کودک و فرهنگ
نمایشگاه عکس آلفرد یعقوب زاده منطقه برخورد مروری بر مجموعه عکس «جنگ ایران و عراق: یک مرثیه» موزهی هنرهای معاصر و مرکز فرهنگی آرگو ۲۸ اردیبهشت - ۲۹ تیر ۱۴۰۳ افتتاحیه: جمعه ۲۸ اردیبهشت ۱۴۰۲ | ۴ بعدازظهر تا ۹ شب تهران، خیابان فردوسی، خیابان تقوی، خیابان بهداشت…
عکاس در جایگاه مورخ
نمایشگاه عکس آلفرد یعقوبزاده بهانهایست برای آشنایی با این عکاس خبری معروف ارمنی_ایرانی و همکار آژانسهای معتبر جهانی و سایر عکاسان همکارش در هشت سالهی جنگ.
کارهای او در کنار تعدادی دیگر از نامهای افسانهای عکاسی خبری، منابعی دستاول است از فضای اجتماعی ایران و اتفاقات جنگ و سالهای ابتدای انقلاب که قطعاً برای چهل و چند میلیون ایرانی زادهی پس از این دوران، حرفها و نکات بسیاری دربردارد.
اگر به این بخش از تاریخ جمعیمان علاقهدارید، مجموعهعکسهای رضا برجی، جمشید بایرامی، محسن راستانی، محمد فرنود، جاسم غضبانپور، ساسان مؤیدی مرحوم بهمن جلالی و کاوه گلستان را ازدستندهید.
یکی از حسرتهای زندگی من، خامی و نادانی دوران جوانیام است وقتی افتخار شاگردی، همکاری و آشنایی با برخی از این بزرگان را داشتم و قدر این ارتباطها را ندانستم.
#عکاسی
#تاریخ_معاصر
#آلفرد_یعقوبزاده
#جنگ_ایران_و_عراق
#مستندنگاری
@farhangkoodak
نمایشگاه عکس آلفرد یعقوبزاده بهانهایست برای آشنایی با این عکاس خبری معروف ارمنی_ایرانی و همکار آژانسهای معتبر جهانی و سایر عکاسان همکارش در هشت سالهی جنگ.
کارهای او در کنار تعدادی دیگر از نامهای افسانهای عکاسی خبری، منابعی دستاول است از فضای اجتماعی ایران و اتفاقات جنگ و سالهای ابتدای انقلاب که قطعاً برای چهل و چند میلیون ایرانی زادهی پس از این دوران، حرفها و نکات بسیاری دربردارد.
اگر به این بخش از تاریخ جمعیمان علاقهدارید، مجموعهعکسهای رضا برجی، جمشید بایرامی، محسن راستانی، محمد فرنود، جاسم غضبانپور، ساسان مؤیدی مرحوم بهمن جلالی و کاوه گلستان را ازدستندهید.
یکی از حسرتهای زندگی من، خامی و نادانی دوران جوانیام است وقتی افتخار شاگردی، همکاری و آشنایی با برخی از این بزرگان را داشتم و قدر این ارتباطها را ندانستم.
#عکاسی
#تاریخ_معاصر
#آلفرد_یعقوبزاده
#جنگ_ایران_و_عراق
#مستندنگاری
@farhangkoodak
#نصرالله_کسراییان اولین کسیاست که عکسهایش میخکوبم کرد.
پیش از او، عکس هم چیزی بود مثل تمام بخشهای عادی زندگی و بعد، یک روز وقتی به منزل معلم خصوصی زبانم رفتهبودم، روی دیوار تصویری از کوچ عشایر دیدم. عکسی عمودی و پر از رنگ. سربندهای مشکی و قرمز زنان و دامنهای بلند رنگارنگشان هارمونی عجیبی داشت با صحنهی کوهستان و اسبها و بچههایی که روی زین نشاندهشدهبودند.
احتمالاً شانزده سالهبودم. برای کسانی که دههی شصت را ندیدهاند، تصور فقر تصویری آن روزهای ما، غیرممکن است. دنیای ما هیچ شباهتی به جهان امروز نداشت. تصاویر فقط از طریق نشریات و تلویزیون به دستمان میرسید. همین و بس. و در این برهوت بصری، کسراییان شاعر بدون کلام رنگها بود.
سال هفتاد در ترم اول دانشگاه، بخش مرجع کتابخانه را کشف کردم و کتاب سرزمین ایران با آن عکس باشکوه از دماوند، دوباره من را به خلسه برد.
کسراییان، تمام چیزهایی که برای من اهمیت داشت، از نزدیک میدید و بهتصویر میکشید. از زاویهی دید اومیتوانستم #ایران و مردمان و بناها و طبیعتش را بشناسم.
بعدتر، کتابهای نفیس #انتشارات_یساولی در کریمخان و سررسیدها و تقویمهای رومیزی متفاوت و تصویری سرزمین ایران ، تشنگی من را برطرف میکرد.
سالها با #نیکول_فریدنی، #مسعود_زندهروح_کرمانی ، #سعید_ازناوه و عکاسان هنرمند دیگر، وجب به وجب ایران را گشتم. آنها خبر نداشتند که من همسفر تکتکشان بودم.
هرگز نتواستم میهن پهناورم را آنطور که آرزو داشتم، کشف کنم و هموطنهایم را ببینم اما انگار در کیف دوربین عکاسها، کنار لنزهایشان همهجا میرفتم. خوشبختم این شانس را یافتم که با تعدادی از بزرگان عکاسی معاصر، مثل مرحوم #بهمن_جلالی از نزدیک آشنا شوم و در #مجله_عکس که نشریهی وزین عکاسی طی سالهای طولانی بود و متأسفانه تعطیل شد، با شاخههای مختلف این هنر و استادانش آشنا شوم.
اما، با تمام اینها و همهی ارادتم به دوستان و سروران عکاس، جناب کسراییان، هنوز و همیشه، برایم جای دیگری خواهد داشت. او، کسی بود که جادوی ثبت یک لحظه و برای ابد نگهداشتنش را نشانم داد و آن را با عشق همیشگی من به وطنم درهمآمیخت و زیبایی و گوناگونی سرزمینم و ساکنانش را مثل عطری بینظیر در حافظهام ثبتکرد.
#بزرگان_ایران
#عکاسی
#ایران
#میراث_فرهنگی
#میراث_طبیعی
#ریحانه_قاسمرشیدی
#تجربهی_زیسته
@farhangkoodak
پیش از او، عکس هم چیزی بود مثل تمام بخشهای عادی زندگی و بعد، یک روز وقتی به منزل معلم خصوصی زبانم رفتهبودم، روی دیوار تصویری از کوچ عشایر دیدم. عکسی عمودی و پر از رنگ. سربندهای مشکی و قرمز زنان و دامنهای بلند رنگارنگشان هارمونی عجیبی داشت با صحنهی کوهستان و اسبها و بچههایی که روی زین نشاندهشدهبودند.
احتمالاً شانزده سالهبودم. برای کسانی که دههی شصت را ندیدهاند، تصور فقر تصویری آن روزهای ما، غیرممکن است. دنیای ما هیچ شباهتی به جهان امروز نداشت. تصاویر فقط از طریق نشریات و تلویزیون به دستمان میرسید. همین و بس. و در این برهوت بصری، کسراییان شاعر بدون کلام رنگها بود.
سال هفتاد در ترم اول دانشگاه، بخش مرجع کتابخانه را کشف کردم و کتاب سرزمین ایران با آن عکس باشکوه از دماوند، دوباره من را به خلسه برد.
کسراییان، تمام چیزهایی که برای من اهمیت داشت، از نزدیک میدید و بهتصویر میکشید. از زاویهی دید اومیتوانستم #ایران و مردمان و بناها و طبیعتش را بشناسم.
بعدتر، کتابهای نفیس #انتشارات_یساولی در کریمخان و سررسیدها و تقویمهای رومیزی متفاوت و تصویری سرزمین ایران ، تشنگی من را برطرف میکرد.
سالها با #نیکول_فریدنی، #مسعود_زندهروح_کرمانی ، #سعید_ازناوه و عکاسان هنرمند دیگر، وجب به وجب ایران را گشتم. آنها خبر نداشتند که من همسفر تکتکشان بودم.
هرگز نتواستم میهن پهناورم را آنطور که آرزو داشتم، کشف کنم و هموطنهایم را ببینم اما انگار در کیف دوربین عکاسها، کنار لنزهایشان همهجا میرفتم. خوشبختم این شانس را یافتم که با تعدادی از بزرگان عکاسی معاصر، مثل مرحوم #بهمن_جلالی از نزدیک آشنا شوم و در #مجله_عکس که نشریهی وزین عکاسی طی سالهای طولانی بود و متأسفانه تعطیل شد، با شاخههای مختلف این هنر و استادانش آشنا شوم.
اما، با تمام اینها و همهی ارادتم به دوستان و سروران عکاس، جناب کسراییان، هنوز و همیشه، برایم جای دیگری خواهد داشت. او، کسی بود که جادوی ثبت یک لحظه و برای ابد نگهداشتنش را نشانم داد و آن را با عشق همیشگی من به وطنم درهمآمیخت و زیبایی و گوناگونی سرزمینم و ساکنانش را مثل عطری بینظیر در حافظهام ثبتکرد.
#بزرگان_ایران
#عکاسی
#ایران
#میراث_فرهنگی
#میراث_طبیعی
#ریحانه_قاسمرشیدی
#تجربهی_زیسته
@farhangkoodak