تفکر انتقادی (بخش دوم، قسمت نهم):
* اندیشیدن به اندیشیدن
تفکر انتقادی یا سنجشگرانهاندیشی (Critical Thinking) نوعی رویکرد یا معرفت مرتبه دوم است.
فرآیند اندیشه در بسیاری از اوقات غیرارادی و ناخودآگاه است، اما اندیشیدن به خود اندیشیدن یعنی زیربنای تفکر انتقادی، فرآیندی است ارادی و خودآگاه. چنین توان ذهنی فقط از عهده انسان برمیآید و البته کاملا اکتسابی است.
بهعبارت دیگر این نوع رویکردهای از جنس مرتبه دوم را باید ذیل مجموعه بزرگتری به نام فراشناخت (Metacognition) طبقهبندی کرد. نگاهی از جنس نگاه جناب "مربع" در فصول پایانی کتاب "تختستان" که از یک بعد بالاتر به واقعیت مینگرد و در مییابد که روابط بین اشیاء و فرآیندها بسی متفاوتتر از ذهنیت پیشین او است.
بهعنوان یک تمرین ذهنی به عکس زیر نگاه کنید. اگر هر شکل نماد تمثیلی یک شخص باشد و شما در جایگاه شخص A قرار گیرید به هر کدام از چهار نفر دیگر کدام یک از صفات زیر را نسبت میدهید:
۱) زیبایی (Beauty)
۲) خوشنمایی (Prettiness)
۳) جالبیت (Intrestingness)
۴) خوشایندی (Pleasantness)
طبیعتا پاسخ برمیگردد به این که هر کدام از این تعاریف در ذهن شما چگونه تبیین شده و هر شکل هندسی هورمونها و نوروترنسمیترهای عصبی مربوط به کدام تعریف را در مغز و بدن شما برمیانگیزانند، و مجموع این موارد پدیدهای را در ذهن شما شکل میدهد به نام طرحواره (Schema) که علاوه بر ذهن تابع بدنمندی (Embodiment) هم هست.
مشکل اینجاست که به احتمال زیاد طرحوارهای که از دید بعد سوم به اشکال کاغذ دوبعدی دارید با طرحوارهای که در جایگاه شکل دوبعدی A در ذهنتان فعال میشود متفاوت است. (سعی کنید از زاویه دید A به قضیه نگاه کنید).
این تمثیل را به زندگی روزمره تعمیم دهید و درخواهید یافت که طرحوارههای ما در عالم سهبعدی چقدر قابل نقد خواهد بود آنگاه که از یک بعد چهارم ذهنی به وقایع بنگریم.
و این میتواند آغازی باشد برای خوددرمانی طرحوارههای یک متفکر منتقد که از بعد فراشناخت به خویشتن و دنیای اطراف نظاره میکند.
ادامه دارد ...
#تفکر_انتقادی
@eventhorizon1
* اندیشیدن به اندیشیدن
تفکر انتقادی یا سنجشگرانهاندیشی (Critical Thinking) نوعی رویکرد یا معرفت مرتبه دوم است.
فرآیند اندیشه در بسیاری از اوقات غیرارادی و ناخودآگاه است، اما اندیشیدن به خود اندیشیدن یعنی زیربنای تفکر انتقادی، فرآیندی است ارادی و خودآگاه. چنین توان ذهنی فقط از عهده انسان برمیآید و البته کاملا اکتسابی است.
بهعبارت دیگر این نوع رویکردهای از جنس مرتبه دوم را باید ذیل مجموعه بزرگتری به نام فراشناخت (Metacognition) طبقهبندی کرد. نگاهی از جنس نگاه جناب "مربع" در فصول پایانی کتاب "تختستان" که از یک بعد بالاتر به واقعیت مینگرد و در مییابد که روابط بین اشیاء و فرآیندها بسی متفاوتتر از ذهنیت پیشین او است.
بهعنوان یک تمرین ذهنی به عکس زیر نگاه کنید. اگر هر شکل نماد تمثیلی یک شخص باشد و شما در جایگاه شخص A قرار گیرید به هر کدام از چهار نفر دیگر کدام یک از صفات زیر را نسبت میدهید:
۱) زیبایی (Beauty)
۲) خوشنمایی (Prettiness)
۳) جالبیت (Intrestingness)
۴) خوشایندی (Pleasantness)
طبیعتا پاسخ برمیگردد به این که هر کدام از این تعاریف در ذهن شما چگونه تبیین شده و هر شکل هندسی هورمونها و نوروترنسمیترهای عصبی مربوط به کدام تعریف را در مغز و بدن شما برمیانگیزانند، و مجموع این موارد پدیدهای را در ذهن شما شکل میدهد به نام طرحواره (Schema) که علاوه بر ذهن تابع بدنمندی (Embodiment) هم هست.
مشکل اینجاست که به احتمال زیاد طرحوارهای که از دید بعد سوم به اشکال کاغذ دوبعدی دارید با طرحوارهای که در جایگاه شکل دوبعدی A در ذهنتان فعال میشود متفاوت است. (سعی کنید از زاویه دید A به قضیه نگاه کنید).
این تمثیل را به زندگی روزمره تعمیم دهید و درخواهید یافت که طرحوارههای ما در عالم سهبعدی چقدر قابل نقد خواهد بود آنگاه که از یک بعد چهارم ذهنی به وقایع بنگریم.
و این میتواند آغازی باشد برای خوددرمانی طرحوارههای یک متفکر منتقد که از بعد فراشناخت به خویشتن و دنیای اطراف نظاره میکند.
ادامه دارد ...
#تفکر_انتقادی
@eventhorizon1
تفکر انتقادی (بخش دوم، قسمت دهم و پایانی):
* مغلطه
اگرچه کمی بدبینانه است، اما دنیای معاصر دنیایی پر از مغلطهها است.
در منطق گزارهای، فرآیند استنتاج (Conclusion) عبارت است از یک یا چند گزاره بهعنوان فرض که با ابزار قوت منطقی میتوان گزارهای به نام حکم را از آنها نتیجه گرفت.
این استدلال ممکن است به روش قیاسی (Deduction) باشد، یا استقرایی (Induction) و البته مواردی دیگر هم قابل تصور است.
قیاس نسبت به استقرا استدلالی محکمتر است.
مغلطهها معمولا گزارههایی به ظاهر استنتاجی هستند که یک جای کارشان میلنگد: ممکن است ۱) فرضهایشان غلط باشد یا ۲) قوت منطقی بین فرض و حکم کمتر از حد قابلقبول باشد و یا اصلا ۳) خود حکم غلط باشد.
تشخیص مغلطه در حالت اول عمدتا با تشخیص عدم صدق فرض فراهم میشود، در حالت دوم با سنجش قوت منطقی و در حالت سوم با اثبات عدم صدق حکم.
به مثالهای زیر دقت کنید:
فرض ۱: تحزب در قرآن مورد نکوهش قرار گرفته است.
فرض ۲: یک مسلمان نباید از دستور قرآن سرپیچی کند.
حکم: پس تشکیل احزاب سیاسی کاری غیر اسلامی است.
(سوال: آیا معنی حزب در قرآن با معنی حزب در ادبیات سیاسی نوین یکی است؟ قوت منطقی بین فرض و حکم قابل قبول نیست)
فرض ۱: مفهومی به نام خوشبختی وجود دارد.
فرض ۲: ازدواج راهی است بهسوی خوشبختی.
حکم: پس مجردها باید ازدواج کنند.
(سوال: مفهومی به نام خوشبختی چه تعریفی دارد و چگونه میتوان تصدیق کرد هر کس ازدواج کرده خوشبخت شده؟، صدق فرضها قابل تبیین نیست).
فرض ۱: دموکراسی اشکالات بسیاری دارد.
فرض ۲: بسیاری از متفکران دموکراسی را نکوهش کردهاند.
حکم: پس حکومت دیکتاتوری خوب است.
(اثبات عدم صدق حکم امکانپذیر است و همچنین قوت منطقی بین فرض و حکم قابل قبول نیست. در مغلطه بالا میتوانید به جای دموکراسی بگذارید پزشکی مدرن و بهجای حکومت دیکتاتوری: طب سنتی).
بسیاری از ما ممکن است ناخواسته مغلطهبافی کنیم، اما خطر اصلی از جانب مغلطههای عامدانه است که معمولا بر پایهی شناخت دقیق دستاندرکاران این مغلطهسازی از خطاهای شناختی مخاطبان صورت میگیرد. تشخیص این نوع از مغلطهها بعضی اوقات واقعا سخت میشود. عمدهی رسانههای مطرح، در زمینهی تولید مغلطههای عامهپسند توانمندی قابلتوجهی دارند.
بحث در مورد مغلطهها یک مبحث کامل است که مجالی دیگر میطلبد.
پایان بخش دوم
#تفکر_انتقادی
@eventhorizon1
* مغلطه
اگرچه کمی بدبینانه است، اما دنیای معاصر دنیایی پر از مغلطهها است.
در منطق گزارهای، فرآیند استنتاج (Conclusion) عبارت است از یک یا چند گزاره بهعنوان فرض که با ابزار قوت منطقی میتوان گزارهای به نام حکم را از آنها نتیجه گرفت.
این استدلال ممکن است به روش قیاسی (Deduction) باشد، یا استقرایی (Induction) و البته مواردی دیگر هم قابل تصور است.
قیاس نسبت به استقرا استدلالی محکمتر است.
مغلطهها معمولا گزارههایی به ظاهر استنتاجی هستند که یک جای کارشان میلنگد: ممکن است ۱) فرضهایشان غلط باشد یا ۲) قوت منطقی بین فرض و حکم کمتر از حد قابلقبول باشد و یا اصلا ۳) خود حکم غلط باشد.
تشخیص مغلطه در حالت اول عمدتا با تشخیص عدم صدق فرض فراهم میشود، در حالت دوم با سنجش قوت منطقی و در حالت سوم با اثبات عدم صدق حکم.
به مثالهای زیر دقت کنید:
فرض ۱: تحزب در قرآن مورد نکوهش قرار گرفته است.
فرض ۲: یک مسلمان نباید از دستور قرآن سرپیچی کند.
حکم: پس تشکیل احزاب سیاسی کاری غیر اسلامی است.
(سوال: آیا معنی حزب در قرآن با معنی حزب در ادبیات سیاسی نوین یکی است؟ قوت منطقی بین فرض و حکم قابل قبول نیست)
فرض ۱: مفهومی به نام خوشبختی وجود دارد.
فرض ۲: ازدواج راهی است بهسوی خوشبختی.
حکم: پس مجردها باید ازدواج کنند.
(سوال: مفهومی به نام خوشبختی چه تعریفی دارد و چگونه میتوان تصدیق کرد هر کس ازدواج کرده خوشبخت شده؟، صدق فرضها قابل تبیین نیست).
فرض ۱: دموکراسی اشکالات بسیاری دارد.
فرض ۲: بسیاری از متفکران دموکراسی را نکوهش کردهاند.
حکم: پس حکومت دیکتاتوری خوب است.
(اثبات عدم صدق حکم امکانپذیر است و همچنین قوت منطقی بین فرض و حکم قابل قبول نیست. در مغلطه بالا میتوانید به جای دموکراسی بگذارید پزشکی مدرن و بهجای حکومت دیکتاتوری: طب سنتی).
بسیاری از ما ممکن است ناخواسته مغلطهبافی کنیم، اما خطر اصلی از جانب مغلطههای عامدانه است که معمولا بر پایهی شناخت دقیق دستاندرکاران این مغلطهسازی از خطاهای شناختی مخاطبان صورت میگیرد. تشخیص این نوع از مغلطهها بعضی اوقات واقعا سخت میشود. عمدهی رسانههای مطرح، در زمینهی تولید مغلطههای عامهپسند توانمندی قابلتوجهی دارند.
بحث در مورد مغلطهها یک مبحث کامل است که مجالی دیگر میطلبد.
پایان بخش دوم
#تفکر_انتقادی
@eventhorizon1
پیوستی بر بخش دوم تفکر انتقادی:
* توهم توطئه
واژه "تقلیلگرا" (Reductionist) امروزه بار معنایی منفی دارد. در بحث و جدل از این واژه برای تخریب طرف مقابل استفاده میشود. اما تقلیلگرایی همیشه بد نیست. اتفاقا در تحلیل یک سامانه یا سیستم که درجه پیچیدگی آن از حد مشخصی پایینتر است، شاید تقلیلگرایی همچنان بهترین روش باشد. تقلیلگرایی دکارتی- نیوتنی روش حل یک مسئله را به صورت شکستن تا حدممکن آن مسئله به اجزاء کوچکتر و سپس حل خردهمسئلهها میداند، کاری که در بسیاری از علوم همچنان رایج و صحیح است.
اما این تقلیلگرایی تا زمانی جوابگو است که پیچیدگی حاکم بر روابط بین اجزاء سامانه کمتر از یک سطح آستانه باشد به نحوی که این روابط در حد اتصال (interconnection) و ارتباط (interrelation) باقیمانده باشند. اکثر سامانههای انسانساز نظیر اتومبیل و تلفن همراه و ... از این نوعند و تقلیلگرایی در مورد آنها به خوبی جوابگو است. افزایش پیچیدگی از آستانه مذکور سبب پدیدار شدن نوع جدیدی از رابطه به نام تعامل (interaction) خواهد شد و در این حالت سامانه بهعنوان کل چیزی بیشتر از مجموعه اجزایش خواهد بود. بنابراین تقلیلگرایی کارکردش را از دست خواهد داد و باید به روشی کلگرا (holistic) به چنین سامانهای نگریست. بسیاری از سامانههای واقعی مانند نظامهای اقتصادی، سیاسی، روالهای تاریخی، سیستمهای بیولوژیکی و ... از این دست هستند.
توهم توطئه یا نظریههای توطئه (Conspiracy theory) رویکردهای تقلیلگرا با هدف توصیف سامانههای با پیچیدگی زیاد هستند و طببعی است که در محک آزمون و سنجش هیچگاه سربلند نخواهند بود.
در تحلیلگری سیاسی توهم توطئه عبارت است از تقلیل دادن علل حاکم بر یک فرآیند عظیم به فقط یک یا چند عامل. چنین نگاهی تعامل مجموعه پیچیدهای از متغیرها را نادیده میگیرد و بدیهی است که نگاه سنجیدهای نخواهد بود.
مثال نمادین چنین تفکری شخص "دایی جان ناپلئون" در داستان بلندی به همین نام و نوشتهی "ایرج پزشکزاد" است که پیش از انقلاب اسلامی سریالی هم به کارگردانی "ناصر تقوایی" با اقتباس از آن ساخته شد. دایی جان ناپلئون همیشه معتقد بود که کار کار انگلیسیها است.
بسیاری از کسانی که نظریههای توطئه ارائه میدهند خود از ضعف تحلیلشان آگاهند، اما لذت تصور اینکه بتوان پرونده یک فرآیند پیچیده را که گاهی خود تحلیلگران خبره هم در تبیین کامل آن ناتوانند، با یک توصیف بسیار ابتدایی در یک جمع خانوادگی یا حلقه دوستان کاملا بست، سبب میشود بر چنین تحلیلهایی پافشاری کنند.
امتداد چنین رویکردی در سطح کلان بیشتر نوعی انحراف عمدی و تابع کسب بازخورد رضایت مخاطبان عوام است که ترجیح میدهند مسائل پیچیده با تبیینهایی بسبار ساده بیان شوند که البته چنین تبیینهایی از واقعیت به دورند.
#تفکر_انتقادی
@eventhorizon1
* توهم توطئه
واژه "تقلیلگرا" (Reductionist) امروزه بار معنایی منفی دارد. در بحث و جدل از این واژه برای تخریب طرف مقابل استفاده میشود. اما تقلیلگرایی همیشه بد نیست. اتفاقا در تحلیل یک سامانه یا سیستم که درجه پیچیدگی آن از حد مشخصی پایینتر است، شاید تقلیلگرایی همچنان بهترین روش باشد. تقلیلگرایی دکارتی- نیوتنی روش حل یک مسئله را به صورت شکستن تا حدممکن آن مسئله به اجزاء کوچکتر و سپس حل خردهمسئلهها میداند، کاری که در بسیاری از علوم همچنان رایج و صحیح است.
اما این تقلیلگرایی تا زمانی جوابگو است که پیچیدگی حاکم بر روابط بین اجزاء سامانه کمتر از یک سطح آستانه باشد به نحوی که این روابط در حد اتصال (interconnection) و ارتباط (interrelation) باقیمانده باشند. اکثر سامانههای انسانساز نظیر اتومبیل و تلفن همراه و ... از این نوعند و تقلیلگرایی در مورد آنها به خوبی جوابگو است. افزایش پیچیدگی از آستانه مذکور سبب پدیدار شدن نوع جدیدی از رابطه به نام تعامل (interaction) خواهد شد و در این حالت سامانه بهعنوان کل چیزی بیشتر از مجموعه اجزایش خواهد بود. بنابراین تقلیلگرایی کارکردش را از دست خواهد داد و باید به روشی کلگرا (holistic) به چنین سامانهای نگریست. بسیاری از سامانههای واقعی مانند نظامهای اقتصادی، سیاسی، روالهای تاریخی، سیستمهای بیولوژیکی و ... از این دست هستند.
توهم توطئه یا نظریههای توطئه (Conspiracy theory) رویکردهای تقلیلگرا با هدف توصیف سامانههای با پیچیدگی زیاد هستند و طببعی است که در محک آزمون و سنجش هیچگاه سربلند نخواهند بود.
در تحلیلگری سیاسی توهم توطئه عبارت است از تقلیل دادن علل حاکم بر یک فرآیند عظیم به فقط یک یا چند عامل. چنین نگاهی تعامل مجموعه پیچیدهای از متغیرها را نادیده میگیرد و بدیهی است که نگاه سنجیدهای نخواهد بود.
مثال نمادین چنین تفکری شخص "دایی جان ناپلئون" در داستان بلندی به همین نام و نوشتهی "ایرج پزشکزاد" است که پیش از انقلاب اسلامی سریالی هم به کارگردانی "ناصر تقوایی" با اقتباس از آن ساخته شد. دایی جان ناپلئون همیشه معتقد بود که کار کار انگلیسیها است.
بسیاری از کسانی که نظریههای توطئه ارائه میدهند خود از ضعف تحلیلشان آگاهند، اما لذت تصور اینکه بتوان پرونده یک فرآیند پیچیده را که گاهی خود تحلیلگران خبره هم در تبیین کامل آن ناتوانند، با یک توصیف بسیار ابتدایی در یک جمع خانوادگی یا حلقه دوستان کاملا بست، سبب میشود بر چنین تحلیلهایی پافشاری کنند.
امتداد چنین رویکردی در سطح کلان بیشتر نوعی انحراف عمدی و تابع کسب بازخورد رضایت مخاطبان عوام است که ترجیح میدهند مسائل پیچیده با تبیینهایی بسبار ساده بیان شوند که البته چنین تبیینهایی از واقعیت به دورند.
#تفکر_انتقادی
@eventhorizon1
پیش بهسوی سنجشگرانهاندیشی (بخش نخست: پینوشتی بر کتاب "تفکر انتقادی")
امواج برتر (نخستین ماهنامه تخصصی علوم مهندسی برق)، سال ۱۹، شماره ۱۰۲، خرداد ۱۴۰۱، صفحه ۵۹-۵۸.
#سنجشگرانه_اندیشی
#تفکر_انتقادی
#تفکر_نقاد
@eventhorizon1
امواج برتر (نخستین ماهنامه تخصصی علوم مهندسی برق)، سال ۱۹، شماره ۱۰۲، خرداد ۱۴۰۱، صفحه ۵۹-۵۸.
#سنجشگرانه_اندیشی
#تفکر_انتقادی
#تفکر_نقاد
@eventhorizon1
پیش بهسوی سنجشگرانهاندیشی (بخش دوم: پینوشتی بر کتاب "جعبهابزار فيلسوف")
امواج برتر (نخستین ماهنامه تخصصی علوم مهندسی برق)، سال ۱۹، شماره ۱۰۳، شهريور ۱۴۰۱، صفحه ۵۳-۵۲.
#سنجشگرانه_اندیشی
#تفکر_انتقادی
#تفکر_نقاد
@eventhorizon1
امواج برتر (نخستین ماهنامه تخصصی علوم مهندسی برق)، سال ۱۹، شماره ۱۰۳، شهريور ۱۴۰۱، صفحه ۵۳-۵۲.
#سنجشگرانه_اندیشی
#تفکر_انتقادی
#تفکر_نقاد
@eventhorizon1
پیش بهسوی سنجشگرانهاندیشی (بخش سوم: پینوشتی بر کتاب "چگونه درباره چیزهای عجیب بیندیشیم؟")
امواج برتر (نخستین ماهنامه تخصصی علوم مهندسی برق)، سال ۱۹، شماره ۱۰۴، مهر و آبان ۱۴۰۱، صفحه ۵۹-۵۸.
#سنجشگرانه_اندیشی
#تفکر_انتقادی
#تفکر_نقاد
@eventhorizon1
امواج برتر (نخستین ماهنامه تخصصی علوم مهندسی برق)، سال ۱۹، شماره ۱۰۴، مهر و آبان ۱۴۰۱، صفحه ۵۹-۵۸.
#سنجشگرانه_اندیشی
#تفکر_انتقادی
#تفکر_نقاد
@eventhorizon1
پیش بهسوی سنجشگرانهاندیشی (بخش چهارم: پینوشتی بر کتاب "مهارتهای پایهای تفکر انتقادی")
امواج برتر (نخستین ماهنامه تخصصی علوم مهندسی برق)، سال ۲۰، شماره ۱۰۵، فروردین ۱۴۰۲، صفحه ۵۹-۵۸.
#سنجشگرانه_اندیشی
#تفکر_انتقادی
#تفکر_نقاد
@eventhorizon1
امواج برتر (نخستین ماهنامه تخصصی علوم مهندسی برق)، سال ۲۰، شماره ۱۰۵، فروردین ۱۴۰۲، صفحه ۵۹-۵۸.
#سنجشگرانه_اندیشی
#تفکر_انتقادی
#تفکر_نقاد
@eventhorizon1
پیش بهسوی سنجشگرانهاندیشی (بخش پنجم: پینوشتی بر کتاب "ذهن فریبکار شما")
امواج برتر (نخستین ماهنامه تخصصی علوم مهندسی برق)، سال ۲۰، شماره ۱۰۶، مرداد ۱۴۰۲، صفحه ۵۹-۵۸.
#سنجشگرانه_اندیشی
#تفکر_انتقادی
#تفکر_نقاد
@eventhorizon1
امواج برتر (نخستین ماهنامه تخصصی علوم مهندسی برق)، سال ۲۰، شماره ۱۰۶، مرداد ۱۴۰۲، صفحه ۵۹-۵۸.
#سنجشگرانه_اندیشی
#تفکر_انتقادی
#تفکر_نقاد
@eventhorizon1
پیش بهسوی سنجشگرانهاندیشی (بخش ششم: پینوشتی بر کتاب "مغز ما")
امواج برتر (نخستین ماهنامه تخصصی علوم مهندسی برق)، سال ۲۰، شماره ۱۰۷، شهریور ۱۴۰۲، صفحه ۵۵-۵۴.
#سنجشگرانه_اندیشی
#تفکر_انتقادی
#تفکر_نقاد
@eventhorizon1
امواج برتر (نخستین ماهنامه تخصصی علوم مهندسی برق)، سال ۲۰، شماره ۱۰۷، شهریور ۱۴۰۲، صفحه ۵۵-۵۴.
#سنجشگرانه_اندیشی
#تفکر_انتقادی
#تفکر_نقاد
@eventhorizon1
پیش بهسوی سنجشگرانهاندیشی (بخش هفتم و پایانی: پینوشتی بر کتاب "کتاب کار استدلال")
امواج برتر (نخستین ماهنامه تخصصی علوم مهندسی برق)، سال ۲۱، شماره ۱۰۸، مهر و آبان ۱۴۰۲، صفحه ۵۹-۵۸.
#سنجشگرانه_اندیشی
#تفکر_انتقادی
#تفکر_نقاد
@eventhorizon1
امواج برتر (نخستین ماهنامه تخصصی علوم مهندسی برق)، سال ۲۱، شماره ۱۰۸، مهر و آبان ۱۴۰۲، صفحه ۵۹-۵۸.
#سنجشگرانه_اندیشی
#تفکر_انتقادی
#تفکر_نقاد
@eventhorizon1
Towards the Critical Thinking.pdf
13.6 MB
پیش بهسوی سنجشگرانهاندیشی
(مجموعه هفت قسمت)
نوشته: ناصر حافظیمطلق
مجله امواج برتر (نخستین ماهنامه تخصصی علوم مهندسی برق)
#سنجشگرانه_اندیشی
#تفکر_انتقادی
#تفکر_نقاد
@eventhorizon1
(مجموعه هفت قسمت)
نوشته: ناصر حافظیمطلق
مجله امواج برتر (نخستین ماهنامه تخصصی علوم مهندسی برق)
#سنجشگرانه_اندیشی
#تفکر_انتقادی
#تفکر_نقاد
@eventhorizon1