روزنوشت‌های احسان محمدی
17K subscribers
3.58K photos
1.17K videos
61 files
369 links
🎓دکترای فرهنگ و ارتباطات
📡مشاور رسانه‌ای
📰روزنامه‌نگار
📺 کارشناس رادیو و تلویزیون

📚 کتاب‌ها‌: جنگ بود، مارکز در تاکسی، شیوه دلبری و متروآشوبی و گنجینه‌پنهان

🔰صفحه اینستاگرام: ehsanmohammadi94
🔰توئیتر: ehsanm92
Download Telegram
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
⛔️ لیستی از ممنوعه‌های باورنکردنی در این سرزمین که کسانی برایشان جان و آبرو به مخاطره انداختند!/زمستان ۹۷

⛔️ ورود زنان به ورزشگاه‌ها نه بزرگترین آرزو و حق آنان است و نه مشکل درجه‌یک‌شان. زنان این سرزمین مشکلات زیادی دارند. (البته هستند خانم‌هایی که خرم و خوش زندگی می‌کنند و به هر زن پیشرویی می‌گویند خیره‌سر چشم سفید!).

⛔️ اما ممنوعیت‌هایی از این دست که خیلی زود هم توسط مردم برچیده خواهند شد دیدید چه هزینه‌ای به جا گذاشت؟ چه حجمی از بی‌اعتمادی ملی خلق کرد؟ چه زخمی روی دل یک خانواده گذاشت؟ چه آبرویی از کشور را بر باد داد؟

⛔️حضرات! مرغی که از بام مردم پریده، ایمان نیست، #اعتماد است. این مرغ با دستور و با تهدید برنمی‌گردد.

🔰 دل این مردم ِ با تمام مصیبت‌ها صبور را بیشتر از این نشکنید. درمان اگر بلد نیستید، درد تازه خلق نکنید. همین!
#احسان_محمدی
#بشیر_حسینی
#نقد_و_اندیشه
🖋 @ehsanmohammadi95
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
🎞 به مناسبت روز ملی سینما
🎵ترانه ای از علی عظیمی
تقدیم به همه عاشقان ایران و سینما
🖋 @ehsanmohammadi95
⛔️ عذر «بیخودی‌المُلک‌»های وطنی را بخواهید

✍️ احسان محمدی

🎞قریب به 10 سال پیش #مهران_مدیری سریالی ساخت به نام #قهوه_تلخ. یک مجموعه طنز تاریخی که به جای پخش از تلویزیون به صورت سی‌دی خانگی پخش شد و بسیار مورد استقبال قرار گرفت.

🎞 خشایار الوند و امیرمهدی ژوله نویسندگان این مجموعه دست به خلق کاراکترهای جذاب با نام‌های طنزی زدند. از آن جمله دامبول السلطنه (ملیجک دربار، کارمند اداره شعر و طرب همایونی)، شکوفه (جلاد دربار)، مخبرالدوله سر سعدی(خبرچین دربار)، گنجشک خان دیلمی (تاریخ نگار) و ...

در این میان جوانی لاغر‌اندام به نام #بیخودی‌الملک_دیلمی هم بود که نقشش را بیژن بنفشه‌خواه بازی می‌کرد.

🎞 عنوان رسمی بیخودی‌المُلک در دربار «رئیس اداره مستعمرات همایونی» بود که بابت آن هم حقوق دریافت می‌کرد و در میان رجال دربار می‌نشست، در حالیکه دربار اصولاً مستعمره‌ای نداشت!
او البته پسر اعتمادالملک دیلمی صدراعظم دربار بود که همین #ژن_خوب برای انتصابش کفایت می‌کرد!

🎞 در عمل اما بیخودی‌الملک فقط یک سمت بود، شاد و خرم در دربار می‌چرخید، گاهی تملقی هم می‌کرد و حقوق می‌گرفت، نه مورد مشورت قرار می‌گرفت و نه کسی از او انتظاری داشت. بود و نبودش فرقی نمی‌کرد. درست مثل اسمش؛ بیخودی‌الملک!

🎞 چند سالی است که صحبت از کوچک‌سازی بدنه دولت به میان می‌آید، اینکه فربه‌شدن بدنه کارمندی هزینه‌های بسیاری روی دست دولت می‌گذارد در عین حالی که کارایی و کارآمدی را هم ندارند. برای همین تلاش شد با اقداماتی مانند برون‌سپاری برخی خدمات به بخش خصوصی، ممانعت از به کارگیری مجدد بازنشستگان و تقویت بخش خصوصی و افزایش جذابیت های آن، «کارمندی» را از شغلی که «آب باریکه ناقابلی» دارد هم بیندازند.

🎞 در اینکه بدنه دولت فربه است کسی تردیدی ندارد. در سال 97 گفته شد مجموع کل کارمندان دستگاه‌های دولتی به همراه نهادها و موسسات غیردولتی و قوه قضاییه در ابتدای سال 97 بالغ بر 2 میلیون 276 هزار 928 نفر بوده است.

🎞 یکی از گله‌مندی‌های عمومی، بیش از آنکه تعداد و تعدد کارمندهای جزء باشد وجود «بیخودی‌الملک»های وطنی است که مشخص نیست دقیقاً در این کشور چه می‌کنند اما خودشان حقوق‌های درشت و مجموعه‌هایشان بودجه‌های کلان می‌گیرند بی آنکه گرهی از کار مردم باز کنند.

🎞 این بیخودی الملک‌ها که معمولاً به جایی و کسی گره خورده‌اند، همیشه هزینه‌زا هستند، با بی‌مسئولیتی حرف می زنند، حضورشان دیگرن را بی‌انگیزه می‌کند، مدعی و منتقد و بهانه گیرند و مشخص نیست اصولاً چه گرهی می‌توانند باز کنند اما بر دوش مردم سوارند و از منافع برخوردار.

⛔️ یکی از کارهایی که انتظار می‌رود در ادامه کوچک‌کردن بدنه دولت صورت بگیرد، شناسایی و حذف همین بیخودی‌الملک‌هاست که برخی از آنها رئیس مستعمراتی هستند که گاهی عملاً وجود ندارند!
#عصرایران
🖋 @ehsanmohammadi95
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
سینه‌ام دکان عطاری‌ست
دردت چیست؟
شنبلیله، رازیانه، شاهی و گشنیز
اهل آویشن، نبیذِ سرخِ شور انگیز

سینه‌ام دکان عطاری‌ست
دردت چیست؟

تو اگر جسم‌ات بهاران است
اما جان تو پاییز!
راه را گم کرده‌ای
عازم مسجدسلیمانی و لیکن می‌رسی تبریز

عاشقی تو
عاشقی تو

من برای عاشقِ بی‌کس!
برای عاشق بی‌چیز

راه رفتن
گریه‌کردن زیر باران می‌کنم تجویز!

#محمد_صالح‌علا
🖋 @ehsanmohammadi95
#اتفاق_خوب_روز

امروز یکی از دوستانم زنگ زد. گفت هر بار زنگ می‌زدم یه کاری داشتم. این دفعه فقط زنگ زدم باهات یه گپ کوتاه بزنم.

پنج دقیقه حرف زدیم. بسی خوشحال شدم از این تماس و صداقتت. ممنون امیر.😊
🖋 @ehsanmohammadi95
⛔️از پیتزا‌خوری در روستاها تا پاتیناژ در مشهد

✍️ احسان محمدی

🍕 اگر چه گفته می‌شود اولین‌بار در دهه چهل، #پیتزا وارد ایران شد اما یکی از جنجال‌های سیاسی- غذایی با محوریت این خوردنی در اواخر دهه 70 رخ داد. دولت اصلاحات سرکار آمده بود و مخالفان خودش را داشت. از جمله اینکه برخی از تندروهای جریان مخالف، اصطلاح #پیتزاخور را برای شماتت رقیب و نشانه استحاله فرهنگی به کار می‌بردند!

🍕 برای ما که دوران دانشجویی‌مان در آن سالها می‌گذشت روزگار پرهیجانی بود. #پیتزا‌خوری نماد اشرافیت و غربزدگی هم اطلاق شد. خبر ندارم که چند نفر از آنان که در آن سالها این حرف‌ها را زدند بعدها دست زن و بچه‌شان را حتی در روستاها و شهرهای خیلی کوچک گرفتند و بردند پیتزا بخوردند یا حتی خودشان پیتزافروشی باز کردند اما اتفاقات چند وقت اخیر یادآور خاطره دیگری شد.

🏄🏽‍♀️ گفتم که سال‌های پرهیجانی بود. یکی از سوژه‌های آن روزگار #فائزه_هاشمی بود. دختری که می‌گفتند بیشتر از همه فرزندان به پدر شباهت شخصیتی دارد. مخالفانش می‌نوشتند که قصد دارد دوچرخه‌سواری بانوان را عادی کند، در کیش موج‌سواری می‌کند و حتی به اسب‌هایش در تهران هندوانه می‌دهد در حالیکه فقرا نان ندارند بخورند.

اینکه چقدر این حرف‌ها حقیقت داشت یا نداشت داستان دیگری است ولی یکی از اتهامات بزرگش این بود که می‌خواهد در کیش #پاتیناژ راه‌انداری کند. پیتزا را می‌شد زیرسبیلی رد کرد اما پاتیناژ؟ استغفرالله!

پاتیناژ یا اسکیت روی یخ حرکت و حفظ تعادل با کفش مخصوص بر روی یخ و انجام حرکات مختلف است که به دلیل اینکه مسابقات آن گاهی با حضور زوج زن و مرد برگزار می‌شود کمتر در تلویزیون به نمایش در می‌آید. اهل فن این کار را نوعی زنده کردن فرهنگ دوران شاهنشاهی و غربزدگی محض تعریف می‌کردند.

این یکی دیگر واقعاً حد و مرزشکنی بی‌حد و حصر به نظر می‌رسید. نوشتند و زمان گذشت. شعار دادند و زمان گذشت، محکوم کردند و زمان گذشت ... گذشت ...

حالا نه در کیش، که در #مشهد تبلیغ می‌شود که خلایق هنگام سفر به این شهر، از پیست پاتیناژ آن که توسط یک شرکت هلندی طراحی شده لذت ببرید. نه فقط پاتیناژ که مجموعه پارک آبی ویژه بانوان.

حالا فائزه هاشمی زنی است که زندان هم رفته، پدرش در خاک خفته و بخشی از آن کارهایی که به آنها #متهم می‌شد توسط دیگران که احتمالاً زمانی مخالفش بودند پیگیری می‌شود و سودش را هم می‌برند! آن هم در شهری که برگزاری کنسرت موسیقی را بر نمی‌تابند.

این موارد را با هم مرور کنیم:

⛔️ زمانی سنتگرایان جامعه ایرانی از حمام‌های جدید (با دوش) پرهیز می‌کردند و معتقد بودند دوش مطهر نیست و غسل با آن باطل است.

⛔️ از رادیو، تلویزیون، بلندگو و حتی تا دهه پیش از ویدیو دوری می‌گزیدند.

⛔️ از راه رفتن شانه به شانهٔ زن و مرد پرهیز داشتند.

⛔️ زن را موظف به انجام کارهای خانه می‌دانستند و با رای دادن و انتخاب شدن زنان مخالفت می‌کردند.

⛔️ از بردن نام زنان و دختران خود در مجامع عمومی پرهیز می‌کردند.

⛔️ بستن ساعت به دست یا پوشیدن کفش و کت و شلوار را تشبه به کفار و حرام می‌دانستند.

⛔️ عکاسی یا سوار شدن به قطار را جایز نمی‌دانستند.

⛔️ دختر و پسر را حتی پس از عقد یکدیگر تا شب عروسی دور نگه می‌داشتند.

⛔️ رانندگی زنان را جایز نمی‌دانستند و دختران خود را به مدرسه نمی‌فرستادند.

⛔️ سربازگیری را مجاز نمی دانستند.

⛔️ از گرفتن گذرنامه و شناسنامه خودداری می‌کردند

و اینها را عین شریعت و دین می‌دانستند و اگر کسی خلاف عمل می‌کرد او را #گناهکار لقب می‌دادند. امروز اما همه این امور پیش پاافتاده و طبیعی به شمار می‌روند و نوادگان همان منع و ملامت‌کنندگان هم به این ممنوعیت‌ها لبخند می‌زنند!

برای شکستن این تابوها اما انسان‌هایی جانشان را از دست داده‌اند، شلاق خورده‌اند، سرزنش شده‌اند و آبرویشان را بر باد داده‌اند...

بسیاری از اتفاقاتی که امروز هم خط قرمز به شما می‌روند تا چند وقت دیگر به عنوان امور پیش پاافتاده و عادی قلمداد خواهند شد و نسل‌های آینده به آن لبخند می‌زنند.

فقط انگار لازم است که انسان‌هایی جان و مال و آبرویشان را بر سر آن بگذارند. صاف کردن جاده‌های سنگلاخ همیشه پرهزینه است. پیش از ما کسانی هزینه‌اش را دادند، امروز هم عده‌ای می‌دهند تا آیندگان آسوده‌تر زندگی کنند.

آری شود، لیک به خون جگر شود...
#عصرایران
🖋 @ehsanmohammadi95
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🎥 این ترانه زیبای تاجیکی را با تمام سلول ها می شود حس کرد... فارسی شکر است.


🎵چک چک باران بهار شیرین است
در یاد دارم تو را

🎵شد بیدار در دل غم دیرینم
از ناز لاله زار

🎵شد بیدار در دل غم دیرینم
از ناز لاله زار

🎶 بیدلم، بیدلم
بیدلم، بیدلم
خنجر زدند بر سینه ام، جدا کردند ما را
میهنم، میهنم، تقدیرم آه همین است، چرا، چرا، آی چرا؟

🎵 چک چک باران بهار شیرین است
در یاد دارم تو را

شد بیدار در دل غم دیرینم، از داغ لاله زار...

#دلیر_نظراف
🖋 @ehsanmohammadi95
#اتفاق_خوب_روز

شب‌هایی که مجری رادیو شب بودم، گاهی خشایار جانشین کارگردان بود. کم‌سن‌تر از من اما در کارش جدی و بی‌اغماض.

امروز متوجه شدم که بالاخره در رشته مورد علاقه‌اش یعنی روانشناسی قبول شده. یکسال وقت گذاشت و تهران قبول شد.

خوشحال شدم کسی که سالها از درس فاصله گرفته و ۳۱ سالش شده به جای اینکه بگوید دیر است، برای رسیدن به آرزویش تلاش کرده و موفق شده. زنگ زدم و تبریک گفتم.

به عنوان یک عضو کوچک از جامعه‌دانشگاهی ایران که تقریباً ۲۰سال است در این فضا درس خوانده‌ام و کار کرده‌ام نصیحتی می‌کنم که می‌دانم گوش نمی‌دهید:

اگر رشته‌ای را دوست ندارید نخوانید، ادامه‌اش ندهید، رهایش کنید. شجاعت به خرج بدهید و رشته‌ای را دنبال کنید که دوستش دارید. عمر کوتاه است و غیرقابل برگشت. آن را سر کلاس‌های بیهوده و رنج‌آوری که دوست ندارید تلف نکنید.
🖋 @ehsanmohammadi95
خم زلف سیاهت
شجریان
#ترانه_روز
🎵 خم زلف سیاهت/استاد شجریان
🎶 شاعر: فائز دشتستانی
🖋 @ehsanmohammadi95
◾️وقتی #علیرضا_حیدری برای خودش قبر خرید!

احسان محمدی

👊 سخنرانی‌ها و کتاب‌های روان‌شناسی و موفقیت پر از جمله‌هایی شبیه این است:

- تسلیم نشو!
- هرگز ناامید نشو!
- با مشکلات بجنگ و کم نیاور!
- یا راهی باید یافت یا راهی باید ساخت!

◾️اما زور زندگی زیاد است. گاهی چنان آدم را مچاله می‌کند که فولاد هم باشی، موریانه ناامیدی درونت لانه می‌کند.

🤼‍♂ علیرضا حیدری یکی از نام‌های ماندگار در تاریخ کشتی ایران است. جوانی سختی کشیده و برآمده از خانواده‌ای که سایه پدر بالای سر آن نبود، خودش را به دندان کشید و به یک شمایل تبدیل شد.

🤼‍♂ اندام ورزیده و تراشیده‌اش چنان چشم‌نواز بود که هر پسری آرزو می‌کرد یک روز پا جای پای او بگذارد. نمی‌ترسید، ماجراجویانه کشتی می‌گرفت، پر از خلاقیت و تکنیک بود و یکی دو بغل مدال گرفت. از آسیایی و جهانی گرفته تا المپیک.

🤼‍♂ اما او هم در اوج شهرت و تحسین‌شدن به یک‌باره احساس کرد به پایان راه رسیده. خالی از امید شد.

📘 خودش در کتاب زندگی‌نامه‌اش با عنوان #دست‌نیافتنی می‌گوید: «در بهشت‌معصومه برای خودم قبر خریدم. علیرضا حیدری که یک سال‌و‌نیم پیش در سیدنی مُرده بود. حالا قبر هم در بهشت‌معصومه قم داشت. ..

از همان سیدنی این افسردگی و سقوط شروع شده بود؛ یا حتی کمی قبل از آن. این خالی بودن از انرژی و انگیزه. حتی به کشتی هم شک کرده بودم. «واقعاً کشتی می‌گیری که چی؟» «مگه قرا نیست بمیری؟ حالا یه مدال کمتر یا بیشتر. کی اهمیت میده؟» اینها فقط فکر نبود. احساسی بود که در بند بند بدنم راه یافته بود.

مدتی به فکر رفته بودم راهی پیدا کنم و همه چیز را به نام خواهرم بزنم. بعد ماشینی گیر بیاورم و جایی در جاده کرج از پلی پایین بیفتم. اتفاق بود، برای هرکسی می‌توانست پیش بیاید. کسی شک نمی‌کرد. یا حداقل اینطور فکر می‌کردم. فکر می‌کردم آینده سیاه است. دلم نمی‌خواست در این سیاهی پیر شوم و بی سر و صدا بمیرم...

یک شب بالای سر قبر رفتم. در یک قبرستان بزرگ. تصورش را بکنید. نشستم سر قبر خالی خودم و به خاکی که رویش بود خیره شدم. اگر از پل پایین می‌افتادم ممکن بود حتی جنازه‌ام هم به اینجا نرسد. گریه کردم. دعا خواندم. گاهی برای قبرهای دیگر خیرات می‌دادم. فکر کردم کسی پیدا می‌شود برای قبر من خیرات بدهد؟» (دست‌نیافتنی/ علیرضا حیدری، طاها صفری/ نشر گلگشت/ صفحه 182)

◾️تصورش هم تکان‌دهنده است. همان روزهایی که ما پوسترهای او را به دیوار می‌زدیم، ناامیدی چنان ستاره تیم ملی کشتی را روی پل برده بود که بالای قبر خالی خودش گریه می‌کرد. اما او مثل همیشه جان‌سخت بود. خودش را نجات داد و در #المپیک_آتن نه تنها به مدال دست یافت بلکه گربه سیاه خودش #الدار_کورتانیدزه را هم شکست داد.

📘 کتاب پر از نکات جالب و خواندنی است. از تجربه‌های شیرین روی سکو رفتن تا روزهای تلخ و کُشنده قهرمان. مردی که بعدها معدن‌دار نمونه کشور هم شد اما قبل از این اتفاق، زیر بار فشار کاری که در آن تخصص نداشت باز تا مرز متلاشی‌شدن رفت. اما تسلیم نشد.

ناامیدی سراغ همه می‌آید. دیر یا زود. حتی اگر ستاره باشی. این امر را به عنوان اتفاقی طبیعی بپذیریم اما خطر آنجاست که در آنجا توقف کنیم و خیال برمان دارد که هیچ در و دریچه و روزنی نیست.

اگر گاهی ناامید می‌شوید، کم می‌آورید و نای بلند شدن ندارید، خودتان را سرزنش نکنید. انسان هستید. نفسی تازه کنید و دوباره بلند شوید... فقط بلند شوید.
#عصرایران
🖋 @ehsanmohammadi95
◾️ بازیکنان استقلال تهران در حمایت از #سحر_خدایاری قبل از سوت آغاز بازی با نفت مسجدسلیمان با این تی‌شرت‌ها عکس یادگاری گرفتند. اقدامی قابل‌تحسین. عشق هواداران به فوتبالیست‌ها نباید یک‌سویه باشد.
#دختر_آبی
🖋 @ehsanmohammadi95
#چاردیواری غیر اختیاری

📸 امیر طلوعی

🚬 همسایه طبقه پایین #سیگاری است. اینجا هم سیگار کشیدن داخل و تا شعاع چندمتری ساختمان ممنوع است.

به همین خاطر همسایه مربوطه روزی چند بار برای سیگار کشیدن می‌رود کنار خیابان چمباتمه می‌زند.

یاد این افتادم که در #ایران برخی با شعار #چاردیواری_اختیاری هر [کاری] دلشان می‌خواست در آپارتمان می‌کردند.

البته نه که اینجا هم همه علیه‌السلام و قانونمند باشند ولی دست کم عرفی به نام چاردیواری اختیاری وجود ندارد.
#کانادا
@amirtle2017
🖋 @ehsanmohammadi95
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
◾️ وقتی #پوتین برای منافع روسیه به قرآن استناد می‌کند و جواد ظریف می‌خندد!
◾️ نشست سه‌جانبه روسای ‌جمهور ایران، روسیه و ترکیه.
🖋 @ehsanmohammadi95
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
😊 وقتی می‌خوای محکم، با اراده و با گام‌های بلند از مشکلات و موانع زندگی گذر کنی!
🖋 @ehsanmohammadi95
🔟 توئیت

✍️ احسان محمدی

1️⃣ آدم‌ها #عدد نیستند. یک نفر می‌میرد اما دهها نفر از عزیزانش، همراهش به خاک سپرده می‌شوند. بعد از او نفس می‌کشند، راه می‌روند، حتی می‌خندند اما هیچوقت آدم قبلی نمی‌شوند.
مرگ #پسر_قرمز تراژدی تازه در سرزمینی است که انگار عادت کرده‌ایم در آن اشک را با اشک پاک ‌کنیم.

2️⃣ اولین تجربه کاری‌ام در یک شرکت نفتی چندملیتی بود. یک شب در کمپ محل استراحت، «الکس» پیرمرد لهستانی که ناظر پروژه بود، گیج و کلافه از من پرسید:
- شما ایرانی‌ها چه مشکلی با هم دارید؟ با هر کدوم‌تون حرف می‌زنیم میگه من فرق می‌کنم اما به بقیه ایرانی‌ها اعتماد نکن!

3️⃣ به خدا، به پیر، به پیغمبر با بی‌آبرو‌کردن دیگران، آبرودار نمی‌شوید، با تلاش برای بی‌سواد نشان دادن دیگران، باسواد و حرفه‌ای نمی‌شوید، با ذره‌بین‌انداختن و گاف کوچک از دیگران گرفتن، خفن به نظر نمی‌رسید.
خلاصه اینکه هیچکس با گاز‌‌ گرفتن، #شير نمی‌شود.

4️⃣ اگر کسی بخواد بفهمه، می‌فهمه. اگر نخواد با وجود اسلحه روی شقیقه‌اش هم مقابل فهمیدن مقاومت می‌کنه!

5️⃣ خدايا! از تو پوزش می‌خواهم اگر در حضور من بر مظلومی ستم رفته و من او را ياری نكرده‌ام. (صحیفه سجادیه، مناجات امام سجاد(ع) )

6️⃣ جماعت دائم طلبکار و منفعلی توی این کشور هست که میگن ما نه حالشو داریم نه وقتش و نه می‌خوایم به دردسر بیفتیم، شما وظیفه‌تونه کاری کنید اینا برن بعد مملکت بشه عین #سوئیس! در غیر اینصورت مزدورید و اصلاً حقتونه بیان بگیرنتون! اصلاً چرا زنده‌اید؟ چرا اعدام‌تون نمی‌کنن!

7️⃣ چیزی که #مارتین_لوتر را به خشم آورد نفس بهشت‌فروشی و «آخرت‌فروشی» با «بلیت» یا «رسید» توسط مقامات ارشد کلیسا به مومنان نبود، هجوم مردم برای خرید آن رسیدها بود. آن همه عوام عوام‌زدگی برایش حیرت‌انگیز بود. (غرب چگونه غرب شد؟/ #صادق_زیباکلام/ انتشارات روزنه/ ص ۱۳۱)

8️⃣ چرا باید انتظار داشت در جامعه‌ای که نخبگان، روزنامه‌نگاران و اهل رسانه‌اش جز با نیش و کنایه و حسادت و طعنه با هم حرف نمی‌زنند فرهنگ گفتگو همگانی شود؟

9️⃣ قدیما خوب بود. خارج‌نشینا به داخلیا میگفتن مزدور رژیم، اینا به اونا می‌گفتن عمله استکبار. سرراست!
الان اونا به ما فحش میدن، ما به اونا فحش میدیم، اونا به خودشون فحش میدن، ما به خودمون فحش میدیم! همه‌مون هم میگیم فقط به خطر مردم و وطنه! #ایران

🔟 همیشه موفقیت‌ها نتیجه تلاش و استعداد خود ماست، شکست‌ها محصول توطئه بدخواهان!

🔰 نشانی توئیتر @ehsanm92
🖋 @ehsanmohammadi95
✈️ درسی که از مهاجرت «علیرضا فغانی» می‌‌توان آموخت

✍️ احسان محمدی

✈️ «همه رفتنی هستند». این جمله را معمولاً در آن عبرت گرفتن‌های چند دقیقه‌ای در مراسم تدفین به هم می‌گوییم. وقتی می‌خواهیم یکجوری‌هایی به خودمان دل‌گرمی بدهیم که این سرنوشت محتوم است و عین عدل خداوند. اما این روزها دیگر موج مهاجرت دست کم در میان نخبگان انکار‌شدنی نیست. موضوعی که قبلاً تلاش می‌شد آن را خیلی جدی نگیرند حالا دیگر زیر هیچ فرشی پنهان‌شدنی نیست.

✈️ شب گذشته در برنامه فوتبال برتر، گفتگویی از #علیرضا_فغانی داور بین‌المللی فوتبال ایران پخش شد که در آن مثل همیشه خونسرد حرف می‌زد و بی‌هیچ ابایی از رفتن گفت. از مهاجرت. و خلاصه حرف هایش این بود که برای «زندگی بهتر»، «آرامش بیشتر» و «آسودگی و رفاه بیشتر» خودم و خانواده‌ام می‌روم.

✈️ دهه هفتاد مستندی از تلویزیون پخش می‌شد در مورد کسانی که مهاجرت کرده‌اند و نگون بخت شده‌اند. روایت اصلی این بود که آن‌ور آب خبری نیست، بروید از درد غربت می‌میرید و سراب است و گول زرق و برقش را نخورید.

✈️ اما حالا دیگر مردم می‌دانند که بسیاری از همان‌ها که آن مستند را ساختند یا دستور ساخت و پخشش را دادند، درست همان موقع داشتند بچه‌هایشان را می‌فرستادند آن‌ور آب و خودشان هم برای گرفتن اقامت آن‌وری تقلایی می‌کردند!

✈️ مهاجرت یک انتخاب است. یک حق. بعضی‌ها می‌گویند درست است که #آسمان در همه جای جهان یک رنگ است اما #زمین اش فرق دارد. آدم یک‌بار به دنیا می‌آید و یک‌بار فرصت زیستن دارد و باید برود جایی که احترام بیشتری می‌بیند و لذت و آرامش بیشتری هم نصیبش می‌شود. #سعدی علیه‌الرحمه چند صدسال پیش فرمود:

سعدیا حُب وطن گرچه حدیثی‌ست صحیح
نتوان مُرد به سختی که من اینجا زادم

✈️ علیرضا فغانی هم حق دارد برود. وقتی برخی یواشکی می‌روند و زیر پرچم کشور دیگر سوگند وفاداری می‌خوانند و #شهروندی می‌گیرند، فغانی چرا نرود و نگیرد؟ اتفاقاً انسان صریح‌اللهجه ای است که خیلی از این اداها در نیاورده است.

✈️ وقتی مجری از او پرسید که فکر می‌کنی بروی دل مردم برایت تنگ می‌شود و چه می‌گویند؟ دو بار گفت:«می‌گویند به جهنم! در را هم پشت سرت ببند»! با همان صراحتی که خیلی اوقات به جاه‌طلبی و غرور ترجمه شده حرف زد و رفت #استرالیا!

✈️ قصد موعظه ندارم. چندباری موقعیت رفتن داشتم و نرفتم. علیرغم همه لحظه‌های تلخی که بعد از آن تجربه کردم، پشیمان نیستم. کسانی البته هستند که دوست دارند آدم را «پشیمان کنند» اما «چراغم در همین خانه می‌سوزد». اما این رفتن‌ها را جدی بگیرید. این روزها هرکس می‌تواند می‌رود. بسیاری از آنها که نمی‌روند هم ماندن #انتخاب ناگزیرشان است!

✈️ در همه جای جهان آدم‌ها در پی یافتن زندگی بهتر یا ماجراجویی تازه مهاجرت می‌کنند. از شهری به شهری، از کشوری به کشوری و از قاره‌ای به قاره‌ای. اما رفتن مغزها و سرمایه‌ها و استعدادها خسارت ملی است. اسمش می‌خواهد #پناهندگی باشد یا #مهاجرت فرق زیادی ندارد. کسی که برود چراغش را جای دیگری و برای کسان دیگری روشن می‌کند.

✈️ چندی قبل دکتر یزدانی از دوستان فرهیخته‌ام بعد از چندسال اقامت در #ایتالیا به ایران برگشت. با او حرف می‌زدم که چطور این مسیر را برعکس طی کرده! گفت تصمیم شخصی است و قصد نسخه پیچیدن برای دیگران ندارد. اما خلاصه حرف‌هایش امیدوارم کرد که هنوز تنها نیستیم:

من با دوستان خارج‌نشین یا کسانی که هوای رفتن دارند و می‌گویند اگر اوضاع در ایران خوب شود٬ برمی‌گردند موافق نیستم. یعنی در واقع٬ هر وقت این را می‌شنوم حس خواستگاری را پیدا می‌کنم که دختری بهش می‌گوید برو و هروقت وضعت خوب شد و پولدار شدی بیا سراغ من!

خوب شدن اوضاع یک کشور مفهوم خیلی کلی‌ است که بر اساس آدم‌ها و خط‌کشی که در دست دارند٬ از کسی به کس دیگر می‌تواند متفاوت باشد. ضمن این‌که این خوب شدن یکهو از آسمان فرود نمی‌آید روی ملاج ما. فرایندی‌ست که به نظرم همه باید جزیی از آن باشیم. گیرم حالا شرایط جوری شده است که نمی‌گذارند یا نمی‌خواهند جزیی از آن شویم. ولی باز هم چاره‌اش رفتن و برنگشتن نیست.

مشابه همان حرفی که #اصغر_فرهادی نمی‌دانم کجا درباره‌ی رفتن از ایران زده. گفته بود آدم بچه‌ی بیمار خود را در خانه رها نمی‌کند و برود٬ ولو این‌که بداند ماندنش هم دردی از او دوا نمی‌کند.

فرمول «اگر ایران اوضاعش خوب شود٬ برمی‌گردم» نوعی عافیت‌طلبی دارد که یعنی من حاضر نیستم هزینه‌های این بهتر شدن اوضاع را بپردازم. یعنی آن‌ها که مانده‌اند٬ زحمت بکشند و اوضاع را بهتر کنند. حالا هر وقت بهتر شد٬ من هم برمی‌گردم.

◾️ کاش زیستن اینجا آسان‌تر بود آن وقت نه این همه «رفتن» ارزش بود نه انتخاب.
#عصرایران
🖋 @ehsanmohammadi95
ما لعبتکانیم و فلک لعبت باز

آیدین سیارسریع @aydinsayar

یکی از زیبایی های کشور عزیزمون ایران که می تونه با دوراندیشی مسئولین در آینده به عنوان یک جاذبه توریستی درآمدزایی داشته باشه اینه که ما به مسائل پیچیده نگاه ساده و «به طحالم» انگارانه داریم و در عین حال مسائل ساده رو به شدت پیچیده می کنیم. مثلا یهو می بینی یک امر عادی تبدیل به بحران سیاسی مملکت میشه و یه مساله بزرگ سیاسی تو گروه خانوادگی با استیکر لیلا فروهر و ایموجی خنده و «اینا واسه اینه که سر من و شما رو گرم کنن» ختم به خیر میشه. با این روندی که ما داریم طی می کنیم و بحران سازی هایی که شاهدش هستیم فرض می کنیم فردا یک قانون میاد با این محتوا که «از فردا تناول موز برای افراد زیر سی سال ممنوع می باشد. بدیهی است با متخلفان مطابق قانون برخورد خواهد شد.» حالا مرحله به مرحله بررسی می کنیم که بعد از تصویب این قانون چه اتفاقی خواهد افتاد:

1) خبر از طریق اخبار و کانال های تلگرامی پخش می شود. عده ای در توییتر و تلگرام از این خبر اظهار شگفتی می کنند. عده ای هم در اینستاگرام بی خبر از همه جا موز می خورند. خبر بین اکانت های خبری و افراد موثر شبکه اجتماعی بازنشر می شود. همه در شوک به سر می برند.

2) تحلیل ها و واکنش ها یکی پس از دیگری از راه می رسد.

سیروس از سیاتل می نویسد: ممنوعیت موز برای جوانان دستاویزی است که با آن حواس مردم را از سهمیه بندی بنزین پرت کنند. هوشیار باش هموطن.

احسان محمدی از روی چمن های محوطه صداوسیما: «برای ما دهه شصتی ها موز نخوردن چیز تازه ای نیست. فرهاد هم اتاقی مان بچه کرمانشاه بود. او هیچوقت موز نخورد. الان در ناسا مدیر پروژه است. بیایید با هم مهربان باشیم.» و 356 تا کامنت فحش برایش می نویسند.

سهند ایرانمهر از قرن 6 هجری قمری: سلطانی بر درویشی وارد شد. گفت از من چه خواهی؟ درویش التفات نکرد. سلطان که سطوت سلطنت است برنجید و گفت پس من یک موز بر می دارم و از درویش خارج شد. (تاریخ بلغمی / جلد 3 / در سیرت پادشاهان / ابن بابویه ی سمرقندی)

فتوره چی از کافه: هارت و پورت آن مردک پشمک صفت و ببوگلابی را هم به موقع جواب خواهم داد، چنان هراسی فرویدی در او ایجاد کنم که میشل فوکو را عموجانی بپندارد. (متاسفانه مقصود استاد در بین جنگ و جدل گم شد)

سیارسریع از زیر کولر: موز را ممنوع کردند. خوب شد الکسیس سانچز در ایران نیست وگرنه از حرکات بدون توپ او بی بهره می ماندیم. هر هر هر (و زهرمار! پسره ی مبتذل)  

 

3) اینجا دیگر نوبت گروه های سیاسی است. اصلاح طلبان به شدت ممنوعیت موز برای جوانان زیر سی سال را محکوم می کنند. تاج زاده تا آخرین قطره خون ریتوییت و ری پست می کند، جوانان اصلاح طلب ضمن تقبیح این ممنوعیت ها خواستار ایجاد گشایش های سیاسی در این زمینه می شوند و در حالی که استاده اند چو شمع پست را با جمله ی یاد می آر از آن روزگاران یاد آر به اتمام می رسانند. اصولگرایان که می بینند اصلاح طلبان با این قضیه مخالفند بر خودشان واجب می دانند که با آن موافق باشند! یکی در مضرات موز یادداشت می نویسد. یکی تحلیل می کند که غرب می خواهد با موز آمار ازدواج را پایین بیاورد. جنجال می شود. کیهان می نویسد که برخی جریانات با دفاع شتابزده از یک میوه ی معلوم الحال به دنبال پیگیری کدام پروژه ی اربابان غربی خود هستند؟ آیا وقت آن نرسیده است دستگاه های ذی ربط با تمام قدرت در این زمینه ورود کنند؟ فردای آن روز نهادهای ذی ربط با قدرت وارد می شوند. دولت موضع می گیرد. سخنگوی دولت می گوید اگر زیرساخت ها فراهم باشد ما با اصل موز مشکل نداریم. یکی از وزرا می گوید نخیر ما با اصل موز مشکل داریم. از پاییز به امید خدا برخورد را با موزخواران آغاز خواهیم کرد. ناهماهنگی باعث ایجاد اختلاف می شود. خبر به گوش رسانه های خارجی می رسد. امریکا موز را تحریم می کند. کاسبی ها شروع می شود. عکس یک آقازاده در حال خوردن موز با یک داف برازنده در اینستاگرام دست به دست می چرخد. خیابانی گریه می کند. پرویز پرستویی بغلش می کند. هادی حیدری یک موز طراحی می کند که از آن شکوفه ی امید بیرون آمده. یک نفر در تلویزیون اعتراف می کند که روزی سه تا موز می خورده و به اشتباهش پی می برد. کار بیخ می گیرد.

 

4) چند روز می گذرد. خبر می رسد که «خیره شدن به تَرَک دیوار به مدت بیش از سی ثانیه پیگرد قانونی به همراه دارد، به خصوص آقایان». شگفت زده می شویم. تحلیل می کنیم. دعوا می کنیم. به عمه و خاله ی هم اظهار لطف می کنیم. احسان محمدی یاد یک خاطره از ترک دیوار می افتد. سیارسریع محتاطانه دلقک بازی در می آورد. فتوره چی فحش می دهد. اصلاح طلب مخالفت می کند. اصولگرا موافقت می کند. بیست و سی گزارش می رود. یک نفر کشته می شود و در نهایت نظر شما را به خبر شگفت انگیز بعد جلب می کنیم...

 

 
Audio
#شعر_روز
🎵 جوانی/ استاد شهریار
🎶 امروز سالگرد درگذشت استاد #شهریار است.
🖋 @ehsanmohammadi95
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
#اتفاق_خوب_روز

سری جدید برنامه تلویزیونی #کتاب_باز آغاز شد. حتی اگر با تلویزیون قهرید، دیدن این برنامه را از دست ندهید.

📺 شبکه نسیم
از شنبه تا چهارشنبه ۸ شب

بازپخش‌ها:
۱:۳۰ صبح
۹ صبح
۳ عصر
#سروش_صحت
#احسان_رضایی
🖋 @ehsanmohammadi95