اللطائف الالٰهیّة - احسان الله نیلفروش زاده
906 subscribers
135 photos
16 videos
1 file
372 links
.
☀️ اللطائف الالٰهیّة في المعارف القدسیّة

🍃إن شاء الله به عنایات حضرات آل‌الله علیهم السلام در این کانال رشحه‌ای از لطائف الهی که در باب معارف حقّ تعالی در بیانْ روزی میشود را خواهید خواند.
عاجزانه؛شاکر نفحات رحمانی اوئیم.

ادمین : @ehsannil
Download Telegram
.

🍂 ای آنکه بجز خویشتَنَت، جلوه نداری!


🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴
🖊️🦋احسان الله نیلفروش زاده 🏴
↗️ https://t.me/ehsannil2/465
┅─┅─═✾🔘✾═─┅─┅


🔲 آنچنان غاصبانه، بعضی کلمات و معانی و تعابیر به تاراج رفته‌اند که حتّی تصوّر دقائقِ آن برای افراد خاصّ هم مشکل شده است!

از جمله این کلمات، #جانشین و #جانشینی است.
(⇦ ر.ک: #سخن_سیزدهم_حقیقة_التوحید در #کانال_معرفة_الحق.
آدرس: 👈 https://t.me/ehsannil3/277)

💠 جانشینِ حقیقیِ شخص؛ آن است که در تمام مراتبِ وجودی (یعنی #ذات، #صفت، #فعل، #اثر) جانشینِ او باشد.
و این، ممکن نمی‌شود، إلا اینکه؛
👈 جانشین حقیقی؛ نفس و خودیّت مستخلفٌ عنه است.

⊱⟤ اشکال؛
اگر نفسِ یک نفر، جانشینِ اوست؛ دیگر چه لزومی به مطرح کردنِ «جانشین» است؟! یکباره بگوئیم؛"خودِ او"، و اصلاً سخنی از «جانشین» و «جانشینی» به میان نیاوریم!

🔅 پاسخ:
این معرفت، فقط بالنورانیّة حاصل می‌شود.
این «خود» را در حدّ خلوَت (حدّ اطلاق) تصوّر کردید که با کثرتِ حقیقی و اطلاقیِ «خلافت»، «مُستَخلَفٌ عَنه»، و «خلیفه» نمی‌سازد. وقتی یگانگی، اشدّ باشد، «مُستَخلَفٌ عَنه» در خلیفه، ظاهر می‌شود و این ثنویّتِ مستخلفٌ عنه و خلیفه؛ کثرت نوری (کثرت حقیقی و اطلاقی) است که مؤکّد وحدت نوری است و نه خلافِ آن.

🔻
مطالعه و تدبّر و تأمّل در مبحثِ #اطلاق و #عینیت_شخصی بر خوانندگان توصیه می‌شود. رجوع شود به؛
https://t.me/ehsannil3/291 👈
https://t.me/ehsannil3/299 👈
🔺
▪️چون در عالمِ کثرات؛ نفوسِ در تعدّدِ ظلمتی‌اند و از یکدیگر جدا هستند و منفک از هم قلمداد می‌شوند؛ جانشینِ حقیقی برای افرادِ عالَم کثرات ممکن نیست. و جانشینی در عالَم ظلمت و کثرت؛ تسامحتاً «#جانشین» خوانده می‌شود.

▪️جانشین در عالَم کثرت؛ فقط در مرتبه‌ای از مراتبِ دانیِ وجود (مثل فعل)، می‌تواند محقّق شود.
یعنی مثلاً معاونِ یک فرد که به عنوان جانشینِ او در امور است؛ صرفاً در مرتبۀ فعل، و آن هم در بعضی از افعال و امور رئیس خود، جانشینِ اوست. و حتّی در مرتبۀ «فعل» هم جانشینِ مطلقِ مستخلُفٌ عنهِ خویش نیست.

بنابراین مسامحتاً این معاون را جانشینِ رئیس می‌خوانند. و این لغت، آنطور غاصبانه بکار گرفته شده است که از لطافت و حقیقتِ جانشینی (که جانشینی و خلافت در عالَم نور است) اذهان را دور کرده است.

🔔 الغرض؛
جانشینِ حقیقی، - تنها و فقط - جانشینیِ شخصِ حقیقیِ عالم (یعنی حضرات آل‌الله؏) برای خودشان است.

ائمۀ اطهار(ع) که جانشین و خلیفۀ باریتعالی هستند؛ از آنجائیست که نَفْسِ حضرت حقّ می‌باشند. و از این رو، به عینِ شخصی، و در همان مقامی که حضرات آل الله(ع) خلیفۀ خداوند متعال هستند؛ دقیقاً و عیناً و شخصاً خداوند متعال، خلیفۀ نفسِ خویش یعنی ائمۀ اطهار(ع) است.
که در روایات متعدّدی، حضرت رسول اکرم (ص) به اهل بیت مطهّرشان (ع) می‌فرمایند:

👈♦️ «اللَّهُ خَلِيفَتِي عَلَيْكُم في المحيا و الممات»♦️
(📚تأويل الآيات، ص۷۲۷)
(📚تفسير كنز الدقائق، ج۱۴ص۷۶)



🌱 مقدّمه فوق، مَقْدَمِ بیانی از دلباختگی و عرضِ ارادت به ساحت ملکوتی آن والامقامی‌ست، که از شدّتِ قرب و فنا به حقیقت و مقتدایِ خویش؛ پرهیز از بردنِ اسم خود داشت!
حضرت فاطمی منسَب، والا شوکت، مرآة المرایا، فاطمه أمّ البَنین سلام الله علیها.

🔅 هرچند مقامِ معنایِ مطلبی که خواهید خواند، آنچنانی است که بایستی در استعاره و کتمان، ایهام و تشبیه و امثال، طوری جاری شود تا بیانِ آن، به طعنۀ اهل ظاهر مخدوش نگردد؛ ولی به سفارش بعضی از محبّین، رعایت بینابینی میشود و گوشه‌ای از آن حقیقت، قلمی میگردد.
إن شاء الله آن بزرگوارانی که مطالب #کانال_معرفة_الحق را هنوز به استماعِ دلْ نخوانده، و یا به قبولِ نفسشان مؤکَّد نگشته؛ مرحمت نمایند و ابتدائاً مطالب کانال مذکور را به تدقیق و تأمّل مطالعه فرمایند ...


قصه دراز است و اشارت بس است
دیده فزون دار و سخن مختصر

°•❁🔳🔲🔳❁•°


🍃 حضرات آل الله علیهم السلام جانشینی دونِ خودشان ندارند.
چرا که از صمدیّت، نفس واحده بودن، و کمالِ مطلق بودنشان؛ جا برای کسِ دیگری نیست. بنابراین کسی جز حضرتشان، جانشین‌شان نخواهد بود. و آن یکتا وجود؛ هردَم به جلوه‌ای در مقام و سریرِ «جانشین» متجلّی میگردد.
👁‍🗨 پس با این منظر تماشا کن.


🔳 پیشتر در بیان‌هایی در مورد #اسم_توقیفی و توقیفی بودنِ اسماءِ حقّ، که از انحصار بودنِ أسماء الحسناست(ع)؛ توضیحاتی بیان شده است.
(مثلاً ر.ک: 👈 https://t.me/ehsannil3/186)

و در بعضی از مقالات همین کانال (#کانال_اللطائف_الإلهیة ) در مورد توقیفی بودن أسماء و القابِ خواصّ یاران آل الله(ع)، مطالبی به جریانِ رزقِ الهی، بیان شد.
(در مورد؛ حضرت #جابر ع، حضرت #سلمان ع ، حضرت #میثم ع، أمکنۀ خاصّ مثل #شام ، #عراق و أزمَنۀ خاصّ مثل #عاشورا و قسّ علی هذا)

︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻
🆔@ehsannil2 کانال اللطائف الالٰهیّة
︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼
••●🔽 ادامه 🔽●••
.
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
🚩

🍀 قدم دوّم - طهارت مطلقه را بشناسیم؛

در عالم حدود؛ برای طهارت، متعلَّق در نظر گرفته می‌شود. یعنی با بیانِ «طهارت»؛ ذهن به این سوال مشغول می‌شود که «طهارتِ از چه چیز؟».
این مرتبۀ نازلۀ طهارت است که متعلّق‌دار می‌شود. ولی ماندن در این مرتبه از فهم؛ محروم شدن از معرفت عالیه است.

این از خصوصیّات عالم حدود است که درکِ مفاهیم، فقط هنگامِ واقع شدن بر مصادیق آسان می‌شود.
مثلاً وقتی سخن از «سخاوت» است؛ تصوّر خود «سخاوت» برای ذهن متوقّف در عالَم حدود، ممکن نیست. بلکه آن را تنزیل و تنزیل می‌دهد و مثلاً شخصی را در نظر می‌گیرد و باز نمی‌تواند «سخی» بودن آن را تصوّر کند تا اینکه وقتی او را در حین بخشش به سائلی در نظر می‌گیرد؛ میگوید این یعنی «سخاوت». در حالی که این مرتبۀ فعل «سخاوت» و نه مطلقِ «سخاوت».

🔆 عالم نور را باید «#بالنورانیة» شناخت و معیاراتِ عالم کثرات که مدّ الظلّ عالم نور است را نباید برای شناختِ امور نور، اصل و مبنا گرفت.

🔰 بعد از این مقدمه؛
«طاهِر»؛ یکی از أسماء إلهیست.
📚إقبال الأعمال،ط-القديمة،ج۱،ص۴۸۶

🔆 «طاهِر»؛ اسم فاعل است و صفتِ حالیه. یعنی اوّلاً و بَدواً؛ ذاتِ خداوند طاهر است. بدین معنا که:
کاری به «تطهیر کننده» بودنِ آن نداریم که به متعلَّقِ آن که بیرون از ذات الهی است؛ مربوطش کنیم.
بلکه خودِ ذات در حالیکه؛
🔸كانَ‏ اللَّهُ‏ وَ لَا شَيْ‏ءَ مَعَه🔸است (خدا هست و هیچ چیزی با او نیست، 📚التوحيد، للصدوق، ص۶۷)
👈🏻 «طاهِر» است که اطلاقِ طهارت می‌باشد.

🔆 بعد از اینکه دانستیم ذاتِ خداوند، خودش در اطلاقِ «طهارت» است؛ آنگاه در مرتبۀ «فعل» [یعنی؛ «طاهِر» در ظهورِ في مقام الفعل] «تطهیر کننده» است.
بنابراین؛
در معرفتِ به ذات و عالَم لُبّ، این سؤال صحیح نیست که پرسیده شود:
«خداوند از چه چیز طاهر است؟»

👈🏻 خداوند، مطلقاً «طاهِر» است.
حتّی اگر تعیّنی برای طهارت در نظر بگیریم، از آن نیز مطهّر و طاهر است. چنان که در زیارتِ نفس و خودیّتِ باریتعالی یعنی؛ حضرت مولی امیرالمؤمنین علی علیه السلام آمده است؛

🔻«أَشْهَدُ أَنَّكَ طُهْرٌ طَاهِرٌ مُطَهَّرٌ
👈🏻مِنْ طُهْرٍ طَاهِرٍ مُطَهَّرٍ»♦️
📚كامل الزيارات، ص۲۳۵

🔆 حضرات آل‌الله علیهم‌السلام که از اینکه نفس باریتعالی، تمامیّت و خدائیتِ خداوند هستند؛ جلوۀ تامّ و تمام حضرت حقّ تعالی می‌باشند؛ حتّی از «طهارت» هم طهارت دارند (و این؛ تفوّقِ اطلاق حقیقیِ آل الله؏ بر هر شئونی از شئوناتِ مطلقه، و بلکه سلطۀ و فائقیّتِ اطلاق بر خودش است).
بنابراین؛
طهارتِ مطلقه منظور است که متعلَّقی ندارد، چرا که بیان شد🔸«كَانَ‏ اللَّهُ‏ وَ لَا شَيْ‏ءَ مَعَه‏»🔸.
نفس باریتعالی؛ مطلقاً طاهر است.
[🍃عزیزا!
اینجا؛ جایِ اعتکاف و تأمّل است
نه گذرگاهِ بی‌توجّهی!]

✿ مثال دیگر ؛
فقط أسماء حضرت حقّ، توقیفی و حُسنی می‌باشند.

🔰 بعضی از تفاوت‌های اسامی غیر حُسنی، نسبت به اسم حُسنی چنین است:

➊ نفسی دونِ مسمّای خود دارند.
➋ بعد از مسمّا، بر مسمّا واقع می‌شوند.

امّا إسم حُسنی؛
➊ مِن دونِ مسمّای خود (یعنی؛ «مِن دون الله») نیست.
➋ نفسِ آن، همان نفسِ مسمّا (الله تعالی) است و یک واقع است.
➌نه تنها نفسِ اسم حُسنی، نفسِ مسمّاست، بلکه فراتر؛
👈🏻 إسم حُسنی؛ خودِ «نَفْسُ الله تعالی؛📚بحارالأنوار،ج‏۹۷،ص۳۳۱»، یعنی؛ خودیّتِ الله تعالی است.

⏎◉ در نتیجه؛ تحلیلاً بیان می‌شود:
الله تعالی که #صمد است (یعنی؛«الْقَائِمُ بِنَفْسِهِ، الْغَنِيُّ عَنْ غَيْرِه‏ِ؛ 📚 التوحيد (للصدوق)،ص۹۰») و به خودی خود، مسمّاست؛ 👈🏻 به اسم حُسنی؛ مسمّاست.

🔅 از أسماء حضرت حقّ «القریب» است («یا قریب؛ دعای جوشن کبیر📚البلد الأمين،ص۴۰۶).

🔆 خداوند مطلقِ «قریب»، و«قریبِ مطلق»است.
نباید در پی این باشیم که حضرتِ «قریب»؛ «قربت به چه چیز دارد؟».
خداوند، حتّی وقتی موجودات را خلق نکرده بود؛ في نفسِهِ «قریب» بود.
👈🏻 «قریب»، مطلقِ قُرب و نزدیکی است و چون مطلق است، قید و تعلّق ندارد.
و حتّی اگر بیان کردی که؛ «خود به خود، قریب است»؛ اگر «دو خود» تصوّر کردی؛ قُربِ مطلق را نیافتی!

⚠️ ذهن مشوب به عالَم حدّ و معیاراتش برای حقائقِ اطلاقیه؛ مدام به دنبالِ متعلَّق می‌گردد و بنا دارد که این لطائف را به جائی محکم کند!
و عاجز از این است که متوجّه باشد که «اطلاق؛ نفسِ مُحکمی‌ست» و مادونِ #اطلاق؛ به عروةالوثقی بودنِ اطلاق؛ متمسّک، و بلکه «موجود» می‌باشد.


⏎◉ بنابراین، به لطف خدا؛
اوّلاً با این معنا آشنا شدیم که «طهارت» را در اطلاق ببینیم.
ثانیاً یافتیم که طهارتِ مطلقه، از «طهارت» هم طهارت دارد. و حقیقتِ لاتعیّن و بی قید بودنِ حقّ تعالی است. که آن، صفتِ «اطلاق» است که مصدرِ تمام شئوناتِ حقّ و «مبدأ وجودِ مطلق» است.


︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻
🆔@ehsannil2 کانال اللطائف الالٰهیّة
︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼
••●🔽 ادامه 🔽●••
🚩
.

🌿﹏.𐫱 حضرت خدیجۀ کُبریٰ (سلام الله علیها)؛
رازی در رَسم عالم 𐫱.﹏


〰️〰️〰️〰️〰️

🖊️🦋احسان الله نیلفروش زاده 🏴
↗️ https://t.me/ehsannil2/540
┅─┅─═✾🔘✾═─┅─┅


🔺۞ به طور کلّی؛ طالب معارف عالیه، همّتِ عالی می‌کند.
✿☜ بیانِ مقاله‌ای که چند سالی است به عنایتِ حضرت اُمُّ المؤمنین؛ خدیجۀ کُبریٰ (سلام الله علیها) جاری شده است، نیاز به یک مقدّمه دارد.
به التجاء و توسّل به حضرتشان، قوّت و همّت داشته باشید و با دلْ همراهی کنید، تا دقیقۀ این معرفت، إلی الأبد در جانتان بنشیند.


🌿۞ حضرات آل‌الله (علیهم السّلام)؛ خودیّتِ حضرت حقّﷻ هستند و به تعداد ایشان که «سبع مثانی» (یعنی هفت تا دو تا که چهارده است) می‌باشند، کسی اضافه یا کم نمی‌شود.
֎⇦ چرا که حقّ یعنی؛ ثابت، و خودیّتِ حقّﷻ ثابت است.
این مطلب به قصدِ قوّت، عرض شد تا خواصّی از مقرّبینِ خدا را بهتر بشناسیم.


🍃۞ «مطلق» به بیانِ ساده یعنی؛ بدونِ قید.
حضرات آل‌الله (؏)؛ مطلقِ قُرب و نَفْسِ قرب هستند. و وقتی سخن از مطلقِ چیزی است؛ متعلَّقِ آن اصلاً مطرح نیست. چون اطلاق که حقیقتِ صمدیّت است، جا برای متعلَّق نمی‌گذارد.
مثلاً؛ وقتی علیم بودنِ خداوند که مطلقِ علم است، بیان می‌شود؛ دیگر متعلَّقِ علم که «معلوم» است، مطرح نیست، چنان که در دعای عدیله می‌خوانیم:
🔻«كَانَ عَلِيماً قَبْلَ إِيجَادِ الْعِلْمِ وَ الْعِلَّة»🔺


🍃۞ پس در بیان بَدْوی، عرض می‌شود که مطلق؛ متعلَّق ندارد.
بنابراین؛
֎⇦ مطلقِ قرب، به معنای نزدیک بودن به چیزی یا کسی نیست.

🍃⇯֎ حضرات آل‌الله (؏)؛ نفْسِ حقّﷻ و خودیّتِ اوﷻ هستند.
(☜ زیارت مولی امیرالمؤمنین؏ معروف به زیارت صفوان جمّال: 🔹«السَّلَامُ عَلَى نَفْسِ الله تَعَالَى‏»🔹؛ 📚بحار الأنوار، ط - بيروت، ج۹۷، ص۳۳۱).
و ماورای حقّﷻ؛ چیزی نیست که قرب به آن لازم بیاید.

🍃֎⇦ بنابراین؛
حضرات آل‌الله (؏)؛ «قرب مطلق» یا به عبارتی «نفْسِ نزدیکی» هستند. نه نزدیکی به جایی. بلکه مطلقِ «نزدیکی».

✿ به همین توضیحِ مختصر در مورد مطلقِ قرب، اکتفاء می‌کنیم.


🍃۞ قرآن می‌فرماید:

💎 ﴿وَ السَّابِقُونَ السَّابِقُونَ
أُوْلَئكَ الْمُقَرَّبُونَ﴾
💎
✾ و پيشگامان كه پيشگامند.
✾ آنها مقرّبانند.
📘 سورۀ واقعه، آیۀ ۱۱-۱۰


🍃֎⇦ عالمِ حدود، با معیاراتش مانع از یافتنِ اطلاق می‌شود. باید ابتدائاً ذهن، از همۀ معیاراتِ عالمِ حدود، خالی شود. مانندِ نوزادی که هیچ تصویری از دنیای بیرون از رحِم ندارد. و به پاکی ذهن، تجربه را آغاز می‌کند.

🍃⇯֎ مطلقِ سبقت و مطلقِ قرب اگر فهمیده شود، دیگر به دنبالِ متعلَّق آن نمی‌گردیم.
پس؛ «سابق» و «مقرّب» را از منظرِ «اطلاق» تصوّر بفرمایید، و نه با معیاراتِ عالم حدود.

🍃۞ در عالم حدود، وقتی می‌گوییم کسی مقرّب است، به دنبالِ این هستیم که این شخص، مقرّب به «کجا»ست؟ به چه چیزی نزدیک شده است؟
یا وقتی سخن از «سابق» می‌شود، به دنبال این هستیم که سابق بر «چه چیز»؟
و همین طور باید به نَفْس‌ُالأمری دیگر، محکم شویم تا بتوانیم مقرّب و سابق را تصوّر کنیم.

🍃⇯֎ این محکم شدن به چیزی غیر از «سابقیّت» و «قرب»؛ تعلّقِ سابقیّت و قرب است. و خودِ همین «تعلّق»؛ قید است و سابق و قرب را از اطلاق بیرون می‌آورد و #محدود و #نسبی می‌سازد. آنگاه منظور از سابق مطلق و قرب مطلق، درک نمی‌شود.

🍃֎⇦ این تخته‌بند شدن در عالمِ حدود است که قدرتِ پر و بال گرفتن را می‌گیرد.
جویای معرفت، بایستی، لااقل این عارضه را بشناسد، تا برای طلب، دستِ گدائی و توسّل، بر آستان الهیِ آل‌الله (؏) دراز کند. ولی اگر «نداند، و نداند که نداند؛ در جهل مرکّب ابدُ الدّهر بماند»!
(پس؛ دائماً بایستی حالمان؛ حالِ التجاء باشد.
و پناهنده به ائمّۀ اطهار علیهم السّلام باشیم 🤲🏻)


🍃۞ الغرض؛
حرف از قربِ مطلق است. و آن هم مطلقِ حقیقی. که اطلاقِ حقیقی، اطلاقی نیست که «اطلاق»، حدِّ آن باشد. یعنی؛ این طور نیست که اطلاق (که بی قید بودن است)، باعث شود که مطلق، هرگز در قید نیاید. بلکه بر خودِ لا قید بودن هم اطلاق دارد و از لا قید بودن هم رهاست. بنابراین؛ به اطلاق و «لا قید بودن»، در تمام قیود هم می‌آید و باز به قوّتِ #اطلاق خود باقی است.
از این رو اطلاقِ حقیقی، آن اطلاقی است که عَلَی الاطلاق باشد، چنان که شرحی از آن در #کانال_معرفة_الحق بیان شده است.
(رجوع شود به‌ ☜ https://t.me/ehsannil3/291)


🍃۞ این دقیقه و این مطلب ظریف، جای اعتکاف دارد و تا اَقوال مختلفِ بزرگانِ معرفت بررسی نشده باشد، ارزش این مطلب مهمّ در کَـــتْم و خفا خواهد ماند.
و اگر یافته شد، بدانید که شاه‌کلیدی در معرفت، روزی شده که همتا ندارد.



︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻
🆔@ehsannil2 کانال اللطائف الالٰهیّة
︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼

༺•᯽👇🏻ادامۀ سخن👇🏻᯽•༻

🌕
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
🌕


🌿۞ #کساء_یمانی؛ ظاهر کنندۀ مقامِ وحدت و جمعیِ حضراتِ آل‌الله (؏) در عالَم ظاهر است.
֎⇦ و اینکه حضرات آل‌الله (؏) در اوقاتِ مختلف به زیر کساء جمع می‌شدند، در واقع؛ حقیقتِ جمع بودنِ خودشان («کُلّهم نورٌ واحد») را در عالم اشاره، ظاهر می‌نمودند.

🍃֎ در حدیث کساء اشاره شده است که پیامبر اکرم (ص) آن هنگام که در بدنِ مبارک، ضُعف (یعنی نهایتِ ضَعف) را یافتند («اِنّى اَجِدُ فى بَدَنى ضُعْفاً»)، به نزد حضرت «فاطمه» (س) آمدند و حضرت فاطمه (س) که «امّ أبیها» می‌باشند، پناه دهندۀ حضرت رحمة للعالمین (ص) به خداوند هستند:

❂☜«اُعيذُكَ باللهِ يا اَبَتاهُ مِنَ الضُّعْفِ»
✾ پناه مى‌دهم تو را به خدا اى پدر جان از ضُعف.
[ترجمۀ تحت اللفظی کردم چرا که ترتیب کلمات مهم بود!]

🍃֎⇦ در احادیث، بیان شده است که روح مؤمنین از بدنِ حضرات آل‌الله (؏) خلق شده است. و کثرت؛ ضعف است وُ در مقابل آن، وحدت؛ قوّت است.

🍃⇯֎ و یافتنِ ضَعف در بدن حضرتِ «رحمةٌ للعالمین» (ص)، نهایتِ تشتّت و کثرتِ عالَمین، یعنی کثرات است. و رجوعِ ایشان به حضرتِ «فاطمه» (س)، خصوصِ «فاطمه» بودن و «بَتول» بودنِ حضرت صدّیقۀ طاهره (س) است که به «فاطمه» بودن و «بتول» بودن، عالم کثرات را به سمتِ وحدت، جمع می‌نمایند.
[بسیار مختصر اشاره شد.]

🍃۞ «بَتول» صفت مشبّهه از ریشۀ «بـَـتَل» و به معنای «بسیار بُریده» است.
وقتی صفتِ مشبّهه بیان می‌شود، اسم فاعل و اسم مفعول را به مشبّهه بودنش فرا می‌گیرد. یعنی؛
֎⇦ هم بُرَنده (اسم فاعل)، و هم بُریده شده (اسم مفعول)، تحتِ عنوانِ «بَتول» باید دیده شود.

🍃۞ «فاطمه» اسم فاعل از مادّۀ «فَـطَـــمَ» به معنای کسی است که؛

🔻اوّلاً؛ حالِ او بُریدن و منفصلِ #مطلق بودن است.
🔺ثانیاً؛ از شدّتِ این حالِ #اطلاق که دارد، دیگران را نیز بُریده و منفصل می‌نماید.


🍃۞ امّا بُریدن از چه چیز؟
در احادیثی که وجه تسمیۀ نام مبارک حضرت فاطمه (س) بیان شده است، بُریدن از شرّ و نار بیان گشته («فُطِمَتْ مِنَ الشَّر»؛ 📚 الأمالي للصّدوق، ص۵۹۲).
🔥که شرّ و نار؛
֎⇦ نفسِ دوئیّت و عالَم کثرات است.

🍃⇯֎ پس از نامِ مبارکِ حضرت «فاطمه» (س) پیداست که عالم را از کثرتْ، بُریده، و به وحدت می‌بَرَند.


🌿۞ به آیات قرآن نظر کنیم تا لطیفۀ مربوط به حضرت خدیجه (س) با یک اشارَت دریافت شود:

قرآن در سورۀ مزمّل می‌فرماید:

💎 ﴿يا أيهُّا الْمُزَّمِّل! قُمِ الّيْلَ إلّا قليلًا﴾‌ 💎

✾ هان، اى جامه به خود پيچيده! (خطاب بر رحمة للعالمین حضرت رسول اکرم ص)
شب را جز اندكى برخيز.

📘 سورۀ مزّمل، آیات ۲-۱


🍃֎⇦ در #کانال_معرفة_الحق اثبات و بیان شد که رسالت، ذاتِ حضرت رسول اکرم (ص) است و این طور نیست که حضرت رسول اکرم (ص) نبی نبوده و نبیّ شدند.
(رجوع شود به ❂☜ https://t.me/ehsannil3/189)


🍃֎⇦ و نیز بیان شد که وحی، ذاتِ حضرت نبیّ اکرم (ص) است که ایشان، وحیِ وحی شده می‌باشند (﴿إِنْ هُوَ إِلاَّ وَحْيٌ يُوحى﴾، نجم ۴).
یعنی؛ خودشان، وحی هستند و خود به خود در تنزیل و انزالِ وحی می‌باشند.
(رجوع شود به ❂☜ https://t.me/ehsannil3/158)


🍃⇯֎ این مطلب را عرض کردم تا مطلب بعدی عزیزان را دچار اشتباه نکند! و آن حالات خاصّی که از حضرت رسول اکرم (ص) در هنگامۀ نزول وحی ظاهر می‌شد، خوانندگانِ محترم را بر این ندارد که اوّلاً؛ العیاذ بالله وحی را ماورای حضرت رسول اکرم (ص) دیده و ثانیاً؛ قدرتِ ایشان را بر تحمّلِ وحی کم بدانند!

🔔 هرگز چنین نیست!

🍃֎⇦ بلکه؛ وحی، حقیقتی بیرون از حضرت رسول اکرم (ص) ندارد و [یکی از بیانات این است که] حالاتِ حضرت رسول اکرم (ص) در هنگام وحی، مانند ضُعفِ بدنشان در حدیث کساء، حالِ عالمین بوده و این خصوصیّت، در ترسیمِ عالم است و نه نشان از محدود بودنِ قدرتِ حضرتِ «قدرة الله» مولای قوّت و قدرت، حضرت رسول اکرم (روحی لذکره الفداء).


°•❁🔳🔲🔳❁•°


🌿۞ و امّا بعد از مقدّمۀ فوق؛
اصلِ سخنِ این مقاله را بخوانیم:

🍃֎⇦ وقتی پیامبر اکرم (ص) به رسالت مبعوث شدند، از غار حرا به سمت «مَنــزل» (محلّ نزول)، تشریف آوردند. سخن از #منزلِ پیامبر اکرم (ص) است که با تمام مَنازل عالَم فرق می‌کند، چنان که قرآن در وصف آن می‌فرماید:

💎 ﴿في «بُيُوتٍ» أَذِنَ اللَّهُ أَنْ تُرْفَعَ وَ يُذْكَرَ فيهَا اسْمُـهُ﴾ 💎

✾ [آن نور هدايت] در خانه‌هايى است كه خدا رخصت داده كه ارجمندش دارند و نام خدا در آنها ياد شود.

📘سورۀ نور، آیۀ ۳۵


🍃⇯⇦ در زيارت اوّل از زيارات مطلقۀ امام حسين (ع) می‌خوانيم:

🔻«وَ ارادَة الرّبِ في مَقادِيرِ اُمُورِهِ تَهْبِطُ الَيْكُمْ وَ تَصْدُرُ مِنْ ❂☜ بُيُوتِكُم»🔺

✾ارادۀ مطلقِ خداوند در تقدير و اندازه‌ گيری مطلقِ امور، به سوی شما فرود می‌آيد و از خانه‌های شما صادر می‌شود.

📚كامل الزيارات، ص۲۰۰


︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻
🆔@ehsannil2 کانال اللطائف الالٰهیّة
︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼

༺•᯽👇🏻ادامۀ سخن👇🏻᯽•༻
🌕
.

■ «یوم الطُّفوف»؛ مجمع حیرانی!
● سخن پانزدهم :
مقام رضا؛ انشاء حزن و عزا


🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴
🖊️🦋 احسان الله نیلفروش زاده 🏴
↗️ https://t.me/ehsannil2/579
┅─┅─═✾🔘✾═─┅─┅

🌙 محرَّم؛ مَحرَم دلهایِ محزون، و ملجأ نفوسِ مفتون و شیداست. آن حزنی، که مَنشأ بهجت و سرور و خوشیِ حقیقیست که در دعایِ استهلالِ این ماه - با اینکه ماهِ #حزن است -، از خداوند، #هشت مطلب و مطلع را طلب می‌کنیم.
طلب می‌کنیم :

◄"اللَّهُمَّ أَهِلَّهُ عَلَيْنَا بِالْأَمْنِ وَ الْإِيمَانِ وَ السَّلَامَةِ وَ الْإِسْلَامِ وَ الْغِبْطَةِ وَ السُّرُورِ وَ الْبَهْجَةِ وَ الْحُبُورِ"►
خدایا!
ماه محرم را بر ما ، امان و ایمان و سلامت و غبطه و سرور و بهجت و خوشحالی قرار ده.
(📚إقبال الأعمال،ط - القديمة، ج‏۱، ص۱۹)


◾️ ماه محرّم است، ماهِ عزای حسینی (ع)...
اهل دنیا، غم و اشک و اندوهِ ظاهری عزاداران را می‌بینند و از حقائق بی‌خبرند. ◆"وَ ما قَدَرُوا اللَّهَ حَقَّ قَدْرِه‏"◆ (و خدا را چنان كه سزاوار منزلت اوست نشناختند/ انعام، ۹۱).
پس؛
معطّلشان مَشو!
بگذار و بگذر... ◆"قُلِ اللَّهُ ثُمَّ ذَرْهُمْ في‏ خَوْضِهِمْ يَلْعَبُون‏"◆ بگو: «الله»، آن‏گاه آنها را واگذار كه در ياوه‏‌گويى خود بازى كنند! (دنبالۀ آیۀ مذکور).

#لیالی_عشر ، سایه افکنده و کشتیِ نجات در بحر عمیق و موّاجِ عوالِم هستی، لنگر انداخته، تا به قداسَتِ بی‌خویشی خویش (#اطلاق)، هر خویشتنی را از خودِ متعیّن رها ساخته و به خودِ لاتعیّنی مطلق، بها دهد.

این سخن؛ خاضعانهْ عرضِ ادبی است به ساحتِ مقدّس ارباب و صاحب نفْس و نَفَسِمان، حضرت سیّد الشهدا(ع) و یاران گرامی‌شان.
به استمداد و بیانی از روایتِ مشهورِ #ریان_بن_شبیب ؛ دستِ گدائی‌مان را بر آستانِ رأفتِ حضرت انیس النفوس، مُهیِّج «أَحْزَانَ يَوْمِ الطُّفُوف»، آقاجانمان، علی بن موسی الرضا (ع) بلند کرده و رزقِ عزایِ جدّ بزرگوارشان را با بیانِ معرفتی که خواهیم خواند، طلب می‌کنیم.


°•❁🔳🔲🔳❁•°


پیش از این، در مورد اسماء توقیفی حضرت حقّ و ائمۀ اطهار(ع) در #کانال_معرفة_الحق اشاراتی بیان شد.
(رجوع بفرمائید به 👈 https://t.me/ehsannil3/186 )

به همان قوّت که اسماء باریتعالی، توقیفی و برخاسته از ذات، و ظاهر و وصفی از باطن است؛ اسماء ائمۀ اطهار(ع) چنین‌اند. و مدّ وجودِ ائمۀ اطهار(ع)، اسماء یاران خاصّ آل الله (ع) (و نیز افراد خاصّ، مکان‌ها و زمان‌های خاص) برخاسته از حقیقت وجودی ایشان بوده و حاویِ اسراری است، چنان که پیش‌تر، در بعضی از مقالات همین کانال (#کانال_اللطائف_الالهیة ) در مورد توقیفی بودن اسماء و القابِ خواصّ یاران آل الله(ع)، مطالبی به جریانِ رزقِ الهی، بیان شد.
(در مورد؛ حضرتِ #ام_البنین س، حضرت #جابر ع، حضرت #سلمان ع ، حضرت #میثم ع، امکنۀ خاصّ مثل #شام ، #عراق و ازمَنۀ خاصّ مثل #عاشورا و قسّ علی هذا).


✾•◆🔲◆•✾

🔰یکی از یاران حضرات آل الله(ع) جنابِ «ریّان بن شبیب» است.

🔳 «#شبیب»؛ صفت مشبهه از «شبب» است و به معنایِ آن کسی است که درکِ بالائی از #جوانی و #حیات دارد.
در عالم حقیقت؛ «شبابِ مطلق»، ✿«سَيِّدَا شَبَابِ أَهْلِ الْجَنَّة»✿ یعنی حضرت امام حسن مجتبی(ع) و حضرت امام حسین(ع) هستند.

کسی که محظوظ از وجودِ ائمۀ اطهار(ع) شده باشد؛ «شبیب» است و جوانِ حقیقی، و بهره‌مند از حیاتِ حقیقت و جنّتِ جاودانگی‌ست.


︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻
🆔@ehsannil2 کانال اللطائف الالٰهیّة
︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼
••●🔽 ادامه 🔽●••
.
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
🔳

🔳 مصدر و منشأ حقّ و حقیقت، که در عینِ [شخصیِ] یگانگی با ذات باری، قداست و هویّتِ ذات است و قداستِ بر قداستِ حقّ تعالی است؛ آن امامِ هُمامی است که معرفتش در عرفۀ عارفانِ بیدل، دعایِ سیّد الشاهد و المشهود، حضرتِ سیّد الشهداء علیه السلام چنین جاری شده و پرده از این سرّ عظیم برداشته شد که فرمودند :

▼"إِلَهِي!
👈 تقَدَّسَ رِضَاكَ أَنْ تَكُونَ لَهُ عِلَّةٌ مِنْكَ
فَكَيْفَ يَكُونُ لَهُ عِلَّةٌ مِنِّي
"▲
خداوندا!
#رضای_تو پاک‌تر از آن است که علّتی از «خود تو» برای آن وجود داشته باشد،
پس کجا رسد که علّتی از من برای آن باشد؟

(📚 إقبال الأعمال- ط - القديمة، ج‏۱، ص۳۴۹)

او که مافوقِ تعیّنِ #علت و #معلول بوده، و نفسِ #رهائی و #اطلاق، و فائق بر هر مافوقیست؛ حضرتِ #انیس_النفوس، #شمس_الشموس، #امام_الرئوف، آقاجانمان علی بن موسی«#الرضا» علیهما آلاف التحیة و الثناء و السلام هستند.
👈 حضرتشان، خودِ مکانَت و مقامِ اطلاق و فائِقیّت محضه بوده، که علّة العلل مطلقه است و رقم‌زنندۀ هر حقیقتی.

این مکانت و مقام؛ مصدرِ و اَمامِ مطلق، اِمام رئوف(علیه السلام)، سلسله‌جنبانِ حزن می‌باشند (حزنی که بیان شد؛ جلالِ سرور است).

🔳 در زیارت شریف حضرت امام #رضا (مشهور به زیارت جوادیه علیهما السلام) اینگونه سلام را عرض ادب می‌کنیم و ادب را به قربانِ حضرتشان تقدیم میداریم :

◆" السَّلَامُ عَلَى الْإِمَامِ الرَّءُوفِ الَّذِي هَيَّجَ أَحْزَانَ يَوْمِ الطُّفُوف‏"◆
سلام بر امام رئوف، کسی که حزنهای روزِ عاشورا را تهییج کرد.
(📚بحار الأنوار، ط - بيروت، ج‏۹۹، ص۵۵)

•┈••✾👈 ◄حضرت انیس النفوس، آقا امام رضا علیه السلام، شخصِ رضایِ مطلقه بوده که از نقطۀ اُنسِ مطلقه (یعنی اطلاق حقیقی) که مُنشئ هر نفس الامری است؛ فائقِ بر مقامِ وحدت و خلوت، و مقامِ کثرت و جلوَت هستند.

حضرتشان(ع)؛ حُزنِ جلال(خلوَت - ذات)، و سُرورِ جمال (جلوَت - کثرات) را انشاء و ایجاد می‌نمایند. ► ✾••┈•


⇦ بنابراین حضرتِ امام رئوف(ع)، مُهیِّج حُزنِ «یوم الطفوف»ی می‌باشند که پیشتر، قدری از وصف آنرا، در بعضی از مقالاتِ «#یوم_الطفوف_مجمع_حیرانی» در همین #کانال_اللطائف_الالهیة مطالعه فرموده‌اید.

انشاءِ حقیقیِ حُزن(که جلالِ سرور است)، به امرِ وَلَوی حضرت امام رضا علیه السلام (که مقامِ اطلاق هستند)، در خفایِ حقّ (که مقامِ ذات است)، و تا مدّ آن که جلایِ عوالِم است(یعنی کثرات)، جاری می‌گردد.
در نتیجه حضرت امام رضا علیه السلام به جناب ریّان بن شبیب - که جلوه‌ای از بابِ ریّان در جنّة المأوی، برای روزه‌داران است- می‌فرمایند:

•●•" يااِبْنَ‌شَبِيبٍ! أَصَائِمٌ أَنْتَ؟"•●•
اى [ریّان] پسرِ شبيب ، آیا روزه‌ هستی؟

ریّان بن شبیب عرض میکند : خیر.

🔘✾که روزه نبودنِ جناب ریّان (آن جلوۀ ملئیت و صمدیّتِ باب ریّان بهشت) نه تقریر و نفی از روزه در این روز، بلکه ابرازِ فقرِ محضه صمدیّتِ ابوابِ جنّت، یعنی دربِ «ریّان»، در برابر حقیقت جنّت، یعنی سیّد شباب اهل الجنّة، "باب الله مطلق"، حضرت اباعبد الله الحسین علیه السلام است.

در دنباله، حضرت رضا علیه السلام، به امرِ وَلَوی و انشائی خویش می‌فرمایند :

🔲يَا ابْنَ شَبِيبٍ !
إِنْ كُنْتَ بَاكِياً لِشَيْ‏ءٍ فَابْكِ لِلْحُسَيْنِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ ؏
‏』🔲
ای فرزند شبیب!
اگر بر هر شیئی و امری از امور، گریان شدی؛ پس بر حسین بن علی بن ابیطالب (علیهم السلام) گریه کن.

(📚 الأمالي، للصدوق، ص۱۳۰)


✾•🔲•✾ سررشتۀ حزن و عزای حسینی(ع)، این فخرِ حقیقی و قوّتِ حیات و جوانی ابدی، به گوشۀ نگاهی از نَظْرۀ رأفت و رحمتِ حضرتِ انیس النفوس، آقا علی بن موسی الرضا(ع) است.
ان شاء الله به مدد حضرتشان؛ ماه محرّم، آغازی بی‌پایان بر فنا و فدا شدنِ دائمی‌مان برای حضرت سیّد الشهدا اباعبدالله الحسین (علیه السلام) و یاران گرامی‌شان (علیهم السلام) باشد.



#مقام_رضا_انشاء_حزن_و_عزا
#ریان_بن_شبیب
#اول_محرم

🖊🦋#احسان_الله_نیلفروش_زاده 🏴




─═༅࿇༅📓༅࿇༅═─
🆔 @ehsannil ✍🏻
🆔 @ehsannil3 کانال معرفة الحق
🆔 @ehsannil2 کانال اللطائف الالٰهیّة
🆔 instagram.com/ehsan_nil 🦋

‎‌‌‌‌‌‎─═༅࿇༅📓༅࿇༅═─
.
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
.

💦حرفِ مسمار شد و باز نَفَس بند آمد!


🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴
🖊🦋 احسان الله نیلفروش زاده 🏴
↗️ https://t.me/ehsannil2/627
┅─┅─═✾🔘✾═─┅─┅

وقتی که زلزالِ ملعونیّت، استُنِ حنّانۀ هستی، و بلکه هستیِّ هستی‌آفرین را خَم کند؛ از قدمها و قلمها، جز پریشان رفتن و پریشان گفتن، انتظار دیگری نیست.
و این #پریشانی، پَرّی از شأن آن پَری‌شأنِ حیرانی، حضرتِ حورایِ إنسیه و الإنسیة الحوراء؛ فاطمه زهرا سلام الله علیهاست.

شرح کلماتی که خواهید خواند، حاضر است، ولی شرحۀ دل در این مصیبت؛ مانع از مشروح‌گفتن. پس به پریشان‌گوئی و ایجازِ این شکسته، جابرانه و کریمانه نظر نمائید ...

‎‌‌‎─═༅࿇༅✿❀✿༅࿇༅═─

تمام آنچه که منتسَب به حضراتِ سرّ الله -یعنی ائمه اطهار ع- است، از باطن تا ظاهر؛ خودِ سرّ الله است. پس؛ تمثیل، تشبیه، استعاره، کنایه، مجاز و امثالهم نیست، بلکه خودِ حقیقت است که یا به تنزیل ظهور یافته، یا به خودیِ خود، ظاهر است.


🔳 شهادت حضرت فاطمه سلام‌الله‌علیها، شهادتِ #اطلاق است، که همان شهادتِ #بینونت_صفتی است، بدین معنا که این شهادت؛ در بینِ حقیقیِ «کوچهٔ تشتّت و کثرت»، وَ «بیتِ جمع و وحدت» می‌باشد.

(#بینونة_عزلة؛ بینونتِ مرسوم است - #بینونة_صفة؛ بینِ حقیقی است که طرفینِ حدّی ندارد)

🔳 به میخِ گداخته‌ی #آه ِ #جلالت، بین دیوارِ «تعیّن و جمال»، وَ دربِ «لاتعیّن و جلال»،
🔳 به شعله‌ی نارِ #کثرت و‌ #بغض، از بیرون از بیت (یعنی #کوچه_تشتت)، وَ نار #وحدت و #حبّ از داخلِ بیت،
🔳 در مکانت #اطلاق، که نه به حدّ خلوتِ بیت؛ مختفی است و نه به حدّ جلوَتِ کوچه؛ منجلی است،
🔳 بلکه؛ در مکانت جامعیّتِ «جامعُ‌ الشتّات» بودنِ #اطلاق،
#جسارت به عین شخصیِ #شهادت صورت می‌گیرد و بلکه؛ #وجود دارد (و بلکه نفسیّتِ #وجود است).‌

دائماً این جسارت و شهادت، به نفْسِ شهامت و رشادتِ فاطمیّت و اطلاق - یعنی حضرت فاطمه‌ی زهرا سلام‌الله‌علیها -، برقرار است،
و آن که (یعنی «#عمر» ملعون) کوچه‌ای است (یعنی؛ اهل کوچۀ تشتّت است) و بلکه؛ نفْسِ کوچۀ تشتّت است (بلکه؛ تشدیدِ تشتّت است)، و «#عامرانه» و #عامدانه، مصدرِ ویرانیِ این #ویرانه است، به مجالِ #اطلاق [بدین معنا که؛ تا نقطه‌ی جامعیّتِ تشتّت کوچه و تجمّعِ بیت، یعنی؛ پشت درب، تشریف می‌آورند و مجال می‌دهند] احراقِ باب می‌کند.🔥

🔳 #باب [که در حقیقت به معنای #نهایت و #غایت است]؛ خودیّت و تمامیّتِ «بیتُ‌الله»، و بلکه؛ خودیّت و تمامیّتِ «الله»(جلّ جلاله) است.
و سوزاندنِ آن، نه تنها سوزاندنِ بیتُ‌الله، بلکه؛ سوزاندنِ «تمامیّتِ بیتُ‌الله»، و بلکه؛ سوزاندنِ «الله»جلّ جلاله است.
و دربانِ باب؛ موجِدِ باب است (موجِد باب الله، موجِدِ بابِ «بیت الله»، و ...) و اوست که تمامیّت اطلاقی را، تمامیّت است.

💠 حضرت فاطمه سلام‌الله‌علیها [که خودِ اطلاق هستند و تمامیّتِ اطلاقی را تمامیّت می‌باشند]؛ دربانِ موجِد «باب‌ُالله، بابِ بیتُ‌الله، و [بلکه] الله» می‌باشند که به هر بیانِ بی بیان، شهید بشوند؛ در نقطهٔ #باب، و بلکه بابیّتِ باب، #شهیده هستند.

🔥 دوّمی ملعون؛ نه تنها آثار، نه تنها افعال، نه تنها صفات، نه تنها ذات مطلقِ خداوند، بلکه ذاتیّت ذات و تمامیّت اطلاق را به لگدِ عداوت و کینه، و دشنۀ #مسمار، و فشارِ درب و دیوار، به شهادت رسانید.
که نه تنها در یک #دم‌، بلکه #دمادم حضرت فاطمه‌ی زهرا سلام‌الله‌علیها را شهید می‌سازد و در اصل، آن ملعون، چیزی نیست جز قاتلِ فاطمیّت و اطلاق و عصمت و جلالَت، یعنی شخصِ شخیصِ حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها.

🔥اللهم العنهما في مکنون السرّ و ظاهر العلانیة...


◆◈◆◈◆رشحه‌ای از شرح!◆◈◆◈◆

🍁 تمام اشارات فوق، بابی است از سخن‌های معرفتی، و دردهایِ این مصیبت ولی در شبِ شهادت، مجالِ شرحِ مفصل نیست.
🔥📌فقط اشاره‌ای از #نار ، و #مسمار را بخوانید تا چیزی از ملعونیّتِ ابابکر و عمر ملعون روشن گردد و لعنی از سرائر دل داشته باشید:


︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻
🆔@ehsannil2 کانال اللطائف الالٰهیّة
︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼
••●🔽 ادامه 🔽●••
.
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
🔳

🔥 نار؛ خودِ «شعله کشیدن» و نفسِ «شدّت» است.

🔹نارِ وحدت؛ همان آتش و شدّتِ حبّ است که «حُبّ الله نارٌ ».
🔸نارِ کثرت؛ همان آتش و شدّتِ بغض است.


☑️ به دل، این تلخیص را بخوانید:

🔹 الله = «لا هو الا هو» = مستجمع جمیع صفات جلال و جمال
🔹 حبّ الله = حبِّ «لا هو الا هو»

🔰 اگر در عالم حدّ، حبّ الله را نظر کنیم؛
#الله وجود دارد، و حبّ به او، بعد از وجود داشتنِ «الله» است.

🔰 امّا از منظر عالم نور و بالنورانیّة؛
«حبّ الله»؛ اَللهیّتِ #الله و شدّتِ #الله است.

هر تعیّنی؛ بغض است .
#آتش بغض = #ماندن به حدّ و تعیّن است.

نقطه جمعیۀ نارِ نور (نار حبّ) و نارِ نار (نارِ بغض)؛ آن است که نه به حدّ خلوَتِ «حبّ» متوقف است و نه به حدّ جلوَتِ «بغض». بلکه جامع است و همان #اطلاق می‌باشد.

🔥 امّا ابابکر و عمر ملعون، نه در حدّ جلوَت بغض، بلکه به نفسِ اطلاق؛ جسارتِ به اطلاق #هستند (دقت شودکه؛ #هستند و نه اینکه صرفاً و تنها در فعل، #جسارت_میکنند).
به نفْسِ جسارت و ضربۀ عمر ملعون، #مسمار آن نفسِ جسارت، قتّالۀ حضرتِ اطلاق(س) شد و #آه حضرت(س)، تمامِ «هــو»ی غیب الغیوب را منصهٔ مظلومیّت، نمایان ساخت.

🔲 تمامِ «#هو»ی غیب، در «#آه »ِ شهود، متجلّی است.
«#آه » همان «#هو»ست، که؛ در تأویلِ «هو»، می‌فرمایند(ع):

◾️الْهَاءُ تَثْبِيتٌ لِلثَّابِتِ وَ الْوَاوُ إِشَارَةٌ إِلَى الْغَائِبِ عَنْ دَرْكِ الْأَبْصَارِ وَ لَمْسِ الْحَوَاسِّ ؛📚التوحيد للصدوق،ص۸۸ 』◾️

[در سیر سالک] هاء؛ جمال است و، واو؛ جلال حقّ.

در اسم عَلَمِ «هو»؛ اگر واو ِجلال، در ابتدا آمد و سوزاند و سوزاند و سوزاند و بیچاره‌ات کرد و قلب به الف شد؛ محصولش فغانی شد به اسم و داغِ «#آه» .

در تحلیل؛
«هو»قوسِ صعود است و «آه» قوسِ نزول.

«هو»ی قوسِ صعود، وقتی عروج کرد، به «آه»ِ قوسِ نزول، رجعت می‌کند که؛

#آه در تحلیل؛ «ا» و «ه» می‌باشد.
«ا»ی تیزی (مدّ محکمی - مستحکمی - جمال)، و «ه»ی محکمی (جلال).


«#آه»؛ اسم خداست منتها نه از ریشهٔ «سموّ»ِ اسم (سموّ؛ به معنایِ علَم و نشان)، بلکه از ریشهٔ «وسم»ِ اسم (به معنای داغ، و علامت گذاشتن) که #داغ_مطلق است.

🔲 «آه‌» از سویدای دل می‌آید. از آن نقطه که «#هوا» رفته و‌ جز بی‌قراریِ «#هو» نمانده. از آن مکانت که بیچاره‌اش شدی. از آن #دربدری (#باب و بابیّت باب)، از سوختن و خاکستر شدن، دودِ خاکسترش بلند می‌شود، و می‌شود «#آه» ...

🔲 «#آه» ؛ داغ مسمّاست. «آه» داغِ «هو»ست.

📌 #مسمار (میخ) یک #محکمی دارد و یک مدِّ محکمی (که #مستحکمی است).
محکمی آن؛ آن نقطه‌ای است که ضربه به آن می‌زنند.
و مدّ محکمی آن؛ تیزی کشیدگیِ آن است.

محکمی؛ پنهان است.
مستحکمی (مدّ محکمی)؛ آشکار است.

آه ...😭

ناخودآگاه شود نالۀ ما «وا اُمّاه»
تا که مسمار ببینیم به روی درها
حرف #مسمار شد و باز نفس بند آمد
باز هم لرزه نشسته به همه پیکرها


📌 دشمنِ اطلاق (عمر ملعون)، #آه را به #مسمار به شهادت می‌رساند.

📌 #مسمار؛ اسم آلتِ از #سمر است.
و "سَمَر" در عربی به معنایِ این است که؛ درب را با #مسمار بست.
(آه 😭- بمیرم )

#سامری از ریشه‌ی #سمر است.
#سامری امّت ؛ عمر ملعون است که نه اینکه صرفاً #مسمار است، بلکه #مسمار را مسمار است. نه اینکه فقط باب را به مسمارِ عداوت بر حقیقتِ اطلاق و فاطمیّت -یعنی حضرت فاطمه س- بست، بلکه 👈🏻 خودِ «بستنِ باب به مسمارِ عداوت بر حقیقتِ فاطمیّت و اطلاق» است.




ای وای ندیدی که چه دیدم آن روز
او خورد زمین و من بُریدم آن روز
از پهلویِ میخ کوبِ زهرا آن روز
با دستِ خودم میخ کشیدم آن روز 💧

🍂 وامصیبتاه!
یا زهرا سلام الله علیها 💧



إن شاء الله؛ از سرائرِ وجود، و دَم به دَم، لاعنِ ابابکر و عمر ملعون و تمام تابعینشان باشید.

🔥اللّهمَّ العن الجبت و الطاغوت و النعثل و حزبهم الأشرار، لا تعدّ و لا تحصی




#مسمار_عداوت

#موجد_باب_بیت‌الله
#موجد_باب_الله
🔔 #موجد_اطلاقی_واجب
#آه
🖊🦋 #احسان_الله_نیلفروش_زاده 🏴



─═༅࿇༅ 📖 ༅࿇༅═─
🆔 @ehsannil ✍🏻
↗️ t.me/ehsannil3#کانال_معرفة_الحق
↗️ t.me/ehsannil2#کانال_اللطائف_الالهیة
↗️ instagram.com/ehsan_nil 🦋
‎‌‌‌‌‌‎─═༅࿇༅ 📖 ༅࿇༅═─
.
.

•┈•اا✾•🍎کوثَـــﷻــــــر🍎•✾اا•┈•


•┈┈••✾•💠•✾••┈┈•
🖊🦋 احسان الله نیلفروش زاده
↗️ https://t.me/ehsannil2/925
•┈┈••✾•💠•✾••┈┈•
𑁍


💢 #کوثر
بر هیأتِ «فَوْعَل» و مادّۀ «کَثَرَ» است.
◈ هیأتِ فَوْعَل؛ برای بیانِ #زیادت است، و مادّۀ «کَثَرَ»؛ به معنایِ #ازدیاد.

⇦ بنابراین؛ «کوثر»، حقیقت و سرّ زیادت است و زیادتی است در ازدیاد، که؛
●زیادتِ او؛ #اطلاق،
●ازدیادِ او؛ #علی_الاطلاق اوست.

💠کوثر؛ اطلاق، سلسله جنبان، و آورنده‌ی #کثرت است.

از این رو کثرت (کمّی و کیفی)، در فراگیریِ کوثر تعریف می‌شود.

♡••࿐
⇣❂ #کثرت؛
•● در عالَم جلوَت؛ از نوع کمّی است و توقّفی در تعیّنِ جمال و الوهیّت است و اهلش - که اهل دنیا هستند- به این تعیّن، طالب دنیا و مدعّیِ الوهیّت‌اند!

•● در عالم خلوَت؛ از نوع کیفی است و توقّفی در تعیّنِ جلال و لاهوتیّت است و اهلش - که اهل عقبی هستند- به این تعیّن، طالب عقبی و مستسقیِ جنّات‌اند.

⇦ بنابراین؛ کثرتِ کمّی، به جلالِ کوثر، مجالِ جولان یافته، و کثرتِ کیفی، جلوه‌ای از دولتِ جمالیِ کوثر است.

❧═┅┅┄┄

🔰#کوثر ༻؛ آورندۀ هیأتِ «زیادت»(یعنی؛ خلوَت و جلال و لاهوتیت) و مادّۀ «ازدیاد» (یعنی؛ جلوَت و جمال و الوهیت) است.

▣⇦ چون کوثر «هست»؛
● هیأتِ فوعَل؛ برای بیان زیادت، و مادّۀ «کَثَرَ»؛ به معنایِ ازدیاد، محقق است[و نه برعکس].
● [بلکه فراتر؛] إطلاق و عَلَی الإطلاق، جلال و جمال، لاهوتیّت و الوهیّت، وجود و موجود، به #کوثر محقّق است.❧


🔰از منظر قاعده‌ی سرسلسله:
⊱⟤ «الله» تعالی، مستجمع جمیع صفات کمالیه بوده و شخصِ زیادت و ازدیاد است که؛
◉ جلال(لا هو) و لاهوتیّت او؛ زیادت،
◉ جمال(إلّا هو) و الوهیّت او؛ ازدیاد است.

💠 حضرت الله(عزوجل)؛ شخصِ «#الوجود» و «#الموجود» است که؛
تمام #موجودات؛ #آیات او، و «#عناصر_اربعه‌»شان؛ جلوۀ «#ارکان_اربعه‌»ی اویند.࿇
𑁍ܓ

❖ خداوند به رسول گرامی‌اش(ص) که #رحمة_للعالمین و محقّق حقّ و ارکان اربعۀ وجود، و خالق و راسِم موجودات و عناصر اربعۀ ایشان است، به «إنّا»ی خدائیتش، مفتخرانه می‌فرماید:

🍎﴿إِنَّا أَعْطَيْناكَ الْكَوْثَرَ﴾🍎
ما به تو کوثر عطا کردیم.

ببین چه عطا کردیم!
که به این رؤیت و مَستی از عطا؛
࿓࿔࿔
💎﴿فَصَلِّ لِرَبِّكَ وَ انْحَرْ﴾💎

•✾ پس برای ربّ خود نمازی گزار در هیأت بیقراری و قربان شدن؛
👈🏻 که من به [واسطۀ] رسول خود(ص) و قربانی‌اش؛ قربانِ #کوثر و بیقرار اویم.
𒆳

#فاطمة_الزهرا(س)؛ آن #کوثر و عطایند که مُعطیٖ ﷻ و مُعطیٰ(ص)، خلوَت و جلوَت، لاهوتیّت و الوهیّت، به حضرتشان(س) به اشاره‌اند که؛ القابی از آن حقیقت؛ امّ الخیرة ﷻ و امّ أبیها(ص) و امّ الأئمة(ع) است و فعلیّتِ ذات و صفات و افعال الهی‌اند، که؛
آن والامقام بلکه والاییِ مقام، سرّ مگو، بلکه مَگوییِ سرّ حضرتِ عَلّام ﷻ، قوّتِ ذاتِ قیّوم ﷻ بوده و إشاره و لاإشاره در محضرشان؛ عوام، و بر دربِ #دارالسلام اش، غلام‌اند...

࿓࿔࿔🍇

هرگز نشنيديم خدا را بوَدى اُمّ
اى اُمّ الوهيّت(س)! وى در تو خدا گم
(حکیم صفای اصفهانی)



الحمد لله الفاطر.


🖊🦋 #احسان_الله_نیلفروش_زاده 🪸


#ام_الوهیت 🍃
#ام_لاهوتیت #ام_الخیرة #ام_ابیها #ام_الائمه
#مبدأ_الوجود #عین_الوجود #الموجود #غایة_الوجود
.


─═༅࿇༅ 📖 ༅࿇༅═─
🆔 @ehsannil ✍️
↗️ t.me/ehsannil3#کانال_معرفة_الحق
↗️ t.me/ehsannil2#کانال_اللطائف_الالهیة
↗️ instagram.com/ehsan_nil 🦋
‎‌‌‌‌‌‎─═༅࿇༅ 📖 ༅࿇༅═─
.
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
.

🧭🕋 لطیفه‌ی تغییرِ قبله


─═༅࿇༅ 🕋 ༅࿇༅═─
🖊🦋 احسان الله نیلفروش زاده
↗️ https://t.me/ehsannil2/957
─═༅࿇༅ 🧭 ༅࿇༅═─
𑁍

🍃 معنیِ «أیْنَما تُوَلّوا» چیست؟
هر طرف رو کنید، رویِ عـﷻــلے است



🔰 قدم اوّل؛
مقدّمه

۞ امور در عالَمِ محدودات؛ صرفاً در تعیّن و حدِّ خودشان هستند. بعضی از امور؛ مفاهیم هستند و بعضی؛ مصادیق، امّا به هر حال مقیّد و محدودند. مثلاً مفهومِ «بشر» بودن؛ محدود به تعریفِ بشر می‌باشد وُ دارای مصادیقِ محدودِ مختلفی است.

۞ امّا وقتی از عالَمِ حدود، به سمت عالمِ بیحدّی و نور وارد شویم؛ «شخص حقیقی» مطرح می‌شود، بدین معنا که؛
❖⫸ وجودِ شخصِ حقیقی در عالم نور؛ شاخص وُ عَلَم وُ علمدارِ حقیقت است وُ همه‌ی مفاهیم وُ مصادیق، از وجودِ مبارکِ او (؏) انشاء می‌گردد.

❖⫸ و شخصِ حقیقی؛ #مطلق_حقیقی است. بدین معنا که؛ «#اطلاق» (☜ رهایی) برایش قید و حدّ محسوب نمی‌شود، بلکه از مطلق بودنِ خودش هم اطلاق دارد و رهاست، که این مطلب، همان معنای «مطلقِ عَلَی الإطلاق» بودنِ #وجود است.

(برای شرح #مطلق_علی_الاطلاق
ر.ک ☜ https://t.me/ehsannil3/291)

۞ بنابراین؛ شخصِ حقیقی، در قید هیچ تعیّنی نمی‌گنجد. و این «رها از قیود» وُ #اطلاقحیاتِ شخصِ حقیقی است.

❖⫸ به عنوان مثال؛
وقتی بیان می‌شود که «#رحمت» ☜ شخصِ حقیقی است، بدین معناست که؛ به تعیّن و ظاهرِ «رحمت» متوقف نمی‌شود، از این رو؛ شخصِ «رحمت»، تا نقطه‌ی مقابل خود - که «#غضب» است - هم ممدوداً؛ حاضر و ظاهر است.


🔰 قدم دوّم؛
«شخص بودنِ قبله»

۞ در مقدّمه‌ی فوق، بیان شد که شخصِ حقیقی؛ مطلقِ عَلَی الإطلاق است، بدین معنا که به حقیقتِ حیّ بودن ☜ از هر قیدی رهاست.

❂☜ و امّا راجع به #قبله؛ حضرت امام جعفر صادق علیه‌السّلام می‌فرمایند:

🕋 «نَحْنُ قِبْلَةُ الله»
📚بحار الأنوار (ط - بيروت)، ج‏۲۴، ص۳۰۳

❖⫸ ضمیرِ «نَحْنُ» در روایتِ فوق؛
❂☜اشاره به مرتبه‌ی #شخص وُ نفس وُ ذاتِ ائمّه‌ی اطهار (؏) دارد.

❖⫸ و عبارتِ نورانیِ این روایت، از نظر ادبی؛‌ جمله‌ی اسمیه است، که جمله‌ی اسمیه ☜ دالّ بر ثبوت و استمرار است. و ثبوتِ و استمرارِ حقیقی؛ آن هنگامی محقّق است که أمرِ مستمَر، أمرِ #ذاتی باشد.

❖⫸ و همان طور که مثلاً «قدرة الله» قدرتِ مطلقه است، و «عِلم‌ُالله» علمِ مطلقه می‌باشد ☜ «قبلةُ الله» هم قبله‌ی مطلقه است.

۞ بنابر نِکاتِ فوق؛
«نَحْنُ قِبْلَةُ الله» یعنی ☜ حضرات ائمّه‌ی اطهار (؏)؛ شخصِ قبله‌ی مطلقه هستند.

و اینکه شخصِ قبله هستند، بدین معناست که؛
مقام و مکانتِ قبله به هر مکانی که ظاهر گردد (یعنی؛ هر سمت و سوئی که قبله شود)‌ ☜ جلوات و رشحاتِ شخصِ قبله‌ی مطلقه؛ یعنی جلواتِ حضرات آل‌الله؏ می‌باشد.
و حتّی مجال به مفهومی دیگر کنار سلطنت و فراگیریِ خود نمی‌دهد، چه برسد به مصداق و مصادیقِ دیگر.

۞ بنابراین؛
«قبله» ☜ یک مفهوم در کنار مفاهیم دیگر نیست که مجالِ آن را پیدا کند تا مصداق یا مصادیق داشته باشد، بلکه شخصِ حقیقی است و از حقیقتِ «مطلقِ عَلَی الإطلاق» بودنِ خود؛ به جلواتِ مختلف، متجلّی می‌گردد.

۞ جمع‌بندی آنکه؛
❂☜ در مطلبِ تغییرِ قبله، بیتُ المقدّس (به عنوانِ قبله‌ی اوّل)؛ جلوه‌ای از جلواتِ شخصِ حقیقیِ «قبله» است. و چون شخصِ حقیقیِ «قبله»؛ #مطلق_علی_الاطلاق است، پس در تعیّن وُ قیدِ «بیت المقدّس»، خُشکیده و متوقّف نیست، بلکه؛ تغییرِ قبله ☜ ظهورِ #حیات و اطلاق و رهایی از قیودِ شخصِ حقیقیِ «قبله»(؏) است.


🕋
︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻
🆔@ehsannil2 کانال اللطائف الالٰهیّة
︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼
🕋
༺•✿👇🏻ادامه‌ی سخن👇🏻✿•༻
.‌‌
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
🕋

🔰 قدم چهارم؛
«قبلةالله»؛ جلوه‌ی وجاهتِ مطلقه‌ی آل‌الله (؏)

۞ «قبلةُالله» بودنِ حضراتِ آل‌الله (؏) - که کعبه‌ی ظاهری، یکی از جلواتِ ایشان (؏) است -؛ از آن مقامِ «وجه‌ُالله» بودن حضرتشان است که ☜ وجاهتِ مطلقه‌ی حقّﷻ می‌باشند.
بدین معنا که؛
❂☜ به وساطتِ مطلقه‌ی «وجه الله» بودنشان؛ جامعِ «جاهِ» غیبی وَ «شأنِ» ظاهریِ موجودات هستند.

(در شرحِ جاه وُ شؤونِ وجودِ مطلق؛
ر.ک ☜ https://t.me/ehsannil3/155)

۞ و ازین روست که؛
❂☜ مکانتِ اقبالِ جمیعِ موجودات می‌باشند و همه‌ی ساحاتِ عالَم و لااشارات و اشارات، عوالِم غیبی و عوالِم شهودی، از جاهِ «غیب» تا شؤونِ «شهود»، همه و همه؛ تکویناً رو به حضراتِ «وجه‌الله(؏)» هستند که «هستند»‌‌ و «#موجود» می‌باشند و قوام دارند.

(در شرحِ قیّومیّتِ معیّه؛
ر.ک ☜ https://t.me/ehsannil3/75)

۞ و این مطلب امکان ندارد، جز به اینکه «وجه‌الله(؏)»؛ شیئیّتِ اشیاء و أمور باشد، بدین معنا که؛
❂☜ چیزی از ذات و صفات و افعال و آثارِ أشیاء و أمور نیست، إلّا اینکه ☜ به شخصِ حضراتِ «وجه‌الله»(؏)؛ محقّق و برقرار است، چنان که قرآن می‌فرماید:

🔆『كُلُّ شيْءٍ هالِكٌ إلّا وَجْهَه‏』🔆
جمیعِ ساحاتِ اشیاء، فی‌الواقع؛ هالکند،
مگرِ وجهِ اوﷻ.
📗 قصص، ۸۸

(در شرحِ مطلبِ فوق؛
ر.ک ☜ https://t.me/ehsannil3/215)


۞ نتیجه آنکه؛
❂☜ قبله؛ نقطه‌ی اقبالِ جمیعِ #وجوه است، وَ مُقبَلٌ إلیه (آنچه بدان اقبال می‌شود) ☜ وجاهَتِ وُجوه، یعنی؛ شخصِ حضرات «وجهُ‌الله(؏)» هستند.

🕋 و به دیگر بیان؛
❂☜ همه‌ی موجودات، از #دحو_الارض کعبه؛ موجود شده‌اند. بنابراین؛
کعبه‌ی ارکانِ اربعه ☜ #جمال وُ ظاهرِ ذاتشان است.
وَ #جلال و باطنِ ذاتشان ☜ وجهِ آنهاست، که جلوه‌ای از جلواتِ حضرات «وجه‌الله؏» است.

۞ بدین معنا که؛
❂☜ موجودات، دائماً با تسبیحاتِ اربعه - که ﴿وَ إنْ مِنْ شيءٍ إلّا يُسَبّحُ بِحَمده؛ اسراء، ۴۴﴾ -؛ رجعت به حقیقتِ و مقوّمِ خویش و مبدأ وجودِ خود دارند. یعنی؛ رو و وجه و هویّتِ آنها، به حضرات «وجه‌الله؏» است وُ حضراتِ «وجه‌الله(؏)»؛ نقطه‌ی اقبالِ حقیقیِ تمامِ وجوه هستند.


۞ جمع‌بندیِ قدم سوّم آنکه؛

مقصد وُ مقصودِ اقبالِ مطلقه [و عبادتِ مطلقه‌]؛
❂☜ حضراتِ «وجه‌الله(؏)» هستند. و حقیقتِ رو کردن و اقبالِ #عابد به سویِ «کعبه» (قبله)؛ اقبال به شخصِ حضراتِ «قبلةالله(؏)» است (حتّی اگر العیاذ بالله؛ منکرِ آل الله؏ باشد). و مؤمن این حقیقت را با رغبت پذیرفته و اقبالِ تشریعی به آن دارد و مطیعِ امرِ مولایِ خویش حضرت علی ابن‌موسی‌الرّضا (؏) است که می‌فرمایند:

🕊 «وَ أنْوِ عِنْدَ افْتِتَاحِ الصَّلَاةِ ذِكْرَ الله
وَ ذِكْرَ رَسُولِ الله (ص)
وَ اجْعَلْ وَاحِداً مِنَ‏ الأئمّةِ (؏) نُصْبَ عَيْنَيْك‏»

❖ و نمازت را با نوایِ ذکرِ حقّﷻ
و ذکر رسول‌الله (ص) آغاز کن و
یکی از ائمّه‌ی اطهار (؏) را پیشِ چشمِ خود قرار ده ...

📚الفقه المنسوب إلى الإمام الرّضا(؏)، ص۱۰۵
📚بحار الأنوار (ط - بيروت)، ج‏۸۱، ص۲۰۷


۞ و این حقیقت از آنجایی است که؛
عابد و معبود مطلق، یعنی حضرت حقّ تعالیﷻ، ❂☜ دائماً مُصلِّي به صلوات وُ صِله و وصلتِ مطلقه به سویِ نفس و وجهِ مطلقِ خویش، یعنی؛
حضراتِ «وجه‌الله(؏)» است، که؛
💫 ﴿إنّ اللهَ وَ ملائكتَهُ يُصَلُّونَ عَلَي النّبي﴾؛

در حالی که شرطِ #صحت وُ #مقبولیت مطلقِ #صلوة؛
❂☜ اقبال به سویِ قبلةاللهِ مطلق،
یعنی؛ حضراتِ آل‌الله (؏) است،
که؛ 🔻«لَا صَلَاةَ إلّا إلَى الْقِبْلَة»🔺.


۞ و جمع‌بندی قدمِ سوّم وُ چهارم آنکه؛

❖⫸ اگر حقیقتِ فراگیریِ وجاهَتِ مطلقه (یعنی؛ شخصِ حضراتِ «وجه‌الله؏»)؛
که مقامِ #اطلاق بوده، بدین معنا که؛
❂☜ جامعِ مشرقِ «هو الأوّل» وُ «هو الباطن»، وَ مغربِ «هو الآخِر» وُ «هو الظّاهر» هستند وُ وجاهَتِ مقبول بودنِ حقّﷻ وَ مقبولٌ إلیه بودنِ کعبه می‌باشند؛‌
طوری درک شود که؛
❂☜ مُدرِک؛ فانیِ در «وجه‌الله(؏)» گردد؛
آنگاه است که؛
«مَا بَيْنَ الْمَشْرِقِ وَ الْمَغْرِبِ قِبْلَةٌ كُلُّه‏» را می‌یابد و با تغییر قبله، بدونِ آنکه از نماز به سویِ بیتُ المقدّس، نهی شود و به نماز به سوی کعبه، أمر شود؛
در حالِ فنایِ در شخصِ «وجه‌الله(ص)»،
و به عین شخصِ ایشان (ص)
❂☜ «تُوَلَّوا» داشته، و #می‌گردد.

❖⫸ ولی اگر «قبلةاللهِ مطلق» بودنِ آل‌الله (؏) را
نیافته باشد وُ صرفاً به تعیّنِ قبله متوقّف گردد؛
❂☜ با تغییر قبله، معطّل است و #نمی‌گردد.

(توضیحِ بیشترِ مطلبِ فوق؛
در قدمِ هشتم از جاریِ همین سخن)


🕋
︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻
🆔@ehsannil2 کانال اللطائف الالٰهیّة
︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼
🕋
༺•✿👇🏻ادامه‌ی سخن👇🏻✿•༻
.‌‌
🍃


🍃۞ حضرت امام حسن عسکری (علیه السّلام) می‌فرمایند:

🔻«لَا تَجُوزُ الرُّؤْيَةُ مَا لَمْ يَكُنْ‏
بَيْنَ الرَّائِي وَ الْمَرْئِيِّ هَوَاءٌ لَمْ‏ يَنْفُذْهُ الْبَصَرُ»🔺
✾ تا وقتى كه بینِ بيننده و ديده شده (هدفِ ديد)؛
هوائى نباشد، ديد در آن نفوذ نكند (یعنی؛ دیده نمی‌شود).

📚 الكافي (ط - الإسلامية)، ج‏۱، ص۹۷


🌿֎⇯بنابراین؛ «هواء» - که واسطۀ مطلقه است -؛ علّتِ رؤیتِ اشیاء است.
که #رؤیت، در رقیقۀ معنا؛
🍃֎⇦ وجودِ واسطۀ مطلقه است که رائی (بیننده) و مرئی (دیده شده) به اعتبارِ آن مکانت؛ معنا پیدا می‌کنند.

🌿۞ البتّه دقّت شود که:
🍃֎⇦ اوّلًا؛
موضوعِ رؤیت مطرح نیست. بدین معنا که؛ متعلَّق رؤیت، مهمّ نیست. بلکه خالصۀ رؤیت، به «هوا» محقّق است و بس. یعنی؛ کاری به این نداشته باشیم که مرئی (یعنی دیده شده) کیست یا چیست. هر جائی که رؤیتی باشد، فتراک و جان و علّت و حیاتش؛ «هواء» است که جلوه‌ای از جلواتِ واسطۀ مطلقه یعنی حضرات آل الله(ع) است.

🍃֎⇦ ثانیاً؛
رؤیت، خالصۀ درک است. و درک؛ حضورِ مُدْرَک (درک شده) است نزدِ مُدْرِک (درک کننده). بنابراین از آنجا که در روایتِ فوق؛
مطلقِ رؤیت به واسطۀ «هَواء» بیان شده است؛
❂☜ حضورِ حقّﷻ نزد خودش نیز بِـ«الْهَواء» است. که بواقع؛ «الْهَواء» - که واسطۀ مطلقه است -؛ چیزی نیست جز خودیّتِ حقّﷻ.
بدین معنا که؛
❂☜ حضورِ خداوندﷻ نزد خودش، و رؤیتِ خداوندﷻ خودش را؛ به خودیّتِ حقّﷻ، یعنی؛ حضرات آل‌الله (علیهم‌ السّلام) است.

[ 🔔👆🏻 به مطلب مهمّی اشاره شد که تأمّل می‌طلبد.]

🍃֎⇦ ثالثاً؛
از طرفی به «هواء»، رؤیت، ممکن است. و از آن طرف؛ «عَماء» از «عَمَیَ» به معنای کوری می‌آید.
پس دو متقابل داریم؛
❂☜ #رؤیت و #عمی.
یا به عبارتی؛ #درک و #لا_درک.

🌿⇯֎ به چه معنا؟
🍃֎⇦ قرآن می‌فرماید:

💎『 لا تُدْرِكُهُ الْأَبْصارُ
وَ هُوَ يُدْرِكُ الْأَبْصارَ
وَ هُوَ اللَّطيفُ الْخَبيرُ 』💎
✾ ديدگان، اوﷻ را درک نمی‌‏كنند
ولى اوﷻ ديدگان را درک می‌كند
و او لطيف و دانا است‏.

📘 سورۀ انعام، آیۀ ۱۰۳


🌿۞ امّا از کجا و چرا این طور است که دیدگان، اوﷻ را درک نمی‌کنند؟!

❂☜ از آنجا که حضرتِ «هوﷻ»؛ حقیقتِ بصیرت وُ خودِ نورِ ابصار است. و نه اینکه ابصار در طرفی باشند و حضرتِ «هوﷻ» هم در طرفی دیگر، و بعد بگوئیم اوﷻ آنچنان جلالتی دارد که این ابصارِ کم‌سو، درمانده از درکِ آن «هو»ی غیبی هستند!


همه عالم به تو می‌بینم و این نیست عجب
به که بینم؟ که توئی چشمِ مرا #بینائی
جز تو اندر نظرم هیچ کسی می‌ناید
وین عجب‌تر که تو خودْ رویْ به کس ننمایی

#فخرالدین_عراقی


🌿⇯֎ مطلب، بسیار فراتر از آنی است که در #حدود، تصوّر بشود. چون حضرتِ «هوﷻ»؛ خودِ نورِ ابصار وُ خودِ بینائیِ ابصار است، «ابصار» از درکِ خودیّتشان عاجزند، نه اینکه حضرتِ «هو»ی مطلقﷻ - اَلعیاذُ بالله - نهان در پستوئی باشند وُ ابصار را دسترسیِ حدّی به آن پستو نباشد!


🌿۞ همان طور که در ادامۀ آیه می‌فرماید:
«وَ هُوَ اللَّطيفُ»؛
🍃֎⇦ حضرتِ «هوﷻ» آن‌قدر لطیف است که اگر ابصار، در طرفی باشند و حضرتِ «هوﷻ» در طرفی دیگر، آن «هو»ی حدّیِ تصوّر شده؛ دیگر «لطیف» نیست، بلکه در ضخامتِ تَبَعُّد و دوری است، نه اینکه از «لطافت» در «غیب الغیوب» بودن باشد.


🌿۞ و حضرتِ «هوﷻ» آنچنان «لطیف» است، که جان و حقیقتِ ابصار است. اینچنین است که تحلیلاً بیان می‌شود: به «لطافتِ مطلق» بودنش؛ «خبیر» مطلق است.


🌿⇯⇦ #لطیف که صفتِ مشبّهه از «لطف» است، به معنای بسیار نزدیک است. و وقتی نزدیکی در زیادت و اطلاق است که؛ مقرِّب و مقرَّب، در دوئیت نباشند و تصریحاً اینکه؛ دو نفس نداشته باشند.
بدین معنا که؛
🍃֎⇦ «لطیف»؛ جانِ ابصار باشد.


🌿⇯⇦ و چون حضرتِ لطیفﷻ، جانِ ابصار و بینائیِ دیدگان است؛
❂☜ «خبیر» مطلق است.
که «خبیر» نیز صفت مشبّهه است و اطلاق را می‌رساند و وقتی «خبردار بودن» مطلق بود که؛ مُخبِر (خبر دهنده) و مُخبَـــرٌ عنه (چیزی که از آن خبر می‌دهند) در دوئیت نباشد (دو نفس نداشته باشند)، بلکه؛ «خبیر»، قوامِ وجودی و نفسیِ «مُخبِرٌ عنه» باشد.
بدین معنا که؛
🍃֎⇦ چون «خبیر»؛ جانِ «مخبَرٌ عنه» است،
در اطلاقِ خبردار بودن است.


🌿۞ این حضورِ مطلقِ حضرتِ «هوﷻ» است که به عینِ شخصیِ اینکه در نهایت و اطلاقِ «لطافت» و حضور و قرابت است؛ «هو»ی غیبی است و غیب الغیوب، که؛
🔻«عَمِيَتِ الْأَبْصَارُ وَ كَلَّتِ الْأَلْسُن‏»🔺

[در شرحِ معنای #عین_شخصی، به آدرس ذیل؛
مراجعه بفرمائید ❂☜ https://t.me/ehsannil3/299]


🍃
︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻
🆔@ehsannil2 کانال اللطائف الالٰهیّة
︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼
🍃
༺•✿👇🏻ادامۀ سخن👇🏻✿•༻
.‌‌