حضور
Being There
1)
"حضور" (Being There) داستان نیمهبلندی است از نویسندهی لهستانی؛ "یرژی کوشینسکی" (Jerzy Kosiński)؛ که در سال 1971 میلادی نگاشته شده است.
یک فیلم سینمایی با اقتباس از این کتاب در سال 1979 میلادی و به کارگردانی "ویلیام هال اشبی" (William Hal Ashby) ساخته شد و خود نویسندهی کتاب یعنی"کوشینسکی" نیز در نوشتن فیلمنامه همکاری کرد. در این فیلم، هنرپیشهی انگلیسی "پیتر سلرز" (Peter Sellers) نقش "چنسی گاردینر" (Chauncey Gardiner) را ایفا نمود و این آخرین بازی او پیش از مرگ و شاهکار کارنامهی بازیگریاش به شمار میرود. بعدها در فیلم داستانی "زندگی و مرگ پیتر سلرز" (The Life and Death of Peter Sellers) که در سال 2004 میلادی ساخته شد، چگونگی تهیهی فیلم "حضور" به تصویر درآمد.
2)
تاکنون مترجمین گوناگونی این کتاب را به فارسی ترجمه کردهاند. "سارا صحتی" (نشر نو سال 1362) و "مهناز انوشیروانی" (انتشارات محیط سال 1375) عنوان "حضور" و "محمد قاضی" و "غلامحسین میرزا صالح" (انتشارات نیلوفر سال 1363) عنوان "عروج" را برای ترجمهی این کتاب برگزیدهاند. آخرین ترجمهی کتاب توسط "مهسا ملک مرزبان" در سال 1393 با عنوان "بودن" صورت گرفت و در نشر "آموت" چاپ شد. این ترجمه تاکنون بارها تجدید چاپ شده است.
3)
"چنسی گاردینر" باغبانی میانسال است که از بدو تولد تاکنون از خانهی اربابش بیرون نرفته است. او به نوعی از مشکل شناختی در مغز مبتلا است و لذا در شناخت بسیاری از پدیدهها کمی متفاوت عمل میکند. با مرگ ارباب، او به ناگزیر راهی کوچه و خیابان میشود و به شکلی اتفاقی سر از خانهی یک سرمایهدار آمریکایی صاحب نفوذ و رو به موت درمیآورد. "چنسی" در این خانه با بزرگانی مانند رئیسجمهور آمریکا دیدار میکند و تحلیلهایی که از باغبانی و پرورش گل و گیاه ارائه میدهد مسبب این است که صاحبنظران او را یک سیاستمدار و اقتصاددان بیبدیل تلقی کنند.
4)
داستان "بودن" علاوه بر هجو هنرمندانهی دنیای مدرن بهراحتی میتواند یک مرجع کمکی شیرین برای علاقهمندان به حوزهی علوم شناختی هم باشد. توصیف اینکه یک شخص میانسال که جز از طریق مشاهدهی تلویزیون با دنیای بیرون ارتباطی نداشته است، چگونه میتواند در برخورد واقعی با جهان بیرونی واکنش نشان دهد، مقولهای است در حیطهی مباحث "علوم شناختی" و "کوشینسکی" هرچند که برای نوشتن این کتاب شایعات و اتهاماتی مبنی بر "سرقت ادبی" از آثار دیگر را تحمل کرد، به زیبایی از پس این مهم برآمده است.
#علوم_شناختی
@eventhorizon1
Being There
1)
"حضور" (Being There) داستان نیمهبلندی است از نویسندهی لهستانی؛ "یرژی کوشینسکی" (Jerzy Kosiński)؛ که در سال 1971 میلادی نگاشته شده است.
یک فیلم سینمایی با اقتباس از این کتاب در سال 1979 میلادی و به کارگردانی "ویلیام هال اشبی" (William Hal Ashby) ساخته شد و خود نویسندهی کتاب یعنی"کوشینسکی" نیز در نوشتن فیلمنامه همکاری کرد. در این فیلم، هنرپیشهی انگلیسی "پیتر سلرز" (Peter Sellers) نقش "چنسی گاردینر" (Chauncey Gardiner) را ایفا نمود و این آخرین بازی او پیش از مرگ و شاهکار کارنامهی بازیگریاش به شمار میرود. بعدها در فیلم داستانی "زندگی و مرگ پیتر سلرز" (The Life and Death of Peter Sellers) که در سال 2004 میلادی ساخته شد، چگونگی تهیهی فیلم "حضور" به تصویر درآمد.
2)
تاکنون مترجمین گوناگونی این کتاب را به فارسی ترجمه کردهاند. "سارا صحتی" (نشر نو سال 1362) و "مهناز انوشیروانی" (انتشارات محیط سال 1375) عنوان "حضور" و "محمد قاضی" و "غلامحسین میرزا صالح" (انتشارات نیلوفر سال 1363) عنوان "عروج" را برای ترجمهی این کتاب برگزیدهاند. آخرین ترجمهی کتاب توسط "مهسا ملک مرزبان" در سال 1393 با عنوان "بودن" صورت گرفت و در نشر "آموت" چاپ شد. این ترجمه تاکنون بارها تجدید چاپ شده است.
3)
"چنسی گاردینر" باغبانی میانسال است که از بدو تولد تاکنون از خانهی اربابش بیرون نرفته است. او به نوعی از مشکل شناختی در مغز مبتلا است و لذا در شناخت بسیاری از پدیدهها کمی متفاوت عمل میکند. با مرگ ارباب، او به ناگزیر راهی کوچه و خیابان میشود و به شکلی اتفاقی سر از خانهی یک سرمایهدار آمریکایی صاحب نفوذ و رو به موت درمیآورد. "چنسی" در این خانه با بزرگانی مانند رئیسجمهور آمریکا دیدار میکند و تحلیلهایی که از باغبانی و پرورش گل و گیاه ارائه میدهد مسبب این است که صاحبنظران او را یک سیاستمدار و اقتصاددان بیبدیل تلقی کنند.
4)
داستان "بودن" علاوه بر هجو هنرمندانهی دنیای مدرن بهراحتی میتواند یک مرجع کمکی شیرین برای علاقهمندان به حوزهی علوم شناختی هم باشد. توصیف اینکه یک شخص میانسال که جز از طریق مشاهدهی تلویزیون با دنیای بیرون ارتباطی نداشته است، چگونه میتواند در برخورد واقعی با جهان بیرونی واکنش نشان دهد، مقولهای است در حیطهی مباحث "علوم شناختی" و "کوشینسکی" هرچند که برای نوشتن این کتاب شایعات و اتهاماتی مبنی بر "سرقت ادبی" از آثار دیگر را تحمل کرد، به زیبایی از پس این مهم برآمده است.
#علوم_شناختی
@eventhorizon1
مرد دویستساله (انسان دوقرنی)
The Bicentennial Man
1)
در سال 1976 میلادی و همزمان با دویستسالگی ایالاتمتحدهی آمریکا و به پاسداشت این رویداد، تعدادی از نویسندگان آمریکایی تصمیم به نگارش داستانهایی با درونمایهای مبتنی بر آن سالگرد گرفتند. اما فقط یکی از این داستانها جاودانه شد. داستانی به نام "مرد دویستساله"
(The Bicentennial Man)
نوشتهی "آیزاک آسیموف" (Isaac Asimov). این داستان نه به کوتاهی یک داستان کوتاه است و نه به بلندی یک رُمان بلکه بیشتر به یک داستانک (Novelette) شباهت دارد.
بعدها طبق قراردادی بین "آسیموف" و دیگر نویسندهی علمی-تخیلی نامدار آمریکایی؛ "رابرت سیلوربرگ" (Robert Silverberg)؛ مقرر شد تا "سیلوربرگ" سه داستان کوتاه و داستانک "آسیموف" ازجمله "مرد دویستساله" را به داستان بلند مبدل سازد و نتیجهی این همکاری، سه داستان بلند از جمله "مرد پوزیترونی" (The Positronic Man) بود که در سال 1992 میلادی به چاپ رسید. با اقتباس از این کتاب در سال 1999 میلادی فیلم "مرد دویستساله" به کارگردانی، فیلمساز آمریکایی؛ "کریس کلمبوس" (Chris Joseph Columbus)؛ ساخته شد.
2)
زمانی که" آسيموف" جوان در ذهن خود، بذر ايدهی داستانهاي روباتي را میپرورد، علم الكترونيك در آغاز راه بود. در آن زمان تازه صحبت از كشف ذرهاي زیر اتمی شده بود شبیه الكترون اما با بار مثبت به نام "پوزيترون" (Positron) و اين دو مفهوم باعث خلق واژه جديدي در ادبيات "آسيموف" شد به نام "پوزيترونيک" که عبارت است از دانشي تخيلي كه اساس ساختار مغزي روباتها را تشكيل میدهد. هرچند كه او دربارهی مشخصههای سختافزاری مغز پوزيترونيكي توضيح چنداني ارائه نكرده، اما به لحاظ نرمافزارهاي حاكم بر آن، توصيفات كاملي خلق كرده است. در داستانهای "آسیموف" هرکجا صحبت از روبات است، قوانین سهگانهی روباتی او میدرخشند. البته بعدها به این قوانین، قانون شمارهی چهارم هم اضافه شد.
3)
در داستانک "مرد دویستساله"، "اندرو مارتين" (Andrew Martin) روباتي است كه از روی علاقه و کنجکاوی و به شکل تدریجی از فضاي قطعيت روباتي به فضاي عدم قطعيت انساني رو ميآورد و بهعنوان يك انسان، در دویستسالگی دار فانی را وداع میگوید. او گامبهگام به شکل سختافزاری انسان میشود اگرچه از ابتدا به شکل نرمافزاری و از بُعد محبت و دوست داشتن یک انسان کامل بوده است.
در داستان "آسیموف" صحبت از شخصیتی در قرن بیست و یکم است به نام "مرون منسکی" و "سیلوربرگ" هم در داستان خود به او بهصورت کاملتر اشارهکرده است. در هر دو داستان از او بهعنوان "روبو روانشناس" یا "روانشناس روباتها" (Robopsychologist) نام برده شده است.
"ماروین مینسکی" (Marvin Lee Minsky) واقعی استاد دانشگاه ام آی تی (MIT) بود و حیطه تخصصیاش هم عبارت بود از "هوش مصنوعی" و "علوم شناختی". او در سال 2016 میلادی درگذشت.
"آیزاک آسیموف" از "ماروین مینسکی" بهعنوان یکی از دو انسانی که از "آسیموف" باهوشتر هستند نام برده است. انسان دوم "کارل سیگن" (Carl Edward Sagan) دانشمند، اخترشناس و نویسندهی داستان علمی- تخیلی "تماس" (Contact) است که در سال 1996 میلادی درگذشت.
4)
داستانک "مرد دویستساله" در کتابی با عنوان "مرد دویستساله و داستانهای دیگر"
(The Bicentennial Man and Other Stories)
در سال 1976 میلادی به چاپ رسید. این کتاب در سال ۱۳۶۹ توسط "هوشآذر آذرنوش" به فارسی ترجمه شده و با نام "انسان دوقرنی و داستانهای دیگر" در انتشارات سروش به چاپ رسیده است. البته مترجمان دیگری نیز تاکنون به ترجمهی داستانک "مرد دویستساله" همت گماردهاند.
داستان بلند "مرد پوزیترونی" نیز با ترجمه "پیمان اسماعیلیان" در سال ۱۳۸۸ توسط نشر "کاروان" چاپ و در سال ۱۳۸۹ توسط نشر "قطره" تجدید چاپ شده است.
#علوم_شناختی
@eventhorizon1
The Bicentennial Man
1)
در سال 1976 میلادی و همزمان با دویستسالگی ایالاتمتحدهی آمریکا و به پاسداشت این رویداد، تعدادی از نویسندگان آمریکایی تصمیم به نگارش داستانهایی با درونمایهای مبتنی بر آن سالگرد گرفتند. اما فقط یکی از این داستانها جاودانه شد. داستانی به نام "مرد دویستساله"
(The Bicentennial Man)
نوشتهی "آیزاک آسیموف" (Isaac Asimov). این داستان نه به کوتاهی یک داستان کوتاه است و نه به بلندی یک رُمان بلکه بیشتر به یک داستانک (Novelette) شباهت دارد.
بعدها طبق قراردادی بین "آسیموف" و دیگر نویسندهی علمی-تخیلی نامدار آمریکایی؛ "رابرت سیلوربرگ" (Robert Silverberg)؛ مقرر شد تا "سیلوربرگ" سه داستان کوتاه و داستانک "آسیموف" ازجمله "مرد دویستساله" را به داستان بلند مبدل سازد و نتیجهی این همکاری، سه داستان بلند از جمله "مرد پوزیترونی" (The Positronic Man) بود که در سال 1992 میلادی به چاپ رسید. با اقتباس از این کتاب در سال 1999 میلادی فیلم "مرد دویستساله" به کارگردانی، فیلمساز آمریکایی؛ "کریس کلمبوس" (Chris Joseph Columbus)؛ ساخته شد.
2)
زمانی که" آسيموف" جوان در ذهن خود، بذر ايدهی داستانهاي روباتي را میپرورد، علم الكترونيك در آغاز راه بود. در آن زمان تازه صحبت از كشف ذرهاي زیر اتمی شده بود شبیه الكترون اما با بار مثبت به نام "پوزيترون" (Positron) و اين دو مفهوم باعث خلق واژه جديدي در ادبيات "آسيموف" شد به نام "پوزيترونيک" که عبارت است از دانشي تخيلي كه اساس ساختار مغزي روباتها را تشكيل میدهد. هرچند كه او دربارهی مشخصههای سختافزاری مغز پوزيترونيكي توضيح چنداني ارائه نكرده، اما به لحاظ نرمافزارهاي حاكم بر آن، توصيفات كاملي خلق كرده است. در داستانهای "آسیموف" هرکجا صحبت از روبات است، قوانین سهگانهی روباتی او میدرخشند. البته بعدها به این قوانین، قانون شمارهی چهارم هم اضافه شد.
3)
در داستانک "مرد دویستساله"، "اندرو مارتين" (Andrew Martin) روباتي است كه از روی علاقه و کنجکاوی و به شکل تدریجی از فضاي قطعيت روباتي به فضاي عدم قطعيت انساني رو ميآورد و بهعنوان يك انسان، در دویستسالگی دار فانی را وداع میگوید. او گامبهگام به شکل سختافزاری انسان میشود اگرچه از ابتدا به شکل نرمافزاری و از بُعد محبت و دوست داشتن یک انسان کامل بوده است.
در داستان "آسیموف" صحبت از شخصیتی در قرن بیست و یکم است به نام "مرون منسکی" و "سیلوربرگ" هم در داستان خود به او بهصورت کاملتر اشارهکرده است. در هر دو داستان از او بهعنوان "روبو روانشناس" یا "روانشناس روباتها" (Robopsychologist) نام برده شده است.
"ماروین مینسکی" (Marvin Lee Minsky) واقعی استاد دانشگاه ام آی تی (MIT) بود و حیطه تخصصیاش هم عبارت بود از "هوش مصنوعی" و "علوم شناختی". او در سال 2016 میلادی درگذشت.
"آیزاک آسیموف" از "ماروین مینسکی" بهعنوان یکی از دو انسانی که از "آسیموف" باهوشتر هستند نام برده است. انسان دوم "کارل سیگن" (Carl Edward Sagan) دانشمند، اخترشناس و نویسندهی داستان علمی- تخیلی "تماس" (Contact) است که در سال 1996 میلادی درگذشت.
4)
داستانک "مرد دویستساله" در کتابی با عنوان "مرد دویستساله و داستانهای دیگر"
(The Bicentennial Man and Other Stories)
در سال 1976 میلادی به چاپ رسید. این کتاب در سال ۱۳۶۹ توسط "هوشآذر آذرنوش" به فارسی ترجمه شده و با نام "انسان دوقرنی و داستانهای دیگر" در انتشارات سروش به چاپ رسیده است. البته مترجمان دیگری نیز تاکنون به ترجمهی داستانک "مرد دویستساله" همت گماردهاند.
داستان بلند "مرد پوزیترونی" نیز با ترجمه "پیمان اسماعیلیان" در سال ۱۳۸۸ توسط نشر "کاروان" چاپ و در سال ۱۳۸۹ توسط نشر "قطره" تجدید چاپ شده است.
#علوم_شناختی
@eventhorizon1
ذهن مکانیکی و مسئله بازنمایی
1)
"ذهن مکانیکی" (The Mechanical Mind) نام کتابی است از "تیم کرین" (Tim Crane)، استاد فلسفه دانشگاه CEU در وین، که در سال ۱۹۹۵ میلادی منتشر شد و در سال ۲۰۱۶ به ویرایش سوم رسیده است.
"کرین" در این کتاب همچنان مدافع برخی از رویکردی نسل اول علوم شناختی مانند "بازنمایی ذهنی" (Mental Representation) است و ایدههای نسل دوم علوم شناختی را ناتوان از رد "مسئله بازنمایی" تلقی میکند.
نسل اول علوم شناختی که تقریباً از دهه ۵۰ میلادی شکل گرفت، در جایگاه نقد رفتارگرایی (Behaviorism) و ساختارگرایی (Structuralism) بود و ضمن تأکید بر استفاده از اصول فلسفه تحلیلی و منطق صوری در نگاه به ذهن، ذهن انسان را بر اساس قواعد هوش محاسباتی نوعی ماشین پردازشگر اطلاعات میدانست.
نسل دوم که شروع آن را باید اواخر دهه ۷۰ میلادی دانست در نقد نسل اول و نگاه ماشینی آن تأسیس شد و رویکرد سوم و جدیدتری هم در قالب قواعد شناخت چهارگانه (4e Cognition) مبتنی بر بدنمندی (Embodiment)، ذهن گسترده (Extended Mind)، درهمتنیدگی (Embeddedness) و نقشوارگی (Enactivism) ارائهشده است.
2)
"کرین" بر این اعتقاد است که بازنمایی ذهنی به مفهوم توانایی ذهن در مصورسازی درونی جهان به شکل یک بازنمود، همچنان دارای اعتبار است و البته پیروان نسل دوم علوم شناختی این ایده را نمیپذیرند. در نسل دوم اعتقاد بر این است که گستره ذهن جسمانی محدود به ساختار فیزیکی بدن نیست و ضمن گستردگی در محیط و درهم تنیدگی با آن، تنها در تعامل با محیط است که مفهومی به نام شناخت را شکل میدهد و همه این موارد در تضاد با پذیرش ذهن بهمثابه ساختاری صرفاً درونی با توان بازنمایی جهان بیرونی، قرار میگیرد.
"کرین" بازنمایی ذهنی را در امتداد بحث "رویآورندگی" (Intentionality) میداند (این واژه را پیشازاین بیشتر با عنوان "حیث التفاتی" ترجمه کردهاند).
3)
کتاب "ذهن مکانیکی" ضمن گریزی مفید به مسائل اساسی فلسفه ذهن نظیر "مسئله ذهن – بدن"، "مسئله ذهن- محیط"، "مسئله اذهان دیگر" و ...، بحث جالبی نیز در مورد تفکر در ماشینها مطرح میکند که اساس فلسفه هوش مصنوعی است. گمانهزنیهایی در مورد سؤال قدیمی "آیا رایانهها هم فکر میکنند؟" که البته این روزها بهواسطه سازوکارهایی نظیر ChatGPT دوباره پررنگ شدهاند، فصلی از کتاب را به خود اختصاص دادهاند.
تقابل ایده بازنمایی با رویکردهای نسل دوم علوم شناختی نیز بحث فصل دیگری از کتاب است که البته "کرین" این تقابل را برای رد "مسئله بازنمایی ذهنی" کافی نمیداند.
4)
ویرایش سوم کتاب "ذهن مکانیکی" اولین بار در سال ۱۳۹۹ توسط "توماج همتی"، دانشجوی دکتری زبانشناسی شناختی دانشگاه فردوسی مشهد، ترجمه و در "نشر آرنا" به چاپ رسید. (ما همچین همکلاسیهایی داریم).
"مینو زمانفر" و "احمد لطفی" نیز در سال ۱۴۰۲ کتاب را ترجمه و در "نشر نو" به چاپ رساندند. در این چاپ پیشدرآمدی از خود "تیم کرین" برای ترجمه فارسی کتاب نگاشته شده که اشاراتی به فلسفه "ابنسینا" هم دارد.
"نشر کرگدن" نیز این کتاب را با ترجمه "احمد امیریان" در آستانه انتشار دارد که البته عنوان آن را "ذهن ماشینی" برگزیده است.
#فلسفه_ذهن
#علوم_شناختی
@eventhorizon1
1)
"ذهن مکانیکی" (The Mechanical Mind) نام کتابی است از "تیم کرین" (Tim Crane)، استاد فلسفه دانشگاه CEU در وین، که در سال ۱۹۹۵ میلادی منتشر شد و در سال ۲۰۱۶ به ویرایش سوم رسیده است.
"کرین" در این کتاب همچنان مدافع برخی از رویکردی نسل اول علوم شناختی مانند "بازنمایی ذهنی" (Mental Representation) است و ایدههای نسل دوم علوم شناختی را ناتوان از رد "مسئله بازنمایی" تلقی میکند.
نسل اول علوم شناختی که تقریباً از دهه ۵۰ میلادی شکل گرفت، در جایگاه نقد رفتارگرایی (Behaviorism) و ساختارگرایی (Structuralism) بود و ضمن تأکید بر استفاده از اصول فلسفه تحلیلی و منطق صوری در نگاه به ذهن، ذهن انسان را بر اساس قواعد هوش محاسباتی نوعی ماشین پردازشگر اطلاعات میدانست.
نسل دوم که شروع آن را باید اواخر دهه ۷۰ میلادی دانست در نقد نسل اول و نگاه ماشینی آن تأسیس شد و رویکرد سوم و جدیدتری هم در قالب قواعد شناخت چهارگانه (4e Cognition) مبتنی بر بدنمندی (Embodiment)، ذهن گسترده (Extended Mind)، درهمتنیدگی (Embeddedness) و نقشوارگی (Enactivism) ارائهشده است.
2)
"کرین" بر این اعتقاد است که بازنمایی ذهنی به مفهوم توانایی ذهن در مصورسازی درونی جهان به شکل یک بازنمود، همچنان دارای اعتبار است و البته پیروان نسل دوم علوم شناختی این ایده را نمیپذیرند. در نسل دوم اعتقاد بر این است که گستره ذهن جسمانی محدود به ساختار فیزیکی بدن نیست و ضمن گستردگی در محیط و درهم تنیدگی با آن، تنها در تعامل با محیط است که مفهومی به نام شناخت را شکل میدهد و همه این موارد در تضاد با پذیرش ذهن بهمثابه ساختاری صرفاً درونی با توان بازنمایی جهان بیرونی، قرار میگیرد.
"کرین" بازنمایی ذهنی را در امتداد بحث "رویآورندگی" (Intentionality) میداند (این واژه را پیشازاین بیشتر با عنوان "حیث التفاتی" ترجمه کردهاند).
3)
کتاب "ذهن مکانیکی" ضمن گریزی مفید به مسائل اساسی فلسفه ذهن نظیر "مسئله ذهن – بدن"، "مسئله ذهن- محیط"، "مسئله اذهان دیگر" و ...، بحث جالبی نیز در مورد تفکر در ماشینها مطرح میکند که اساس فلسفه هوش مصنوعی است. گمانهزنیهایی در مورد سؤال قدیمی "آیا رایانهها هم فکر میکنند؟" که البته این روزها بهواسطه سازوکارهایی نظیر ChatGPT دوباره پررنگ شدهاند، فصلی از کتاب را به خود اختصاص دادهاند.
تقابل ایده بازنمایی با رویکردهای نسل دوم علوم شناختی نیز بحث فصل دیگری از کتاب است که البته "کرین" این تقابل را برای رد "مسئله بازنمایی ذهنی" کافی نمیداند.
4)
ویرایش سوم کتاب "ذهن مکانیکی" اولین بار در سال ۱۳۹۹ توسط "توماج همتی"، دانشجوی دکتری زبانشناسی شناختی دانشگاه فردوسی مشهد، ترجمه و در "نشر آرنا" به چاپ رسید. (ما همچین همکلاسیهایی داریم).
"مینو زمانفر" و "احمد لطفی" نیز در سال ۱۴۰۲ کتاب را ترجمه و در "نشر نو" به چاپ رساندند. در این چاپ پیشدرآمدی از خود "تیم کرین" برای ترجمه فارسی کتاب نگاشته شده که اشاراتی به فلسفه "ابنسینا" هم دارد.
"نشر کرگدن" نیز این کتاب را با ترجمه "احمد امیریان" در آستانه انتشار دارد که البته عنوان آن را "ذهن ماشینی" برگزیده است.
#فلسفه_ذهن
#علوم_شناختی
@eventhorizon1
مغز ما
1)
"مغز ما: چگونه از مغز خود بهتر استفاده کنیم" با عنوان اصلی "Your brain: How to get the most from your mind" کتابی است نوشته "ماتیو مکدونالد" (Matthew MacDonald) که در سال 2008 میلادی نگاشته شده و در سال ۱۳۹۶ توسط "محمدرضا باطنی" ترجمه و در انتشارات "فرهنگ معاصر" به چاپ رسیده است. این کتاب از مجموعه کتابهای "The Missing Manual" است که بیشتر به موضوعاتی در پاسخ به پرسش "چگونه ..." (How to …) میپردازد.
2)
شوربختانه امروزه حجم زیادی از کتابهای خودیاری و نوشتههایی که حاوی ادعاهای نامعتبر و پراکنده هستند دستبهدست میگردند و نوید فرآیندهای جادویی در تفکر و زندگی و موفقیت میدهند. این دست از ادعاهای غیرعلمی و غیرمنطقی تبدیل به معضلی بزرگ برای مخاطبان و ساکنان دنیای مدرن شدهاند. پذیرش این نکته که ذهن انسان و متناظر فیزیکی آن یعنی مغز (البته اگر این تناظر فیزیکی را قبول داشته باشیم که خود جای بحث و بررسی بسیار دارد) یک ابزار باستانی و تکاملی است که بر اساس قواعد مادی و شرایط محیطی زمینی شکلگرفته و تکوین پیداکرده است، اولین گام در تقابل با ادعاهای عجیب و شبهعلمی رایج است و کتاب "مغز ما" با زبانی ساده و غیرتخصصی سعی در توضیح و موشکافی همین اصل اساسی دارد.
3)
کتاب "مغز ما" بیش از اینکه تلاش در تشریح مسائل تخصصی علوم اعصاب داشته باشد، به کارکردهای مغزی پرداخته و روشهایی برای بهبود آنها هم ارائه داده است. مقولههایی مانند تغذیه، خواب، ادراک، حافظه، هیجان، خرد، شخصیت، جنسیت و رشد که زندگی همه انسانها را تحت تأثیر قرار میدهد، دارای رابطه تنگاتنگی با عملکردهای متناظر مغزی هستند و بر اساس شناخت ما از سامانه عصبی میتوان برای بهینهسازی هرکدام از آنها اقداماتی انجام داد. اینکه چگونه تلاش کنیم فرآیند استدلال و منطق جاری در قشر پیشپیشانی را بر واکنشهای هیجانی ناشی از مدارهای زیرین مغزی غالب سازیم، یا اینکه بدانیم چگونه ترشح هورمونها و یا آزاد شدن ناقلهای عصبی خاص بر فرآیندهایی مانند افسردگی، عشق، انگیزه و ... تأثیر میگذارد و یا اینکه چگونه حافظه بلندمدت خود را تقویت کنیم و ...، مواردی هستند که کتاب با زبانی ساده به آن پرداخته است.
4)
کتاب "مغز ما" پیشدرآمدی است که علاقه خواننده را برای ادامه مطالعه در حوزه مغز انسان و عملکردهای آن برمیانگیزاند و از این بابت کمتر کتابی در این حوزه میتوان یافت که ضمن پرداختن به مباحثی چنین اساسی، بیانی تا این اندازه ساده داشته باشد. خواندن این کتاب در حکم نگاه به آینهای است که رو بهسوی درون مغز شما دارد و آنچه در ژرفترین حالتهای ذهنی در تکاپو است را بازنمایی میکند.
#علوم_شناختی
@eventhorizon1
1)
"مغز ما: چگونه از مغز خود بهتر استفاده کنیم" با عنوان اصلی "Your brain: How to get the most from your mind" کتابی است نوشته "ماتیو مکدونالد" (Matthew MacDonald) که در سال 2008 میلادی نگاشته شده و در سال ۱۳۹۶ توسط "محمدرضا باطنی" ترجمه و در انتشارات "فرهنگ معاصر" به چاپ رسیده است. این کتاب از مجموعه کتابهای "The Missing Manual" است که بیشتر به موضوعاتی در پاسخ به پرسش "چگونه ..." (How to …) میپردازد.
2)
شوربختانه امروزه حجم زیادی از کتابهای خودیاری و نوشتههایی که حاوی ادعاهای نامعتبر و پراکنده هستند دستبهدست میگردند و نوید فرآیندهای جادویی در تفکر و زندگی و موفقیت میدهند. این دست از ادعاهای غیرعلمی و غیرمنطقی تبدیل به معضلی بزرگ برای مخاطبان و ساکنان دنیای مدرن شدهاند. پذیرش این نکته که ذهن انسان و متناظر فیزیکی آن یعنی مغز (البته اگر این تناظر فیزیکی را قبول داشته باشیم که خود جای بحث و بررسی بسیار دارد) یک ابزار باستانی و تکاملی است که بر اساس قواعد مادی و شرایط محیطی زمینی شکلگرفته و تکوین پیداکرده است، اولین گام در تقابل با ادعاهای عجیب و شبهعلمی رایج است و کتاب "مغز ما" با زبانی ساده و غیرتخصصی سعی در توضیح و موشکافی همین اصل اساسی دارد.
3)
کتاب "مغز ما" بیش از اینکه تلاش در تشریح مسائل تخصصی علوم اعصاب داشته باشد، به کارکردهای مغزی پرداخته و روشهایی برای بهبود آنها هم ارائه داده است. مقولههایی مانند تغذیه، خواب، ادراک، حافظه، هیجان، خرد، شخصیت، جنسیت و رشد که زندگی همه انسانها را تحت تأثیر قرار میدهد، دارای رابطه تنگاتنگی با عملکردهای متناظر مغزی هستند و بر اساس شناخت ما از سامانه عصبی میتوان برای بهینهسازی هرکدام از آنها اقداماتی انجام داد. اینکه چگونه تلاش کنیم فرآیند استدلال و منطق جاری در قشر پیشپیشانی را بر واکنشهای هیجانی ناشی از مدارهای زیرین مغزی غالب سازیم، یا اینکه بدانیم چگونه ترشح هورمونها و یا آزاد شدن ناقلهای عصبی خاص بر فرآیندهایی مانند افسردگی، عشق، انگیزه و ... تأثیر میگذارد و یا اینکه چگونه حافظه بلندمدت خود را تقویت کنیم و ...، مواردی هستند که کتاب با زبانی ساده به آن پرداخته است.
4)
کتاب "مغز ما" پیشدرآمدی است که علاقه خواننده را برای ادامه مطالعه در حوزه مغز انسان و عملکردهای آن برمیانگیزاند و از این بابت کمتر کتابی در این حوزه میتوان یافت که ضمن پرداختن به مباحثی چنین اساسی، بیانی تا این اندازه ساده داشته باشد. خواندن این کتاب در حکم نگاه به آینهای است که رو بهسوی درون مغز شما دارد و آنچه در ژرفترین حالتهای ذهنی در تکاپو است را بازنمایی میکند.
#علوم_شناختی
@eventhorizon1
احساس و شناخت
1)
احساس و شناخت: ساختن ذهن آگاه" (Feeling and Knowing: Making Minds Conscious) كتابي است از "آنتونيو داماسيو" (Antonio Damasio)، استاد علوم اعصاب و فلسفه و مدیر مؤسسه مغز و خلاقيت در دانشگاه كاليفرنياي جنوبي، كه در سال 2021 نگاشته و در سال ۱۴۰۱ توسط "محمدعلي آرامي" ترجمه و در نشر "لوگوس" به چاپ رسيده است.
2)
"داماسيو" در اين كتاب تلاش بر اين داشته است كه با كمترين تعداد واژگان رئوس نظريات خود را فارغ از جوانب مختلف آن ارائه كند. او مسير حركت تكاملي از حس به احساس و از احساس به ذهن و درنهایت از ذهن به آگاهي را شرح ميدهد. نكته جالب اينجا است كه مفهوم "آگاهي" (consciousness) به آنگونه كه ما در ادبيات علمي به كار میبریم، تنها از سدهی هفدهم ميلادي به بعد رواج يافته و فيلسوف انگليسي، "جان لاك" (John Locke)، در بسط اين واژه و مفهوم نقش تأثيرگذاري داشته است.
3)
تشريح سير حس تا آگاهي هم از بعد نگاه کلیگرا به يك سامانه تكاملي داراي اهميت است و از هم بعد نگاه جزءنگر به فرآيندهاي پايه بيوشيميايي و "داماسيو" در نظريات خود هر دو رويكرد را مدنظر داشته است. اینکه انسان در رأس درخت تكاملي چه مسيري را براي داشتن ذهن آگاه طي كرده و اینکه اشتراك بيوشيميايي انسان با ساير گونهها و موجودات چه همگونیهایی را از ديد ذهن و احساس به بار آورده است، دو وجه مهم تحليلهاي "داماسيو" در اين كتاب هستند.
4)
"آگاهي" همچنان يكي از مسائل مطرح حوزه فلسفه ذهن، علوم شناختي و علوم اعصاب است. "داماسيو" ذهن و آگاهي را محدود به مغز و سامانه عصبي نميداند و بدن را نيز در اين فرآيند صاحب نقش ميپندارد. از اين ديد او به نگاه بدنمند معتقد است و اشاراتي هم به "ذهن گسترده" و نقش محيط در شكلگيري آگاهي ميكند. ديدگاه او در مورد هوش مصنوعي نيز قابلتأمل است. كتاب "احساس و شناخت" در ادامه ساير آثار "آنتونيو داماسيو" گام و تلاش ارزشمندي است براي پرده برداشتن بيشتر از راز آگاهي.
#فلسفه_ذهن
#علوم_شناختی
#علوم_اعصاب
@eventhorizon1
1)
احساس و شناخت: ساختن ذهن آگاه" (Feeling and Knowing: Making Minds Conscious) كتابي است از "آنتونيو داماسيو" (Antonio Damasio)، استاد علوم اعصاب و فلسفه و مدیر مؤسسه مغز و خلاقيت در دانشگاه كاليفرنياي جنوبي، كه در سال 2021 نگاشته و در سال ۱۴۰۱ توسط "محمدعلي آرامي" ترجمه و در نشر "لوگوس" به چاپ رسيده است.
2)
"داماسيو" در اين كتاب تلاش بر اين داشته است كه با كمترين تعداد واژگان رئوس نظريات خود را فارغ از جوانب مختلف آن ارائه كند. او مسير حركت تكاملي از حس به احساس و از احساس به ذهن و درنهایت از ذهن به آگاهي را شرح ميدهد. نكته جالب اينجا است كه مفهوم "آگاهي" (consciousness) به آنگونه كه ما در ادبيات علمي به كار میبریم، تنها از سدهی هفدهم ميلادي به بعد رواج يافته و فيلسوف انگليسي، "جان لاك" (John Locke)، در بسط اين واژه و مفهوم نقش تأثيرگذاري داشته است.
3)
تشريح سير حس تا آگاهي هم از بعد نگاه کلیگرا به يك سامانه تكاملي داراي اهميت است و از هم بعد نگاه جزءنگر به فرآيندهاي پايه بيوشيميايي و "داماسيو" در نظريات خود هر دو رويكرد را مدنظر داشته است. اینکه انسان در رأس درخت تكاملي چه مسيري را براي داشتن ذهن آگاه طي كرده و اینکه اشتراك بيوشيميايي انسان با ساير گونهها و موجودات چه همگونیهایی را از ديد ذهن و احساس به بار آورده است، دو وجه مهم تحليلهاي "داماسيو" در اين كتاب هستند.
4)
"آگاهي" همچنان يكي از مسائل مطرح حوزه فلسفه ذهن، علوم شناختي و علوم اعصاب است. "داماسيو" ذهن و آگاهي را محدود به مغز و سامانه عصبي نميداند و بدن را نيز در اين فرآيند صاحب نقش ميپندارد. از اين ديد او به نگاه بدنمند معتقد است و اشاراتي هم به "ذهن گسترده" و نقش محيط در شكلگيري آگاهي ميكند. ديدگاه او در مورد هوش مصنوعي نيز قابلتأمل است. كتاب "احساس و شناخت" در ادامه ساير آثار "آنتونيو داماسيو" گام و تلاش ارزشمندي است براي پرده برداشتن بيشتر از راز آگاهي.
#فلسفه_ذهن
#علوم_شناختی
#علوم_اعصاب
@eventhorizon1
تو بودن
Being You
1)
"تو بودن" (Being You) کتابی است نوشتهی "آنیل سِت" (Anil Seth)، استاد علوم اعصاب شناختی و رایانشی در دانشگاه "ساسکس" (Sussex)، که در سال 2021 میلادی نوشتهشده است. این کتاب در سال ۱۴۰۲ توسط "عهدیه عبادی" ترجمه و در نشر "سایلاو" منتشر شد. موضوع اصلی کتاب رویکردی تلفیقی (فلسفه، فیزیک، علوم اعصاب، هوش مصنوعی، علوم شناختی، نظریه سیستمهای پیچیده، نظریه اطلاعات و...) به مقوله "خودآگاهی" (Consciousness) و "خویشتنآگاهی" (Self- Consciousness) است. نشر "سایلاو" توضیحات قابلتوجهی برای انتخاب این برگردانهای فارسی ارائه کرده است.
2)
"آنیل سِت" در کتاب "تو بودن" ضمن بازنگریِ دو مفهوم "مسئله سخت" (Hard Problem) و "مسئله آسان" (Easy Problem) که توسط "دیوید چالمرز" (David Chalmers) ارائهشده، "مسئله واقعی" (Real Problem) آگاهی را مطرح میکند که به اعتقاد او یافتن پاسخش راهی است برای رسیدن به نظریهای برای توضیح، پیشبینی و کنترل مقوله آگاهی. این رویکرد فیزیکالیستی (با فرض صحت) مسیری را ترسیم مینماید که شاید به کمّیسازی و سنجشپذیری مقوله آگاهی بینجامد و نوعی دستگاه "خودآگاهیسنج" (Consciousness meter) را به ارمغان بیاورد.
3)
دو نظریه (یا بهتر است بگوییم فرضیه) کلان راهنمای اساسی مسیر کتاب هستند. "نظریه اطلاعات یکپارچه" (Integrated Information Theory: IIT) و "اصل انرژی آزاد" (Free Energy Principle: FEP). اولی بیانگر نقش زیرساخت اطلاعات در یک سیستم پیچیده (Complex System) و توان خلق اطلاعات افزوده است که مقوله خودآگاهی را به ارمغان میآورد و دومی ارائهدهنده مدلی از فرآیند ادراک و شناخت در مغز مبتنی بر "استنتاج بیزی" (Bayesian inference) بر اساس برهمکنش فعال مدلهای پیشینی (Top- Down) و دادههای دریافتی (Buttom- Up) که بهسوی کاهش عدمقطعیت (Uncertainty) و یافتن بستری بر لبهی آشوب (Chaos) در میانهی یکپارچگی و نظم و درنتیجه خلق اطلاعات میانجامد.
4)
از دید "سِت"، "ادراک بهمثابه توهم کنترلشده" (Perception as Controlled Hallucination)، دستاورد فعالیت مغز انسان بهعنوان یک ماشین تجربه و پیشبینی است که در سازوکار خود مقولههایی مانند "خودآگاهی" و آگاهی به خودآگاهی (خویشتنآگاهی) را نتیجه میدهد. بر همین اساس، نویسنده از یکسو با اتخاذ موضع "ندانمگرایی" مایل به مخالفت در مقابل ایده "کارکردگرایی" (Functionalism)، ظهور خودآگاهی در ماشینها و هوش مصنوعی را به دیده شک مینگرد و از سوی دیگر با باز گذاشتن فضای "همهروانانگاری" (Panpsychism)، وجود مراتبی از آگاهی در سایر سازوکارهای زیستی را منتفی نمیداند، اگرچه بسیار محتمل است چنین نوعی از آگاهی (در صورت وجود) با خودآگاهی انسانی بسیار متفاوت باشد و در بسیاری از موارد قرین خویشتنآگاهی نگردد.
#علوم_شناختی
@eventhorizon1
Being You
1)
"تو بودن" (Being You) کتابی است نوشتهی "آنیل سِت" (Anil Seth)، استاد علوم اعصاب شناختی و رایانشی در دانشگاه "ساسکس" (Sussex)، که در سال 2021 میلادی نوشتهشده است. این کتاب در سال ۱۴۰۲ توسط "عهدیه عبادی" ترجمه و در نشر "سایلاو" منتشر شد. موضوع اصلی کتاب رویکردی تلفیقی (فلسفه، فیزیک، علوم اعصاب، هوش مصنوعی، علوم شناختی، نظریه سیستمهای پیچیده، نظریه اطلاعات و...) به مقوله "خودآگاهی" (Consciousness) و "خویشتنآگاهی" (Self- Consciousness) است. نشر "سایلاو" توضیحات قابلتوجهی برای انتخاب این برگردانهای فارسی ارائه کرده است.
2)
"آنیل سِت" در کتاب "تو بودن" ضمن بازنگریِ دو مفهوم "مسئله سخت" (Hard Problem) و "مسئله آسان" (Easy Problem) که توسط "دیوید چالمرز" (David Chalmers) ارائهشده، "مسئله واقعی" (Real Problem) آگاهی را مطرح میکند که به اعتقاد او یافتن پاسخش راهی است برای رسیدن به نظریهای برای توضیح، پیشبینی و کنترل مقوله آگاهی. این رویکرد فیزیکالیستی (با فرض صحت) مسیری را ترسیم مینماید که شاید به کمّیسازی و سنجشپذیری مقوله آگاهی بینجامد و نوعی دستگاه "خودآگاهیسنج" (Consciousness meter) را به ارمغان بیاورد.
3)
دو نظریه (یا بهتر است بگوییم فرضیه) کلان راهنمای اساسی مسیر کتاب هستند. "نظریه اطلاعات یکپارچه" (Integrated Information Theory: IIT) و "اصل انرژی آزاد" (Free Energy Principle: FEP). اولی بیانگر نقش زیرساخت اطلاعات در یک سیستم پیچیده (Complex System) و توان خلق اطلاعات افزوده است که مقوله خودآگاهی را به ارمغان میآورد و دومی ارائهدهنده مدلی از فرآیند ادراک و شناخت در مغز مبتنی بر "استنتاج بیزی" (Bayesian inference) بر اساس برهمکنش فعال مدلهای پیشینی (Top- Down) و دادههای دریافتی (Buttom- Up) که بهسوی کاهش عدمقطعیت (Uncertainty) و یافتن بستری بر لبهی آشوب (Chaos) در میانهی یکپارچگی و نظم و درنتیجه خلق اطلاعات میانجامد.
4)
از دید "سِت"، "ادراک بهمثابه توهم کنترلشده" (Perception as Controlled Hallucination)، دستاورد فعالیت مغز انسان بهعنوان یک ماشین تجربه و پیشبینی است که در سازوکار خود مقولههایی مانند "خودآگاهی" و آگاهی به خودآگاهی (خویشتنآگاهی) را نتیجه میدهد. بر همین اساس، نویسنده از یکسو با اتخاذ موضع "ندانمگرایی" مایل به مخالفت در مقابل ایده "کارکردگرایی" (Functionalism)، ظهور خودآگاهی در ماشینها و هوش مصنوعی را به دیده شک مینگرد و از سوی دیگر با باز گذاشتن فضای "همهروانانگاری" (Panpsychism)، وجود مراتبی از آگاهی در سایر سازوکارهای زیستی را منتفی نمیداند، اگرچه بسیار محتمل است چنین نوعی از آگاهی (در صورت وجود) با خودآگاهی انسانی بسیار متفاوت باشد و در بسیاری از موارد قرین خویشتنآگاهی نگردد.
#علوم_شناختی
@eventhorizon1
زندگي پنهان ذهن
1)
"زندگي پنهان ذهن: چگونه مغز ما ميانديشد، احساس ميكند و تصميم ميگيرد" (The Secret Life of the Mind: How Our Brain Thinks, Feels and Decides) كتابي است نوشتۀ دانشمند اصالتاً آرژانتينيِ علوم اعصاب، "ماريانو سيگمان" (Mariano Sigman)، كه ابتدا در سال 2014 ميلادي با عنوان "La vida secreta de la mente" به زبان اسپانيايي نگاشته و سپس در سال 2017 ميلادي به انگليسي برگردانده شده است. اين كتاب در سال ۱۳۹۸ توسط "ماندانا فرهاديان" به فارسي ترجمه و در انتشارات "فرهنگ نشر نو" منتشرشده و تا سال ۱۴۰۲ به چاپ هشتم رسيده است. "سيگمان" در اين كتاب تلاش دارد با زباني ساده و با استناد به دستاوردهاي علوم اعصاب، حقايقي شگفت و نوين از سامانه عصبي انسان و كاركردهاي آن را ارائه دهد.
2)
"سيگمان" كه رشته تحصيلي اصلياش "فيزيك" است، از منشأ تفكر آغاز ميكند و خواننده را به كاوش در سرزمينهاي اعجابانگيز كودكي يعني زماني كه مغزِ در حال شكلگيري، سعي در كشف خود و جهان دارد، ميبرد. او با استفاده از دستاوردهاي علوم اعصاب برخي از ايدههاي فلسفي كهن در مورد ساختار ذهن انسان را نقد ميكند و الزامِ روي آوردن به نگرشي جديد را مطرح ميسازد. در كتاب بحثهايي مانند يادگيري زبان، تواناييهاي شناختي دوزبانهها، تناظر بين ادراك و عمل، شكلگيري مفاهيم اخلاقي و مطالبي ازایندست، از زاويه علوم اعصاب بررسي ميشوند و بر اساس آنها فرضيۀ برخي از تجربهگرايان عصر روشنگري مبني بر تلقي ذهن انسان تازه متولد بهمثابه "لوح سفيد"، مردود اعلام ميشود.
3)
"سيگمان" مباحث جالبي مانند هويت و آگاهي را در سه فصل از كتاب خود به بحث ميگذارد و بيشتر با اتكا به آزمايشهاي تجربي (و نه نظريههاي فلسفي) اين دو مفهوم را ميكاود. بحثهايي مانند مطالعه عصبپايه در حيطه خودآگاه و ناخودآگاه، آگاهي به خويشتن، رؤیا و خيال، اثرات مخدرها و همچنين راهكارهاي جالبي كه بر اساس اين مطالعات بهمنظور بهرهگيري از مزايا و دوري از معايب فعاليتهاي متناظر مغزي و عصبي در هرکدام از اين حالات ميتوان ارائه داد، با زبان ساده و شيواي نويسنده و البته هنر مترجم فارسي بهگونهاي بیانشدهاند كه خواننده را غرق در خواندن كتاب ميكند.
4)
فصلهاي پاياني كتاب به مفاهيم دگرگوني سامانه عصبي، آموزش، يادگيري و تدريس اختصاص دارند و رويكردهاي متوالي و موازي مغز در آموختن و تثبيت آموختهها را شرح ميدهند. نويسنده در تحليلي جالب، تدريس در مفهوم كليِ آن را ويژگي جالبي ميداند كه انسان از بدو تولد دارا است. هر نوزاد و كودكي همزمان با يادگيري به نوعی تلاش براي به اشتراكگذاري اطلاعات نيز مشغول است و اين قابليت ضمن اينكه فرآيند يادگيري و آموختن را نيز بهينه ميسازد، نوعي سازوكار تكاملي كهن در جهت افزايش بقا هم هست. "سيگمان" در ايدهاي جالب آموختن و يادگيري را نهفقط افزودن ساختارهايي جديد به مغز، بلكه به شكل همزمان حذف ساختارهايي قديميتر و نامناسبتر نيز ميداند. درمجموع اگرچه از زمان چاپ اين كتاب تاكنون دستاوردهاي جدید بسياري در حوزه مغز و سامانه عصبي حاصلشده، اما نثر شيوا و ساده كتاب به همراه رويكرد پايهاي آن، همچنان اين اثر را بهعنوان كتابي قابلتوجه و لذتبخش حفظ كرده است.
#علوم_شناختی
#علوم_اعصاب
@eventhorizon1
1)
"زندگي پنهان ذهن: چگونه مغز ما ميانديشد، احساس ميكند و تصميم ميگيرد" (The Secret Life of the Mind: How Our Brain Thinks, Feels and Decides) كتابي است نوشتۀ دانشمند اصالتاً آرژانتينيِ علوم اعصاب، "ماريانو سيگمان" (Mariano Sigman)، كه ابتدا در سال 2014 ميلادي با عنوان "La vida secreta de la mente" به زبان اسپانيايي نگاشته و سپس در سال 2017 ميلادي به انگليسي برگردانده شده است. اين كتاب در سال ۱۳۹۸ توسط "ماندانا فرهاديان" به فارسي ترجمه و در انتشارات "فرهنگ نشر نو" منتشرشده و تا سال ۱۴۰۲ به چاپ هشتم رسيده است. "سيگمان" در اين كتاب تلاش دارد با زباني ساده و با استناد به دستاوردهاي علوم اعصاب، حقايقي شگفت و نوين از سامانه عصبي انسان و كاركردهاي آن را ارائه دهد.
2)
"سيگمان" كه رشته تحصيلي اصلياش "فيزيك" است، از منشأ تفكر آغاز ميكند و خواننده را به كاوش در سرزمينهاي اعجابانگيز كودكي يعني زماني كه مغزِ در حال شكلگيري، سعي در كشف خود و جهان دارد، ميبرد. او با استفاده از دستاوردهاي علوم اعصاب برخي از ايدههاي فلسفي كهن در مورد ساختار ذهن انسان را نقد ميكند و الزامِ روي آوردن به نگرشي جديد را مطرح ميسازد. در كتاب بحثهايي مانند يادگيري زبان، تواناييهاي شناختي دوزبانهها، تناظر بين ادراك و عمل، شكلگيري مفاهيم اخلاقي و مطالبي ازایندست، از زاويه علوم اعصاب بررسي ميشوند و بر اساس آنها فرضيۀ برخي از تجربهگرايان عصر روشنگري مبني بر تلقي ذهن انسان تازه متولد بهمثابه "لوح سفيد"، مردود اعلام ميشود.
3)
"سيگمان" مباحث جالبي مانند هويت و آگاهي را در سه فصل از كتاب خود به بحث ميگذارد و بيشتر با اتكا به آزمايشهاي تجربي (و نه نظريههاي فلسفي) اين دو مفهوم را ميكاود. بحثهايي مانند مطالعه عصبپايه در حيطه خودآگاه و ناخودآگاه، آگاهي به خويشتن، رؤیا و خيال، اثرات مخدرها و همچنين راهكارهاي جالبي كه بر اساس اين مطالعات بهمنظور بهرهگيري از مزايا و دوري از معايب فعاليتهاي متناظر مغزي و عصبي در هرکدام از اين حالات ميتوان ارائه داد، با زبان ساده و شيواي نويسنده و البته هنر مترجم فارسي بهگونهاي بیانشدهاند كه خواننده را غرق در خواندن كتاب ميكند.
4)
فصلهاي پاياني كتاب به مفاهيم دگرگوني سامانه عصبي، آموزش، يادگيري و تدريس اختصاص دارند و رويكردهاي متوالي و موازي مغز در آموختن و تثبيت آموختهها را شرح ميدهند. نويسنده در تحليلي جالب، تدريس در مفهوم كليِ آن را ويژگي جالبي ميداند كه انسان از بدو تولد دارا است. هر نوزاد و كودكي همزمان با يادگيري به نوعی تلاش براي به اشتراكگذاري اطلاعات نيز مشغول است و اين قابليت ضمن اينكه فرآيند يادگيري و آموختن را نيز بهينه ميسازد، نوعي سازوكار تكاملي كهن در جهت افزايش بقا هم هست. "سيگمان" در ايدهاي جالب آموختن و يادگيري را نهفقط افزودن ساختارهايي جديد به مغز، بلكه به شكل همزمان حذف ساختارهايي قديميتر و نامناسبتر نيز ميداند. درمجموع اگرچه از زمان چاپ اين كتاب تاكنون دستاوردهاي جدید بسياري در حوزه مغز و سامانه عصبي حاصلشده، اما نثر شيوا و ساده كتاب به همراه رويكرد پايهاي آن، همچنان اين اثر را بهعنوان كتابي قابلتوجه و لذتبخش حفظ كرده است.
#علوم_شناختی
#علوم_اعصاب
@eventhorizon1