#فریاد_بی_همتا
#پارت1162
- چه مسئولیتی؟
آریا دستش را زیر سرش برد:
- کوچیکترین چیزی که بخاطرش سرزنش میشدم نمرهای بود که به جای بیست تو مدرسه میگرفتم.
لبهایش را جمع کرد و ادامه داد:
- چشم امید من و مادرت به توعه!
تو نور چشم مایی... در آینده باید باعث افتخار ما باشی...
فریاد از اداهایی که آریا درمیآورد به خنده افتاد:
- بابات میگفت اینارو؟
سری تکان داد:
- حالا مامانمو کاش میدیدی وقتی میخوردم زمین!
روی آرنجش افتاد و ادامه داد:
- شاید باورت نشه، ولی من آرزو به دلم موند با بچهها توی کوچه فوتبال بازی کنم!
مامانم همش میترسید اتفاقی واسم بیفته.
خندهی فریاد عمیقتر شد:
- و همچنان منی که فکر میکردم زندگی پولدارا چقدر حسرت برانگیزه!
همش با خودم میگفتم خوش به حال بچههاشون که حسرت هیچی به دلشون نمیمونه و هرچی بخوان دارن...
- تا وقتی با کفشای کسی راه نرفتی نمیتونی به این راحتی قضاوتش کنی...
با وجود اون همه دارایی و نفوذی که بابام داشت میدونی چند وقت درد دیالیز رو تحمل کردم؟
تو صف کلیه داشتم جون میدادم و آخر سرم اون کلیهای که بابام با دو برابر قیمت خریده بود بهم وفا نکرد و بلافاصله این مرض افتاد به جونم.
- میفهمم!
منم چند سال اسیر قلب مریض مادرم بودم.
البته که مشکل من با پول حل میشد، ولی خب... نبود که نبود.
- مشکلاتی که توی زندگی وجود داره همه رو یه جوری به چالش میکشه.
حالا اونی که نداره با پول، برای اونی که داره با سلامتی یا عزیزانش.
مبلغ عضویت کانال vip فعلا فقط و فقط 20هزار تومن ولی به زودی افزایش قیمت خواهیم داشت. مبلغ رو به این شماره کارت واریز کرده شات واریز رو به آیدی زیر ارسال کنید تا لینک رو خدمتتون تقدیم کنیم :
شماره کارت
6393461015652023
مسعود طالبی دادوکلائی
@SBMTcanada4226791
فیش فراموشتون نشه♥️
#پارت1162
- چه مسئولیتی؟
آریا دستش را زیر سرش برد:
- کوچیکترین چیزی که بخاطرش سرزنش میشدم نمرهای بود که به جای بیست تو مدرسه میگرفتم.
لبهایش را جمع کرد و ادامه داد:
- چشم امید من و مادرت به توعه!
تو نور چشم مایی... در آینده باید باعث افتخار ما باشی...
فریاد از اداهایی که آریا درمیآورد به خنده افتاد:
- بابات میگفت اینارو؟
سری تکان داد:
- حالا مامانمو کاش میدیدی وقتی میخوردم زمین!
روی آرنجش افتاد و ادامه داد:
- شاید باورت نشه، ولی من آرزو به دلم موند با بچهها توی کوچه فوتبال بازی کنم!
مامانم همش میترسید اتفاقی واسم بیفته.
خندهی فریاد عمیقتر شد:
- و همچنان منی که فکر میکردم زندگی پولدارا چقدر حسرت برانگیزه!
همش با خودم میگفتم خوش به حال بچههاشون که حسرت هیچی به دلشون نمیمونه و هرچی بخوان دارن...
- تا وقتی با کفشای کسی راه نرفتی نمیتونی به این راحتی قضاوتش کنی...
با وجود اون همه دارایی و نفوذی که بابام داشت میدونی چند وقت درد دیالیز رو تحمل کردم؟
تو صف کلیه داشتم جون میدادم و آخر سرم اون کلیهای که بابام با دو برابر قیمت خریده بود بهم وفا نکرد و بلافاصله این مرض افتاد به جونم.
- میفهمم!
منم چند سال اسیر قلب مریض مادرم بودم.
البته که مشکل من با پول حل میشد، ولی خب... نبود که نبود.
- مشکلاتی که توی زندگی وجود داره همه رو یه جوری به چالش میکشه.
حالا اونی که نداره با پول، برای اونی که داره با سلامتی یا عزیزانش.
مبلغ عضویت کانال vip فعلا فقط و فقط 20هزار تومن ولی به زودی افزایش قیمت خواهیم داشت. مبلغ رو به این شماره کارت واریز کرده شات واریز رو به آیدی زیر ارسال کنید تا لینک رو خدمتتون تقدیم کنیم :
شماره کارت
6393461015652023
مسعود طالبی دادوکلائی
@SBMTcanada4226791
فیش فراموشتون نشه♥️