#فریاد_بی_همتا
#پارت1185
چه میشد اگر او هم با استفاده دو فرزند مینا انتقامش را میگرفت؟
مثلا فریاد و آریا را همزمان بازی میداد و در نهایت هم پا روی دلش میگذاشت و ولشان میکرد!
ولی نه!
فریاد و آریا هر دو برایش عزیز بودند، عزیزتر از جانش.
نمیتوانست این گونه تقاص بگیرد.
به علاوه او مثل مینا نبود که بخاطر خودش و از روی خودخواهی قصد جان و زندکی کسی را بکند.
مثل هر روز داشت در ذهنش نقشه میچید که صدای فریاد نگاهش را سمت خود کشید:
- به چی داری فکر میکنی؟
این روزها مشغلهی فکریاش خیلی زیاد بود و مهمترین سوالش هم این بود که در نهایت پس از چند روز دوباره به زبان آوردش:
- اهورا کجاست؟
چه بلایی سرش اومد؟
فریاد پوزخند کمرنگی زد:
- چرا انقدر پیگیرشی؟!
- میخوام بدونم.
تو زندانه نه؟
- نه!
- پس...
چشم ریز کرد و ادامه داد:
- نکنه بازم فرار کرد.
- یه جورایی.
- یعنی چی؟!
قبل از فریاد خوش ناباور زمزمه کرد:
- نکنه... نکنه...
- نکنه...؟
صدای عشق بازی شوهرم با خواهرم از باند پخش می شود .همهمه ی جمع ناگهان آرام می شود و به صدای آشنا که از باند پخش می شود دقت می کنند .
- جون… داد بزن... می خوام همه وجودم رو توت خالی کنم ارکیده...
_بکن عشقم... بکن عزیزم...
دهانم بسته شده است صدای ناله های از سر لذت ارکیده در سرم می پیچد . صدای عاشقانه های ایمان در سرم نبض می زند .. بیبی چک مثبت میان مشتم فشار می آورد و روی زمین فرود می آیم .
https://t.me/+XHX3NzZIhOI0YmFk
#پارت1185
چه میشد اگر او هم با استفاده دو فرزند مینا انتقامش را میگرفت؟
مثلا فریاد و آریا را همزمان بازی میداد و در نهایت هم پا روی دلش میگذاشت و ولشان میکرد!
ولی نه!
فریاد و آریا هر دو برایش عزیز بودند، عزیزتر از جانش.
نمیتوانست این گونه تقاص بگیرد.
به علاوه او مثل مینا نبود که بخاطر خودش و از روی خودخواهی قصد جان و زندکی کسی را بکند.
مثل هر روز داشت در ذهنش نقشه میچید که صدای فریاد نگاهش را سمت خود کشید:
- به چی داری فکر میکنی؟
این روزها مشغلهی فکریاش خیلی زیاد بود و مهمترین سوالش هم این بود که در نهایت پس از چند روز دوباره به زبان آوردش:
- اهورا کجاست؟
چه بلایی سرش اومد؟
فریاد پوزخند کمرنگی زد:
- چرا انقدر پیگیرشی؟!
- میخوام بدونم.
تو زندانه نه؟
- نه!
- پس...
چشم ریز کرد و ادامه داد:
- نکنه بازم فرار کرد.
- یه جورایی.
- یعنی چی؟!
قبل از فریاد خوش ناباور زمزمه کرد:
- نکنه... نکنه...
- نکنه...؟
صدای عشق بازی شوهرم با خواهرم از باند پخش می شود .همهمه ی جمع ناگهان آرام می شود و به صدای آشنا که از باند پخش می شود دقت می کنند .
- جون… داد بزن... می خوام همه وجودم رو توت خالی کنم ارکیده...
_بکن عشقم... بکن عزیزم...
دهانم بسته شده است صدای ناله های از سر لذت ارکیده در سرم می پیچد . صدای عاشقانه های ایمان در سرم نبض می زند .. بیبی چک مثبت میان مشتم فشار می آورد و روی زمین فرود می آیم .
https://t.me/+XHX3NzZIhOI0YmFk