روزنوشت‌های احسان محمدی
17K subscribers
3.58K photos
1.17K videos
61 files
369 links
🎓دکترای فرهنگ و ارتباطات
📡مشاور رسانه‌ای
📰روزنامه‌نگار
📺 کارشناس رادیو و تلویزیون

📚 کتاب‌ها‌: جنگ بود، مارکز در تاکسی، شیوه دلبری و متروآشوبی و گنجینه‌پنهان

🔰صفحه اینستاگرام: ehsanmohammadi94
🔰توئیتر: ehsanm92
Download Telegram
⛔️ ​​آذری جهرمی: بله، #تلگرام فیلتر می‌شود

🔹 وزیر ارتباطات و فناوری گفت: « وقتی گروه‌های #سیاسی و افراد صاحب نظر در کشور اظهار نظر می‌کنند یعنی این که در مراجع سیاستگذار و تصمیم گیر کشور این مباحث مطرح است یعنی نمود مطالب جلسات در مظان افکار عمومی قرار می‌گیرد. این مسائل وجود دارد. اما خب باید طی یک جمع بندی باید به یک روال قانونی تبدیل شود.»

◀️ ترجمه: زور زیاد است!
توصیه اخلاقی: وقتی قرار است هیچ کاره باشید، هیچ پستی را نپذیرید حتی اگر وزارت باشد!
↙️ این روال قانونی تان ما را کُشته!

🔺 حرف مفت و زیادی ما عوام الناس: کاش این اراده ای که صرف فیلتر کردن تلگرام کرده اید صرف مبارزه با #گرانی،با #فقر، با #بیکاری، با #ناامیدی و #دلسردی جوانان و ... می کردید.
🖋 @ehsanmohammadi95
❇️ کار دشوار خوب بودن در روزهای ناخوب!

✍️ #احسان_محمدی

🔰 دانشجوی #افغان خوش ذوقی داریم که هر وقت فرصت داشته باشیم با هم گپ می زنیم. گاهی اوقات انگار سفر در زمان است. آدم را یاد «بوی جوی مولیان و یاد یار مهربان آید همی» می اندازد. چند روز پیش در مورد واژه هایی حرف زدیم که تکرارشان هم تلخی می آورد. مثل #بیمارستان. گفت ما می گوییم #شفاخانه، یا به جای #صعب_العبور از #دشوار_گذر استفاده می کنیم.

🔰 می گفت حتی بعضی به جای #سقف می گویند #آسمانخانه یا #چشمدید را به معنای «چیزی که شما دیده اید و تجربه کرده اید» به کار می برند. یا جایی خواندم که در افغانستان به زن #باردار می گویند: #امیدوار!. ترکیب های دلنشین و دوست داشتنی.

🔰 کلمه ها از گلوله ها زخم های عمیق تری بر جا می گذارند. زخم #گلوله خوب می شود اما گاهی جای بعضی زخم های زبان همیشه تازه می ماند. ترازویی برای وزن کردن بار منفی و مثبت واژه ها نیست. اینکه وقتی به یک نفر می گوییم #بدبخت ، نمی شود فهمید که چند کیلو بار روی شانه هایش می گذاریم که قامتش شکسته می شود.

🔰این روزها عادت مان شده که مدام خبرهای بد به هم بدهیم. از #فقر و #بیکاری و #گرانی و #قتل و #تجاوز و #اسیدپاشی و ... شده ایم قاصد خبرهای همه تلخ است. مثل بادام فروشی که همه بادام هایش مزه زهر گرفته اند.کار دشوار خوب بودن در روزهای ناخوب!

🔰 برخی اهل رسانه می گویند «خبر» خبر است و بد و خوب ندارد. ذات خبر هیجان است و استرس. اینکه حال شما را خوب کند یا بد به شما بستگی دارد. گران شدن #دلار برای دلال جماعت خبری شیرین تر از شهد بود اما برای کسی که بیمار بود و باید داروهای خاص می خرید تلخ و گزنده ....

🔰در این مورد وحدت نظری وجود ندارد. حتی تلاش هایی برای تولید خبر مثبت و خوب و راه اندازی سایت و #خبرگزاری انجام شد اما آیا می شود خبر خوب ساخت؟ خبر ساختنی است یا مثل عشق آمدنی؟

🔰چند وقتی شروع کردم به نوشتن اتفاقات کوچک اما خوشایند زندگی. اسمش را گذاشتم اتفاق خوب روز. چیزهایی که می دیدم را آخر شب می نوشتم. مثل اینها:

◀️ رفتم دنبال یک گواهی پزشکی. #منشی مطب تلخی نکرد، قیافه نگرفت، از خود دکتر بیشتر کلاس نگذاشت، آمرانه برخورد نکرد. به جایش لبخند زد و با آرامش کارم را راه انداخت.

◀️ ایستگاه #مترو تئاتر شهر برای خودش کشوری است. بساط دستفروش‌ها. یکشنبه نزدیک 10 شب زنی داشت از توی بساط کوچک خوراکی‌اش چیزهایی می‌ریخت توی کیسۀ پیرمردی که معلوم بود سخت نیازمند است. اینکه زن باشی و تا نیمه شب در این شهر شلوغ کار کنی و بخشندگی یادت نرود فوق العاده است.

◀️ حوالی #سهروردی از کارگرهای قالیشویی که پشت یک نیسان داشتند غذا می‌خوردند آدرس پرسیدم. راه‌نمایی کردند. یکی از آنها تعارف کرد بفرما ناهار! تشکر کردم. گفت حالا که تا اینجا اومدی سر سفره، دست ما رو رد نکن! سیبی از وسط نصف کرد و داد.

◀️توی تاکسی پسر جوانی بود که داشت می رفت پادگان جوادی نیا در #آبیک. اولین روز خدمت سربازی. مرد میان‌سالی کنارش نشسته بود. و تمام مدت روحیه می داد که این پادگان هتل است و نگران خدمت نباش و زود می گذره و ... گاهی با چند کلمه می‌توانیم به یک نفر امید بدهیم.

◀️ صبح سر راهم مردی با موهای سفید داشت با لوله پولیکایی بلند #قندیل‌های کنار یک سقف را پائین می‌ریخت. من که رسیدم ایستاد. لبخند زد. لبخند زدم. گفتم خدا قوت! گفت قندیل ها خطرناکن! ممکنه ناغافل بیفتن روی سرّ یه رهگذار. من بیکار بودم توی خونه گفتم یه کاری بکنم...

🔰هرگز باورم نمی‌شد همین روزمرگی های کوچک تاثیرگذار باشد. ده‌ها و صدها پیام گرفتم از خوانندگان که می‌گفتند همین نکته‌ها باعث شده در طول روز دنبال اتفاق‌های کوچک زندگی بگردند و آخر شب سرک بکشند به صفحۀ من تا ببیند اتفاق خوب روز چه بوده. مثل یک نیاز.

🔰 خودم هم بیشتر از قبل عادت کردم به #خوب_دیدن . گاهی فکر می‌کنم مقابل چشم‌مان آینۀ کبودی گذاشته‌ایم که مدام سیاهی‌ها و تاریکی‌ها و تلخی‌ها را می‌بیند. قبول دارم که روزگار تلخی است اما تمرین کنیم به خوب دیدن. حتی در حد همین اتفاق‌های کوچک که اتفاقاً مرهم‌های بزرگی هستند در روزگاری که زخم می‌زند. وقتی کسی به دادمان نمی‌رسد، #خودمان_به_خودمان_کمک_کنیم!/عصرایران
🖋 @ehsanmohammadi95
Forwarded from اتچ بات
⛔️ لابلای اخبار بد و ناامیدکننده اقتصادی و رفتارهای کودکانه سیاسیون هنوز هم انسانیت زنده است‌.

🌱داستان ختال

دکتر خشایار طحانی

👶 #ختال نوزاد سه ماه ریگانی (از توابع کرمان) با یک بیماری نادر کلیوی به دنیا آمد که کلیه علاوه بر نداشتن شکل طبیعی، عملا" فاقد حالب(لوله انتقال ادرار از کلیه به مثانه)بود.

👶 نوزاد در این سه ماه دچار دردهای مداوم شکمی بود و گريه امان خوابيدن به نوزاد نمي داد. هیدرونفروز (پس زدن ادرار به داخل کلیه) شدید در کلیه چپ نوزادبه سرعت در حال پیشرفت به سمت نارسایی کلیه بود.

👶 از طرفی بعلت وضعیت نادر کلیه نوزاد، جراحی او در کرمان ممکن نبود و تشخيص انجام جراحى فورى در شيراز يا تهران بود، ولى #فقر خانواده چنان بود که از پس هزينه اياب و ذهاب خود برنمي آمدند چه برسد به هزينه سنگين عمل!

👶 ختال به كمك دوستانى سبزتر از برگ درخت به تهران منتقل شد محل اسكان برايشان فراهم شد و توسط دكتر #ملائيان در بيمارستان كودكان #بهرامى بدون دريافت يك ريال دستمزد تحت عمل جراحى قرار گرفت.

👶 البته جراحى دوم و تكميلى شش ماه بعد انجام مي شود كه انجام آن را هم خود دكتر برعهده گرفتند.

اكنون با جراحى انجام شده ختال كوچك بعد از سه ماه خوابى آرام دارد....

🔰 #خودمان_به_فکر_خودمان_باشیم
🖋 @ehsanmohammadi95
🔥 خودش را آتش زد، مُرد! به همین راحتی؟!

✍️ #احسان_محمدی

▪️ خالی شدن واژه ها از معنی، ترسناک است. مثل عادی شدن خبر #مرگ آدم ها، مثل خو کردن به #فقر، مثل تن دادن به #ظلم، مثل عادی شدن بر باد رفتن #امید آدم ها، مثل به حاشیه رانده شدن#پاکدستی، مثل سرزنش شدن «وفاداری به وطن» و ...

▪️خبرگزاری ها نوشتند «فردی که مقابل شهرداری تهران #خودسوزی کرده بود 4 صبح امروز به دلیل ایست قلبی فوت کرد». همین؟! انگار نوشته باشند که مردی حین رد شدن از خیابان تصادف کرد، انگار خوانده باشیم که پای زنی در زمستان پیچ خورد، شکست! ... همین!

▪️هفته پیش این مرد درحالی‌که فرزند، همسر و برادرش نیز همراهش بودند، خودش را جلوی شهرداری تهران به آتش کشید. گفته شد او دو باب مغازه داشته و در اعتراض به جریمه های شهرداری دست به این اقدام زده است.

بهمن ۱۳۸۷ رسانه ها خبر دادند که یک جانباز جلوی مجلس شورای اسلامی دست به خودسوزی زده است. اتفاق تلخی که خیلی ها را دل آزرده کرد. اما آقای #لاریجانی رئیس مجلس با لحن مطمئنی اعلام کرد که جانباز نبود، معتاد بود!

▪️ همان روز در نشریه ای نوشتم: چه فرقی می کند؟ جانباز نبوده اما «انسان و هموطن» که بوده! چرا به جای حرف زدن در مورد هویت اش، نمی گویید چه شده که یک انسان به چنان درجه ای از خشم و ناامیدی رسیده که خودسوزی را به عنوان آخرین راه انتخاب کرده است؟.. پاسخ؟ هیچ!

▪️ در اعتراضات دی ماه 96 هم بیش از 20 نفر کشته شدند. فارغ از اینکه آنها را شورشی، فریب خورده، معترض، قهرمان سلحشور یا حتی با لحن خطای آن نماینده مجلس لاابالی بدانیم در گام نخست «انسان و هم وطن» بودند.

زاده و بالیده در این سرزمین. می خواستند زندگی کنند، کنار خانواده شان، بچه هایشان را بزرگ کنند و از سر شکم سیری و خوشی به خیابان نیامده بودند. حتی اگر خطا کرده بودند گلوله تاوان سنگینی بود. مرگ کف خیابان آن هم وقتی هنوز می شد زندگی کرد پایان تلخی بود.

▪️خاک این سرزمین، تشنه #باران است نه #خون! فرقی نمی کند از کدام سو خونی بریزد، خون هم وطن است، خون هم خانه است، خون همسایه است، خون انسان است...

▪️این سرزمین تشنه خون تازه نیست. تا پیش از این اگر دعا می کردیم که خون تازه نریزد روی پیاده روهای فقیر، روی آسفالت های دودگرفته، حالا خبر خودسوزی ها تن آدم را می لرزاند. اولین بار نیست، اما خدا کند که آخرین بار باشد.

▪️خودسوزی به هر دلیلی که صورت بگیرد، دهشتناک است. تصور لحظه ای که آتش، گوشت تن یک انسان را می بلعد و آن بوی تهوع آور در آسمان پراکنده می شود و ... نه هیچ انسانی سزاوار چنین سرنوشتی نیست.

▪️باید وقتی این واژه را می شنویم تن مان بلرزد. وحشت کنیم، دنبال توجیه اش نباشیم. هر کس هستیم و هر عنوانی که داریم نباید بگوییم حق داشت، نباید بگوییم به من چه؟ نباید بگوییم وقتی تن نداد به #قانون حقش بود...

▪️دعا کنیم همه سالم به خانه برگردند. ما اندازه کافی در همه این سال ها عزیز از دست داده ایم. سیاه پوشیده ایم...

▪️نگذاریم کلمه ها از معنی خالی شوند. اجازه ندهیم خبر خودسوزی یک هم وطن- حتی اگر قانون شکسته بود- تا این اندازه عادی و معمولی شود. یک انسان بود...
#عصرایران
🖋 @ehsanmohammadi95
🔟 توئیت

✍️ احسان محمدی

1️⃣ منفعت در سکوت است وگرنه هر روز عاشورا و هر جا کربلاست.

2️⃣ همیشه موفقیت‌ها نتیجه تلاش و استعداد خود ماست، شکست‌ها محصول توطئه بدخواهان!

3️⃣ آنچه زنان در ایران انجام می‌دهند یک #انقلاب_اجتماعی است. مادران جوان مثل نسل‌های قبل نیستند که اطاعت محض را برای دختر ارزش بدانند، آنها دخترانشان را به مطالبه‌گری حقوق زنان تشویق می‌کنند.

4️⃣ بترسید از خالی شدن واژه‌ها از معنی. مثل عادی شدن خبر #خودسوزی آدم‌ها، مثل خو‌ کردن به #فقر، مثل تن‌دادن به #ظلم، مثل عادی‌شدنِ بر باد رفتن #امید آدم‌ها، مثل به حاشیه رانده شدن#پاکدستی و شرف، مثل سرزنش شدن به خاطر «وفاداری به وطن» و ...

5️⃣ یاران #یزید در فُرات غسل می‌کردند تا کُشتن حسین(ع) ثواب بیشتری داشته باشد. درست مثل سلاخی #داعش با پرچم و نام الله.
از #محرم بیاموزیم فریب #تزویر را نخوریم چرا که ممکن است آنکه ریش انبوه‌تر، زانو و پیشانی پرپینه‌تر و ادعای خداپرستی‌ بیشتری دارد اتفاقاً دشمن‌ترین، دشمن خدا باشد.

6️⃣ مسابقه عجیبی برای خودتحقیری ملی بین همه ما شکل گرفته. اینکه مدام این سرزمین را با واژه‌هایی مثل خراب‌شده، دزدخونه، جهنمی و ... خطاب کنیم.
دلیلش هرچه هست خود ما چی و کی هستیم؟ فرشته پاکدامن و دانای خردمند یا بخشی از این نابسامانی؟

7️⃣ نزدیک عید بعضی خانما موهاشون رو زرد میکنن، هر چی زردتر، عیدتر!
حالا هم احساس بدبختی مُده، هر چی احساس بدبختی بیشتر، مُدتر، روشنفکرتر، بهتر!

8️⃣ بعضی نماینده‌های مجلس در این ماه‌های باقیمانده دست به کارهای عجیب می‌زنند. دستگاه MRI را به سبک عروس‌کشی به حوزه انتخابیه می‌برند، ما می‌خندیم، آنها کماکان رای می‌آورند و برای مملکت قانون می‌نویسند.

9️⃣ کسی که زباله‌هایش را در کوچه و خیابان و طبیعت رها می‌کند، کشورش را یک سطل زباله تصور می‌کند.

🔟 غلبه اندک‌اندک قیمه بر قیام، پوسته بر هسته، فرم بر محتوا، شور بر شعور، مداح بر سخنران ... شاید به نظر ادعاهای بزرگی بیایند اما دوستانی که دین را به عنوان یک دغدغه جدی دنبال می‌کنند، این نشانه‌ها را در مراسم #محرم جدی بگیرند.

🔰 نشانی توئیتر @ehsanm92
🖋 @ehsanmohammadi95