Forwarded from وبسایت فرهنگی صدانت
☄محکمات و متشابهات در قرآن☄
صوت | @jafarian1964 | اردیبهشت 93
#قرآن | @sedanet | #رسول_جعفریان
✨ →http://goo.gl/dO0nfv
صوت | @jafarian1964 | اردیبهشت 93
#قرآن | @sedanet | #رسول_جعفریان
✨ →http://goo.gl/dO0nfv
Forwarded from وبسایت فرهنگی صدانت
☘️با چالش فن و فساد چه کنیم؟
یادداشتی از #رسول_جعفریان پیرامون حواشی تمامنشدنی فضای مجازی
🍃 این روزها یک شوخی جالب اتفاق افتاد و آن این که زمان دولت آقای هزاره سوم، توئیتر مسدود شد؛ و حالا بعد از ده سال، خودش در آغاز فعالیتهای سیاسی جدید، حساب توئیتری باز کرد. بهنظرم مضحکتر و عبرتآمیزتر از این نمیشد. از این جالبتر، فیسبوک است که علیرغم ممنوعیت، بسیاری از بزرگان دین در آن فعالیت میکنند...
متن کامل این نوشتار👇
✨ → goo.gl/fEpnRk
🌾 @sedanet | @jafarian1964
یادداشتی از #رسول_جعفریان پیرامون حواشی تمامنشدنی فضای مجازی
🍃 این روزها یک شوخی جالب اتفاق افتاد و آن این که زمان دولت آقای هزاره سوم، توئیتر مسدود شد؛ و حالا بعد از ده سال، خودش در آغاز فعالیتهای سیاسی جدید، حساب توئیتری باز کرد. بهنظرم مضحکتر و عبرتآمیزتر از این نمیشد. از این جالبتر، فیسبوک است که علیرغم ممنوعیت، بسیاری از بزرگان دین در آن فعالیت میکنند...
متن کامل این نوشتار👇
✨ → goo.gl/fEpnRk
🌾 @sedanet | @jafarian1964
صدانت
با چالش فن و فساد چه کنیم؟ • صدانت
یادداشتی از استاد رسول جعفریان پیرامون حواشی تمامنشدنی درباره فضای مجازی - با چالش فن و فساد چه کنیم؟ | یک وقتی بحث بر سر این بود که اگر «پولداری» یا...
☘️ مدتی پیش #رسول_جعفریان در کانال تلگرام خود ( @jafarian1964 ) یکی از یادداشتهای منتشر نشده از آیت الله مطهری را پیرامون فقهای شیعه منتشر کرد:
"علما و فقهای شیعه هر کاری که منفعت دارد و از آن کار پولی و مقامی در می آید، نیابت آن کارها را قبول دارند مثل گرفتن وجوه و ولایت بر صغار و قُصّر و غُیَّب و افتاء و اقضاء، و هر کاری که فقط زحمت و مجاهده می خواهد میگویند خود حضرت بیایند و آن کار را درست کنند..."(1)
☘️ بعد از آن ابوالقاسم #علیدوست از اساتید حوزه علمیه نقدی بر انتشار آن مطلب نوشت:
"این یادداشت که در عنفوان جوانی شهید مطهری نوشته شده و شاید بی تاثیر از آفات جوانی نبوده در شرایطی خاص و درباره روحانیان مشخصی که آن روزها آرزوهای دوران جوانی شهید مطهری را تأمین نمی کرده اند، نوشته شده است. وضعیت حاکم بر متن، گونه ای است که امروز اگر شهید مطهری در قید حیات بود، آن را در آلبوم خاطرات خود نگه می داشت و لااقل با این وضعیت به انتشار عمومی نمی رساند."(2)
☘️ سپس #علی_مطهری پاسخی بر نقد علیدوست نوشت:
" آیا می توان به خاطر چند جمله که مقصود از آن واضح است و با این حال با مذاق برخی سازگار نیست، مردم را از این سرمایه عظیم محروم کرد؟"(3)
متن کامل این نوشتار ها را اینجا بخوانید👇
✨ (1) → goo.gl/09YU9l
✨ (2) → goo.gl/47LSJq
✨ (3) → goo.gl/Gu8Mkg
🌾 @sedanet | @namehayehawzavi
"علما و فقهای شیعه هر کاری که منفعت دارد و از آن کار پولی و مقامی در می آید، نیابت آن کارها را قبول دارند مثل گرفتن وجوه و ولایت بر صغار و قُصّر و غُیَّب و افتاء و اقضاء، و هر کاری که فقط زحمت و مجاهده می خواهد میگویند خود حضرت بیایند و آن کار را درست کنند..."(1)
☘️ بعد از آن ابوالقاسم #علیدوست از اساتید حوزه علمیه نقدی بر انتشار آن مطلب نوشت:
"این یادداشت که در عنفوان جوانی شهید مطهری نوشته شده و شاید بی تاثیر از آفات جوانی نبوده در شرایطی خاص و درباره روحانیان مشخصی که آن روزها آرزوهای دوران جوانی شهید مطهری را تأمین نمی کرده اند، نوشته شده است. وضعیت حاکم بر متن، گونه ای است که امروز اگر شهید مطهری در قید حیات بود، آن را در آلبوم خاطرات خود نگه می داشت و لااقل با این وضعیت به انتشار عمومی نمی رساند."(2)
☘️ سپس #علی_مطهری پاسخی بر نقد علیدوست نوشت:
" آیا می توان به خاطر چند جمله که مقصود از آن واضح است و با این حال با مذاق برخی سازگار نیست، مردم را از این سرمایه عظیم محروم کرد؟"(3)
متن کامل این نوشتار ها را اینجا بخوانید👇
✨ (1) → goo.gl/09YU9l
✨ (2) → goo.gl/47LSJq
✨ (3) → goo.gl/Gu8Mkg
🌾 @sedanet | @namehayehawzavi
صدانت
بازنشر نوشتاری از مرتضی مطهری پیرامون فقهای شیعه توسط رسول جعفریان • صدانت
مدتی پیش رسول جعفریان در کانال تلگرام شخصی خود یکی از یادداشتهای منتشر نشده از آیت الله شهید مطهری را پیرامون فقهای شیعه منتشر کرد که عکس و متن ...
امروز که انبوهی از کتابهای ضد شیعه را در یک کتابفروشی نزدیک محل اسکانمان در مکه دیدم، به یاد یک مثل معروف افتادم می گوید، سلمانیها وقتی مشتری ندارند، سر همدیگر را میتراشند. این فقط یک ضربالمثل است و به قول معروف، در مثل هم مناقشه نیست، اما این که به راستی چرا این قدر ما مسلمانان درگیر مسائل فرقه ای شده ایم، و این مسأله تا چه اندازه برایمان اهمیت دارد، باید ریشه یابی شود. این که عده ای در این طرف یا آن طرف نشسته اند و تمام توان و ظرفیت فکری خود را برای هک کردن دیگری بکار می گیرند، به نوعی شبیه به همین کار سلمانی هاست. بیشتر نوعی مشغولیت اما از نوع خطرناک آن است.
این قدر که ما مسلمانها علیه همدیگر می نویسیم، علیه آنهایی که از نظر مرام ما کافر هستند، نمی نویسیم و در نقد افکار الحادی و مادی تلاش نمی کنیم. شاید بشود گفت، موضوع جدی برای بحث کردن با آنها نداریم. مسلما این امکان وجود داشت که شرق اسلامی، با تلاش برای ارائه یک مدل فکری ـ تمدنی، همزمان با کنار گذاشتن دشمنی های خود، توان فکری اش را بکار گیرد تا بتواند از تفکر اسلامی، یک آلترناتیو برای جهان آینده عرضه کند. این کار بدون صرف وقت و هزینه و اندیشیدن کافی امکان پذیر نیست. شرق اسلامی، در فلسفه اسلامی، حقوق، اخلاق و بسیاری از حوزه های دیگر، می تواند با ترکیبی از سرمایه هایی که از اسلام، میراث کهن معنوی و عرفانی و تأملات جدی دارد، یک جایگزین قابل توجه برابر تجربه غربی ارائه دهد و به نجات بشر کنونی و مخمصه ای که در آن گرفتار شده کمک کند.
اما حالا، بحث های دنیای اسلام، در حد جدالهای داخلی تنزل یافته، به علاوه، کشتارهای وحشتناک و دشمنی هایی که در میدان عمل با یکدیگر دارند. از مصر تا عربستان و قطر گرفته تا ایران و عراق و ترکیه. همه اش باید فکر کنند که چطور همدیگر را خنثی و یا حتی نابود کنند. خشم و کینه ای که گاهی یک مسلمان با مسلمان دیگر دارد، قابل وصف نیست. نگاه های خشمگینانه، ادبیات غلیظ و تند، الفاظ محدودگر و افراطی مثل رگبار فرود می آید. به نظر می رسد اینها مشغول تراشیدن سر همدیگر بلکه زدن شاه رگ یکدیگر هستند، چون موضوع جدی برای بحث کردن ندارند، دردی به جز حل و فصل این جدالها که طبق تجربه بیش از هزار سال، تقریبا غیر قابل حل به نظر می رسد، ندارند. اینها به ردیه نویسی برابر هم مشغولند،، چون اساسا در سطحی از اخلاق و تفکر نیستند که بتوانند یا بخواهند جهانی را اداره کرده و با رقبای غربی خود رقابت کنند. ایران به دلیل سوابق خود می تواند نقش محوری در این زمینه بر عهده بگیرد. اما این امر یک عزم جدی می خواهد.
#رسول_جعفریان
این قدر که ما مسلمانها علیه همدیگر می نویسیم، علیه آنهایی که از نظر مرام ما کافر هستند، نمی نویسیم و در نقد افکار الحادی و مادی تلاش نمی کنیم. شاید بشود گفت، موضوع جدی برای بحث کردن با آنها نداریم. مسلما این امکان وجود داشت که شرق اسلامی، با تلاش برای ارائه یک مدل فکری ـ تمدنی، همزمان با کنار گذاشتن دشمنی های خود، توان فکری اش را بکار گیرد تا بتواند از تفکر اسلامی، یک آلترناتیو برای جهان آینده عرضه کند. این کار بدون صرف وقت و هزینه و اندیشیدن کافی امکان پذیر نیست. شرق اسلامی، در فلسفه اسلامی، حقوق، اخلاق و بسیاری از حوزه های دیگر، می تواند با ترکیبی از سرمایه هایی که از اسلام، میراث کهن معنوی و عرفانی و تأملات جدی دارد، یک جایگزین قابل توجه برابر تجربه غربی ارائه دهد و به نجات بشر کنونی و مخمصه ای که در آن گرفتار شده کمک کند.
اما حالا، بحث های دنیای اسلام، در حد جدالهای داخلی تنزل یافته، به علاوه، کشتارهای وحشتناک و دشمنی هایی که در میدان عمل با یکدیگر دارند. از مصر تا عربستان و قطر گرفته تا ایران و عراق و ترکیه. همه اش باید فکر کنند که چطور همدیگر را خنثی و یا حتی نابود کنند. خشم و کینه ای که گاهی یک مسلمان با مسلمان دیگر دارد، قابل وصف نیست. نگاه های خشمگینانه، ادبیات غلیظ و تند، الفاظ محدودگر و افراطی مثل رگبار فرود می آید. به نظر می رسد اینها مشغول تراشیدن سر همدیگر بلکه زدن شاه رگ یکدیگر هستند، چون موضوع جدی برای بحث کردن ندارند، دردی به جز حل و فصل این جدالها که طبق تجربه بیش از هزار سال، تقریبا غیر قابل حل به نظر می رسد، ندارند. اینها به ردیه نویسی برابر هم مشغولند،، چون اساسا در سطحی از اخلاق و تفکر نیستند که بتوانند یا بخواهند جهانی را اداره کرده و با رقبای غربی خود رقابت کنند. ایران به دلیل سوابق خود می تواند نقش محوری در این زمینه بر عهده بگیرد. اما این امر یک عزم جدی می خواهد.
#رسول_جعفریان
#بازنشر
#نخستین_سالگرد
✔️چهار نکته درباره اندیشههای مرحوم دکتر داود فیرحی🔻
✍️#رسول_جعفریان
🔶۱. مهمترین امتیاز فیرحی در بررسیهای تاریخی و اندیشهای او این است که از ابتدا مبانی معرفتشناسی خود را تعریف کرد و بعد وارد تاریخ اندیشه شد. این که شما در تاریخ اندیشه، نگاه ایستا داشته باشید، متفاوت است با آن که تاریخی و پویا به تحولات فکری بنگرید. او در جریان آشناییاش با نظریات فوکو و ورود به مباحث تاریخ اندیشه از این زاویه، نوعی تحول را اصل قرار داد و توانست با دید بازتری مسائل را نگاه کند. در واقع توجه به جنبههای معرفتی بحث، به او این توان را داد که در جایگاه خود به عنوان کسی که نقد تراث میکند، بتواند اول و آخر یک اندیشه را بهدرستی در ظرف تاریخی آن و بر اساس باستانشناسی فکر و اندیشه ارزیابی کند. بیشتر نویسندگان ایرانی ما در این دوره، فاقد این مبانی هستند و اهمیت مباحث معرفتشناسی را بهدرستی درنیافتهاند. امتیاز او این است که با روش فوکو به بازشناسی تاریخ دانش سیاسی پرداخت. این کار را نه فقط در بررسی تاریخ اندیشه بهکار برد، بلکه در موضع اصلاحگرایانه خود دریافت که میتواند در مقام یک متفکر، تأثیرگذار هم باشد و به توسعه دانش سیاسی اسلامی هم کمک کند.
🔶۲. امتیاز دیگر آقای فیرحی بر بسیاری از کسانی که این دو دهه مدعی نگارش و نظردهی در اندیشه سیاسی هستند، این است که فقه و ماهیت آن و تاریخ آن را هم خوب میشناسد. کسانی که اندیشه سیاسی کار میکنند، فراواناند؛ اما خود اعتراف دارند که چیزی از فقه سیاسی نمیدانند. فیرحی عمیقاً با متون سیاسی دوره مشروطه -که تلاش برای دفاع فقهی از بخشی از جنبههای تجدد با اسلام است- آشنا بود. این در حالی است که دیگران فقط به جنبههای سیاسی و اجتماعی این مباحث توجه دارند. او دقیقاً راه نائینی و آخوند را ادامه میداد. اساس تحول در مفاهیم سیاسی در دوره جدید، از سوی اسلام گرایان ایرانی این بود که از دریچه فقه وارد شوند. امام هم در انقلاب همان راه و رسم آخوند و نائینی را دنبال کرد. البته بعدها مباحث دیگری هم مطرح شد و به اقتضای برخی از جدالهای سیاسی، جنبههای دیگری هم اثر کرد؛ اما بهطورکلی توجه به فقه و آشنایی با آن، زمینۀ ساختن فیرحی را در قد و قواره ای که میشناسیم فراهم کرد. امتیازی که او بر همدورهایهای خود داشت، این بود که نه فقط با فقه آشنا بود، بلکه در بسیاری از موارد از خاستگاه فقه و استدلالهای نوی فقهی به این مباحث توجه میکرد.
🔶۳. گفته میشود که فیرحی در توجیه مبانی فقهی تجدد در حوزه اندیشه سیاسی تلاش میکرد. این امر بدیعی نیست. این تلاشی است که از مشروطه به این سوی شروع شده است و برخی از مراجع بزرگ دینی هم موافق آن بودهاند و البته شماری هم مخالف بودهاند. آخوند خراسانی و نائینی و امام خمینی در یک خط هستند. امام نه تنها حق رأی زنان را که هفتادسال بود انکار میشد، به راحتی پذیرفت، بلکه مجلس و انتخابات و ریاست جمهوری را هم پذیرفت. حکومت اسلامی را هم به جمهوری اسلامی تبدیل کرد. این نمیشود که ما همه اینها را داشته باشیم و اگر کسی خواست از آنها دفاع کند، به سکولاریسم متهمش کنیم. مردمسالاری دینی هم بخشی از همین ماجرا است. کجای فقه سیاسی قدیم ما، حق مردم پذیرفته شده بود؟ همین یک قدم هم صد سال وقت گرفته است و بزرگانی تلاش کردهاند. فیرحی در همین مسیر گام برداشت و خواست استدلالهای تازهتری ارائه کند و روراستتر از کسانی باشد که یکی به نعل و یکی به میخ میزنند. هم قیافه آزادیخواهی به خود میگیرند و هم میخ استبداد را محکم میکنند.
🔶۴. صد سال است که روشنفکری دینی، در جهان عرب و ایران، در کار اصلاح دین است؛ از سیدجمال به این طرف. حلقههای مختلفی هم دارد. در ایران، از بازرگان تا شریعتی و بعد از انقلاب از مجتهد شبستری یا سروش و بسیاری دیگر. فیرحی هم از این سلسله و در اوج شکست جریان روشنفکری دینی -که قافیه را به جریان تندرو مخالف دین باخته است- میکوشد تا این جبهه را بازسازی کند. او به انتقاد از روشنفکری دینی میپردازد؛ اینکه فقط کلامی به مباحث نگاه کردهاند، علیه فقه حرف زدهاند و همه این کارها را به بهانه دفاع از اخلاق کردهاند. او میگوید: اخلاق ضمانت اجرا ندارد و میباید چارچوب را فقه قرار دارد و آن را البته فربهتر و آزاداندیشتر کرد. در واقع در دورهای که روشنفکری دینی از هر سوی مورد حمله قرار گرفت، مرحوم فیرحی قصد داشت آن را احیا کند. پایه احیای ایشان، روی تقویت فقه بود. ایشان سعی کرد از فقه به تجدد برسد و میگفت: راه علمای صدر مشروطه را دنبال میکند. او فقه را برای دفاع از تجدد توانمند میسازد.
@andishedinimoaser
#نخستین_سالگرد
✔️چهار نکته درباره اندیشههای مرحوم دکتر داود فیرحی🔻
✍️#رسول_جعفریان
🔶۱. مهمترین امتیاز فیرحی در بررسیهای تاریخی و اندیشهای او این است که از ابتدا مبانی معرفتشناسی خود را تعریف کرد و بعد وارد تاریخ اندیشه شد. این که شما در تاریخ اندیشه، نگاه ایستا داشته باشید، متفاوت است با آن که تاریخی و پویا به تحولات فکری بنگرید. او در جریان آشناییاش با نظریات فوکو و ورود به مباحث تاریخ اندیشه از این زاویه، نوعی تحول را اصل قرار داد و توانست با دید بازتری مسائل را نگاه کند. در واقع توجه به جنبههای معرفتی بحث، به او این توان را داد که در جایگاه خود به عنوان کسی که نقد تراث میکند، بتواند اول و آخر یک اندیشه را بهدرستی در ظرف تاریخی آن و بر اساس باستانشناسی فکر و اندیشه ارزیابی کند. بیشتر نویسندگان ایرانی ما در این دوره، فاقد این مبانی هستند و اهمیت مباحث معرفتشناسی را بهدرستی درنیافتهاند. امتیاز او این است که با روش فوکو به بازشناسی تاریخ دانش سیاسی پرداخت. این کار را نه فقط در بررسی تاریخ اندیشه بهکار برد، بلکه در موضع اصلاحگرایانه خود دریافت که میتواند در مقام یک متفکر، تأثیرگذار هم باشد و به توسعه دانش سیاسی اسلامی هم کمک کند.
🔶۲. امتیاز دیگر آقای فیرحی بر بسیاری از کسانی که این دو دهه مدعی نگارش و نظردهی در اندیشه سیاسی هستند، این است که فقه و ماهیت آن و تاریخ آن را هم خوب میشناسد. کسانی که اندیشه سیاسی کار میکنند، فراواناند؛ اما خود اعتراف دارند که چیزی از فقه سیاسی نمیدانند. فیرحی عمیقاً با متون سیاسی دوره مشروطه -که تلاش برای دفاع فقهی از بخشی از جنبههای تجدد با اسلام است- آشنا بود. این در حالی است که دیگران فقط به جنبههای سیاسی و اجتماعی این مباحث توجه دارند. او دقیقاً راه نائینی و آخوند را ادامه میداد. اساس تحول در مفاهیم سیاسی در دوره جدید، از سوی اسلام گرایان ایرانی این بود که از دریچه فقه وارد شوند. امام هم در انقلاب همان راه و رسم آخوند و نائینی را دنبال کرد. البته بعدها مباحث دیگری هم مطرح شد و به اقتضای برخی از جدالهای سیاسی، جنبههای دیگری هم اثر کرد؛ اما بهطورکلی توجه به فقه و آشنایی با آن، زمینۀ ساختن فیرحی را در قد و قواره ای که میشناسیم فراهم کرد. امتیازی که او بر همدورهایهای خود داشت، این بود که نه فقط با فقه آشنا بود، بلکه در بسیاری از موارد از خاستگاه فقه و استدلالهای نوی فقهی به این مباحث توجه میکرد.
🔶۳. گفته میشود که فیرحی در توجیه مبانی فقهی تجدد در حوزه اندیشه سیاسی تلاش میکرد. این امر بدیعی نیست. این تلاشی است که از مشروطه به این سوی شروع شده است و برخی از مراجع بزرگ دینی هم موافق آن بودهاند و البته شماری هم مخالف بودهاند. آخوند خراسانی و نائینی و امام خمینی در یک خط هستند. امام نه تنها حق رأی زنان را که هفتادسال بود انکار میشد، به راحتی پذیرفت، بلکه مجلس و انتخابات و ریاست جمهوری را هم پذیرفت. حکومت اسلامی را هم به جمهوری اسلامی تبدیل کرد. این نمیشود که ما همه اینها را داشته باشیم و اگر کسی خواست از آنها دفاع کند، به سکولاریسم متهمش کنیم. مردمسالاری دینی هم بخشی از همین ماجرا است. کجای فقه سیاسی قدیم ما، حق مردم پذیرفته شده بود؟ همین یک قدم هم صد سال وقت گرفته است و بزرگانی تلاش کردهاند. فیرحی در همین مسیر گام برداشت و خواست استدلالهای تازهتری ارائه کند و روراستتر از کسانی باشد که یکی به نعل و یکی به میخ میزنند. هم قیافه آزادیخواهی به خود میگیرند و هم میخ استبداد را محکم میکنند.
🔶۴. صد سال است که روشنفکری دینی، در جهان عرب و ایران، در کار اصلاح دین است؛ از سیدجمال به این طرف. حلقههای مختلفی هم دارد. در ایران، از بازرگان تا شریعتی و بعد از انقلاب از مجتهد شبستری یا سروش و بسیاری دیگر. فیرحی هم از این سلسله و در اوج شکست جریان روشنفکری دینی -که قافیه را به جریان تندرو مخالف دین باخته است- میکوشد تا این جبهه را بازسازی کند. او به انتقاد از روشنفکری دینی میپردازد؛ اینکه فقط کلامی به مباحث نگاه کردهاند، علیه فقه حرف زدهاند و همه این کارها را به بهانه دفاع از اخلاق کردهاند. او میگوید: اخلاق ضمانت اجرا ندارد و میباید چارچوب را فقه قرار دارد و آن را البته فربهتر و آزاداندیشتر کرد. در واقع در دورهای که روشنفکری دینی از هر سوی مورد حمله قرار گرفت، مرحوم فیرحی قصد داشت آن را احیا کند. پایه احیای ایشان، روی تقویت فقه بود. ایشان سعی کرد از فقه به تجدد برسد و میگفت: راه علمای صدر مشروطه را دنبال میکند. او فقه را برای دفاع از تجدد توانمند میسازد.
@andishedinimoaser
✔️آیتالله صافی گلپایگانی؛ میراثدار استقلال مرجعیت دینی در قم🔻
✍️#رسول_جعفریان
♻️آیت الله العظمی صافی آینه تمام نمای تاریخ روحانیت در صد سال اخیر است، خاندانی اصیل که همه تجربه های روحانیت را در دوره پس از مشروطه، دوره رضاشاه، پسرش محمدرضا، و عصر انقلاب اسلامی پشت سر گذاشته است.
📍1. آیت الله صافی، هم در این تجربه ها درگیر بود و هم به خوبی آنها را به خاطر داشت و از آنها عبرت گرفت. ایشان همواره با ایده روشن و استوار از کنار آن تحولات عبور کرد و به هیچ روی خود را تسلیم فضاهای تهدید یا تطمیع نکرده دامنش را آلوده نساخت و با نجابت سیاسی زندگی کرد. عمر طولانی، همراه با حافظه ای سرشار و بسیار نیرومند، و احساس مسوولیت و حساسیت وافر نسبت به آنچه در سطح عمومی و فکری جامعه می گذشت، زندگی ایشان را به آینه تمام نمای تاریخ روحانیت در طول این صد سال به تصویر کشید و یک اسوه از آن عرضه کرد.
📍2. تمام حیات و زندگی علمی آیت الله صافی گلپایگانی از نظر تعلیم و تربیتی که روحانیت به صورت یک سنت اصیل و کهن داشت سپری شد. ایشان در دانش فقه و اصول، همزمان از نظر تحصیل، تدریس و نگارش، آن هم در سطحی بسیار عالی و شاخص، از سرآمدان و مراجع شناخته شده شیعه بود. با این حال تفاوتی آشکار با بسیاری از همطرازان خود داشت. او از آغاز اهل مطالعه همه گونه آثاری بود که در اطرافش انتشار می یافت؛ نه فقط اهل مطالعه دقیق و کامل کتابها، که اهل نظر و تأمل و نقد در آنها هم بود. یک خاطره شخصی دارم. زمانی از ایشان در باره مجله همایون که در سال 1313ش در قم منتشر می شد سوال کردم. ایشان فرمودند: آن وقت در گلپایگان آن مجله را مطالعه می کرده و نامه ای انتقادی هم برای آن نوشته که از سرنوشت آن بی خبر است. با مراجعه به مجله همایون، و بخش انتهایی آن، اثری از نامه را یافتم.
این زمانی است که ایشان تنها 16 سال داشته است. همه کسانی که اندکی ارتباط با ایشان داشتند می دانستند اهل مطالعه جدی بودند، و این روحیه را در حد بسیار عالی تا آخرین روزهای زندگی داشتند. نه فقط کتابها و مقالات را می خواندند بلکه آنچه را صلاح می دانستند در باب محتوای کتاب، از تشکر یا تذکر، به صاحب نوشته اطلاع می دادند. در این زمینه بویژه اهل تشکر بودند، و از نوشته ای که خوششان می آمد، به هر نحوی بود به صاحب آن اطلاع می دادند. حضور ایشان در اخبار روز، و آنچه در فضای مجازی منتشر می شد، به صورتی اعجاب آور بود، و در بسیاری از مواقع، پیش و بیش از بسیاری از همگنان خویش از تحولات آگاه بودند و موضع می گرفتند. خاطرمان هست که یک بار از یک قاضی در یکی از کشورهای اروپایی که حکمی در دفاع از حجاب زنی داده بود، تشکر کرد.
📍3. و اما در امر تفاوت با دیگران، ایشان صرفا در حوزه فقه و اصول نماند، بلکه اهل تألیف و نگارش در حوزه های مختلف فکری که مربوط به کارهایشان می شد بودند. بخش قابل توجهی از گرایش ایشان در نوشتن، نقد افکار و اندیشه هایی بود که به حریم تشیع آسیب می زد. در حوزه مهدویت با نگارش کتاب ممتاز منتخب الاثر، و به طور کلی در بحث دفاع از تشیع، با نگارش کتاب مع الخطیب فی خطوطه العریضه قبل از چندین دهه، و با تألیف چندین اثر دیگر، بخش قابل توجهی از فعالیت های علمی را به این مسأله اختصاص داد. در واقع، نسبت به انتشار مسائلی که آنها را انحراف فکری می دانست، بی طرف نبود، و مرتب می نوشت و یادآوری می کرد. در ادب نگارش، بسیار مودبانه و آرام می نوشت. به هیچ روی به کسی توهین نمی کرد. گاهی نقدی می نوشت اما حتی اسم شخص را که از او انتقاد کرده بود، به میان نمی آورد و محتوای آثار او را در صدها صفحه نقد می کرد. خودشان می گویند که در این زمینه، یعنی دفاع از تشیع، به توصیه های مرحوم آیت الله بروجردی عمل کرده اند.
📍4. آقای صافی از نظر سیاست دینی، رویه ای در ادامه فعالیت های آیت الله العظمی گلپایگانی داشت. خط آن مرجع در تمام دورانی که به مرجعیت اشتغال داشت، یعنی از زمانی پس از درگذشت آیت الله بروجردی، همزمان، بر اساس نوعی واقع بینی سیاسی با ملاحظات خاص نسبت به مکتب تشیع بود. استقلال روحانیت و مرجعیت برای این دو بزرگوار، آقای گلپایگانی و آقای صافی، یک شرط اساسی و اصلی بود؛ اما معنای آن جدا شدن از سیاست و انزوا نبود. هر زمانی که لازم بود، با رعایت احتیاط تمام، در سیر تحولات حضورداشت. ما می دانیم مراجعی بودند که پس از همراهی با نهضت اسلامی، به تدریج و به دلایلی که هم آنها برای آقای گلپایگانی و آقای صافی هم مهم بود، از نهضت جدا شدند، اما خط این دو بزرگوار، هم پیش و هم پس از انقلاب، در مسیر همراهی با مردم و ماندن در متن تحولات همراه با نظارت و انتقاد بود. هیچ گاه، به طور دربست در اختیار کسی قرار نگرفتند و همواره نامه و گفته های اعتراضی و انتقادی خود را داشتند./ادامه مطلب/
@andishedinimoaser
✍️#رسول_جعفریان
♻️آیت الله العظمی صافی آینه تمام نمای تاریخ روحانیت در صد سال اخیر است، خاندانی اصیل که همه تجربه های روحانیت را در دوره پس از مشروطه، دوره رضاشاه، پسرش محمدرضا، و عصر انقلاب اسلامی پشت سر گذاشته است.
📍1. آیت الله صافی، هم در این تجربه ها درگیر بود و هم به خوبی آنها را به خاطر داشت و از آنها عبرت گرفت. ایشان همواره با ایده روشن و استوار از کنار آن تحولات عبور کرد و به هیچ روی خود را تسلیم فضاهای تهدید یا تطمیع نکرده دامنش را آلوده نساخت و با نجابت سیاسی زندگی کرد. عمر طولانی، همراه با حافظه ای سرشار و بسیار نیرومند، و احساس مسوولیت و حساسیت وافر نسبت به آنچه در سطح عمومی و فکری جامعه می گذشت، زندگی ایشان را به آینه تمام نمای تاریخ روحانیت در طول این صد سال به تصویر کشید و یک اسوه از آن عرضه کرد.
📍2. تمام حیات و زندگی علمی آیت الله صافی گلپایگانی از نظر تعلیم و تربیتی که روحانیت به صورت یک سنت اصیل و کهن داشت سپری شد. ایشان در دانش فقه و اصول، همزمان از نظر تحصیل، تدریس و نگارش، آن هم در سطحی بسیار عالی و شاخص، از سرآمدان و مراجع شناخته شده شیعه بود. با این حال تفاوتی آشکار با بسیاری از همطرازان خود داشت. او از آغاز اهل مطالعه همه گونه آثاری بود که در اطرافش انتشار می یافت؛ نه فقط اهل مطالعه دقیق و کامل کتابها، که اهل نظر و تأمل و نقد در آنها هم بود. یک خاطره شخصی دارم. زمانی از ایشان در باره مجله همایون که در سال 1313ش در قم منتشر می شد سوال کردم. ایشان فرمودند: آن وقت در گلپایگان آن مجله را مطالعه می کرده و نامه ای انتقادی هم برای آن نوشته که از سرنوشت آن بی خبر است. با مراجعه به مجله همایون، و بخش انتهایی آن، اثری از نامه را یافتم.
این زمانی است که ایشان تنها 16 سال داشته است. همه کسانی که اندکی ارتباط با ایشان داشتند می دانستند اهل مطالعه جدی بودند، و این روحیه را در حد بسیار عالی تا آخرین روزهای زندگی داشتند. نه فقط کتابها و مقالات را می خواندند بلکه آنچه را صلاح می دانستند در باب محتوای کتاب، از تشکر یا تذکر، به صاحب نوشته اطلاع می دادند. در این زمینه بویژه اهل تشکر بودند، و از نوشته ای که خوششان می آمد، به هر نحوی بود به صاحب آن اطلاع می دادند. حضور ایشان در اخبار روز، و آنچه در فضای مجازی منتشر می شد، به صورتی اعجاب آور بود، و در بسیاری از مواقع، پیش و بیش از بسیاری از همگنان خویش از تحولات آگاه بودند و موضع می گرفتند. خاطرمان هست که یک بار از یک قاضی در یکی از کشورهای اروپایی که حکمی در دفاع از حجاب زنی داده بود، تشکر کرد.
📍3. و اما در امر تفاوت با دیگران، ایشان صرفا در حوزه فقه و اصول نماند، بلکه اهل تألیف و نگارش در حوزه های مختلف فکری که مربوط به کارهایشان می شد بودند. بخش قابل توجهی از گرایش ایشان در نوشتن، نقد افکار و اندیشه هایی بود که به حریم تشیع آسیب می زد. در حوزه مهدویت با نگارش کتاب ممتاز منتخب الاثر، و به طور کلی در بحث دفاع از تشیع، با نگارش کتاب مع الخطیب فی خطوطه العریضه قبل از چندین دهه، و با تألیف چندین اثر دیگر، بخش قابل توجهی از فعالیت های علمی را به این مسأله اختصاص داد. در واقع، نسبت به انتشار مسائلی که آنها را انحراف فکری می دانست، بی طرف نبود، و مرتب می نوشت و یادآوری می کرد. در ادب نگارش، بسیار مودبانه و آرام می نوشت. به هیچ روی به کسی توهین نمی کرد. گاهی نقدی می نوشت اما حتی اسم شخص را که از او انتقاد کرده بود، به میان نمی آورد و محتوای آثار او را در صدها صفحه نقد می کرد. خودشان می گویند که در این زمینه، یعنی دفاع از تشیع، به توصیه های مرحوم آیت الله بروجردی عمل کرده اند.
📍4. آقای صافی از نظر سیاست دینی، رویه ای در ادامه فعالیت های آیت الله العظمی گلپایگانی داشت. خط آن مرجع در تمام دورانی که به مرجعیت اشتغال داشت، یعنی از زمانی پس از درگذشت آیت الله بروجردی، همزمان، بر اساس نوعی واقع بینی سیاسی با ملاحظات خاص نسبت به مکتب تشیع بود. استقلال روحانیت و مرجعیت برای این دو بزرگوار، آقای گلپایگانی و آقای صافی، یک شرط اساسی و اصلی بود؛ اما معنای آن جدا شدن از سیاست و انزوا نبود. هر زمانی که لازم بود، با رعایت احتیاط تمام، در سیر تحولات حضورداشت. ما می دانیم مراجعی بودند که پس از همراهی با نهضت اسلامی، به تدریج و به دلایلی که هم آنها برای آقای گلپایگانی و آقای صافی هم مهم بود، از نهضت جدا شدند، اما خط این دو بزرگوار، هم پیش و هم پس از انقلاب، در مسیر همراهی با مردم و ماندن در متن تحولات همراه با نظارت و انتقاد بود. هیچ گاه، به طور دربست در اختیار کسی قرار نگرفتند و همواره نامه و گفته های اعتراضی و انتقادی خود را داشتند./ادامه مطلب/
@andishedinimoaser
خبرآنلاین
آیتالله صافی گلپایگانی؛ میراثدار استقلال مرجعیت دینی در قم
آیت الله العظمی صافی آینه تمام نمای تاریخ روحانیت در صد سال اخیر است، خاندانی اصیل که همه تجربه های روحانیت را در دوره پس از مشروطه، دوره رضاشاه، پسرش محمدرضا، و عصر انقلاب اسلامی پشت سر گذاشته است.
Forwarded from اندیشه دینی معاصر (.)
انقلاب دینی، سوسیالیزم دینی.pdf
1.4 MB
🔖#یادداشت
◾️انقالب دینی، سوسیالیسم دینی
✍#رسول_جعفریان
📍تفسیر انقلابی از امام علی (ع) در دهه چهل و پنجاه خورشیدی
@andishedinimoaser
◾️انقالب دینی، سوسیالیسم دینی
✍#رسول_جعفریان
📍تفسیر انقلابی از امام علی (ع) در دهه چهل و پنجاه خورشیدی
@andishedinimoaser
#مقاله
🔰نگاه به عاشورا در فقه شیعه
✍️#رسول_جعفریان
📍آیا قیام عاشورا فقهی است یا خیر؟ اگر هست، ذیل کدام یک از ابواب فقه بررسی شده یا باید بشود؟
📍فقهای شیعه در این باره چه گفته اند و چه نظراتی دارند؟
🔖در این مقاله تطور بحث فقهی درباره عاشورا مرور و بررسی مختصر شده است. نخستین پرسش این است که، آیا کربلا یک حرکت فقهی است یا فرا فقهی؟ اگر عاشورا موضوعی فقهی باشد، یعنی امکان بررسی رسیدگی فقهی به آن باشد، طبعا قابل تأسی برای شیعیان است و میتوان از آن به عنوان یک منبع فقهی استفاده کرد. اما اگر حادثه ای عاشقانه یا طراحی شده الهی یا عرفانی و در هر حال تکلیف ویژه امام حسین(ع) باشد، طبعا غیر قابل تأسی بوده و فقهی بودن آن معنا و مفهوم ندارد. بحث اختصاصی بودن تکلیف امام حسین (ع) با تفسیرهای سنتی یا عرفانی مدرن از قدیم مطرح بوده و اساس یک برداشت بسیار کهن در دوایر شیعی بوده که هر از چندی از نو تجدید حیات کرده و به گفتمان رایج تبدیل شده است. در حال حاضر، نگرش سنتی با بخشی از نگرش متجددانه به دین در باب عرفانی کردن دین، در این نقطه، نوعی وحدت نظر دارند.
🔖دومین پرسش: اگر عاشورا حرکتی است که می تواند به صورت یک مسأله در فقه ارزیابی و نتیجه گیری شود، اکنون پرسش این است که ذیل کدام یک از مباحث فقهی زیر قرار می گیرد: الف: جهاد؛ ب: امر به معروف و نهی از منکر، ج: مبارزه با ظلم؟ و بیفزاییم: آیا این عنوان، یعنی مبارزه با ظلم، زیر مجموعه جهاد است یا امر به معروف و نهی از منکر؟ به عبارت دیگر مبارزه با ظلم به صورت فردی یا جمعی در کدام باب فقهی مورد بحث قرار می گیرد؟] در ادامه در این باره صحبت خواهیم کرد.
یادآور شویم که در اینجا بحث ما کلیات نهضت عاشورا و اصل قیام ست، هرچند ممکن است به برخی از مسائل فرعی عاشورا مانند نماز خوف در ظهر عاشورا، در فقه نماز خوف، استناد شده باشد.
🔖و نکته اخیر در ابتدای بحث این که توجه داشته باشیم که در اینجا با «فعل» معصوم مواجه هستیم که استنباط فقهی از آن قواعد و ضوابط خاص خود را دارد و تا حدی دشوار و محل بحث [برای نمونه بنگرید: مبادی الوصول، علامه حلی، (ص 173) به بحثی که در باره آیه «و لکم فی رسول الله اسوة حسنة» و امکان استدلال به فعل آن حضرت دارد). در درجه اول باید ثابت شود که فعل معصوم تقیهای نیست، چنان که اگر در باره صلح امام حسن (ع) چنین ادعایی شد باید برای آن پاسخ داشته باشیم. دیگر این که فعل معصوم اختصاصی معصوم نباشد، مثل نماز شب برای پیامبر (ص). در این صورت باز قابل استناد برای عموم نیست. سوم این که نباید «قضیة فی واقعه» باشد، که در این صورت هم نمیتوان آن را تعمیم داد. شاید فقها به همین دلایل است که کمتر به تاریخ و اخبار تاریخی معصومین (ع)، برای استنباطهای فقهی توجه دارند.
🌐پیوند به متن کامل مقاله
🔰نگاه به عاشورا در فقه شیعه
✍️#رسول_جعفریان
📍آیا قیام عاشورا فقهی است یا خیر؟ اگر هست، ذیل کدام یک از ابواب فقه بررسی شده یا باید بشود؟
📍فقهای شیعه در این باره چه گفته اند و چه نظراتی دارند؟
🔖در این مقاله تطور بحث فقهی درباره عاشورا مرور و بررسی مختصر شده است. نخستین پرسش این است که، آیا کربلا یک حرکت فقهی است یا فرا فقهی؟ اگر عاشورا موضوعی فقهی باشد، یعنی امکان بررسی رسیدگی فقهی به آن باشد، طبعا قابل تأسی برای شیعیان است و میتوان از آن به عنوان یک منبع فقهی استفاده کرد. اما اگر حادثه ای عاشقانه یا طراحی شده الهی یا عرفانی و در هر حال تکلیف ویژه امام حسین(ع) باشد، طبعا غیر قابل تأسی بوده و فقهی بودن آن معنا و مفهوم ندارد. بحث اختصاصی بودن تکلیف امام حسین (ع) با تفسیرهای سنتی یا عرفانی مدرن از قدیم مطرح بوده و اساس یک برداشت بسیار کهن در دوایر شیعی بوده که هر از چندی از نو تجدید حیات کرده و به گفتمان رایج تبدیل شده است. در حال حاضر، نگرش سنتی با بخشی از نگرش متجددانه به دین در باب عرفانی کردن دین، در این نقطه، نوعی وحدت نظر دارند.
🔖دومین پرسش: اگر عاشورا حرکتی است که می تواند به صورت یک مسأله در فقه ارزیابی و نتیجه گیری شود، اکنون پرسش این است که ذیل کدام یک از مباحث فقهی زیر قرار می گیرد: الف: جهاد؛ ب: امر به معروف و نهی از منکر، ج: مبارزه با ظلم؟ و بیفزاییم: آیا این عنوان، یعنی مبارزه با ظلم، زیر مجموعه جهاد است یا امر به معروف و نهی از منکر؟ به عبارت دیگر مبارزه با ظلم به صورت فردی یا جمعی در کدام باب فقهی مورد بحث قرار می گیرد؟] در ادامه در این باره صحبت خواهیم کرد.
یادآور شویم که در اینجا بحث ما کلیات نهضت عاشورا و اصل قیام ست، هرچند ممکن است به برخی از مسائل فرعی عاشورا مانند نماز خوف در ظهر عاشورا، در فقه نماز خوف، استناد شده باشد.
🔖و نکته اخیر در ابتدای بحث این که توجه داشته باشیم که در اینجا با «فعل» معصوم مواجه هستیم که استنباط فقهی از آن قواعد و ضوابط خاص خود را دارد و تا حدی دشوار و محل بحث [برای نمونه بنگرید: مبادی الوصول، علامه حلی، (ص 173) به بحثی که در باره آیه «و لکم فی رسول الله اسوة حسنة» و امکان استدلال به فعل آن حضرت دارد). در درجه اول باید ثابت شود که فعل معصوم تقیهای نیست، چنان که اگر در باره صلح امام حسن (ع) چنین ادعایی شد باید برای آن پاسخ داشته باشیم. دیگر این که فعل معصوم اختصاصی معصوم نباشد، مثل نماز شب برای پیامبر (ص). در این صورت باز قابل استناد برای عموم نیست. سوم این که نباید «قضیة فی واقعه» باشد، که در این صورت هم نمیتوان آن را تعمیم داد. شاید فقها به همین دلایل است که کمتر به تاریخ و اخبار تاریخی معصومین (ع)، برای استنباطهای فقهی توجه دارند.
🌐پیوند به متن کامل مقاله
www.khabaronline.ir
نگاه به عاشورا در فقه شیعه
آیا قیام عاشورا فقهی است یا خیر؟ اگر هست، ذیل کدام یک از ابواب فقه بررسی شده یا باید بشود؟
♦️« #هزارهگرایی» چیست؟
🔻"«هزاره گرایی» به معنی اعتقاد به #پایان قریب الوقوع نظام کنونی دنیا و پدیدار شدن حکومتی در غایت خوبی، هماهنگی و عدالت پیشگی در جهان.مهمترین شاخصههای هزاره گرایان، #اول، نارضایتی از وضع موجود و #سپس اعتقاد به وقوع دورهای از جهان است که عدالت، صلح و رفاه در آن فراگیر میشود."
تاریخ انتشار: ۰۲:۳۸ - ۰۸ اسفند ۱۴۰۱
🔻امروز محمد تقی #فاضل_میبدی در گفت و گویی درباره مسمومیتهای سریالی دانش آموزان دختر در قم و بروجرد گفت: «عمدی بودن این ماجرا واقعیت دارد. گفته میشود گروهی موسوم به هزارهگرا مسئول این مسمومیتهای سریالی در مدارس هستند. این گروه و تفکر معتقد است که دختران نباید درس بخوانند یا نهایتا باید تا سوم دبستان درس بخوانند. این جریان یک جریان مذهبی و ضد مدرنیته است.»
🔻محمد تقی فاضل میبدی همچنین گفت: «یک #جامعهشناس که نمیتوانم نامش را بگویم در قم پژوهشی در این زمینه انجام داده و در جلسهای این موضوع را برای برخی شرح دادهاست. در این تحقیقاتی که انجام داده به این نتیجه رسیدهاست که هزارهگراها این اقدامات را انجام میدهند. این #مسمومیتها اتفاقی نیست. این جریان شبیه طالبان هستند، گرچه طالبان اجازه نمیدهد دختران به دانشگاه بروند اما این گروه میگویند دختر نهایتا تا سوم دبستان باید درس بخواند.
من در شگفتم که چرا دولت و نهادهای امنیتی این جریان را دنبال و موضوع برای مردم شفاف نمیکند.»
🔻این روحانی در مورد فضای حاکم بر #قم بعد از این مسمومیتها توضیح داد: «در مدارس دخترانه رعب و وحشت حاکم است.جامعهشناسی که پژوهشی در این خصوص انجام داده، معتقد است مرکز ثقل این جریان در قم و اصفهان است.»
🔻هنوز اظهارات فاضل میبدی از سوی منابع رسمی تائید نشده است. اما امروز یکی از مقامات بهداشت و درمان عمدی بودن مسمومیتهای دانش آموزان دختر را تائید کرد.
🔻هزاره گرایی در دیگر ادیان از جمله #مسحیت نیز وجود دارد و در ایران نیز در میان زرتشتیان مورد توجه بوده است.
🔻در همین رابطه شبکه شرق درباره «هزاره گرایی» نوشت: هزاره گرایی تقریبا در همه فرهنگهای دینی و اجتماعی جهان یافت می شود. برخی از مسلمانان نیز تصور کرده اند که قرآن مجید نیز در آیه ای از هزاره گرایی سخن گفته است.
در مقالهای تحت عنوان "هزارهگرایی رویکردها و گونهها" در فصلنامه انتظار موعود، نوشته مهراب صادق نیا در تعریف هزاره گرایی آمده است:
🔻"«هزاره گرایی» به معنی اعتقاد به پایان قریب الوقوع نظام کنونی دنیا و پدیدار شدن حکومتی در غایت خوبی، هماهنگی و عدالت پیشگی در جهان، مهمترین شاخصههای هزاره گرایان، اول، نارضایتی از وضع موجود و سپس اعتقاد به وقوع دورهای از جهان است که عدالت، صلح و رفاه در آن فراگیر میشود."
🔻حجت الاسلام والمسلمین #مسعود_ادیب سال 1387 در خبرگزاری ایسنا در مورد حضور موجی از خرافه گرایی هشدار داده بود و چنین توضیح داده بود: ما شاهد خرافهگرایی در مورد اعتقاد به #منجی در ادیان دیگر هم هستیم،. موجی از #خرافه گرایی تحت عنوان هزارهگرایی را در میان مسیحیان و دیگر معتقدان به منجی شاهد هستیم که یک سری از بازتابهای آن در جامعهی ما حضور یافته است.
🔻چند سال پیش نیز #رسول_جعفریان تاریخ پژوه در یادداشتی با عنوان «هزاره گرایی، خرافات و سیاست» نوشت: «وقتی آشفتگی فکری و ناامنی سیاسی و اقتصادی از یک طرف و فقر از طرف دیگر فراگیر می شود، بساط خرافه گرایی پهن می شود. اینجاست که طالع بینان و فالگیران وارد میدان شده و با استمداد از باورهای هزاره گرایانه و نگاه های مشابه، سفره خویش را پهن می کنند.
#بابیه یکی از حرکت هایی بود که سفره اش را در ایران جنگ زده و فقر گرفته قاجار پهن کرد، هرچند نتوانست اندوخته ای کسب کند. رستم الحکماء از آن چهره های مشکوک این دوره است که می کوشد باور هزاره گرایی را با مهدویت پیوند بزند و آتشی روشن کند که خود وزیرش باشد و در کنار آن گرم شود، اما امیر کبیر همه این رشته ها را پنبه کرد...»
🔻او در بخش دیگری از یادداشت خود درباره هزاره گرایی نوشته بود: «زمانی که تاریخ ایران به حوالی 1250 و 1260 نزدیک میشد، معنایش این بود که به #هزار سال از #غیبت نزدیک میشویم. طبعا بسیاری از کسانی که به دنبال فرصت بودند، به راحتی میتوانستند از این مسأله استفاده کنند. غیبت امام مهدی (ع) در سال 260 رخ داده بود. بنابرین اگر کسی میخواست زودتر اقدام کند، میتوانست از چند سال پیش از آن این مسأله را مطرح کند
🖊محمد صالحی
📌رسانه تحلیلی_ خبری تحکیم ملت
🔻"«هزاره گرایی» به معنی اعتقاد به #پایان قریب الوقوع نظام کنونی دنیا و پدیدار شدن حکومتی در غایت خوبی، هماهنگی و عدالت پیشگی در جهان.مهمترین شاخصههای هزاره گرایان، #اول، نارضایتی از وضع موجود و #سپس اعتقاد به وقوع دورهای از جهان است که عدالت، صلح و رفاه در آن فراگیر میشود."
تاریخ انتشار: ۰۲:۳۸ - ۰۸ اسفند ۱۴۰۱
🔻امروز محمد تقی #فاضل_میبدی در گفت و گویی درباره مسمومیتهای سریالی دانش آموزان دختر در قم و بروجرد گفت: «عمدی بودن این ماجرا واقعیت دارد. گفته میشود گروهی موسوم به هزارهگرا مسئول این مسمومیتهای سریالی در مدارس هستند. این گروه و تفکر معتقد است که دختران نباید درس بخوانند یا نهایتا باید تا سوم دبستان درس بخوانند. این جریان یک جریان مذهبی و ضد مدرنیته است.»
🔻محمد تقی فاضل میبدی همچنین گفت: «یک #جامعهشناس که نمیتوانم نامش را بگویم در قم پژوهشی در این زمینه انجام داده و در جلسهای این موضوع را برای برخی شرح دادهاست. در این تحقیقاتی که انجام داده به این نتیجه رسیدهاست که هزارهگراها این اقدامات را انجام میدهند. این #مسمومیتها اتفاقی نیست. این جریان شبیه طالبان هستند، گرچه طالبان اجازه نمیدهد دختران به دانشگاه بروند اما این گروه میگویند دختر نهایتا تا سوم دبستان باید درس بخواند.
من در شگفتم که چرا دولت و نهادهای امنیتی این جریان را دنبال و موضوع برای مردم شفاف نمیکند.»
🔻این روحانی در مورد فضای حاکم بر #قم بعد از این مسمومیتها توضیح داد: «در مدارس دخترانه رعب و وحشت حاکم است.جامعهشناسی که پژوهشی در این خصوص انجام داده، معتقد است مرکز ثقل این جریان در قم و اصفهان است.»
🔻هنوز اظهارات فاضل میبدی از سوی منابع رسمی تائید نشده است. اما امروز یکی از مقامات بهداشت و درمان عمدی بودن مسمومیتهای دانش آموزان دختر را تائید کرد.
🔻هزاره گرایی در دیگر ادیان از جمله #مسحیت نیز وجود دارد و در ایران نیز در میان زرتشتیان مورد توجه بوده است.
🔻در همین رابطه شبکه شرق درباره «هزاره گرایی» نوشت: هزاره گرایی تقریبا در همه فرهنگهای دینی و اجتماعی جهان یافت می شود. برخی از مسلمانان نیز تصور کرده اند که قرآن مجید نیز در آیه ای از هزاره گرایی سخن گفته است.
در مقالهای تحت عنوان "هزارهگرایی رویکردها و گونهها" در فصلنامه انتظار موعود، نوشته مهراب صادق نیا در تعریف هزاره گرایی آمده است:
🔻"«هزاره گرایی» به معنی اعتقاد به پایان قریب الوقوع نظام کنونی دنیا و پدیدار شدن حکومتی در غایت خوبی، هماهنگی و عدالت پیشگی در جهان، مهمترین شاخصههای هزاره گرایان، اول، نارضایتی از وضع موجود و سپس اعتقاد به وقوع دورهای از جهان است که عدالت، صلح و رفاه در آن فراگیر میشود."
🔻حجت الاسلام والمسلمین #مسعود_ادیب سال 1387 در خبرگزاری ایسنا در مورد حضور موجی از خرافه گرایی هشدار داده بود و چنین توضیح داده بود: ما شاهد خرافهگرایی در مورد اعتقاد به #منجی در ادیان دیگر هم هستیم،. موجی از #خرافه گرایی تحت عنوان هزارهگرایی را در میان مسیحیان و دیگر معتقدان به منجی شاهد هستیم که یک سری از بازتابهای آن در جامعهی ما حضور یافته است.
🔻چند سال پیش نیز #رسول_جعفریان تاریخ پژوه در یادداشتی با عنوان «هزاره گرایی، خرافات و سیاست» نوشت: «وقتی آشفتگی فکری و ناامنی سیاسی و اقتصادی از یک طرف و فقر از طرف دیگر فراگیر می شود، بساط خرافه گرایی پهن می شود. اینجاست که طالع بینان و فالگیران وارد میدان شده و با استمداد از باورهای هزاره گرایانه و نگاه های مشابه، سفره خویش را پهن می کنند.
#بابیه یکی از حرکت هایی بود که سفره اش را در ایران جنگ زده و فقر گرفته قاجار پهن کرد، هرچند نتوانست اندوخته ای کسب کند. رستم الحکماء از آن چهره های مشکوک این دوره است که می کوشد باور هزاره گرایی را با مهدویت پیوند بزند و آتشی روشن کند که خود وزیرش باشد و در کنار آن گرم شود، اما امیر کبیر همه این رشته ها را پنبه کرد...»
🔻او در بخش دیگری از یادداشت خود درباره هزاره گرایی نوشته بود: «زمانی که تاریخ ایران به حوالی 1250 و 1260 نزدیک میشد، معنایش این بود که به #هزار سال از #غیبت نزدیک میشویم. طبعا بسیاری از کسانی که به دنبال فرصت بودند، به راحتی میتوانستند از این مسأله استفاده کنند. غیبت امام مهدی (ع) در سال 260 رخ داده بود. بنابرین اگر کسی میخواست زودتر اقدام کند، میتوانست از چند سال پیش از آن این مسأله را مطرح کند
🖊محمد صالحی
📌رسانه تحلیلی_ خبری تحکیم ملت