الهه فاخته | شعر، دلنوشته، خدا
196 subscribers
282 photos
49 videos
17 files
310 links
یا الله

اینجا کنج منست

کپی با #الهه_فاخته
.
.
:اینستاگرام
Instagram.com/elahe_fakhteh
سایت رسمی الهه فاخته
Www.eajoorloo.rozblog.com
Download Telegram
رنگ چشمان مرا می بینی؟
پس چرا خاموشی!!

روزی قلبم لرزید, کسی رنگ چشمانم را دید
اما تهمت زد بر حسّم
من آسمان را رنگی دیدم
او تاریک! او به چشمانم تهمت زد
زین پس ترسیدم, چشمهایم را بستم
اما
روزی نوری آمد, نوری غلتید
من صدای تاپ و توپ قلبی که در نزدیکی چشمانم بود ... فهمیدم

رنگ چشمان مرا می بینی؟
این بار فکری نیست
همه احساس شده خوابیده در محفل گرم
دیگر فکر نیست
بی پروایی ست
من نمی دانم این حس چیست
فاصله ها , فاصله ها رنگ ببازید
که من در غربت این میکده تنها ماندم
لب فرو می بندم تا صدای قلبم
بسته شود
اما سینه ام می شکند
می پیچد حرمت این شکستن در یاد ت
ای معشوقه من
بی گمان این حس, آزاد است
اما
من می ترسم باز تو به چشمان من خیانت بکنی!

رنگ چشمانم آبی نیست
اما دریاست عمق چشمانم
اقیانوس است
لب فرو می بندم, چشمانم کافیست
بشنو
گیسو کمند باغ دلدارم
این بستان, این گلها
اواخر سال 1390

@elahe_fakhteh
کتاب شعر #صدای_حق
شاعر #الهه_فاخته
چون قاصدکی حیران , می چرخم در باد
یک فراموشی مزمن .. به جان خسته ام افتاد
امروز چهارشنبه بود یا پنج شنبه ؟!
دور میشوم از یاد
در فراموشی افکار باز میگردم از رویا
وقتی در شهر خودت, میرود از یادت روزها
این یعنی غربتی در وطنی
که برایش میدهی حتی جان
@elahe_fakhteh
کتاب شعرواره های سپید من
شاعر بانو الهه فاخته
سلام ،دوستان خوبم چطورید؟ زندگی بر وفق مراده ؟
خب خدا روشکر 😘
🔷
#روزه_گرفتن به معنای نخوردن نیست به معنای کم خوردن است .
زمانی که خداوند روزه‌را واجب کرد، اعراب به اندازه ای می خوردند که شکمشان برآمده بود .
🔶
دوست من ... به خودت نگاه کن ..اگر شکم برجسته داری ، روزه برای تو اجبار است ، کم خوردن برای تو اجبار است ، حذف کردن چربی های اطراف جوارح داخلی بدن برای تو اجبار است چون سلامتی تو را این چربی ها تهدید می‌کنند ..
با‌روزه گرفتن ، کمتر خوردن را تمرین کن .... #رمضان را مهربان ببین .. چربیهای اضافه بدنت رو به طبیعت برگردون با همه چی خوردن اما کم خوردن ! 🔷
تو هرگز نمی توانی نخوردن بدون افطار را با سفره های‌رنگین سحری‌و افطار تجربه کنی ، کمتر بخور !
🔶
و همانطور که برای کم خوردن تمرین می‌کنی و حتی به آشامیدن هم نه می گویی، به دروغ گفتن، تهمت‌زدن، بدخواهی ، بدگویی و انرژی های منفی نه بگو ... به همین راحتی
🔷
زمانی میتوانی معنی نخوردن‌را بفهمی که کرایه راه به محل کارت را نداشته باشی، دوساعت‌زودتر بلند شوی‌،سه ساعت پیاده روی .. نهار هندوانه، نهار فردا هندوانه،نهار پس فردا هندوانه و بترسی‌نهار بعدش باز هندوانه است یا بستن شکم ؟
هیچ وقت نمیتوانی نهوردن و فقر‌را در این ماه تمرین کنی، باید‌دچار شوی ، باید قلبت را مهربان کنی تا قدرت درکت بالا برود ، تا انسانیتت بالا برود .
🔶
رمضان‌پر برکت است چون در این ماه کمتر میخوری و مواد غذاییت دیرتر تمام میشود ...‌
🔶رمضان پر برکت است چون ماه نزول قرآن است، در این ماه میتوانی با عبادت ، انرژی متعالی را دریافت کنی 🔷
همان علم انرژی و چاکراه ،‌ در ماه رمضان به اوج خود می رسد ... یادت باشد با هر تهمت و دروغ و افترا و بدخواهی ، یک چاله سیاه در روحت پدید می آید که برای پاک کردنت باید چهل روز، سکوت کنی تا پاک شود .
🔷
مهربانی خداوند را ببین ، زمانی که اجدادمان بود ، او بود و ما نبودیم ، بعد از ما هم خواهد بود ... پس تسلیم فرمانرواییش شویم .. که پادشاه هستی و نیستی الله است
🔶
کمی فکر کنیم، به خود آییم و خودمان را تفحص کنیم خودمان را بشناسیم تا الاه دیده شود .... کسی که فکر کند، اینقدر حرفهای بیهوده زیر پست های دیگران نمی گذارد .
🔷
قبل از قضاوت اول از خدا مدد بخواه و بعد تا سه بشمار ..
گاهی نباید قضاوت کرد..باید دید و رد شد
...
برای روزه نیت کمید تا یاد بگیرید کاری را بیهوده انجام ندهید . تا یاد بگیرید هر کاری را با هدف انجام دهید و به سرانجام برسانید.
اینقدر مسائل‌را بخاطر فرار از آنها توجیه نکنیم
🔷🔶🔷
@elahe_fakhteh
گفتم که خدایا از همه عالم دلگیرم ... هیچ نگفت
گفتم که خدایا خود در خود غمگینم .. هیچ نگفت
در وجودم از خود نالیدم باز خدایم دید و.. هیچ نگفت
( گاهی آنقدر سنگینی که خدا هم نمیداند چه بگوید ,)
این سکوت از بهر خدا می شکند قلبم را
آخر ساده گفتم ...
دل بگیر عمر ببر
باز خدا شنید وهیچ نگفت
ای خدا ای تنها عاشق آدمها ،
دل دیوانه من را تو بگیر
بنده هایت دل می شکنند
جایی برای دل درمانده من نیست
اینبار تو دعایم بکن از حرمت عشقی که شکست
محبوب تویی .. به کجا پناهنده شوم ..
وقتی امن تر از آغوشت نیست .

کتاب شعرواره های سپید من
شاعر #الهه_فاخته
@elahe_fakhteh
#رنگها ، حس خوبی بهم میدن
رنگ‌های روشن ... چه قدر رنگ کردن این اشکال، مفرح و آرامشبخش هست
چه قدر آرامش خوبه
اون آرامشی که تهش خرسندی هست
چیزی که برای اولین بار امسال تجربه کردم
و امسال چه سالی بود
و هست
سالی پر از رخدادهای مهم و زیبا
بوی زندگی میاد
از مرگ نمی ترسم
آخه هر کی معنی زندگی رو بفهمه انگار به آخر راه می رسه !
از مرگ نمی ترسم
به دنیا دل نمیبندم
اما بعضی چیزهای دنیا رو دوست دارم
مثل ورزش‌کردن، میوه،سبزی،غذاهای سالم،سجده زدن،‌عروسکم، خرید کردن،هدیه گرفتن، لباس نو،حمایت کردن و کفش پاشنه بلند و لاک ..
حالا نباشن مهم نیست اما بودنشون خوشحالم میکنه حتی خلیج،صدای آب و آسمان
آخ که چه قدر آسمان زیباست ..همان آسمانی که منو شاعر کرد ، بهم مقام داد تا من بدونم والله
و چه قدر بوی قرآن جدیدمو دوست دارم
و دوست داشتن ، پشتش آرامشه
الله شکر
#الهه_فاخته
دوستان عزیزم در گانال زیر دکلمه من قرار میگیره چنانچه تمایل داشتید دنبال کنید ممنون میشم به دوستان هم معرفی کنید
https://telegram.me/joinchat/BfJZaz6xH6z5jcvD4lgY9A
Forwarded from دکلمه الهه فاخته
Audio
نه امروز گریه نکرد ..!
گفتم برو بخواب، رفت تو رخت خواب ، منم دم گوشش داستان زیبا تعریف کردم، لبخند میزد ، تا چشمهاش گرم شد واسه خواب، این همسایه پهلویی زبون نفهم با اون لهجه جیغش‌.. بیدارش کرد 😈
دیگه پاشد
ترسیدم‌بهانه بگیره نق بزنه
اما فقط کلافه بود ..
هی روی فرش غلط خورد هی کانال عوض کرد یه کم پیانو زد یهو زیر لب گفت کاش یه پیانو واقعی داشتم!
اشک تو چشمهام جمع شد..بعد این همه سال فقط یه پیانو می خواد !
لباس تنش کردم دستشو گرفتم بردم بیرون ، داشت اذان می گفت آروم زیر لب گفت الان همه مغازه ها می بنده ، بازار روز هم بسته
چیزی نگفتم ، پاساژ باز بود بردمش تو مانتو فروشی چندتا مانتو نگاه کرد یکیشو برداشت پوشید خوب بود اما کمی گشاد بود خودش از مغازه اومد بیرون .. به کبابی نگاه کرد رد شدیم چندتا مغازه دیدیم ، یه مغازه ورزشی رفتیم تو ژورنال رو نگاه کردیم بد نبود بردمش یه مغازه دیگه همه سعیم رو کردم براش چیزی بخرم ..آهان ایناهاش یه تل! یه تل خریدم
یه لبخند کوچیک زد
برگشتم بردمش کبابی دو سیخ کباب با گوجه گفت زیتون پرورده هم بده ، بوش که به بینیش خورد بهم نگاه کردو گفت : به به !
رفتیم خونه، عجب بویی داشت حسابی بهش‌چسبید .
بهم نگاه کردو گفت: دل شکسته مثل سابق نمیشه؟
پاشدم دو رکعت نماز خوندم دو قطره اشک ریختم زیر چادر،بی صدا ‌... بیچاره الهه ! بیچاره من !
.
من از جنس مردمم
همون مردمی که وقتی تحریم شد ، حقوقش کم شد و یک هفته فقط نان و هندوانه خورد
از جنس همون مردمی هستم که چندتا چهارراه پیاده میره چون کرایه تاکسی‌ پول یک عدد نان هست!
بعضیا فقط قصه منو می خونن
اما همون درد رو نداشته باشی نمیفهمی درد چیه !
خدایا درد دیگه ای هم مونده که من نفهمیده باشمش؟
1:42 بامداد روز شنبه
#الهه_فاخته
#یا_حق
@elahe_fakhteh
باران یک بار در زندگی‌من معجزه کرده
.سالها پیش به بیماری برونشیت مبتلا شدم و تحت درمان قرار گرفتم.. بیش‌از نصف ریه هام چرک داشت و زخم بود... ورزش‌اون هم ورزش قهرمانی با تمرینات هر روزه و تمریناتی که خودم به خودم می دادم فشار زیادی روم آورد .. یادمه بعد مبارزات چنان نفس میکشیدم که کل سالن از صدای من آروم می گرفت !
قرص های قوی برای چرک ریه هام و عوارضش به شدت آزارم می داد
.
یک روز بعد از برگشتن باشگاه، مسیر رو زیر باران پیاده اومدم... روسری حریر سرم بود که خیس شد، ژل موهام صورتم رو چسبنده کرده بود ..وزنه به پاهام بسته بودم ، تمام لباسم خیس بود.. به خانه که رسیدم تازه سرما رو حس کردم .. زیر اون باران شدید با این بیماری، دیوونه بازی بود.. منشی دکترم که متوجه شد سرما خوردم گفت خیلی خطرناکه اگه زود خوب نشی باید بستری بشی تا وضعیت در کنترل باشه
.
گوش ندادم
.دو سه هفته تو رختخواب افتادم ..سر درد ، سر‌گیجه و سستی بدن .. واقعا حس کردم آخر زندگیمه
.
اما خوب شدم !
🔷
.
پیش دکترم رفتم
نگران بود، پشت دستگاه ایستادم ... معاینه ام کرد
بعد به پشت میزش رفت
تو فکر بود ‌.گفت : دیگه لازم نیست قرص بخوری .. گفتم قرار بعد کی باشه ؟ گفت هیچ وقت ..گفتم یعنی چی؟؟ گفت خوب شدی
گفتم: مگه نگفتید حداقل نه، ده سال طول میکشه ؟
گفت: چرا، اونموقع با توجه به وضعیتت زمان زیادی می برد.. اما الان خوب شدی حتی ورم وزخم ریه هات هم رو به بهبودیه !
گفتم چطور ممکنه؟
.
از بالای عینکش با یه لبخند مرموز نگاه کرد و گفت : معجزه شده
.
سکوت کردم... فکر می کرد باران من رو میکشه ، من هم مرگ رو حس کردم
ولی
معجزه شد !
دکتر نجم آبادی بهترین متخصص ریه ، با هشتادسال سن !
معجزه ، دلیل علمی نداره
فقط باید اون بخواد، فقط باید خدا بخواد 💜
#باران_برایم_معجزه_کرد
#روزهای_یک_شاعر
#الهه_فاخته
@elahe_fakhteh
Forwarded from دکلمه الهه فاخته
Forwarded from دکلمه الهه فاخته
Audio
#ماه_شب_چهارده
.
اعتقاد دارم ، باور دارم و ایمان دارم وقتی ماه قرص کامل می‌شه، دستت رو روی قلبت بذاری و حاجات و آرزوهات رو بگی، حتما برآورده میشه
.
این شب شبیه که اتفاقاتی که برای تو خوب هست حتمی میشه
تمام اتفاقات بد و انرژی منفی جواب عکس میدن.
.
من آرزوی پرواز دارم
.
برای دوستانم آرزوی سلامتی و تندرستی می کنم 💟
به #معجزه ایمان دارم
@elahe_fakhteh
•کجا ؟
•من که اینجام تو داری میری ؟
•من ؟ کجا می رم
•میری بیرون
•تو کی هستی ؟
•من ؟ خود تو هستم
•خود من ؟؟؟؟؟؟؟
•بله خود خود تو ، به من گفتی برو ، اما خودت رفتی .تو دنبال خودت می گردی . اما خودت
رو در بیرون خودت می گردی
•خوب ، واسه اینکه اون بیرون من هستم ، من احساس می شم
•نه ، تو وقتی به نگاه یه پیرزن لبخند هدیه ای می دی اون بیرون نیستی از پشت شیشه دلت
اینکارو می کنی . تو آرامش رو بیرون از خودت می گردی در حالیکه خوشبختی اینجاست
. درون سینه تو ، بیرون از خودت جایی برای آرامش نیست . فقط خودت رو گم می کنی
خودت

کتاب عاشقانه هایی از جنس همدردی
نویسنده بانو الهه فاخته
پیج شاعر
@elahe_fakhteh
Forwarded from دکلمه الهه فاخته
Audio
قلبم میتپد
روشنی پیداست
این روشن پیدا از چیست؟
برگ ... برگ زرد
برگ پاییز می افتد آسان از رخت
برگ زرد پاییز
برف .... می چکد از رخت
برف سرد .... ساده و بی آلایش
می شود خیس, سختی این جاده

می چکد گاهی چون اشک
یک غم
روی دیوار, گربه ای خوابیده ست
می ترسم از خرناس
قلب من آرام است
جنس قلبم از ابر است
می روم بالاتر .. بالاتر, دور تر
آسمان از بالا
داستانش زیباست!
متانت , اقتداریست که عاشق دارد
همسفر!
بگذر از قلب ساده من
دستهای پینه بسته
راز دردهای من است
آری روشنی پیداست
سرخی قلبی پیداست
من به معراج گلی می شکفم
عید است
قلب نو هدیه امروز من است!
همسفر با من باش!
1390/11/10
کتاب شعر صدای حق
شاعر بانو #الهه_فاخته
@elahe_fakhteh
امروز توی خیابون نگاه های زیادی رو سمت خودم دیدم ‌..
آخر به خودم شک کردم .. یه نگاه کردم دیدم شلوار و مانتو مشکی ساده . کتانی طوسی ساده . روسری سفید رنگ ساده کیف کرم رنگ ساده 😶 .
در همین سر در گمی بودم که یهو یه دختر نیشش باز شد زیر لب با لبخند گفت : فرفریی 😛
تازه دوزاریم افتاد
فر فریامو میدیدننننننن فر فری ااااااام 😂😂😂😂
.
دیگه با موهام کنار اومدم .. چندین ساله که بیشتر وقتها یا اتو می کنم یا سشوار میکشم یا محکم میبندم با سنجاق یا تل میزنم دیگه چی بشه ... فرفریام خودشون شیطونی کنن بزنن بیرون ..
موهامو کوتاه کردم ولی وقتی بلند بود هم نمیذاشتم بیرون چون هوا آلوده است ترجیح میدم همون زیر بمونن .
الانم که چتریام رو خیلی کوتاه کردم دیگه از پس جمع کردنشون بر نمیام ..و به خودم گفتم ولش کن ... فرفری ام دیگه ... 😜
خلاصه پاشم یه اسپند دود کنم که امروز خیلی فرفریام دل بقیه رو بردن، فکر کنم بامزه میشم با فرفریا 😂😂😂 فقط یه فرفری میدونی ، مدل دادن چتری‌های فرفری چه قدر سخته 😂🍃👯 یا حق
#الهه_فاخته
@elahe_fakhteh
عاشقانه ها را باید بوسید و
درگوشه قلبها ثبت کرد.
تا قلبی که بوی عشق میدهد
از قلبی که خوابیده است
جدا شود.
شاید یک روز برسد
شهر بوی عاشقانه های پاک را بگیرد !

کتاب شعرواره های سپید من
شاعر بانو الهه فاخته
@elahe_fakhteh
این دست سرنوشت است
دوری و هجر نوشته ست
در مکتب ضیافت , مهمان رفیق یار است
آری مهمان خانه هستم
دلداده ام کجا رفت!

ای سرنوشت نامرد
این مکتب دروغین , بر پای من نوشتی
مهمان خانه هستم .. دل به دیار نبستم
این خانه, خانه اوست
این راه, جاده اوست
دل به دیار نبستم
دلداده ام کجا رفت؟

ای سرنوشت نامرد , از من گرفتی یارم!
من ماندم و دل و او
او رفت از شهر یاران؟!
ای یار مهربانم
گرچه سرنوشت من نور , گرچه مسافر هستم
بمان, بمان که با هم این شهر را بسازیم
من حاکم دل هستم
دل جای خوبرویان
دل جای نور و ایمان
دل جای یادگاریست
دل خاطرات پاکیست
ای هم نفس با من بمان در این شهر
ای همنفس با من بمان در این راه
این جاده, راه سرخیست .. پایان آن طلا نیست
پایان آن, ماندن به جا
خود بودن و از نو شدن
از دل شدن با دل شدن
با خدا راز دل و محرم شدن
پایان قشنگ است همنفس.
با من بمان
اهل دلم
از جنس پروازم رفیق
بام من اینجا با صفاست
بام من اینجا از خداست
ای همنفس اهل دلم
اهل دلی؟
اینجا برای تو جداست
بابای ما اینجا خداست
با من بمان, من با تو هستم ای رفیق .
یکشنبه:18/10/1390
کتاب شعر صدای حق
شاعر بانو #الهه_فاخته
@elahe_fakhteh
در تنگنایی این غروب دلگیر کسی مرا صدا نمی کند
از پشت آفتاب آمده ام آن سرزمین بی همتا، سرزمین نور و پری و باورم نمی شود کسی‌مرا صدا نزند ،
مرا که چون یک پری ،
دستانی‌به وسعت بهار دارم ..
مرا که قلبم لبالب از عشق سرخ آفتاب است

کسی مرا صدا نمی زند
در این جهنم ظلمانی بودن و اجبار بودن ،
و دریغ از ذره ای محبت انسانی‌!
و چه غروبِ دلگیری‌که تاریکی شب‌را نوید خواهد داد
و چه پایان تاریکی که تو را به غربت خواهد برد ‌میان اشباح تاریکی
میان‌یک سری نا جنس !

مرا دوباره به آفتاب معرفی کن ای شب!
دلم روشنایی نور می خواهد
دلم مهربانی خورشید می خواهد
دلم رهایی از این غربت ، می خواهد
مرا به آفتاب معرفی کن
و بگو ، روزی از پشت وسعتت آمده است و اکنون عهد کرده است نجات یابد از این غربت تکراری !
مرا به آفتاب معرفی کن اکنون
#الهه_فاخته
#شعر_امروز
@elahe_fakhteh