Forwarded from سرای فرزندان ایران. (سیاه منصور)
شغال یکی از فراوان ترین سگ سانان ایران است که در همه جای کشور پراکنش دارد.
شغال همانندی فراوانی با گرگها دارد
و پیکر آن کوچکتر است.
شغال ها همه چیز خوار هستند و هم از گیاهان و هم از جانوران میخورند.
لاشه خوار نیز هستند و خوردن پسماندهای شهری و روستایی را دارند.
زوزههای دسته دسته و گروهی شغالها،
در هنگام شامگاهان فراوان است.
بودن و کار شغالها در زیستبوم بسیار ارزشمند است آنها از لاشه جانوران و پسماندهای شهری خورد و خوراک خود را به دست میآورند.
و پیرامون زندگی و زمین را پاک نگه میدارند.
📘 🖌 @FARZANDAN_PARSI.💡
🌾🦅🌾🦅🌾🦅🌾🦅🌾🦅
شغال همانندی فراوانی با گرگها دارد
و پیکر آن کوچکتر است.
شغال ها همه چیز خوار هستند و هم از گیاهان و هم از جانوران میخورند.
لاشه خوار نیز هستند و خوردن پسماندهای شهری و روستایی را دارند.
زوزههای دسته دسته و گروهی شغالها،
در هنگام شامگاهان فراوان است.
بودن و کار شغالها در زیستبوم بسیار ارزشمند است آنها از لاشه جانوران و پسماندهای شهری خورد و خوراک خود را به دست میآورند.
و پیرامون زندگی و زمین را پاک نگه میدارند.
📘 🖌 @FARZANDAN_PARSI.💡
🌾🦅🌾🦅🌾🦅🌾🦅🌾🦅
🔅#آشنایی_با_نامهای_ایرانی.
«مهراب»
«مهراب» نامی پسرانه، ایرانی ست
و نامی در شاهنامهی فردوسی است.
🌦«مهراب» به چم «دوستدار آب، دارندهی درخشش آفتاب»
و کسی است که «تابش مهر» دارد.
(مهر به چم خورشید است)
☀️دگرسانی یا همسانی (تفاوت یا شباهت) «مهراب و محراب»:
واژهی مهراب در آغاز "«مهرابه»"(مهر+آبه) و جایی برای نیایش «ایزد مهر» برای پیروان آیین «مهرپرستی» بود. «آب»، «آبه» و «آوه» پسوند جای است؛ مانند سردابه، گرمابه و ساوه(سهگنبدان).
این واژه از پارسی به تازی رفته و به «محراب» دگریده شده(تغییر کرده) و سوی نماز و جای نیایش مسلمانان خوانده شد.
برخی در پی آنند که ریشهی تازی برای این واژه بیابند. آنها میگویند «محراب» برگرفته از «حرب» و به چم جایی برای نبرد با کژیهای درون و اهریمن(شیطان) است. ولی «محراب»(مفعال) در تازی به چم ابزار جنگی است، نه جایی برای نیایش.
📚«مهراب» در شاهنامهی فردوسی:
«مهراب» پادشاه کابل و از نوادگان «آژیدهاک» در زمان فرمانروایی سام نریمان بود.
همسر «مهراب» سیندخت نام داشت، سیندخت مادر رودابه و رودابه همسر زال و مادر رستم بود.
«مهراب» در نبردهای ایران و توران در زمان «کیغُباد»(کیقباد) یکی از فرماندهان سپاه ایران بود.
یکی پادشا بود «مهراب» نام زبردست با گنج و گسترده کام.
به بالا به کردار آزاد سرو
به رخ چون بهار و به رفتن تذرو
دل بخردان داشت و مغز ردان
دو کتف یلان و هُش موبدان.
#شاهنامه #فردوسی_بزرگ.
✨نامهای ایرانی دخترانه و پسرانهی زیبا و پرشماری دارای پیشوند یا پسوند «مهر» هستند:
👦🏻پسرانه: «مهرشاد، مهراز، مهرآزاد، مهرسام، مهرنام، رادمهر و...»
👧🏻دخترانه: «مهرزاد، مهرگان، مهرناز، مهرآفرین، مهرسا، مهردخت، مهرگل، مهرشید، مهرتا و...»
آرمان «هر ایرانی نژاده و نیک اندیش» پالایش زبان پارسی و والایش فرهنگ ایرانی ست.
📘 🖌 @FARZANDAN_PARSI.💡
🌾🦅🌾🦅🌾🦅🌾🦅🌾🦅
«مهراب»
«مهراب» نامی پسرانه، ایرانی ست
و نامی در شاهنامهی فردوسی است.
🌦«مهراب» به چم «دوستدار آب، دارندهی درخشش آفتاب»
و کسی است که «تابش مهر» دارد.
(مهر به چم خورشید است)
☀️دگرسانی یا همسانی (تفاوت یا شباهت) «مهراب و محراب»:
واژهی مهراب در آغاز "«مهرابه»"(مهر+آبه) و جایی برای نیایش «ایزد مهر» برای پیروان آیین «مهرپرستی» بود. «آب»، «آبه» و «آوه» پسوند جای است؛ مانند سردابه، گرمابه و ساوه(سهگنبدان).
این واژه از پارسی به تازی رفته و به «محراب» دگریده شده(تغییر کرده) و سوی نماز و جای نیایش مسلمانان خوانده شد.
برخی در پی آنند که ریشهی تازی برای این واژه بیابند. آنها میگویند «محراب» برگرفته از «حرب» و به چم جایی برای نبرد با کژیهای درون و اهریمن(شیطان) است. ولی «محراب»(مفعال) در تازی به چم ابزار جنگی است، نه جایی برای نیایش.
📚«مهراب» در شاهنامهی فردوسی:
«مهراب» پادشاه کابل و از نوادگان «آژیدهاک» در زمان فرمانروایی سام نریمان بود.
همسر «مهراب» سیندخت نام داشت، سیندخت مادر رودابه و رودابه همسر زال و مادر رستم بود.
«مهراب» در نبردهای ایران و توران در زمان «کیغُباد»(کیقباد) یکی از فرماندهان سپاه ایران بود.
یکی پادشا بود «مهراب» نام زبردست با گنج و گسترده کام.
به بالا به کردار آزاد سرو
به رخ چون بهار و به رفتن تذرو
دل بخردان داشت و مغز ردان
دو کتف یلان و هُش موبدان.
#شاهنامه #فردوسی_بزرگ.
✨نامهای ایرانی دخترانه و پسرانهی زیبا و پرشماری دارای پیشوند یا پسوند «مهر» هستند:
👦🏻پسرانه: «مهرشاد، مهراز، مهرآزاد، مهرسام، مهرنام، رادمهر و...»
👧🏻دخترانه: «مهرزاد، مهرگان، مهرناز، مهرآفرین، مهرسا، مهردخت، مهرگل، مهرشید، مهرتا و...»
آرمان «هر ایرانی نژاده و نیک اندیش» پالایش زبان پارسی و والایش فرهنگ ایرانی ست.
📘 🖌 @FARZANDAN_PARSI.💡
🌾🦅🌾🦅🌾🦅🌾🦅🌾🦅
Jane Ashegh
Bahram Hasiri | موزیکدل
تو این جانِ آشِغ به من دادهای ...
📘 🖌 @FARZANDAN_PARSI.💡
🌾🦅🌾🦅🌾🦅🌾🦅🌾
📘 🖌 @FARZANDAN_PARSI.💡
🌾🦅🌾🦅🌾🦅🌾🦅🌾
#نکتههایی_درباره_زبان_پارسی؛
🔆 آموزههايى درباره پارسیگويى و پارسینويسى.!
گفتار و نوشتار پارسی بايد همراه با زيبايى، استواری، شيوايى و رسايى باشد.
پارسیگويى و پارسینويسى هنریست همسنگ و همتراز با سرودن چكامههای زيبای پارسى.
پارسیگويى تنها اين نيست كه واژههای بيگانه را با برابرهای پارسى آن جايگزين كرد،!
در پارسیگويى، بايد بهترين واژهای را از ميان برابرهای پارسى برگزيد كه با آهنگ نوشته همخوانى داشته باشد.
ديگر آنكه در پارسیگويى، گاه نمىتوان تنها و بهسادگى واژه را جايگزين كرد،
گاهى بايد ساختار آن گزاره(جمله) دگرگونى يابد و به ساختار پارسى درآيد.
بسياری از واژگان بيگانه به همراه خود ساختار بيگانه را نیز سربارِ زبان مىكنند كه همراه با جايگزينى آن واژه، ساختار هم بايد به پارسى برگردد.
يكى از خردههايى كه شاید به پارسیگرايى گرفته شود اين است كه برای مردم كوچه و بازار و مردمى كه با واژگان پارسی آشنايى ندارند،
دريافت گفتار و نوشتار پارسی كمى دشوار است.
هرچند كه آرمان فرجامين اين است كه یکسره همهی واژگان بيگانه از زبان زدوده شوند،
و این كار به يکباره شدنى نيست.
زمانى كه روی سخن با كسانیست كه با پارسیگويى آشنايى ندارند، بهتر است زبانى ساده و شيوا برای آنها بهكار گرفته شود،
هر چند بد نيست هر از گاهى در لابلای گفتار، واژههای نژادهی(اصیل) پارسى نيز بهكار رود تا اين واژگان نيز كمكم در ميان مردم جای باز كند و با آنها خو بگيرند.
همواره بايد كوشيد با گفتار و نوشتاری ساده، زيبا و شيوا، مردم بيشتری را بهسوی پارسیگرايى كشيد.
بزرگترين آسيب به پارسیگرايى زمانىست كه گفتار و نوشتار، ناشيوا و نارسا و پر از واژگان ناآشنا كه با آهنگ سخن نيز همخوانى ندارند باشد،
كه با خود دلسردی و دلزدگى مىآورند و مايهی واپسزدن پارسى پاک از سوی مردم كوچه و بازار مىشود.
آرمان «هر ایرانی نژاده و نیک اندیش» پالایش زبان پارسی و والایش فرهنگ ایرانی ست.
📘 🖌 @FARZANDAN_PARSI.💡
🌾🦅🌾🦅🌾🦅🌾🦅🌾🦅
🔆 آموزههايى درباره پارسیگويى و پارسینويسى.!
گفتار و نوشتار پارسی بايد همراه با زيبايى، استواری، شيوايى و رسايى باشد.
پارسیگويى و پارسینويسى هنریست همسنگ و همتراز با سرودن چكامههای زيبای پارسى.
پارسیگويى تنها اين نيست كه واژههای بيگانه را با برابرهای پارسى آن جايگزين كرد،!
در پارسیگويى، بايد بهترين واژهای را از ميان برابرهای پارسى برگزيد كه با آهنگ نوشته همخوانى داشته باشد.
ديگر آنكه در پارسیگويى، گاه نمىتوان تنها و بهسادگى واژه را جايگزين كرد،
گاهى بايد ساختار آن گزاره(جمله) دگرگونى يابد و به ساختار پارسى درآيد.
بسياری از واژگان بيگانه به همراه خود ساختار بيگانه را نیز سربارِ زبان مىكنند كه همراه با جايگزينى آن واژه، ساختار هم بايد به پارسى برگردد.
يكى از خردههايى كه شاید به پارسیگرايى گرفته شود اين است كه برای مردم كوچه و بازار و مردمى كه با واژگان پارسی آشنايى ندارند،
دريافت گفتار و نوشتار پارسی كمى دشوار است.
هرچند كه آرمان فرجامين اين است كه یکسره همهی واژگان بيگانه از زبان زدوده شوند،
و این كار به يکباره شدنى نيست.
زمانى كه روی سخن با كسانیست كه با پارسیگويى آشنايى ندارند، بهتر است زبانى ساده و شيوا برای آنها بهكار گرفته شود،
هر چند بد نيست هر از گاهى در لابلای گفتار، واژههای نژادهی(اصیل) پارسى نيز بهكار رود تا اين واژگان نيز كمكم در ميان مردم جای باز كند و با آنها خو بگيرند.
همواره بايد كوشيد با گفتار و نوشتاری ساده، زيبا و شيوا، مردم بيشتری را بهسوی پارسیگرايى كشيد.
بزرگترين آسيب به پارسیگرايى زمانىست كه گفتار و نوشتار، ناشيوا و نارسا و پر از واژگان ناآشنا كه با آهنگ سخن نيز همخوانى ندارند باشد،
كه با خود دلسردی و دلزدگى مىآورند و مايهی واپسزدن پارسى پاک از سوی مردم كوچه و بازار مىشود.
آرمان «هر ایرانی نژاده و نیک اندیش» پالایش زبان پارسی و والایش فرهنگ ایرانی ست.
📘 🖌 @FARZANDAN_PARSI.💡
🌾🦅🌾🦅🌾🦅🌾🦅🌾🦅
Forwarded from سرای فرزندان ایران. (سیاه منصور)
هرگاه ایرانی در تنگنا یا گزندی گیر میافتاه ست، دست یاری به سوی شاهنامه دراز میکرده، میتوانیم بگوییم که ایران را در دو روی میبینیم: ایران پیش از شاهنامه، و ایران پس از شاهنامه....
📘 🖌 @FARZANDAN_PARSI.💡
🌾🦅🌾🦅🌾🦅🌾🦅🌾🦅
#محمدعلی_اسلامی_ندوشن.
هنرمند فرتوره: امین قره سوفلو.
📘 🖌 @FARZANDAN_PARSI.💡
🌾🦅🌾🦅🌾🦅🌾🦅🌾🦅
#محمدعلی_اسلامی_ندوشن.
هنرمند فرتوره: امین قره سوفلو.
Forwarded from سرای فرزندان ایران. (سیاه منصور)
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🎥 #گفتارهای_دنباله_دار:#شاهنامه؛
با باشندگی #میرجلال_الدین_کزازی.
🔹 بخش پنجاه و ششم
📘 🖌 @FARZANDAN_PARSI.💡
🌾🦅🌾🦅🌾🦅🌾🦅🌾🦅
با باشندگی #میرجلال_الدین_کزازی.
🔹 بخش پنجاه و ششم
📘 🖌 @FARZANDAN_PARSI.💡
🌾🦅🌾🦅🌾🦅🌾🦅🌾🦅
Forwarded from سیاه منصور
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
شب همچون چادری سیاه،
چهره مادرِ زایندهِ(زمین) را پوشانده است.
ناگفته نماند که،
کاری از دست روشنی ستارگان برنمیآید.
پسماندها و نا پاکیها را بپالاییم،
گَرد و خاک را از روی زمین پاک کنیم
شاید روشنای مهتاب به زمین برسد.!!
به ✍
#سیــاه_منـصـور.
📘 🖌 @FARZANDAN_PARSI.💡
🌾🦅🌾🦅🌾🦅🌾🦅🌾🦅
چهره مادرِ زایندهِ(زمین) را پوشانده است.
ناگفته نماند که،
کاری از دست روشنی ستارگان برنمیآید.
پسماندها و نا پاکیها را بپالاییم،
گَرد و خاک را از روی زمین پاک کنیم
شاید روشنای مهتاب به زمین برسد.!!
به ✍
#سیــاه_منـصـور.
📘 🖌 @FARZANDAN_PARSI.💡
🌾🦅🌾🦅🌾🦅🌾🦅🌾🦅
Forwarded from سرای فرزندان ایران. (گندم)
🍃🌹🍃
🔷امروز؛ ☀️🕊 ☀️
🟢به روزِ پیروز وفرخ روز.
«#رام_ایزد» «نبر» از 🌔ماه #دی
به سال ۳۷۵۹ 🔥 مزديسنا.
۳۷۵۹ / ۱۰ / ۱۵
🏝⛲️🏝⛲️🏝⛲️🏝⛲️🏝⛲️🏝⛲️
⚪️ برابر با 🔆 روز چهارشنبه: #تیر_شید
به 🔆 روز ۱۵ #دی 🌔 ماه
به سالِ ۱۴۰۰ 🔆خورشيدى.
۱۴۰۰ / ۱۰ / ۱۵
🏝⛲️🏝⛲️🏝⛲️🏝⛲️🏝⛲️🏝⛲️
🔴برابر با 🔆 روز 05 🌔 ماه #ژانویه
🌲به سال 2022 💒 ترسايی.🎄
2022 / 01/ 05
🏝⛲️🏝⛲️🏝⛲️🏝⛲️🏝⛲️🏝⛲️
#رام_ایزد، (رامش،شادمانی)
تنآسایی و آرامش روان.
🟣 یکی از نمادهای سپنتایی بودن
جان و زندگی.
«#نبر»
پرهیز از خوردن گوشت و
آسیب به جانوران سودمند زاستار.
🐐 🐄 🐏 🐑 🐃 🦙 🐂 🦌
تو را روز #رام از جهان رام باد
همان باد را با تو آرام باد.
🌼گل #شب_بوی_زرد نماد #رام ایزد است.
📘 🖌 @FARZANDAN_PARSI.💡
🌾🦅🌾🦅🌾🦅🌾🦅🌾🦅
🔷امروز؛ ☀️🕊 ☀️
🟢به روزِ پیروز وفرخ روز.
«#رام_ایزد» «نبر» از 🌔ماه #دی
به سال ۳۷۵۹ 🔥 مزديسنا.
۳۷۵۹ / ۱۰ / ۱۵
🏝⛲️🏝⛲️🏝⛲️🏝⛲️🏝⛲️🏝⛲️
⚪️ برابر با 🔆 روز چهارشنبه: #تیر_شید
به 🔆 روز ۱۵ #دی 🌔 ماه
به سالِ ۱۴۰۰ 🔆خورشيدى.
۱۴۰۰ / ۱۰ / ۱۵
🏝⛲️🏝⛲️🏝⛲️🏝⛲️🏝⛲️🏝⛲️
🔴برابر با 🔆 روز 05 🌔 ماه #ژانویه
🌲به سال 2022 💒 ترسايی.🎄
2022 / 01/ 05
🏝⛲️🏝⛲️🏝⛲️🏝⛲️🏝⛲️🏝⛲️
#رام_ایزد، (رامش،شادمانی)
تنآسایی و آرامش روان.
🟣 یکی از نمادهای سپنتایی بودن
جان و زندگی.
«#نبر»
پرهیز از خوردن گوشت و
آسیب به جانوران سودمند زاستار.
🐐 🐄 🐏 🐑 🐃 🦙 🐂 🦌
تو را روز #رام از جهان رام باد
همان باد را با تو آرام باد.
🌼گل #شب_بوی_زرد نماد #رام ایزد است.
📘 🖌 @FARZANDAN_PARSI.💡
🌾🦅🌾🦅🌾🦅🌾🦅🌾🦅
Forwarded from سرای فرزندان ایران. (گندم)
🌲❄🌾🌦🍂⛈🧙♂️🌧⛄️
☃️🌾🌨🍂🌤❄️⛈
🌾⛄🍂❄🌨
🍊❄🌱🌦
☃️🌦❄️ ۱۴۰۰ / ۱۰ / ۱۵
❄️💨
🌞
در این بامدادِ سردِ زمستان
چشمتان میزبان خورشید.
زمین جایی ست،
با پنجره های بسیار که هر کدام
از آنها به سویی گشوده میشوند.
برخی از آنان بسوی امید، دوستی، شادی
و اندوه..ب
باورمندیم که شادی،
نیازی جداییناپذیر از زندگی ست.
پس برای شاد بودن سنگها را از سَر راه
کنار بزنیم و به هوش باشیم که،
روان ما سنگ نشود و سرمای سوزناکِ
جدایی در راه ما ناهمواری پدید نیاورد.
امید است که در
زمستان بِهگُل بنشینید.
به ✍
#سیــاه_منـصـور.
📘 🖌 @FARZANDAN_PARSI.
🌾🦅🌾🦅🌾🦅🌾🦅🌾🦅
❄️
☃️🌨
❄🍃🌤
🍊🍂 ❄️⛈
🌲🌼☃️🌞❄️
🧙♀️🌾🧙♂️❄🌦❄️
🦢🌾🌧🍂☃️🍂⛈💦❄
☃️🌾🌨🍂🌤❄️⛈
🌾⛄🍂❄🌨
🍊❄🌱🌦
☃️🌦❄️ ۱۴۰۰ / ۱۰ / ۱۵
❄️💨
🌞
در این بامدادِ سردِ زمستان
چشمتان میزبان خورشید.
زمین جایی ست،
با پنجره های بسیار که هر کدام
از آنها به سویی گشوده میشوند.
برخی از آنان بسوی امید، دوستی، شادی
و اندوه..ب
باورمندیم که شادی،
نیازی جداییناپذیر از زندگی ست.
پس برای شاد بودن سنگها را از سَر راه
کنار بزنیم و به هوش باشیم که،
روان ما سنگ نشود و سرمای سوزناکِ
جدایی در راه ما ناهمواری پدید نیاورد.
امید است که در
زمستان بِهگُل بنشینید.
به ✍
#سیــاه_منـصـور.
📘 🖌 @FARZANDAN_PARSI.
🌾🦅🌾🦅🌾🦅🌾🦅🌾🦅
❄️
☃️🌨
❄🍃🌤
🍊🍂 ❄️⛈
🌲🌼☃️🌞❄️
🧙♀️🌾🧙♂️❄🌦❄️
🦢🌾🌧🍂☃️🍂⛈💦❄
Forwarded from سرای فرزندان ایران. (سیاه منصور)
📚📘📔📗📕📖🖌
📚📙📗📓📖🖌
#شاهنامه_شاهکار_گرانسنگ_ادب_پارسی،
#شاهنامه
بخش (۱۰۴)
پادشاهی: #گرشاسپ
بخش (۵)
من و رخش و کوپال و برگستوان
همانا ندارند با من توان
بگفت این و از جای برکرد رخش
به زخمی سواری همی کرد پخش
ز ترکان طلایه بسی بد براه
رسید اندر ایشان یل صف پناه
برآویخت با نامداران جنگ
یکی گرزهٔ گاو پیکر به چنگ
دلیران توران برآویختند
سرانجام از رزم بگریختند
نهادند سر سوی افراسیاب
همه دل پر از خون و دیده پر آب
بگفتند وی را همه بیش و کم
سپهبد شد از کار ایشان دژم
بفرمود تا نزد او شد قلون
ز ترکان دلیری گوی پرفسون
بدو گفت بگزین ز لشکر سوار
وز ایدر برو تا در کوهسار
دلیر و خردمند و هشیار باش
به پاس اندرون نیز بیدار باش
که ایرانیان مردمی ریمنند
همی ناگهان بر طلایه زنند
برون آمد از نزد خسرو قلون
به پیش اندرون مردم رهنمون
سر راه بر نامداران ببست
به مردان جنگی و پیلان مست
وزان روی رستم دلیر و گزین
بپیمود زی شاه ایران زمین
یکی میل ره تا به البرز کوه
یکی جایگه دید برنا شکوه
درختان بسیار و آب روان
نشستنگه مردم نوجوان
یکی تخت بنهاده نزدیک آب
برو ریخته مشک ناب و گلاب
جوانی به کردار تابنده ماه
نشسته بران تخت بر سایهگاه
رده برکشیده بسی پهلوان
به رسم بزرگان کمر بر میان
بیاراسته مجلسی شاهوار
بسان بهشتی به رنگ و نگار
چو دیدند مر پهلوان را به راه
پذیره شدندش ازان سایهگاه
که ما میزبانیم و مهمان ما
فرود آی ایدر به فرمان ما
بدان تا همه دست شادی بریم
به یاد رخ نامور می خوریم
تهمتن بدیشان چنین گفت باز
که ای نامداران گردن فراز
مرا رفت باید به البرز کوه
به کاری که بسیار دارد شکوه
نباید به بالین سر و دست ناز
که پیشست بسیار رنج دراز
سر تخت ایران ابی شهریار
مرا باده خوردن نیاید به کار
نشانی دهیدم سوی کیقباد
کسی کز شما دارد او را به یاد
سر آن دلیران زبان برگشاد
که دارم نشانی من از کیقباد
گر آیی فرود و خوری نان ما
بیفروزی از روی خود جان ما
بگوییم یکسر نشان قباد
که او را چگونست رستم و نهاد
تهمتن ز رخش اندر آمد چو باد
چو بشنید از وی نشان قباد
بیامد دمان تا لب رودبار
نشستند در زیر آن سایهدار
جوان از بر تخت خود برنشست
گرفته یکی دست رستم به دست
به دست دگر جام پر باده کرد
وزو یاد مردان آزاده کرد
دگر جام بر دست رستم سپرد
بدو گفت کای نامبردار و گرد
بپرسیدی از من نشان قباد
تو این نام را از که داری به یاد
بدو گفت رستم که از پهلوان
پیام آوریدم به روشن روان
سر تخت ایران بیاراستند
بزرگان به شاهی ورا خواستند
پدرم آن گزین یلان سر به سر
که خوانند او را همی زال زر
مرا گفت رو تا به البرز کوه
قباد دلاور ببین با گروه
به شاهی برو آفرین کن یکی
نباید که سازی درنگ اندکی
بگویش که گردان ترا خواستند
به شادی جهانی بیاراستند
نشان ار توانی و دانی مرا
دهی و به شاهی رسانی ورا
ز گفتار رستم دلیر جوان
بخندید و گفتش که ای پهلوان
ز تخم فریدون منم کیقباد
پدر بر پدر نام دارم به یاد
چو بشنید رستم فرو برد سر
به خدمت فرود آمد از تخت زر
که ای خسرو خسروان جهان
پناه بزرگان و پشت مهان
سر تخت ایران به کام تو باد
تن ژنده پیلان به دام تو باد
نشست تو بر تخت شاهنشهی
همت سرکشی باد و هم فرهی
درودی رسانم به شاه جهان
ز زال گزین آن یل پهلوان
اگر شاه فرمان دهد بنده را
که بگشایم از بند گوینده را
قباد دلاور برآمد ز جای
ز گفتار رستم دل و هوش و رای
تهمتن همانگه زبان برگشاد
پیام سپهدار ایران بداد
سخن چون به گوش سپهبد رسید
ز شادی دل اندر برش برطپید
بیازید جامی لبالب نبید
بیاد تهمتن به دم درکشید
تهمتن همیدون یکی جام می
بخورد آفرین کرد بر جان کی
برآمد خروش از دل زیر و بم
فراوان شده شادی اندوه کم
شهنشه چنین گفت با پهلوان
که خوابی بدیدم به روشن روان
که از سوی ایران دو باز سپید
یکی تاج رخشان به کردار شید
خرامان و نازان شدندی برم
نهادندی آن تاج را بر سرم
چو بیدار گشتم شدم پرامید
ازان تاج رخشان و باز سپید
بیاراستم مجلسی شاهوار
برین سان که بینی بدین مرغزار
تهمتن مرا شد چو باز سپید
ز تاج بزرگان رسیدم نوید
تهمتن چو بشنید از خواب شاه
ز باز و ز تاج فروزان چو ماه
چنین گفت با شاه کنداوران
نشانست خوابت ز پیغمبران
کنون خیز تا سوی ایران شویم
به یاری به نزد دلیران شویم
قباد اندر آمد چو آتش ز جای
ببور نبرد اندر آورد پای
کمر برمیان بست رستم چو باد
بیامد گرازان پس کیقباد
شب و روز از تاختن نغنوید
چنین تا به نزد طلایه رسید.
📘 🖌 @FARZANDAN_PARSI.💡
🌾🦅🌾🦅🌾🦅🌾🦅🌾🦅
📚📘📔📗📕📖🖌
📚📙📗📓📖🖌
📚📙📗📓📖🖌
#شاهنامه_شاهکار_گرانسنگ_ادب_پارسی،
#شاهنامه
بخش (۱۰۴)
پادشاهی: #گرشاسپ
بخش (۵)
من و رخش و کوپال و برگستوان
همانا ندارند با من توان
بگفت این و از جای برکرد رخش
به زخمی سواری همی کرد پخش
ز ترکان طلایه بسی بد براه
رسید اندر ایشان یل صف پناه
برآویخت با نامداران جنگ
یکی گرزهٔ گاو پیکر به چنگ
دلیران توران برآویختند
سرانجام از رزم بگریختند
نهادند سر سوی افراسیاب
همه دل پر از خون و دیده پر آب
بگفتند وی را همه بیش و کم
سپهبد شد از کار ایشان دژم
بفرمود تا نزد او شد قلون
ز ترکان دلیری گوی پرفسون
بدو گفت بگزین ز لشکر سوار
وز ایدر برو تا در کوهسار
دلیر و خردمند و هشیار باش
به پاس اندرون نیز بیدار باش
که ایرانیان مردمی ریمنند
همی ناگهان بر طلایه زنند
برون آمد از نزد خسرو قلون
به پیش اندرون مردم رهنمون
سر راه بر نامداران ببست
به مردان جنگی و پیلان مست
وزان روی رستم دلیر و گزین
بپیمود زی شاه ایران زمین
یکی میل ره تا به البرز کوه
یکی جایگه دید برنا شکوه
درختان بسیار و آب روان
نشستنگه مردم نوجوان
یکی تخت بنهاده نزدیک آب
برو ریخته مشک ناب و گلاب
جوانی به کردار تابنده ماه
نشسته بران تخت بر سایهگاه
رده برکشیده بسی پهلوان
به رسم بزرگان کمر بر میان
بیاراسته مجلسی شاهوار
بسان بهشتی به رنگ و نگار
چو دیدند مر پهلوان را به راه
پذیره شدندش ازان سایهگاه
که ما میزبانیم و مهمان ما
فرود آی ایدر به فرمان ما
بدان تا همه دست شادی بریم
به یاد رخ نامور می خوریم
تهمتن بدیشان چنین گفت باز
که ای نامداران گردن فراز
مرا رفت باید به البرز کوه
به کاری که بسیار دارد شکوه
نباید به بالین سر و دست ناز
که پیشست بسیار رنج دراز
سر تخت ایران ابی شهریار
مرا باده خوردن نیاید به کار
نشانی دهیدم سوی کیقباد
کسی کز شما دارد او را به یاد
سر آن دلیران زبان برگشاد
که دارم نشانی من از کیقباد
گر آیی فرود و خوری نان ما
بیفروزی از روی خود جان ما
بگوییم یکسر نشان قباد
که او را چگونست رستم و نهاد
تهمتن ز رخش اندر آمد چو باد
چو بشنید از وی نشان قباد
بیامد دمان تا لب رودبار
نشستند در زیر آن سایهدار
جوان از بر تخت خود برنشست
گرفته یکی دست رستم به دست
به دست دگر جام پر باده کرد
وزو یاد مردان آزاده کرد
دگر جام بر دست رستم سپرد
بدو گفت کای نامبردار و گرد
بپرسیدی از من نشان قباد
تو این نام را از که داری به یاد
بدو گفت رستم که از پهلوان
پیام آوریدم به روشن روان
سر تخت ایران بیاراستند
بزرگان به شاهی ورا خواستند
پدرم آن گزین یلان سر به سر
که خوانند او را همی زال زر
مرا گفت رو تا به البرز کوه
قباد دلاور ببین با گروه
به شاهی برو آفرین کن یکی
نباید که سازی درنگ اندکی
بگویش که گردان ترا خواستند
به شادی جهانی بیاراستند
نشان ار توانی و دانی مرا
دهی و به شاهی رسانی ورا
ز گفتار رستم دلیر جوان
بخندید و گفتش که ای پهلوان
ز تخم فریدون منم کیقباد
پدر بر پدر نام دارم به یاد
چو بشنید رستم فرو برد سر
به خدمت فرود آمد از تخت زر
که ای خسرو خسروان جهان
پناه بزرگان و پشت مهان
سر تخت ایران به کام تو باد
تن ژنده پیلان به دام تو باد
نشست تو بر تخت شاهنشهی
همت سرکشی باد و هم فرهی
درودی رسانم به شاه جهان
ز زال گزین آن یل پهلوان
اگر شاه فرمان دهد بنده را
که بگشایم از بند گوینده را
قباد دلاور برآمد ز جای
ز گفتار رستم دل و هوش و رای
تهمتن همانگه زبان برگشاد
پیام سپهدار ایران بداد
سخن چون به گوش سپهبد رسید
ز شادی دل اندر برش برطپید
بیازید جامی لبالب نبید
بیاد تهمتن به دم درکشید
تهمتن همیدون یکی جام می
بخورد آفرین کرد بر جان کی
برآمد خروش از دل زیر و بم
فراوان شده شادی اندوه کم
شهنشه چنین گفت با پهلوان
که خوابی بدیدم به روشن روان
که از سوی ایران دو باز سپید
یکی تاج رخشان به کردار شید
خرامان و نازان شدندی برم
نهادندی آن تاج را بر سرم
چو بیدار گشتم شدم پرامید
ازان تاج رخشان و باز سپید
بیاراستم مجلسی شاهوار
برین سان که بینی بدین مرغزار
تهمتن مرا شد چو باز سپید
ز تاج بزرگان رسیدم نوید
تهمتن چو بشنید از خواب شاه
ز باز و ز تاج فروزان چو ماه
چنین گفت با شاه کنداوران
نشانست خوابت ز پیغمبران
کنون خیز تا سوی ایران شویم
به یاری به نزد دلیران شویم
قباد اندر آمد چو آتش ز جای
ببور نبرد اندر آورد پای
کمر برمیان بست رستم چو باد
بیامد گرازان پس کیقباد
شب و روز از تاختن نغنوید
چنین تا به نزد طلایه رسید.
📘 🖌 @FARZANDAN_PARSI.💡
🌾🦅🌾🦅🌾🦅🌾🦅🌾🦅
📚📘📔📗📕📖🖌
📚📙📗📓📖🖌
Forwarded from سرای فرزندان ایران. (سیاه منصور)
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
نمایی از سخنرانی «اورتایلی» نویسنده، سرشناس کشور ترکیه که دربارهی
«#فردوسی_بزرگ، و شاهنامه» میگوید.
📘 🖌 @FARZANDAN_PARSI.💡
🌾🦅🌾🦅🌾🦅🌾🦅🌾🦅
«#فردوسی_بزرگ، و شاهنامه» میگوید.
📘 🖌 @FARZANDAN_PARSI.💡
🌾🦅🌾🦅🌾🦅🌾🦅🌾🦅
#واژگان_پارسی؛
#بخش_سیسد_و_پنجاه_و_نهم:
۳۵۹
❗️#فرزندان_ایران.!
شایسته است به بازشناسی زبان وفرهنگ شکوهمند پارسی و با بکارگیری واژگان زیبای آن بپردازیم،
بزرگترين آسيب به پارسیگرايى هنگامی ست كه گفتار و نوشتار، ناشيوا و نارسا، پُر از واژگان ناآشنا كه با آهنگ سخن نيز همخوانى ندارند باشد،
كه همراه با دلسردی و دلزدگى مىشوند
و مايهی واپسزدن پارسى پاک از سوی مردم كوچه و بازار مىگردد.
بابکار بردن واژگان پارسی وزدایش واژگان تازی و بیگانه.
زبان وفرهنگ پارسی این زیبای سخت جان را،
جانی دوباره خواهیم بخشید.
❗️از این پس.!
۱- واژه پارسی «نگارگری»
بجای واژه تازی «نقاشی»
۲- واژه پارسی «گونیا»
بجای واژه تازی «نقاله»
۳- واژه پارسی «سیم»
بجای واژه تازی «نقره»
۴- واژه پارسی «سیمین»
بجای واژه درهمآمیخته تازی، پارسی «نقره ای»
۵- واژگان پارسی «نگار»
بجای واژه تازی «نقش»
۶- واژه پارسی «دست داشتن»
بجای واژه درهمآمیخته تازی، پارسی «نقش داشتن»
۷- واژگان پارسی «رهنامه، نگاره»
بجای واژه تازی «نقشه»
۸- واژه پارسی «کاستی»
بجای واژه تازی «نقص»
۹- واژگان پارسی «آسیبگاه، جایآسیبپذیر»
بجای واژه تازی «نقطه ضعف»
۱۰- واژه پارسی «گرانیکا»
بجای واژگان تازی «نقطه مرکزی، نقطه ثقل»
۱۱- واژه پارسی «چرخشگاه»
بجای واژه تازی «نقطه عطف»
۱۲- واژه پارسی «کاستی»
بجای واژه تازی «نقیصه»
۱۳- واژگان پارسی «دیدگاه، نگرش»
بجای واژه تازی «نقطه نظر»
۱۴- واژگان پارسی «بازگفت، بازگویی، گَزَک»
بجای واژه تازی «نقل»
به ✍
#سیــاه_منـصـور.
📘 🖌 @FARZANDAN_PARSI.💡
🦅🦅🦅🦅🦅🦅🦅🦅🦅🦅🦅🦅🦅
#بخش_سیسد_و_پنجاه_و_نهم:
۳۵۹
❗️#فرزندان_ایران.!
شایسته است به بازشناسی زبان وفرهنگ شکوهمند پارسی و با بکارگیری واژگان زیبای آن بپردازیم،
بزرگترين آسيب به پارسیگرايى هنگامی ست كه گفتار و نوشتار، ناشيوا و نارسا، پُر از واژگان ناآشنا كه با آهنگ سخن نيز همخوانى ندارند باشد،
كه همراه با دلسردی و دلزدگى مىشوند
و مايهی واپسزدن پارسى پاک از سوی مردم كوچه و بازار مىگردد.
بابکار بردن واژگان پارسی وزدایش واژگان تازی و بیگانه.
زبان وفرهنگ پارسی این زیبای سخت جان را،
جانی دوباره خواهیم بخشید.
❗️از این پس.!
۱- واژه پارسی «نگارگری»
بجای واژه تازی «نقاشی»
۲- واژه پارسی «گونیا»
بجای واژه تازی «نقاله»
۳- واژه پارسی «سیم»
بجای واژه تازی «نقره»
۴- واژه پارسی «سیمین»
بجای واژه درهمآمیخته تازی، پارسی «نقره ای»
۵- واژگان پارسی «نگار»
بجای واژه تازی «نقش»
۶- واژه پارسی «دست داشتن»
بجای واژه درهمآمیخته تازی، پارسی «نقش داشتن»
۷- واژگان پارسی «رهنامه، نگاره»
بجای واژه تازی «نقشه»
۸- واژه پارسی «کاستی»
بجای واژه تازی «نقص»
۹- واژگان پارسی «آسیبگاه، جایآسیبپذیر»
بجای واژه تازی «نقطه ضعف»
۱۰- واژه پارسی «گرانیکا»
بجای واژگان تازی «نقطه مرکزی، نقطه ثقل»
۱۱- واژه پارسی «چرخشگاه»
بجای واژه تازی «نقطه عطف»
۱۲- واژه پارسی «کاستی»
بجای واژه تازی «نقیصه»
۱۳- واژگان پارسی «دیدگاه، نگرش»
بجای واژه تازی «نقطه نظر»
۱۴- واژگان پارسی «بازگفت، بازگویی، گَزَک»
بجای واژه تازی «نقل»
به ✍
#سیــاه_منـصـور.
📘 🖌 @FARZANDAN_PARSI.💡
🦅🦅🦅🦅🦅🦅🦅🦅🦅🦅🦅🦅🦅
Forwarded from سرای فرزندان ایران. (گندم)
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
این ترانه لُری و آهنگ آن یکی از کهنترین ترانه های لُری است.
آنچه که مایه آن شده است که این ترانه را ترانه سرای با نازکبین و کاردانش بِسُراید این بوده است،
هنگامی که مَردم لُر کریم خان زند در شیراز از محمد خان قاجار شکست می خورند و سران دودمان و بویژه لطفعلی خان زند کشته میشوند برخی از این مردمان که بیشتر زن و بچه بودهاند از شیراز کوچ می کنند و به لرستان میآیند و پناه میآورند به مردمان لرستان. ترانه سرا با دیدن بچههای این دودمان که دیدن جنگ و خونریزی و کشته شدن پدران و مادران و مردان و زنان بودهاند و راه درازی را پیمودهاند و خسته و کوفته و غمگین و افسرده هستند،
این ترانه را می سراید.
کچکله شیرازی ینی= ای بچه کوچک که از شیراز می آیی.
📘 🖌 @FARZANDAN_PARSI.💡
🌾🦅🌾🦅🌾🦅🌾🦅🌾🦅
آنچه که مایه آن شده است که این ترانه را ترانه سرای با نازکبین و کاردانش بِسُراید این بوده است،
هنگامی که مَردم لُر کریم خان زند در شیراز از محمد خان قاجار شکست می خورند و سران دودمان و بویژه لطفعلی خان زند کشته میشوند برخی از این مردمان که بیشتر زن و بچه بودهاند از شیراز کوچ می کنند و به لرستان میآیند و پناه میآورند به مردمان لرستان. ترانه سرا با دیدن بچههای این دودمان که دیدن جنگ و خونریزی و کشته شدن پدران و مادران و مردان و زنان بودهاند و راه درازی را پیمودهاند و خسته و کوفته و غمگین و افسرده هستند،
این ترانه را می سراید.
کچکله شیرازی ینی= ای بچه کوچک که از شیراز می آیی.
📘 🖌 @FARZANDAN_PARSI.💡
🌾🦅🌾🦅🌾🦅🌾🦅🌾🦅
Forwarded from سرای فرزندان ایران. (گندم)
Forwarded from سرای فرزندان ایران. (گندم)
🍃🌹🍃
🔷امروز؛ ☀️🕊 ☀️
🟢 به 🔆روزِ پیروز و فرخ روز:
«#باد_واتا» از 🌔 ماه #دی
به سال ۳۷۵۹ 🔥 مزديسنی.
۳۷۵۹ / ۱۰ /۱۶
🏝⛲️🏝⛲️🏝⛲️🏝⛲️🏝⛲️🏝
⚪️ برابر با 🔆 روز پنج شنبه: #اورمزد_شید
به 🔆 روز 16 #دی 🌔 ماه
به سالِ 1400 🔆خورشيدى.
۱۴۰۰ / ۱۰ / ۱۶
🏝⛲️🏝⛲️🏝⛲️🏝⛲️🏝⛲️🏝
🔴 برابر با 🔆 06 🌔 #ژانویه
🌲به سال 2022 💒 ترسايى.🎄
2022 / 01 / 06
🏝⛲️🏝⛲️🏝⛲️🏝⛲️🏝⛲️🏝
#باد، #هوا
🟣 مایه بنیادین زندگی 🌬💨💨
بکوشید تا گوهران هر چهار
بدارید پاکیزه و بی غبار.
ز #باد لطیف و ز #آب روان
ز رخشنده #آتش، ز #خاک گران
پروردگارا:
راستی و مهر، 💧آب و آبادانی
و 🍀سرسبزی را به سرزمین من بازگردان.
گل #بادرنگ_بویه نماد باد ایزد است.
📘 🖌 @FARZANDAN_PARSI.💡
🌾🦅🌾🦅🌾🦅🌾🦅🌾🦅
🔷امروز؛ ☀️🕊 ☀️
🟢 به 🔆روزِ پیروز و فرخ روز:
«#باد_واتا» از 🌔 ماه #دی
به سال ۳۷۵۹ 🔥 مزديسنی.
۳۷۵۹ / ۱۰ /۱۶
🏝⛲️🏝⛲️🏝⛲️🏝⛲️🏝⛲️🏝
⚪️ برابر با 🔆 روز پنج شنبه: #اورمزد_شید
به 🔆 روز 16 #دی 🌔 ماه
به سالِ 1400 🔆خورشيدى.
۱۴۰۰ / ۱۰ / ۱۶
🏝⛲️🏝⛲️🏝⛲️🏝⛲️🏝⛲️🏝
🔴 برابر با 🔆 06 🌔 #ژانویه
🌲به سال 2022 💒 ترسايى.🎄
2022 / 01 / 06
🏝⛲️🏝⛲️🏝⛲️🏝⛲️🏝⛲️🏝
#باد، #هوا
🟣 مایه بنیادین زندگی 🌬💨💨
بکوشید تا گوهران هر چهار
بدارید پاکیزه و بی غبار.
ز #باد لطیف و ز #آب روان
ز رخشنده #آتش، ز #خاک گران
پروردگارا:
راستی و مهر، 💧آب و آبادانی
و 🍀سرسبزی را به سرزمین من بازگردان.
گل #بادرنگ_بویه نماد باد ایزد است.
📘 🖌 @FARZANDAN_PARSI.💡
🌾🦅🌾🦅🌾🦅🌾🦅🌾🦅
Forwarded from سرای فرزندان ایران. (گندم)
🌲❄🌾🌦🍂⛈🧙♂️🌧⛄️
☃️🌾🌨🍂🌤❄️⛈
🌾⛄🍂❄🌨
🍊❄🌱🌦
☃️🌦❄️ ۱۴۰۰ / ۱۰ / ۱۶
❄️💨
🌞
در این بامدادِ سردِ زمستان
چشمتان میزبان خورشید.
بامداد که میآید.!
سردرگُم نشویم،
هنگامی که نمیتوانیم خودمان را
با کدامین روندِ زندگی هماهنگ کنیم.؟
چون در برخورد آب با سنگ،
بیگمان آب پیروز میگردد.
زیرا آب روان است.!
و همواره پیگیر رفتن میباشد.
اگر خوب بنگریم خواهیم دید.!
که تندآبهایی که در روندِ رودها و دریاهای،
خروشان و با گذشت روزگار اندک اندک
لبهها و پَستیبلندیها را شُستِه و فرسایش میدهد و کرانهها را دگرگونیهایی پدید میآورد،
زیبا و زیباتر میگرداند.
زندگی ما همچون روندِ رودخانههاست،
با گذشتن از رفتار و کردارِ ناخواسته و نادرستِ دیگران،
چهره زیبایی به زندگی و روزگار خویش ببخشاییم.
امید است که در
زمستان بِهگُل بنشینید.
به ✍
#سیــاه_منـصـور.
📘 🖌 @FARZANDAN_PARSI.
🌾🦅🌾🦅🌾🦅🌾🦅🌾🦅
❄️
☃️🌨
❄🍃🌤
🍊🍂 ❄️⛈
🌲🌼☃️🌞❄️
🧙♀️🌾🧙♂️❄🌦❄️
🦢🌾🌧🍂☃️🍂⛈💦❄
☃️🌾🌨🍂🌤❄️⛈
🌾⛄🍂❄🌨
🍊❄🌱🌦
☃️🌦❄️ ۱۴۰۰ / ۱۰ / ۱۶
❄️💨
🌞
در این بامدادِ سردِ زمستان
چشمتان میزبان خورشید.
بامداد که میآید.!
سردرگُم نشویم،
هنگامی که نمیتوانیم خودمان را
با کدامین روندِ زندگی هماهنگ کنیم.؟
چون در برخورد آب با سنگ،
بیگمان آب پیروز میگردد.
زیرا آب روان است.!
و همواره پیگیر رفتن میباشد.
اگر خوب بنگریم خواهیم دید.!
که تندآبهایی که در روندِ رودها و دریاهای،
خروشان و با گذشت روزگار اندک اندک
لبهها و پَستیبلندیها را شُستِه و فرسایش میدهد و کرانهها را دگرگونیهایی پدید میآورد،
زیبا و زیباتر میگرداند.
زندگی ما همچون روندِ رودخانههاست،
با گذشتن از رفتار و کردارِ ناخواسته و نادرستِ دیگران،
چهره زیبایی به زندگی و روزگار خویش ببخشاییم.
امید است که در
زمستان بِهگُل بنشینید.
به ✍
#سیــاه_منـصـور.
📘 🖌 @FARZANDAN_PARSI.
🌾🦅🌾🦅🌾🦅🌾🦅🌾🦅
❄️
☃️🌨
❄🍃🌤
🍊🍂 ❄️⛈
🌲🌼☃️🌞❄️
🧙♀️🌾🧙♂️❄🌦❄️
🦢🌾🌧🍂☃️🍂⛈💦❄
Forwarded from سرای فرزندان ایران. (سیاه منصور)
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
شهباز و آشیانه سازی.
شهبازی، دارد برای خودش آشیانه میسازد..!
چه کارشناسانه ساختمانی برای خودش میسازد.!
📘 🖌 @FARZANDAN_PARSI.💡
🌾🦅🌾🦅🌾🦅🌾🦅🌾🦅
شهبازی، دارد برای خودش آشیانه میسازد..!
چه کارشناسانه ساختمانی برای خودش میسازد.!
📘 🖌 @FARZANDAN_PARSI.💡
🌾🦅🌾🦅🌾🦅🌾🦅🌾🦅
📚📘📔📗📕📖🖌
📚📙📗📓📖🖌
#شاهنامه_شاهکار_گرانسنگ_ادب_پارسی؛
#شاهنامه،
بخش (۱۰۵)
پادشاهی #گرشاسپ:
بخش (۵)
قلون دلاور شد آگه ز کار
چو آتش بیامد سوی کارزار
شهنشاه ایران چو زان گونه دید
برابر همی خواست صف برکشید
تهمتن بدو گفت کای شهریار
ترا رزم جستن نیاید بکار
من و رخش و کوپال و برگستوان
همانا ندارند با من توان
بگفت این و از جای برکرد رخش
به زخمی سواری همی کرد پخش
قلون دید دیوی بجسته ز بند
به دست اندرون گرز و بر زین کمند
بر او حمله آورد مانند باد
بزد نیزه و بند جوشن گشاد
تهمتن بزد دست و نیزه گرفت
قلون از دلیریش مانده شگفت
ستد نیزه از دست او نامدار
بغرید چون تندر از کوهسار
بزد نیزه و برگرفتش ز زین
نهاد آن بن نیزه را بر زمین
قلون گشت چون مرغ با بابزن
بدیدند لشکر همه تن به تن
هزیمت شد از وی سپاه قلون
به یکبارگی بخت بد را زبون
تهمتن گذشت از طلایه سوار
بیامد شتابان سوی کوهسار
کجا بُد چمنزار و آب روان
فرود آمد آن جایگه پهلوان
چنین تا شب تیره آمد فراز
تهمتن همی کرد هرگونه ساز
از آرایش جامهی پهلوی
همان تاج و هم بارهی خسروی
چو شب تیره شد پهلو پیشبین
برآراست باشاه ایران زمین
به نزدیک زال آوریدش به شب
به آمد شدن هیچ نگشاد لب
نشستند یک هفته با رای زن
شدند اندران موبدان انجمن
بهشتم بیاراست پس تخت آج
برآویختند از بر آج تاج.
📘 🖌 @FARZANDAN_PARSI.💡
🌾🦅🌾🦅🌾🦅🌾🦅🌾🦅
📚📘📔📗📕📖🖌
📚📙📗📓📖🖌
📚📙📗📓📖🖌
#شاهنامه_شاهکار_گرانسنگ_ادب_پارسی؛
#شاهنامه،
بخش (۱۰۵)
پادشاهی #گرشاسپ:
بخش (۵)
قلون دلاور شد آگه ز کار
چو آتش بیامد سوی کارزار
شهنشاه ایران چو زان گونه دید
برابر همی خواست صف برکشید
تهمتن بدو گفت کای شهریار
ترا رزم جستن نیاید بکار
من و رخش و کوپال و برگستوان
همانا ندارند با من توان
بگفت این و از جای برکرد رخش
به زخمی سواری همی کرد پخش
قلون دید دیوی بجسته ز بند
به دست اندرون گرز و بر زین کمند
بر او حمله آورد مانند باد
بزد نیزه و بند جوشن گشاد
تهمتن بزد دست و نیزه گرفت
قلون از دلیریش مانده شگفت
ستد نیزه از دست او نامدار
بغرید چون تندر از کوهسار
بزد نیزه و برگرفتش ز زین
نهاد آن بن نیزه را بر زمین
قلون گشت چون مرغ با بابزن
بدیدند لشکر همه تن به تن
هزیمت شد از وی سپاه قلون
به یکبارگی بخت بد را زبون
تهمتن گذشت از طلایه سوار
بیامد شتابان سوی کوهسار
کجا بُد چمنزار و آب روان
فرود آمد آن جایگه پهلوان
چنین تا شب تیره آمد فراز
تهمتن همی کرد هرگونه ساز
از آرایش جامهی پهلوی
همان تاج و هم بارهی خسروی
چو شب تیره شد پهلو پیشبین
برآراست باشاه ایران زمین
به نزدیک زال آوریدش به شب
به آمد شدن هیچ نگشاد لب
نشستند یک هفته با رای زن
شدند اندران موبدان انجمن
بهشتم بیاراست پس تخت آج
برآویختند از بر آج تاج.
📘 🖌 @FARZANDAN_PARSI.💡
🌾🦅🌾🦅🌾🦅🌾🦅🌾🦅
📚📘📔📗📕📖🖌
📚📙📗📓📖🖌
Forwarded from سرای فرزندان ایران. (سیاه منصور)
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
🎥👆آهنگ بی همتایی از هنرمندبرتر آهنگهای
کوردی.
گورانی زُوُر خُوَش،(مریم بوکانی)
برگردان به پارسی: (ترانهای بسیار زیبا)
هنرمند روانشاد «#حسن_زیرک»
از شنیدن این ترانه شاد باشید.
🎼 این آهنگ هفتاد و سه سال پیش با دستگاه ساده «گرامافون» در کرمانشاه ساخته شده است و نشان از برتری آهنگهای کوردی میباشد.
📘 🖌 @FARZANDAN_PARSI.💡
🌾🦅🌾🦅🌾🦅🌾🦅🌾🦅
کوردی.
گورانی زُوُر خُوَش،(مریم بوکانی)
برگردان به پارسی: (ترانهای بسیار زیبا)
هنرمند روانشاد «#حسن_زیرک»
از شنیدن این ترانه شاد باشید.
🎼 این آهنگ هفتاد و سه سال پیش با دستگاه ساده «گرامافون» در کرمانشاه ساخته شده است و نشان از برتری آهنگهای کوردی میباشد.
📘 🖌 @FARZANDAN_PARSI.💡
🌾🦅🌾🦅🌾🦅🌾🦅🌾🦅