اللطائف الالٰهیّة - احسان الله نیلفروش زاده
885 subscribers
135 photos
16 videos
1 file
371 links
.
☀️ اللطائف الالٰهیّة في المعارف القدسیّة

🍃إن شاء الله به عنایات حضرات آل‌الله علیهم السلام در این کانال رشحه‌ای از لطائف الهی که در باب معارف حقّ تعالی در بیانْ روزی میشود را خواهید خواند.
عاجزانه؛شاکر نفحات رحمانی اوئیم.

ادمین : @ehsannil
Download Telegram
🌙

🌕֎⇯ یعنی سالک؛ در هر شب ماه مبارک رمضان افطار می‌کند به نیّتِ «امساکِ فردا»، نه اینکه افطار بکند به نیّت «قُوُت».
🌙֎⇦ امّا در شب آخر ماه مبارک رمضان؛ وقتی سالک افطار می‌کند، با افطارهای شب‌های قبل متفاوت است؛ چرا که به نیّتِ «قوُت فردا»، افطار می‌کند.
[بدین معنا که؛ فردایش عید فطر است و روزه حرام است.]

🌙֎⇯⇦ به دیگر بیان؛
در ۲۸ منزلِ ماه مبارک رمضان؛ به اَکْل و شُربی افطار می‌کند تا فردایش از همین اَکْل و شُرب امساک کند، اما در شب آخر ماه مبارک رمضان؛ به اَکْل و شُربی افطار می‌کند که دیگر افطار باشد.

بدین معنا که؛
☀️☜ در #عید_فطر؛ به خودِ «#امساک»، افطار می‌کند که این افطارِ آخر؛ قُوُتِ فردانیّت است.

🍃☜ و برای همین است که روزۀ عید فطر حرام است، زیرا سالک؛ وارد به «امساکِ از امساک» شده است و این عبودیّتِ اوست که بایستی از امساکِ در راه دوست نیز؛ امساک کند.

[إن شاء الله برای شرحِ این مطلب، به لطیفۀ #عید_فطر مراجعه بفرمائید. ❂☜ https://t.me/ehsannil2/196]


😀۞ و امّا دقّت کنیم ...!

֎⇦ سالکِ حقّﷻ در سلوکَش؛ ظاهر کنندۀ حقّﷻ است وُ سیر سالک؛ ترسیم تجلّـیِ خداوندﷻ می‌باشد.

🔰 حضرت حقّﷻ در حدیث قدسی خود را این گونه معرّفی می‌نماید:

🔷 『 كُنْتُ كَنزاً مخفيّاً
فأحْبَبْتُ أن أُعْرَف
فَخَلَقْتُ الخَلقَ لِكَي أُعْرَف』🔷

✾ من گنج مخفی بودم،
پس دوست داشتم که شناخته شوم،
پس خلق را خلق کردم، تا شناخته شوم.

📚 بحار الأنوار، ج۸۴، ص۱۹۹


🖼️۞ خداوندﷻ؛ وجودی بسیط است وُ #افطار و #امساکِ اوﷻ؛ به #عین_شخصی یکدیگر است، امّا برای تحلیلِ حالِ سالک، و بیان مراتبِ سلوکِ او در ماه رمضان، این طور بیان می‌شود:
𒆳
🌑⇯⇦ عبارت اوّل:
🔻『 كنتُ كنزاً مخفيّاً 』🔺

❖☜ «کَـنْـزاً»؛ مطلقِ قُـــوَّت و قوُت است و #جمال.

❖☜ «مخفیّاً»؛ مطلقِ امساک است و #جلال. [زیرا در تحلیل؛ جلوه در اسمِ «فاطر» نکرده است تا به【فاطرُ السّموات و الأرض】بودن، خود را نشان بدهد.]


🍃۞ دقّت شود که در مقامِ «کنزِ مخفی» بودنِ حقّﷻ؛
֎⇦ همۀ اشیاء به بساطتِ علم حقّﷻ بودند، منتها بدون اسم و رسمِ مخلوقی، چنان که قرآن می‌فرماید:

🔹【هَلْ أَتى عَلَى الْإِنْسانِ حينٌ مِنَ الدَّهْرِ
لَمْ يَكُنْ شَيْئاً مَذْكُوراً】🔹

✾ مگر نه اين است كه مدّت زمانى بر انسان گذشت
كه چيز قابل ذكرى نبود؟!

📘 سورۀ انسان، آیۀ ۱

❂☜ که برای این آیۀ شریفه؛ حضرات آل‌الله (علیهم السّلام) می‌فرمایند:

🔻〖كان مذكوراً في العلم،
و لم يكن مذكوراً في الخلق〗🔺

✾ مذکور در علم بود
و مذکور در خلق نبود.

📚البرهان في تفسير القرآن، ج۳، ص۷۲۶


❖⫸ بنابراین بودِ سالک در رسمِ سلوک؛
֎⇦ به بودِ «کنز مخفی» بوده است؛ اما غافل از بودِ خداوندﷻ، بدین معنا که؛ قبل از ماه مبارک رمضان در قُــوُتِ غفلت به سر می‌برده است که البتّه آن هم از شدّت قوّتِ حضور است و نه از فقدان.
🐬☜ که چنان ماهی‌ای می‌مانده که در آبِ حیاتش غوطه‌ور است در حالی که غافل از وجودِ علّت هستی‌اش (آب) می‌باشد ...

↲❖🌑☜ این مکانت، «محاقّ» است.
یعنی؛ مقامِ حقّﷻ که خبر و اسمی از غیرِ او نیست. و بلکه اسم و رسمی از خودِ حقّﷻ هم نیست که اوﷻ در این مکانت؛
֎⇦ «لا اسمَ له و لا رسمَ له و لا نَعتَ له و لا ...» است، و از آن به نامِ مقامِ «#عماء» نیز یاد می‌شود.


🌗֎⇯⇦ عبارت دوّم:
🔻『 فأحببتُ أن أعرف 』🔺

❖☜ صوم؛ صفت صمدیّت خداوندﷻ است و اوﷻ؛ «صیام» است که به بیانی؛
֎⇦ شدّت صوم (صمدیّتِ حقّﷻ) در صیام (حقّﷻ) است که موجبِ امرِ به صوم برای سالک می‌شود.
𒆳

❖☜ به «أحببتُ»؛ حقیقتِ صیام (صمدیّتِ حقّﷻ) در ظهورِ اسمِ《مُمْسکِ》خداوندﷻ، عبد را امر به #امساک از مفطرات می‌نماید.

❖☜ و به « أن اُعرَف»؛ خداوند در اسمِ 《فـاطــر》؛ عالم را ترسیم می‌نماید، که اوﷻ『 فاطرُ السّموات و الارض』است وُ در مَدّ این حقیقت؛ به صائم، امر به «افطار» می‌کند.

❖☜ و خداوندﷻ با «امر به افطار»، به سالک نشان می‌دهد که؛
🍃֎⇦ تو نیستی که صائم هستی و صوم؛ کار تو نیست، و اگر کار تو بود، در همان حالِ صائم بودن می‌ماندی و در خوردن نمی‌آمدی،
بلکه من تا تو هستم. مرا بشناس.
از این رو؛
🍃֎⇦ خداوندﷻ خواست که شناخته شود و «أن أعرف»؛ آن حقیقت را نشان می‌دهد.

❖☜ پس سالک به محضِ خارج شدن از امساک و مشغولِ قُوُت و غذا شدن؛ از بودِ خدایی به بود و إنیّتِ خودش سیر می‌کند، اما با این تفاوت که الآن خدا را می‌شناسد و قُوُت و غذایش، قُوُتِ غفلتی نیست.


🔔 این لطیفه را باید قدم به قدم پیش بروید و ذرّه ذرّه نوش کنید. چون مطلب، ظرافت دارد و نیازمند دقّت و تأمّل افزون است.


︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻
🆔@ehsannil2 کانال اللطائف الالٰهیّة
︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼

༺•✿👇🏻ادامه‌ی سخن👇🏻✿•༻
🌙
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
.

༺•✿ چند کلمه در مورد نَفْس ✿•༻

🔸🔹🔸🔹🔸🔹🔸
🖊🦋 احسان الله نیلفروش زاده
↗️ https://t.me/ehsannil2/210
┅─┅─═✾🌀✾═─┅─┅


🌿 نفس؛ به معنایِ «خود»، شخص حقیقی عالم بوده که حقیقتِ بسیطه است.
و آن، نفس کلیّه الاهیه است.

نفس الله تعالی》، حضرات آل الله علیهم السلام می‌باشند که در زیارت حضرت مولی امیرالمؤمنین علی علیه السلام (معروف به زیارت صفوان جمّال) اینچنین سلام به حضرت مولی (ع) می‌دهیم:

☀️السَّلَامُ عَلَى نَفْسِ‏ اللَّهِ‏ تَعَالَى☀️

(📚 بحار الأنوار،ط -بيروت،ج‏۹۷،ص۳۳۱)


نفس الله تعالی، واحدِ حقیقی است (#نفس_واحدة) و نفوسِ عالَم، مُنشَأ از آنند، که قرآن کریم می‌فرماید 🔻وَ هُوَ الَّذي «أَنْشَأَكُمْ مِنْ نَفْسٍ واحِدَة»🔺(سورۀ انعام،آیۀ۹۸).

عالَم، جلواتِ نفس واحده، یعنی تجلیّاتِ وجه الله است 🔹فَأَيْنَما تُوَلُّوا فَثَمَّ وَجْهُ الله🔹(پس به هر سو رو كنيد، همان جا وجه خداست / سورۀ بقره، آیۀ ۱۱۵).
که حضرات آل الله (ع) فرمودند🔅 نحن وجه الله🔅 (📚 بصائر الدرجات،ج۱،ص۶۱).


🍃 نفس کلیّۀ الالٰهیّه که به فرمایشِ حضرت مولی (علیه السلام) 🔻جوهرة بسيطة🔺است (الكلمات المكنونة-چاپ قديم،ص۷۶)، به بساطتِ خویش، شخصِ حقیقی عالم است. و هر موجودی، [به نحوِ «انشاء» (【و هو الذّي «أنشأكم مِن نفسٍ واحدة»🔺؛انعام،۹۸)] از «بود» (ذات)، تا «نمود» (صفات و افعال و آثار)، تجلّیِ نفس واحدۀ الهی است.

💠جوهرة》صیغهٔ مبالغه از مادهٔ «جَهَرَ؛ آشکار شد» بوده که شدّت آشکاری است که؛

۱. آشکاری در کانَ ناقصه(یعنی؛ صفت و فعل و اثر)» شیء بعد از اینکه وجود دارد؛ آشکار است.

۲. آشکاری در کانَ تامّه (یعنی؛ ذات)» همینکه شیء وجود دارد؛ 👈🏻وجود داشتنش، آشکار بودنش است.

(https://t.me/ehsannil3/330 👈🏻 ر.ک)

👈🏻جوهرة بسيطة》؛ «وجود» و آشکاریِ مطلقه است.

💠بسيطة》؛
در اینجا صفت بسط در مقابل قبض نیست، بلکه مافوق هر دو و مافوق قابض و باسط (که حقیقتِ «لا هو الا هو» است) می‌باشد و در واقع؛

بسیطة؛ همان اطلاق علی الإطلاق است و وصفِ «رهایی» است.
به رهایی و بسیطه بودنِ《جوهرة》؛ بساط عالم پهن می‌شود و نفوس، انشاء می‌گردد.

اگر نفوس؛ به حدّ خویش متوقّف باشند و در کنار 《جوهرة بسيطة》 بوده و نه جلوهٔ آن؛
بساطتِ جوهرة و وجود، مخدوش است و دیگر جهر و آشکارِ حقیقی نیست یعنی؛ اصلا جوهرة حقیقی نیست.

نفوسِ عالم؛ جلوهٔ نفس اوست.
👈🏻«لم یلد و لم یولد» به این نکته اشاره دارد که چیزی از خدا جدا نشده و خدا هم از چیزی جدا نشده است. بنابراین؛

معرفة النفس، [به #عین_شخصی]، معرفة الربّ است.
و از حقیقتِ حضرتِ احد (جلّ جلاله)، که "الله صمد" و «لم یلد و لم یولد»؛ معرفة النفس، معرفت به تمام اشیاء عالم است.

💢 پس در این خصوص چند حدیث بخوانیم:

🔺مَنْ عَرَفَ نَفْسَهُ فَــقَـــدْ عَرَفَ رَبَّه‏
کسی که نفسَش را بشناسد، قطعاً (بدون طفره و فاصله) ربّ خود را شناخته است.
(📚تصنيف غرر الحكم،ص۲۳۲)


🔺أَعْرَفُكُمْ بِنَفْسِهِ أَعْرَفُكُمْ بِرَبِّه‏
با معرفت‌ترین شما به نفسَش، با معرفت‌ترین شما به رَبَّش است.
(📚جامع الأخبار،للشعيري،ص۴)

چون نفس، شخصِ حقیقی عالم است و شخصِ حقیقی عالَم، وجود مطلق است. پس معرفتِ به آن، معرفت مطلق است. زیرا چیزی بیرون از شخصِ حقیقی عالَم نیست. و از این رو معرفت او، همۀ معارف و علوم است که فرمودند:

🔺مَنْ عَرَفَ نَفْسَهُ فَقَدِ انْتَهَى إِلَى غَايَةِ كُلِّ مَعْرِفَةٍ وَ عِلْم
هر كه نفس خود را بشناسد، پس به تحقيق به نهايتِ هر معرفتى و علمى‏ رسیده است.
(📚تصنيف غرر الحكم،ص۲۳۲)

🔰 که حضرت مولی(ع) می‌فرمایند:

☀️ «أتزعم إنّکَ جِرمٌ صغیر ، و فیکَ انطوی العالَم الاکبر»
آیا [ای انسان] گمان کرده‌ای که تو یک جسم کوچک هستی؟! در حالی که عالم اکبر در تو پیچیده شده است.
(📚الوافي،ج۲،ص۳۱۹)


⇦ پس هیچ فاصله و طفره‌ای نیست.
معرفة النفس، همۀ معارف و علوم است. و همۀ معارف و علوم، تحتِ آن، و به آن تداوم دارد.

🔺مَنْ عَرَفَ نَفْسَهُ فَهُوَ لِغَيْرِهِ أَعْرَفُ
کسی که نفسَش را شناخت، پس به غیر آن، آشناتر است.
(📚 تصنيف غرر الحكم،ص۲۳۳)

و فقدان این معرفت، تمامِ جهالت است که فرمودند:

🔺أَعْظَمُ الْجَهْلِ جَهْلُ الْإِنْسَانِ أَمْرَ نَفْسِه‏
بزرگ‌ترين جهل، جهل انسان در امر نفس اوست.
(📚تصنيف غرر الحكم،ص۲۳۳)

و نیز :
🔺لَا تَجْهَلْ نَفْسَكَ فَإِنَّ الْجَاهِلَ مَعْرِفَةَ نَفْسِهِ جَاهِلٌ بِكُلِّ شَيْ‏ءٍ
نسبت به نفس خود جاهل مباش. زیرا جاهل به شناخت نفس، جاهل به تمام اشیاء است.
(📚 تصنيف غرر الحكم،ص۲۳۴)


در نتیجه معرفة النفس، کفایتِ در معرفت است که فرمودند:

🔺كَفَى بِالْمَرْءِ مَعْرِفَةً أَنْ يَعْرِفَ نَفْسَهُ
انسان را از معرفت همین بس که نفسَش را بشناسد.
(📚 تصنيف غرر الحكم،ص۲۳۲)



︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻
↗️ t.me/ehsannil2 ➣  کانال اللطائف الإلهیّة
︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼

  ༺•֎👇🏻ادامه‌ی سخن👇🏻֎•༻

🔹
🌱

🔳 چون دانستیم که ؛

•●• اوّلاً •●•
مطالب معرفتی در عالم نور است،
و عالم نور، خط کشی و قالبهای عالم حدود (که نقصِ عالم حدود است) را ندارد،
بلکه لُبّ است و بیحدّ،
و برای درکش بایستی از تعیّنات و معیاراتِ عالم حدود جدا شویم تا درکِ آن حقیقت را بنمائیم،
در نتیجه ؛
تا بر یک اسم خدا اشاره می‌کنیم، همۀ اسماء خدا به عینِ شخصی آن اسم، حضور دارند و به اشاره کننده نشان میدهد که خداوند احد است.

(مقالۀ احدی المعنا بودن حق تعالی را حتماً بخوانید. رجوع شود به 👈 https://telegram.me/ehsannil3/310)

☀️ تا به یکی از حضرات آل الله علیهم السلام اشاره کنیم، تمام حضرات (علیهم السلام) حضور دارند. آن هم نه حضوری از جنس عالم حدود. بلکه حضورِ عینی شخصی. یعنی یک شخصِ حقیقی هستند.

این مهمّ برای نفس و روح هم صادق است.

•●• ثانیاً •●•
این مطلبِ «شرافت مسجود شدن»، در عالم ظاهر است.
اما «شرافت مسجود بودن» به خودی خود هست. ولی در عالَم ظاهر، با این ترتّب جلوه میکند.
یعنی نفس و روح، یک حقیقت هستند و شریف (مقامِ وحدت نوری). و آن، حضرات آل الله (ع) هستند که «نفس الله» و «روح الله» می‌باشند.
از حقیقتِ وحدت (مقام وحدت - خلوَت) تا در عالم اشاره (مقام فرق - جلوَت) آمدیم؛ سلطنت از آنِ نفس است و شرافت، از آنِ روح.
یعنی نفس، در سلطنت است و روح، عبدِ او و دائماً فانی در اوست.

🔅 که در عالم اشاره، نفس به روح که مدِّ اوست ظاهر می‌شود.

⇦پس اینکه هنگامۀ دمیده شدن روح به بدنِ حضرتِ آدم علیه السلام، حضرت مسجود ملائکه می‌شوند؛ روح الله، مدّ الظلّ و سایۀ "نفس الله" است و نه اینکه عَلَمِ شرافتی در مقابلِ "نفس الله" برداشته باشد.

مثل اینکه:

با اینکه حضرت رسول اکرم صلّی الله علیه و آله و سلّم شرافت بر تمام انبیاء الهی دارند و همۀ انبیاء الهی طبق احادیث تحتِ لواءِ حضرت رسول اکرم صلّی الله علیه و آله و سلّم هستند، امّا در عالم ظاهر بعثتِ سیّد الانبیاء و المرسلین (ص) بعد از نبوّت سایر انبیاء (ع) ظاهر میشود.
یا مثلاً در قبل از بعثتِ پیامبراکرم صلّی الله علیه و آله و سلّم، پیامبر اکرم (ص) در صورتِ ظاهر به دینِ حضرت ابراهیم (ع) بودند (طبق بیانی).
امّا در باطن، این حضرت ابراهیم (ع) هستند که طبق فرمایش قرآن، یکی از شیعیانِ حضرت رسول اکرم (ص) است که :

🔻وَ إِنَّ مِن شِيعَتِهِ لَإِبْرَاهِيمَ🔺
(سورۀ صافات، آیۀ۸۳)


🔆 در نتیجه بایستی دقت کنیم که عالم نور است و معیاراتِ خودش.
پس باید منفک و فانی در آن شد و با نور انس گرفت تا خودش را به خودش نشان دهد. و نه به عالم ظاهر معلوم شود.


ان شاء الله در مقالۀ بعدی اشاراتی از تطبیقِ شخصیِ مراتبِ نفس و روح را خواهیم خواند.








«الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي حَمِدَ نَفْسَهُ وَ اسْتَحْمَدَ إِلَى خَلْقِهِ»
(📚 الدروع الواقية - سیّد بن طاووس، ص۱۸۷)




#لطیفه_قیاس_نفس‌_و‌_روح
🖊🦋 #احسان_الله_نیلفروش_زاده



‎‌‌‌‌‌‎──═༅࿇༅ 📖 ༅࿇༅═──
🆔 @ehsannil ✍🏻
↗️ t.me/ehsannil3 ➣ کانال معرفة الحقّ
↗️ t.me/ehsannil2 ➣ کانال اللطائف الإلهیّة
↗️ instagram.com/ehsan_nil 🦋
‎‌‌‌‌‌‎──═༅࿇༅ 📖 ༅࿇༅═──
.
.

■ «یوم الطُّفوف»؛ مجمع حیرانی!
● سخن پنجم :
حضرتِ وفا (؏)؛ نقطۀ فنایِ اسماء الله!

🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴
🖊️🦋احسان الله نیلفروش زاده 🏴
↗️ https://t.me/ehsannil2/259
┅─┅─═✾🔘✾═─┅─┅

🍃 برای آسانی در تبیین، و تفهیم و تفهّمِ سخنِ پنجم در این سِری از مقالات؛ به جلوۀ ابواب الجنّة ، در هشتْ قدمِ معرفتی، مقدماتی مهمّ به اختصار اشاره می‌شود، تا إن شاء الله به نظرِ سراسرْ رحمتِ حضرتِ نافذ البصیرة، أبا الفضل العبّاس علیه السلام؛ جمع‌بندیِ مطلبْ آسان‌تر شده، و طائرِ لطائفِ مهمّ این سخن، آسوده‌تر بر آشیانِ دل‌هایِ محبّین بنشیند.

إن شاء الله به دلْ همراه باشید که این کتیبه، دلدار می‌طلبد ...


°•❁🔳🔲🔳❁•°


🔰 قدم اوّل : کربلا؛ جانِ کعبه. و کعبه؛ نقطۀ دحو الارض ➣●•

#دحو_الارض و گسترشِ ارضِ تعیّنات، از تحتِ کعبۀ مکرّمه است ( 『 إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ دَحَا الْأَرْضَ مِنْ تَحْتِ الْكَعْبَة』 / 📚الكافي ،ط - الإسلامية، ج۴، ص: ۱۸۹).
و مکّه ، که ارضِ کعبه است و اُمّ القُریٰ می‌باشد (یعنی اصل تمام قَریه‌ها و جمع‌ها)، اصلِ تمامِ زمینِ تعیّنات است که 🔻『 لِأَنَّهَا أَصْلُ جَمِيعِ الْأَرْض‏』 🔺.

پس؛ هر شیئی از اشیاء جلوه‌ای از این سِعه است.

امّا بدانیم؛
زمینِ #کعبه ، حیثیتِ اضافی به #کربلا دارد و صِرف الإضافه به کربلای معلّی است. چرا که در حدیث می‌فرمایند:

🔸『 خلق الله أرض کربلا قبل أن یخلق أرض الکعبة بأربعة و عشرین ألف عامّ و قَدَّسها و بارک علیها 』🔸
خداوند زمین کربلا را بیست و چهار هزار سال پیش از زمین کعبه آفرید، آن را مقدس کرده و به او برکت داد.

(📚الأصول الستة عشر ، ص: ۱۷)


🌿در حالی که جنّت، حقیقتی است که عالَم را فراگرفته، و بالخصوص جانِ متّقین است که 💎【 إِنَّ الْمُتَّقينَ في‏ جَنَّاتٍ وَ نَعيمٍ】💎؛ سعه و گستردگیِ جنّت که «بَطحاء» نام دارد، کربلای مُعَلّی است که وصفش را چنین فرمودند ؛🔅『 أَنَّهَا مِنْ بَطْحَاءِ الْجَنَّة』🔅(📚كامل الزيارات، ص: ۲۶۳).
که این سعۀ حقیقی از حضرات آل الله علیهم السلام است که به فرمایشِ حضرت مولی(ع)🔸《سُرَّةِ الْبَطْحَاءِ》🔸 می‌باشند (📚نهج البلاغه ، خطبۀ ۱۰۸).

#کربلا؛ یک منطقۀ جغرافیایی بر روی زمینِ ظاهری نیست. بلکه حقیقتِ جنّت است [و از جنّت، دوزخ].
#کربلا؛ حقیقت عالَم است و سعه و گستردگیِ آن، سعۀ «الساعة»، یعنی قیامت کبراست.

کربلایِ حقیقت («بطحاء الجنة»)؛ به جلوۀ سرزمینِ «کرب و بلا» رخْ عیان نموده و 🔹『 هِيَ أَطْيَبُ بِقَاعِ الْأَرْضِ وَ أَعْظَمُهَا حُرْمَةً』🔹 (اين زمين، پاكيزه‏‌ترين اماكن واقع روى زمين بوده و احترامش از تمام بقعه‌ها بيشتر است/ 📚كامل الزيارات، ص: ۲۶۳).

⇦ پس کربلا؛ حقیقت است که از لا مکان تا مکان کشیده شده است.
بنابراین؛
⇐ شناختِ مُنتسَبینِ به کربلا، بایستی از لا مکان تا مکان صورت گیرد.


🔰 قدم دوّم : اسم مستأثِر و جلواتش به حروفِ اسم اعظم ➣●•

🔲 طبق احادیث؛ #اسم_اعظم حضرت حقّ تعالی هفتاد و سه حرفست. که یک حرف آن #اسم_مستأثر است (📚الكافي، ط - الإسلامية، ج۱، ص: ۲۳۰).

🔘 "مُستَأثِر"؛ اسم فاعلِ باب استفعال، از مادّۀ «أثر» است.
معنای اصلی باب استفعال؛ طلب مادّه خود است.
✓ «اثر»؛ به معنایِ نشانه، علامت، و نیز ؛ پِیْ و عقبِ چیزی است (مثل؛«در پِی چیزی بودن»).

💠 اسم مستأثِر؛ در مطلقِ «طلب» و «در پِیْ بودن» است. که واسطۀ حقیقیِ بین ۷۲ حرفِ اسم اعظم با مسمّاست. که مسمّا را به طلبِ خویش به جلوۀ ۷۲ حرف اسم اعظم می‌آورد. و در عین حال؛ ۷۲ حرفِ اسم اعظم را به فنایِ در مسمّا می‌کشاند.

⪧⦁⪦ اسم مستأثِر، طرفین (مسمّا و مقامِ وحدت نوری، و نیز ۷۲ حرفِ اسم اعظم و مقام کثرت نوری) را در پیِ خود آورده و به عبارتی، در خود جمع و فانی نموده.

⪧⦁⪦ اسم مستأثِر ، به #عین_شخصی ؛ جمالِ مسمّا و جلالِ اسم اعظم است.
بنابراین؛ چون جلالِ اسم اعظم است، علم آن در جلال و لاتعیّنیِ علم الله است پس؛ علم به آن، «#علم_الغیب» است ( 『 حَرْفٌ عِنْدَ اللَّهِ مُسْتَأْثِرٌ بِهِ فِي عِلْمِ الْغَيْبِ』 / (📚 الكافي ،ط - الإسلامية، ج۱، ص: ۲۳۰).

🔆 اسم مستأثِر و اسماء اعظم دیگر، همگی جلواتِ «الاسماء الحُسنیٰ» بودنِ حضرات آل الله علیهم السلام هستند.



︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻
🆔@ehsannil2 کانال اللطائف الالٰهیّة
︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼
••●🔽 ادامه 🔽●••

🔲
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
◼️

🔰 قدم سوّم : وفای مطلق و مطلقِ وفا ➣●•

#وفا در لغت به معنای «تمام کردن» است.
🔶 حقیقتِ وفا چیست ؟

🔷 حضرت مولی امیرالمؤمنین (ع) از حضرت رسول اکرم (ص) سؤال می‌فرمایند:
مَا الْوَفَاء』 ؟ (وفا چیست؟)

حضرتشان (ص) پاسخ می‌فرمایند :

🔹『 التَّوْحِيدُ شَهَادَةُ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّه 』🔹
توحید است. شهادت اینکه نیست خدایی جز الله .

(📚 بحار الأنوار،ج۳۵،ص۳۸۳)

( نکته: این سوالِ جلالیِ علوی -ع-، و این پاسخِ جمالیِ محمّدی-ص- ؛ جلوۀ انشاءِ «وفا» و ظاهر ساختن آن، در عوالِم هستی است)

👈 تمام آنچه که از معنا و مفهوم #وفا در ذهن و تصوّر داریم، ظهورِ توحید است.
امّا چطور ؟

#توحید؛ وحدانیّت حقّ تعالی است.
#شهادت؛ نقطۀ یکی شدنِ شاهد با مشهود است.
#وفا ؛ وفایِ به عهد است. که خداوند می‌فرماید 💎【 أَوْفُوا بِعَهْدي أُوفِ بِعَهْدِكُمْ】💎 (به عهدم وفا کنید به عهدتان وفا می‌کنم./بقره ۴۰). که فرمودند: «عهد الله؛ ولایت علی بن ابیطالب(؏) است» (📚البرهان ج ۱، ص ۲۰۰).
که حضرات ائمۀ اطهار(؏) می‌فرمایند 🔻『 نحن عهد الله‏』🔺 (📚الكافي، ط - الإسلامية، ج‏۱، ص۲۲۱).

#عهد_الله مقامِ شامخ ولایت است. که ظهور ولایت، توحید است.
ولایت و توحید، یک حقیقت هستند. که باطن و جلال؛ ولایت است. و ظاهر و جمال؛ توحید است. که حضرت امام جعفر صادق علیه السلام می‌فرمایند :

🔻『نحن أصل كل خير و من فروعنا كل برّ، فمن البرّ؛ التوحيد』🔺
ما اصلِ تمام خوبیها هستیم و همۀ نیکی‌ها از فروعات ماست. پس یکی از آن نیکی‌ها توحید است.

(📚 الكافي، ط - الإسلامية، ج‏۸، ص۲۴۲)

💠 عهد؛ ولایت است و وفا؛ توحید است.
پس :
دائماً ولایت، به توحید ظاهر می‌شود، و توحید، به ولایت برمی‌گردد.

در مورد وفا و عهدِ نسبی که در امور دنیوی از آن صحبت می‌شود؛ عهد ، چیزی است و وفا، چیزی دیگر. دوئیت؛ نفسِ تخلّف است. و در اصل؛ دنیا، کثرات و امور مربوط به آن، نفسِ «بد عهدی» و تخلّف است، و «خانه از پای‌بست ویران است»!
پس؛
اگر اهل دنیا، تمام تلاش خود را برای خوش عهد بودن انجام دهند، به نفسِ اینکه از وحدانیّت حضرتِ احد یعنی شخصِ ائمه اطهار(ع) جدا هستند، بد عهد و بی وفایند.

حضرت أحد(عظم شأنه) به نَفْس و وحدانیّتِ خویش - یعنی شخصِ حضراتِ آل الله(ع) -؛ ذاتاً، صفتاً، و افعالاً، یکجا و در کلمه‌ی واحده؛🔹《وَفِيُّ الْعَهْد》 🔹است (📚 إقبال الأعمال، ط - القديمة، ج‏۲، ص: ۵۶۰). که 《وفی العهد》 بودنِ باریتعالی، فراتر از این است که صرفاً بیان شود؛ وفایِ به عهد «می‌کند». بلکه چون ذات و نفس امور، انشائی از نفس واحدۀ الهی است؛ پس 《وفی العهد》 بودن حضرت أحد، ذاتاً محقّق است و از آن ذات، صفتاً و افعالاً نیز در ظهور می‌آید.

◙ وفای مطلق و عهدِ مطلق، حقیقتِ واحد هستند که حقیقتِ حضرتِ أحد می‌باشند. که در باطن (جلال)؛ عهد است و در ظاهر (جمال)؛ وفا.
و چون وحدتِ حقیقی دارند، دوئیتی ملحوظ نیست که احتمالِ تخلّف باشد. پس؛ تخلّف ناپذیر است.

🔳 «العهد»؛ عهدِ مطلق است که آن، عهد الله ، یعنی ولایت حضرت أحد است. که ولایت حضرت أحد، به عینِ ذات اوست.

✾《وفی العهد》 بودنِ حضرتِ احدی المعنا (جلّ جلاله)، در وحدتِ وفا و عهد با ذات باریتعالی، و به #عین_شخصی او بایستی دیده شود.
یعنی ولایت و توحید، عینِ شخصیِ یکدیگرند.

⇦ پس ؛
⚜️ اگر عهد و وفا، حقیقی باشد؛
◆ عهد (ولایت) به جلوۀ وفا در ظهور می‌آید (که آن، اضمحلالِ جلال در جمال است) .
◆ و وفایِ به عهد، در بطون می‌آید (که آن، اضمحلالِ جمال در جلال است).

⧒ اگر کسی عهدی کرد، مأمور به ظاهر کردنِ عهد خویش است. که ظاهر کردنِ عهد، وفاست.
یعنی عهد، به وفا ظاهر می‌شود.
و در همان نقطه که وفا می‌کند، به عهد خویش بازمی‌گردد.

♦️«وفا کردنِ به عهد» یعنی؛ یگانه و جمع شدن با عهد. که این جمع شدن و یگانگی، چیزی از #توحید است. اگر عهدی بکند و آنرا رها کند، این مقابل جمعِ توحیدی است و تمام، تشتّت و کثرت و پریشانی است.

«وفای به عهد»، جمع کنندۀ عاهِد (عهد کننده) در جهت معهود (عهد شده) است.
پس ؛ وفا ؛ 🔹التوحيد شهادة أن لا إله إلّا الله🔹 است.

بیان شد که؛ وفا به معنایِ «تمام کردن» است.
#عهد ؛ آغاز کردن، و #وفا ؛ تمام کردنِ است.
وقتی عهد ظاهر و ترسیم شد (قوس نزول)، وفا ؛ تمام کنندۀ این سیر و تجمیع آن است (قوس صعود).
وفا؛ تشتّت و کثرت و جمال عهدِ ظاهر شده را ، به وحدت و جلال و باطن جمع می‌کند. این جمع کردن، جمعِ اطلاقی است که همانا «توحید» است.


︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻
🆔@ehsannil2 کانال اللطائف الالٰهیّة
︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼
••●🔽 ادامه 🔽●••

🔲
◼️

🔆 نورِ مطلق، بسیط است و بدون جزء. پس کوچکترین جسارت و آزاری به او، جسارت به تمامِ آن است.
و چون در وحدتِ حقیقی و شخصی با حضرت حقّ تعالی است؛ جسارت به او، بدونِ تشبیه و تمثیل و تسامح، و بدون طفره و فاصله، بلکه عیناً و شخصاً و حقیقتاً و دقیقاً جسارت به حضرت حقّ جلّ جلاله است.

پس دقّت شود که جسارت به آل الله(ع) العیاذ بالله مانند جسارت به فرزندِ کسی نیست. که پدر، شخصی باشد و طرفی، و فرزند شخصِ دیگری باشد و طرفی دیگر. و فقط عُلقه و نِسَبی اعتباری دلیل شود که آزارِ و جسارت به فرزند، آزار و جسارتِ به پدر محسوب گردد.

هرگز از این جِنس نیست و مطلب، در نسَب و اضافاتِ حدّی نیست.

حضرات آل الله(ع) «مِن دون الله» نیستند که فرضِ دوئیت با حضرت حقّ برای ایشان ملحوظ گردد.

(در مباحثِ #کانال_معرفة_الحق این مطالب توضیح داده شده است. و بدونِ استدلال و اقامۀ براهین و استناد بر آیات و روایات، صحبت نمی‌شود. ر.ک: #کانال_معرفة_الحق https://t.me/ehsannil3 )


🍃 و امّا ...

🔲 "السَّلَامُ عَلَى الشِّفَاهِ الذَّابِلَات" 🔲
سلام بر آن لبهای خشکیده.
(زیارت ناحیۀ مقدسه -
📚 المزار الكبير ، ص: ۵۹۰)

در مقــامــی کــه بـــه یـــاد لــب او مِی‌ْ نوشند
سِفله آن مـسـت کـه باشد خبـر از خویشتنش
(حافظ - ره)


🔲 لب حضرت سیدالشهدا(ع) از تشنگی خشک شده و ترک خورده بود.
(وا ويلاه ، وا مصيبتاه ، وا ثكلاه‏)

▪️ آیا تشنگی، تنها همین تشنگیِ آبِ ظاهری است؟!

معلوم است که حقیقت از باطن تا ظاهر آمده است. حقیقت تشنگی، تشنگی آبِ باطن بود که به آبِ ظاهرْ نمایان شد.

💧 آب در روایاتی؛ "ولایتِ آل الله(ع)" و در روایاتی خودِ آل الله(ع) معرفی شده‌ است (فرقی نمی‌کند، چراکه ولایت؛ خودیّت حضرات(ع) است).
💦 در روایات آمده است که آب؛ سروَرِ نوشیدنی‌هاست و #فرات؛ آن آب است («الماء سيّد شراب الدنيا و الآخرة... الفرات الماء...؛ 📚 كامل الزيارات،ص۴۷»). و #ماء که «اوّل ما خلق الله» است؛ جلوۀ حضراتِ قوّام الله یعنی ائمه اطهار(ع) بوده که واسطۀ مطلقه هستند و هر موجودی از آنها، حدوث و بقاء دارد. پس در عالَمِ دانی و نزولِ اجلالِ آل الله(ع)؛
فرات، شیعه و جلوۀ خودِ حضرات(ع) است که فرمودند 🔹『 الْفُرَاتَ مِنْ شِيعَةِ عَلِيٍّ ؏ 』 🔹(📚 كامل الزيارات،ص۴۹).

مَهریه حضرت زهرا (س) که آب‌های عالَم است؛ یعنی خودشان. مَهریه خودشان، خودشان هستند. که حقیقتِ ماء در هستی؛ سرّ ولایت، یعنی مقامِ فاطمه زهرا سلام‌الله‌علیها است.

اگر بگوییم چطور این ممکن می‌شود که خودشان، مَهریۀ خودشان باشند؟!
در عالَم حدود و تعیّنات محال است که شیئی به خودش دور بزند، یا به خودش توقّف کند، یا به خودش مشغول باشد، یا خودش، خودش را بخواهد، یا خودش به خودش مستکفی باشد، و یا خودش فدای خودش شود و قتیل خویش باشد (و تعابیر مشابه).

وقتی در عالَم حدود گفته می‌شود "کسی خودش را دوست دارد"؛ این، در یک نقطه نیست.
این شخص، [بداند یا نداند] دو «خودْ» ملحوظ می‌کند که در یکی، محبّ است. و در دیگری، محبوب. پس دوست داشتنِ خود بر خود نیست. بلکه دو مقام لحاظ شده است.

امّا حرف و سخن در عالَم نور فراتر از این قیاساتِ خیالی است!

در عالم نور برای نورِ احدِ واحد، تعبیر 🔸نُورٌ عَلیٰ‏ نُور🔸 آمده است (سورۀ نور۳۵).
یعنی خود به خود در جوشش و غلیان و تجلّی است.
این تجلّیِ خود به خود است.


🍂 حضرت سیدالشهدا (ع) فریاد "العطش" سر دادند.
نه از بیرون خودشان، و نه به بیرون خودشان. که بیرون از امام و ولیّ خدا چیزی نیست که 🔻كُلَّ شَيْءٍ أَحْصَيْناهُ في إِمامٍ مُبينٍ🔺 (سورۀ ۳۶، آیۀ ۱۲).

✖️مگر او که صمد است و بی‌حدّ، بیرون دارد؟!
او حجّت خداست. یعنی لُبّ اللُبّ خدا. حاقّ الحاقّ خدا.
او دونِ الله تعالی نیست. حساب غیرِ الله برای ولیّ خدا کردن، نشناختن ولیّ خداست، و زیر سوال بردن صمدیّت خدا.

💠 حضرت سیدالشهدا (ع)، «سیّــد» الشهداء هستند.
«سیّد» به معنای ظاهری «آقا»ست.
و «سیّد» هر امر و شیئی؛ آقا بودنِ در آن امر و شیء است. که آن، یعنی صمد بودن و پُر بودن در آن امر است.

◼️ شهادت در عالَم حدود و تعیّنات اینطور است که شاهد و مشهود، حدّ و تعیّن و مختصات دارند. و شاهد، غیر از مشهود است. و مشهود، غیر از شاهد است. و اعتباراً آنرا «#شهادت» می‌گویند.

🔆 امّا شهادت در عالَم نور، دوئیتی ندارد. شاهد و مشهود، به #عین_شخصی یکدیگرند. در حالیکه شاهد، شاهد است و مشهود، مشهود. و این فرق، #فرق_نوری است که مؤکّد وحدت نوری می‌باشد.
حضرت سیّد الشهدا (ع) در «شهادتِ» بی‌حدّیِ نوری هستند. نه شهادتِ در عالَم حدود که شاهد غیر از مشهود است.




︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻
🆔@ehsannil2 کانال اللطائف الالٰهیّة
︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼
••●🔽 ادامه 🔽●••

🔲
◼️

⇦ پس بایستی در «انسان» دقیق شویم و قوسَینِ نزول و صعود او را به وحدتِ شخصیِ حقیقتش نظاره کنیم.

🔲 شواهدی از چلۀ نزول را بخوانیم :

🔹خداوند گِل حضرت آدم (ع) را چهل روز به یدِ الـٰهی خود (یعنی حضرات آل الله ؏) خمیر نمود (🔻『 خَمَّرْتُ طِينَةَ آدَمَ بِيَدِي أَرْبَعِينَ صَبَاحاً』🔺/ 📚عوالی اللئالی ج ۴ ص ۹۸).
که دو دست خداوند، یمین است. و با دو دستْ خمیر کردن؛ می‌تواند به نزول و صعود در عینِ شخصیِ آل الله (ع) اشاره کند. که جمال؛ سیر نزول است، و رفتن به جلال؛ سیرِ صعود.

🔹 چون به مرتبۀ بدَن بنی بشر رسیدم؛ در روایات آمده است که سیر تکمیلیِ سه مرحله از مراحلِ خلقتِ انسان، #چهل_روز طول می‌کشد.

هفت مرحلۀ خلقت به اختصار = طین، نطفه، عَلَقه، مُضغه، عِظام، لَحْم، روح (آیات ۱۲ تا ۱۴ سورۀ مؤمنون).
و سه مرحلۀ منظور = #نطفه ، #علقه ، #مضغه (📚 البرهان، ج‏۴، ص۱۷).

این هفت منزل که منازل التنزیل است، به عینِ شخصِ آن چهل است که مناسبِ عالَم خلق، در تدریج و تحدیدِ اعداد ظاهر می‌شود. امّا جلواتِ وحدانیّتِ شخصِ احد و واحد، کمال مطلق، حقیقتِ حضرتِ احد، حضرات آل الله علیهم السلام است.

ولیّ خدا (ع) ، آن کمال مطلق و وحدانیّت حقیقی است که در هر عددی، احد است و واحد. و چون رخ عیان کند، هفت و ده و چهل و هزار و مانند آن (که همه، معروف به اعدادِ کامل حقیقی هستند)، جلوۀ واحد بودنِ شخصِ اوست. و این منازل، به نفسِ او، معنا می‌شود.

چون حضرتِ احدَش، از خلوَتِ غیب، به جلوَتِ شهود جلوه کرد و چلۀ بیقراری او، در چهلْ چهلِ منزلِ ظهورِ او شعله کشید، سیرِ نزولْ ترسیم شد. و این سیر نزول، به #عین_شخصی او، سیرِ صعود دارد.

🔲 شواهدی از چلۀ صعود را بخوانیم :

🔹 حضرت رسول اکرم (ص) می‌فرمایند:

🔻『 مَا أَخْلَصَ عَبْدٌ لِلَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ أَرْبَعِينَ صَبَاحاً إِلَّا جَرَتْ يَنَابِيعُ الْحِكْمَة مِنْ قَلْبِهِ عَلَى لِسَانِهِ 』🔺
بنده‌ای برای خدا در چهل روز خالص نشود الا اینکه چشمه‌هاى حكمت از قلب او بر زبان او جارى شود.
(📚عيون أخبار الرضا عليه السلام، ج‏۲، ص:۶۹)

و حضرتِ امام جعفر صادق (ع) می‌فرمایند:

🔻『 مَنْ أَحَبَّ أَهْلَ الْبَيْتِ وَ حَقَّقَ حُبَّنَا فِي قَلْبِهِ جَرَى يَنَابِيعُ الْحِكْمَةِ عَلَى لِسَانِه ...』🔺
کسی که اهل بیت (ع) را دوست بدارد و حق محبّت ما را در قلبش بجا آورد، چشمه‌های حکمت بر زبانش جاری می‌شود.
(📚 بحار الأنوار، ط - بيروت، ج‏۲۷، ص۹۰)

این دو حدیث، دو بیان از یک حقیقت است.
👈 خودِ محبّت آل الله (ع)، اخلاصِ چهل روزه است.
این مطلب، نفیِ چلۀ اخلاص نیست. بلکه حقیقت را بیان می‌کنم. که چِلّۀ اخلاص، پله پله جدا شدن از انیّت و فانی شدن در حقیقتِ «چهل» است.
#چله_اخلاص ؛ ظهورِ تحقّق آل الله (ع) در جانِ چله‌نشین است.
و نقطۀ اخلاص، همان نقطۀ تحقّق حقانیّت حبّ است.

🔹در روایات آمده است که نهایت کمال انسان در چهل سالگی است.
🔹مدّت توقّف بنی اسرائیل در بیابان تیه جهت تکمیل توبه و ایمان، چهل سال به طول انجامید.
🔹در روایات، قدرتِ مؤمن را با چهل مرد برابر دانستند.
🔹اکثر انبیاء الهی (ع) در چهل سالگی به پیامبری مبعوث شدند که همه، چیزی از بعثتِ شخصِ بعثت، یعنی حضرت رسول اکرم (ص)، در سن چهل سالگی حضرتشان است.

برسیم به اینجا که ؛
🔹در شهادت حضرت سیّد الشهدا (ع) آسمان و زمین و هر آنچه در آن است #چهل_روز_گریست .
گریستن هم نزول است و هم صعود.
🔹و نیز برای عدد چهل آمده است که زائر امام حسین (ع) #چهل_سال_زودتر از سایر مردم به بهشت می‌رود.

امّا ، ...
وا مصیبتاه که ...

◼️ رأس مطهر حقیقتِ هستی حضرت سیّد الشهدا (ع) به همراه رئوس مطهّر یارانِ با وفایِ حضرتشان، چهل «منزل» (مکان) تا شام برده می‌شود.
◼️و چهل «منزل» دستانِ ید اللّهی و جِسم ملکوتی واسطۀ مطلقۀ باریتعالی، حضرت سیّد الساجدین، زین العابدین ، تاج البکائین ، امام الجنّ و الانس حضرت علی ابن الحسین (ع) به غـُل و زنجیرِ جامعه، مغلول و بسته می‌شود.
◼️و در اربعین (زمان) رئوسِ مطهّر، به ابدان منوّر، توسط ولیّ خدا حضرت امام سجاد (ع) برگردانده می‌شود.


••●🔽●••
⚠️ نکته‌ای در حاشیه که برای ادامۀ بحث لازم است:

در این چله‌های مذکور، دقّت بفرمائید که چهل منزلِ مکان و چهل منزلتِ زمان مطرح شده است. برای همین یک اشارۀ کوتاه برای لطیفۀ زمان و مکان بایستی بیان شود تا از آن در ادامه استفاده کنیم :

⌛️ زمان «در عالم اشارات»؛ کمیّتی متصّل، امّا در بیقراری است.
«کمیّت» است، چون مشتمل بر آنات است. آنی می‌رود و متصلاً آنی دیگر آغاز می‌شود. و این حالِ بیقراری زمان در عالم اشاره است.

اما مکان؛ کمیّتی است در قرار.

زمان، که در بیقراری جلالی است؛ باطنِ مکان است.
و مکان که در قرارِ جمالی است؛ ظاهرِ زمان است.

🔲 که تحلیلاً بیان می‌شود:
⌛️ زمان؛ خلوتِ جلالیِ مکان است.
🌐 و مکان؛ جلوَت جمالیِ زمان است.

••●🔼●••

🔲
🔹

🔷 با مقدّمۀ فوق، به سراغ فرازی از روایتِ صدر سخن برویم. حضرت مولی امیرالمؤمنین علی علیه‌السّلام فرمودند؛

💠الِاحْتِمَالُ قَبْرُ الْعُيُوب‏.』
🔹 بردباری، گورِ زشتی‌هاست.

🔲 «احتمال» از ریشۀ "حمل" و مصدر بابِ افتعال است.
باب افتعال به معنای مطاوعه و پذیرش است.
بنابراین «احتمال» به معنای حمل کردن در حالتِ پذیرشِ محمول است.

(محمول یعنی شیئی که حمل میشود)

محمول چیست؟ آیا مراد از احتمال، حمل کردنِ عیوب است؟
👈🏻 خیر!
🔹 «محمول» بایستی حیثیتِ وجودی داشته باشد نه حیثیتِ عدمی.
[گرچه «عیوب»، عدمِ مضاف به وجودند و در صفحه‌ٔ حُسن باید به آن‌ها نگاه شود. که توضیحِ بیشترش ذیلاً خواهد آمد.]


🔹 ضمنِ مطلب فوق، حضرت مولی امیرالمؤمنین علیه‌السّلام، «احتمال» را به طورِ مطلق فرموده‌اند. یعنی نمی‌فرمایند؛
"الاحتمالُ «العیوب»، قبر العیوب!"
👈🏻 بلکه احتمال را به طور مطلق و به صورتِ «الاحْتِمَالُ» بیان می‌فرمایند.

پس اگر «اَلإحتمال»، مطلق آمده و مراد از آن، حمل کردنِ عیوب نیست، سخن مولی امیرالمؤمنین علیه‌السّلام چه حملی را بیان فرموده است؟

👈🏻 سخن این است که محمول (حمل شده) در خودِ «الإحتمال» است. یعنی؛ محمول، در حقیقتِ این حملِ مطلق، وجود دارد.

🔹 توضیحْ آنکه؛ اصلاً چیزی جز وجود (یعنی ولایت)، قابل حمل نیست. که در آیۀ امانت (که مراد از #امانت، همان #ولایت است)، به این محمول اشاره شده است که قرآن فرمود؛

💎 إنَّا عَرَضْنَا الْأَمانَةَ عَلَى السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ الْجِبالِ فَأَبَيْنَ أَنْ «يَحْمِلْنَها» وَ أَشْفَقْنَ مِنْها وَ «حَمَلَهَا» الْإِنْسانُ إِنَّهُ كانَ ظَلُوماً جَهُولاً.】

🔹 ما امانتِ [الهى و بار تكليف‏] را بر آسمان‏‌ها و زمين و كوه‌‏ها عرضه كرديم، و آنها [تكويناً] از پذيرفتن آن سرباز زدند و از آن هراسيدند، ولى انسان آن را بر دوش گرفت. به راستى او ستمگرى نادان است.
(📘 سورهٔ‌احزاب، آیهٔ۷۲)

🔷 که حضرت امام جعفر صادق علیه‌السّلام، راجع به امانت در آیۀ فوق می‌فرمایند؛

💠هي ولايةُ أميرِالمؤمنين عليه‌السّلام
(📚 البرهان في تفسير القرآن، ج‏۴، ص۴۹۹)

🍃 پس مراد از «الإحتمال»، به طور مطلق، حمل ولایت است توسّط هر موجودی.
که بالاتر بیان شد؛
اساساً موجودیّتِ هر موجود و میزان حظّش از وجود، متناسب با کیفیتِ این حمل است.


حال حمل ولایت چگونه است؟
🔹 حمل یک شیء یا به حرکتِ خَلَئی است یا به حرکتِ مَلَئی.

🍃 برای یادآوریِ حرکت ملئی و حرکت خلئی، می‌توانید به توضیح آنها در لینک ذیل، مراجعه بفرمایید؛

https://t.me/ehsannil3/336

👈🏻 پس ابتدا بایستی دو حرکت از یکدیگر تمیز داده شوند تا بعد بگوییم که حمل ولایت در هر کدام به چه معناست. آنچه روشن است اینکه محمول در هر دو حرکت، «ولایت» است.

🔹 ۱- در حرکتِ خَلئی؛
متحرِّک (حرکت کننده) یا مَحمول (حمل شده)، جائی را تخلیه کرده و در جای دیگر می‌رود. یعنی در حرکت خلئی؛
سالک خودش سِلْک (حرکت) دارد. پس؛ متحرّکِ اوّلی، سالک است که با خودش ولایت را حمل می‌کند. یعنی؛
در حرکت خلَئی، ولایت، متحرّکِ ثانوی است که به انضمامَش به «سالک»، حرکت دارد.

👈🏻 پس نتیجه در مسیر بحث، اینکه؛
در حرکت خلئی، این سالک است که متحرّک اصلی و حاملِ ولایت است.


🔹 ۲- در حرکت مَلَئی؛
این حرکت در عالم نور است. یعنی متحرّک یا محمول، جایی را تخلیه نمی‌کند تا به جای دیگر برود، بلکه نفْسِ حرکت برای او مطرح است. که نفْسِ حرکت، مبدأ و مقصد را گرفته است. پس در این حرکت، حامل، همان محمول است.‌ به دیگربیان؛
این حرکت، چون نفْسِ و حقیقتِ حرکت است، در واقع، حرکتِ از جائی به جائی نیست، بلکه همه چیز در یک نقطۀ بسیطه است. پس حامل و متحرّک در آن حرکت، گریزی ندارد که #عین_شخصیِ محمول باشد.

👈🏻 پس نتیجه در مسیر بحث، اینکه؛
در حرکت ملئی، این «ولایت» است که از اطلاقش حامل و محمول را گرفته است. یعنی؛ حرکتِ حامل (سالک) به عینِ حرکتِ محمول (ولایت) است.

🍃 روشن است که قبول و معرفت به حرکت ملئی، عمیق‌تر از حرکت خلئی است. و اصل مطلب و مطلبِ اصلی، حرکتِ ملئی است که حرکت در عالَم نور است و نفْسِ حرکت می‌باشد.



︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻
↗️ t.me/ehsannil2 ➣  کانال اللطائف الإلهیّة
︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼

  ༺•֎👇🏻ادامه‌ی سخن👇🏻֎•༻
🔹
🔹

🍃 بسیار خب!
اگر تا اینجا آمده باشیم، بقیۀ سخن را راحت‌تر می‌توان بیان کرد که نفس، #عین_شخصی است. که اگر از لاتعیّن و اطلاقِ خویش جدا شود، هر جایی که باشد، در تعیّن است و تعیّن؛ «رجس» می‌باشد.‌ یعنی؛

🔥 نفْسی که به انفکاکِ از نفس واحده، متعیّن و مورد اشاره است (یعنی به عدم قبولِ ولایتِ ألستی، غیر شیعه و غیر مؤمن است.)، به هر چیزی که امر کند، امر بالسّوء است، زیرا از ربّی جدا شده، پس در فنایِ «إِلاَّ ما رَحِمَ رَبِّي» نیست.
بنابراین به هر کاری که به حسَب ظاهر، خَیر است هم امر کند یا آن را انجام دهد، تماماً سوء و ذنب و شرّ است. یعنی منسوبِ به اوّلی و دوّمی و سوّمی ملعون است.

🌕 امّا اگر نفس، که عینِ شخصی است، از لاتعیّن و اطلاق خویش در تعیّن بیاید (یعنی به قبول ولایتِ ألستی، شیعه و مؤمن باشد.)، صاحبِ این نفْس، به این صرفُ‌الرّبط بودن، مؤمن است و از اصحابِ یمین است و نفْسش، نفسِ مطمئنّه است. یعنی در اطمینان و قرارِ امنی است. چرا که در دوئیّتِ با نفس واحده قرار نگرفته، بلکه ظهوری از ظهوراتِ اوست.

👈🏻 در نتیجه امّارةٌ بالسّوء بودنِ نفسِ او، همان «لا اله» است وُ بلکه در بیانِ أدقّ، همان «لا هو» است. یعنی؛
نفیِ خود را در بی‌حدّی می‌کند.

🌕 این است که اصحاب یمین که در امنِ ایمانی و اطمینانیِ وحدتی می‌باشند، رَهینِ (در گرویِ) اعمال خویش نیستند، زیرا عملشان، عینیّت شخصی حقّ است.

🔥 امّا غیر ایشان، هرچه بکنند، رهینِ اعمالِ خویشند. زیرا اوّلاً؛ نفسشان، در تعیّن و جدایی از «نفس واحده» است.
و ثانیاً؛ عملشان بعد از این جداییِ ذاتی، در کوششِ بیشتر برای تشدید کردنِ جداییِ نفْسشان با «نفس واحده»، یعنی «نفسُ‌الله‌تعالی» است.
👈🏻 پس هر چه از خیر و شر انجام دهند، گناه است و ای چه بسا بدتر از گناه است که حضرت امام جعفرصادق علیه السلام می‌فرمایند:

💠 النَّاصِبُ لَنَا أَهْلَ الْبَيْتِ لَا يُبَالِي صَامَ أَوْ صَلَّى أَوْ زَنَى أَوْ سَرَقَ‏ إِنَّهُ فِي النَّارِ.
🔹 دشمن ما اهل بيت (ع) فرق نمی‌كند كه روزه‌بگير و نمازگزار باشد، يا زنا کند یا دزدی نماید. (به هر حال) او در آتش است‏.
📚 ثواب الأعمال و عقاب الأعمال، ص۲۱۰


و قرآن می‌فرماید:

💎 و مَنْ يَبْتَغِ غَيْرَ الْإِسْلامِ ديناً فَلَنْ يُقْبَلَ مِنْهُ وَ هُوَ فِي الْآخِرَةِ مِنَ الْخاسِرينَ.
و هر كه دينى غير از اسلام برگزيند، هرگز از او پذيرفته نشود و او در آخرت از زيانكاران است.
📘آل‌عمران، آیهٔ۸۵

و نیز در آیات بعدی می‌فرماید؛

💎 إنَّ الَّذينَ كَفَرُوا وَ ماتُوا وَ هُمْ كُفَّارٌ فَلَنْ يُقْبَلَ مِنْ أَحَدِهِمْ مِلْءُ الْأَرْضِ ذَهَباً وَ لَوِ افْتَدى بِهِ أُولئِكَ لَهُمْ عَذابٌ أَليمٌ وَ ما لَهُمْ مِنْ ناصِرينَ.
🔹 به راستى كسانى كه كافر شدند و در حالِ كفر مُردند، حتّى اگر زمين را پر از طلا كنند و آن را فديه دهند، هرگز از هيچ يک از ايشان پذيرفته نمى‌شود. آنان عذابى دردناک در پيش دارند و هيچ ياورى برايشان نخواهد بود.

📘 آل‌عمران، آیهٔ۹۱


︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻
↗️ t.me/ehsannil2 ➣  کانال اللطائف الإلهیّة
︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼

  ༺•֎👇🏻ادامه‌ی سخن👇🏻֎•༻
🔹
🌸


🔰 و امّا؛
با این معرفت که مؤمنین در نقطۀ «ایمان»؛ مرآتِ حضرت رسول اکرم (ص) و خاندان طاهرینشان (؏) هستند، بخوانیم:

🍃▪️ #کثرت استغفار مؤمنین در ماه رجب؛
❂☜ ترک إنّیّت است، که مقام فنا، اخلاص، معراج، و قبولِ مقامِ افق أعلای حضراتِ ائمّۀ اطهار (علیهم‌‌السّلام)، و سیر در این مقام است.

🍃▪️#هفتاد بار استغفار مؤمنین در ماه شعبان؛
❂☜ ترکِ ترک، مقامِ فنایِ از فنا، کمالُ الاخلاص، معراج، و قبولِ مقامِ افق مبینِ حضراتِ ائمّۀ اطهار (علیهم‌‌السّلام)، و سیر در این مقام است.

🌿۞ ماه #شعبان؛ ماه پیامبر اکرم (ص) است.
و این هفتاد بار استغفارِ مخصوص؛
🪞#آئینه شدن برای هفتاد بار استغفار روزانۀ پیامبر اکرم (ص) است که افق مبین به وجودِ نازنینِ حضرتشان، معنا می‌یابد.

🍃۞ الغرض؛
👁‍🗨 افق مبین؛ نقطۀ رؤیت است و شهود. یعنی؛ نقطۀ جمعیۀ شاهد و مشهود.
که آن؛
❂☜ شخصِ شخیصِ عالم وجود، جان و حقیقتِ حضرت رسول (صلّی الله علیه و آله)، سیّد الشاهد و المشهود؛ حضرت سیّد «الشهداء» امام حسین (علیه‌السّلام) هستند، که حضرت پيامبر اکرم (ص) می‌فرمايند:

▫️『حُسَینُ مِنّی و أنا مِن حُسَین؏』▫️


🔳 حضرت سیّد الشّهداء (علیه‌السّلام)؛ تمام حاجت روا شدنِ حضرت رسول اکرم (صلی‌الله علیه و آله) هستند. روا شدنِ #حاجت، در نقطۀ جمعیۀ #شهادت است. که داعی با مدعوِّ خویش؛ در وحدتْ جلوه می‌کند. و حاجتِ محتاج، با محتاج، در نقطۀ جمعیۀ «حاجت روا شدن»، شهود و ملاقات و رؤیت دارد.

🌿۞ پس حاجت‌روا شدنِ مطلق؛ جلوۀ #شهادت_مطلق است که آن؛ شخصِ حضرت سیّد الشّهداء (علیه‌السّلام) هستند.

🍃⇯֎ این است که در دعای روز میلاد حضرت سیّد الشّهداء (علیه‌السّلام) که در سوّمِ ماه شعبه‌ها، شعبانُ المعظم، یعنی؛ در آخرین روز از ستّةُ الایامِ ترسیمِ خلقت (ششمین روزِ بعد از روز بعثت) واقع شده، آمده است:

💠『اللّهُمّ وَ هَبْ لَنا في هذا اليوم خَيْرَ مَوْهِبَةٍ
وَ أنْجِحْ لَنَا فیهِ كُلَّ طَلَبَةٍ
كَما وَهَبْتَ الحُسَينَ لِمُحَمَّدٍ جَدِّه
وَ عاذَ فُطْرُسَ بِمَهْدِهِ
فَنَحْنُ عائِذُونَ بِقَبْرِه مِنْ بَعْدِه
نَشْهَدُ تُرْبَتَه
وَ نَنْتَظِرُ أوْبَتَه
آمين ربّ العالمین.』💠

پروردگارا پس در این روز بر ما عطا نما بهترین عطاها را
و ما را حاجت‌روا کن دربارۀ تمام خواسته‌ها،
همان‌گونه که حسین (؏) را به جدّ او محمّد (ص) عطا کردی،
و [آن سان که] فطرس به گهوارۀ او پناه برد،
پس؛
▪️ما نیز بعد از او به مزارش پناه می‌بریم،
▪️بر تربتش حاضر و شاهد می‌شویم
▪️و بازگشتش را انتظار می‌کشیم
آمین رب العالمین.

📚مصباح المتهجد و سلاح المتعبد، ج‏۲، ص۸۲۶


🌿۞ فرمودند:
❂☜『أَنْجِحْ لَنَا ... كَمَا وَهَبْتَ الْحُسَيْنَ لِمُحَمَّدٍ جَدِّهِ』

🍃⇯֎‌ به راسمِ عالمین بودنِ حضرت ختمی مرتبت، محمّد مصطفی (صلی‌الله علیه و آله)؛ روائیِ حاجت عوالم؛
❂☜ در هبۀ حضرت امام حسین (؏) به حضرت رسول اکرم (ص) بایستی دیده شود.

🍃֎⇦که حضرت سیّد الشهدا (علیه‌السّلام)؛ به اطلاقِ شهادت - که سیّد تمام شواهِد و تمام مشهودات می‌باشند -؛ مطلقِ حاجت‌روائی [بدونِ در نظر گرفتنِ متعلّقش] هستند که وجود نازنین ایشان، به جلوۀ افق مبین تلالؤ دارد.

🍃⇯֎ و هر ذی حاجتی - بداند یا نداند، بخواهد یا نخواهد -؛ در نقطۀ روا شدنِ حاجتش،
❂☜ محظوظِ پرتوئی از حضرت سیّد الشّهداء (علیه‌السّلام) است و جلوه‌ای از افق مبین تا رَوائیِ حاجتِ او ممدود گشته است.

🌕۞ النّهایة؛ میلادِ حضرت سیّد الشهداء (علیه‌السّلام) میلادی است که به #عین_شخصی تبریک؛ همراه با بکاء و ناله است.
❂☜ این نقطۀ شهادت است که فرحِ شهود و ظاهر، و حزن غیبِ و باطن؛ در نقطۀ سیّد الشهدائیِ اهل بیت (علیهم‌السّلام) یعنی؛ حضرت امام حسین (علیه‌السّلام) جمع است، که در میلادشان آمده است:

💠『اللّهُمّ إنّي أسألُكَ بِحَقِّ المَوْلُودِ في هذا الیَوم
الْمَوْعُودِ بِشهادَتِهِ قَبْلَ اسْتِهْلالِهِ وَ وِلادَتِهِ
بَكَتْهُ السّماءُ وَ مَنْ فِيهَا وَ الأرْضِ وَ مَنْ عَلَيْهَا
وَ لَمّا يَطَأْ لَابَتَيْهَا』💠
پروردگارا همانا من از تو درخواست می‌کنم به حقّ کسی که در این روز متولّد شد، همان که پیش از پیدایش و ولادتش، وعده به شهادتش داده شد.
[همان که] آسمان و هر که در اوست، و نیز زمین و هر که بر آن است؛ بر او گریست، در حالی که [او] هنوز بر سنگستان‌هایش پای نگذاشته بود.

📚مصباح المتهجد و سلاح المتعبد، ج‏۲، ص۸۲۶


🍃🌸 إن شاء الله درکِ میلاد حضرت (ع)؛ در نقطۀ جمعیۀ شهادت، روزی خاصُّ الخاصِّ این ایام باشد.
به حزنِ جلال، و فرحِ جمال؛ میلاد حضرتشان بر جان و دلتان مبارک.



🖊🦋 #احسان_الله_نیلفروش_زاده
#افق_مبین_اطلاق_شهادت

─═༅࿇༅ 📖 ༅࿇༅═─
🆔 @ehsannil ✍🏻
↗️ t.me/ehsannil3#کانال_معرفة_الحق
↗️ t.me/ehsannil2#کانال_اللطائف_الالهیة
↗️ instagram.com/ehsan_nil 🦋
‎‌‌‌‌‌‎─═༅࿇༅ 📖 ༅࿇༅═─

.
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
🔲

🍃 امّا #صابرین کسانی هستند که لطائف را با نورِ الهی تماشا می‌کنند و از این رو، در عینِ مصیبت، ندای وجودیشان 💎«إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَيْهِ رَاجِعُونَ»💎 است.

🔲 لطیفه‌ای از حقیقتِ مصیبت را بخوانیم:

شیئیّتِ هر شیئی، واسطه‌ی مطلقه، یعنی حضرات آل الله(ع) می‌باشد، که «#نفس_اصابت» هستند.

نفسِ اصابت (مطلقِ اصابت)؛ اصابتِ چیزی به چیزی نیست. و همان طور که بیان شد؛ شیئیتِ هر شیء است و تمامِ مراتبِ وجودیِ امور و اشیاء، جلوه‌ای از جلواتِ آن اصابت است.

🔳 ⇩ نفسِ اصابت، نفسِ حضرت باریتعالی است، یعنی همان نفس و شرطِ «لا هو الا هو»؛
◾️ که در جلوه‌ی جلالی (یعنی جلوه‌ی «لا هو»یی) ؛ «مُصیبَة» است.
◽️ و در جلوه‌ی جمالی (یعنی جلوه‌ی «الّا هو»یی)؛ «صَواب» است.

واسطه‌ی مطلقه؛ مصیبة و صواب، جلال و جمال، باطن و ظاهر، اوّل و آخِرِ حضرت حقّ است و از این حقیقت؛
مصیبة و صواب، جلال و جمال، باطن و ظاهر، اوّل و آخِرِ هر شیئی می‌باشد (『 أَوَّلُ كُلِّ شَيْ‏ءٍ وَ آخِرُهُ 』؛ 📚 إقبال الأعمال، ط - القديمة، ج‏۱، ص۴۰۲).


🔻نکته‌ای مهمّ در حاشیه‌ی بحث؛
خودِ «مصیبة»؛ در ظاهر و جمال، به دو صورت «حسنه» و «سیّئه» تقسیم می‌شود:

💎『 ما أَصابَكَ مِنْ حَسَنَةٍ فَمِنَ اللَّهِ وَ ما أَصابَكَ مِنْ سَيِّئَةٍ فَمِنْ نَفْسِكَ』💎
هر خيرى که به تو رسد (در تمام مراتبِ وجودی؛ ذات و صفات و افعال و آثار) از جانب خداوندست و هر شرّى که به تو رسد، از جانب خود توست.
(نساء،۷۹)

که؛
«سیّئة» در مقامِ حدّ؛ سَیِّئه‌ی «مِنْ نَفْسِكَ» است.
و «سیّئة» در مقام لُبّ؛ ظهورِ «لا هو» ست.
(رجوع شود به مقاله‌ی 👈🏻 https://t.me/ehsannil2/325 )

«حسنة» در مقامِ حدّ؛ ظهورِ «الا هو» ست و «مِنَ اللَّهِ» است.
و «حسنه» در مقامِ لُبّ؛ ظهورِ «لا هو الا هو» است که در آیه‌ی ۷۸ فرمود؛
❖『 «قُلْ» كُلٌّ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ』❖

🔥 شناختِ ملعنتِ دشمنان الهی در تعمّق معرفت، با تحلیل فوق، بسیار حائز اهمیّت است و از اخصّ معارفِ الهی است که چون موضوع این مقاله نیست، شرحی از آن بیان نشد.

°•●°•الحمد لله الوهّاب•°●•°🔺


🕋 إن شاء الله کعبه را شناختیم که جلوه‌ی برجستگیِ مطلق است و دائماً اشیاء به آن، موجودیّت و شیئیت دارند.

👈🏻 مولودِ کعبه، حضرت مولی امیرالمؤمنین(ع) هستند که کعبه، به حضرت مولی(ع)، کعبه و محلّ دحو الأرض و نقطه‌ی تجلّی شیئیّتِ اشیاء است. بنابراین حضرت مولی (ع) همان طور که روایات بیان فرمودند؛ کعبه‌ی مستوره می‌باشند (❃الْكَعْبَةِ الْمَسْتُورَةِ ❃؛ بحارالانوار، ج۳۸، ص: ۱۹۹).

🔳 ⇩ حضرت مولی(ع)، نفسِ اصابت (اصابتِ مطلقه) هستند که؛
◾️ جلوه‌ی جلالی حضرت(ع)؛ مصیبتِ مطلقه است (لا هو).
◽️ و جلوه‌ی جمالیِ حضرت(ع)؛ صوابِ مطلقه است (الا هو).

اگر چشم حقیقت‌بین به حضرتشان(ع) باز شد و تماماً شاهدِ حقیقتِ «لا هو الا هو» شد؛ در واقع ناظرِ حقیقتِ #صواب و #مصیبت گشته، و ندایِ صبورانه‌ی💎【إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَيْهِ رَاجِعُونَ】💎 سر خواهد داد وَ ...
...『 وَ بَشِّرِ الصَّابِرينَ』
بشارت‌های الهی بر جانِ چنین کسی .


🍃 سرسلسله جنبانِ #الصابرین، مُنشِئ #صبر_جمیل، آنکه از باطنِ حضرت مولی(ع) جوشیده و از باطن و سیرتِ عالَمِ عالی، تا ظاهر و صورتِ عالَم دانی، خروشیده، و تمام‌ْقَـدْ «زَیْنِ اَب» است و زینَت پدر را رقم زده، حضرتِ کعبة الرزایا، زینب کبری روحی لذکرها الفداء می‌باشند.

حضرتِ《زینب》 -سلام الله علیها- ؛《زَیْنِ اَب》 یعنی زینتِ پدر بزرگوار، ولیّ الله الاعظم، مولی امیرالمؤمنین علی علیه السلام هستند.

#زینت، در ظاهر می‌آید.
🔆 امّا وقتی زینت، حقیقی باشد؛ از باطنِ صاحبِ زینت، بر ظاهرِ او جلوه‌ کرده است، نه اینکه از بیرونِ او، آویخته به او شده باشد!

اگر مولای متقیان، #الکعبة_المستوره و «نفسِ اصابت» هستند و در خفایِ کعبه و مقامِ وحدتِ مصیبت می‌باشند؛
🔳 ⇩ حضرت زینب کبری (سلام الله علیها) #کعبة_الرزایا هستند. یعنی [به #عین_شخصی]، «نفسِ اصابت» بودنِ حضرت مولی(ع) را نمایان‌گرند که در تحلیل بیان می‌شود؛

◾️ جلوه‌ی جلالی حضرتِ کعبة الرزایا (س)؛ جلوه‌ی مصیبتِ مطلقه (یعنی؛ لا هو) است و همان است که حضرتشان در کربلای«معلّی» (که به مولی علی ع؛ مُعَلّی است) ؛ خمیده و پیر شدند (وامصیبتاه! خاک بر دهانم😭)

◽️و جلوه‌ی جمالیِ حضرت کعبة الرزایا (س)؛ جلوه‌ی صوابِ مطلقه (یعنی الا هو) است و همان است که در مجلس ابن زیاد ملعون فرمودند؛
❖『 مَا رَأَيْتُ إِلَّا جَمِيلاً 』❖


︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻
🆔@ehsannil2 کانال اللطائف الالٰهیّة
︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼
••●🔽 ادامه 🔽●••
.
☀️

🍃۞ و امّا؛ حضرتِ دلبر، دلبرِ مطلق، عالِمِ اکبر، اکبرِ عالَم، رحمتِ واسع، واسِعِ رحمت، ختمِ نبوّت، رسمِ رسالت،【مَعْدِنَ الكَرَم】، حضرتِ سیّد الکونین محمّد مصطفی صلّی‌الله‌علیه‌وآله می‌فرمایند:

🔻『أكْرِمِ الضّيْفَ وَ لَوْ كَانَ كافراً』🔺
مهمان را گرامی بدار، حتّی اگر کافر باشد.
📚جامع الأخبار (للشّعيري)، ص۸۴


🔻
⚠️ نکته: هر تعبیری و هر لفظی، از شخصِ حقیقیِ «اَلْمَعْنَى» برخاسته است. که «اَلْمَعْنَى» بودنِ او؛ به نفسِ «احد» و «واحد»بودنِ #مطلق (#مطلق_علی_الاطلاق) بودنِ اوست، و فرمودند؛

🔸『وَاحِدٌ أحَديُّ الذّاتِ وَ أحَديُّ المَعْنَى』🔸
📚التوحيد،للصدوق،ص۱۶۹

☀️☜ اگر شخصِ حقیقیِ «الْمَعْنَى»، و اطلاقِ حقیقی او شناخته شود، و با نور او، به هر امری، نظر گردد؛ از هر کلمه در کلام، و بلکه هر موجود و آیه و ذی‌اشاره‌ای، هویّتش هویداست، و آن ناپیدا، پیدا.
در این حال؛
موجِ #کثرت، به اوجِ #وحدت دلبری می‌کند.
🔺

🔰 الغرض؛
حضراتِ【مَعْدِنَ الْكَرَم】(؏)؛ نَفْسِ حضرتِ «کَریمﷻ» و «أَكْرَمَ الْأَكْرَمِين‏ﷻ» هستند.
[☀️『 السَّلَامُ عَلَى نَفْسِ‏ الله تعالَى』
📚 بحار الأنوار، ج‏۹۷،ص۳۳۱، زیارت حضرت مولی امیرالمؤمنین علی(؏)].

🌿۞ حضرتِ «کَریمﷻ» که به حقیقتِ نفسِ خویش، «کَریم» و «أَكْرَمَ الْأكْرَمِين‏» است؛
☀️☜ خودِ【لا إِلهَ إلّا هُو】[【اللهُ لا إلهَ إلّا هُو؛ بقره،۲۵۵】] بوده، و در مرتبۀ اعلایی از جلوۀ توحید؛
☀️☜【لا هو إلّا هو】است.

🌿۞ و از طرفی؛
🔸هر نهی‌ای از حضراتِ 『نَفْسِ الله تَعَالَى』(؏)؛
شدّتِ نفیِ جلالیِ【لا هو】می‌باشد.
🔹هر امری از حضراتِ『نَفْسِ‏ الله تَعَالَى』(؏)؛
شدّتِ اثباتِ جمالیِ 【إلّا هو】 می‌باشد.

🔔بنابراین؛
امرِ 🔻«أكْرِمِ الضّيْفَ وَ لَوْ كانَ كافراً»🔺؛
☀️☜ شدّتِ【مَعْدِنَ الكَرَم】بودنِ حضراتِ『نَفْسِ‏ الله تعالی』(؏) است.


🍃۞ و امّا ...
🔰«ضَیْف»؛ در لغت به معنایِ #مهمان است.
این لغت؛ برای مؤنّث و مذکّر، و مفرد و جمع، به همین صورت بکار می‌رود.
که این عدمِ تغییرِ «ضَیْف» در قوالبِ مختلف؛
رشحه‌ای از کرامتِ آن عالی‌جنابِ مطلق (صلّی‌الله‌علیه‌وآله) است که آمِر به امرِ 🔻«أكْرِمِ الضّيْفَ وَ لَوْ كَانَ كافراً»🔺می‌باشند.

🌿֎ بدین بیان که؛
چون حضرتِ【مَعْدِنَ الكَرَم】(ص) بفرماید:🔻«أكْرِمِ الضّيْف وَ لَوْ كان كافراً»🔺؛
☀️☜ پس لغتِ «ضَیْف» هم به کرامَت حضرتشان (ص)، بدون تغییر در جنس مؤنّث و مذکّر، مفرد و جمع؛ انشاء و وضع می‌شود.

[🔔درکِ سیطره و حکومتِ اطلاقیِ شخص حقیقی عالَم (ص) در این مطلب، مهمّ است.]

💫۞ که؛
#مؤنث؛ نشانی از مقامِ #قابل
#مذکر؛ نشانی از مقامِ #فاعل
#مفرد؛ نشانی از مقامِ #خلوت
#جمع؛ نشانی از مقامِ #جلوت
است.

🌿۞ بنابراین؛
حضراتِ【مَعْدِنَ الكَرَم】(؏)، که از لاتعیّنی و جلالت و اطلاق و فائقیّتِ خویش؛
#عین_شخصی قابلیتِ مؤنّث و فاعلیتِ مذکّر، خلوتِ مفرد و جلوَتِ جمع می‌باشند؛
☀️☜ حالِ ثابتِ خویش را به «ضَیف» ظاهر می‌سازند و «ضَیف» برای مؤنث و مذکّر، مفرد و جمع، ثابت انشاء می‌گردد.

🍃֎⇦که کریمِ حقیقی و حقیقتِ کرَم؛
او که【مَعْدِنَ الكَرَم】و ربّ الکرَم و الإکرام (؏) است؛ به بلندایِ خودش إکرام می‌نماید. پس؛ مهمانش، در تفاوت نیست ولو اینکه کافر باشد.

🔔‌ که البتّه هر کسی به مسندِ «ضَیْف»؛ در مقابلِ این عالی‌جنابِ کَرَم (؏) و《مَعْدِنُ الْإيمان‏؛📚بحار، ج‏۳۹، ص۱۸۷》مورد اشاره واقع شود، حتّی اگر در أعلی مرتبۀ ایمان هم باشد؛ کافر است.

[⚠️ فتَأمَّل‏ْ جیّداً! که منظور؛ کافری نیست که - العیاذُ بالله - حضرات آل‌الله (؏) را قبول نکرده است! بلکه منظور؛ فقرِ محض در مقابلِ غنایِ محض است. که مقابلِ ایمانِ محض، کفر محض است. و در مقابلِ مؤمن محض، کافر محض قرار دارد.]

نکته:
وَ لَوْ』که برای #تقریر و #تأکید فعلِ قبل به کار می‌رود، در این حدیثِ شریف؛ به بلندایِ متکلّمِ حقیقیِ آن (ص)؛ #تقریر و #تأکید حقیقی است که جانِ خویش را تا عالَم کثرات (که در مقابلِ عالَم وحدت، کفر می‌باشد)، متجلّی می‌سازد.

🌿۞ در نتیجه؛
🔻«أكْرِمِ الضّيْفَ وَ لَوْ كَانَ كافراً»🔺
☀️☜ شدّتِ تجلّیِ حضراتِ『نَفْسِ‏ الله تعالى』(؏) است.

🌿۞ پس؛
🌧در ماه مبارک رمضان که ◆《ضيافة الله؛ (📚وسائل الشّيعة، ج‏۱۰، ص۳۱۳》◆ است؛
☀️☜ نَفْس، و بلکه نفسیّتِ حضرتِ «کَریمﷻ»، و «أكْرَمَ الأكْرَمِين‏ﷻ» (یعنی؛ حضراتِ【مَعْدِنَ الكَرَم؏】) چگونه مهمانان خویش را إکرام می‌فرمایند؟


🔹مُضیف
❂☜ هم به معنایِ میزبان است، و هم به معنایِ محلّ ضیافت.
🔹ضیافة
❂☜ به معنای مهمانی است.
🔹إضافه
❂☜ از همین ریشۀ "ضَیف" است.
و اضافۀ حقیقی؛ آن است که مضاف، چیزی جز ظهورِ مضافٌ إلیه نیست.
[🔔 که بحمدالله شرحِ این مطلب؛ در مباحثِ توحید در #کانال_معرفة_الحق داده شده است.]

🔹 و عالَم؛ صِرفُ الإضافه به حضرت حقّﷻ است.


︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻
🆔@ehsannil2 کانال اللطائف الالٰهیّة
︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼

༺•✿👇🏻ادامه‌ی سخن👇🏻✿•༻
☀️
🍃


🍃۞ حضرت امام حسن عسکری (علیه السّلام) می‌فرمایند:

🔻«لَا تَجُوزُ الرُّؤْيَةُ مَا لَمْ يَكُنْ‏
بَيْنَ الرَّائِي وَ الْمَرْئِيِّ هَوَاءٌ لَمْ‏ يَنْفُذْهُ الْبَصَرُ»🔺
✾ تا وقتى كه بینِ بيننده و ديده شده (هدفِ ديد)؛
هوائى نباشد، ديد در آن نفوذ نكند (یعنی؛ دیده نمی‌شود).

📚 الكافي (ط - الإسلامية)، ج‏۱، ص۹۷


🌿֎⇯بنابراین؛ «هواء» - که واسطۀ مطلقه است -؛ علّتِ رؤیتِ اشیاء است.
که #رؤیت، در رقیقۀ معنا؛
🍃֎⇦ وجودِ واسطۀ مطلقه است که رائی (بیننده) و مرئی (دیده شده) به اعتبارِ آن مکانت؛ معنا پیدا می‌کنند.

🌿۞ البتّه دقّت شود که:
🍃֎⇦ اوّلًا؛
موضوعِ رؤیت مطرح نیست. بدین معنا که؛ متعلَّق رؤیت، مهمّ نیست. بلکه خالصۀ رؤیت، به «هوا» محقّق است و بس. یعنی؛ کاری به این نداشته باشیم که مرئی (یعنی دیده شده) کیست یا چیست. هر جائی که رؤیتی باشد، فتراک و جان و علّت و حیاتش؛ «هواء» است که جلوه‌ای از جلواتِ واسطۀ مطلقه یعنی حضرات آل الله(ع) است.

🍃֎⇦ ثانیاً؛
رؤیت، خالصۀ درک است. و درک؛ حضورِ مُدْرَک (درک شده) است نزدِ مُدْرِک (درک کننده). بنابراین از آنجا که در روایتِ فوق؛
مطلقِ رؤیت به واسطۀ «هَواء» بیان شده است؛
❂☜ حضورِ حقّﷻ نزد خودش نیز بِـ«الْهَواء» است. که بواقع؛ «الْهَواء» - که واسطۀ مطلقه است -؛ چیزی نیست جز خودیّتِ حقّﷻ.
بدین معنا که؛
❂☜ حضورِ خداوندﷻ نزد خودش، و رؤیتِ خداوندﷻ خودش را؛ به خودیّتِ حقّﷻ، یعنی؛ حضرات آل‌الله (علیهم‌ السّلام) است.

[ 🔔👆🏻 به مطلب مهمّی اشاره شد که تأمّل می‌طلبد.]

🍃֎⇦ ثالثاً؛
از طرفی به «هواء»، رؤیت، ممکن است. و از آن طرف؛ «عَماء» از «عَمَیَ» به معنای کوری می‌آید.
پس دو متقابل داریم؛
❂☜ #رؤیت و #عمی.
یا به عبارتی؛ #درک و #لا_درک.

🌿⇯֎ به چه معنا؟
🍃֎⇦ قرآن می‌فرماید:

💎『 لا تُدْرِكُهُ الْأَبْصارُ
وَ هُوَ يُدْرِكُ الْأَبْصارَ
وَ هُوَ اللَّطيفُ الْخَبيرُ 』💎
✾ ديدگان، اوﷻ را درک نمی‌‏كنند
ولى اوﷻ ديدگان را درک می‌كند
و او لطيف و دانا است‏.

📘 سورۀ انعام، آیۀ ۱۰۳


🌿۞ امّا از کجا و چرا این طور است که دیدگان، اوﷻ را درک نمی‌کنند؟!

❂☜ از آنجا که حضرتِ «هوﷻ»؛ حقیقتِ بصیرت وُ خودِ نورِ ابصار است. و نه اینکه ابصار در طرفی باشند و حضرتِ «هوﷻ» هم در طرفی دیگر، و بعد بگوئیم اوﷻ آنچنان جلالتی دارد که این ابصارِ کم‌سو، درمانده از درکِ آن «هو»ی غیبی هستند!


همه عالم به تو می‌بینم و این نیست عجب
به که بینم؟ که توئی چشمِ مرا #بینائی
جز تو اندر نظرم هیچ کسی می‌ناید
وین عجب‌تر که تو خودْ رویْ به کس ننمایی

#فخرالدین_عراقی


🌿⇯֎ مطلب، بسیار فراتر از آنی است که در #حدود، تصوّر بشود. چون حضرتِ «هوﷻ»؛ خودِ نورِ ابصار وُ خودِ بینائیِ ابصار است، «ابصار» از درکِ خودیّتشان عاجزند، نه اینکه حضرتِ «هو»ی مطلقﷻ - اَلعیاذُ بالله - نهان در پستوئی باشند وُ ابصار را دسترسیِ حدّی به آن پستو نباشد!


🌿۞ همان طور که در ادامۀ آیه می‌فرماید:
«وَ هُوَ اللَّطيفُ»؛
🍃֎⇦ حضرتِ «هوﷻ» آن‌قدر لطیف است که اگر ابصار، در طرفی باشند و حضرتِ «هوﷻ» در طرفی دیگر، آن «هو»ی حدّیِ تصوّر شده؛ دیگر «لطیف» نیست، بلکه در ضخامتِ تَبَعُّد و دوری است، نه اینکه از «لطافت» در «غیب الغیوب» بودن باشد.


🌿۞ و حضرتِ «هوﷻ» آنچنان «لطیف» است، که جان و حقیقتِ ابصار است. اینچنین است که تحلیلاً بیان می‌شود: به «لطافتِ مطلق» بودنش؛ «خبیر» مطلق است.


🌿⇯⇦ #لطیف که صفتِ مشبّهه از «لطف» است، به معنای بسیار نزدیک است. و وقتی نزدیکی در زیادت و اطلاق است که؛ مقرِّب و مقرَّب، در دوئیت نباشند و تصریحاً اینکه؛ دو نفس نداشته باشند.
بدین معنا که؛
🍃֎⇦ «لطیف»؛ جانِ ابصار باشد.


🌿⇯⇦ و چون حضرتِ لطیفﷻ، جانِ ابصار و بینائیِ دیدگان است؛
❂☜ «خبیر» مطلق است.
که «خبیر» نیز صفت مشبّهه است و اطلاق را می‌رساند و وقتی «خبردار بودن» مطلق بود که؛ مُخبِر (خبر دهنده) و مُخبَـــرٌ عنه (چیزی که از آن خبر می‌دهند) در دوئیت نباشد (دو نفس نداشته باشند)، بلکه؛ «خبیر»، قوامِ وجودی و نفسیِ «مُخبِرٌ عنه» باشد.
بدین معنا که؛
🍃֎⇦ چون «خبیر»؛ جانِ «مخبَرٌ عنه» است،
در اطلاقِ خبردار بودن است.


🌿۞ این حضورِ مطلقِ حضرتِ «هوﷻ» است که به عینِ شخصیِ اینکه در نهایت و اطلاقِ «لطافت» و حضور و قرابت است؛ «هو»ی غیبی است و غیب الغیوب، که؛
🔻«عَمِيَتِ الْأَبْصَارُ وَ كَلَّتِ الْأَلْسُن‏»🔺

[در شرحِ معنای #عین_شخصی، به آدرس ذیل؛
مراجعه بفرمائید ❂☜ https://t.me/ehsannil3/299]


🍃
︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻
🆔@ehsannil2 کانال اللطائف الالٰهیّة
︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼
🍃
༺•✿👇🏻ادامۀ سخن👇🏻✿•༻
.‌‌
🍃

🌿֎⇯⇦ جمع‌بندی اینکه؛
«عَماء» - که مقامِ جلالت و خفای حضرتِ «هوﷻ» است -؛ در تعیّن و حدِّ غیبوبت و کوری نیست، بلکه در لُبِّ «غیبُ‌الغیوب» بودن است.
بدین معنا که؛
🍃֎⇦ در قید و حدِّ غیبوبت نمی‌ماند وُ به وساطتِ مطلقۀ خودیّتِ خویش (یعنی؛ «هواءٌ»)؛ رؤیت می‌شود، امّا هر چقدر هم که یافته و درک و رؤیت شود؛
💫☜ باز هم در جلالتِ خَفائی است و باز هم در مقامِ عَماء، باقی است.

🍃֎⇦ بنابراین؛
#عماء به خودش؛ پوشیده شده و مخفی است. که خودیّتِ عَماء؛ «هواءٌ» است و هر جایی که «عَماء» در اشاره بیاید، به واقع؛
❂☜ به «هواء» است که به اشاره می‌آید و از این جهت است که می‌فرمایند:
🔻«مَا فَوْقَهُ هَوَاءٌ وَ مَا تَحْتَهُ هَوَاء»🔺

🌿⇯֎ و بیانِ عباراتِ «مَا فَوْقَهُ» و «مَا تَحْتَهُ» یعنی؛ همه‌اش، و نه ما فوقِ حدّی و ما تحتِ حدّی، که برویم در بالایی و پائینیِ حدّی، آن طور‌ که عَماء، میانِ یک فوق و تحت محصور باشد!
اینطور نیست!
بلکه؛ ما فوق و ما تحتِ لُبّیِ نوری، مطرح است.

🍃֎⇦ چرا که خداوندﷻ منزّه از فوق و تحتِ حدّی است،
چنان که می‌فرمایند:

🔻«فَوْقَ كُلِّ شَيْ‏ءٍ وَ لَا يُقَالُ شَيْ‏ءٌ فَوْقَهُ»🔺
✾ بالای هر شیئی است،
و گفته نمی‌شود که بالایش چیزی است.
📚 الإختصاص، ص۲۳۶

🍃֎⇦ و یا می‌فرمایند:

🔻«لَا يَفُوقُهُ فَائِقٌ وَ لَا يَسْبِقُهُ سَابِقٌ»🔺
✾ هیچ بالارونده‌ای بالایش نمی‌رود،
و هیچ سبقت‌گیرنده‌ای از اوﷻ سبقت نمی‌گیرد.
📚 من لا يحضره الفقيه، ج‏۲، ص۶۱۳

🍃֎⇦ و یا در دعا می‌خوانیم:

🔻«الْأَوَّلِ فَلَيْسَ قَبْلَهُ شَيْ‏ءٌ
وَ الْآخِرِ فَلَيْسَ بَعْدَهُ شَيْ‏ءٌ
وَ الظَّاهِرِ فَلَيْسَ فَوْقَهُ شَيْ‏ءٌ
وَ الْبَاطِنِ فَلَيْسَ دُونَهُ شَيْ‏ءٌ»🔺

📚 إقبال الأعمال، (ط - القديمة)، ج‏۱، ص۴۸۴


🌿⇯⇦ بنابراین؛
«عَماء»؛ قبل و بعد ندارد. و چیزی با خداوندﷻ نیست، چنان که حضرت امام محمّد باقر (؏) می‌فرمایند:

🔻«كَانَ‏ اللهُ وَ لَا شَيْ‏ءَ مَعَه‏ُ»🔺
📚 التّوحيد، للصّدوق، ص۶۷


🌿⇯ جمع‌بندی اینکه؛
🍃֎⇦ «هواء»ئی که مطرح شده است، چیزی در کنارِ «عماء» نیست. بلکه #عین_شخصی آن است.

[در شرحِ معنای #عین_شخصی، به آدرس ذیل؛
مراجعه بفرمائید ❂☜ https://t.me/ehsannil3/299]


🍃֎⇦ پس إن شاء الله معلوم شده باشد که «عَماء» و «هواء»؛ که به ظاهر، متقابِلَیْن هستند (دو متقابل)، یک حقیقتند.
بدین معنا که؛
💫☜ «عَماء» به خودیّتِ خویش؛ که «هواء» می‌باشد؛ پوشیده شده است، و بـه «هواءٌ»؛ رؤیت می‌شود.

🌿⇯⇦ بنابراین؛
#عماء؛ باطن و جلالِ «رؤیت» است.
#رؤیت به هواءٌ؛ ظاهر وُ جمالِ «عَماء» است.

🍃 و بِالجمله؛
عَماء؛ #جلال است.
رؤیت به هواءٌ؛ #جمال است.

🌿֎⇦ پس به تحلیل بیان می‌شود که؛

🌑 «مَا فَوْقَهُ هَوَاءٌ»؛
❂☜ رؤیت در مقامِ خَلْوَت است.

🌕 «وَ مَا تَحْتَهُ هَوَاء»؛
❂☜ رؤیت در مقامِ جَلْوَت است.

🌿⇯⇦ و این دو (که دو جلوه از یک حقیقت‌اند)؛ عینِ شخصی هستند.
بدین تحلیل که؛

🍃֎⇦ «مَا فَوْقَهُ هَوَاءٌ»؛
در عالَمِ #خلوت، این طور است که به لطافتِ مطلقه بودنش آن طور ظاهر است که خودش «هُوَ الظّاهر» است، به عینِ شخصیِ اینکه؛ #باطن است وُ «هُوَ الباطن».
در نتیجه؛
💫☜ خود به خود، و در خود، و از خود، و به سوی خود، و تا خود، «غیبُ‌الغیوبِ» مطلق است و «هـــو» است («هو»؛ اسمِ علَم برای غائب).

🍃֎⇦ «وَ مَا تَحْتَهُ هَوَاء»؛
در عالَمِ #جلوت؛ این طور است که به لطافتِ مطلقه بودنش آن طور ظاهر است که عینِ باطن و غیب است.
و در نتیجه؛
💫☜ «عَمِيَتِ الْأَبْصَارُ» و «لا تُدْرِكُهُ الْأَبْصارُ».



🍃
︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻
🆔@ehsannil2 کانال اللطائف الالٰهیّة
︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼
🍃
༺•✿👇🏻ادامۀ سخن👇🏻✿•༻
.‌‌
.

📃📎ادامه‌ی مبحث #زوجیت📎

༺•✤تعدّد زوجات؛ عینیّت شخصی✤•༻


•┈┈••✾• 🌱•✾••┈┈
🖊️🦋 احسان الله نیلفروش زاده
↗️https://t.me/ehsannil2/1580
•┈┈••✾• 🌱•✾••┈┈•


🌍 اهل ظاهر از آنجائی که تعدّدِ زوجات را صرفاً در عالم دنیا مشاهده می‌کنند؛ حقیقتِ «زوجیّت» برای آنان مغفول می‌مانَد.
و از طرفی؛ بررسیِ معرفتی این مطلب نیز چون با بازخوردهای اجتماعیِ منفی روبرو می‌شود؛ عموماً ختمِ به سطحی‌نگری شده، و علّت و حکمتِ آن کشف نمی‌گردد.
امّا به هر حال؛ علّت و حکمتِ جوازِ تعدّد زوجات برای جنس ذکور، سؤالی است که ذهنِ بسیاری از جویندگان معرفت را مشغول می‌سازد، که چون در این مسائل با مبانی صحیح وارد نمی‌شوند؛ به پاسخ صحیحی دست پیدا نمی‌کنند!

بحمد الله در مقالات قبلیِ «#زوجیت»؛ اساس و مبنایِ زوجیّت مطرح شد، و دقّت شود که برای مطالعۀ مقالۀ جاری؛ مطالعه و تأمّل در مقالات قبلی لازم است.

🌿۞ و امّا بعد ...

🍃⇯֎ منظور از «زوجیّت»؛ لُبِّ زوج بودن است و نه حدّ زوج بودن.

⧨ حدّ زوج بودن؛
❂☜ همین است که دو تا شخص داشته باشیم، یعنی بر #دو زوج تطبیق دارد (#عین_تطبیقی).

֎ ولی لُبِّ زوج بودن؛
❂☜ منتهی به عددِ ۲ نمی‌شود. بلکه اصلاً معیار و میزانی بیرون از خودش ندارد. و به بیانی دیگر؛ لُبِّ زوج بودن، «#مطلق» است، لذا می‌تواند به #عین_شخصی؛ در #چندین‌ همسری هم ظاهر گردد.

📜 وارد بر احکامش نمی‌شویم، چرا که راجع به احکامِ آن؛ جداگانه باید صحبت شود.
▪️☜ پس فعلاً به همین مطلب که
🔻لُبّ "زوجیّت" و لبّ زوج بودن چیست؟🔺
دقّت کنیم.

🌿۞ "زوجیّتِ لُبّی"؛ بر مبنای #عین_شخصی است، یعنی زوجین؛ عینِ شخصیِ یکدیگرند. و وقتی که زوجیّت؛ عینِ شخصی شد، نبایستی تصوّر کنیم که زوجیّت فقط در #دو نفر تعریف می‌شود.

🔔 [برای مطالعه‌ی مبحث #عینیت_شخصی؛
رجوع شود به ❂☜ https://t.me/ehsannil1/299]

🔻پس تعدّد زوجات؛ با عینِ شخصی منافات ندارد. یعنی اشکالی در معرفتِ بدان نداریم.
بلکه مَناطِ "زوجیّت" را در نظر داشته باشید که؛ #دو تا بودنِ حدّی نیست.🔺

🌿۞ و امّا در مورد حضرت رسول اکرم (صلّی‌الله‌علیه‌وآله) که مثلاً با عایشۀ ملعونه یا حفصۀ ملعونه، ازدواج کردند، به این مطلب دقّت بفرمائید که؛

🍃⇯֎ حضرت رسول اکرم (ص)؛ وجودِ مطلق (مطلق علی الاطلاق) هستند.
و انسانِ #مطلق_علی_الاطلاق؛
برای ترسیم عالَم،
❂☜ به قوّتِ 🌸أَحْسَنِ تَقْويمٍ؛ تین، آیۀ ۴】بودنِ خود؛
[ که قیّومِ علی الاطلاق است و قیّومیّت معیّه از جلواتِ اوست]
تا ↯
❂☜ 🌸أَسْفَلَ سافِلين؛ تین، آیۀ ۵】
[ و مجاورتِ ملعونیّتِ دنیا و شخصِ
🔥مَعيشَةً ضَنْكاً】(یعنی عایشۀ ملعونه)]

🍃⇩⏎ آنطور نزولِ اجلال می‌نمایند و مجالِ به این ملعونۀ دنیِ دنیا می‌دهند؛
🔥 که این ملعونه؛
[به حسب ظاهر] زوجۀ حضرتشان (ص) می‌شود.

🔥و البتّه دقّت شود که این ملعونه؛ ذاتاً «حُمیرا»ست!
[⇜«الحُمَیْراءُ المِحْیاض؛ لسان‌العرب، ج۱۵، ص۱۱۵»⇝]

🔥 و چون «#حمیرا» بودن؛ امرِ ذاتی اوست، پس اگر همبستر با حضرت (ص) هم شده باشد؛ به «حمیرا» بودنِ ذاتی‌اش؛ تحریم از همبستر بودن شده است.
֎⇦ پس در ظهورِ "زوجیّت" هم؛ مجامعتِ حقیقی با حضرت ختمی مرتبت (ص) نداشته، و باطناً مطلّقه است.

🍃⇯֎ پس حضرت رسول اکرم (ص)؛ به اطلاق و عصمتِ عدمِ "زوجیّت"، ظاهراً به "زوجیّت" با عایشۀ ملعونه مجال دادند، تا؛

🍂 مجالِ به عیشِ پوچ دنیا و «مَعيشَةً ضَنْكاً» بدهند تا ترسیم عالَم در نهایت، ممکن شود.

🍂 و خلائق به این نهایتِ ترسیم، امتحان شوند.

🍂 و نیز این مطلب؛ مجالی است برای زوجیّت های #اعتباری. که البته مقاله‌ای مجزّا می‌طلبد، ولیکن فقط به آن اشاره می‌شود که؛

🔷🔶 تمام زوج‌هایی که در دنیا حقیقتاً زوج نیستند؛ به این طلاقِ باطنی، ظاهراً در "زوجیّت" قرار می‌گیرند.
و در آخرت که فقط نسبت‌های حقیقی برقرار است؛ این "زوجیّت" وجود ندارد! چنان که قرآن می‌فرماید:

💎﴿يَوْمَ يَفِرُّ الْمَرْءُ مِنْ أَخيهِ ✾ وَ أُمِّهِ وَ أَبيهِ ✾ وَ صاحِبَتِهِ وَ بَنيهِ﴾ 💎
🔹روزى که آدمى از برادرش بگريزد، و از مادر و پدرش، و از همسر و فرزندانش.
📘سوره‌ی عبس، آیات ۳۶ - ۳۴

❂‌☜ و در مقابل؛
🔷🔹 کسانی که حقیقتاً زوج هستند امّا در دنیا زوج نبودند، در آخرت؛ آن حقیقت برقرار خواهد بود ...
و به فرمایشِ قرآن؛

🌸﴿وَ يَنْقَلِبُ إِلى‏ أَهْلِهِ مَسْرُوراً﴾
🔹و خوشحال نزد اهلِ خويش بازمی‌گردد؛
📘انشقاق، ۹



︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻
🆔@ehsannil2 کانال اللطائف الالٰهیّة
︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼

༺•֎👇🏻ادامه‌ی سخن👇🏻֎•༻

🌱
.
🌱

🌟 و امّا اهل بصیرت که حقائق را «بِنُورِ الله» مشاهده می‌نمایند؛ شاهدانِ مقامِ "جمعُ الجمع" هستند، و هر امری را در مقامِ جمعُ الجمع و اطلاق علی الإطلاق [که جامعِ حقیقی مقام خلوَت و مقام جلوَت است] مشاهده می‌نمایند. پس ایشان؛ نه به حدِّ جلوَتِ عالَمِ ظاهر متوقّف‌اند، و نه به حدِّ خلوَتِ عالَم باطن.

🍃⇯֎ و با این دیدِ اطلاقی؛
◇◆ پیوستگی‌ها و ناپیوستگی‌هایِ باطنی و ظاهری؛ از اِشرافِ مقامِ جمعُ الجمع و #اطلاق - که جامعِ عوالِم باطنی و عوالِم ظاهری است -؛ برقرار بوده، و قواعدِ باطن و ظاهر؛ به اِشرافِ بی‌رنگیِ اطلاق است که رنگِ باطنی و ظاهری می‌گیرد.

🍃⇯֎ تا آنجا که⤥
🚫 ↫منفورترین حلالِ خدا هم اگر طلاق است؛
به نفسِ اختیارِ شخص (که 👈🏻 جلوه‌ای از اطلاق حقیقی است)؛ از عوالِم باطنی تا عوالِم ظاهری، محقّق است.
و نه ظاهر؛ مقهورِ باطن است و نه باطن؛ مقهورِ ظاهر.

✧ ༅࿐

📌 و امّا راجع به تعدّد زوجات و اختلافِ زوجَین، و یا طلاق و جدائی زوجین، و یا ازدواج پیامبران با زنانی که کافر و یا منافق بوده‌اند و ...
🔅 تمامیِ این سؤالات؛
❂☜ در جامعیّت اطلاق و «#عین_شخصی»
آنقدر معلوم است که دیگر سؤالی نمی‌ماند❗️

پس【عین شخصی】بودنِ نَفْس - که مطلق عَلَی الإطلاق است - را به عنوانِ ملاک و معیار داشته باشیم.
و بعد؛
❂☜ انشاء نفوس و خَلق ازواج، خُلقِ آحاد، و تعدّد زوجات را به【عین شخصی بودنِ نفس】نظاره کنیم ...

🔔 و حقیقتاً با تمرکز به【عین شخصی】دیگر اِشکال و سؤالی باقی نمی‌ماند.

که【عین شخصی】؛
🔘↫مقامی است که در آن؛ سائل و مجیب به وحدتِ شخصی جمعند وُ مقامِ 🌸﴿لا يُسْئَلُ عَمَّا يَفْعَلُ؛ سوره‌ی انبیاء (ع)، ۲۳﴾🌸 می‌باشد ...

و هر سؤالی هم؛
بعد از آن مقام معنا پیدا می‌کند.
که:
🌸﴿وَ هُمْ يُسْئَلُونَ﴾🌸




🌱『الْحَمْدُ للهِ الَّذي خَلَقَ الأَزواجَ کُلَّها』🌱



🖊🦋 #احسان_الله_نیلفروش_زاده
#زوجیت
#زوج_دنیوی_زوج_اخروی
#زوجیت_حقیقی



─═༅࿇༅ 📖 ༅࿇༅═─
🆔 @ehsannil ✍🏻
↗️ t.me/ehsannil3#کانال_معرفة_الحق
↗️ t.me/ehsannil2#کانال_اللطائف_الالهیة
↗️ instagram.com/ehsan_nil 🦋
‎‌‌‌‌‌‎─═༅࿇༅ 📖 ༅࿇༅═─
🌱
.
.
🌱

🌿۞ اگر هر کسی #اطلاق و حقیقتِ زوجیّت را دریافت؛ مستقرّ در او (یعنی؛ در آن نفسِ واحده‌ای مطلق علی الاطلاق است که از شدّتِ واحده بودن؛ متجلّی در زوجیّت است) خواهد بود، و آرام و در سکونت.
و اگر نیافت؛ مستودع است و نا آرام؛

💎 ﴿وَ هُوَ الَّذِي أَنْشَأَكُمْ مِنْ نَفْسٍ وَاحِدَةٍ فَمُسْتَقَرٌّ وَ مُسْتَوْدَعٌ قَدْ فَصَّلْنَا الْآيَاتِ لِقَوْمٍ يَفْقَهُونَ﴾💎
🔹و او همان کسى است که شما را از یک تن (یعنی از نفس واحده) پدید آورد. پس [شما را] قرارگاه و امانتگاهی است. همانا این آیات را براى مردمى که مى‌فهمند، به تفصیل بیان کردیم.
📘انعام، ۹۸

🍃⇯֎ و تا قبل از استقرارِ ایمانی و ایمانِ مستقر؛ هر چه که ببینیم؛ جز تعیّنِ #اختلاف و تفاوت‌ها نیست! امّا به ایمانِ مستقر؛ قرارِ امنی مشاهده می‌شود؛

💎﴿وَ ما كانَ النَّاسُ إِلاَّ أُمَّةً واحِدَةً فَاخْتَلَفُوا وَ لَوْ لا كَلِمَةٌ سَبَقَتْ مِنْ رَبِّكَ لَقُضِيَ بَيْنَهُمْ فيما فيهِ يَخْتَلِفُونَ﴾💎
🔹و مردم [بر محور ایمان مستقرُ] جز امّت واحدی نبودند. ولیکن [به خاطر ضعفِ ایمان وُ عدمِ استقرارِ ایمانی] دچار اختلاف شدند. و اگر از سوی پروردگارت، فرمانی مقرّر نشده بود [که عذابِ اختلاف‌کنندگان تا قیامت به تأخیر افتد] یقیناً میان آنان در آنچه که اختلاف می‌کنند، داوری می‌شد [و نتیجه‌ی داوری؛ مجازات و نابودیِ آنان بود].
📘یونس؏، ۱۹

⊰᯽⊱┈──╌▲

🌿۞ و دیگر اینکه؛

💎﴿وَ لَوْ شاءَ الله لَجَعَلَكُمْ أُمَّةً واحِدَةً وَ لكِنْ يُضِلُّ مَنْ يَشاءُ وَ يَهْدي مَنْ يَشاءُ وَ لَتُسْئَلُنَّ عَمَّا كُنْتُمْ تَعْمَلُونَ﴾💎
🔹و اگر خدا مى‏‌خواست؛ قطعاً شما را اُمّتى واحد قرار مى‏‌داد، ولیکن هر كه را که بخواهد؛ گمراه، و هر كه را بخواهد؛ هدايت مى‌كند، و از آنچه که انجام مى‏‌داديد؛ حتما سؤال خواهيد شد.
📘نحل، ۹۳


🌿۞ الغرض؛
اگر فقط به مرد، یا به زن اشاره شود؛
❂☜ در خودِ مرد، و در خودِ زن؛ «زوجیّت» [وجود و ماهیّت] موجود است.
حال آنکه؛
❂☜ مرد در کنار زن نیز #زوج هستند؛
▼و مرد؛ مظهرِ جمالِ نفسِ واحده است.
▲و زن؛ مظهرِ جلالِ نفسِ واحده است.

🔔 ولی دقّت شود که این مطلب؛ به این معنا نیست که مرد، جلال را ندارد!
و به همین قوّت؛ بدین معنا نیست که زن، جمال را ندارد!
❂☜ بلکه هم زن، و هم مرد؛
هم جلال هستند و هم جمال.
و «زوجیّتِ حقیقی»؛ «زوجیّتِ» جمال و جلال است [و #وجود؛ جلال است، و #ماهیت؛ جمال].

🌟 ولیکن چون مرد؛ در مظهرِ جمال بودن، قوّت دارد، و زن؛ در مظهرِ جلال بودن، قوی‌تر است؛ این تقابل، زوج را در #بیرون درست می‌کند.

👥 و در واقع؛ به حسبِ ظاهر است که به نظر می‌رسد زوجیّت؛ امری است بیرونی!
در حالی که حقیقتاً این‌طور است که از اوّل هم در عالم خلقت؛ این زوجِ مرد و زن⇚انشاء شده از نفس واحده بوده، و زوجیّت؛ یک امرِ باطنی بوده است.

🫂🚻 و چون یکیِ حقیقی و لُبّی و باطنی بودند؛
❂☜ در عالم #ظاهر هم به واسطه‌ی #یکی بودن، به〖عقدِ〗هم در می‌آیند.


⊰᯽⊱┈──╌▼

🪢 و امّا〖عقد〗یعنی؛ گِره.
که گِره در عالَم حدود؛ فرعِ بر دوئیّت بوده، و لازمه‌اش؛ دو سَر داشتن است.
ولی〖عقد〗در عالم بیحدّی و لبّ نوری؛
♦️☜ جلوۀ «وحدت» بوده، و لازمه‌اش؛ دو سَر داشتن نیست!
🌑☜ بلکه؛ ظهورِ سِرّ بودنِ آن است. ➠

⇜֎ و #عقد_حقیقی؛ ظهورِ همان #یکی بودنِ در عالم باطن است֎⇝

⊰᯽⊱┈──╌▲


♦️📝 اگر مطلب در مورد «زوجیّت» معلوم شده باشد؛
❂☜ می‌یابیم که #زوج؛ چه در عالم ظاهر، و چه در عالم باطن؛ امری #بیرونی نیست. چون #عین_شخصی است. از این جهت؛ تزویج در بهشت هم با حقیقتِ خودِ انسان است.

⛲️📜 برای درکِ بهتر، به ریّانِ روایات رجوع می‌کنیم.


🔻🔻🔻🔻🔻🔻

🔔 جهت وارد شدن در اشاره‌ای از روایتِ ذیل؛ مقدّمه‌ای لازم است، که آن را مختصراً بیان می‌کنم:

🔆↫[ اسمِ انسان، خودیّتِ انسان را ظاهر می‌کند. ازین رو؛ اسم‌گذاری برای طفل بسیار شرافت داشته، و از حقوقی است که فرزند بر گردنِ پدرِ خویش دارد، و بایستی که پدر نامِ نیکو برای فرزند برگزیند. به طوری که حتّی سرنوشت یک انسان با اسم او عوض می‌شود.

و این حقیقت؛ در احادیث بیان شده است که در قیامتی که 💎﴿يَوْمَ تُبْلَى السَّرَائِرُ﴾💎 بوده، و در حقیقت؛ روزی است که خودیّت انسان محشور می‌شود و چیزی جز عالم لُبّ نیست؛
❂☜ در آن روز انسان را با اسمش صدا می‌زنند.
و این یک صدا زدنِ عادّی نیست!
چرا که عالمِ لُبّ است و همه‌ی شؤونش چیزی جز لُبّ و عینیّت نیست.

به لطف خدا؛
به همین قدر بسنده می‌کن‌م تا فقط عرض کرده باش‌م که اسمِ انسان، خودیّت و حقیقتِ انسان است.]↬🔆

🔺🔺🔺🔺🔺🔺




︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻
🆔@ehsannil2 کانال اللطائف الالٰهیّة
︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼

༺•֎👇🏻ادامه‌ی سخن👇🏻֎•༻
🌱
.