روزنوشت‌های احسان محمدی
17.5K subscribers
3.58K photos
1.17K videos
61 files
367 links
🎓دکترای فرهنگ و ارتباطات
📡مشاور رسانه‌ای
📰روزنامه‌نگار
📺 کارشناس رادیو و تلویزیون

📚 کتاب‌ها‌: جنگ بود، مارکز در تاکسی، شیوه دلبری و متروآشوبی و گنجینه‌پنهان

🔰صفحه اینستاگرام: ehsanmohammadi94
🔰توئیتر: ehsanm92
Download Telegram
⛔️ فاصله کوتاه عشق و نفرت؛ از #رامبد‌_جوان تا #سعید_معروف!

✍️ احسان محمدی

⬅️ لابلای انبوه صفت‌های خوب ما ایرانیان، صفت نه چندان خوشایند «افراط و تفریط» را هم باید جا داد. اینکه انگار سخت‌ترین کار دنیا برایمان حفظ «تعادل» است. تعادل در پندار، تعادل در گفتار، تعادل در کردار. این ذهن صفر و صد به شدت دارد به زیست‌ اجتماعی‌مان صدمه می‌زند.

⬅️ از #ارومیه محل برگزاری هفته سوم لیگ ملت‌ها خبر می‌رسد که سعید معروف و چند بازیکن تیم‌ملی والیبال ایران میان ازدحام جمعیتی که برای عکس و امضا گرفتن به طرف آنها یورش برده بودند مصدوم شدند.

چیزی شبیه اینکه در #مانور کُشته و اسیر و زخمی بدهیم یا از دشمن فرضی شکست بخوریم!

⬅️ البته گمانم این است که مصدومیت به آن صورت که در ذهن ماست رخ نداده و ستاره‌های ما به بازی می‌رسند اما همین هم آزاردهنده است. اینکه قادر به مدیریت این فضا نیستیم و میزبانی فقط انبوه تماشاگر و کباب و جوجه و هدیه دادن قالیچه و گلدان نیست.

⬅️ احتمالاً کسانی می‌گویند در همه جای جهان مشابه این اتفاقات برای ستاره‌ها می‌افتد و نمی‌توان شیفتگان آنها را مهار کرد اما به این بهانه یاد ماجرای رژه #المپیک_ریو افتادم. سال 2016. سعید معروف و یکی دو بازیکن تیم ملی والیبال در اعتراض به لباس های کاروان اعزامی در هتل ماندند و به مراسم رژه افتتاحیه نرفتند.

⬅️ موجی از حمله به سوی او شکل گرفت. اینکه کاروان را به #سخره گرفته است، باید به ایران بازگردانده شود، کاپیتان مغروری است که خودش را از ایران بزرگتر می‌داند، به مردم و پرچم کشور توهین کرده و ...

⬅️ شبکه‌های مجازی پر شد از تندترین نقدها و واژه‌ها. در کسری از ساعت از عرش به فرش رسید... کسی حتی حوضله شنیدن دفاعیه‌اش را نداشت. حمله بود و پرخاش و تندزبانی و توهین و ... و حالا حمله است برای عکس یادگاری! با همان سعید معروف!

⬅️ این چند روز فقط نقدهای پیرامون اقدام #رامبد_جوان و #نگار_جواهریان برای به دنیا آوردن فرزندشان در کانادا را می‌خوانم. دل و دماغی برای ورود به ماجرا ندارم.

موافقین و مخالفین دو آتشه، چنان حمله می‌کنند که انگار حیثیتی‌ترین موضوع قرن است و اگر گامی کوتاه بیایند احتمالاً کره زمین متلاشی می‌شود! می‌فهمم دلشان از چه پر است.

⬅️ کار آنقدر بالا گرفته که احتمالاً برخی به کمتر از دستگیری و محاکمه رامبدجوان راضی نیستند. همان رامید جوانی که با خنداونه‌اش در پایان شب، حال بسیاری از ایرانیان را بهتر کرد. کمک کرد استرس و تلخی یک روز کشدار و کم حاصل را فراموش کنند، در سرزمینی که خندیدن آسان نیست، لبخند بخشید.

با #جناب_خان دل هزاران نفر را شاد کرد، بسیاری را مورد حمایت قرار داد از بچه‌های معلول تا کودکان کار، از زنان بی‌سرپرست تا کارتن خواب‌هایی که ...

⬅️ تبدیلش کردن به فرشته آسمان نجات‌بخش، نماد دلسوزی و دل‌نگرانی برای مردم، مردی که یک تنه می‌کوشد کاستی مسئولان را جبران کند، با حضورش #نمایشگاه_کتاب را چنان به هم ریخت و علاقمندان آنچنان هجوم آوردند که تحت تدابیر شدید امنیتی حتی داخل فضایی شبیه پشه‌بند قرار گرفت و ...

⬅️ حالا رامبد جوان در قامت یک خیانتکار ملی در فضای مجازی دارد محاکمه می‌شود. فرزند به دنیا نیامده‌اش چنان مورد خشم جماعتی قرار گرفته که اگر ماجرا را می‌فهمید احتمالاً ترجیح می‌داد به این دنیا نیاید.

دلیل خشم را می‌فهمم. اسمش را می‌شود #زیست_ریاکارانه گذاشت. اینکه رامبد جلوی دوربین «ایران، ایران» می‌‌کند و بعد تلاش می‌کند بچه‌اش را کانادا به دنیا بیاورد و ...

⬅️ به جای سعید معروف و رامبد جوان می‌شود دهها و صدها اسم دیگر را گذاشت. این درجه از سرعت در تغییر موضع خطرناک است. تفاوتی با آنها ندارد که امروز عاشق یکی هستند و برایش می‌میرند و فردا به صورتش #اسید می‌پاشند تا هستی‌اش را بکُشند.

این حرف‌ها با «نقد» تفاوت دارد. کافیست سری به فضای مجازی که ما آدم‌های واقعی در آن زیست می‌کنیم بزنید، باورکردنی نیست این همه تقلا و لذت برای انتقام‌گیری و تکه‌تکه کردن رامبد جوان...

⬅️ تکرار می‌کنم که موضوع دفاع از تصمیم او نیست، موضوع این تب کردن‌ها و سرد کردن‌های ماست. از سیاست تا ورزش، از هنر تا دانش. از تبدیل یک نفر به پرفسور و بعد لذت بردن از تحقیرش که بی‌سواد است، از انداختن #شفر به آسمان تا تبدیلش به دلال و ... کمی عمیق‌تر نفس بکشیم. بازتولید این گفتمان چه سودی دارد؟ این عشق و نفرت نیازی به تعادل ندارد؟
#عصرایران
🖋 @ehsanmohammadi95
◾️وقتی #علیرضا_حیدری برای خودش قبر خرید!

احسان محمدی

👊 سخنرانی‌ها و کتاب‌های روان‌شناسی و موفقیت پر از جمله‌هایی شبیه این است:

- تسلیم نشو!
- هرگز ناامید نشو!
- با مشکلات بجنگ و کم نیاور!
- یا راهی باید یافت یا راهی باید ساخت!

◾️اما زور زندگی زیاد است. گاهی چنان آدم را مچاله می‌کند که فولاد هم باشی، موریانه ناامیدی درونت لانه می‌کند.

🤼‍♂ علیرضا حیدری یکی از نام‌های ماندگار در تاریخ کشتی ایران است. جوانی سختی کشیده و برآمده از خانواده‌ای که سایه پدر بالای سر آن نبود، خودش را به دندان کشید و به یک شمایل تبدیل شد.

🤼‍♂ اندام ورزیده و تراشیده‌اش چنان چشم‌نواز بود که هر پسری آرزو می‌کرد یک روز پا جای پای او بگذارد. نمی‌ترسید، ماجراجویانه کشتی می‌گرفت، پر از خلاقیت و تکنیک بود و یکی دو بغل مدال گرفت. از آسیایی و جهانی گرفته تا المپیک.

🤼‍♂ اما او هم در اوج شهرت و تحسین‌شدن به یک‌باره احساس کرد به پایان راه رسیده. خالی از امید شد.

📘 خودش در کتاب زندگی‌نامه‌اش با عنوان #دست‌نیافتنی می‌گوید: «در بهشت‌معصومه برای خودم قبر خریدم. علیرضا حیدری که یک سال‌و‌نیم پیش در سیدنی مُرده بود. حالا قبر هم در بهشت‌معصومه قم داشت. ..

از همان سیدنی این افسردگی و سقوط شروع شده بود؛ یا حتی کمی قبل از آن. این خالی بودن از انرژی و انگیزه. حتی به کشتی هم شک کرده بودم. «واقعاً کشتی می‌گیری که چی؟» «مگه قرا نیست بمیری؟ حالا یه مدال کمتر یا بیشتر. کی اهمیت میده؟» اینها فقط فکر نبود. احساسی بود که در بند بند بدنم راه یافته بود.

مدتی به فکر رفته بودم راهی پیدا کنم و همه چیز را به نام خواهرم بزنم. بعد ماشینی گیر بیاورم و جایی در جاده کرج از پلی پایین بیفتم. اتفاق بود، برای هرکسی می‌توانست پیش بیاید. کسی شک نمی‌کرد. یا حداقل اینطور فکر می‌کردم. فکر می‌کردم آینده سیاه است. دلم نمی‌خواست در این سیاهی پیر شوم و بی سر و صدا بمیرم...

یک شب بالای سر قبر رفتم. در یک قبرستان بزرگ. تصورش را بکنید. نشستم سر قبر خالی خودم و به خاکی که رویش بود خیره شدم. اگر از پل پایین می‌افتادم ممکن بود حتی جنازه‌ام هم به اینجا نرسد. گریه کردم. دعا خواندم. گاهی برای قبرهای دیگر خیرات می‌دادم. فکر کردم کسی پیدا می‌شود برای قبر من خیرات بدهد؟» (دست‌نیافتنی/ علیرضا حیدری، طاها صفری/ نشر گلگشت/ صفحه 182)

◾️تصورش هم تکان‌دهنده است. همان روزهایی که ما پوسترهای او را به دیوار می‌زدیم، ناامیدی چنان ستاره تیم ملی کشتی را روی پل برده بود که بالای قبر خالی خودش گریه می‌کرد. اما او مثل همیشه جان‌سخت بود. خودش را نجات داد و در #المپیک_آتن نه تنها به مدال دست یافت بلکه گربه سیاه خودش #الدار_کورتانیدزه را هم شکست داد.

📘 کتاب پر از نکات جالب و خواندنی است. از تجربه‌های شیرین روی سکو رفتن تا روزهای تلخ و کُشنده قهرمان. مردی که بعدها معدن‌دار نمونه کشور هم شد اما قبل از این اتفاق، زیر بار فشار کاری که در آن تخصص نداشت باز تا مرز متلاشی‌شدن رفت. اما تسلیم نشد.

ناامیدی سراغ همه می‌آید. دیر یا زود. حتی اگر ستاره باشی. این امر را به عنوان اتفاقی طبیعی بپذیریم اما خطر آنجاست که در آنجا توقف کنیم و خیال برمان دارد که هیچ در و دریچه و روزنی نیست.

اگر گاهی ناامید می‌شوید، کم می‌آورید و نای بلند شدن ندارید، خودتان را سرزنش نکنید. انسان هستید. نفسی تازه کنید و دوباره بلند شوید... فقط بلند شوید.
#عصرایران
🖋 @ehsanmohammadi95
🔟 توئیت

✍️ احسان محمدی

1️⃣ اینکه در دوران دوستی نقطه ضعف‌های یک نفر رو پیدا کنی و وقت دشمنی از همونجا بهش ضربه بزنی، زرنگی نیست، اثبات لجن بودنه.

2️⃣ به جای تقلا و صرف انرژی برای اثبات ترسو بودن دیگران، خودمان با نام، عکس و هویت واقعی، «شجاعت» به خرج بدهیم. آن‌ها متوجه بزدل بودن‌شان می‌شوند.

3️⃣ چهار کار بیهوده:
1- «شکر در زیر آب پنهان کردن»
2- «باد به چنگ پیمانه کردن»
3- «آب به غربال پیمودن»
4- نصیحت مدیران با نوشتن!

4️⃣ دو بهانه شیک مدیریتی برای انجام ندادن کار:
1- فقدان سند بالادستی
2- نبود سازوکار مناسب

5️⃣ هیچ‌کس از آخرین دیدار، بوسه، آغوش، آخرین چیزی که می‌خوانیم، می‌نویسیم، آخرین غذایی که می‌پزیم، آخرین پولی که خرج می‌کنیم، آخرین عکسی که در اینستاگرام به اشتراک می‌گذاریم، آخرین دلی که می‌شکنیم، آخرین دل‌تنگی که پنهان می‌کنیم خبر ندارد.
دنیا همیشه روی هوا بود، با #کرونا بیشتر!

6️⃣ گرگِ حُب و بغضِ درون آدم، از سگ سیاه افسردگی خطرناکتره. رام کردن این جانور که درون برخی از ما اهل #رسانه زندگی می‌کنه کار خیلی سختیه.

7️⃣ هر پیروزی و مدالی در تاریخ به نام #ایران ثبت می‌شود. فقط ایران.
لذت ببریم از این شادی‌های #المپیک. وقت برای گلاویز شدن با هم بسیار است!

8️⃣ایران و آمریکا #المپیک 1980شوروی را تحریم کردند. دلیل؟ تجاوز نظامی شوروی به افغانستان.
افغان‌ها هم در طول جنگ ما علیه عراق در تهیه مهمات کمک‌مان کردند.
41 سال بعد ما و افغانستان و عراق و روسیه حسابی رفیقیم.
دنیا جای عجیبیه!

9️⃣ «گر تو بهتر می‌زنی، بستان بزن!»
پاسخ ۸۰۰ سال پیشِ #مولوی به منتقدان بالفطره و غُرزنان حرفه‌ای!

🔟 با وجود گسترش شبکه‌های اجتماعی و وفور اخبار:

۱- بسیاری از مردم خبر نداشتند #خوزستان سالهاست با بحران آب مواجه است. حتی آب آشامیدنی.
۲- بسیاری از مردم با حُسن نیت فکر کردند مشکل خوزستان با ارسال آب‌معدنی حل می‌شود.
شبکه‌های اجتماعی بیشتر اوقات اطلاعات ما را زیاد می‌کنند نه دانش.
🔰 نشانی توئیتر @ehsanm92
🖋 @ehsanmohammadi95