#شاهنامه_فردوسی_بزرگ
#بخش_سوم
۳
از آغاز باید که دانی درست
سر مایهٔ گوهران از نخست
که یزدان ز ناچیز چیز آفرید
بدان تا توانایی آرد پدید
سرمایهٔ گوهران این چهار
برآورده بیرنج و بیروزگار
یکی آتشی برشده تابناک
میان آب و باد از بر تیره خاک
نخستین که آتش به جنبش دمید
ز گرمیش پس خشکی آمد پدید
وزان پس ز آرام سردی نمود
ز سردی همان باز تری فزود
چو این چار گوهر به جای آمدند
ز بهر سپنجی سرای آمدند
گهرها یک اندر دگر ساخته
ز هرگونه گردن برافراخته
پدید آمد این گنبد تیزرو
شگفتی نمایندهٔ نوبهنو
ابر ده و دو هفت شد کدخدای
گرفتند هر یک سزاوار جای
در بخشش و دادن آمد پدید
ببخشید دانا چنان چون سزید
فلکها یک اندر دگر بسته شد
بجنبید چون کار پیوسته شد
چو دریا و چون کوه و چون دشت و راغ
زمین شد به کردار روشن چراغ
ببالید کوه آبها بر دمید
سر رستنی سوی بالا کشید
زمین را بلندی نبد جایگاه
یکی مرکزی تیره بود و سیاه
ستاره برو بر شگفتی نمود
به خاک اندرون روشنائی فزود
همی بر شد آتش فرود آمد آب
همی گشت گرد زمین آفتاب
گیا رست با چند گونه درخت
به زیر اندر آمد سرانشان ز بخت
ببالد ندارد جز این نیرویی
نپوید چو پیوندگان هر سویی
وزان پس چو جنبنده آمد پدید
همه رستنی زیر خویش آورید
خور و خواب و آرام جوید همی
وزان زندگی کام جوید همی
نه گویا زبان و نه جویا خرد
ز خاک و ز خاشاک تن پرورد
نداند بد و نیک فرجام کار
نخواهد ازو بندگی کردگار
چو دانا توانا بد و دادگر
از ایرا نکرد ایچ پنهان هنر
چنینست فرجام کار جهان
نداند کسی آشکار و نهان
@farzandan_parsi
🦅🦅🦅🦅🦅🦅🦅🦅🦅🦅🦅🦅🦅🦅🦅🦅🦅
#بخش_سوم
۳
از آغاز باید که دانی درست
سر مایهٔ گوهران از نخست
که یزدان ز ناچیز چیز آفرید
بدان تا توانایی آرد پدید
سرمایهٔ گوهران این چهار
برآورده بیرنج و بیروزگار
یکی آتشی برشده تابناک
میان آب و باد از بر تیره خاک
نخستین که آتش به جنبش دمید
ز گرمیش پس خشکی آمد پدید
وزان پس ز آرام سردی نمود
ز سردی همان باز تری فزود
چو این چار گوهر به جای آمدند
ز بهر سپنجی سرای آمدند
گهرها یک اندر دگر ساخته
ز هرگونه گردن برافراخته
پدید آمد این گنبد تیزرو
شگفتی نمایندهٔ نوبهنو
ابر ده و دو هفت شد کدخدای
گرفتند هر یک سزاوار جای
در بخشش و دادن آمد پدید
ببخشید دانا چنان چون سزید
فلکها یک اندر دگر بسته شد
بجنبید چون کار پیوسته شد
چو دریا و چون کوه و چون دشت و راغ
زمین شد به کردار روشن چراغ
ببالید کوه آبها بر دمید
سر رستنی سوی بالا کشید
زمین را بلندی نبد جایگاه
یکی مرکزی تیره بود و سیاه
ستاره برو بر شگفتی نمود
به خاک اندرون روشنائی فزود
همی بر شد آتش فرود آمد آب
همی گشت گرد زمین آفتاب
گیا رست با چند گونه درخت
به زیر اندر آمد سرانشان ز بخت
ببالد ندارد جز این نیرویی
نپوید چو پیوندگان هر سویی
وزان پس چو جنبنده آمد پدید
همه رستنی زیر خویش آورید
خور و خواب و آرام جوید همی
وزان زندگی کام جوید همی
نه گویا زبان و نه جویا خرد
ز خاک و ز خاشاک تن پرورد
نداند بد و نیک فرجام کار
نخواهد ازو بندگی کردگار
چو دانا توانا بد و دادگر
از ایرا نکرد ایچ پنهان هنر
چنینست فرجام کار جهان
نداند کسی آشکار و نهان
@farzandan_parsi
🦅🦅🦅🦅🦅🦅🦅🦅🦅🦅🦅🦅🦅🦅🦅🦅🦅
#یازده_رخ
#بخش_سوم
🔹️پیروزی گرازه و کشته شدن
سیامک
سه دیگر سیامک ز توران سپاه
بشد با گرازه به آوردگاه
برفتند و نیزه گرفته به دست
خروشان بکردار پیلانِ مست
پر از جنگ و پر خشم، کینهوران
گرفتند زان پس، عمودِ گران
چو شیرانِ جنگی برآشوفتند
همی بر سر یکدگر کوفتند
زبانشان شد از تشنگی لخت لخت
به تنگی فراز آمد آن کارِ سخت
پیاده شدند و برآویختند
همی گَرد کینه برانگیختند
گرازه بزد دست برسان شیر
مر او را چو باد اندر آورد زیر
چنان سخت زد بر زمین کاستخوانش
شکست و برآمد ز تن نیز جانش
گرازه هم آنگه به بستش به اسپ
نشست از بَرِ زین چو آذرگشسپ
گرفت آنگه اسبِ سیامک به دست
به بالا برآمد بکردار مست
درفش خجسته بدست اندرون
گرازان و شادان و دشمن نگون.
@farzandan_parsi
#بخش_سوم
🔹️پیروزی گرازه و کشته شدن
سیامک
سه دیگر سیامک ز توران سپاه
بشد با گرازه به آوردگاه
برفتند و نیزه گرفته به دست
خروشان بکردار پیلانِ مست
پر از جنگ و پر خشم، کینهوران
گرفتند زان پس، عمودِ گران
چو شیرانِ جنگی برآشوفتند
همی بر سر یکدگر کوفتند
زبانشان شد از تشنگی لخت لخت
به تنگی فراز آمد آن کارِ سخت
پیاده شدند و برآویختند
همی گَرد کینه برانگیختند
گرازه بزد دست برسان شیر
مر او را چو باد اندر آورد زیر
چنان سخت زد بر زمین کاستخوانش
شکست و برآمد ز تن نیز جانش
گرازه هم آنگه به بستش به اسپ
نشست از بَرِ زین چو آذرگشسپ
گرفت آنگه اسبِ سیامک به دست
به بالا برآمد بکردار مست
درفش خجسته بدست اندرون
گرازان و شادان و دشمن نگون.
@farzandan_parsi
📖📚🖌
#شاهنامه
#بخش_سوم(۳)
از آغاز باید که دانی درست
سر مایهٔ گوهران از نخست
که یزدان ز ناچیز چیز آفرید
بدان تا توانایی آرد پدید
سرمایهٔ گوهران این چهار
برآورده بیرنج و بیروزگار
یکی آتشی برشده تابناک
میان آب و باد از بر تیره خاک
نخستین که آتش به جنبش دمید
ز گرمیش پس خشکی آمد پدید
وزان پس ز آرام سردی نمود
ز سردی همان باز تری فزود
چو این چار گوهر به جای آمدند
ز بهر سپنجی سرای آمدند
گهرها یک اندر دگر ساخته
ز هرگونه گردن برافراخته
پدید آمد این گنبد تیزرو
شگفتی نمایندهٔ نوبهنو
ابر ده و دو هفت شد کدخدای
گرفتند هر یک سزاوار جای
در بخشش و دادن آمد پدید
ببخشید دانا چنان چون سزید
فلکها یک اندر دگر بسته شد
بجنبید چون کار پیوسته شد
چو دریا و چون کوه و چون دشت و راغ
زمین شد به کردار روشن چراغ
ببالید کوه آبها بر دمید
سر رستنی سوی بالا کشید
زمین را بلندی نبد جایگاه
یکی مرکزی تیره بود و سیاه
ستاره برو بر شگفتی نمود
به خاک اندرون روشنائی فزود
همی بر شد آتش فرود آمد آب
همی گشت گرد زمین آفتاب
گیا رست با چند گونه درخت
به زیر اندر آمد سرانشان ز بخت
ببالد ندارد جز این نیرویی
نپوید چو پیوندگان هر سویی
وزان پس چو جنبنده آمد پدید
همه رستنی زیر خویش آورید
خور و خواب و آرام جوید همی
وزان زندگی کام جوید همی
نه گویا زبان و نه جویا خرد
ز خاک و ز خاشاک تن پرورد
نداند بد و نیک فرجام کار
نخواهد ازو بندگی کردگار
چو دانا توانا بد و دادگر
از ایرا نکرد ایچ پنهان هنر
چنینست فرجام کار جهان
نداند کسی آشکار و نهان
@farzandan_parsi
#شاهنامه
#بخش_سوم(۳)
از آغاز باید که دانی درست
سر مایهٔ گوهران از نخست
که یزدان ز ناچیز چیز آفرید
بدان تا توانایی آرد پدید
سرمایهٔ گوهران این چهار
برآورده بیرنج و بیروزگار
یکی آتشی برشده تابناک
میان آب و باد از بر تیره خاک
نخستین که آتش به جنبش دمید
ز گرمیش پس خشکی آمد پدید
وزان پس ز آرام سردی نمود
ز سردی همان باز تری فزود
چو این چار گوهر به جای آمدند
ز بهر سپنجی سرای آمدند
گهرها یک اندر دگر ساخته
ز هرگونه گردن برافراخته
پدید آمد این گنبد تیزرو
شگفتی نمایندهٔ نوبهنو
ابر ده و دو هفت شد کدخدای
گرفتند هر یک سزاوار جای
در بخشش و دادن آمد پدید
ببخشید دانا چنان چون سزید
فلکها یک اندر دگر بسته شد
بجنبید چون کار پیوسته شد
چو دریا و چون کوه و چون دشت و راغ
زمین شد به کردار روشن چراغ
ببالید کوه آبها بر دمید
سر رستنی سوی بالا کشید
زمین را بلندی نبد جایگاه
یکی مرکزی تیره بود و سیاه
ستاره برو بر شگفتی نمود
به خاک اندرون روشنائی فزود
همی بر شد آتش فرود آمد آب
همی گشت گرد زمین آفتاب
گیا رست با چند گونه درخت
به زیر اندر آمد سرانشان ز بخت
ببالد ندارد جز این نیرویی
نپوید چو پیوندگان هر سویی
وزان پس چو جنبنده آمد پدید
همه رستنی زیر خویش آورید
خور و خواب و آرام جوید همی
وزان زندگی کام جوید همی
نه گویا زبان و نه جویا خرد
ز خاک و ز خاشاک تن پرورد
نداند بد و نیک فرجام کار
نخواهد ازو بندگی کردگار
چو دانا توانا بد و دادگر
از ایرا نکرد ایچ پنهان هنر
چنینست فرجام کار جهان
نداند کسی آشکار و نهان
@farzandan_parsi
Forwarded from سرای فرزندان ایران. (سیاه منصور)
#راز_آفرینش_جهان_ازنگاه_شاهنامه.
#کوه_زایی_زمین🏔
#بخش_سوم
روشن شده که زمین نخست به شکل گُوی(گلوله) گدزان و آب شده بوده و کوهی نداشته است! کوهها پس از سرد شدن پوسته آن،
در جنبش کوهزایی زاده شده اند!
این نگرش سده نوزدهم و بیستم ترسایی،
در چهار هزار سال پیش،
از آگاهیهای آریایی، ایرانی بوده است.... .
گمانهزنیِ کوهزایی در ۱۸۷۳ بدست جیمزهال امریکایی و ادوارد سویز اتریشی پیشنهاد شد....
🌋برخاستن آهسته کوهها،
در راستای کوهزایی،
چون روییدن گیاهان رو به بالا است!»
پس، بالیدن کوهها از زمین از نگرش شگرف نیاکان ما است که کمتر از سدوپنجاه سال از شناخت آن در اروپا گذشته است!
در نسک #بُندَهِش که یادگار نیاکانما است آمده:
«...گوهره، کوهها را در زمین بیافرید که پس از آن از زمین ببالیدند و رَستند....»
برگردان(ترجمه) مهرداد بهار
#فردوسی_فرزانه:
ببالید کوه، آبها بر دمید؛
سر رستنی سوی بالا کشید!
شگرف و گیراست که اروپاییان دیر نیست به فرنودنِ انگارهای(اثبات فرضیه ای) رسیدند که نیاکان خردورز ما هزاران سال پیش دریافته بودند و در شاهنامه بازتاب یافته است!
#فریدون_جنیدی
@farzandan_parsi
🦅🦅🦅🦅🦅🦅🦅🦅🦅🦅🦅
#کوه_زایی_زمین🏔
#بخش_سوم
روشن شده که زمین نخست به شکل گُوی(گلوله) گدزان و آب شده بوده و کوهی نداشته است! کوهها پس از سرد شدن پوسته آن،
در جنبش کوهزایی زاده شده اند!
این نگرش سده نوزدهم و بیستم ترسایی،
در چهار هزار سال پیش،
از آگاهیهای آریایی، ایرانی بوده است.... .
گمانهزنیِ کوهزایی در ۱۸۷۳ بدست جیمزهال امریکایی و ادوارد سویز اتریشی پیشنهاد شد....
🌋برخاستن آهسته کوهها،
در راستای کوهزایی،
چون روییدن گیاهان رو به بالا است!»
پس، بالیدن کوهها از زمین از نگرش شگرف نیاکان ما است که کمتر از سدوپنجاه سال از شناخت آن در اروپا گذشته است!
در نسک #بُندَهِش که یادگار نیاکانما است آمده:
«...گوهره، کوهها را در زمین بیافرید که پس از آن از زمین ببالیدند و رَستند....»
برگردان(ترجمه) مهرداد بهار
#فردوسی_فرزانه:
ببالید کوه، آبها بر دمید؛
سر رستنی سوی بالا کشید!
شگرف و گیراست که اروپاییان دیر نیست به فرنودنِ انگارهای(اثبات فرضیه ای) رسیدند که نیاکان خردورز ما هزاران سال پیش دریافته بودند و در شاهنامه بازتاب یافته است!
#فریدون_جنیدی
@farzandan_parsi
🦅🦅🦅🦅🦅🦅🦅🦅🦅🦅🦅
Forwarded from سرای فرزندان ایران. (سیاه منصور)
#واژگان_پارسی.
#بخش_سوم.
فرستنده:
#HABIB_AZIZI.
از هموندانِ ارجمند سرای فرزندان ایران.
💡@FARZANDAN_PARSI. 💡
#بخش_سوم.
فرستنده:
#HABIB_AZIZI.
از هموندانِ ارجمند سرای فرزندان ایران.
💡@FARZANDAN_PARSI. 💡
Forwarded from سرای فرزندان ایران. (سیاه منصور)
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
🍃🌹🍃
«شاهنامه خوانی»
««««🧚♀🎖🧚♀»»»»
#بخش_سوم
با آوای زنده یاد"اسماعیل قادرپناه"
📘🖌@FARZANDAN_PARSI.💡
🌾🦅🌾🦅🌾🦅🌾
🍃🌹🍃
«شاهنامه خوانی»
««««🧚♀🎖🧚♀»»»»
#بخش_سوم
با آوای زنده یاد"اسماعیل قادرپناه"
📘🖌@FARZANDAN_PARSI.💡
🌾🦅🌾🦅🌾🦅🌾