روزنوشت‌های احسان محمدی
17K subscribers
3.58K photos
1.17K videos
61 files
369 links
🎓دکترای فرهنگ و ارتباطات
📡مشاور رسانه‌ای
📰روزنامه‌نگار
📺 کارشناس رادیو و تلویزیون

📚 کتاب‌ها‌: جنگ بود، مارکز در تاکسی، شیوه دلبری و متروآشوبی و گنجینه‌پنهان

🔰صفحه اینستاگرام: ehsanmohammadi94
🔰توئیتر: ehsanm92
Download Telegram
Forwarded from اتچ بات
💪 پهلوان ِ پیاده رو!

احسان محمدی

🔹دو روز پیش حوالی ظهر من یک #پهلوان دیدم. پهلوان واقعی. نه پهلوان حلبی و زورکی و آمپولی و قرصکی!
لاغر اندام بود. شاید شانزده ساله. با سبیل های تازه جوانه زده، موهای چرب چند روز حمام نرفته، گاری دستی که طالبی یا گرمک بارش بود را هُل می داد و ..برایتان می نویسم.

💪 خیلی وقت است مفهوم "پهلوان" دستمالی شده. بیشتر آنها که مدالی در کُشتی یا وزنه برداری می گیرند و به ضرب و زور رسانه ها به عنوان "پهلوان" به خورد مردم داده می شوند ممکن است "پهلوون" باشند اما "پهلوان" برای من تعریف دیگری دارد.

⚽️ در #اردبیل از مغازه دارهایی که پوستر علی دایی را چسبانده بودند به دیوارهایشان می پرسیدم چرا رضازاده نه؟

🏋 رضازاده دو مدال طلای المپیک و چهارمدال جهانی دارد، سالها قویترین مرد جهان بوده و "ابالفضل" گویان وزنه ها را بالای سر می بُرد. نامی که در اردبیل سخت پرستیده می شود و رضازاده اتفاقا" در مراسمات مذهبی برخلاف دایی که بنزسوار می شود و مناسبات اقتصادی اش را پنهان نمی کند، پرچم به دوش می گیرد و عزاداری می کند. چرا عکسش این همه کم بود، نبود یا من ندیدم؟

👴 پیرمردی که حلوا سیاه (سوغات اردبیل) میفروخت به تُرکی و فارسی دست و پا شکسته در جوابم گفت که علی دایی کنار مردمه، خودشو گُم نکرده،علی دایی پهلوانه.

📝 لابد در او چیزی می بینند که رضازاده ندارد. خیلی دوست دارم بیلان کاری اش در شورای شهر تهران منتشر شود، پیشنهادات، نظرات، ایده ها و حتی متن سخنرانی هایش تا بدانیم واقعا" در شورای شهر پایتخت چهارسال چکار کرد؟

💪 پهلوان من اما نه علی دایی است و نه حسین رضازاده. همان پسرک است که اول نوشتم. تی شرت سیاهی تنش بود. توی پیاده رو یک طالبی را گذاشت توی مشما و داد به زنی که کنار دختر کوچکش نشسته بود روی پله مَرمَرین یک بانک. از آنها که چادرشان زیر آفتاب سوخته و برق می زند، صورت گرد و دست های چاقی دارند و با بچه هایشان گدایی می کنند.

🔹زن اول نگرفت. شاید فکر کرد که باید پولش را بدهد، پسر اصرار کرد. داشتم نگاهشان می کردم. رفتار پسر در روزگار #ژن_خوب و هر کس بیشتر بدزده، زرنگتره و بزن در رو، برایم زیباتر از تابلوی مونالیزا بود، باشکوه تر از معجزه پیامبرانی که آنها را ندیده ام.

اینکه خودش میوه فروش دوره گرد بود و این همه طبع بلندی داشت، اینکه با زن نه مثل یک بیچاره و مستحق که مثل یک مُشتری پولدار برخورد کرد و طالبی را برایش توی کیسه گذاشت...

🙏 شاید اگر پدرم همراهم نبود همانجا گریه می کردم. چند قدم دور شدم، برگشتم. به او گفتم که کارش چقدر خوب بوده. لبخند زد. لبخند زدم. کاش بغلش می کردم، کاش پهلوانم را می بوسیدم.
📸عکس تزیینی است.
🖋 @ehsanmohammadi95