میمون و انسان: حساب, آینده, سود, زیان, دنیا و آخرت
🔸 یووال نوح #هراری، فیلسوف و مورخ در بخشی از کتاب پر فروش #انسان_خردمند میگوید بشر تنها گونه جانوری است که داستانهای تخیلی را باور میکند. شما هرگز نمیتوانید یک میمون را قانع کنید که اگر به شما یک موز بدهد، بعد از مرگ در بهشت، بی نهایت موز دریافت میکند.
@BBCPersian
🔷🔷🔷
پاسخ من به این آقای فیلسوف: عزیزم خب به همین دلیل همه میمون ها آدم نشدند! آدم باید یاد بگیرد معامله بکند با دیگران, حالا حتی اگر به خاطر خدا هم نبود نبود, به خاطر چندتا موز بیشتر. چه اشکالی دارد. حیوان اقتصادی از همین جا متولد شد. اول به نام خدا موز می دهی, بعد به نام انسانیت. از آن زیان که نفعی رسد به غیر چه باک. آدم بودن به همین خل بازی هاست دیگر.
البته چند چیز دیگر هم هست:
۱) میمون چون حساب بلد نیست, نمی فهمد یکی با ده تا چه فرقی دارد. سود حالیش نیست.
۲) میمون چون آینده نگر نیست, نمی داند در آینده ممکن است دیگر موز پیدا نشود.
۳) میمون چون سود و زیان نمی فهمد قانع هم نمی شود.!
همه اینها نشان می دهد انسان هرچه می کشد از فهم و عقلش است: حساب, آینده, سود و زیان. دین و دنیای انسان از همین چهار تاست. اگر انسان این چهار چیز را نمی فهمید با میمون هیچ فرقی داشت؟ اما پرسش این است چطور شد که از میان همه حیوانات تنها انسان بود که این چیزها را فهمید؟
نتیجه: اگر خدا سود نمی داد کسی روی خدا هم سرمایه گذاری/حساب نمی کرد.
#پاسخ_هراری
#میمون_انسان
سعید ح کاشانی
شنبه ۵ مرداد ۹۸
@fallosafah
🔸 یووال نوح #هراری، فیلسوف و مورخ در بخشی از کتاب پر فروش #انسان_خردمند میگوید بشر تنها گونه جانوری است که داستانهای تخیلی را باور میکند. شما هرگز نمیتوانید یک میمون را قانع کنید که اگر به شما یک موز بدهد، بعد از مرگ در بهشت، بی نهایت موز دریافت میکند.
@BBCPersian
🔷🔷🔷
پاسخ من به این آقای فیلسوف: عزیزم خب به همین دلیل همه میمون ها آدم نشدند! آدم باید یاد بگیرد معامله بکند با دیگران, حالا حتی اگر به خاطر خدا هم نبود نبود, به خاطر چندتا موز بیشتر. چه اشکالی دارد. حیوان اقتصادی از همین جا متولد شد. اول به نام خدا موز می دهی, بعد به نام انسانیت. از آن زیان که نفعی رسد به غیر چه باک. آدم بودن به همین خل بازی هاست دیگر.
البته چند چیز دیگر هم هست:
۱) میمون چون حساب بلد نیست, نمی فهمد یکی با ده تا چه فرقی دارد. سود حالیش نیست.
۲) میمون چون آینده نگر نیست, نمی داند در آینده ممکن است دیگر موز پیدا نشود.
۳) میمون چون سود و زیان نمی فهمد قانع هم نمی شود.!
همه اینها نشان می دهد انسان هرچه می کشد از فهم و عقلش است: حساب, آینده, سود و زیان. دین و دنیای انسان از همین چهار تاست. اگر انسان این چهار چیز را نمی فهمید با میمون هیچ فرقی داشت؟ اما پرسش این است چطور شد که از میان همه حیوانات تنها انسان بود که این چیزها را فهمید؟
نتیجه: اگر خدا سود نمی داد کسی روی خدا هم سرمایه گذاری/حساب نمی کرد.
#پاسخ_هراری
#میمون_انسان
سعید ح کاشانی
شنبه ۵ مرداد ۹۸
@fallosafah
اما من انسانم ...
از هنرهای بسيار شاعر دوران احمد شاملو يکی هم ترجمه بود. ترجمههايی که در انتخاب و ترجمهشان دست تصادف کمتر نقش داشت. ترجمههای او با نوشتههای خودش چندان فرقی نداشت و همين خواندن آنها را لذتبخش میساخت. برخلاف بسياری از شاعران و نويسندگان به اصطلاح صاحب سبک که از تأثير ديگر نويسندگان در خود در هراس بودند، و افتخار میکردند که کم میخوانند يا نمیخوانند و حتی زبان خارجی نمیدانند، او خواننده و شاعر و روزنامهنگار و مترجمی پرکار بود — دريايی پرخروش که ساحلهای بسيار داشت. شعر زير از ايليا ارنبورگ نويسنده و شاعر روس است که گمان میکنم آن را از کتاب همچون کوچهای بیانتها، مجموعهی شعر امروز جهان، به ترجمهی شاملو برداشته باشم. روانش شاد باد....
اما من انسانم ...
گذرگاهی صعب است زندگی، تنگابی در تلاطم و در جوش.
ايمان يکی چشمبند است، ديواری در برابر بينش.
به خيره مگو که ايمان کوه را به جنبش درمیآورد:
من کوه بیجان نيستم، انسانم من!
سنگ مقدس در اين جهان بسيار است،
صيقلخورده به بوسههای لبان خشکيده از عطش.
ايمان به جسم بیجان روح میبخشد، ليکن
من جسم بیجان نيستم، انسانی زندهام من.
من نابينايی آدميان را ديدهام
و توفيدن گردباد را در عرصهی پيکار،
من آسمان را ديدهام
و آدميان را، سرگردان، به مهی دودگونه فروپوشيده.
مرا به ايمان، ايمان نيست.
اگر اندوهگينت میکند، بگو اندوهگينم.
حقيقت را بگو، نه لابه کن، نه ستايش.
تنها به تو ايمان دارم، ای وفاداری به قرن و به انسان!
توان تحملت ار هست، شکوه مکن.
به پرسش اگر پاسخ میگويی، پاسخی درخور بگوی.
در برابر رگبار گلوله اگر میايستی، مردانه بايست
که پيام ايمان و وفا بجز اين نيست!
#ارنبورگ
#شاملو
#ایمان
#انسان
پنجشنبه ۱۴ آذر ۱۳۹۸
م. سعید ح. کاشانی
@fallosafah
از هنرهای بسيار شاعر دوران احمد شاملو يکی هم ترجمه بود. ترجمههايی که در انتخاب و ترجمهشان دست تصادف کمتر نقش داشت. ترجمههای او با نوشتههای خودش چندان فرقی نداشت و همين خواندن آنها را لذتبخش میساخت. برخلاف بسياری از شاعران و نويسندگان به اصطلاح صاحب سبک که از تأثير ديگر نويسندگان در خود در هراس بودند، و افتخار میکردند که کم میخوانند يا نمیخوانند و حتی زبان خارجی نمیدانند، او خواننده و شاعر و روزنامهنگار و مترجمی پرکار بود — دريايی پرخروش که ساحلهای بسيار داشت. شعر زير از ايليا ارنبورگ نويسنده و شاعر روس است که گمان میکنم آن را از کتاب همچون کوچهای بیانتها، مجموعهی شعر امروز جهان، به ترجمهی شاملو برداشته باشم. روانش شاد باد....
اما من انسانم ...
گذرگاهی صعب است زندگی، تنگابی در تلاطم و در جوش.
ايمان يکی چشمبند است، ديواری در برابر بينش.
به خيره مگو که ايمان کوه را به جنبش درمیآورد:
من کوه بیجان نيستم، انسانم من!
سنگ مقدس در اين جهان بسيار است،
صيقلخورده به بوسههای لبان خشکيده از عطش.
ايمان به جسم بیجان روح میبخشد، ليکن
من جسم بیجان نيستم، انسانی زندهام من.
من نابينايی آدميان را ديدهام
و توفيدن گردباد را در عرصهی پيکار،
من آسمان را ديدهام
و آدميان را، سرگردان، به مهی دودگونه فروپوشيده.
مرا به ايمان، ايمان نيست.
اگر اندوهگينت میکند، بگو اندوهگينم.
حقيقت را بگو، نه لابه کن، نه ستايش.
تنها به تو ايمان دارم، ای وفاداری به قرن و به انسان!
توان تحملت ار هست، شکوه مکن.
به پرسش اگر پاسخ میگويی، پاسخی درخور بگوی.
در برابر رگبار گلوله اگر میايستی، مردانه بايست
که پيام ايمان و وفا بجز اين نيست!
#ارنبورگ
#شاملو
#ایمان
#انسان
پنجشنبه ۱۴ آذر ۱۳۹۸
م. سعید ح. کاشانی
@fallosafah
🔷 ابراهیم (ع) در مقام سرمشق: فرد و جامعه
🔶 ابراهیم برای «ما» کیست؟ دلیرمردی که در برابر آیین پدران ایستاد تا از خدایی خبر دهد که دانا و توانا و شنوا و بینا و خیرخواه بشر است یا مردی که اطمینان داشت خدایی را در پشت سر دارد که از او حمایت میکند و نمیگذارد به او آسیبی برسد؟ پس، بی پروا و خندان قدم در آتش گذاشتً!
۲. ابراهیم برای «ما» کیست؟ بتشکنی که به خواری در آیین و اعتقادات و مقدّسات قوم خویش نگریست و بی محابا کمر به نابودی آنها بست تا عقاید خویش را برتر نشاند، یا اندیشمند مردی که بتها را شکست تا تفکر و تعقل را بیدار کند؟ ــــ خدایی را بپرستید که نخست قادر باشد از خودش دفاع کند، خدایی که قادر به دفاع از خودش نیست، چگونه تواند از «ما» دفاع کند؟ اصل «فایده» در باورها. آنچه سودی برای «ما» ندارد، همان به که خُرد شود.
۳. قوم ابراهیم برای «ما» کیستند؟ نادانمردمانی که فصد کشتن ابراهیم با «آتش» کردند، چون به «مقدّسات»شان توهین کرده بود؟ آیا دیگر مؤمنان و متولیان ادیان کاری غیر از این میکنند؟ کدام دین اجازه میدهد به مقدساتش اهانت شود؟ کدام دین اجازه میدهد کسی «خدایی» دیگر بپرستد و به دینی دیگر درآید؟ آیا مسیحیان کم به جرم «بیدینی» سوزاندند؟ آیا مسلمانان کم به جرم «ارتداد» کشتند و سر بریدند و سوزاندند؟ باز صد آفرین به «فهم» و «خویشتنداری» قوم ابراهیم که همچون مسلمانانی که چند سال پیش دختری را در افغانستان زیر مشت و لگد به اتهام اهانت به قرآن و سوزاندن آن کشتند، بیآنکه حتی از او بپرسند «آیا او این کار را کرده است؟» یا «چرا این کار را کرده است؟» ابراهیم را زیر مشت و لگد نکشتند، او را با تبر نکشتند، او را شکنجه نکردند، تا «توبه» کند، او را از گرسنگی نکشتند، او را از بلندی پرت نکردند، نخست از او پرسیدند که آیا او این کار را کرده است؟ بی آنکه او را شکنجه کنند تا اعتراف کند. آنگاه راهی طبیعی برای این کار برگزیدند، و چون موفق نشدند، راهی دیگر را نیازمودند!
رابطۀ جامعۀ قبیلهای، جامعآ دینی و فرد همچنان پابرجاست. ابراهیم «بتی شکست» اما «بتپرستی» را از میان نبرد. چون کسی نمیتواند انسانها را دگرگون کند، مگر آنکه خودشان بخواهند، مؤمنان همۀ ادیان بسی «ابراهیم»ها کشتهاند و همچنان میکشند (خدای ابراهیم از همۀ پیامبرانش حمایت نکرد، فقط چندتا را از مرگ زودهنگام نجات داد!)، هنگامی میتوان گفت ابراهیم و خدای او پیروز شده است که دست کم هیچ انسانی دیگر به خاطر «خدا» کشته نشود! خدای ابراهیم قربانی انسانی را نپذیرفت. اما هنوز در گوشهای از جهان هستند نامردمانی که جز کشتن به نام «خدا» کاری نیاموختهاند و ثوابی برای خود نیندوختهاند! ما به عصر انسان کرومانیون بازگشته ایم، عصری که ابراهیم در هزارۀ سوم قبل از میلاد آن را به پایان برد. چنین کرد «احیای فکر دینی» در جامعهای که «فکر» نداشتً!
قصۀ ابراهیم (ع) میتواند یاد و یادآوری برای ما باشد از اینکه چگونه جامعۀ بشری نیاز دارد افرادی داشته باشد و افرادی را ستایش کند و افرادی را سرمشق قرار دهد که همواره از «وضع موجود» فراتر روند و به نام «خدایی نو» در برابر «پدر»، «قوم»، «جامعه»، «دولت»، «نظام»، و «خدای کهن» بایستند. تنها راهی که بشر میتواند از «حیوان» فراتر رود و «گلۀ» صرف نباشد همین است که در آن «عقیده»، «دین»، «نظر»، «انتخاب» آزاد باشد. تنها در این صورت است که جامعه از آزمون زندگی سربلند بیرون خواهد آمد و دوام خواهد یافت. جامعههایی که در آن هیچ فردی امکان ظهور در برابر «گله» را نداشته باشد، شاید باقی بمانند، اما هزارههایی خواهند داشت سیاهتر از شب.
#ابراهیم
#قربانی
#انسان
#حیوان
سهشنبه، ۱۴ مرداد ۹۹
م. سعید ح. کاشانی
@fallosafah
🔶 ابراهیم برای «ما» کیست؟ دلیرمردی که در برابر آیین پدران ایستاد تا از خدایی خبر دهد که دانا و توانا و شنوا و بینا و خیرخواه بشر است یا مردی که اطمینان داشت خدایی را در پشت سر دارد که از او حمایت میکند و نمیگذارد به او آسیبی برسد؟ پس، بی پروا و خندان قدم در آتش گذاشتً!
۲. ابراهیم برای «ما» کیست؟ بتشکنی که به خواری در آیین و اعتقادات و مقدّسات قوم خویش نگریست و بی محابا کمر به نابودی آنها بست تا عقاید خویش را برتر نشاند، یا اندیشمند مردی که بتها را شکست تا تفکر و تعقل را بیدار کند؟ ــــ خدایی را بپرستید که نخست قادر باشد از خودش دفاع کند، خدایی که قادر به دفاع از خودش نیست، چگونه تواند از «ما» دفاع کند؟ اصل «فایده» در باورها. آنچه سودی برای «ما» ندارد، همان به که خُرد شود.
۳. قوم ابراهیم برای «ما» کیستند؟ نادانمردمانی که فصد کشتن ابراهیم با «آتش» کردند، چون به «مقدّسات»شان توهین کرده بود؟ آیا دیگر مؤمنان و متولیان ادیان کاری غیر از این میکنند؟ کدام دین اجازه میدهد به مقدساتش اهانت شود؟ کدام دین اجازه میدهد کسی «خدایی» دیگر بپرستد و به دینی دیگر درآید؟ آیا مسیحیان کم به جرم «بیدینی» سوزاندند؟ آیا مسلمانان کم به جرم «ارتداد» کشتند و سر بریدند و سوزاندند؟ باز صد آفرین به «فهم» و «خویشتنداری» قوم ابراهیم که همچون مسلمانانی که چند سال پیش دختری را در افغانستان زیر مشت و لگد به اتهام اهانت به قرآن و سوزاندن آن کشتند، بیآنکه حتی از او بپرسند «آیا او این کار را کرده است؟» یا «چرا این کار را کرده است؟» ابراهیم را زیر مشت و لگد نکشتند، او را با تبر نکشتند، او را شکنجه نکردند، تا «توبه» کند، او را از گرسنگی نکشتند، او را از بلندی پرت نکردند، نخست از او پرسیدند که آیا او این کار را کرده است؟ بی آنکه او را شکنجه کنند تا اعتراف کند. آنگاه راهی طبیعی برای این کار برگزیدند، و چون موفق نشدند، راهی دیگر را نیازمودند!
رابطۀ جامعۀ قبیلهای، جامعآ دینی و فرد همچنان پابرجاست. ابراهیم «بتی شکست» اما «بتپرستی» را از میان نبرد. چون کسی نمیتواند انسانها را دگرگون کند، مگر آنکه خودشان بخواهند، مؤمنان همۀ ادیان بسی «ابراهیم»ها کشتهاند و همچنان میکشند (خدای ابراهیم از همۀ پیامبرانش حمایت نکرد، فقط چندتا را از مرگ زودهنگام نجات داد!)، هنگامی میتوان گفت ابراهیم و خدای او پیروز شده است که دست کم هیچ انسانی دیگر به خاطر «خدا» کشته نشود! خدای ابراهیم قربانی انسانی را نپذیرفت. اما هنوز در گوشهای از جهان هستند نامردمانی که جز کشتن به نام «خدا» کاری نیاموختهاند و ثوابی برای خود نیندوختهاند! ما به عصر انسان کرومانیون بازگشته ایم، عصری که ابراهیم در هزارۀ سوم قبل از میلاد آن را به پایان برد. چنین کرد «احیای فکر دینی» در جامعهای که «فکر» نداشتً!
قصۀ ابراهیم (ع) میتواند یاد و یادآوری برای ما باشد از اینکه چگونه جامعۀ بشری نیاز دارد افرادی داشته باشد و افرادی را ستایش کند و افرادی را سرمشق قرار دهد که همواره از «وضع موجود» فراتر روند و به نام «خدایی نو» در برابر «پدر»، «قوم»، «جامعه»، «دولت»، «نظام»، و «خدای کهن» بایستند. تنها راهی که بشر میتواند از «حیوان» فراتر رود و «گلۀ» صرف نباشد همین است که در آن «عقیده»، «دین»، «نظر»، «انتخاب» آزاد باشد. تنها در این صورت است که جامعه از آزمون زندگی سربلند بیرون خواهد آمد و دوام خواهد یافت. جامعههایی که در آن هیچ فردی امکان ظهور در برابر «گله» را نداشته باشد، شاید باقی بمانند، اما هزارههایی خواهند داشت سیاهتر از شب.
#ابراهیم
#قربانی
#انسان
#حیوان
سهشنبه، ۱۴ مرداد ۹۹
م. سعید ح. کاشانی
@fallosafah