Event Horizon
461 subscribers
1.05K photos
79 videos
41 files
118 links
یک اودیسۀ شخصی، در فراسوی امپراتوری کهکشانی

لینک کانال:
https://t.me/eventhorizon1

ارتباط با ادمین:
@nnhhmm
Download Telegram
درآمدي به اسطورهشناسي عصبي- تكاملي

1)
با اين نيت به سراغ اين كتاب رفته بودم كه شايد پاسخي براي تبديل يك شبه‌علم به علم پيدا كنم. براي مفاهيم مطرح روانشناسي كلاسيك از نوع فرويدي و يونگي و به‌ویژه دو عنوان "کهن‌الگو" و "ناخودآگاه جمعي" كه نه از آزمون‌پذیری علمي سربلند بيرون می‌آمد و نه ابطال‌پذيري پوپري، فرضيه‌اي داشتم كه شايد "اسطوره‌شناسی عصبي- تكاملي" می‌توانست آن را تأييد كند. البته اين شاخۀ جديد هنوز نوزاد است و نويسنده‌ي كتاب كاملاً به روش علمي وفادار مانده و لذا هنوز پاسخي قطعي براي سؤال من وجود ندارد، اما مطالب كتاب بسيار راهگشا بود، از اين بابت كه مي‌تواند زيرساختي براي تحليل “اسطوره‌هاي موازي” و پنجره‌اي براي مكاشفه بهتر آگاهي و خودآگاهي باشد. بازبيني نگاه "كاسيرر" به اسطوره و دوگانه‌ي تنش‌زاي "تفكر علمي" و "تفكر اسطوره‌اي" كه حداقل در ايران هنوز شديداً درگير آن هستيم، از نقاط قوت كتاب است و اين مي‌تواند ابتداي مسيري باشد كه مردمان همچنان اسطوره‌پسند را كمي به سمت تفكر انتقادي هل بدهد.

2)
بدنمندي (تنانگي) از نگاه "مرلو پونتي" و نقش آن در تطور اسطوره‌ها و به‌موازات آن نقش زبان و ابزار در اين تطور از آن دسته حرف‌هاي نابي است كه در كشور ما بوي تازگي دارد. البته نويسنده اگرچه ايده‌هاي "داماسيو" را به ميان آورده، سراغ ديدگاه‌هاي گران‌قدر "مارك جانسون" و "جرج ليكاف" نرفته و شايد رويكرد "فلسفۀ جسماني" به اسطوره را به پژوهشي ديگر موكول كرده باشد. جهان نه به آن‌گونه كه هست بلكه به آن‌گونه كه ذهن بدنمند ما آن را بازنمايي مي‌كند سراسر اسطوره‌اي است و تحليل اين تصور و بازنمود جنس ناب‌تري از ايدئاليسم آلماني از نوع كانتي و شوپنهاوري دارد. اينجا همان مسيري است كه اسطوره را نه‌ به‌عنوان علم، بلكه به‌عنوان موضوعي براي علم به جاده تحليل و اكتشاف می‌برد و از ارتفاعي بالاتر ذهن اسطوره‌ساز انسان انديشه‌ورز (ضمن احترام به نويسنده، من انديشه‌ورز را بيشتر از خردمند مي‌پسندم) را به‌مثابه محصول تكاملي چندشاخگي درخت‌گونه‌اي كه از نياكان پيشينش آغازشده زير عدسي موشكافي مي‌گذارد. اشاره به ايدۀ "طبيعت‌گرايي" از ديد "ادوارد ويلسون" از نقاط قوت اين موشكافي است.

3)
روش مورداستفاده در تحليل اسطوره‌هاي ايراني از زاويه‌ي عصبي تكاملي رويكرد نويني است كه البته شايد بتوان ريشه‌هاي ابتدايي آن را در دو اثر از "بهرام بيضايي" با نام‌هاي "ريشه‌يابي درخت كهن" و "هزارافسان كجاست؟" يافت. البته نويسنده كار خود را به "شاهنامه" و متون اوستايي محدود كرده و سراغ "هزار و يك شب" و متون مانوي و آثار مهري نرفته است. اشاراتي به "ريگ ودا" و آثار هندي- آريايي اوليه هم دارد. دوگانه جمشيد- ضحاك همچنان جاي پژوهش بيشتري دارد و شايد بتوان ريشۀ اين دوگانه را بسان بسياري ديگر از اسطوره‌هاي ملل در افسانه‌هاي اوليه ناشناخته‌اي كه حوالي سي‌هزار سال پيش مهاجران از آفريقا با خود به خاورميانه و بقيه جهان آوردند پيدا كرد. نويسنده وارد بحث ريشه‌يابي اين تراوشات ذهني مهاجران ساوانا نشده است.
اشارات نويسنده به مجموعه داستان‌هاي "اوديسه" اثر "آرتور سي. كلارك" نه‌فقط نشانگر وسعت مطالعات، كه بيشتر دغدغه‌مندي و جستجوگري او براي يافتن پاسخ‌هاي علمي است. در اين ميان و در كنار شرح ايده‌هاي "الياده"، "بهار"، "استراوس"، "ستاري"، "صفا"، "كريستين سن"، "مجيدزاده" و سايرين، جاي ارجاع به آثار "جوزف كمپل" خالي است.

4)
كتاب "درآمدي به اسطورهشناسي عصبي- تكاملي" به قلم پژوهشگر ارزنده "عبدالرضا ناصر مقدسي" در سال 1400 و در "نشر كرگدن" به چاپ رسيده است. به اعتقاد شخصي، ارزش اين اثر جداي از موضوعات جذاب و عميق آن و گذشته از دامنه وسيع مطالعات و تلاش ژرف نويسنده‌اش، به بومي بودن آن است. هر آن‌کس كه اندك علاقه‎‌اي به علوم شناختي، علوم اعصاب، روانشناسی تكاملي و اسطورهشناسي دارد، از خواندن اين كتاب بسيار لذت خواهد برد.

#درآمدي_به_اسطوره‌شناسي_عصبي_تكاملي
@MSbadrmoghadasi

@eventhorizon1