دومین تجربهی باشگاه کتابخوانی: «جنگی که نجاتم داد»
از خدا پنهان نیست از شما چه پنهان که این رمان را یکی از بچهها معرفی کرد و با چنان شوقی گفت که خریدم و خواندم و دیدم که دختر عزیزم، چه دریافت زیبایی داشته.
کتاب، مخاطب نوجوان را با جنگ جهانی دوم و آنچه بر کودکان انگلیسی گذشته آشنا میکند. راوی داستان، دختر دوازده سالهایست که بهخاطر پاچنبری بودن، مورد آزار قرار داشته و تمام عمر در خانه زندانی بوده، اما جنگ، موقعیتی فراهم میکند تا او با افراد دیگری زندگی کند و نهتنها آزاد شود بلکه .....
داستان را نمیگویم. باید کتاب را خودتان بخوانید. رمانی که مخاطب نوجوان و بزرگسال را تحتتاثیر قرار میدهد. زیبایی طبیعت، رو بهرو شدن با سرشت بشری، غمها، نقصها و صد البته عشقی که همیشه و همواره نجاتبخش است.
اعضای باشگاه کتابخورها با دقت روانشناسانه، علل رفتار قهرمانها را بررسی کردند و گفتند که میتوانند بیش از زمان مطالعه، احساس آنها را درک کنند و دیگر نسبت به خانم صورت اتویی، سوزان، مام و حتی خود آدا که گاهی رفتارش واقعاً اعصابخردکن میشد، حس بدی ندارند.
ما با آدا گریه کردیم. ترسیدیم. گرسنگی و رنج و درد را حس کردیم و با تنها کفشهایی که در خانه وجود داشت، در خیابانهای خلوت اول صبح لندن با پایی معلول، دویدیم. زخمی شدیم، اما ادامه دادیم و هرگز فراموش نکردیم که باید مراقب برادر کوچکمان هم باشیم.
جایزهی ما دیدن اسب زیبایی بود که در دشت میدوید و این، تازه آغاز راه رسیدن به آزادی بود و بماند که با تاریخ جنگ جهانی دوم و مفهوم آزادی و تلاشهای زنان برای دسترسی به تحصیلات برابر هم آشنا شدیم.
امیدوارم شما و فرزندانتان هم این رمان را بخوانید و در لذت مطالعهاش با ما شریک شوید.
«جنگی که نجاتم داد» مناسب دوازده سال به بالاست. اما کتابخورهای ده سالهی باشگاه، بهسرعت آن را به پایان رساندند.
#جنگی_که_نجاتم_داد
#رمان_نوجوان
#باشگاه_کتابخوانی_مجازی
#رمان_تاریخی_واقعگرا
#جنگ_جهانی
#معلولیت
#عشق
#صلح
@farhangkoodak
از خدا پنهان نیست از شما چه پنهان که این رمان را یکی از بچهها معرفی کرد و با چنان شوقی گفت که خریدم و خواندم و دیدم که دختر عزیزم، چه دریافت زیبایی داشته.
کتاب، مخاطب نوجوان را با جنگ جهانی دوم و آنچه بر کودکان انگلیسی گذشته آشنا میکند. راوی داستان، دختر دوازده سالهایست که بهخاطر پاچنبری بودن، مورد آزار قرار داشته و تمام عمر در خانه زندانی بوده، اما جنگ، موقعیتی فراهم میکند تا او با افراد دیگری زندگی کند و نهتنها آزاد شود بلکه .....
داستان را نمیگویم. باید کتاب را خودتان بخوانید. رمانی که مخاطب نوجوان و بزرگسال را تحتتاثیر قرار میدهد. زیبایی طبیعت، رو بهرو شدن با سرشت بشری، غمها، نقصها و صد البته عشقی که همیشه و همواره نجاتبخش است.
اعضای باشگاه کتابخورها با دقت روانشناسانه، علل رفتار قهرمانها را بررسی کردند و گفتند که میتوانند بیش از زمان مطالعه، احساس آنها را درک کنند و دیگر نسبت به خانم صورت اتویی، سوزان، مام و حتی خود آدا که گاهی رفتارش واقعاً اعصابخردکن میشد، حس بدی ندارند.
ما با آدا گریه کردیم. ترسیدیم. گرسنگی و رنج و درد را حس کردیم و با تنها کفشهایی که در خانه وجود داشت، در خیابانهای خلوت اول صبح لندن با پایی معلول، دویدیم. زخمی شدیم، اما ادامه دادیم و هرگز فراموش نکردیم که باید مراقب برادر کوچکمان هم باشیم.
جایزهی ما دیدن اسب زیبایی بود که در دشت میدوید و این، تازه آغاز راه رسیدن به آزادی بود و بماند که با تاریخ جنگ جهانی دوم و مفهوم آزادی و تلاشهای زنان برای دسترسی به تحصیلات برابر هم آشنا شدیم.
امیدوارم شما و فرزندانتان هم این رمان را بخوانید و در لذت مطالعهاش با ما شریک شوید.
«جنگی که نجاتم داد» مناسب دوازده سال به بالاست. اما کتابخورهای ده سالهی باشگاه، بهسرعت آن را به پایان رساندند.
#جنگی_که_نجاتم_داد
#رمان_نوجوان
#باشگاه_کتابخوانی_مجازی
#رمان_تاریخی_واقعگرا
#جنگ_جهانی
#معلولیت
#عشق
#صلح
@farhangkoodak