Forwarded from اتچ بات
🔲 #آنلاین
📽 #اختصاصی
▪️ مراسم رونمایی از کتاب انقلاب روژآوا
📹 گزارش از هەڤاڵ #ساسان_مهرابی
▪️ در این ویدئو "ارجان آیو بوگا" از نویسندگان کتاب انقلاب روژآوا در مورد فلسفە و ایدئولوژی رهبر خلقهای آزادیخواه " #عبدالە_اوجالان" و اهمیت آن در روژآوا سخن میگوید.
▪️حتما ببینید و نشر دهید!
◾️انقلاب روژآوا
https://telegram.me/joinchat/AAAAAEGYUdkL2XwKROwoLQ
📽 #اختصاصی
▪️ مراسم رونمایی از کتاب انقلاب روژآوا
📹 گزارش از هەڤاڵ #ساسان_مهرابی
▪️ در این ویدئو "ارجان آیو بوگا" از نویسندگان کتاب انقلاب روژآوا در مورد فلسفە و ایدئولوژی رهبر خلقهای آزادیخواه " #عبدالە_اوجالان" و اهمیت آن در روژآوا سخن میگوید.
▪️حتما ببینید و نشر دهید!
◾️انقلاب روژآوا
https://telegram.me/joinchat/AAAAAEGYUdkL2XwKROwoLQ
Telegram
attach 📎
🔲 #نهم_اکتبر
🚩 امروز نهم اکتبر هم زمان با سالروز اعدام جنایتکارانەی انقلابی افسانەای آمریکای لاتین #ارنستو_چەگوارا، هم چنین سالروز آغاز توطئەی بین الدولی علیە رهبر خلق های آزادیخواە #عبدالە_اوجالان است.
@Enqelabrojava
🚩 امروز نهم اکتبر هم زمان با سالروز اعدام جنایتکارانەی انقلابی افسانەای آمریکای لاتین #ارنستو_چەگوارا، هم چنین سالروز آغاز توطئەی بین الدولی علیە رهبر خلق های آزادیخواە #عبدالە_اوجالان است.
@Enqelabrojava
#کلام
✍ فراموش نکنیم که ارزش هیچ ابزار تولیدی، آنگونه که در بازار فروخته میشود نیست. حتی ابداع تکنولوژی یک کارخانه، حاصل خلاقیت مستعدانهی هزاران کاشف است. چگونه ارزش اینها را تعیین کرده و به چه کسی پرداخت خواهیم کرد؟ آیا نیاندیشیدن به سهم اجتماعی اینها، بدون نفی کامل اخلاق ممکن است؟ تقسیم این ارزش تاریخی ــ اجتماعی تنها بین دو نفر، آیا با عدالت همخوانی دارد؟ این در حالیست که خود این دو نفر دارای خانواده و محیط اجتماعی هستند. آیا خانوادهها و محیطهای اجتماعیشان هیچ حقی بر گردن این دو نفر، که از طرف آنها محافظت و پشتیبانی میشوند، ندارند؟ میتوانیم سؤالات بیشتری از این دست را و در ابعادی مهمتر بپرسیم. اما جهت نشان دادن اینکه دوگانگی سود ــ دستمزد تا چه حد مسئلهدار است، کافی میباشد.
اینبار رابطهی بین صاحبان سود و دستمزدبگیران را تنها به صورت بورژوا ــ پرولتر برقرار نماییم. ادعای اینکه این دو طبقه در مرحلهی ظهور، به مثابهی دو طبقهی انقلابی در برابر جامعهی قدیمی، جامعهی نوین را میسازند تا چه حد با واقعیات همخوان است؟ هیچ معادل [یا مصداقی] برای این هم پیمانی، در تاریخ وجود ندارد. نمونههایی مبنی بر اینکه آنها بعدها به اقتضای تضادی بنیادین با هم رویارو گردند و مرحلهای از درگیری ریشهای آغاز شود، چنان اندکاند که تعیین کننده نیستند. نمونههای موجود نیز تداوم سنت درگیریهای قدیمیاند. مقولهی برجستهای که در امور محسوس دیده میشود این است که کارگر همانند ضمیمه بودن برده به جسم فرعون، موقعیتی مشابه در مقابل بورژوا دارد. در طول تاریخ، بردگان هیچ کنش و اقدام موفقی در برابر اربابان خویش نداشتهاند. حتی اسپارتاکوس که بسیار از وی یاد میکنند، در نهایت امر عصیانگری بود که در آرزوی ارباب شدن بود. میدانیم که برنامهای متفاوتتر از این نداشت.
نبایستی فراموش کنیم که روابط «کارفرما ــ کارگر» میراث هزاران سالهی مناسبات «برده ــ ارباب» را به ارث برده است، با هزار و یک رشته به همدیگر وابستهاند و کارگران جز شورشهای انگشتشمار در برابر کارفرمایان، از قیامهای ریشهای و کسب پیروزی به دورند. روابط، غالبا بر اساس وابستگی به کارفرما ادامه یافتهاند. میدانیم رخدادهایی که بر آنها نام قیام کارگران اطلاق میشود نیز اکثرا نیمه روستاییاند و در برابر بیکار نمودن کارگران، از طرف آنان صورت گرفتهاند. قیامها، با تأثیرپذیریهای عمومی اجتماعی در ارتباطند. چیزی که بر رابطهی کارفرما ــ کارگر بازتاب مییابد نیز همین تأثیراتند. مورد مهمتر، مبارزهی حقطلبانه از طرف کارگر در برابر کارفرما نیست (گفتیم که مقولهای مسئلهدار است)؛ بلکه مبارزه در برابر پرولترشدن، همچنین کارگر یا بیکار بودن است. پرولتر نشدن، کارگر نگشتن و نپذیرفتن بیکاری، یک مبارزهی بامعناتر و اخلاقیتر اجتماعی است. نباید به هیچ وجه برده، سرف و کارگر را به عنوان یک فرد سرکوب شده، تعالی ببخشیم. برعکس، عمل و رابطهای که لازم است تعالی داده شود بایستی به شکل برده نشدن، سرف نشدن و کارگر نشدن فرموله گردد.
شناختن و شناساندن اربابان و سپس پیشنهاد مبارزه به خدمتکاران آنان، تمایل مشترک تمامی رویکردهای اپورتونیستی است. همین ذهنیتها هستند که در طول تاریخ، مبارزه در راه حق و زحمت را به هدر دادهاند. خلاصه اینکه با این اولین اصطلاحات «علمی» نه میتوان یک جامعهشناسی بامعنا را بنیاد نهاد و نه پیشبرد یک مبارزهی موفق اجتماعی ممکن است! در حین بیان این موارد، «کار، ارزش، سود و طبقه» را انکار نمینماییم، بلکه شیوهی استفاده از آنها را در زمینهی پایهریزی علم، صحیح نمیبینیم. میخواهم بگویم که جامعهشناسی اشتباهآمیزی پایهریزی شده است.
در حیات اقتصادی جامعه، جایگاه کاپیتالیسم در بالاترین طبقات قرار گرفته است. در سرآغاز، متکی بر انباشت سرمایه از راه انحصار قیمتها بر روی بازار و توسط تجار بزرگ است. سرمایه، به اقتضای تعریفش، عبارت از ارزشهای پولیای است که مستمرا بر حجم خویش میافزایند. به ویژه در برابر بازارهای دوری که بینشان تفاوت قیمت هنگفتی وجود دارد، اندوختههای عظیمی از ارزش را به غارت میبرد. دومین راه، ترقی یافتن از طریق بهره و تعهدی است در ازای فروشی که به عنوان فاینانس [ یا سرمایهی مالی] در اختیار دولت میگذارد. از حوزهها و دورانهای مهم دیگری که با توسل به آنها رشد و ترقی مییابد، استخراج معادن همچنین دوران قحطی و جنگ است.
✍ #عبدالە_اوجالان
📚 مانیفست، کتاب دوم/ بخش اول، #ص۲۲۳ و ۲۲۴
◾️انقلاب روژآوا
https://t.me/enqelabrojava
✍ فراموش نکنیم که ارزش هیچ ابزار تولیدی، آنگونه که در بازار فروخته میشود نیست. حتی ابداع تکنولوژی یک کارخانه، حاصل خلاقیت مستعدانهی هزاران کاشف است. چگونه ارزش اینها را تعیین کرده و به چه کسی پرداخت خواهیم کرد؟ آیا نیاندیشیدن به سهم اجتماعی اینها، بدون نفی کامل اخلاق ممکن است؟ تقسیم این ارزش تاریخی ــ اجتماعی تنها بین دو نفر، آیا با عدالت همخوانی دارد؟ این در حالیست که خود این دو نفر دارای خانواده و محیط اجتماعی هستند. آیا خانوادهها و محیطهای اجتماعیشان هیچ حقی بر گردن این دو نفر، که از طرف آنها محافظت و پشتیبانی میشوند، ندارند؟ میتوانیم سؤالات بیشتری از این دست را و در ابعادی مهمتر بپرسیم. اما جهت نشان دادن اینکه دوگانگی سود ــ دستمزد تا چه حد مسئلهدار است، کافی میباشد.
اینبار رابطهی بین صاحبان سود و دستمزدبگیران را تنها به صورت بورژوا ــ پرولتر برقرار نماییم. ادعای اینکه این دو طبقه در مرحلهی ظهور، به مثابهی دو طبقهی انقلابی در برابر جامعهی قدیمی، جامعهی نوین را میسازند تا چه حد با واقعیات همخوان است؟ هیچ معادل [یا مصداقی] برای این هم پیمانی، در تاریخ وجود ندارد. نمونههایی مبنی بر اینکه آنها بعدها به اقتضای تضادی بنیادین با هم رویارو گردند و مرحلهای از درگیری ریشهای آغاز شود، چنان اندکاند که تعیین کننده نیستند. نمونههای موجود نیز تداوم سنت درگیریهای قدیمیاند. مقولهی برجستهای که در امور محسوس دیده میشود این است که کارگر همانند ضمیمه بودن برده به جسم فرعون، موقعیتی مشابه در مقابل بورژوا دارد. در طول تاریخ، بردگان هیچ کنش و اقدام موفقی در برابر اربابان خویش نداشتهاند. حتی اسپارتاکوس که بسیار از وی یاد میکنند، در نهایت امر عصیانگری بود که در آرزوی ارباب شدن بود. میدانیم که برنامهای متفاوتتر از این نداشت.
نبایستی فراموش کنیم که روابط «کارفرما ــ کارگر» میراث هزاران سالهی مناسبات «برده ــ ارباب» را به ارث برده است، با هزار و یک رشته به همدیگر وابستهاند و کارگران جز شورشهای انگشتشمار در برابر کارفرمایان، از قیامهای ریشهای و کسب پیروزی به دورند. روابط، غالبا بر اساس وابستگی به کارفرما ادامه یافتهاند. میدانیم رخدادهایی که بر آنها نام قیام کارگران اطلاق میشود نیز اکثرا نیمه روستاییاند و در برابر بیکار نمودن کارگران، از طرف آنان صورت گرفتهاند. قیامها، با تأثیرپذیریهای عمومی اجتماعی در ارتباطند. چیزی که بر رابطهی کارفرما ــ کارگر بازتاب مییابد نیز همین تأثیراتند. مورد مهمتر، مبارزهی حقطلبانه از طرف کارگر در برابر کارفرما نیست (گفتیم که مقولهای مسئلهدار است)؛ بلکه مبارزه در برابر پرولترشدن، همچنین کارگر یا بیکار بودن است. پرولتر نشدن، کارگر نگشتن و نپذیرفتن بیکاری، یک مبارزهی بامعناتر و اخلاقیتر اجتماعی است. نباید به هیچ وجه برده، سرف و کارگر را به عنوان یک فرد سرکوب شده، تعالی ببخشیم. برعکس، عمل و رابطهای که لازم است تعالی داده شود بایستی به شکل برده نشدن، سرف نشدن و کارگر نشدن فرموله گردد.
شناختن و شناساندن اربابان و سپس پیشنهاد مبارزه به خدمتکاران آنان، تمایل مشترک تمامی رویکردهای اپورتونیستی است. همین ذهنیتها هستند که در طول تاریخ، مبارزه در راه حق و زحمت را به هدر دادهاند. خلاصه اینکه با این اولین اصطلاحات «علمی» نه میتوان یک جامعهشناسی بامعنا را بنیاد نهاد و نه پیشبرد یک مبارزهی موفق اجتماعی ممکن است! در حین بیان این موارد، «کار، ارزش، سود و طبقه» را انکار نمینماییم، بلکه شیوهی استفاده از آنها را در زمینهی پایهریزی علم، صحیح نمیبینیم. میخواهم بگویم که جامعهشناسی اشتباهآمیزی پایهریزی شده است.
در حیات اقتصادی جامعه، جایگاه کاپیتالیسم در بالاترین طبقات قرار گرفته است. در سرآغاز، متکی بر انباشت سرمایه از راه انحصار قیمتها بر روی بازار و توسط تجار بزرگ است. سرمایه، به اقتضای تعریفش، عبارت از ارزشهای پولیای است که مستمرا بر حجم خویش میافزایند. به ویژه در برابر بازارهای دوری که بینشان تفاوت قیمت هنگفتی وجود دارد، اندوختههای عظیمی از ارزش را به غارت میبرد. دومین راه، ترقی یافتن از طریق بهره و تعهدی است در ازای فروشی که به عنوان فاینانس [ یا سرمایهی مالی] در اختیار دولت میگذارد. از حوزهها و دورانهای مهم دیگری که با توسل به آنها رشد و ترقی مییابد، استخراج معادن همچنین دوران قحطی و جنگ است.
✍ #عبدالە_اوجالان
📚 مانیفست، کتاب دوم/ بخش اول، #ص۲۲۳ و ۲۲۴
◾️انقلاب روژآوا
https://t.me/enqelabrojava
#کلام
۱۵ آگوسـت میلاد و زندگـی نوینی برای خلق کـورد اسـت و تنـها به معنای آغاز جنگ گریلایی نیسـت؛اعلام جنگی مقدس اسـت.
۱۵ آگوسـت هویت بقای خلقمان اسـت. جنگ زنده سـاختن ارزشـهای مـادی و معنوی خلق کورد اسـت.
#عبدالە_اوجالان
#فرمانده_عگید
🔻انقلاب روژآوا
https://t.me/enqelabrojava
۱۵ آگوسـت میلاد و زندگـی نوینی برای خلق کـورد اسـت و تنـها به معنای آغاز جنگ گریلایی نیسـت؛اعلام جنگی مقدس اسـت.
۱۵ آگوسـت هویت بقای خلقمان اسـت. جنگ زنده سـاختن ارزشـهای مـادی و معنوی خلق کورد اسـت.
#عبدالە_اوجالان
#فرمانده_عگید
🔻انقلاب روژآوا
https://t.me/enqelabrojava
📖 #کلام
فاجعه، اینگونه آغاز شده است. روند متمایزسازی بهشت ــ جهنم، همپای نیروهای وضع کنندهی هیرارشی اجتماعی، از طرف هوش تحلیلی پیش میرود. در جامعهی هیرارشیک، یک مشت «مرد نیرومند» منجر به شکلگیری حیات متفاوتی از طریق خیال زندگی بهشتآسا و فراتر از جامعه میگردند، برای جامعهی فرودست نیز راه بر جهنمی میگشایند که دلیل ظهورش نیز فهمناپذیر است و مدام ژرفا مییابد.
اولین قربانیان مرد نیرومند، زنان بودهاند. پیوند نیرومند زنان با زندگی، هوش عاطفی طبیعی را در آنان پیشرفتهتر مینماید. زن در مقام مادرِ کودکان، با کار و زحماتش که آمیختهی آلام است، مسئول اساسی حیات اجتماعی میباشد. به اندازهای که متوجه زندگی است و آن را درک میکند، در زمینهی چگونگی تداوم آن از دانایی افزونی نیز برخوردار است. گردآورنده است؛ جمعآوری گیاهان هم نتیجهی هوش عاطفی است و هم یک اقتضای یادگیری از طبیعت. دادههای انسانشناختی نشان میدهند که اندوختهی اجتماعی در یک مقطع تاریخی طولانی پیرامون زن ــ مادر تحقق یافته، و زن ــ مادر به نوعی نقش مرکز غنا و ارزش را ایفا نموده است.
✍ #عبدالە_اوجالان
📚 مانیفست، کتاب دوم/ بخش اول
❑ انقلابــــ روژآوا
https://t.me/enqelabrojava
فاجعه، اینگونه آغاز شده است. روند متمایزسازی بهشت ــ جهنم، همپای نیروهای وضع کنندهی هیرارشی اجتماعی، از طرف هوش تحلیلی پیش میرود. در جامعهی هیرارشیک، یک مشت «مرد نیرومند» منجر به شکلگیری حیات متفاوتی از طریق خیال زندگی بهشتآسا و فراتر از جامعه میگردند، برای جامعهی فرودست نیز راه بر جهنمی میگشایند که دلیل ظهورش نیز فهمناپذیر است و مدام ژرفا مییابد.
اولین قربانیان مرد نیرومند، زنان بودهاند. پیوند نیرومند زنان با زندگی، هوش عاطفی طبیعی را در آنان پیشرفتهتر مینماید. زن در مقام مادرِ کودکان، با کار و زحماتش که آمیختهی آلام است، مسئول اساسی حیات اجتماعی میباشد. به اندازهای که متوجه زندگی است و آن را درک میکند، در زمینهی چگونگی تداوم آن از دانایی افزونی نیز برخوردار است. گردآورنده است؛ جمعآوری گیاهان هم نتیجهی هوش عاطفی است و هم یک اقتضای یادگیری از طبیعت. دادههای انسانشناختی نشان میدهند که اندوختهی اجتماعی در یک مقطع تاریخی طولانی پیرامون زن ــ مادر تحقق یافته، و زن ــ مادر به نوعی نقش مرکز غنا و ارزش را ایفا نموده است.
✍ #عبدالە_اوجالان
📚 مانیفست، کتاب دوم/ بخش اول
❑ انقلابــــ روژآوا
https://t.me/enqelabrojava
📖 #کلام
قدمت آسیمیله شدن فرهنگ از طرف قدرت، به دوران تأسیس هیرارشیها برمیگردد. ابزار اساسی مدیریت است. اگر هژمونی فرهنگی نباشد، نمیتوانند انحصارات موجود در عرصهی اقتصاد و قدرت را مدیریت نمایند. نظامهای متکی بر فشار و استثمار، از طریق غارتهایی که صورت میدهند نهایتا با زور بتوانند در برههای کوتاهمدت موجودیت خویش را پابرجا نگه دارند که وقتی چیزی برای چپاول و غارت باقی نماند، یا با همدیگر گلاویز می شوند یا فرو میپاشند و نابود میگردند.
نقش فرهنگ در تمدن کاپیتالیستی، امری حیاتی است. فرهنگ به مثابهی تجمع ذهنیتی تمامی عرصههای اجتماعی، ابتدا آسیمیله گردانده شده (منطبق ساختن آن با نظام قدرت اقتصادی و سیاسی) و سپس برای انتقال وسیع و پُر شدت و حدت آن به تمامی اجتماعات جهان (ملتها، خلقها، دولت ــ ملتها، جوامع مدنی و شرکتها) به صورت یک صنعت در آورده شده است. حوزههای مشخصی نظیر ادبیات، علم، فلسفه، سایر حوزههای هنری، تاریخ، دین و حقوق به صورت ابژه در آورده شده و از آن طریق به کالا تبدیل میشوند. ابزارهایی نظیر کتاب، فیلم، روزنامه، تلویزیون، اینترنت و رادیو به منزلهی مواد این صنعت، کارکرد مییابند. در ارتباط با این مسئله، کالاهای فرهنگی ضمن گشودن راه بر روی یک سود هنگفت مادّی، در زمینهی تحقق اسارت ذهنیتی در ابعادی که نظیر آن در تاریخ دیده نشده است، همچنین تشکیل طبقه، ملت، عشیره و همه نوع جماعتِ بدتر از گاو، تودهای عاری از معنا و خلاصه بیشکل ( بی ریخت، Amorf)، فاقد فرم و با اشتهایی میمونوار، نقش ویژهی مخرب بنیادینشان را ایفا مینمایند. بانیان اساسیاش، دولت ــ ملتها، شرکتهای گلوبال و انحصارهای رسانهای هستند. هیچ چیزی از جامعه به آنها مربوط نیست، الا کسب پول و مصرف آن. حتی محروم شدهترین اقشار را نیز به حالتی درآوردهاند که به غیر از کسب سود بسیار و زندگی مطابق میل خویش، به چیز دیگری نمیاندیشند.
دقت کنیم که از محرومیت به عنوان یک پدیدهی فرهنگی استفاده میشود. اینکه حتی در دوران قرون وسطی که آن را نمیپسندیم نیز محرومیت را به عنوان انگیزهی شورش تلقی میکردند؛ اما تحت هژمونی فرهنگی رسمی، دستیابی به دستمزد به صورت هدف در آورده شده است، نشان از پیروزی فرهنگی نظام دارد.
وخیمترین جنبهی اسارت ناشی از حاکمیتی که با توأمانی صنعت فرهنگ و صنعت سکس برقرار میگردد، این است که داوطلبانه با آن به سر برده میشود و حتی «انفجار آزادی» نامیده میشود. قطعا این قویترین تکیهگاه و ابزار مشروعیتیابی نهاد مدیریت است. مرحلهی امپراطوری کاپیتالیسم تنها با توسل به توسعهی صنعت فرهنگی ممکن میگردد. بنابراین مبارزه در برابر هژمونیگرایی فرهنگی نیازمند دشوارترین مبارزهی ذهنیتی است. تا زمانی که در برابر جَنگ فرهنگی نظام که از طریق فتح، همگونسازی و صنعتی کردن آن را برپا مینماید، مبارزه را هم از نظر محتوا و هم فرم توسعه ندهیم و سازماندهی ننماییم، هیچ یک از مبارزات آزادیخواهانه، مساواتجویانه و دموکراتیک شانس موفقیت نخواهد داشت. در دفاعیاتم با نام «جامعهشناسی آزادی» سعی خواهم کرد مسائلی از این دست را به گونهای وسیع مورد بحث قرار دهم.
ورزش، از سرآغاز تاکنون، به مثابهی بازیای تدارکاتی جهت مشارکت در جامعه، کارایی یافته است. بازیهای ورزشی جهت مشارکتی موفقیتآمیز در زندگی، ترتیب داده میشوند. به نوعی تمرینی جهت اجتماعی بودن هستند. در برابر این امر، به ویژه از دوران فرسایش امپراطوری روم بدینسو میبینیم که ورزش آغاز به صنعتی شدن مینماید. نهاد گلادیاتوری اینگونه است.
کاپیتالیسم از همان سرآغاز، با ترویج صنعتی کردن ورزشی که جوهر آماتورش را تخریب کرده و به صورت شغلی حرفهای درآورده، آن را با قدرت عجین ساخته است. این حوزهی تخدیر مهم دیگری است که به صورت کالا در آورده شده.
✍ #عبدالە_اوجالان
📚 مانیفست، کتاب دوم/ بخش اول،
❑ انقلابــــ روژآوا
https://t.me/enqelabrojava
قدمت آسیمیله شدن فرهنگ از طرف قدرت، به دوران تأسیس هیرارشیها برمیگردد. ابزار اساسی مدیریت است. اگر هژمونی فرهنگی نباشد، نمیتوانند انحصارات موجود در عرصهی اقتصاد و قدرت را مدیریت نمایند. نظامهای متکی بر فشار و استثمار، از طریق غارتهایی که صورت میدهند نهایتا با زور بتوانند در برههای کوتاهمدت موجودیت خویش را پابرجا نگه دارند که وقتی چیزی برای چپاول و غارت باقی نماند، یا با همدیگر گلاویز می شوند یا فرو میپاشند و نابود میگردند.
نقش فرهنگ در تمدن کاپیتالیستی، امری حیاتی است. فرهنگ به مثابهی تجمع ذهنیتی تمامی عرصههای اجتماعی، ابتدا آسیمیله گردانده شده (منطبق ساختن آن با نظام قدرت اقتصادی و سیاسی) و سپس برای انتقال وسیع و پُر شدت و حدت آن به تمامی اجتماعات جهان (ملتها، خلقها، دولت ــ ملتها، جوامع مدنی و شرکتها) به صورت یک صنعت در آورده شده است. حوزههای مشخصی نظیر ادبیات، علم، فلسفه، سایر حوزههای هنری، تاریخ، دین و حقوق به صورت ابژه در آورده شده و از آن طریق به کالا تبدیل میشوند. ابزارهایی نظیر کتاب، فیلم، روزنامه، تلویزیون، اینترنت و رادیو به منزلهی مواد این صنعت، کارکرد مییابند. در ارتباط با این مسئله، کالاهای فرهنگی ضمن گشودن راه بر روی یک سود هنگفت مادّی، در زمینهی تحقق اسارت ذهنیتی در ابعادی که نظیر آن در تاریخ دیده نشده است، همچنین تشکیل طبقه، ملت، عشیره و همه نوع جماعتِ بدتر از گاو، تودهای عاری از معنا و خلاصه بیشکل ( بی ریخت، Amorf)، فاقد فرم و با اشتهایی میمونوار، نقش ویژهی مخرب بنیادینشان را ایفا مینمایند. بانیان اساسیاش، دولت ــ ملتها، شرکتهای گلوبال و انحصارهای رسانهای هستند. هیچ چیزی از جامعه به آنها مربوط نیست، الا کسب پول و مصرف آن. حتی محروم شدهترین اقشار را نیز به حالتی درآوردهاند که به غیر از کسب سود بسیار و زندگی مطابق میل خویش، به چیز دیگری نمیاندیشند.
دقت کنیم که از محرومیت به عنوان یک پدیدهی فرهنگی استفاده میشود. اینکه حتی در دوران قرون وسطی که آن را نمیپسندیم نیز محرومیت را به عنوان انگیزهی شورش تلقی میکردند؛ اما تحت هژمونی فرهنگی رسمی، دستیابی به دستمزد به صورت هدف در آورده شده است، نشان از پیروزی فرهنگی نظام دارد.
وخیمترین جنبهی اسارت ناشی از حاکمیتی که با توأمانی صنعت فرهنگ و صنعت سکس برقرار میگردد، این است که داوطلبانه با آن به سر برده میشود و حتی «انفجار آزادی» نامیده میشود. قطعا این قویترین تکیهگاه و ابزار مشروعیتیابی نهاد مدیریت است. مرحلهی امپراطوری کاپیتالیسم تنها با توسل به توسعهی صنعت فرهنگی ممکن میگردد. بنابراین مبارزه در برابر هژمونیگرایی فرهنگی نیازمند دشوارترین مبارزهی ذهنیتی است. تا زمانی که در برابر جَنگ فرهنگی نظام که از طریق فتح، همگونسازی و صنعتی کردن آن را برپا مینماید، مبارزه را هم از نظر محتوا و هم فرم توسعه ندهیم و سازماندهی ننماییم، هیچ یک از مبارزات آزادیخواهانه، مساواتجویانه و دموکراتیک شانس موفقیت نخواهد داشت. در دفاعیاتم با نام «جامعهشناسی آزادی» سعی خواهم کرد مسائلی از این دست را به گونهای وسیع مورد بحث قرار دهم.
ورزش، از سرآغاز تاکنون، به مثابهی بازیای تدارکاتی جهت مشارکت در جامعه، کارایی یافته است. بازیهای ورزشی جهت مشارکتی موفقیتآمیز در زندگی، ترتیب داده میشوند. به نوعی تمرینی جهت اجتماعی بودن هستند. در برابر این امر، به ویژه از دوران فرسایش امپراطوری روم بدینسو میبینیم که ورزش آغاز به صنعتی شدن مینماید. نهاد گلادیاتوری اینگونه است.
کاپیتالیسم از همان سرآغاز، با ترویج صنعتی کردن ورزشی که جوهر آماتورش را تخریب کرده و به صورت شغلی حرفهای درآورده، آن را با قدرت عجین ساخته است. این حوزهی تخدیر مهم دیگری است که به صورت کالا در آورده شده.
✍ #عبدالە_اوجالان
📚 مانیفست، کتاب دوم/ بخش اول،
❑ انقلابــــ روژآوا
https://t.me/enqelabrojava
📖 #کلام
در اعصار جامعهی قبل از تمدن، اولین سازماندهی زور و خشونت از طرف «مرد نیرومند» تنها حیوانات را به دام نیانداخت. همان سازمان به اندوختهی خانواده ــ کلان که محصول کار و زحمت عاطفی و نور چشم زنان بود نیز چشم طمع دوخته بود. این، اولین سازماندهی جدی زور و خشونت و اولین غارت اقتصاد خانگی بود. چیزی که تصاحب گشت خود زن، فرزندان و سایر منسوبان هم خونش؛ همچنین اندوختهی فرهنگ مادی و معنوی همگی آنان بود. در تمامی جوامعی که در مراحل مشابه به سر میبرند، میبینیم که سازمانبندی زورمدارانهی شَمَنِ پروتو ــ کاهن، شیخ صاحب تجربه و مرد نیرومند بر این مبنا دست به دست هم داده و اولین و به لحاظ پیشینه طولانیمدتترین نیروی پدرسالار هیرارشیک (مدیریت مقدس) تاریخ را تشکیل میدهند. آشکار است که این هیرارشی تا دوران طبقاتی گشتن، شهرنشینی و دولتی شدن، در حیات اجتماعی و اقتصادی نقش تعیین کنندهای بازی نموده است.
✍ #عبدالە_اوجالان
📚 مانیفست تمدن دمکراتیک، کتاب دوم
❑ انقلابــــ روژآوا
https://t.me/enqelabrojava
در اعصار جامعهی قبل از تمدن، اولین سازماندهی زور و خشونت از طرف «مرد نیرومند» تنها حیوانات را به دام نیانداخت. همان سازمان به اندوختهی خانواده ــ کلان که محصول کار و زحمت عاطفی و نور چشم زنان بود نیز چشم طمع دوخته بود. این، اولین سازماندهی جدی زور و خشونت و اولین غارت اقتصاد خانگی بود. چیزی که تصاحب گشت خود زن، فرزندان و سایر منسوبان هم خونش؛ همچنین اندوختهی فرهنگ مادی و معنوی همگی آنان بود. در تمامی جوامعی که در مراحل مشابه به سر میبرند، میبینیم که سازمانبندی زورمدارانهی شَمَنِ پروتو ــ کاهن، شیخ صاحب تجربه و مرد نیرومند بر این مبنا دست به دست هم داده و اولین و به لحاظ پیشینه طولانیمدتترین نیروی پدرسالار هیرارشیک (مدیریت مقدس) تاریخ را تشکیل میدهند. آشکار است که این هیرارشی تا دوران طبقاتی گشتن، شهرنشینی و دولتی شدن، در حیات اجتماعی و اقتصادی نقش تعیین کنندهای بازی نموده است.
✍ #عبدالە_اوجالان
📚 مانیفست تمدن دمکراتیک، کتاب دوم
❑ انقلابــــ روژآوا
https://t.me/enqelabrojava
📖 #کلام
اساسا [آن دسته از] کنجکاویهایم در مورد زندگی که از آنها تعبیر به کنجکاویهای پیش از دبستان میشود، پشت سر گذاشته نشدهاند. هنوز هم مانند آن دوران هستم. در درون مرزهایی که کاپیتالیسم ترسیم کرده بزرگ نمیشوم. هنگامی که در آن مرزها میمانی، گویی یا بایست زندگیای متقلبانه داشت یا اینکه کوتولگی امری گریزناپذیر خواهد بود. و یا همهاش: شبیهشدگی، تقلب، کوتولگی، فریبکاری، بیوجدانی، پلیدی و جهالت. اما باید زندگی را فراتر از تمامی ارزشها تلقی نمود. وظیفهی اساسی کسی که خواهان صحیح زیستن است نیز درک زندگی است. توان درک، زندگیست. توان زیستن، برای درک کردن است. تصور نمیکنم که کیهان تفسیر دیگری غیر از این داشته باشد. هر چند تحقق معنای مطلق چنان دشوار است که غیر ممکن مینماید، اصرار دارم [همان] واقعیتی است که حیات را پیش میبرد. هیچ نیرویی نمیتواند قویتر از نیروی معنا باشد، یا اینکه نمیتواند در برابر معنا از وضعیت قدرتنماییهای متقلبانه خلاصی یابد.
✍ #عبدالە_اوجالان
📚 مانیفست تمدن دمکراتیک
❑ انقلابــــ روژآوا
https://t.me/enqelabrojava
اساسا [آن دسته از] کنجکاویهایم در مورد زندگی که از آنها تعبیر به کنجکاویهای پیش از دبستان میشود، پشت سر گذاشته نشدهاند. هنوز هم مانند آن دوران هستم. در درون مرزهایی که کاپیتالیسم ترسیم کرده بزرگ نمیشوم. هنگامی که در آن مرزها میمانی، گویی یا بایست زندگیای متقلبانه داشت یا اینکه کوتولگی امری گریزناپذیر خواهد بود. و یا همهاش: شبیهشدگی، تقلب، کوتولگی، فریبکاری، بیوجدانی، پلیدی و جهالت. اما باید زندگی را فراتر از تمامی ارزشها تلقی نمود. وظیفهی اساسی کسی که خواهان صحیح زیستن است نیز درک زندگی است. توان درک، زندگیست. توان زیستن، برای درک کردن است. تصور نمیکنم که کیهان تفسیر دیگری غیر از این داشته باشد. هر چند تحقق معنای مطلق چنان دشوار است که غیر ممکن مینماید، اصرار دارم [همان] واقعیتی است که حیات را پیش میبرد. هیچ نیرویی نمیتواند قویتر از نیروی معنا باشد، یا اینکه نمیتواند در برابر معنا از وضعیت قدرتنماییهای متقلبانه خلاصی یابد.
✍ #عبدالە_اوجالان
📚 مانیفست تمدن دمکراتیک
❑ انقلابــــ روژآوا
https://t.me/enqelabrojava
📖 #کلام
محکوم نمودنم به زندگی در زندان تک نفرهی جزیرهی امرالی توسط محافظان نظام سرمایهداری به شکلی بسیار نظاممند و بدتر از به زنجیر کشانیدن پرومتئوس در صخرههای قفقاز به دست زئوس، درک شخصیت نظامستیز مرا اجباری میگرداند. تا زمانی که این واقعیات تاریخی دوباره یادآوری و تحلیل نگردند، نمیتوانیم معنای آن را درک نماییم.
✍ #عبدالە_اوجالان
📚 مانیفست تمدن دمکراتیک، کتاب دوم
❑ انقلابــــ روژآوا
https://t.me/enqelabrojava
محکوم نمودنم به زندگی در زندان تک نفرهی جزیرهی امرالی توسط محافظان نظام سرمایهداری به شکلی بسیار نظاممند و بدتر از به زنجیر کشانیدن پرومتئوس در صخرههای قفقاز به دست زئوس، درک شخصیت نظامستیز مرا اجباری میگرداند. تا زمانی که این واقعیات تاریخی دوباره یادآوری و تحلیل نگردند، نمیتوانیم معنای آن را درک نماییم.
✍ #عبدالە_اوجالان
📚 مانیفست تمدن دمکراتیک، کتاب دوم
❑ انقلابــــ روژآوا
https://t.me/enqelabrojava
📖 #کلام
"چگونە باید زیست؟" پرسشی است کە بە اندازەی نان و آب و هوا بە آن احساس نیاز میشود. حیاتی کە متعلق بە ساختار الیگاریشی باشد، اساسا حیات نیست. زندگی انسانی در کوردستان از هزار و یک طریق متوقف گشتە است. آنچە کە زندە نامیدە میشود، مُردە است، آنچە کە زندگی نامیدە میشود زندان است، چیزی کە شرافت نامیدە میشود پستی شرمآوری است. تجمع مُردەهای سرپا!! میهن و خلقی کە با تمام خصوصیاتاش نابود گشتە است.... یکی از معضلات مبارزە ملی ــ دمکراتیک کوردستان، وظیفە فهماندن ماهیت زندگی بە "مردەهای سرپا" است.
✍ #عبدالە_اوجالان
📚 چگونە باید زیست
❑ انقلابــــ روژآوا
https://t.me/enqelabrojava
"چگونە باید زیست؟" پرسشی است کە بە اندازەی نان و آب و هوا بە آن احساس نیاز میشود. حیاتی کە متعلق بە ساختار الیگاریشی باشد، اساسا حیات نیست. زندگی انسانی در کوردستان از هزار و یک طریق متوقف گشتە است. آنچە کە زندە نامیدە میشود، مُردە است، آنچە کە زندگی نامیدە میشود زندان است، چیزی کە شرافت نامیدە میشود پستی شرمآوری است. تجمع مُردەهای سرپا!! میهن و خلقی کە با تمام خصوصیاتاش نابود گشتە است.... یکی از معضلات مبارزە ملی ــ دمکراتیک کوردستان، وظیفە فهماندن ماهیت زندگی بە "مردەهای سرپا" است.
✍ #عبدالە_اوجالان
📚 چگونە باید زیست
❑ انقلابــــ روژآوا
https://t.me/enqelabrojava
🔊 سخن روز
تعــلق بە چنـین خلقـی [خلق کورد] تلـــخ است، اما گــــریز از آن نیــــز نامــردمی!
#عبدالە_اوجالان
❑ انقلابــــ روژآوا
t.me/enqelabrojava
تعــلق بە چنـین خلقـی [خلق کورد] تلـــخ است، اما گــــریز از آن نیــــز نامــردمی!
#عبدالە_اوجالان
❑ انقلابــــ روژآوا
t.me/enqelabrojava
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
🔳 برنامه ویژه ویرا در سالگرد ۱۵ آگوسـت و رستاخیز #فرمانده_عگید
رهبر آپو #عبدالە_اوجالان میگوید: ۱۵ آگوسـت میلاد و زندگـی نوینی برای خلق کـورد اسـت و تنـها به معنای آغاز جنگ گریلایی نیسـت؛ اعلام جنگی مقدس اسـت.
۱۵ آگوسـت هویت بقای خلقمان اسـت. جنگ زنده سـاختن ارزشـهای مـادی و معنوی خلق کورد اسـت.
درست زمانی که جمهوری ترکیه تصور میکرد کوردها برای همیشه توان بلند کردن سرشان را ندارند، صدای غرش گلولهها در آسمان فاشیسم پیچید و خواب فاشیست-دوستان را پریشان کرد.
بیست و چهارم مردادماه سال ١٣۶٣ برابر با پانزدهم آگوست ١٩٨۴ ارتش آزادیبخش کوردستان دو پایگاه نظامی ترکیه را در اروح سِرت و شمذینان هدف قرار داد. این آغاز مبارزه مسلحانه پ.ک.ک به رهبری اوجالان برای نجات یک خلق از چنگال خونین نسلکشی بود. فرماندهی عملیات در اروح سرت را معصوم کورکماز فرمانده اسطورەای خلق کورد معروف به عگید بر عهده داشت.
مهمانان برنامە:
روزرین کمانگر
بسی شاماری
مجری: نگین شیخالاسلامی
❑ انقلابــــ روژآوا
t.me/enqelabrojava
رهبر آپو #عبدالە_اوجالان میگوید: ۱۵ آگوسـت میلاد و زندگـی نوینی برای خلق کـورد اسـت و تنـها به معنای آغاز جنگ گریلایی نیسـت؛ اعلام جنگی مقدس اسـت.
۱۵ آگوسـت هویت بقای خلقمان اسـت. جنگ زنده سـاختن ارزشـهای مـادی و معنوی خلق کورد اسـت.
درست زمانی که جمهوری ترکیه تصور میکرد کوردها برای همیشه توان بلند کردن سرشان را ندارند، صدای غرش گلولهها در آسمان فاشیسم پیچید و خواب فاشیست-دوستان را پریشان کرد.
بیست و چهارم مردادماه سال ١٣۶٣ برابر با پانزدهم آگوست ١٩٨۴ ارتش آزادیبخش کوردستان دو پایگاه نظامی ترکیه را در اروح سِرت و شمذینان هدف قرار داد. این آغاز مبارزه مسلحانه پ.ک.ک به رهبری اوجالان برای نجات یک خلق از چنگال خونین نسلکشی بود. فرماندهی عملیات در اروح سرت را معصوم کورکماز فرمانده اسطورەای خلق کورد معروف به عگید بر عهده داشت.
مهمانان برنامە:
روزرین کمانگر
بسی شاماری
مجری: نگین شیخالاسلامی
❑ انقلابــــ روژآوا
t.me/enqelabrojava
📖 #کلام
"چگونە باید زیست؟" پرسشی است کە بە اندازەی نان و آب و هوا بە آن احساس نیاز میشود. حیاتی کە متعلق بە ساختار الیگاریشی باشد، اساسا حیات نیست. زندگی انسانی در کوردستان از هزار و یک طریق متوقف گشتە است. آنچە کە زندە نامیدە میشود، مُردە است، آنچە کە زندگی نامیدە میشود زندان است، چیزی کە شرافت نامیدە میشود پستی شرمآوری است. تجمع مُردەهای سرپا!! میهن و خلقی کە با تمام خصوصیاتاش نابود گشتە است... . یکی از معضلات مبارزەی ملی ــ دمکراتیک کوردستان، وظیفە فهماندن ماهیت زندگی بە "مُردەهای سرپا" است.
✍ #عبدالە_اوجالان
📚 چگونە باید زیست
❑ انقلابــــ روژآوا
https://t.me/enqelabrojava
"چگونە باید زیست؟" پرسشی است کە بە اندازەی نان و آب و هوا بە آن احساس نیاز میشود. حیاتی کە متعلق بە ساختار الیگاریشی باشد، اساسا حیات نیست. زندگی انسانی در کوردستان از هزار و یک طریق متوقف گشتە است. آنچە کە زندە نامیدە میشود، مُردە است، آنچە کە زندگی نامیدە میشود زندان است، چیزی کە شرافت نامیدە میشود پستی شرمآوری است. تجمع مُردەهای سرپا!! میهن و خلقی کە با تمام خصوصیاتاش نابود گشتە است... . یکی از معضلات مبارزەی ملی ــ دمکراتیک کوردستان، وظیفە فهماندن ماهیت زندگی بە "مُردەهای سرپا" است.
✍ #عبدالە_اوجالان
📚 چگونە باید زیست
❑ انقلابــــ روژآوا
https://t.me/enqelabrojava
🚩 #باکور
🔳 محکومیت تحمیل انزوای امرالی در پارلمان ترکیە
❑ فراکسیون حزب دمکراتیک خلقها با شعار "انزوا جنایت علیە بشریت است"، در مقابل تحمیل و تشدید انزوا بر رهبر خلق کورد، #عبدالە_اوجالان اعتراض کرد.
⬇️ ادامه در کامنت ⬇️
@enqelabrojava
🔳 محکومیت تحمیل انزوای امرالی در پارلمان ترکیە
❑ فراکسیون حزب دمکراتیک خلقها با شعار "انزوا جنایت علیە بشریت است"، در مقابل تحمیل و تشدید انزوا بر رهبر خلق کورد، #عبدالە_اوجالان اعتراض کرد.
⬇️ ادامه در کامنت ⬇️
@enqelabrojava
📖 #کلام
زن در مسئلهی کشانیده شدنش به طبقهی زیرین اجتماعی در ۲۰۰۰ ق.م، از لحاظ زبان و فرهنگ نیز دچار شکست و تحقیر عظیمی میشود. در بردگی زنان ــ به منزلهی جنس که در فرهنگ مادی و معنوی تمدن قبل از بردگی مرد و قبیله میآید ــ زن حقیقتا به مثابهی عمیقترین و زیرینترین طبقهی بردگی، تحت موقعیتی شکست خورده، تحقیر شده، به خاموشی گراییده، نفرین کشته و مرگبار قرار داده شده است. «ضعیفگی» و «مرد ــ شوهر» که دارای صلاحیت و اختیار بیحد و مرز در حق زن است، بر روی این بستر فرهنگی رشد مینماید. تداوم تاکنونی موقعیت زنان در میان اعراب و جوامع خاورمیانهای که بستر فرهنگی مشترکی دارند، صحت این ارزیابی را تصدیق مینمایند. جنایتهای ناموسی، عنصر بسیار کوچکی از همین فرهنگ میباشند.
✍ #عبدالە_اوجالان
📚 مانیفست، کتاب دوم/ بخش دوم
❑ انقلابــــ روژآوا
https://t.me/enqelabrojava
زن در مسئلهی کشانیده شدنش به طبقهی زیرین اجتماعی در ۲۰۰۰ ق.م، از لحاظ زبان و فرهنگ نیز دچار شکست و تحقیر عظیمی میشود. در بردگی زنان ــ به منزلهی جنس که در فرهنگ مادی و معنوی تمدن قبل از بردگی مرد و قبیله میآید ــ زن حقیقتا به مثابهی عمیقترین و زیرینترین طبقهی بردگی، تحت موقعیتی شکست خورده، تحقیر شده، به خاموشی گراییده، نفرین کشته و مرگبار قرار داده شده است. «ضعیفگی» و «مرد ــ شوهر» که دارای صلاحیت و اختیار بیحد و مرز در حق زن است، بر روی این بستر فرهنگی رشد مینماید. تداوم تاکنونی موقعیت زنان در میان اعراب و جوامع خاورمیانهای که بستر فرهنگی مشترکی دارند، صحت این ارزیابی را تصدیق مینمایند. جنایتهای ناموسی، عنصر بسیار کوچکی از همین فرهنگ میباشند.
✍ #عبدالە_اوجالان
📚 مانیفست، کتاب دوم/ بخش دوم
❑ انقلابــــ روژآوا
https://t.me/enqelabrojava
📖 #کلام
محکوم نمودنم به زندگی در زندان تک نفرهی جزیرهی امرالی توسط محافظان نظام سرمایهداری به شکلی بسیار نظاممند و بدتر از به زنجیر کشانیدن پرومتئوس در صخرههای قفقاز به دست زئوس، درک شخصیت نظامستیز مرا اجباری میگرداند. تا زمانی که این واقعیات تاریخی دوباره یادآوری و تحلیل نگردند، نمیتوانیم معنای آن را درک نماییم.
✍ #عبدالە_اوجالان
📚 مانیفست تمدن دمکراتیک، کتاب دوم
ـــــــــــــــــــــــــــــــ
❑ انقلابــــ روژآوا
https://t.me/enqelabrojava
محکوم نمودنم به زندگی در زندان تک نفرهی جزیرهی امرالی توسط محافظان نظام سرمایهداری به شکلی بسیار نظاممند و بدتر از به زنجیر کشانیدن پرومتئوس در صخرههای قفقاز به دست زئوس، درک شخصیت نظامستیز مرا اجباری میگرداند. تا زمانی که این واقعیات تاریخی دوباره یادآوری و تحلیل نگردند، نمیتوانیم معنای آن را درک نماییم.
✍ #عبدالە_اوجالان
📚 مانیفست تمدن دمکراتیک، کتاب دوم
ـــــــــــــــــــــــــــــــ
❑ انقلابــــ روژآوا
https://t.me/enqelabrojava
📖 #کلام
محکوم نمودنم به زندگی در زندان تک نفرهٔ جزیرهٔ امرالی توسط محافظان نظام سرمایهداری به شکلی بسیار نظاممند و بدتر از به زنجیر کشانیدن پرومتئوس در صخرههای قفقاز به دست زئوس، درک شخصیت نظامستیز مرا اجباری میگرداند. تا زمانی که این واقعیات تاریخی دوباره یادآوری و تحلیل نگردند، نمیتوانیم معنای آن را درک نماییم.
✍ #عبدالە_اوجالان
📚 مانیفست تمدن دمکراتیک، کتاب دوم
ـــــــــــــــــــــــــــــــ
❑ انقلابــــ روژآوا
https://t.me/enqelabrojava
محکوم نمودنم به زندگی در زندان تک نفرهٔ جزیرهٔ امرالی توسط محافظان نظام سرمایهداری به شکلی بسیار نظاممند و بدتر از به زنجیر کشانیدن پرومتئوس در صخرههای قفقاز به دست زئوس، درک شخصیت نظامستیز مرا اجباری میگرداند. تا زمانی که این واقعیات تاریخی دوباره یادآوری و تحلیل نگردند، نمیتوانیم معنای آن را درک نماییم.
✍ #عبدالە_اوجالان
📚 مانیفست تمدن دمکراتیک، کتاب دوم
ـــــــــــــــــــــــــــــــ
❑ انقلابــــ روژآوا
https://t.me/enqelabrojava
📖 #کلام
در تامل بر روی پدیدهٔ زن و به حالت منبع درآوردن تلاشهای برابریطلبی و آزادیخواهی وی در هنگام تحلیلمان از مسائل اجتماعی، بایستی هم روش اساسی تحقیق و هم بیان تلاشهای باثبات علمی، اخلاقی و زیباییشناختی باشد. یک روش تحقیقی عاری از واقعیت زن و یک مبارزهٔ مساواتطلبی و آزادیخواهیای که زن را در اولویت خود قرار ندهد، نمیتواند به حقیقت دست یابد و برابری و آزادی را برقرار نماید.
✍ #عبدالە_اوجالان
ـــــــــــــــــــــــــــــــ
❑ انقلابــــ روژآوا
https://t.me/enqelabrojava
در تامل بر روی پدیدهٔ زن و به حالت منبع درآوردن تلاشهای برابریطلبی و آزادیخواهی وی در هنگام تحلیلمان از مسائل اجتماعی، بایستی هم روش اساسی تحقیق و هم بیان تلاشهای باثبات علمی، اخلاقی و زیباییشناختی باشد. یک روش تحقیقی عاری از واقعیت زن و یک مبارزهٔ مساواتطلبی و آزادیخواهیای که زن را در اولویت خود قرار ندهد، نمیتواند به حقیقت دست یابد و برابری و آزادی را برقرار نماید.
✍ #عبدالە_اوجالان
ـــــــــــــــــــــــــــــــ
❑ انقلابــــ روژآوا
https://t.me/enqelabrojava
📖 #کلام
اساسا [آن دسته از] کنجکاویهایم در مورد زندگی که از آنها تعبیر به کنجکاویهای پیش از دبستان میشود، پشت سر گذاشته نشدهاند. هنوز هم مانند آن دوران هستم. در درون مرزهایی که کاپیتالیسم ترسیم کرده بزرگ نمیشوم. هنگامی که در آن مرزها میمانی، گویی یا بایست زندگیای متقلبانه داشت یا اینکه کوتولگی امری گریزناپذیر خواهد بود. و یا همهاش: شبیهشدگی، تقلب، کوتولگی، فریبکاری، بیوجدانی، پلیدی و جهالت. اما باید زندگی را فراتر از تمامی ارزشها تلقی نمود. وظیفهٔ اساسی کسی که خواهان صحیح زیستن است نیز درک زندگی است. توان درک، زندگیست. توان زیستن، برای درک کردن است. تصور نمیکنم که کیهان تفسیر دیگری غیر از این داشته باشد. هر چند تحقق معنای مطلق چنان دشوار است که غیر ممکن مینماید، اصرار دارم [همان] واقعیتی است که حیات را پیش میبرد. هیچ نیرویی نمیتواند قویتر از نیروی معنا باشد، یا اینکه نمیتواند در برابر معنا از وضعیت قدرتنماییهای متقلبانه خلاصی یابد.
✍ #عبدالە_اوجالان
📚 مانیفست تمدن دمکراتیک
ـــــــــــــــــــــــــــــــ
❑ انقلابــــ روژآوا
https://t.me/enqelabrojava
اساسا [آن دسته از] کنجکاویهایم در مورد زندگی که از آنها تعبیر به کنجکاویهای پیش از دبستان میشود، پشت سر گذاشته نشدهاند. هنوز هم مانند آن دوران هستم. در درون مرزهایی که کاپیتالیسم ترسیم کرده بزرگ نمیشوم. هنگامی که در آن مرزها میمانی، گویی یا بایست زندگیای متقلبانه داشت یا اینکه کوتولگی امری گریزناپذیر خواهد بود. و یا همهاش: شبیهشدگی، تقلب، کوتولگی، فریبکاری، بیوجدانی، پلیدی و جهالت. اما باید زندگی را فراتر از تمامی ارزشها تلقی نمود. وظیفهٔ اساسی کسی که خواهان صحیح زیستن است نیز درک زندگی است. توان درک، زندگیست. توان زیستن، برای درک کردن است. تصور نمیکنم که کیهان تفسیر دیگری غیر از این داشته باشد. هر چند تحقق معنای مطلق چنان دشوار است که غیر ممکن مینماید، اصرار دارم [همان] واقعیتی است که حیات را پیش میبرد. هیچ نیرویی نمیتواند قویتر از نیروی معنا باشد، یا اینکه نمیتواند در برابر معنا از وضعیت قدرتنماییهای متقلبانه خلاصی یابد.
✍ #عبدالە_اوجالان
📚 مانیفست تمدن دمکراتیک
ـــــــــــــــــــــــــــــــ
❑ انقلابــــ روژآوا
https://t.me/enqelabrojava
📖 #کلام
در اعصار جامعهٔ قبل از تمدن، اولین سازماندهی زور و خشونت از طرف «مرد نیرومند» تنها حیوانات را به دام نیانداخت. همان سازمان به اندوختهٔ خانواده ــ کلان که محصول کار و زحمت عاطفی و نور چشم زنان بود نیز چشم طمع دوخته بود. این، اولین سازماندهی جدی زور و خشونت و اولین غارت اقتصاد خانگی بود. چیزی که تصاحب گشت خود زن، فرزندان و سایر منسوبان هم خونش؛ همچنین اندوختهٔ فرهنگ مادی و معنوی همگی آنان بود. در تمامی جوامعی که در مراحل مشابه به سر میبرند، میبینیم که سازمانبندی زورمدارانهٔ شَمَنِ پروتو ــ کاهن، شیخ صاحب تجربه و مرد نیرومند بر این مبنا دست به دست هم داده و اولین و به لحاظ پیشینه طولانیمدتترین نیروی پدرسالار هیرارشیک (مدیریت مقدس) تاریخ را تشکیل میدهند. آشکار است که این هیرارشی تا دوران طبقاتی گشتن، شهرنشینی و دولتی شدن، در حیات اجتماعی و اقتصادی نقش تعیین کنندهای بازی نموده است.
✍ #عبدالە_اوجالان
📚 مانیفست تمدن دمکراتیک، کتاب دوم
ـــــــــــــــــــــــــــــــ
❑ انقلابــــ روژآوا
https://t.me/enqelabrojava
در اعصار جامعهٔ قبل از تمدن، اولین سازماندهی زور و خشونت از طرف «مرد نیرومند» تنها حیوانات را به دام نیانداخت. همان سازمان به اندوختهٔ خانواده ــ کلان که محصول کار و زحمت عاطفی و نور چشم زنان بود نیز چشم طمع دوخته بود. این، اولین سازماندهی جدی زور و خشونت و اولین غارت اقتصاد خانگی بود. چیزی که تصاحب گشت خود زن، فرزندان و سایر منسوبان هم خونش؛ همچنین اندوختهٔ فرهنگ مادی و معنوی همگی آنان بود. در تمامی جوامعی که در مراحل مشابه به سر میبرند، میبینیم که سازمانبندی زورمدارانهٔ شَمَنِ پروتو ــ کاهن، شیخ صاحب تجربه و مرد نیرومند بر این مبنا دست به دست هم داده و اولین و به لحاظ پیشینه طولانیمدتترین نیروی پدرسالار هیرارشیک (مدیریت مقدس) تاریخ را تشکیل میدهند. آشکار است که این هیرارشی تا دوران طبقاتی گشتن، شهرنشینی و دولتی شدن، در حیات اجتماعی و اقتصادی نقش تعیین کنندهای بازی نموده است.
✍ #عبدالە_اوجالان
📚 مانیفست تمدن دمکراتیک، کتاب دوم
ـــــــــــــــــــــــــــــــ
❑ انقلابــــ روژآوا
https://t.me/enqelabrojava