر دیگر شاه آمد پس از لختی جنگ کهرم را به جنگ فراخواند و آنها آنچنان جنگیدند تا شب شد و به هر روی شیدسپ نیزهای به او زد و او را از اسپ انداخت و سرش را برید و در همین زمان تیری به او خورد و او نیز مرد.
سپس از او پسر جاماسپ وزیر شاه به میدان آمد. او سوار دلیری بود که همنام پسر زال یا رستم نامیده میشد.
رستم به دل میدان زد و نام خواست را به مبارزه فراخواند. نام خواست هم بهسوی او آمد و جنگ کرد و از پس او برنیامد و کشته شد.
در میانه جنگ درفش کاویان از دست ایرانیان افتاد و او رفت تا آن درفش را از خاک بردارد، مردان دورش را گرفتند و دستش را با شمشیر زدند پس او درفش را با دندان گرفت و آنها نیز سرش را زدند پس از او نستور پسر زریر به میدان آمد و دشمنان زیادی را کشت و سپس نزد پدرش بازگشت.
سپس از او نیوزار پسر شاه بهسوی دشمن شتافت و همنبرد خواست. سواران چین بهسوی او تازش نبردند و او سدوشست ۱۶۰ مرد را کشت و تیری به او خورد و از اسپش به زمین افتاد و مرد.
دو هفته از جنگ گذشت روزی زریر به میدان آمد و شماری از دشمن را کشت گونهای که ارجاسپ دانست که اگر راه او گرفته نشود سپاهش تباه میشوند بنابراین به سپاهش گفت هر مرد دلیری که او را بکشد دخترم را به او میدهم و کسی پاسخ نداد.
دوباره ارجاسپ سخنانش را بازگو کرد و گفت:
هرکس او را بکشد گنجینهای پر از زر به او میدهم و کسی پاسخ نداد.
سه بار این سخنان گفته شد و کسی پاسخی نمیداد تا اینکه بی درفش نزد شاه رفت و گفت:
من جانم را سپر شما میکنم و اگر او را کشتم شاه این لشکر را به من بدهد.
شاه شاد شد و اسپ و زین خود را به او داد.
بی درفش چون از پس زریر برنمیآمد پنهانی به او نزدیک شد و تیری زهردار به او زد و او از اسپ به زمین افتاد وختی گشتاسپ این چنین دید هیونی را بهسوی رزمگاه فرستاد و گفت:
ببینید چه دردی بر سر برادرم آمد!
پیام آوردند که او مرده است.
🖍بازنویسی و ویرایش به پارسی:
به ✍:
#سیــاه_منـصـور
📘🖌@FARZANDAN_PARSI.💡
🌾🦅🌾🦅🌾🦅🌾🦅
Forwarded from سرای فرزندان ایران. (گندم)
🍃🌹🍃
🔷 امرووز: 🌧 🕊 🌦
🟢 به رووز پیروز و فرخ 🌞 رووز:
«#دی_به_دین» 🐏 و فروردین 🌖ماه
به سال ۳۷۶۱ مزدیسنی.
۱۴۰۲ / ۰۱ / ۲۳
🏝🎖🏝🎖🏝🎖🏝🎖🏝🎖🏝🎖🏝🎖🏝🎖
🟡 برابر با🌞رووز #چهارشنبه: #تیر_شید:
به☀️رووز ۲۳ 🐏 #فروردین 🌖 ماه.
به سال ۲۵۸۲ 👑شاهنشاهی🇮🇷ایران.
۲۵۸۲ / ۰۱ / ۲۳
🏝⛲️🏝⛲️🏝⛲️🏝⛲️🏝⛲️🏝⛲️🏝⛲️🏝⛲️🏝
⚪️ برابر با 🌞رووز #چهارشنبه: #تیر_شید:
به 🌞 رووز ۲۳ 🌔 ماه 🐏#فروردین
به سال ۱۴۰۲ 🌞 خوورشیدی.
۱۴۰۲ / ۰۱ / ۲۳
🏝🎖🏝🎖🏝🎖🏝🎖🏝🎖🏝🎖🏝🎖🏝🎖
🔴 برابر با 🌞 رووز. WEDNESDAY 12:
🌔ماه #APRIL 🌲به سال 2023💒 ترسایی.
2023 / 04 / 12
🏝🎖🏝🎖🏝🎖🏝🎖🏝🎖🏝🎖🏝🎖🏝🎖
🌳 🌦 💨 🌿 🌞#دی_به_دین.
(سرآغاز پیدایش)«بینش/وژدان»
🦋سرچشمه دین و دینداری
دانش و آگاهی ست.
آفریدگار دین (وجدان آگاه)را پاس بداریم.
_🏝🎖🏝_
بهشتِ روان ست وژدانِ پاک
هزارانِ آواز خوان، بر ستاک
ندای درون را هر آن کس شنید
میِ عشقِ جاوید را سر کشید.
🖌#داتیس_مهرابیان.
🥀 گل #شنبلیله نماد دی بدین ایزد است.
📘🖌@FARZANDAN_PARSI.💡
🌾🦅🌾🦅🌾🦅🌾🦅🌾