#زیباییهای_زبان_پارسی :
بسیاری از واژگان فارسی هستند که امروزه
ديگر بهکار نمیروند، و هستند و در گذشته
هم بودند و در نوشتار کهن جايگاه ويژهی
خود را داشتند.
اگر در فرهنگستانها خواندن رسانهها
(روزنامه، هفته نامه و ماهنامه ها)،
بیشتر و بالاتر برود،
بهجای «واژهسازی»، «واژهيابی» گسترش یابد،
و گنجينههايی از واژگان نژاده و ایرانیِ پارسی پیدا خواهد شد که هم بسیار خوش اهنگاند
و هم بسیاری از اين واژگانی که ساخته میشود، زیباترند.
برای نمونه به چندی از اين واژگان و کاربرد
آنها در سرودهها و نوشتههای کهن نمار(اشاره) میشود تا خودتان داوری بفرمایید و ببینيد
آن که از یاد رفتهاند زيباتر است
يا آنکه امروزه بهرهبرداری میکنيم:
👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇
🔆 ۱- رهنامه= نقشه گیتاشناسی(جغرافيا.)
ز خاقان بپرسيد کاين شهر کيست
به «رهنامه» در، نام اين شهر چيست ؟
#نظامی.
🔆 ۲- گرمابه زدن= حمام رفتن.
گرمابه زد و لباس پوشيد
آرام گرفت و باده نوشيد
#نظامی.
🔆 ۳- خموشانه= حقالسکوت.
خواجه امير را «خموشانه» داد
و زبان گويای او را ساکت کرد.
تاريخ اولجايتو
سد ِ دگر به «خموشانه» میدهم رشوت
نه بهر من، ز برای خدای را زنهار.
#انوری
🔆 ۴- پُرسه= تعزيت.
وارث ديگر ندارم ای محبتپيشگان
چون بميرم پُرسهی پروانه و بلبل کنيد
#سالک يزدی.
🔆 ۵- خشکبند= پانسمان.
جراحان را حاضر گردانيد
تاجراحات را «خشکبند» کردند.
#تاريخ ابن بیبی، ص ۱۹۹
🔆 ۶- شبخانه= آسايشگاه فقرا در شب. جايی که بزرگان و شاهان برای تنگدستان میساختند تا شب را در آنجا بهسر برند.
بنا کرد و نان داد و لشکر نواخت
شب از بهر درويش «شبخانه» ساخت.
#سعدی
🔆 ۷- زاده= سن و سال
مردی جوان و «زاد»ش، زير چهل وليکن
سنگين چو سنگ پيری، ديرينه و معمر
#فرخی
🔆 ۸- دوده= آل، تبار
همه مرز ايران پر از دشمن است
به هر «دوده»ای ماتم و شيون است
#فردوسی_بزرگ.
🔆 ۹- آژير= آگاه، هوشيار
سپه را نگهدار و «آژير »باش
شب و روز با ترکش و تير باش
#فردوسی_بزرگ.
🔆 ۱۰- آسمانه= سقف اتاق
تا همی آسمان توانی ديد
آسمان بين و «آسمانه» مبين
#عماره.
🔆 ۱۱- بريزيدن= ريزريز شدن، متلاشی شدن
آن مردگان در آن چهار ديوار بماندند
ساليان بسيار و جمله «بريزيدند» و خاک شدند.
ترجمهی تفسير #طبری.
🔆 ۱۲- جنابه= همزاد، دوقلو، دو کودک که به يکبار از مادر زاده شوند.
دوقلو واژهای ترکی است و درآمیخته از:
«دوق، دوغ، دُغ» به چم زادن و «لو» که؛
نشانه وابستگی در تُرکی است.
جای اندوه بسيار است که رسانههای گروهی گسترده و نامآور امروز هم به نادرستی واژهی «دو» را شمارگان فارسی «۲» میپندارند
و بر پایه آن واژگان سهقلو ، چهارقلو ، پنجقلو،
و ... را هم میسازند.!
قصه چه کنم که در ره عشق
با محنت و غم «جنابه» زاديم.
⚠️ نوشتن به:#پارسی_پاک.
به✍: #سیــاه_منـصـور.
📘🖌@FARZANDAN_PARSI.💡
🌾🦅🌾🦅🌾🦅🌾🦅🌾
بسیاری از واژگان فارسی هستند که امروزه
ديگر بهکار نمیروند، و هستند و در گذشته
هم بودند و در نوشتار کهن جايگاه ويژهی
خود را داشتند.
اگر در فرهنگستانها خواندن رسانهها
(روزنامه، هفته نامه و ماهنامه ها)،
بیشتر و بالاتر برود،
بهجای «واژهسازی»، «واژهيابی» گسترش یابد،
و گنجينههايی از واژگان نژاده و ایرانیِ پارسی پیدا خواهد شد که هم بسیار خوش اهنگاند
و هم بسیاری از اين واژگانی که ساخته میشود، زیباترند.
برای نمونه به چندی از اين واژگان و کاربرد
آنها در سرودهها و نوشتههای کهن نمار(اشاره) میشود تا خودتان داوری بفرمایید و ببینيد
آن که از یاد رفتهاند زيباتر است
يا آنکه امروزه بهرهبرداری میکنيم:
👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇
🔆 ۱- رهنامه= نقشه گیتاشناسی(جغرافيا.)
ز خاقان بپرسيد کاين شهر کيست
به «رهنامه» در، نام اين شهر چيست ؟
#نظامی.
🔆 ۲- گرمابه زدن= حمام رفتن.
گرمابه زد و لباس پوشيد
آرام گرفت و باده نوشيد
#نظامی.
🔆 ۳- خموشانه= حقالسکوت.
خواجه امير را «خموشانه» داد
و زبان گويای او را ساکت کرد.
تاريخ اولجايتو
سد ِ دگر به «خموشانه» میدهم رشوت
نه بهر من، ز برای خدای را زنهار.
#انوری
🔆 ۴- پُرسه= تعزيت.
وارث ديگر ندارم ای محبتپيشگان
چون بميرم پُرسهی پروانه و بلبل کنيد
#سالک يزدی.
🔆 ۵- خشکبند= پانسمان.
جراحان را حاضر گردانيد
تاجراحات را «خشکبند» کردند.
#تاريخ ابن بیبی، ص ۱۹۹
🔆 ۶- شبخانه= آسايشگاه فقرا در شب. جايی که بزرگان و شاهان برای تنگدستان میساختند تا شب را در آنجا بهسر برند.
بنا کرد و نان داد و لشکر نواخت
شب از بهر درويش «شبخانه» ساخت.
#سعدی
🔆 ۷- زاده= سن و سال
مردی جوان و «زاد»ش، زير چهل وليکن
سنگين چو سنگ پيری، ديرينه و معمر
#فرخی
🔆 ۸- دوده= آل، تبار
همه مرز ايران پر از دشمن است
به هر «دوده»ای ماتم و شيون است
#فردوسی_بزرگ.
🔆 ۹- آژير= آگاه، هوشيار
سپه را نگهدار و «آژير »باش
شب و روز با ترکش و تير باش
#فردوسی_بزرگ.
🔆 ۱۰- آسمانه= سقف اتاق
تا همی آسمان توانی ديد
آسمان بين و «آسمانه» مبين
#عماره.
🔆 ۱۱- بريزيدن= ريزريز شدن، متلاشی شدن
آن مردگان در آن چهار ديوار بماندند
ساليان بسيار و جمله «بريزيدند» و خاک شدند.
ترجمهی تفسير #طبری.
🔆 ۱۲- جنابه= همزاد، دوقلو، دو کودک که به يکبار از مادر زاده شوند.
دوقلو واژهای ترکی است و درآمیخته از:
«دوق، دوغ، دُغ» به چم زادن و «لو» که؛
نشانه وابستگی در تُرکی است.
جای اندوه بسيار است که رسانههای گروهی گسترده و نامآور امروز هم به نادرستی واژهی «دو» را شمارگان فارسی «۲» میپندارند
و بر پایه آن واژگان سهقلو ، چهارقلو ، پنجقلو،
و ... را هم میسازند.!
قصه چه کنم که در ره عشق
با محنت و غم «جنابه» زاديم.
⚠️ نوشتن به:#پارسی_پاک.
به✍: #سیــاه_منـصـور.
📘🖌@FARZANDAN_PARSI.💡
🌾🦅🌾🦅🌾🦅🌾🦅🌾