اللطائف الالٰهیّة - احسان الله نیلفروش زاده
884 subscribers
135 photos
16 videos
1 file
371 links
.
☀️ اللطائف الالٰهیّة في المعارف القدسیّة

🍃إن شاء الله به عنایات حضرات آل‌الله علیهم السلام در این کانال رشحه‌ای از لطائف الهی که در باب معارف حقّ تعالی در بیانْ روزی میشود را خواهید خواند.
عاجزانه؛شاکر نفحات رحمانی اوئیم.

ادمین : @ehsannil
Download Telegram
.

■ «یوم الطُّفوف»؛ مجمع حیرانی!
● سخن هفتم :
شهدایِ کربلا؛ شاهدانِ حقیقت!

🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴
🖊️🦋احسان الله نیلفروش زاده 🏴
↗️ https://t.me/ehsannil2/274
┅─┅─═✾🔘✾═─┅─┅

دلفـریبان نبـــاتی همــه زیور بستند
دلبر ماست که با حُسن خداداد آمد
(حافظ - ره)

🍃 آنانکه حُسنِ حسینیِ خلوتسرایِ «کنز مخفی» را از غیب الغیوب هوُ هویَّتِ ذات، به ورطۀ شهود کشانده،
و عنقایِ «سبحان» را از قلۀ قافِ لا یوصَفِ «عَمَّا يَصِفُون‏» در مَصرَعِ عشقِ «عِبَادَ اللَّهِ الْمُخْلَصِين‏» با بدنهایِ «اِرباً اِرباً» به «عین و شین و قاف» هجّی نموده،
و هفتاد باره و هزار پاره، بذلِ مُهجَة را در حقیقتِ بَهجَة، طالبند وُ بلکه «اَحلیٰ مِن العَسل» می‌دانند؛
کجا شناخته شده‌اند؟!

🌿 سخن از هفتاد و دو افسونِ ادب است؛
که ندایِ «هَل مِن ناصر»ِ حقیقتِ خویش را لبّیک گفته،
و به قیّومیّتِ مطلقۀ【 الْإِنْسان】‏ ، و به وحدتِ شخصیِ او در قیّومیّتِ مَعیۀ【 أَحْسَنِ تَقْويم‏】 ، تا نهایتِ گودالِ مظلومیّتِ【 أَسْفَلَ سافِلين‏】 قدم نهاده،
تا حقیقتِ «هوَ المؤمن»، در مرآتِ تمامیّتِ «قتیل الله»یِ «الوتر الموتور» و «سرّ الله المخزون» جلوه کرده،
و نورِ «حُبّ الحسین هویّتنا» از تَنورِ تن‌هایِ خاکستر گرفته، شعله کشیده
تا به ذکر «حُبّ الحُسین أجَنَّني»، به شوق و اختیار، گَردِ امکان از تن بتکاند و فنایِ او را بطلبد.


شناخته نشده‌اند!
هیهات ...
شناخته نشده‌اند که مجالِ پهلو گرفتن و تشبیهِ غیر فراهم شد!

📜 این مقاله و تمامِ مقالات مقولۀ عشق، پرتوئی از همّت جانانۀ یاورانِ حضرت سیّد الشهدا(ع) و جان‌نثارانِ حضرتشان است.
نگارندۀ این معانی جز معلّم وجودِ ایشان نیست و هر آنکس که ذوقی از این سلسله‌بیانْ چشید، بر خوانِ کریمانۀ ایشان مفتخر به ریزه خواری شده است.
إن شاء الله به دلْ همراه باشیم تا جلوه‌ای از شهدایِ حقیقت مکشوف گردد ...



°•❁🔳🔲🔳❁•°

یاران حضرت ابا عبد الله الحسین علیه السلام، در عالَم تعیّنات و از عالَم تعیّنات، برگزیده نشده‌اند. بلکه از عالَمِ عالی بوده‌ و در عالَم دانی ظهور کرده‌اند.
برای این مهمّ به قسمتی از زیارتِ شهدایِ کربلا اشاره می‌شود و محوریّت تأمّل، بر خوانِ این عبارات نورانی خواهد بود:

🔻『 ➊ السَّلَامُ عَلَيْكُمْ ؛
➋ أَيُّهَا الرَّبَّانِيُّونَ
➌ أَنْتُمْ خِيَرَةُ اللَّهِ
➍ اخْتَارَكُمُ اللَّهُ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ ؏
➎ وَ أَنْتُمْ خَاصَّتُهُ
➏ اخْتَصَّكُمُ اللَّهُ
➐ أَشْهَدُ أَنَّكُمْ قُتِلْتُمْ عَلَى الدُّعَاءِ إِلَى الْحَقّ‏』
🔺

سلام بر شما [شهدایِ کربلا]
که منسوبِ به ربّ العالمین هستید
شما برگزیدۀ خدائید
که خداوند برای ابا عبد الله الحسین(ع) شما را برگزید
و شما خاصّ حضرتِ ابا عبد الله الحسین(ع) هستید
که خداوند شما را مختص کرده است
شهادت می‌دهم که شما برای دعوتِ به حقّ کشته شدید.

📚 منابع:
۱. إقبال الأعمال (ط - القديمة)، ج‏۲، ص۷۱۴
۲. المزار (للشهيد الاول)، ص۱۵۴
۳. بحار الأنوار (ط - بيروت)، ج‏۹۸، ص۳۴۱


⚜️ ترتیب عبارات فوق، مهمّ است که ؛
از مقامِ وحدتِ «سلام»؛ ترسیم می‌شود. تا مقامِ کثرت رفته، و در مقامِ «قتال» ؛ تجمیع می‌گردد.
این سیر، هفت مرتبۀ وجودی یارانِ سیّد الشهدا علیه السلام است که رسمِ عالَم اسماء است.
پس در این عبارتِ یکپارچۀ زیارت، بایستی نظر شود.

︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻
🆔@ehsannil2 کانال اللطائف الالٰهیّة
︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼
••●🔽 ادامه 🔽●••

🔲
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
◼️

🔍 به مختصر اشاره‌ای، از هر مقام چیزی بخوانیم:


💢➊ 『 السَّلَامُ عَلَيْكُمْ 』 ➣●•

#سلام ؛ نامِ مبارک حضرت حقّ است. و آن نقطۀ سِلمی وَحدت می‌باشد.

در زیارتِ شهدایِ کربلا در شب عید فطر و عید قربان می‌خوانیم :

🔲〖 السَّلَامُ عَلَيْكُمْ أَيُّهَا الذَّابُّونَ عَنْ تَوْحِيدِ اللَّهِ〗🔲
سلام بر شما که به ذوب و فنایِ از وحدتِ حقّ دوام دارید.
(📚 المزار، للشهيد الاوّل، ص۱۶۱)

یا در زیارتِ دیگری از شهدا کربلا می‌خوانیم:

◾️『 كُنْتُمْ عَنِ الْحَقِّ غَيْرَ بِطَاء』◾️
شما از حقّ تعالی هستید که کوچکترین سستی در آن نیست.
(📚 إقبال الأعمال ،ط - القديمة، ج‏۲، ص۵۷۷)

یارانِ حضرت سیّد الشهدا(ع) از دار السلامِ وحدت هرگز خارج نشدند. و بر این وحدت، صبر کرده و عاقبت هم بدانجا رهنمون بوده و سائرین را بدانجا عروج می‌دهند که در دنبالۀ زیارتشان می‌خوانیم:

▪️『 السَّلَامُ عَلَيْكُمْ بِما صَبَرْتُمْ فَنِعْمَ عُقْبَى الدَّارِ بِأَبِي أَنْتُمْ وَ أُمِّي فُزْتُمْ فَوْزاً عَظِيماً 』▪️
(📚 المزار، للشهيد الاوّل،ص۱۶۱)

پس ایشان هرگز به آلودگیِ کثرت دچار نشدند پس اینگونه به ایشان سلام می‌دهیم:

▪️『 السَّلَامُ عَلَيْكُمْ يَا «طَاهِرِينَ مِنَ الدَّنَسِ»』▪️
(📚 المزار، للشهيد الاوّل،ص۱۶۴)

⚠️ 《 طَاهِرِينَ مِنَ الدَّنَسِ》 ؛ رشحۀ «عصمة اللهی» حضرات آل الله علیهم السلام است. و یارانِ مصرعِ عشق، فانی در حضرات(ع) هستند.



💢➋ 『 أَيُّهَا الرَّبَّانِيُّونَ 』 ➣●•

⇦ "ربّ" فاعِل در ترسیم و سِیر است که 💎【 قال‏َ رَبُّنَا الَّذي أَعْطى‏ كُلَّ شَيْ‏ءٍ خَلْقَهُ ثُمَّ هَدیٰ】💎 (گفت: پروردگار ما همان است كه خلقت هر چيزى را به آن داد و سپس هدايتش كرد/ سورۀ۲۰، آیۀ ۵۰).

عالَم، عالَم اسماء است و همۀ کائنات، اسم الله می‌باشند.
عالَمی که عالَم اسماء است، تحتِ اسمِ اعظم و جلواتِ آن است که در سخن پنجم همین سری از مقالات بیان شد که یاران ابا عبد الله الحسین(ع) ۷۲ حرفِ اسمِ اعظم هستند. بنابراین مربوب بودنِ عالَم اشارات، به حلقۀ ربّانیّون بودنِ یاران حضرت سیّد الشهدا علیه السلام باید معنا شود.



︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻
🆔@ehsannil2 کانال اللطائف الالٰهیّة
︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼
••●🔽 ادامه 🔽●••

🔲
◼️

💢➌ 『 أَنْتُمْ خِيَرَةُ اللَّهِ 』 ➣●•

⇦ "خِیَــرَ" به معنایِ «برگزیدن» است و "خِيَرَةُ" «برگزیده» است.

«برگزیدن» در عالَم حدود اینطور است که بعد از اینکه شیئی، «بود» و تکوین دارد، از بینِ اشیاء دیگر برگزیده می‌شود. پس این «برگزیدن» در کینونَت شیء (یعنی ذات و بود شیء) نمی‌رود و نهایتاً در صفت و فعل میچرخد. بنابراین بخاطرِ همین محدودیّت؛ برگزیده شدهٔ عالم حدود ، «برگزیده شدهٔ نسبی» است (و نه مطلق).

به علاوه اینکه «برگزیده شده» در عالَم حدّ، از بینِ چند شیء «برگزیده» می‌شود. همینکه اشیاء در این «برگزیدن» دخیل می‌شوند و فعلِ «برگزیدن» نسبت به اشیاء صورت می‌گیرد، از همین وجه نیز «برگزیده شده» ، نسبی خواهد بود. بنابراین با وصفی که بیان شد، "خِيَرَةُ" (برگزیده) در عالَم حدود ، هرگز بویی از اطلاق نمی‌برَد.

❖ امّا یاران حضرت سیّد الشهدا(ع)، حقیقتشان، 『 خِيَرَةُ اللَّهِ 』 است و بیانِ «أَنْتُمْ» ذاتِ ایشان را نشان میدهد.
و بودنِ ایشان در «مختار بودنِ» ذاتِ باریتعالی بایستی دیده شود (مختار از اسماء حقّ است - 《يَا مُخْتَار》 / دعایِ جوشن کبیر).

در تحلیل بیان می‌شود؛
❁ آنانکه 『 الرَّبَّانِيُّونَ』 هستند، به قوّتِ «『 الرَّبَّانِيُّونَ』بودن» ، در مرتبۀ بعدیِ ظهورِ وجودِ خویش، 『 خِيَرَةُ اللَّهِ 』هستند. یعنی از علوِّ『 الرَّبَّانِيُّونَ』، در مرتبۀ بعدیِ 『 خِيَرَةُ اللَّهِ 』ظاهرند.
(دقّت می‌خواهد که چه عرض شد! )

🔲 و بعد این مهمّ را دقّت بفرمائید که『 خِيَرَةُ اللَّهِ 』، صِرفاً در فعلِ حضرت حقّ نبایستی نظر شود. مرتبۀ فعل را در عبارتِ بعدی که تنزیلِ 『 خِيَرَةُ اللَّهِ 』در عالَم افعال است، بیان می‌نمایند.

از خلوَتسرایِ "سلام" که مقامِ وحدتِ محضه است شروع شد، پا به عرصۀ ربوبیّت و ترسیمِ عالَم اسماء در حالی گذاشت که غیرِ خود را به «『 خِيَرَةُ اللَّهِ 』بودن» نفی کرد که مبادا، حالْ که در عِدادِ اسماء دیگر و در کنار افراد انسانی قرار می‌گیرد، امر مشتبه شود که ایشان سِیریِ استکمالی و حدّی داشتند.
بلکه ایشان حقیقتشان،『 خِيَرَةُ اللَّهِ 』است که 『 أَنْتُمْ خِيَرَةُ اللَّهِ 』. امّا سایرین ، نهایتاً 『 أَنْتُمْ』هستند و با سِیرِ استکمالیِ حدّی، منزل به منزل را طیّ می‌کنند تا از اخیار شوند.

و 『 خِيَرَةُ 』چون منسوب به الله است، «برگزیده»یِ نسبی نیست. بلکه «برگزیدۀ مطلق» است. و هر برگزیده‌ای، جلوه‌ای از اوست.

⚠️ چون مطالب، پیشتر بیان شد و مفصلاً در سخن پنجم توضیح داده شد که یاران سیّد الشهدا(ع) فانی در حضرت(ع) هستند و حسابِ «غیر» برای آنها کردن، از کمیِ معرفت، و کوتاهیِ قامَتِ تأمّل است؛
إن شاء الله لرزه به اندامِ اعتقادات خوانندگان عزیز ننشیند که تصوّر نمایند با این بیانات، العیاذ بالله حضرات آل الله علیهم السلام تحت الشعاع واقع شدند. مطالبی که بیان می‌شود، پیگیری و دقّت می‌خواهد. سخن در عالَم نور است و ائمۀ اطهار(ع)، نور و منوِّرِ نورند و یاران سیّد الشهدا(ع) جلواتِ حضرتشان هستند و نه در کنارشان.


💢➍ 『 اخْتَارَكُمُ اللَّهُ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ ؏ 』 ➣●•

⇦ حال، آن『 خِيَرَةُ اللَّهِ 』به اینکه «برگزیدۀ مطلق» است، در خلوَتِ『 خِيَرَةُ اللَّهِ 』نمانده بلکه در مرتبۀ فعل هم ظاهر می‌شود.
بنابراین؛ «برگزیدۀ برگزیده شده» می‌گردد. در نتیجه به محوریّتِ «ابا عبد الله بودنِ» حضرت سیّد الشهدا علیه السلام (که نقطۀ آغاز و برگشتِ عالَمِ اسماء و عَبید به سمتِ معبود است که آن، #اسم_مستأثر است)، ۷۲ حرفِ اسمِ اعظم در جلوۀ فعلِ «اخْتَارَکُم الله» از خلوَت『 خِيَرَةُ اللَّهِ 』تا جلوَت کشیده می‌شود.

لامِ『 لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ ؏ 』؛ لامِ اختصاص است.
نه تنها علّت خلقتِ یاران سیّد الشهدا(ع)، خودِ حضرت ابا عبد الله الحسین(ع) هستند. بلکه خودِ یاران نیز در وحدتِ شخصیِ حضرت سیّد الشهدا (ع) بایستی نظر شوند. و نه اینکه افرادی جدایِ از حضرت(ع) در نظر گرفته شده، و سپس آنها را منسوب به حضرت(ع) بدانیم.
علاوه بر دلائلی که تا بدینجا گذشت، عباراتِ بعدی این زیارت نیز گویایِ این حقیقت است.


💢➎ 『 وَ أَنْتُمْ خَاصَّتُهُ 』 ➣●•

⇦ حقیقتِ یاران سیّد الشهدا(ع)، و علّتِ خلقت ایشان همانطور که بیان شد، در عینیّتِ شخصیِ حضرت ابا عبد الله الحسین(ع) معنا می‌شود.
تمامیّتِ هر شخصی، ذاتِ اوست. بیانِ «أَنْتُمْ» نقطۀ اشارۀ به یاران است و آن اشاره به ذات ایشان است.
ذاتاً و حقیقتاً شهدایِ کربلا وجودی نیستند جز مختَصّینِ به شخصِ شخیصِ ابا عبد الله الحسین(ع).

در فراز بعدی بیان می‌شود که این اختصاصِ ذات، در صفات و افعال و آثار هم کشیده می‌شود.



︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻
🆔@ehsannil2 کانال اللطائف الالٰهیّة
︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼
••●🔽 ادامه 🔽●••

🔲
◼️

💢➏ 『 اخْتَصَّكُمُ اللَّهُ 』 ➣●•

⇦ یارانی که『 أَنْتُمْ خَاصَّتُهُ 』هستند، در خلوَتِ اختصاصِ ذات نمانده بلکه در جلوَتِ صفت و فعل و اثر هم ممدوداً می‌آیند.
عبارتِ『 اخْتَصَّكُمُ اللَّهُ 』؛ فراز مهمّی از معناست. چرا که غالباً بر ظاهرِ افعال یاران (مانند حضرت حرّ سلام الله علیه) تکیه کرده و آنرا ذنبی در عالَم حدود فرض می‌کنند و غور و تعمّق ایشان در مقاماتِ ایشان، بعد از توبۀ ظاهری در نظر گرفته می‌شود.


💢➐ 『 أَشْهَدُ أَنَّكُمْ قُتِلْتُمْ عَلَى الدُّعَاءِ إِلَى الْحَقّ‏』 ➣●•

⇦ آن حقیقتی که تا بدینجا در شش منزلِ تنزیلِ خلقَت آمد، و【في‏ سِتَّةِ أَيَّام‏】 ترسیمِ حقیقت نمود (#مقام_ترسیم)، بایستی عالَم را به سمتِ حقّ تجمیع نماید. پس برای دعوتِ به سویِ حقّ، کشته می‌شود که در تحلیل بیان می‌گردد که این #مقام_تجمیع است.

🍃 یارانِ حضرت ابا عبد الله الحسین(ع) که در عینیّت شخصیِ ۷۲ حرفِ اسمِ اعظم آمده، و صِرف الربطِ به اسم مُستأثِر، در عالَم اسماء ظاهر شده (که عالَم اسماء، جلواتِ اسم اعظم‌اند)، بایستی با دعوتِ اسماء به باطنِ خویش که اسم مستأثِر است، حقیقتِ ترسیم شدۀ عالَم را مختاراً تجمیع نمایند. پس عالَمی در ایشان، و ایشان در آستانِ آسمانِ وجودِ حضرت ابا عبد الله الحسین (ع) فانی می‌شوند که 🔻『 الَّتِي حَلَّتْ بِفِنَائِك‏』🔺(شهدایِ کربلا فانی در آستانِ ابا عبد الله ع هستند / 📜 زیارتِ عاشورا).

این نقطۀ کشته شدن برایِ حضرتِ «قتیل الله»(ع) و به سمت و غایتِ ایشان؛ کمالی است که هر نیکی به سمتِ آن در تَقَلّاست که حضرت رسول اکرم (ص) می‌فرمایند:

🔻〖 فَوْقَ كُلِّ ذِي بِــرٍّ بِــرٌّ حَتّى‏ يُقْــتَلَ فِي‏ سَبِيــلِ اللَّهِ،
فَإِذَا قُتِــلَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ، فَلَيْسَ فَوْقَهُ بِــرّ.〗
🔺

فوقِ هر نیکی، نیکی است تا اینکه در «سبیل الله» کشته شود
پس هنگامی که در «سبیل الله» کشته شد، پس فوقِ آن دیگر نیکی نیست.
(📚الكافي، ط - دارالحديث، ج‏۹، ص۴۷۶)

حضرت «قتیل الله» ابا عبد الله الحسین علیه السلام «سبیل الله» هستند که فرمودند🔸〖نَحْنُ سَبِيلُ اللَّهِ〗🔸(📚 مستدرك الوسائل، ج‏۱۰، ص۳۳۷). و بــِـرّ، خودِ ایشانند که 💎 الْبِــرَّ «مَـــنْ» آمَنَ بِاللَّهِ وَ الْيَوْمِ الْآخِرِ وَ الْمَلائِكَةِ وَ الْكِتابِ وَ النَّبِيِّين‏َ💎 ( نيكى؛ كسى است كه به خدا و روز آخرت و ملائكه و كتاب آسمانى و پيغمبران ايمان داشته باشد/ سورۀ بقره، آیۀ۱۷۷).

و بلکه حضرتِ قتیل الله(ع)، «اصلِ البِرّ» هستند و برّ و نیکی از فروع ایشان است که فرمودند🔻〖 نَحْنُ أَصْلُ كُلِّ خَيْرٍ وَ مِنْ فُرُوعِنَا كُلُّ بِــرّ، فَمِنَ الْبِرِّ التَّوْحِيد و ...〗🔺(📚 الكافي، ط - الإسلامية، ج‏۸، ص: ۲۴۲).

هر بِرّ و نیکی، به بِرّ و نیکیِ مافوقِ خود باقی بوده و دوام دارد. همانطور که اسمِ اسم، به اسم تداوم دارد. و تمامِ اسماء، به اسمِ اعظم. و حروفِ اسمِ اعظم، به اسمِ مستأثِر تداوم داشته و باقی است. بنابراین به یارانِ سیّد الشهدا علیه السلام اینگونه سلام می‌دهیم:

🔹 『 السَّلَامُ عَلَيْكُمْ دَائِماً إِذَا فَنِيتُ وَ بُلِيت‏ُ』🔹
سلام بر شما برای همیشه ، هنگامی که من ، نابود و پوسیده می‌شوم.
(📚 كامل الزيارات، ص۲۴۳)

💫 هر بِــرّ و نیکی جلواتِ حضرت قتیل الله(ع) است. و از حضرت(ع)، آغاز شده، به حضرت(ع) دوام دارد، و بسویِ حضرت(ع) ختم شده، و کشتۀ حضرت(ع) یعنی فدویِ حقیقتِ خویش است.

به لطف حقّ تعالی؛ تا بدینجایِ مطلب، سلسلۀ ترسیم و تجمیع عالَم، به مختصر اشاره‌ای، بیان شد. و رشحه‌ای از معرفتِ به یاران حضرت قتیل الله ابا عبد الله الحسین(ع) و نقشِ حقیقیِ ایشان در حقیقتِ هستی، به تحلیل و رشتۀ تحریر در آمد.

پس مبادا تعیّناتِ زمان و مکان، ما را از حقیقت عالَم غافل کند!
کربلا و عاشورا و یارانِ سیّد الشهدا علیه السلام، منسوبین به ربّ العالمینی هستند که از مافوقِ زمان و مکان، راسمِ زمان و زمانیّات و مکان و مکانیّات است.
هرچه هست، به این حقیقت است و اگر بعدی در نظر بگیریم، بعد از این حقیقت، و به این حقیقت ، تحقّق دارد. چنین است که حضرت مولی امیرالمؤمنین علی علیه السلام «در حالیکه طوافِ #مصارع_العشاق می‌نمودند» می‌فرمایند :

💠『 مَصَارِعُ عُشَّاقٍ شُهَدَاءَ لَا يَسْبِقُهُمْ مَنْ كَانَ قَبْلَهُمْ وَ لَا يَلْحَقُهُمْ مَنْ بَعْدَهُمْ』💠
محل افتادن عشّاقِ شهداء، هیچ کسی قبل از ايشان بر آنها سبقت نگرفته‏ و کسی بعد از ایشان به ایشان ملحق نشده.

(📚 كامل الزيارات، ص۲۷۰)


︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻
🆔@ehsannil2 کانال اللطائف الالٰهیّة
︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼
••●🔽 ادامه 🔽●••

🔲
◼️

🔔 پس بدانیم :

هرگز، احدی در کنار شهدای کربلا، و یا مشابهِ ایشان، نبوده، و نیست ، و نخواهد بود.
هرگز، کربلا مشابه نداشته، ندارد و نخواهد داشت. و عاشورا تکرار نخواهد شد.
کربلا، عاشورا، و یارانِ سیّد الشهدا(ع) صِرفاً در چهارچوبِ حوادث تاریخی و افرادِ اینجائی نیستند که مجالِ به مشابه بدهد.
هیهات از کوتاهی معرفت!
هیهات ...!

همین اشاره برای طالبِ هدایت کافی است که "العاقل یکفیه الاشاره"!



🍀 اگر مبانی در یدِ معرفت خواننده باشد، این عبارات را با مبنایِ معرفتی جمع خواهد نمود. که مولایی این سخن را می‌فرماید ، که حقیقة الحقائق است. آل او، «اصل کلّ خیر» و مَنشَأ و مبتدا و مأوا و منتهایِ آن هستند و واحدی از خیر، بیرون از حضرتشان اصلاً معنا ندارد.
شهدایِ کربلا، حسابی ما دونِ آل الله علیهم السلام ندارند و در سخن پنجم، شاهدی از سلام‌هایِ زیارتِ عاشورا بیان شد و اشاره شد که اصحابِ حضرت ابا عبد الله(ع) در فنایِ مطلقه با حضرت(ع) می‌باشند. و چنین است که سابق و لاحق ندارند و هرکس خواهانِ چنین منزلت و مقامی است، و داعیِ دعایِ 🔸『 یا لیتنا کنّا معکم فنَفوز فوزاً عظیماً』🔸 است، فنایِ در ایشان را طالب است. که فانیِ در یارانِ سیّد الشهدا(ع) ، به شخصِ ابا عبد الله(ع)، در منزلت و مقام و درجۀ ایشان است. و به عینِ شخصیِ ابا عبد الله(ع)، در نقطۀ ریخته شدنِ خون مطهّر حضرت(ع)، 🔻مُوَافَقَةً لِدَمِهِ‏ (لدم الحسین ؏)』 🔺(📚 بحار الأنوار، ط - بيروت، ج‏۴۴، ص۲۴۲) خون او ریخته شده است. و در نتیجه به وحدتِ شخصیِ حضرت ثار الله(ع)، فانیِ در حضرت(ع)، خونخواهِ خونِ خویش است که در زیارتِ عاشورا می‌خوانیم:

🔹〖 وَ أَسْأَلُهُ أَنْ يُبَلِّغَنِي الْمَقَامَ الْمَحْمُودَ لَكُمْ عِنْدَ اللَّهِ
وَ أَنْ يَرْزُقَنِي طَلَبَ «ثَــارِي» مَعَ إِمَامٍ مَهْدِي‏ ؏ 〗🔹


و خدایا از تو می‌خواهم که مرا به مقامِ محمود (= مقامِ #شفاعت = یگانگی با حضرات آل الله ع - مقامِ فنایِ در آل الله ع) برسانی
[و چون به مقامِ فنایِ در آل الله ع رسیدم، حالا این تقاضا را دارم که] و اینکه خونخواهیِ «خونِ خودم» را با حضرت مهدی (ع) از تو مسئلت می‌کنم.

(📚 المزار، لشهيد الاول، ص۱۸۱)

(فتأمّلْ جدّاً!)

هر طالبِ هدایت و سالکِ طریقت ، تحتِ این سلسلۀ حقیقت، و منتهی به آن است و اگر این مطلب را درک کند، زیارتِ شهدایِ کربلا را نموده و در نهایتِ این زیارتِ ، فانیِ در ایشان و باقی به ایشان است که:

🔶『 نَحْنُ لَكُمْ خُلَطَاءُ فِي دَارِ الْبَقَاء ...』🔶
ما در دارِ بقا، با شما وحدت پیدا می‌کنیم.
(📚 آخرِ زیارتِ شهدا -إقبال الأعمال، ط - القديمة، ج‏۲، ص۵۷۷)

و به حضرتِ «سلام» و دار السلامِ حقیقتِ او (که در ابتدا اشاره شد) که یارانِ سیّد الشهدا(ع) از اویند و در اویند و به اویند، راه یافته است پس :

🔶『 ... وَ السَّلَامُ عَلَيْكُمْ وَ رَحْمَةُ اللَّهِ وَ بَرَكَاتُهُ.』🔶
(📚 آخر زیارت مذکور)












🔘 『 يَا لَيْتَنِي كُنْتُ مَعَكُمْ فَأَفُوزَ فَوْزاً عَظِيماً 』🔘
(📚 كامل الزيارات، ص۲۱۳)

إن شاء الله الکریم الوهّاب.






#یوم_الطفوف_سخن_هفتم
🖊️🦋 #احسان_الله_نیلفروش_زاده 🏴



─═༅࿇༅📓༅࿇༅═─
🆔 @ehsannil ✍🏻
🆔 @ehsannil3 کانال معرفة الحق
🆔 @ehsannil2 کانال اللطائف الالٰهیّة
🆔 instagram.com/ehsan_nil 🦋
‎‌‌‌‌‌‎─═༅࿇༅📓༅࿇༅═─
.
Forwarded from کانال رزرو 9
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
Forwarded from کانال رزرو 9
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
.
■ «یوم الطُّفوف»؛ مجمع حیرانی!
● سخن هشتم :
حضرت آزادگی!

🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴
🖊🦋احسان الله نیلفروش زاده 🏴
↗️ https://t.me/ehsannil2/282
┅─┅─═✾🔘✾═─┅─┅

غلام همّت آنم که زیر چــرخ کبـود
ز هر چه رنگ تعلّق پذیرد آزادست
(حافظ - ره)


◾️ بحمد الله مقدماتی در مورد یگانگی یاران حضرت سیّد الشهدا علیه السلام با حضرت(ع) بیان شد.
به دنبالۀ آن مباحث ، در این سخن اشاراتی از مقامِ حضرت آزادگی، حرّ ابن یزید ریاحی (علیه افضل الصلوات المصلّین) مطرح می‌شود. و از حضرتشان مدد می‌گیریم تا آنچه که از مقام و منزلت خویش روزی فرمودند؛ به لسانِ تبیین، و قلمِ تحریر ، آسان جاری گردد.

هرچه در مقام آن بزرگمردِ مصرَع عشق، حرِّ دلدادگی و مردانگی، جنابِ حرّ بن یزید ریاحی (روحی له الفداء) بیان گردد، قطره‌ای حیران و ذرّه‌ای لرزان، در بحرِ کلام، و تَفدیۀ امام، الصادق عن الله، حضرت امام جعفر صادق روحی و ارواح العالمین لذکره الفداء خواهد بود که می‌فرمایند:

🔸◣『بِأَبِي أَنْتُمْ وَ أُمِّي‏』🔸
مادر و پدرم فدای تو باد.

📚 منابع:
۱. الإقبال بالأعمال الحسنة (ط - الحديثة)، ج‏۲، ص۶۶
۲. المزار الكبير (لابن المشهدي)، ص۴۲۵


🍃 نظرها کوتاه، و سخنها قاصر از بیانِ آن والا مقام است.
امّا امید به حقّ ...
امید؛ که به نظرِ سراسرْ رحمتِ حضرت حرّ علیه السلام، این خطوط؛
خطّ مشیی باشد، و تذکّر و معرفتی، برای حفظِ حرمت و مقامِ یاران آل الله علیهم السلام،
و توسّلی و التجائی به مقامِ دلجویِ ایشان،
که إن شاء الله دعایِ «یا لیتنا کنّا معکم فنَفوز فوزاً عظیماً» به نظرِ سراسر آزادگیِ حضرتشان، مستجاب شود.


°•❁🔳🔲🔳❁•°

برای راحتی در تفهیم و تفهّم مطلب، بخشِ استدلال سخن، در چند قدمِ تحلیلی بیان می‌گردد:


🔰 قدم اوّل : برگزیدن در عالَم ظلمت و نور ➣●•

▪️برگزیدن و انتخاب در عالم حدود؛
از بین چند شیء انجام می‌شود. یعنی انتخاب از بین کثرات صورت می‌گیرد.

🔅 برگزیدن و انتخاب در عالم نور ؛
کثراتی نیست که بگوییم از کثرت، کسی را انتخاب کرد. وحدت است و انتخاب او، بیرون از او نیست بلکه به عینیّت شخصیِ حقّ، منتخَب را بایستی نظاره کنیم.

برگزیده و #منتخب به این معنا نیست که در بین کثیر، عدّه‌ای قلیل انتخاب شوند. و این طور نیست که کثیر را دیدند تا قلیلی از آنها را انتخاب کنند. بلکه به «انتخابش» آنها را خلق کرد. و نَفْسِ ایشان، نفسِ «منتخَب» (انتخاب شده) است.

همین که حضرت حقّ انتخاب می‌کند و بلکه «منتخِب» است(یعنی انتخاب کننده است)، «منتخَب»(انتخاب شده) به اشاره می‌آید. و نفسِ انتخابش، مُنتخَب است و فاصله و طفره و دوئیت در کار نیست.

🔰 قدم دوّم : مراتب برگزیدن حضرت حقّ تعالی ➣●•

برگزیدن حضرت حقّ تعالی را در سه مرتبۀ کلّی می‌شود مطرح نمود:

➊ انتخاب در مرتبۀ فعل حضرت «منتخِب» (عزّ و جلّ) »» مرتبه و عروجِ چنین منتخَبی (یعنی انتخاب شونده‌ای) مقامِ فعل حضرت حقّ است.

➋ انتخاب در مرتبۀ صفتِ حضرت «منتخِب» (عزّ و جلّ) »» مرتبه و عروجِ چنین منتخَبی (یعنی انتخاب شونده‌ای) مقامِ صفت حضرت حقّ است.

➌ انتخاب در مرتبۀ ذات حضرت «منتخِب» (عزّ و جلّ) »» مرتبه و عروجِ چنین منتخَبی (یعنی انتخاب شونده‌ای) مقامِ ذات حضرت حقّ است.


︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻
🆔@ehsannil2 کانال اللطائف الالٰهیّة
︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼
••●🔽 ادامه 🔽●••

🔲
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
◼️

🔰 قدم سوّم : حضرت رسول اکرم (ص)، برگزیدۀ مطلق ➣●•

(مرحمت کنید به دقّت و شمرده بخوانید)

💠 یکی از اسماء حضرت حقّ تعالی "مُصْطَفِي‏" است (اسم فاعل به معنایِ برگزیننده - 🔻يَا مُصْطَفِي‏🔺/ دعایِ فرج - 📚 البلد الأمين ، ص۳۲۴).

در #کانال_معرفة_الحق توضیح داده شد که اسماء حقّ تعالی #توقیفی و برخاسته از ذات است.
(برای شرح #اسماء_توقیفی رجوع شود به 👈 https://t.me/ehsannil3/186)

◆ ذاتِ باریتعالی «مُصْطَفِي‏» است.
برگزینندۀ مطلق، حضرت حقّ است.
از اطلاقِ حضرت حقّ بیان می‌شود که ؛ «مُصْطَفِي‏» بودنِ باریتعالی در تمامِ مراتبِ فعل و صفت و ذات بایستی ظاهر شود. که نقطۀ ظهورِ «مُصْطَفِي‏»، «مصطفیٰ» است.
«مُصْطَفِي‏» در باطن، «مصطفیٰ» در ظاهر است.

این در حالی است که ظهورِ حضرت باریتعالی، خودیّت اوست که فرمود 🔻"هو الظاهر"🔺 (【هُوَ الْأَوَّلُ وَ الْآخِرُ وَ الظَّاهِر】/ سورۀ حدید، آیۀ ۳).

پس بدانیم: هر شیئی لایقِ اصطفا و برگزیدگیِ حضرت حقّ نیست.
پس اگر شیئی چیزی از برگزیدگیِ حقّ شاملِ حالش باشد(یعنی در مرتبه‌ای از «مصطفیٰ بودن» قرار گرفت)، حضرتِ حقّ را به «مُصْطَفِي‏ بودن» در خود نشان داده است. و در حقیقت، حضرت «مُصْطَفِي‏» (جلّ جلاله) جلوۀ خود را در آن شیءِ برگزیده است.

◆ بطورِ کلّی و بقولِ مطلق: حضرت حقّ تعالی، «مُصْطَفِي‏» خویش است.
و خویشتنِ خویش، حضرت محمّد «مصطفیٰ» ، رسول اکرم صلّی الله علیه و آله هستند.
حضرت رسول اکرم (ص) «مصطفیٰ» مطلق هستند.

«مُصْطَفِي‏» بودنِ حضرت حقّ عزّ و جلّ، به عینِ شخصیِ «مصطفیٰ» بودنِ رسول اکرم صلّی الله علیه و آله است.
«مُصْطَفِي‏» مطلق، «مصطفیٰ»اش مطلق است.
اطلاق، با دوئیت سازگار نیست. یک شیء مطلق حقیقی هست و آن حضرتِ حقّ تعالی است.

❁ «مُصْطَفِي‏» مطلق که به خودیِ خود ظاهر است، یعنی ؛
به «مصطفیٰ» بودنِ خویش که حضرت رسول اکرم(ص) است، ظاهر است.
مقامِ ظهورِ «مُصْطَفِي‏» مطلق، حضرتِ «مصطفیٰ» صلّی الله علیه و آله و آل مطهّر ایشان (علیهم السلام) هستند.


🔰 قدم چهارم : حضرت رسول اکرم محمّد مصطفیٰ(ص) به عینِ شخصیِ حضرت ابا عبد الله الحسین (ع) هستند ➣●•

حضرت رسول اکرم (ص) می‌فرمایند 🔻『 حُسَيْنٌ ؏ مِنِّي وَ أَنَا مِنْ حُسَيْن‏ ؏』🔺(📚 كامل الزيارات، ص۵۲). حرف اصلی در موردِ "مِن" در این حدیثِ شریف این است که آن، "مِن" بیانیه است (و نه بَعضیه). چرا که حضرات آل الله علیهم السلام «نور واحد» هستند ( 『 كُلُّنَا وَاحِدٌ مِنْ نُورٍ وَاحِدٍ』 / 📚بحار الأنوار، ج‏۲۶، ص۱۶).
واحد بودنِ حضرات آل الله علیهم السلام واحدِ عددی نیست بلکه «واحدِ حقیقی» است. و واحدِ حقیقی، آن است که مطلق حقیقی باشد. بنابراین؛ در حدّ اطلاق گرفتار نیست. بلکه در عالَم فرق به صورتِ چهارده نور جلوه کرده و در نفْسِ تمامِ تمایزات، به عین شخصی و در وحدتِ حقیقی است.
یعنی در همان نقطه که حضرت رسول اکرم(ص) متمایز از امام حسین(ع) هستند، به عینِ شخصی ایشان، و در وحدتِ حقیقی هستند (نورِ واحدِ حقیقی‌اند).

⇦ ●⭕️● بنابراین مصطفیٰ بودنِ حضرت رسول اکرم(ص)، دقیقاً و عیناً و شخصاً در حضرت امام حسین(ع) حاضر و ظاهر است.

🔰 قدم پنجم : یارانِ ابا عبد الله الحسین(ع) فانی در حضرتند ➣●•

در سخن هفتم این مقالات بیان شد که یاران حضرت ابا عبد الله علیه السلام در نفْسِ یگانگی با حضرت(ع) می‌باشند. و شرح آن بیان شد و تکرار ادله و شواهد نمی‌کنم. خوانندگان عزیز می‌توانند به مقالات قبل رجوع بفرمایند.

یارانِ سیّد الشهدا(ع) صِرف الاضافه به حضرت(ع) بوده و همانطور که در لطیفۀ سلامِ آخر زیارت عاشورا اشاره شد، به عینِ شخصیِ حضرت سیّد الشهدا(ع) بایستی نظر شوند.

⇦ ●⭕️● بنابراین مصطفیٰ بودنِ حضرت رسول اکرم(ص)-که دقیقاً و عیناً و شخصاً در حضرت امام حسین(ع) حاضر و ظاهر است-؛ در یارانِ حضرت(ع) حاضر و ظاهر است.

نکته:
همان نقطه‌ای که یاران ابا عبد الله(عليه السلام) در عالم مافوق ِ عالمِ دون انتخاب می‌شوند، آنها مختاراً «انتخاب شدن» را می‌پذیرند و همین پذیرش، نفْسِ امتحان آنهاست(تأمّل می‌خواهد و این مطلب، اعتکاف می‌خواهد!)
انتخاب حقّ و پذیرش انتخاب شدن، دو مطلب جداگانه نیست. نفسِ انتخاب خدا، پذیرشِ انتخاب خدا توسّط منتخَبین است. و انتخاب و پذیرش، «بود» و کینونیّت ایشان است.


✯ اگر این سلسله بیانها به لطف خدا، درست تبیین و درست تفهیم شده باشد، با تکیه بر معرفتی که روزی شده و إن شاء الله ایمانِ آن مستقر در جانِ خوانندگان شده باشد، می‌شود مطلب مهمّی در مورد حضرت حرّ (سلام الله علیه) بیان نمود.

🍃 إن شاء الله به دلْ همراه باشید ...


︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻
🆔@ehsannil2 کانال اللطائف الالٰهیّة
︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼
••●🔽 ادامه 🔽●••

🔲
◼️

▪️سخن از یاران حضرت اباعبدالله (علیه السلام) در کربلاست.
کربلا، میدان ظهورِ این عاشقانِ منتخَب است. آن سرزمینی که مولایمان علی (علیه السلام) وصفش را فرمود 🔻〖مَصَارِعُ عُشَّاق〗🔺(📚 بحار الأنوار ، ج‏۴۱،ص۲۹۵).

▪️در کربلا؛
ائمه اطهار(ع) نفسِ حضرت باریتعالی و شخصِ«الاسماء الحسنی» هستند. حضرت حقّ، به خودیّت خویش - یعنی حضرات آل الله(ع)- «وَفِيَّ الْعَهْد» و «عَزِيزَ الْجُنْد؛📚البلد الأمين،ص۲۵» است.
(عزیز؛ به معنایِ نفوذ ناپذیر)

یارانِ با وفایِ حضرتِ سیّد الشهدا(ع) که مظهرِ ۷۲ حرف از ۷۲ حرفِ اسم اعظم حضرت حقّ بوده و شخصِ «جُند الله» هستند؛ مظهرِ حقیقیِ «وَفِيَّ الْعَهْد» و «عَزِيزَ الْجُنْد» بودنِ باریتعالی می‌باشند. و حضرت اباالفضل العباس (علیه السلام)شخصِ وفا هستند و مظهر اسم "وَفی"ِ حقّ تعالی.
یاران، به مقامِ وافی بودنِ حضرت ابا الفضل العباس(س)، فانی در اسمِ مستأثِر یعنی حقیقتِ ذات باریتعالی هستند.
حضرت الوتر الموتور، ابا عبد الله الحسین(ع)، آن حقیقت مسمّایند که از باطن البواطنِ ذات، تا ظاهر الظواهرِ اسماء ، اطلاقِ حضور دارند. و در جلوۀ «اسمِ مُستَـأثِر» باطن و ظاهر را در وحدتِ حقیقی جمع می‌نمایند.

▪️۷۲ یار، جلواتِ مسمّی (حضرت امام حسین ع) در ۷۲ حرفِ #اسم_اعظم هستند.


🔸اما پس چرا حضرت حرّ (ع) که یکی از این ۷۲جلوه است، مانعِ بازگشت حضرت ابا عبد الله (علیه السلام) می‌شوند؟!

🔹عرض شد که حقیقت مسمّی به اسمائش جلوه می‌کند.
حضرت حرّ (ع) ظهورِ یکی از ۷۲ اسم این مسمّی هستند که حضرت ابا عبد الله(ع) در مورد ایشان می‌فرمایند:

🔻〖 أنْتَ «الْحُــــرُّ» كَمَا سَمَّتْكَ أُمُّكَ
«حُـــرّاً» فِي الدُّنْيَا وَ الْآخِرَةِ〗🔺
تویی که تمامِ آزادگی
هستی؛
چنان که مادرت تو را «حُـرّ» نامید؛
در دنیا و آخرت (یعنی به قولِ مطلق) آزاد هستی.
(📚 اللهوف، ص۱۰۴)

کلامِ آل الله (ع) بحرِ موّاج دقائق است. و ایضاً این کلامِ نورانی . امّا همان قدری اشاره می‌شود که برای ادامۀ بحث لازم است:

حضرت(ع) نمی‌فرمایند چه وقتی از دنیا، حرّ هستی و چه وقتی حرّ نبودی. بلکه مطلقاً فرمودند 🔻〖 أنْتَ «الْحُــــرُّ» ... «حُـــرّاً» فِي الدُّنْيَا وَ الْآخِرَةِ〗🔺.

این مطلب، بدان معنی است که تمام حرکات و سَکَنات، رفتار و افعال حضرت حرّ (ع) در طولِ دنیا و آخرت، خارج از حرّیّت نیست.
و بیانِ «الدُّنْيَا وَ الْآخِرَة» که مطرح کردنِ دو متقابل است، بیحدّی را بیان می‌فرماید. یعنی آنکه "الحرّ" است، در حریّت، بیحدّ و مطلق است. و بیانِ غوغا و بیقراریِ حریّتِ او 🔻〖 «حُـــرّاً» فِي الدُّنْيَا وَ الْآخِرَة〗🔺است.

▪️حرّ بودن، آزاد بودن است که آزاد بودن و حریّت، عبدِ خدا بودن است. چون خداوند، مطلقِ حقیقی یعنی آزادیِ بیحدّ است، عبد او که فانی در اوست، حرّ است و آزاد. که حضرت مولی(ع) می‌فرمایند:

🔅『 لَا تَكُنْ عَبْدَ غَيْرِكَ وَ قَدْ جَعَلَكَ اللَّهُ حُــرّاً 』🔅
بنده ديگرى مباش كه خداوند آزادت قرار داده‏.
(📚 تحف العقول، ص۷۷)

حرّیّت در سه مرتبۀ اصلی است :

➊ آزاد در مرتبۀ #فعل (عبد در افعال »» #توحید_افعالی)
➋ آزاد در مرتبۀ #صفت (عبد در صفات »» #توحید_صفاتی)
➌ آزاد در مرتبۀ #ذات (عبد در ذات »» #توحید_ذاتی)

وقتی حضرت سیّد الشهدا(ع) که وجود مطلق هستند می‌فرمایند 🔻〖 أنْتَ «الْحُــــرُّ» كَمَا سَمَّتْكَ أُمُّكَ . «حُـــرّاً» فِي الدُّنْيَا وَ الْآخِرَةِ〗🔺یعنی ؛
تو تمامِ حرّیت هستی(یعنی حرّیّت در فعل و صفت و ذات). بطوریکه چون "أنْتَ «الْحُــــرُّ»"، مادرت از شدّت حریّتِ تو، اسمِ تو را "حــرّ" نهاد.
و مادرَت، تــو را به حقیقتِ خودَت اسم گذاری نمود و اسمَت را خودَت آوردی (اسم توقیفی).

🔲 «حرّیت» ؛ بیانِ دیگری از #اطلاق است.
منشأ آزاد بودن، حقیقتِ آزادگی است که آن آزاد بودنِ مطلق است. که دیگر متعلَّق آزاد بودن مطرح نیست که بگوییم "آزاد از «چه چیزی» یا «چه کسی»؟!".
این علوّ معنا را اگر تنزیل دهیم، بعد از آن بیان می‌شود که ؛ «حرِّ» مطلق، از «حــُـرّْ بودن» نیز رها و آزاد است.
(فتأمّل!)

آنکس که حرّ مطلق بود، تمام مراتب وجودیش ظهورِ حریّت است. حتّی اگر به حسب ظاهر خلافِ حرّیت به نظر برسد که فرمودند :

🔻『 إِنَّ الْحُرَّ حُرٌّ عَلَى جَمِيعِ أَحْوَالِه‏ِ』🔺
همانا آزاده آن است که بر همۀ احوالش آزاد است.
(📚 الكافي، ط - الإسلامية، ج‏۲،ص۸۹)


••●🔽●••
⚠️ نکته (اسم توقیفی):

■ نامگذاریِ حضرتِ حرّ، جلوۀ اسم توقیفی است و جلوۀ آزاد بودنِ مسمّاست. از این رو از تفوّقی که دارد "حُـرّاً فِي الدُّنْيَا وَ الْآخِـرَة" است.

◘ حضرت رسول اکرم (ص) می‌فرمایند:

◼️ 『 الشقي شقي في بطن امّه، و السعيد سعيد في بطن امّه』 🔲
شقی در بطنِ مادرش شقی است و سعید در بطنِ مادرش سعید است.
(📚 تفسير نور الثقلين، ج۲، ص: ۱۸)

••●🔼●••

︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻
🆔@ehsannil2 کانال اللطائف الالٰهیّة
︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼
••●🔽 ادامه 🔽●••

🔲
◼️

▪️اسم، مسمّی را نشان می‌دهد.
حضرت سید الشهدا(ع) به خودِ حرّ(ع) که اسمَش برایِ خودش معلوم است می‌فرمایند؛"أنـتَ الحـرّ".
و نه به این معنا که دیگران هم آزادند و تو نیز آزادی[و مثلاً برو خوش باش!].

🔳"الحرّ" اسمِ عادّی نیست! بلکه وصفِ اوست که اسمِ اوست.

♦️"الحرّ" در اینجا وصف است. و الف و لامِ آن، الف و لامِ جنس است، یعنی تمامِ حریّت و آزادگی در این "أنت" است.
و بلکه الف و لامِ معرفه،و بیان کنندۀ شخصِ آزادگی است.

مسمّای حُریّت (یعنی؛ حضرت سیّد الشهداء ع)، به جلوۀ حضرتِ حرّ(ع)، پرده از حقیقتِ حرّیّتِ خویش برداشته و صفتِ حرّیّتِ مطلقه را به شخصِ شخیص و سردارِ سربلند و آزادِ خویش، یعنی حضرت حرّ متجلّی ساخته.
تمامِ اطلاق و آزادگیِ حقّ تعالی، یعنی حضرت سیّد الشهدا (ع)، در〖 أنْتَ «الْحُـرُّ»〗به جلوه در آمده.


🔸امّا...
اگر حضرت حرّ(ع)، جلوۀ حُرّیت و آزادگی حضرت اباعبدالله(ع) در عالم اشارات هستند،این چه آزاد بودنی است که مانع خودش می‌شود؟!

🔹 پاسخ :
او مانع خودش نمی‌شود بلکه مانع خودش در «بازگشت» می‌شود!

🔸بازگشت به کجا؟!
🔹ذاتِ غیب الغیوبی(«کنز مخفی») که مطلقِ حقیقی، پس در خلوَتِ حدّی نمی‌ماند و ظاهر می‌شود. برای این «ظهور»(از لا اشاره بودن به سمت اشارات خارج شدن)، به بیانِ خود به خود خطاب می‌نماید:

🔻〖يا حُسَيْنُ (ع)! اخْــرُجْ فَإِنَّ اللَّهَ قَدْ شَاءَ أَنْ يَرَاكَ قَتِيلاً 〗🔺
اى حسين! خارج شو، همانا خداوند خواسته است تو را كشته ببيند.
(📚 اللهوف،ص۶۵)

🔸آیا این خارج شدن را برگشتی هست؟!

🔹برای او "نشد" معنا ندارد. ولی این خروج، وجود، و بلکه وجوبِ اوست.
او وجودِ فوقِ تمام است که در تجلّیش تامّ و تمام است. که چون به میدان تجلّیِ حبّ و عشق آمد، تمامْ قدْ ظهور می‌کند که «هو ... الظاهر؛ حدید۳».

▪️حضرت حرّ(ع)، حریّت حضرت أبا عبدالله الحسین(ع) در عالم اشارات هستند.
حریّت و اطلاقی که ذاتِ لااشاره را از خلوَتسرایِ «لا إشاره» تا ایوانِ جلوَتِ «إشاره»؛ متجلّی می‌کند.

🔆 کربلا، تجلیگاهِ حقیقتِ حضرتِ حقّ، یعنی حضرات آل الله(ع) است.
آن هنگامه که وجودِ مطلق و تمامْ آزادیِ حضرت حقّ -یعنی أبا عبد الله(ع)-، قصدِ خروج از خفایِ لا إشارۀ «کَنز مخفی» بودن را کرده تا متجلّی شود ("أخرج إلی العراق")، به اطلاق و «آزادیِ» خویش، مانعِ خودش از بازگشت و «تجلّی نکردن» می‌شود تا مبادا تماماً تجلّی نکند (این وجوبِ ذاتیِ اوست) و خویشتن را به کربلا -که «بَطحاء مِن الجنة» (جنّت؛ مقامِ خفایِ عوالِم وجود) است- می‌آورد.


🔰 تحلیلِ مختصر بعد از علمِ به اینکه حضرتِ حرّ(ع) جلوۀ حضرت سیّدالشهدا(ع) هستند؛

❖حضرت سیّد الشهدا(ع)»» مقامِ خلوَت هستند که میل به وحدت، جانِ ایشان است و بایستی برای به کثرت آمدن صبر نمایند.
❖حضرت حرّ (ع)»» مقامِ آزادی و اطلاقِ حقیقیِ حضرت سیّد الشهدا(ع) که خلوَت را به جلوَت می‌کشاند و مانع از بازگشت خودیّتِ خود می‌شود.


این است که؛
👈🏻 تنها آن یارِ حضرت سیّدالشهدا(ع)، مانع از «تجلّی نکردن» و «بازگشت از جلوۀ اطلاق» می‌تواند بشود که تمامْ حرّیّت خودِ حضرت(ع) باشد (یعنی اطلاقِ حقیقیِ او).


🔰 ضمائم مهمّ:

🔸 مقام اطلاق هر موقع شهید شود، اوّلْ شهید است.
پس مسئله تاریخی نیست که چه موقع حضرت حرّ(ع) شهید شدند که صِرفاً تاریخی مسئله را بررسی کنیم.
مقام اطلاق هر موقع شهید شود، بخاطر اطلاق که اوّلِ حقیقی است، اوّلین شهید است.
بنابراین؛ درخواست حضرت حرّ(ع) از حضرت سیّد الشهدا (ع) برای زودتر به میدان رفتن، تجلّی و ترسیمِ حقیقت است. تا اطلاق به شهادت نرسد، سایر حروف اسم اعظم به میدانِ شهادت نمی‌آیند.

🔸 مضجعِ مقامِ اطلاق:
اگر حرّیّت مطلق را شناختیم، خواهیم یافت که چرا استثنائاً مضجعِ مقدّس حضرت حرّ(ع) خارج از شش فرسخ زمینی است که حضرت سیّد الشهدا(ع) در کربلا و برای مضجعِ مطهّر خود و شهدایِ کربلا خریداری فرمودند.
حضرت(ع) به مضجَعِ حرّ(ع)،سعۀ کربلا را از نقطۀ تعیّنِ و مختصاتِ زمینی، به لاتعیّنِ حقیقت، متصّل فرمودند. تا قداستِ کربلائی که به حسبِ ظاهر، زمینش شش فرسخ در شش فرسخ خریداری شده، تا بی‌انتهایی لااشاره گسترده شود که از کربلا بودنِ حقیقت، "کلّ ارض کربلا" عالَم را بگیرد.

👁‍🗨 زیارتِ حضرت حرّ(ع) در بیرون از تعیّن و مختصات سرزمینِ کربلا، زیارت کردنِ حضرت سیّد الشهدا(ع) در حقیقتِ «اطلاق کربلا» است.

♻️ آنانکه بالخصوص حضرت حرّ(ع) را زائرند،زائرِ حقیقتِ حریّت و اطلاقِ حضرت حقّ در لاتعیّنِ معنا می‌باشند.

الهی!
به حَریرِ نگاهِ حضرت حرّ(ع)، عالمیان،«اَحرار»شوند.
(احرار؛ خواصّ عباد هستند؛📚الکافی،ج‏۲ص۸۴)


له الحمد.




#حضرت_آزادگی
#یوم_الطفوف_سخن_هشتم
🏴🖊 #احسان_الله_نیلفروش_زاده



─═༅࿇༅📓༅࿇༅═─
🆔 @ehsannil ✍🏻
🆔 @ehsannil3 کانال معرفة الحق
🆔 @ehsannil2 کانال اللطائف الالٰهیّة
🆔 instagram.com/ehsan_nil 🦋
─═༅࿇༅📓༅࿇༅═─
.
.

■ «یوم الطُّفوف»؛ مجمع حیرانی!
● سخن نهم :
#اربعین؛ قوس صعود عالم !

🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴
🖊️🦋احسان الله نیلفروش زاده 🏴
↗️ https://t.me/ehsannil2/287
┅─┅─═✾🔘✾═─┅─┅

عدد به معدود ظاهر می‌شود. مثلاً اگر گفته شود "۲" ؛ هرگز ۲ را مستقلاً نمی‌شود تصوّر کرد. بلکه به معدودی می‌شود آنرا تصوّر نمود. مثلاً ۲ تا دفتر. حالا می‌شود ۲ را با این دو دفتر تصوّر کرد. یعنی عدد بر معدود عارض می‌گردد تا قابل تصوّر شود.

اعداد و اکمام (کمیّتها) از اینکه تماماً وابستگی هستند، حیثیتِ عدمی‌اند. و آنچه که باعث به اشاره آمدنِ آنهاست، آن است که نفْسِ «لا تعیّنی» است که آن حضرت حقّ تعالی است که :

💠『 هُوَ عَزَّ وَ جَلَّ مُثْبَتٌ مَوْجُودٌ لَا مُبْطَلٌ وَ «لَا مَعْدُودٌ» وَ لَا فِي شَيْ‏ءٍ مِنْ صِفَةِ الْمَخْلُوقِينَ』 💠
خداوند عزّ و جلّ؛ ثابتِ موجودی است که باطل نمی‌شود و متعدّد نمی‌گردد، و در هیچ چیزی از صفتِ مخلوقین نیست.
(📚 التوحيد، للصدوق، ص: ۱۴۰)

حضرت حقّ به خودیّت خویش که حضرات آل الله علیهم السلام هستند، نَفْس الامرِ معدودات و اعداد است و از آنجا که نفْسِ حقیقی است، آنها را در ذات و کینونت، احصاء کرده است که در ادعیه می‌خوانیم 🔻『 يَا مُحْصِيَ عَدَدِ الْأَشْيَاءِ』🔺(📚مهج الدعوات، ص: ۱۷۹).

وحدانیّت حضرت احد (جلّ جلاله) چون شیئیتِ اشیاء است، هر ذی اشاره‌ای، در نقطۀ کینونت، فریادِ "لا اله الا الله" دارد که حضرت مولی امیرالمؤمنین علی علیه السلام در دعای دهم ذی الحجه می‌فرمایند:

💠〖لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ عَدَدَ اللَّيَالِي وَ الدُّهُورِ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ عَدَدَ أَمْوَاجِ الْبُحُورِ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ‏ خَيْرٌ مِمَّا يَجْمَعُونَ‏ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ عَدَدَ الشَّوْكِ وَ الشَّجَرِ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ عَدَدَ الشَّعْرِ وَ الْوَبَرِ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ عَدَدَ الْحَجَرِ وَ الْمَدَرِ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ عَدَدَ لَمْحِ الْعُيُونِ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ فِي‏ اللَّيْلِ إِذا عَسْعَسَ‏ وَ فِي‏ الصُّبْحِ إِذا تَنَفَّسَ‏ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ عَدَدَ الرِّيَاحِ فِي الْبَرَارِي وَ الصُّخُورِ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ مِنْ هَذَا الْيَوْمِ إِلَى يَوْمِ‏ يُنْفَخُ فِي الصُّور〗💠

(📚 إقبال الأعمال، ط - القديمة، ج‏۱، ص: ۳۲۴)

هر معدودی به عدد خویش بازمی‌گردد چرا که عددِ او، عارضِ به اوست. امّا «احد بودنِ» حضرتِ حقّ تعالی، ذاتِ اوست. بنابراین تأویل و بازگشت به عدد ندارد پس 🔻『 الْأَحَدِ لَا بِتَأْوِيلِ‏ عَدَدٍ』🔺 (📚 تحف العقول، ص: ۶۳). کسی که حضرت حقّ را محدود می‌داند، او را معدود می‌شمارد و "احد" بودنِ او را عددی فرض کرده است کنار اعداد دیگر که فرمودند 🔻『 مَنْ حَدَّهُ فَقَدْ «عَدَّهُ» وَ مَنْ عَدَّهُ فَقَدْ أَبْطَلَ أَزَلَه‏』🔺(📚 الكافي، ط - الإسلامية، ج‏۱، ص: ۱۴۰).

«حقّ» که به معنایِ «ثابت» است، آن حقیقتِ لا تعیّن است که شخصِ «کمال» است و به نفْسِ خویش، تمام متغیّرات و متعیّنات را گرفته است و تمام تعیّنات، به سویِ آن لا تعیّن در استکمال است (استکمال = طلبِ کمال).

چون چیزی از شخصِ حقیقیِ عالَم تبیین شد، خواهیم دانست که اوست که به اعداد، جان داده و معنا میدهد. و در هر عددی باشد، او به شخصِ «کمال بودن» و «احدبودن» در آن عدد متجلّی است. بنابراین در هر عددی ظاهر شود، آن عدد، عددِ کامل است و «احد» است.
پس اعدادِ کامل اگر جائی بیان شود، وامدارِ حقیقتِ «احد» است. که «احد» اراده نموده تا کمالِ خویش به جلوه بیاید.

🍂 چون این مقاله در خصوص اسرار اعداد نیست در این خصوص اطالۀ کلام جائز نیست وگرنه حلاوت این معنا، جاذب، امّا رعایتِ قالب کلام، واجب است.
پس برای مقدمۀ مبحثِ #اربعین فقط اشاره‌ای به قدرِ کفایت، به عدد ۴۰ میشود :


︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻
🆔@ehsannil2 کانال اللطائف الالٰهیّة
︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼
••●🔽 ادامه 🔽●••
🔲
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
◼️
🌿 عدد ۴۰، عدد کامل است و حیثیت کمال دارد.

این کمال، از شخصِ حقیقیِ عالَم، رقم خورده و نه اینکه در قیاسِ با اعدادِ قبل و بعد خود، کسبِ کمال کرده باشد.
چهل ابتدائاً اینطور به نظر می‌رسد که به حسب غیر خودش و قبل خودش، چهل محسوب شده و آنوقت «کامل» نامیده شده! به این معنا که ما ۳۹ را در نظر می‌گیریم و بعد وارد ۴۰ می‌شویم و آنوقت تصوّر می‌شود که وقتی می‌گوییم عدد ۴۰ عدد کامل است، به حسبِ ۳۹ و اعداد قبل از آن، آنرا کامل دانستیم!
در حالیکه اینطور نیست. چنین کمالی، کمالِ نسبی است و از نقص به کمال، آمدن است. و در این حال، ۴۱ اکمَل از ۴۰ است. و ۴۰ در قبالِ ۴۱ حرفی برای گفتن ندارد!

پس دقت شود که منظور از کاملِ بودنِ عدد ۴۰، کمالِ نسبی نیست.
چنین چهلی که در قالب و حدّ اعدادْ تخته‌بند است، #عدد_کامل در عالَم حقیقت نیست.

#چهل_حقیقی که #کامل است؛ کامل بودن مِن حیث غیرِهِ نمی‌باشد. بلکه «غیری» اصلاً نیست تا به قیاس با آن بیاید. او هست و همه، تجلیّاتِ اویند.

همۀ اعداد، جلواتِ کامل بودنِ «عدد کامل» هستند. که آن عدد کامل، از اینکه "لَا بِتَأْوِيلِ‏ عَدَدٍ" است، در عِدادِ اعداد آمده است. و امر را به لطافتِ خلوَت، در لفافۀ جلوَت پیچیده است، تا اهلش بر آن حاضر شوند!

کامل بودن چهل، از نفسِ «کمال» است که همۀ خیرات از آن است.

👈⭕️ حضرات آل الله علیهم السلام «نفسِ کمال» هستند که از القاب مطهّرشان «الکامل» است (📚 بحار الأنوار، ط - بيروت، ج‏۴۷، ص۱۱) و حضرات می‌فرمایند 🔻『نحن اصل کلّ خیر』🔺 (📚 کافی ج۸، ص: ۲۴۲) و «اصل کلّ خیر» مبدأ کمال است.
«کامل» اسمی از اسماء خداوندست ("یا کامل" / جوشن کبیر) و حضرت باریتعالی به خودیّت خویش که حضرات آل الله علیهم السلام هستند، «کامل» است.

این نفسِ کمال، بایستی درک شود! که به حسبِ نقص، کامل نیست. بلکه شخصِ کمال است.
نفسِ کمال، خودش کامل، و خودشْ اکمَل است و خود به خود مشغول و مستکفیِ به ذاتِ خویش است.
🔘 او، صمدی است که پهلو و کنار ندارد. غیوری است، که چون نفس الامرِ هر امری است، «غیر» را در غارِ فنا فِکنده ، امّا به سعۀ رحمت، مجالِ جولانش داده.

کمال، اوست. و هر کمالی، ظهورِ اوست.
کامل بودنِ عدد چهل، چنین کمالی است.

⬛️ اربعین، چلۀ شاهدیّت و مشهودیّت نفْسِ کمال در ظهور و جمال است.
برای همین «اربعین» ؛ عَلَم است و در روایت هم زیارتِ اربعین آنطور در عَلَم بودن است که دیگر بیان نمی‌شود که زیارتِ اربعینِ چه کسی؟

اربعین، جلوۀ شخصِ حقیقیِ عالَم، خودیّتِ حضرت حقّ، یعنی حضرات آل الله علیهم السلام، در وِتریّت و فردانیّتِ حقّ، حضرتِ سید الشهدا روحی و ارواح العالمین لذکره الفداء است.
زیارتِ اربعین؛ آن زیارتی است که شاهد و مشهود در نقطۀ کمال جمعند. و آن زیارتِ سیّد الشاهد و المشهود، حضرت «سیّد الشهدا» (ع) در منزلتِ کمالیۀ اربعین است. که در دنباله بیشتر در این خصوص خواهیم خواند.


🍂 به آن حقیقتِ بسیطه، تنزیل مطلب در تبیین لازم است. پس به دلْ همراهی بفرمائید :

در سلسلۀ موجودات، همۀ مخلوقات، در پیِ اشرفِ مخلوقات هستند. موجودات، از نهایت قابلیّت و نیستی، تا برسد به نهایت فعلیّت و هستی، از سیر چهل در عالَم کثرت، به حقیقتِ چهل در عالَم وحدت، طیّ طریق می‌کنند.

︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻
🆔@ehsannil2 کانال اللطائف الالٰهیّة
︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼
••●🔽 ادامه 🔽●••
🔲
◼️

⇦ پس بایستی در «انسان» دقیق شویم و قوسَینِ نزول و صعود او را به وحدتِ شخصیِ حقیقتش نظاره کنیم.

🔲 شواهدی از چلۀ نزول را بخوانیم :

🔹خداوند گِل حضرت آدم (ع) را چهل روز به یدِ الـٰهی خود (یعنی حضرات آل الله ؏) خمیر نمود (🔻『 خَمَّرْتُ طِينَةَ آدَمَ بِيَدِي أَرْبَعِينَ صَبَاحاً』🔺/ 📚عوالی اللئالی ج ۴ ص ۹۸).
که دو دست خداوند، یمین است. و با دو دستْ خمیر کردن؛ می‌تواند به نزول و صعود در عینِ شخصیِ آل الله (ع) اشاره کند. که جمال؛ سیر نزول است، و رفتن به جلال؛ سیرِ صعود.

🔹 چون به مرتبۀ بدَن بنی بشر رسیدم؛ در روایات آمده است که سیر تکمیلیِ سه مرحله از مراحلِ خلقتِ انسان، #چهل_روز طول می‌کشد.

هفت مرحلۀ خلقت به اختصار = طین، نطفه، عَلَقه، مُضغه، عِظام، لَحْم، روح (آیات ۱۲ تا ۱۴ سورۀ مؤمنون).
و سه مرحلۀ منظور = #نطفه ، #علقه ، #مضغه (📚 البرهان، ج‏۴، ص۱۷).

این هفت منزل که منازل التنزیل است، به عینِ شخصِ آن چهل است که مناسبِ عالَم خلق، در تدریج و تحدیدِ اعداد ظاهر می‌شود. امّا جلواتِ وحدانیّتِ شخصِ احد و واحد، کمال مطلق، حقیقتِ حضرتِ احد، حضرات آل الله علیهم السلام است.

ولیّ خدا (ع) ، آن کمال مطلق و وحدانیّت حقیقی است که در هر عددی، احد است و واحد. و چون رخ عیان کند، هفت و ده و چهل و هزار و مانند آن (که همه، معروف به اعدادِ کامل حقیقی هستند)، جلوۀ واحد بودنِ شخصِ اوست. و این منازل، به نفسِ او، معنا می‌شود.

چون حضرتِ احدَش، از خلوَتِ غیب، به جلوَتِ شهود جلوه کرد و چلۀ بیقراری او، در چهلْ چهلِ منزلِ ظهورِ او شعله کشید، سیرِ نزولْ ترسیم شد. و این سیر نزول، به #عین_شخصی او، سیرِ صعود دارد.

🔲 شواهدی از چلۀ صعود را بخوانیم :

🔹 حضرت رسول اکرم (ص) می‌فرمایند:

🔻『 مَا أَخْلَصَ عَبْدٌ لِلَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ أَرْبَعِينَ صَبَاحاً إِلَّا جَرَتْ يَنَابِيعُ الْحِكْمَة مِنْ قَلْبِهِ عَلَى لِسَانِهِ 』🔺
بنده‌ای برای خدا در چهل روز خالص نشود الا اینکه چشمه‌هاى حكمت از قلب او بر زبان او جارى شود.
(📚عيون أخبار الرضا عليه السلام، ج‏۲، ص:۶۹)

و حضرتِ امام جعفر صادق (ع) می‌فرمایند:

🔻『 مَنْ أَحَبَّ أَهْلَ الْبَيْتِ وَ حَقَّقَ حُبَّنَا فِي قَلْبِهِ جَرَى يَنَابِيعُ الْحِكْمَةِ عَلَى لِسَانِه ...』🔺
کسی که اهل بیت (ع) را دوست بدارد و حق محبّت ما را در قلبش بجا آورد، چشمه‌های حکمت بر زبانش جاری می‌شود.
(📚 بحار الأنوار، ط - بيروت، ج‏۲۷، ص۹۰)

این دو حدیث، دو بیان از یک حقیقت است.
👈 خودِ محبّت آل الله (ع)، اخلاصِ چهل روزه است.
این مطلب، نفیِ چلۀ اخلاص نیست. بلکه حقیقت را بیان می‌کنم. که چِلّۀ اخلاص، پله پله جدا شدن از انیّت و فانی شدن در حقیقتِ «چهل» است.
#چله_اخلاص ؛ ظهورِ تحقّق آل الله (ع) در جانِ چله‌نشین است.
و نقطۀ اخلاص، همان نقطۀ تحقّق حقانیّت حبّ است.

🔹در روایات آمده است که نهایت کمال انسان در چهل سالگی است.
🔹مدّت توقّف بنی اسرائیل در بیابان تیه جهت تکمیل توبه و ایمان، چهل سال به طول انجامید.
🔹در روایات، قدرتِ مؤمن را با چهل مرد برابر دانستند.
🔹اکثر انبیاء الهی (ع) در چهل سالگی به پیامبری مبعوث شدند که همه، چیزی از بعثتِ شخصِ بعثت، یعنی حضرت رسول اکرم (ص)، در سن چهل سالگی حضرتشان است.

برسیم به اینجا که ؛
🔹در شهادت حضرت سیّد الشهدا (ع) آسمان و زمین و هر آنچه در آن است #چهل_روز_گریست .
گریستن هم نزول است و هم صعود.
🔹و نیز برای عدد چهل آمده است که زائر امام حسین (ع) #چهل_سال_زودتر از سایر مردم به بهشت می‌رود.

امّا ، ...
وا مصیبتاه که ...

◼️ رأس مطهر حقیقتِ هستی حضرت سیّد الشهدا (ع) به همراه رئوس مطهّر یارانِ با وفایِ حضرتشان، چهل «منزل» (مکان) تا شام برده می‌شود.
◼️و چهل «منزل» دستانِ ید اللّهی و جِسم ملکوتی واسطۀ مطلقۀ باریتعالی، حضرت سیّد الساجدین، زین العابدین ، تاج البکائین ، امام الجنّ و الانس حضرت علی ابن الحسین (ع) به غـُل و زنجیرِ جامعه، مغلول و بسته می‌شود.
◼️و در اربعین (زمان) رئوسِ مطهّر، به ابدان منوّر، توسط ولیّ خدا حضرت امام سجاد (ع) برگردانده می‌شود.


••●🔽●••
⚠️ نکته‌ای در حاشیه که برای ادامۀ بحث لازم است:

در این چله‌های مذکور، دقّت بفرمائید که چهل منزلِ مکان و چهل منزلتِ زمان مطرح شده است. برای همین یک اشارۀ کوتاه برای لطیفۀ زمان و مکان بایستی بیان شود تا از آن در ادامه استفاده کنیم :

⌛️ زمان «در عالم اشارات»؛ کمیّتی متصّل، امّا در بیقراری است.
«کمیّت» است، چون مشتمل بر آنات است. آنی می‌رود و متصلاً آنی دیگر آغاز می‌شود. و این حالِ بیقراری زمان در عالم اشاره است.

اما مکان؛ کمیّتی است در قرار.

زمان، که در بیقراری جلالی است؛ باطنِ مکان است.
و مکان که در قرارِ جمالی است؛ ظاهرِ زمان است.

🔲 که تحلیلاً بیان می‌شود:
⌛️ زمان؛ خلوتِ جلالیِ مکان است.
🌐 و مکان؛ جلوَت جمالیِ زمان است.

••●🔼●••

🔲
◼️

👈 دقت شود که رأس مطهّر حضرت سیدالشهدا (ع)، رأس واسطۀ مطلقه است. که ریاسَت و صمدیّتِ وحدت را به خالیِ نِی و نیستیِ کثرت به جلوه آورده.

حضرت سیّد الشهدا (ع) ظهورِ تامّ التمام ذات حقّ تعالی هستند که اسم مستأثره می‌باشند. و هفتاد و دو یار ایشان، هفتاد و دو حرفِ اسم اعظم، که مُندَک و فانی در اسم مستأثرند. و عالَم اسماء، مدّ الظلّ حضرتشان است.و ایشانند، راسِم (رسم کننده) و جامعِ هستی (جمع کننده).

🌾 حضرت سیّد الشهدا (ع) قرآن و حقیقتِ قرآن هستند (『 كِتَابُ‏ اللَّهِ‏ النَّاطِقُ‏ وَ الْقُرْآنُ الصَّادِق』 / الإحتجاج للطبرسي، ج‏۱، ص: ۹۹). سَر مطهّر آن والا مقام که سِرّ الهی است، بر سَریرِ نِی، در غربت و مظلومیّت، قرآن تلاوت می‌فرمایند.
(وا غریباه!)

🌟 یکی از معانی "قرآن" ، جمع و مجموع است. زیرا "قرأ" به معنای جمع کردن است.
قرآن به حضرات آل الله(ع)، مقام جمع الجمع است و همۀ موجودات به انشاءْ بودنِ قرآن، انشاء شده و در قرآن جمعند که می‌فرماید 💎【 وَ لا رَطْبٍ وَ لا يابِسٍ إِلاَّ في‏ كِتابٍ مُبين‏】💎 (و هيچ تر و خشكى نيست مگر اين كه در كتابى روشن است / سورۀ انعام، آیۀ ۵۹).

🍃 رأس مطهّر حضرت سیّد الشهدا(ع) بر بالای نی، قرآن تلاوت نمود. قرآن انشاء است و نه خبر و تلاوت آن توسط حقیقت آن، انشاءِ کائنات و عوالم است.
🍁 رأس که حیثیتِ رفعت و جلالت و ریاست را داراست، از سعۀ خود، به دشمنان خود مجال میدهد و چهل منزل تا شام ره طی می‌کند.
دستان ولیّ الله(ع) حضرت سجّاد(ع) نیز در این مسیر، به حسب ظاهر بسته است و در حقیقت و باطن، "يَداهُ مَبْسُوطَتان‏" که قرآن می‌فرماید:

💎【 وَ قالَتِ الْيَهُودُ يَدُ اللَّهِ مَغْلُولَةٌ
غُلَّتْ أَيْديهِمْ
وَ لُعِنُوا بِما قالُوا بَلْ يَداهُ مَبْسُوطَتان‏】💎

و يهود گفتند: دست خدا بسته است.
دست‏هاى خودشان بسته باد!
و به سزاى اين [ناروا] كه گفتند از رحمت خدا دور گشتند بلكه دو دست او باز است‏
(سورۀ مائده، آیۀ ۶۴)

◼️ همۀ جولان دادنهای دشمنان آل الله (ع) به مجال و میدان دادن امام (ع) صورت گرفت و تمام ملعنت، برای این دشمنان و این دشمنی است.
🌑 "شام"، نهایتِ "مَشئـــَـمه" و شوم بودن و ملعونیّت عالم کثرات است (مقالاتی در این خصوص نگاشته شد که توفیق ارائه نبود).
رأس مطهّر حضرت(ع) که حیثیتِ جلال و رفعتِ حضرت حقّ است، در نهایتِ غربت و مظلومیّت، با طیّ ۴۰ منزلِ نزول، تا مشئمۀ «شام» که نقطۀ شوم بودنِ عالَم کثرات است، تا نهایتِ حضیض عالم کثرات را ترسیم می‌نماید.
چون این ۴۰ منزل، ۴۰ منزلِ قوسِ نزول است، مناسبِ قوس «نزول»، «منزل» و مکان است که آن حقیقتِ به مجال خودش در عالم کثرات تنزیل می‌شود.

🌕 وقتی سیر نزول کامل شد و رأس مطهّر حضرت سیدالشهدا (ع) و رئوس مطهّر هفتاد و دو یار حضرت (ع)، ترسیمِ سیر نزولی عالَم اسماء را نمودند، در «اربعین» یعنی در مافوقِ مکان، بلکه در زمان و آن هم در روح زمان، به اصلِ خویش بازمی‌گردند. این قوس صعود است، که مناسب قوس صعود، منزل و مکان نیست، بلکه فراتر از منزل است هر چند در کلام آنرا «منزل» بخوانند. ولی «منزلی» مناسبِ خودش است و نزول نیست، و بلکه صعود است و مدارجِ کمال.
از این رو اشاره‌ای که برای بازگرداندنِ رأس مطهّر شهدای کربلا (ع) شده است، زمان است و آن "اربعین" است و نه چهل منزل.
فرمودند در اربعین حضرت سیّد الساجدین (ع) رئوس مطهّر را به ابدان منوّر واصل ساختند.

💫 بنابراین رئوس مطهّر، «چهل منزل» در قوس نزول و ترسیم عوالم آمدند. و در «اربعین» و با بازگرداندنِ رئوس مطهّر به اصل خویش، قوس صعود عوالم تکمیل شد که:
🔻"کــُلّ شي‏ء يرجع إلى أصله و جوهره و عنصره‏"🔺
(📚بحار الأنوار، ج‏۶۴، ص: ۱۰۶)


تا اینجای مطلب ان شا الله روشن شده باشد.
⚜️ هر یک از این اشارات، بسطی در سخن میطلبد و برای اهل دقّت، محلّ تأمّل و تدبّر است.

︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻
🆔@ehsannil2 کانال اللطائف الالٰهیّة
︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼
••●🔽 ادامه 🔽●••
🔲
◼️

🍃 جناب جابر ابن عبد الله انصاری هم که بخاطر کهولت و نابینا بودن و مهمّتر از آن مأمور بودن برای مسئولیّتی مهمّ (!) نتوانست به حسب ظاهر در کربلا حضور داشته باشد، در این سلسله امر بزرگی را بر دوش می‌کشد!

ایشان زائر اربعین حضرت سیّد الشهدا (ع) است.
زیارت، "حضور الزائر عند المزور" است. زائر به زیارتش، فانی در مزور می‌شود که در زیارت حضرت بقیة الله (ع) در سرداب مطهّر می‌خوانیم🔻〖 اللَّهُمَّ عَبْدُكَ الزَّائِرُ فِي فِنَاءِ وَلِيِّكَ الْمَزُورِ〗🔺 (خدایا عبد تو زائر است که در فنای ولیّ توست که او مزور است./📚المزار الكبير،لابن المشهدي،ص۶۵۹).

⛅️ جابر بعد از غسل در فرات، به دو لُنگ (مانند کفن)، خود را پوشانید و به بدن سُعد پاشید. و با قدمهای آهسته و در حالِ ذکر خدا بسوی مضجع مطهّر حضرت سیدالشهدا (ع) رفت. دست بر بالای تربت حضرت (ع) گذاشت و در این حال بیهوش شد. عطیه آب بر صورت او پاشید و وقتی بهوش آمد سه مرتبه یا حسین فرمود. (📚 بحار الانوار ج‏۶۵، ص۱۳۹)

👈 (تمام این ده مرحله چون اسرار دارد، ان شاء الله در انتهای این مطلب چیزی از آن بیان می‌شود)

بعدِ سلام و زیارت و جملاتی، چنین فرمود :

🔻"وَ الَّذِي بَعَثَ مُحَمَّداً بِالْحَقِّ لَقَدْ شَارَكْنَاكُمْ فِيمَا دَخَلْتُمْ فِيه‏"🔺
سوگند به خداوندى كه محمّد (ص) را براستى برانگيخت ما هم در مصائبى كه بر شما وارد شد شريک هستيم‏.

غلام او، عطیه ، از این مطلب تعجّب کرد. جابر فرمود :

🔻" يَا عَطِيَّة! سَمِعْتُ حَبِيبِي رَسُولَ اللَّهِ ص يَقُولُ مَنْ أَحَبَّ قَوْماً حُشِرَ مَعَهُمْ وَ مَنْ أَحَبَّ عَمَلَ قَوْمٍ أُشْرِكَ فِي عَمَلِهِمْ وَ الَّذِي بَعَثَ مُحَمَّداً بِالْحَقِّ نَبِيّاً إِنَّ نِيَّتِي وَ نِيَّةَ أَصْحَابِي عَلَى مَا مَضَى عَلَيْهِ الْحُسَيْنُ وَ أَصْحَابُه‏"🔺
اى عطيه از دوست خود رسول خدا صلّى اللَّه عليه و اله شنيدم فرمود: هر كس قومى را دوست بدارد خداوند آنها را در ثواب اعمال آنان شريك مى‏گرداند، سوگند به خدائى كه محمد را براستى برانگيخت و او را به نبوت برگزيد، نيت من و ياران من با آنها يكى می‌باشند.

🌸 جابر کیست؟
«جابر» بن عبد الله انصاری از یاران خاصّۀ حضرات آل الله (ع) است. او "منّا اهل البیت(ع)" است («يَا جَابِرُ وَ أَنْتَ‏ مِنَّا؛📚 الإختصاص، ص۲۲۳») و به فنای در آل الله (علیه السلام)، حسابش، حساب حضرات آل الله (ع) می‌باشد. پس دقت کنیم:

👈 نام مبارکِ "#جابر"، وصفِ مبارک اوست. ایشان "جابر" هستند و جبران کنندۀ شکستگان و در راه ماندگان سیر الی الله. و کلماتی که می‌فرماید که ما نیز با شما شهدای کربلا شریک هستیم، بردنِ و فانی کردنِ در راه ماندگان از محبّین آل الله (ع) است.

🔰 در وصف او امام جعفر صادق (ع) می‌فرمایند:

🔻『 رحم الله جابرا، إنه من فقهائنا، إنه كان يعرف تأويل هذه الآية:
【إِنَّ الَّذِي فَرَضَ عَلَيْكَ الْقُرْآنَ لَرادُّكَ إِلى‏ مَعادٍ】
👈أنه في
#الرجعة🔺
خدا جابر را رحمت کند. او از فقهای ما بود که همانا تأویل این آیه را میدانست
«بى‏ترديد، همان كه اين قرآن را بر تو واجب كرد تو را به جايگاهت باز مى‏گرداند»
که در مورد #رجعت است.

(📚 البرهان،ج‏۴،ص۲۹۳)

اربعین، چِلۀ باطنی همۀ محبّین آل الله (ع) است. مَشائی و پیاده به زیارت رفتنشان، مَشیِ باطن تا ظاهر ایشان بسوی مقصد و مقصود عالم، یعنی حضرت سید الشهدا (ع) است. سیرِ استکمال، و رجعت به حقیقة الحقائق است.
👈 حضرت جابر (ع)، مُدرِک (درک کننده) #رجعت و راجِع (رجعت دهندۀ) وجود به #مبدأ_الوجود است.

مؤمنین ازلاً و ابداً در آرزوی پیوستن به شهدای کربلا هستند و به این شوق به دنیا آمدند و ندای باطن تا ظاهرشان چنین است:

☀️" يَا لَيْتَنِي كُنْتُ مَعَكُمْ فَأَفُوزَ فَوْزاً عَظِيما"☀️
ای کاش با شما بودم، پس به رستگاری عظیم می‌رسیدم.

و امّا رشحه‌ای از نوع زیارتِ حضرت جابر (ع) :

💠 فلَمَّا وَرَدْنَا كَرْبَلَاءَ دَنَا جَابِرٌ مِنْ شَاطِئِ الْفُرَاتِ «فَاغْتَسَلَ»
💠 ثمَّ «ائْتَزَرَ بِإِزَارٍ وَ ارْتَدَى بِآخَرَ»
💠 ثمَّ فَتَحَ صُرَّةً فِيهَا «سُعْدٌ» فَنَثَرَهَا عَلَى بَدَنِهِ
💠 ثمَّ لَمْ يَخْطُ «خُطْوَةً» إِلَّا «ذَكَرَ اللَّهَ»
💠 حتَّى إِذَا دَنَا مِنَ «الْقَبْرِ» قَالَ «أَلْمِسْنِيهِ»
💠 فأَلْمَسْتُهُ فَخَرَّ عَلَى الْقَبْرِ «مَغْشِيّاً» عَلَيْهِ
💠 فرَشَشْتُ عَلَيْهِ شَيْئاً مِنَ «الْمَاءِ» فَأَفَاقَ
💠 ثمَّ قَالَ «يَا حُسَيْنُ» ثَلَاثا.

جابر بعد از «غسل در فرات»، به «دو لـُـنگ» (مانند کفن)، خود را پوشانید
و به بدن خود، «سُعد» پاشید
و با «قدمهای» آهسته در حالیکه «ذکر خدا» را می‌گفت، بسوی «مضجع مطهّر» حضرت سیدالشهدا (ع) رفت.
«دست» بر بالای قبر مطهّر حضرت (ع) گذاشت ،
و در این حال «غش» کرد.
عطیه «آب» بر صورت او پاشید
و وقتی بهوش آمد سه مرتبه «یا حسین» فرمود.

(📚 بحار الانوار ج‏۶۵، ص۱۳۰)

°•❁🔳🔲🔳❁•°


🔲
◼️

❖➊❖ غسل در فرات : ➣●•

چیزی از فرات بدانیم :

🔰 حضرت امام جعفر صادق (ع) می‌فرمایند:

🌊 🔻〖 إِنَّهُ (الفرات) مِنْ شِيعَةِ عَلِيٍّ ع وَ مَا حُنِّكَ‏ بِهِ‏ أَحَدٌ إِلَّا أَحَبَّنَا أَهْلَ الْبَيْتِ〗🔺
فرات از شيعيان على عليه السلام است. هيچ كس كامَش به آن برداشته نمی‌شود مگر اينكه ‏ما اهل بيت (ع) را دوست دارد.
(كامل الزيارات، ص۴۹)

قرآن می‌فرماید:

💎【 وَ هُوَ الَّذي مَرَجَ الْبَحْرَيْنِ هذا «عَذْبٌ فُراتٌ» وَ هذا مِلْحٌ أُجاجٌ وَ جَعَلَ بَيْنَهُما بَرْزَخاً وَ حِجْراً مَحْجُوراً】💎
و اوست كسى كه دو دريا را به هم پيوست، اين يكى شيرين و گوارا و آن يكى شور و تلخ است، و ميان آن دو مانع و حايل جدا كننده قرار داد [كه همديگر را دفع مى‏كنند].
(سورۀ فرقان، آیۀ ۵۳)

💧"ماء عَذْب" در گوارایی آنطور است که اوّلاً در خودش اطلاق دارد و ثانیاً در شاربش نیز اطلاق دارد بطوریکه به شاربش ضرر نمیزند. یعنی نوشانده میشود و خاصیّتش را می‌بخشد و از بدن شارب خارج میشود و هنوز عَذْب است و گوارا نه اینکه در دهان شیرین بود ولی امر خلافی را با بدن شارب کرد.

غسل کردن جناب جابر در فرات که جلوۀ ولایتِ حضرات آل الله(ع) است، غسل دادن تمام در راه مانده‌های کربلاست.


❖➋❖ بستن لُنگ : ➣●•

صورت ظاهر بستن لُنگ و پارچه، صورتی از کفن پیچ کردن است. منتها حداقل کفن، سه تکه است. به نامهای لُنگ، پیراهن و سرتاسری.
امّا جناب جابر، سرتاسری را استفاده نکردند. این اولاً نهایت شوق است که مشتاق، برای محبوبش سر از پا نمیشناسد. ثانیاً تأسی به ارباب بی کفن است. منتها برای ادب، سرتاسری را به تن نمی نماید.

🍃 امّا میّت کیست؟
مؤمن حقیقی چون میّت است که تسلیم محضِ مولایش میباشد که آمده است :

🔻"العبد بين يدي الله تعالى كالميت‏ بين‏ يدي‏ الغاسل يقلبه كيف يشاء لا يكون له حركة و لا تدبير"🔺
عبد بین دو دست خدای تعالی است مانند مرده ای بین دو دست غسّال که آنطور که میخواهد او را میگرداند و این عبد حرکت و تدبیر ندارد.

🔰 و قرآن می‌فرماید:

💎【 يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ حَقَّ تُقاتِهِ «وَ لا تَمُوتُنَّ إِلاَّ وَ أَنْتُمْ مُسْلِمُونَ»】💎
اى كسانى كه ايمان آورده‏ايد! چنان كه سزاوار خداست تقوا پيشه كنيد، و زينهار كه بميريد و تسلیم نباشيد.
(سورۀ آل عمران، آیۀ ۱۰۲)

تسلیم حضرات آل الله (ع) بودن، موت شخص را قبل از فوتش می‌رساند. موت به معنای ساده یعنی دل کندن از ماسوای خدا که حضرت رسول اکرم (ص) می‌فرمایند؛«موتوا قبل ان تموتوا؛ بمیرید قبل از اینکه شما را بمی‌رانند؛📚بحار الأنوار، ج‏۶۹، ص۵۹).

جناب جابر به این کفن پیچ کردن، موت همۀ در راه مانده‌های کربلا را رقم میزند.


❖➌❖ پاشیدن "سُعد" بر بدن ➣●•

"سُعد" که از مادۀ "سَعَد" میباشد، نوعی مُشک است. نام آن نیز وصف آن است که هر سعادتی از ولایت حضرات آل الله (ع) است و سُعد، بهره‌ای از آن دارد. امّا پاشیدن آن بر بدن را باید بیابیم.

☘️ طبق روایات؛ بدنِ مؤمن از جایی است که روح کفار خلق شده است. همین است که گاهی بدن مومن در راه خدا لنگان می‌‎شود.
جناب جابر با پاشیدنِ "سُعد"، کفار را برای راحتی مومنین آرام میکند. چنانکه در هنگام گرفتن وضو فرموده‌اند که شستن دست راست، عنایت به اصحاب یمین است و شستن دست چپ، آرام کردنِ اصحاب شمال برای راحتی اصحاب یمین است. مسح پای راست عنایت و رسیدگی به حیوانات حلال گوشت و گیاهان و بطور کلّی، طیّبات است و مسح پای چپ رسیدگی به حیوانات حرام گوشت و خبیثات است تا مزاحم مومنین نشوند.

جناب جابر به پاشیدن "سُعد" بر بدن همۀ سلسلۀ موجودات را به سمتِ اصل خویش آرام می‌نماید.


❖➍❖ ذکر خدا : ➣●•

ذکر خدا، ظهورِ حضور مذکور است. ذاکر از اینکه خداوند در او حضور دارد، ذکر خدا میکند که در حدیث قدسی حضرت حقّ تعالی می‌فرماید؛ «أنا جلیس مَن ذکرني». تمام سلسلۀ موجودات چه بدانند و چه ندانند، در ذکر حقّ تعالی هستند که قرآن می‌فرماید:

💎【 وَ إِنْ مِنْ شَيْ‏ءٍ إِلاَّ يُسَبِّحُ بِحَمْدِهِ وَ لكِنْ لا تَفْقَهُونَ تَسْبيحَهُم‏】💎
و هيچ موجودى نيست مگر اين كه به ستايش او تسبيح مى‏گويد، ولى شما تسبيحشان را نمى‏فهميد.
(سورۀ اسراء، آیۀ۴۴)

ذکر جناب جابر در هنگام قدم زدن به سمتِ قبر مطهّر حضرت سیدالشهدا (ع) ، ظاهر کردنِ حضرت حقّ در تمام موجودات است.


❖➎❖ قدمهای آهسته به سمت مضجع مطهّر : ➣●•

"خطوه" آهسته قدم زدن است. قدم زدن، بجای با مَرکــَـب رفتن؛
🔸اوّلاً ، ادب است.
🔸ثانیاً ، نهایتِ شوق به مقصد است که به تدبیر برای تهیّه مرکـَب نمی آید.
🔸ثالثاً ، با قدم رفتن نسبت با مرکب رفتن، مربوط به روح است که در زیارت عاشورا می‌خوانیم "و ثبت لی «قدم» صدق عندک مع الحسین و اصحاب الحسین الذین بذلوا مهجهم دون الحسین علیه السلام".

پس قدم زدن جناب جابر، جبران و ثبوتِ اقدامِ تمام موجودات و واماندگان راه عشق است.

🔲
◼️

❖➏❖ مضجع مطهّر : ➣●•

در زیارت مفجعۀ حضرت سیدالشهدا (ع) می‌خوانیم:

🔅『 وَ فِي قُلُوبِ مَنْ وَالاهُ قَبْرُهُ السَّلَامُ عَلَيْكَ يَا غَرِيبَ الْأَوْطَان』🔅
و قبر شما (امام حسین ع) در قلوب کسانی است که ولایت شما را دارند. سلام بر تو این کسی که غریب وطنها هستی.

👈 که "اوطان" جمعِ وطن است. قبر حضرت سیدالشهدا در قلوب تمام محبّین است. از این رو به جمعِ محبّین، "غریب الاوطان" فرمودند و نه "غریب الوطن".
قبر در قبر، مقام وحدت است. و قبر در قلوب، مقام وحدت در کثرت است.
جناب جابر، که به قلب و دل، زائر الحسین (ع) بود، قبر در قلوب (وحدت در کثرت) را به اصلش (وحدت) بازگرداند.


❖➐❖ دست : ➣●•

(در مورد دست و انگشت و انگشتر در مقالاتِ علامات مومن مطالب مفصلی روزی شد که توفیق ارائه، رفیق نشد).
دست شخص، مدّ خودیّت شخص است. در قیامت که نامۀ اعمال به دستان داده میشود، صرفاً اینطور نیست که پرونده‌ای خارج از این شخص باشد و به دست راستش دهند و او از اصحاب یمین شود. و یا به دست چپش دهند و او از اصحاب شمال شود.
بلکه خودیّت او، مجسم به کتاب است و سرتاسر وجود اصحاب یمین، یمین است. و سرتاسر وجودِ اصحاب شمال، یسار است. از این رو حضرت خاتم الانبیاء (ص) می‌فرمایند:

🔶『 الْمُتَحَابُّونَ فِي اللَّهِ يَوْمَ الْقِيَامَةِ عَلَى أَرْضِ زَبَرْجَدَةٍ خَضْرَاءَ فِي ظِلِّ عَرْشِهِ‏ عَنْ يَمِينِهِ وَ كِلْتَا يَدَيْهِ يَمِينٌ‏』🔶
كسانى كه در راه خدا با همديگر دوستى كنند روز قيامت بر روى يک زمين از زبرجد سبز در سايه عرش خدا سمت راست آنانند، هر دو دست آن راست است.

(📚 الكافي، ط - الإسلامية، ج‏۲، ص: ۱۲۶)

بیعت کردن، با دست صورت می‌گیرد.
👏 مختصر عرض می‌کنم؛ بیعت، برگرداندنِ خویشتنِ خویش به اصلِ خویش است.

👏 دست گذاردنِ جناب جابر بر قبر مطهّر حضرت سیدالشهدا (ع) برگرداندنِ تمام در راه مانده‌ها به اصل و اساس خود، یعنی حضرات آل الله (ع) است. که در جامعۀ کبیره می‌خوانیم 🔻『 إِيَابُ‏ الْخَلْقِ‏ إِلَيْكُمْ‏ وَ حِسَابُهُمْ عَلَيْكُم』🔺. چرا که حضرت خاتم الانبیاء (ص) می‌فرمایند 🔻『 أنا من‏ اللّه‏ و الكلّ منّي』🔺 (من از خدا هستم و همه از من هستند. / 📚مشارق الانوار، ص: ۴۴) و امام محمد باقر (ع) می‌فرمایند ▪️『 كُلّ شيءٍ يرجع إلى أصله』▪️ یعنی هر چیزی به اصلش برمی‌گردد (📚بحار الأنوار ، ج۶۴، ص: ۱۰۶) و قرآن می‌فرماید 💎【كَما بَدَأَكُمْ تَعُودُونَ】💎(همان گونه كه شما را پديد آورد بر می‌گرديد/ سورۀ اعراف، آیۀ ۲۹).


❖➑❖ غش کردن : ➣●•

داستان مدهوش شدن حضرت موسی (ع) به محض تجلّی ربّ العالمین را به یاد بیاورید. در روایات آمده است که حضرت موسی (ع) به موت رسید و "مَن یمُت یرَنی".غش کردن در اینجا، موت است و فنا.
غش کردن جناب جابر موت تمامِ در راه مانده‌های محبّین است.
آنانکه در عاشورا در مصرع عشق، جان ندادند، به این صاعق شدن ، ان شاء الله واصلِ به عشّاق وادیِ حقیقت خواهند بود.


❖➒❖ آب پاشیدن : ➣●•

آب؛ ولایت است که حیات هر شیئی است که قرآن می‌فرماید 💎【 وَ جَعَلْنا مِنَ الْماءِ كُلَّ شَيْ‏ءٍ حَيٍّ 】💎 (هر چيزى را از آب، حیات دادیم / انبیاء ۳۰).
این آب پاشیدن، حیات و بقای بعد از فناست. که تمام محبّین در راه مانده به این آب پاشیدن، به عین فنای از خود، در بقای حضرت سیدالشهدا (ع) زنده و حیّ خواهند بود.


❖➓❖ سه بار بیانِ "یا حسین" : ➣●•

چون حیات بعد از موت حاصل شد، چشم به ولی نعمت و حقیقت عالم، آن مزور علی الاطلاق باز میشود. جناب جابر با این ۳ بار بیان "یا حسین" ، امام حسین (ع) را در ذات و صفت و فعل همه محبّین نمایان می‌نماید. و دنیا و برزخ و قیامت همۀ محبّین در راه مانده را با سه بار بیان "یا حسین" از باطن به ظاهر می‌آورد.


👈 ده مرحله برای عبد سالک کامل گشت و 💎【 تِلْكَ عَشَرَةٌ كامِلَة】💎 (بقره ۱۹۶) از حقیقتِ کمال، ترسیم شد.
به زیارتِ «جابرِ» اهلِ ولا در اربعین حقیقت، ان شاء الله همۀ طالبین در راه مانده، واصلین به محبوب خواهند بود.




🔻『 فَمَعَکُمْ مَعَکُمْ لامَعَ عَدُوِّکُمْ
❖صَلَواتُ اللهِ عَلَیْکُمْ
❖وَ على اَرْواحِکُمْ
❖وَ اَجْسادِکُمْ
❖وَ شاهِدِکُمْ
❖وَ غــاَّئِبِکُمْ
❖وَ ظاهِرِکُمْ
❖وَ باطِنِکُمْ
آمینَ رَبَّ الْعالَمینَ.』
🔺
(📚 قسمتی از زیارتنامۀ اربعین)







#یوم_الطفوف_سخن_نهم
#اربعین
#اربعین_قوس_صعود_عالم
🖊🦋 #احسان_الله_نیلفروش_زاده 🏴



‎‌‌‌‌‌‎──═༅࿇༅ 📖 ༅࿇༅═──
🆔 @ehsannil ✍🏻
↗️ t.me/ehsannil3 ➣ کانال معرفة الحقّ
↗️ t.me/ehsannil2 ➣ کانال اللطائف الإلهیّة
↗️ instagram.com/ehsan_nil 🦋
‎‌‌‌‌‌‎──═༅࿇༅ 📖 ༅࿇༅═──
.