⚽️ فوتبال دماسنج بیماری های جامعه!
✍ احسان محمدی
↙️ هیچکس آنقدر مقدس نیست که نشود نقدش کرد. همه ما انسان هستیم با عیب ها و حُسن های انسانی. من، شما، #خاتمی، #احمدی_نژاد، #تتلو، #شجریان، #علی_دایی، #فرهاد_مجیدی و ... هیچکس مقدس نیست.
↙️ در این کشور اندازه کافی #امام_زاده داریم. آنقدر جعلی اش را ساخته ایم که می توانیم بخشی از آنها را به کشورهای دیگر هم صادر کنیم. از آدم ها امام زاده جدید غیرقابل نقد نسازیم.
↙️ #فوتبال برای من همه چیز نیست، داستان مرگ و زندگی هم نیست. یک پدیده قابل مطالعه است که از آن یاد می گیرم.
فرصتی است تا خشم و خشونت و عشق و تعصب جامعه ام را محک بزنم. خوشبختانه کار اصلی ام در دانشگاه است و ربطی به فوتبال ندارد که خودم، شرافتم و وجدانم را به خاطر یک تیم یا یک فوتبالیست بفروشم.
↙️ شبکه های اجتماعی در حالیکه ما را به هم نزدیک کرده اند، به شدت بین مان فاصله انداخته اند.
می توانیم به خاطر هواداری از یک تیم، فیلم یا یک انسان با واژه ها به روح هم تجاوز کنیم و به صورت هم اسید بپاشیم. این میزان از تندخویی و پرخاشگری تکاندهنده است.
↙️ دیروز دوست روزنامه نگاری تعریف می کرد که به خاطر دعوای #کیروش و #برانکو، کسی رفته سراغ صفحه اینستاگرامش، عکس مادرش را برداشته و روی آن فحش جنسی نوشته و برایش ارسال کرده!😑
↙️ من این حرف ها را قبول ندارم که ای آقا اینا یه تعداد اندکی هستند. اتفاقاً بسیار زیادند و مشتاق حمله و پاره کردن گلوی کسی که مثل آنها فکر نمی کند.
فوتبال فقط بهانه ای است تا آشکار شود تا چه اندازه می توان به مدارا، به تحمل نظر مخالف و به گفتگوی توام با احترام در این کشور امیدوار بود.
↙️ #کارلوس_کیروش را یک مربی تاثیرگذار می دانم که به خاطر سوء مدیریت مدیران در کشور، به خودش اجازه می دهد پرخاش کند.
از این منظر قابل نقد است اما دلیل نمی شود عملکردش در ساختن خط دفاعی آهنین را منکر شد یا جنگندگی بازیکنان ِتحت فرمانش را نادیده گرفت اما آیا کسی حق ندارد مخالف یا منتقد یک رفتار او باشد؟
↙️ چرا اصرار داریم همه مثل هم فکر کنیم؟ از یک طرف حاکمیت را نقد می کنیم که اصرار دارد همه یک جور لباس، شادی و عزا و... داشته باشند و دنبال تنوع نباشند و از سوی دیگر خودمان همان تفکر یکسان را از دیگران انتظار داریم و اگر مثل من فکر نکنی بیشعوری و ...!
✅ "ما مثل هم فکر نمی کنیم". گفتن این جمله و یک گام عقب نشستن در بحث های بی نتیجه چه ایرادی دارد که تا روح و روان کسی را با توهین نخراشیم ول کن ماجرا نیستیم؟
↙️ دیشب در #فوتبال_آسیایی بخش پر واکنش گفتگوی کیروش را از منظر متن، بینامتن و فرامتن بررسی کردم، یک بحث کاملاً تخصصی. نتیجه؟ سیل فحش ها سرازیر شد که خائن به وطن هستی و خبرنهاری و جیره خوار #برانکو و ...
پرسش اینجاست: چرا ما باید مثل هم فکر کنیم؟
🖋 @ehsanmohammadi95
✍ احسان محمدی
↙️ هیچکس آنقدر مقدس نیست که نشود نقدش کرد. همه ما انسان هستیم با عیب ها و حُسن های انسانی. من، شما، #خاتمی، #احمدی_نژاد، #تتلو، #شجریان، #علی_دایی، #فرهاد_مجیدی و ... هیچکس مقدس نیست.
↙️ در این کشور اندازه کافی #امام_زاده داریم. آنقدر جعلی اش را ساخته ایم که می توانیم بخشی از آنها را به کشورهای دیگر هم صادر کنیم. از آدم ها امام زاده جدید غیرقابل نقد نسازیم.
↙️ #فوتبال برای من همه چیز نیست، داستان مرگ و زندگی هم نیست. یک پدیده قابل مطالعه است که از آن یاد می گیرم.
فرصتی است تا خشم و خشونت و عشق و تعصب جامعه ام را محک بزنم. خوشبختانه کار اصلی ام در دانشگاه است و ربطی به فوتبال ندارد که خودم، شرافتم و وجدانم را به خاطر یک تیم یا یک فوتبالیست بفروشم.
↙️ شبکه های اجتماعی در حالیکه ما را به هم نزدیک کرده اند، به شدت بین مان فاصله انداخته اند.
می توانیم به خاطر هواداری از یک تیم، فیلم یا یک انسان با واژه ها به روح هم تجاوز کنیم و به صورت هم اسید بپاشیم. این میزان از تندخویی و پرخاشگری تکاندهنده است.
↙️ دیروز دوست روزنامه نگاری تعریف می کرد که به خاطر دعوای #کیروش و #برانکو، کسی رفته سراغ صفحه اینستاگرامش، عکس مادرش را برداشته و روی آن فحش جنسی نوشته و برایش ارسال کرده!😑
↙️ من این حرف ها را قبول ندارم که ای آقا اینا یه تعداد اندکی هستند. اتفاقاً بسیار زیادند و مشتاق حمله و پاره کردن گلوی کسی که مثل آنها فکر نمی کند.
فوتبال فقط بهانه ای است تا آشکار شود تا چه اندازه می توان به مدارا، به تحمل نظر مخالف و به گفتگوی توام با احترام در این کشور امیدوار بود.
↙️ #کارلوس_کیروش را یک مربی تاثیرگذار می دانم که به خاطر سوء مدیریت مدیران در کشور، به خودش اجازه می دهد پرخاش کند.
از این منظر قابل نقد است اما دلیل نمی شود عملکردش در ساختن خط دفاعی آهنین را منکر شد یا جنگندگی بازیکنان ِتحت فرمانش را نادیده گرفت اما آیا کسی حق ندارد مخالف یا منتقد یک رفتار او باشد؟
↙️ چرا اصرار داریم همه مثل هم فکر کنیم؟ از یک طرف حاکمیت را نقد می کنیم که اصرار دارد همه یک جور لباس، شادی و عزا و... داشته باشند و دنبال تنوع نباشند و از سوی دیگر خودمان همان تفکر یکسان را از دیگران انتظار داریم و اگر مثل من فکر نکنی بیشعوری و ...!
✅ "ما مثل هم فکر نمی کنیم". گفتن این جمله و یک گام عقب نشستن در بحث های بی نتیجه چه ایرادی دارد که تا روح و روان کسی را با توهین نخراشیم ول کن ماجرا نیستیم؟
↙️ دیشب در #فوتبال_آسیایی بخش پر واکنش گفتگوی کیروش را از منظر متن، بینامتن و فرامتن بررسی کردم، یک بحث کاملاً تخصصی. نتیجه؟ سیل فحش ها سرازیر شد که خائن به وطن هستی و خبرنهاری و جیره خوار #برانکو و ...
پرسش اینجاست: چرا ما باید مثل هم فکر کنیم؟
🖋 @ehsanmohammadi95
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
آفتابا چه خبر؟
این همه راه آمده ای
که به این خاک غریبی برسی؟
ارغوانم را دیدی سر راه؟
مثل من پیر شده ست؟
چه به او گفتی؟ او با تو چه گفت؟
🎂 امروز ۶ اسفند، هوشنگ ابتهاج شاعر دوست داشتنی ایران زمین، متخلص به ه.الف.سایه ۹۱ ساله شد.
🎵 او از ۱۳۵۰ تا ۱۳۵۶ سرپرست برنامه گل ها در رادیو ایران و پایه گذار برنامه موسیقایی #گلچین_هفته بود.
🎙 دو ترانه "ایران ای سرای امید" با صدای استاد #شجریان و "تو ای پری کجایی" با صدای #حسین_قوامی از سروده های ماندگار اوست.
▪️او که پس از انقلاب زندانی شد، در کتاب "پیر پرنیان اندیش" تایید می کند که آزادی اش از زندان در سال ۱۳۶۳ بعد از نامه #شهریار به آیت الله خامنه ای صورت گرفت.
شهریار نوشته بود: وقتی #سایه را زندانی کردند، فرشته ها بر عرش الهی گریه می کنند.
📘 سیاه مشق، تاسیان و بانگ نی از آثار اوست.
🙏 عمرش دراز باد
🖋 @ehsanmohammadi95
این همه راه آمده ای
که به این خاک غریبی برسی؟
ارغوانم را دیدی سر راه؟
مثل من پیر شده ست؟
چه به او گفتی؟ او با تو چه گفت؟
🎂 امروز ۶ اسفند، هوشنگ ابتهاج شاعر دوست داشتنی ایران زمین، متخلص به ه.الف.سایه ۹۱ ساله شد.
🎵 او از ۱۳۵۰ تا ۱۳۵۶ سرپرست برنامه گل ها در رادیو ایران و پایه گذار برنامه موسیقایی #گلچین_هفته بود.
🎙 دو ترانه "ایران ای سرای امید" با صدای استاد #شجریان و "تو ای پری کجایی" با صدای #حسین_قوامی از سروده های ماندگار اوست.
▪️او که پس از انقلاب زندانی شد، در کتاب "پیر پرنیان اندیش" تایید می کند که آزادی اش از زندان در سال ۱۳۶۳ بعد از نامه #شهریار به آیت الله خامنه ای صورت گرفت.
شهریار نوشته بود: وقتی #سایه را زندانی کردند، فرشته ها بر عرش الهی گریه می کنند.
📘 سیاه مشق، تاسیان و بانگ نی از آثار اوست.
🙏 عمرش دراز باد
🖋 @ehsanmohammadi95
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
هم نالهی قطرههای باران بودن
در پیکر زخمیِ وطن جان بودن
آنقدر که فکر میکنید آسان نیست
سخت است در اینجا #شجریان بودن!
#سیاوش_خاکسار
🖋 @ehsanmohammadi95
در پیکر زخمیِ وطن جان بودن
آنقدر که فکر میکنید آسان نیست
سخت است در اینجا #شجریان بودن!
#سیاوش_خاکسار
🖋 @ehsanmohammadi95
📕 از #ملت_عشق تا قاتل شدن #نجفی
✍احسان محمدی
⛔️ معلم عربیمان کوتاه قد و تندخو بود. علی را بلند کرد و پرسید: «دیک» چی میشه؟
علی، مرغ و خروس را قاطی کرد. چشمهای آقای معلم مثل کروکودیلی که پای آهوی نوبالغی توی گِل کنار برکه گیر کند برق زد. آرام آمد طرفش برای شکنجه مورد علاقهاش.
⛔️ خودکار میگذاشت لای انگشتهای باریک بچهها و آنقدر فشار میداد تا ولو شوند کف کلاس. اما این بار تنوع به خرج داد.
موهای شقیقه علی را از دو طرف سرش گرفت و از زمین بلندش کرد. پسرک لاغری که به زحمت سی کیلو میشد، جیغ میکشید...
◾️بعدها تنبیهبدنی دانشآموزان ممنوع شد. یکی از کسانی که این ماجرا را جدی پیگیری کرد وزیر وقت آموزش و پرورش دولت هاشمیرفسنجانی بود. اسمش؟ #محمدعلی_نجفی!
◾️محمدعلی نجفی که حالا حتماً یک گوشه نشسته و دارد فکر میکند به مسیر پرپیچ و خم زندگیاش. به اینکه چه دانش آموز درسخوانی بود.
↙️ کسب رتبه دوم امتحانات نهایی سال ششم دبیرستانهای ایران
↙️ کسب رتبه اول کنکور ورودی دانشگاه صنعتی شریف
↙️ کسب رتبه اول مسابقات ریاضی دانشجویان سراسر کشور
↙️ کسب رتبه اول در میان فارغالتحصیلان دانشگاه صنعتی شریف
↙️ کسب نمره A+ در تمام دروس در دانشگاه M.I.T آمریکا
◾️به وزیر آموزش و پرورش و علوم شدن. به شهردار تهران شدن. به رئیس سازمان میراث و رئیس سازمان برنامه و بودجه شدن.
به تحسینها، مدالها، افتخارها، به روزی که فسادهای مالی شهرداری را فاش کرد، به روزی که استعفا کرد، به روزی که سرش را گذاشت روی پای #میترا_استاد و رو به دوربین گوشی او سلفی گرفت.
با لبخندی که انگار پوزخند میزد به تمام آنها که زندگی را، پست و مقام و موی سفید را جدی گرفتهاند.
◾️این خلاصه راهرفتهی مردی است که حالا در خلوتش از #شاملو زمزمه میکند: هرگز کسی این گونه فجیع به کشتن خود برنخاست که من به زندگی نشستم!
◾️او آدم کُشته است. قابل دفاع نیست، حتی اگر محمدعلی نجفی شهردار خوشپوش تهران بوده باشی. حتی اگر توجیه کنی که «با نقشه آمده بود زندگی من را به هم بریزد. میخواست رازهایم را فاش کند».
چه رازی که فاش شدنش از این بدتر بود؟ که حالا شاید وزیر سابق را ببرد پای چوبهدار؟ امان از الاکلنگ روزگار!
◾️نمیدانم چرا از تمام کتاب «ملت عشق» این بخش عجیب توی ذهنم مانده است. وقتی خبر قتل را شنیدم رفتم سراغش.
📕 الیف شافاک مینویسد: «راستش را بخواهید برای همه، بدون استثنا، لحظهای میرسد که میتوانند یکی از بکشند، اما این را اکثر آدمها نمیدانند. نمیخواهند بپذیرند. تا وقتی حادثهای غیرمنتظره باعث میشود خون جلو چشمشان را بگیرد. چقدر هم مطمئنند که دستشان هیچوقت به خون آلوده نمیشود و جان کسی را نمیگیرند. حال آنکه همهچیز به تصادفی بند است. گاهی حرکت چشم و ابرو کافی است تا خون کسی به جوش بیاید. از کاه، کوهی بسازد و سر هیچ و پوچ دعوا و کتککاری راه بیندازد. راستش حتی در زمان و مکان اشتباه بودن کافی است برای آنکه حیوان درون آدمهای پاک و تمیز و باشرف یکدفعه آشکار شود. همه میتوانند آدم بکشند».
◾️فارغ از کار خودشونه گفتنها، اینکه حقش بود یا نه؟ باید اعدام بشود یا نه؟ چرا خونسرد چای مینوشد و بعد مثل یک بازدید اداری از کلانتری دست میدهد؟ چرا لبخند میزند و جوری مقابل دوربین در مورد فاجعه حرف میزند که انگار گزارش #افتتاح یک پل را میدهد؟ اینکه آلت قتاله دست خبرنگار تلویزیون چه میکند و آیا پخش اعتراف قانونی است یا نه؟
◾️همه اینها به کنار، بگذاریم به حساب دادگاه و محکمه و اولیای دم.
فقط یادمان نرود که هر کدام از ما میتوانیم آدم بکشیم. با گلوله، با کلمههایمان. حتی ما که موقع راه رفتن مراقب هستیم روی مورچهها پا نگذاریم.
فقط خدا کند لحظهاش نرسد. ثانیهاش نرسد و اینکه از رتج و درد دیگران شادی نکنیم، تسویه حساب سیاسی نکنیم و یادمان باشد که هرکس به زخم دیگری خندید، روزگار کنار اسمش تیک زد و یکروز، یکوقت و یکجا به او زخمی زد تا دیگران بخندند. به دردش. به رنجش.
◾️میترا استاد حالا در سردخانه خوابیده. توی همان کیسههایی که زیپش را میکشند و هُلت میدهند داخل یک کشوی کوچک. آنقدر تنگ است که نمیتوانی سلفی بگیری. این پایان قصه زنی شد که میگفت او و نجفی عاشق هم هستند و دیگران حسودی میکنند.
◾️حالا آسوده از قضاوتها خوابیده است، خبرها را نمیخواند، توئیت ها را نمیبیند، نگران به هم ریختن آشپزخانهاش نیست و البته هیچ زنی به او حسودی نمیکند.
◾️دارم با صدای بلند #شجریان گوش میدهم: جهان پیر است و بی بنیاد/ از این فرهادکُش فریاد/ که کرد افسون و نیرنگش ملول از جان شیرینم
◾️به عکس و لبخندها و سلفیهای سرخوشانه دیگران حسادت نکنیم، خیلی هم باورشان نکنیم، فقط دعا کنیم خدا کند آن لحظه شوم را نرساند، لحظهای که خشم ارباب مغزت شود.
#عصرایران
🖋 @ehsanmohammadi95
✍احسان محمدی
⛔️ معلم عربیمان کوتاه قد و تندخو بود. علی را بلند کرد و پرسید: «دیک» چی میشه؟
علی، مرغ و خروس را قاطی کرد. چشمهای آقای معلم مثل کروکودیلی که پای آهوی نوبالغی توی گِل کنار برکه گیر کند برق زد. آرام آمد طرفش برای شکنجه مورد علاقهاش.
⛔️ خودکار میگذاشت لای انگشتهای باریک بچهها و آنقدر فشار میداد تا ولو شوند کف کلاس. اما این بار تنوع به خرج داد.
موهای شقیقه علی را از دو طرف سرش گرفت و از زمین بلندش کرد. پسرک لاغری که به زحمت سی کیلو میشد، جیغ میکشید...
◾️بعدها تنبیهبدنی دانشآموزان ممنوع شد. یکی از کسانی که این ماجرا را جدی پیگیری کرد وزیر وقت آموزش و پرورش دولت هاشمیرفسنجانی بود. اسمش؟ #محمدعلی_نجفی!
◾️محمدعلی نجفی که حالا حتماً یک گوشه نشسته و دارد فکر میکند به مسیر پرپیچ و خم زندگیاش. به اینکه چه دانش آموز درسخوانی بود.
↙️ کسب رتبه دوم امتحانات نهایی سال ششم دبیرستانهای ایران
↙️ کسب رتبه اول کنکور ورودی دانشگاه صنعتی شریف
↙️ کسب رتبه اول مسابقات ریاضی دانشجویان سراسر کشور
↙️ کسب رتبه اول در میان فارغالتحصیلان دانشگاه صنعتی شریف
↙️ کسب نمره A+ در تمام دروس در دانشگاه M.I.T آمریکا
◾️به وزیر آموزش و پرورش و علوم شدن. به شهردار تهران شدن. به رئیس سازمان میراث و رئیس سازمان برنامه و بودجه شدن.
به تحسینها، مدالها، افتخارها، به روزی که فسادهای مالی شهرداری را فاش کرد، به روزی که استعفا کرد، به روزی که سرش را گذاشت روی پای #میترا_استاد و رو به دوربین گوشی او سلفی گرفت.
با لبخندی که انگار پوزخند میزد به تمام آنها که زندگی را، پست و مقام و موی سفید را جدی گرفتهاند.
◾️این خلاصه راهرفتهی مردی است که حالا در خلوتش از #شاملو زمزمه میکند: هرگز کسی این گونه فجیع به کشتن خود برنخاست که من به زندگی نشستم!
◾️او آدم کُشته است. قابل دفاع نیست، حتی اگر محمدعلی نجفی شهردار خوشپوش تهران بوده باشی. حتی اگر توجیه کنی که «با نقشه آمده بود زندگی من را به هم بریزد. میخواست رازهایم را فاش کند».
چه رازی که فاش شدنش از این بدتر بود؟ که حالا شاید وزیر سابق را ببرد پای چوبهدار؟ امان از الاکلنگ روزگار!
◾️نمیدانم چرا از تمام کتاب «ملت عشق» این بخش عجیب توی ذهنم مانده است. وقتی خبر قتل را شنیدم رفتم سراغش.
📕 الیف شافاک مینویسد: «راستش را بخواهید برای همه، بدون استثنا، لحظهای میرسد که میتوانند یکی از بکشند، اما این را اکثر آدمها نمیدانند. نمیخواهند بپذیرند. تا وقتی حادثهای غیرمنتظره باعث میشود خون جلو چشمشان را بگیرد. چقدر هم مطمئنند که دستشان هیچوقت به خون آلوده نمیشود و جان کسی را نمیگیرند. حال آنکه همهچیز به تصادفی بند است. گاهی حرکت چشم و ابرو کافی است تا خون کسی به جوش بیاید. از کاه، کوهی بسازد و سر هیچ و پوچ دعوا و کتککاری راه بیندازد. راستش حتی در زمان و مکان اشتباه بودن کافی است برای آنکه حیوان درون آدمهای پاک و تمیز و باشرف یکدفعه آشکار شود. همه میتوانند آدم بکشند».
◾️فارغ از کار خودشونه گفتنها، اینکه حقش بود یا نه؟ باید اعدام بشود یا نه؟ چرا خونسرد چای مینوشد و بعد مثل یک بازدید اداری از کلانتری دست میدهد؟ چرا لبخند میزند و جوری مقابل دوربین در مورد فاجعه حرف میزند که انگار گزارش #افتتاح یک پل را میدهد؟ اینکه آلت قتاله دست خبرنگار تلویزیون چه میکند و آیا پخش اعتراف قانونی است یا نه؟
◾️همه اینها به کنار، بگذاریم به حساب دادگاه و محکمه و اولیای دم.
فقط یادمان نرود که هر کدام از ما میتوانیم آدم بکشیم. با گلوله، با کلمههایمان. حتی ما که موقع راه رفتن مراقب هستیم روی مورچهها پا نگذاریم.
فقط خدا کند لحظهاش نرسد. ثانیهاش نرسد و اینکه از رتج و درد دیگران شادی نکنیم، تسویه حساب سیاسی نکنیم و یادمان باشد که هرکس به زخم دیگری خندید، روزگار کنار اسمش تیک زد و یکروز، یکوقت و یکجا به او زخمی زد تا دیگران بخندند. به دردش. به رنجش.
◾️میترا استاد حالا در سردخانه خوابیده. توی همان کیسههایی که زیپش را میکشند و هُلت میدهند داخل یک کشوی کوچک. آنقدر تنگ است که نمیتوانی سلفی بگیری. این پایان قصه زنی شد که میگفت او و نجفی عاشق هم هستند و دیگران حسودی میکنند.
◾️حالا آسوده از قضاوتها خوابیده است، خبرها را نمیخواند، توئیت ها را نمیبیند، نگران به هم ریختن آشپزخانهاش نیست و البته هیچ زنی به او حسودی نمیکند.
◾️دارم با صدای بلند #شجریان گوش میدهم: جهان پیر است و بی بنیاد/ از این فرهادکُش فریاد/ که کرد افسون و نیرنگش ملول از جان شیرینم
◾️به عکس و لبخندها و سلفیهای سرخوشانه دیگران حسادت نکنیم، خیلی هم باورشان نکنیم، فقط دعا کنیم خدا کند آن لحظه شوم را نرساند، لحظهای که خشم ارباب مغزت شود.
#عصرایران
🖋 @ehsanmohammadi95
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
جهان پیر است و بیبنیاد، از این فرهادکُش فریاد
که کرد افسون و نیرنگش، ملول از جان شیرینم...
ولی بلا از تو دور باد و بامت بلند که دلتنگیات ...🙏
#شجریان
🖋 @ehsanmohammadi95
که کرد افسون و نیرنگش، ملول از جان شیرینم...
ولی بلا از تو دور باد و بامت بلند که دلتنگیات ...🙏
#شجریان
🖋 @ehsanmohammadi95
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
📺 خندیدن به زمینخورده
✍ احسان محمدی
◀️دنیا الاکلنگ است. بدجور بالا و پایین دارد. احمق مردا و ابله زنا که وقتی آن بالاست پُز بدهد به زیردستیها، به زمین خوردهها، به آنها که روزگار موقع تقسیم کیکِ خوشبختی و لبخند، سهمشان را دزدید یا بخشید به نورچشمیهایش.
◀️ زخم تحقیر خوب نمیشود. آدم هی رویش پماد میمالد اما خوب نمیشود، هی حواست را پرت میکنی، به چیزهای خوب زندگی فکر میکنی، بوی خاک بارانخورده، طعم #قورمهسبزی جا افتاده، لبخند کسی که دوستش داری، آواز #شجریان، رندی #سعدی، خَش صدای #خسرو شکیبایی، کمانچه #کلهر، شعرهای #فروغ، اولین جوانه زیر برف، پیامک واریز پول به حساب، لالایی مادر، گل #خداداد_عزیزی به استرالیا، به ... هی موقع خواب بالش را زیر و رو میکنی که طرف خنکش آرامات کند و نمیشود...
◀ امشب داشتم برنامه #کتاب_باز را میدیدم. #اردشیر_رستمی نازنین این حکایت را تعریف کرد. تاوان خندیدن به موشِ لنگی که به زاری میگریخت... و آرزو کردم خدا من را به خاطر گناه بزرگ تحقیر که حتماً دانسته یا ندانسته مرتکبش شدهام ببخشد.
🖋 @ehsanmohammadi95
✍ احسان محمدی
◀️دنیا الاکلنگ است. بدجور بالا و پایین دارد. احمق مردا و ابله زنا که وقتی آن بالاست پُز بدهد به زیردستیها، به زمین خوردهها، به آنها که روزگار موقع تقسیم کیکِ خوشبختی و لبخند، سهمشان را دزدید یا بخشید به نورچشمیهایش.
◀️ زخم تحقیر خوب نمیشود. آدم هی رویش پماد میمالد اما خوب نمیشود، هی حواست را پرت میکنی، به چیزهای خوب زندگی فکر میکنی، بوی خاک بارانخورده، طعم #قورمهسبزی جا افتاده، لبخند کسی که دوستش داری، آواز #شجریان، رندی #سعدی، خَش صدای #خسرو شکیبایی، کمانچه #کلهر، شعرهای #فروغ، اولین جوانه زیر برف، پیامک واریز پول به حساب، لالایی مادر، گل #خداداد_عزیزی به استرالیا، به ... هی موقع خواب بالش را زیر و رو میکنی که طرف خنکش آرامات کند و نمیشود...
◀ امشب داشتم برنامه #کتاب_باز را میدیدم. #اردشیر_رستمی نازنین این حکایت را تعریف کرد. تاوان خندیدن به موشِ لنگی که به زاری میگریخت... و آرزو کردم خدا من را به خاطر گناه بزرگ تحقیر که حتماً دانسته یا ندانسته مرتکبش شدهام ببخشد.
🖋 @ehsanmohammadi95
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
◾️برو آنجا که تو را منتظرند
قاصدک!
در دل من همه کورند و کرند
دست بردار ازین در وطن خویش غریب
📽 آواز همایون شجریان در سوگ پرویز مشکاتیان
#شجریان
قاصدک!
در دل من همه کورند و کرند
دست بردار ازین در وطن خویش غریب
📽 آواز همایون شجریان در سوگ پرویز مشکاتیان
#شجریان
⛔️بِکش بِکش به مثابه ورزش ملی!
✍ احسان محمدی
به این جملات نگاه کنید:
↙️ وقتی برای تدفین #شجریان جمع میشدید #مرغ سحر_میخوندید ایراد نداشت، حالا ما رفتیم سخنرانی استاد #رائفیپور ایراد داره؟
↙️ فقط شمال رفتن ما کرونا پخش میکنه، اینکه شما مراسم مذهبی میگیرید دور هم جمع میشید کرونا بهتون احترام میذاره کاریتون نداره؟
↙️ چطور مسابقات کُشتی مشکل نداشت، جودو مشکل داره؟
↙️ وقتی نمایندههای خودتون مجلس بودن، اونوقت اعتراض نمیکردین، الان هم حق اعتراض ندارید!
↙️ چطور خودتون مهمون داشتید سر و صدا می کردید اون وقت فرهنگ آپارتماننشینی مهم نبود حالا مهمه؟ باید تحمل کنید چون الان نوبت ماست و ...
◾️این لجبازی و بِکش بِکش ملی نهایت ندارد. مثل چرخه انتقام است، دیگران را به بخشش دعوت میکنیم اما خودمان تا انتقام نگیریم آراممان نمیگیرد.
اینجا برخلاف تصور و توهمی که از بحث عقلانی و حق به جانب بودن داریم، رسماً عقل را به تعطیلات فرستادهایم. از موضعی دفاع میکنیم که میدانیم غلط است اما نباید کوتاه بیاییم چون طرف مقابل «پر رو» میشود و حالا که ما زورمان میرسد چرا اسبمان را نتازانیم؟
◾️اینکه مردم رفتار مقابله به مثل را از ملوکشان یاد گرفتهاند یا نه بحث مفصل و بینتیجهای است. اینجا قرار نیست بحثها به نتیجه برسد چون بر همگان واضح و مبرهن است که حق کاملاً با ماست و طرف مقابل است که متوجه این حقیقت آشکار نمیشود اما این چرخه باطل همه را سرانجام به نابودی میکشاند. اگر آدمهای عاقلی از دو طرف ماجرا با قاطعیت ورود نکنند و جلوی این بکش بکش بیحاصل را نگیرند.
◾️15 اسفند سال پیش یعنی دو هفته بعد از علنی شدن کرونا یادداشتی نوشتم با عنوان «چرا ما ایرانیها از لجبازی لذت میبریم؟» با گذشت 9 ماه از کرونا هنوز هم، واژه به واژه حرف همان است.این که «امید رهایی نیست وقتی همه دیواریم!» حتی اگر به این دیوار سنگ بزنیم و فکر کنیم پشت آن شهری است که آدمها با عقل تصمیم میگیرند نه صرفاً برای خنک شدن دل!
◾️قصد داوری و حق با چه و که است را ندارم، وسط این کُشتار روزانه و خزیدن کنج خانهها و گریختن از هم مگر دل و دماغی برای قضاوت مانده؟ آدمها در دستههای صدتایی میمیرند، کسانی در به در دارو هستند، عدهای با وحشت مدام الکل به دست و صورت میزنند و کسانی هم بیتوجه به فاجعهای که دارد رخ میدهد مشغول بِکش بِکشهای کودکانه سیاسی و ورزشی و اجتماعی هستند که به بکُش بکُش ختم میشود!
⛔️ «منصفانهتر بود که هر کس تاوان #نفهمی خودش را میداد» ولی #کرونا به این آرزوهای منصفانه گوش نمیدهد و #چنگیزوار در حال تاخت و تاز است، ما وسط این بکش بکشها که به ورزش ملی تبدیل شده نوبت زوال خود را به نظاره نشستهایم!
#عصرایران
🖋 @ehsanmohammadi95
✍ احسان محمدی
به این جملات نگاه کنید:
↙️ وقتی برای تدفین #شجریان جمع میشدید #مرغ سحر_میخوندید ایراد نداشت، حالا ما رفتیم سخنرانی استاد #رائفیپور ایراد داره؟
↙️ فقط شمال رفتن ما کرونا پخش میکنه، اینکه شما مراسم مذهبی میگیرید دور هم جمع میشید کرونا بهتون احترام میذاره کاریتون نداره؟
↙️ چطور مسابقات کُشتی مشکل نداشت، جودو مشکل داره؟
↙️ وقتی نمایندههای خودتون مجلس بودن، اونوقت اعتراض نمیکردین، الان هم حق اعتراض ندارید!
↙️ چطور خودتون مهمون داشتید سر و صدا می کردید اون وقت فرهنگ آپارتماننشینی مهم نبود حالا مهمه؟ باید تحمل کنید چون الان نوبت ماست و ...
◾️این لجبازی و بِکش بِکش ملی نهایت ندارد. مثل چرخه انتقام است، دیگران را به بخشش دعوت میکنیم اما خودمان تا انتقام نگیریم آراممان نمیگیرد.
اینجا برخلاف تصور و توهمی که از بحث عقلانی و حق به جانب بودن داریم، رسماً عقل را به تعطیلات فرستادهایم. از موضعی دفاع میکنیم که میدانیم غلط است اما نباید کوتاه بیاییم چون طرف مقابل «پر رو» میشود و حالا که ما زورمان میرسد چرا اسبمان را نتازانیم؟
◾️اینکه مردم رفتار مقابله به مثل را از ملوکشان یاد گرفتهاند یا نه بحث مفصل و بینتیجهای است. اینجا قرار نیست بحثها به نتیجه برسد چون بر همگان واضح و مبرهن است که حق کاملاً با ماست و طرف مقابل است که متوجه این حقیقت آشکار نمیشود اما این چرخه باطل همه را سرانجام به نابودی میکشاند. اگر آدمهای عاقلی از دو طرف ماجرا با قاطعیت ورود نکنند و جلوی این بکش بکش بیحاصل را نگیرند.
◾️15 اسفند سال پیش یعنی دو هفته بعد از علنی شدن کرونا یادداشتی نوشتم با عنوان «چرا ما ایرانیها از لجبازی لذت میبریم؟» با گذشت 9 ماه از کرونا هنوز هم، واژه به واژه حرف همان است.این که «امید رهایی نیست وقتی همه دیواریم!» حتی اگر به این دیوار سنگ بزنیم و فکر کنیم پشت آن شهری است که آدمها با عقل تصمیم میگیرند نه صرفاً برای خنک شدن دل!
◾️قصد داوری و حق با چه و که است را ندارم، وسط این کُشتار روزانه و خزیدن کنج خانهها و گریختن از هم مگر دل و دماغی برای قضاوت مانده؟ آدمها در دستههای صدتایی میمیرند، کسانی در به در دارو هستند، عدهای با وحشت مدام الکل به دست و صورت میزنند و کسانی هم بیتوجه به فاجعهای که دارد رخ میدهد مشغول بِکش بِکشهای کودکانه سیاسی و ورزشی و اجتماعی هستند که به بکُش بکُش ختم میشود!
⛔️ «منصفانهتر بود که هر کس تاوان #نفهمی خودش را میداد» ولی #کرونا به این آرزوهای منصفانه گوش نمیدهد و #چنگیزوار در حال تاخت و تاز است، ما وسط این بکش بکشها که به ورزش ملی تبدیل شده نوبت زوال خود را به نظاره نشستهایم!
#عصرایران
🖋 @ehsanmohammadi95
عصر ايران
چرا ما ایرانیها از لجبازی لذت میبریم؟
وقتی چند ویدئو از کسانی دستم رسید که به لیسندگان اماکن مذهبی شهرت یافتند ... نوعی لجبازی پررنگ دیدم.
🔥زیر پوستت خاورمیانه است ...
✍️ احسان محمدی
🌍️ درون سینه هر آدم یک خاورمیانه پنهان است. پر از شر، شور، شراب، خدا، گناه، صلح، گُل، گلوله...
🌎سینه هر کدام از ما را که بشکافند هم بوی خون میدهد هم عطر نفت خاورمیانه! پر از تعصب و طمع. پر از امید، آرزو. پر از پنهانکاری، درست مثل انگورهای خاورمیانه که هم کشمش روزهداران میشوند هم شراب بادهنوشان.
🌎️ هر دَم و بازدم ما پر از خشمهای فروخورده است. بوسههای به مقصد نرسیده، حرفهای ماسیده روی لب. قایم شده در گرمگاه سینه. بغضهای در گلو مانده مثل پسرک #فلسطینی که سنگ را آنقدر توی دستش چرخانده که تاول انداخته روی پوست نازکش. نه دل دارند که پرتش کُنند، نه دل میکَنَند که از فکرش رها شوند
🌎️ زیر پوست ما مثل #سوریه است، پر آشوب، بمبهای خوشهای روی دیوار شعرها و شهرهایش خراش انداخته.
زیر پوست ما مثل #بغداد بوی قهوه عربی میدهد، مثل صحرای #عربستان پرعطش است، مثل جنگلهای شمال #ایران انگار خدا دارد با مه روی صورت آدم نقاشی میکند، مثل #شیراز بوی بهارنارنج میدهد، مثل #دُبی بین وعده نسیه خدا و نقد شیطان دلدل میکُند.
🌎️ در هر چروک صورت ما یک #کویت پنهان است. مثل دوران اوجش پر از وسوسه بهشت و بوسه، مثل زمان جنگاش پر از زخمهایی که خوب نمیشود، مثل مُرغهای دریاییاش که توی نفت بال میزدند، پرهایشان میسوخت، در آب غرق میشدند.
🌎️ در هر "چیزی نیست خوبم!" ما، سطلسطل اشک قایم است، مثل مادرهایی که میروند بهشتزهرا و برای پسرها و دخترهایی که جنگ آنها را بلعید مویه میکنند و بعد جلوی دوربینها میگویند فدای سر ایرانم که پسرم رفت، دخترم رفت..
🌎️ درون سینه ما دختری کُرد که از چنگ #داعش گریخته در میان اشک میخندد و مثل #شهرزاد قصه گو آنقدر قصه و غصه دارد که همه پیامبران خاورمیانه را خواب کُند و خودش بیدار بماند و زُل بزند به شب. به اینکه کی آرامش از راه میرسد؟
کی سر آرام بر بالش میگذاریم، کی دوباره کبوترهایمان را پیدا خواهیم کرد و مهربانی دست زیبایی را خواهد گرفت... کی آن روز از راه میرسد که کمترین سرود بوسه باشد؟
🌎️ وجود ما آمیزهای از مستانههای #ابراهیم_تاتلیس، نالههای #ام_کلثوم، ربنای #شجریان، آوای #عبدالباسط و "چشم من بیا منو یاری بکن" #داریوش است. از داریه و دمبک تا رقص بندری و شمشیرهای عمانی و شوخ چشمان تُرک و عرب.
🌎️ درون هر کدام از ما خاورمیانهای است که جنگش تمام نمیشود. شب زیر موشک باران دلتنگی میخوابیم، صبح با لبخند بیدار میشویم که برویم به جنگ سرنوشت...
🖋 @ehsanmohammadi95
✍️ احسان محمدی
🌍️ درون سینه هر آدم یک خاورمیانه پنهان است. پر از شر، شور، شراب، خدا، گناه، صلح، گُل، گلوله...
🌎سینه هر کدام از ما را که بشکافند هم بوی خون میدهد هم عطر نفت خاورمیانه! پر از تعصب و طمع. پر از امید، آرزو. پر از پنهانکاری، درست مثل انگورهای خاورمیانه که هم کشمش روزهداران میشوند هم شراب بادهنوشان.
🌎️ هر دَم و بازدم ما پر از خشمهای فروخورده است. بوسههای به مقصد نرسیده، حرفهای ماسیده روی لب. قایم شده در گرمگاه سینه. بغضهای در گلو مانده مثل پسرک #فلسطینی که سنگ را آنقدر توی دستش چرخانده که تاول انداخته روی پوست نازکش. نه دل دارند که پرتش کُنند، نه دل میکَنَند که از فکرش رها شوند
🌎️ زیر پوست ما مثل #سوریه است، پر آشوب، بمبهای خوشهای روی دیوار شعرها و شهرهایش خراش انداخته.
زیر پوست ما مثل #بغداد بوی قهوه عربی میدهد، مثل صحرای #عربستان پرعطش است، مثل جنگلهای شمال #ایران انگار خدا دارد با مه روی صورت آدم نقاشی میکند، مثل #شیراز بوی بهارنارنج میدهد، مثل #دُبی بین وعده نسیه خدا و نقد شیطان دلدل میکُند.
🌎️ در هر چروک صورت ما یک #کویت پنهان است. مثل دوران اوجش پر از وسوسه بهشت و بوسه، مثل زمان جنگاش پر از زخمهایی که خوب نمیشود، مثل مُرغهای دریاییاش که توی نفت بال میزدند، پرهایشان میسوخت، در آب غرق میشدند.
🌎️ در هر "چیزی نیست خوبم!" ما، سطلسطل اشک قایم است، مثل مادرهایی که میروند بهشتزهرا و برای پسرها و دخترهایی که جنگ آنها را بلعید مویه میکنند و بعد جلوی دوربینها میگویند فدای سر ایرانم که پسرم رفت، دخترم رفت..
🌎️ درون سینه ما دختری کُرد که از چنگ #داعش گریخته در میان اشک میخندد و مثل #شهرزاد قصه گو آنقدر قصه و غصه دارد که همه پیامبران خاورمیانه را خواب کُند و خودش بیدار بماند و زُل بزند به شب. به اینکه کی آرامش از راه میرسد؟
کی سر آرام بر بالش میگذاریم، کی دوباره کبوترهایمان را پیدا خواهیم کرد و مهربانی دست زیبایی را خواهد گرفت... کی آن روز از راه میرسد که کمترین سرود بوسه باشد؟
🌎️ وجود ما آمیزهای از مستانههای #ابراهیم_تاتلیس، نالههای #ام_کلثوم، ربنای #شجریان، آوای #عبدالباسط و "چشم من بیا منو یاری بکن" #داریوش است. از داریه و دمبک تا رقص بندری و شمشیرهای عمانی و شوخ چشمان تُرک و عرب.
🌎️ درون هر کدام از ما خاورمیانهای است که جنگش تمام نمیشود. شب زیر موشک باران دلتنگی میخوابیم، صبح با لبخند بیدار میشویم که برویم به جنگ سرنوشت...
🖋 @ehsanmohammadi95
❌ برنده تخریب نمادهای ملی کیست؟
✍️ احسان محمدی
⚽️ ما در این کشور چند نقطه وصل، عشق و اشک و لبخند مشترک داریم؟ چیزی که آدمها فارغ از گرایشات سیاسی چپ و راست، اصلاحطلب و اصولگرا و سوسولگرا، حتی قومیت و لهجه و وضع اقتصادی روی آن توافق داشته باشند؟
الحمدلله با سعی و تلاش موفق شدهایم از تخت جمشید تا حافظ و سعدی و مولوی، از اسم بچههایمان تا خواننده و بازیگر و … را شقهشقه کنیم، این مال من، اون مال تو! و تبدیل کنیم به ابزاری برای تخلیه نفرت و خشم.
✅ میدانم بعضیهایتان میگویید تقصیر مردم نیست، گروههای سیاسی و حکومت شروع کردند … بسیار خب! حتی اگر کسانی این اشتباه را کردند ما باید تا ابد در این حلقه اشتباه بیفتیم؟ چشم در برابر چشم فقط باعث کورتر شدن جامعه میشود. یکجا باید بایستیم و بگوییم این کار غلط است، ادامه دادنش ضرر است، ما برندهاش نیستیم.
✅ مخدوش کردن نمادهای وحدت ملی، از پرچم و سرود تا #شجریان و #فردوسی خسارت است، زمینهساز تفرقه بین آدمها. اینکه تیم ملی را تکه پاره کنیم وقتی عنصری جایگزین آن نداریم که بتواند آدمهای مختلفی با گرایشهای فکری متفاوت را گرد هم جمع کند خسارت مطلق است.
❌ ما که عمرمان صرف زنده باد و مُرده باد شد و به چهره هم چنگ زدیم، حداقل برای بچههامان یک نقطههای مشترکی بگذاریم که بتوانند کنار همدیگر عشق و اندوه مشترک داشته باشند. والله که در همه جای جهان آدمهای نیمه عاقل هم دنبال بهانه برای گره زدن گسستگی اجتماعی هستند، نه پاره پاره کردن رشتهها. ما که عاقلان کُل جهانیم چرا در این تله افتادهایم؟
✅ همیشه به بخش اجتماعی ورزش، به قدرت شگفتآورش فکر میکنم، اگر فقط یکبار یک مسابقه بینالمللی را بیینید، از کشتی تا فوتبال آنوقت جور دیگری نگاه میکنید، اینکه آدمهایی که شاید در یک میتینگ سیاسی خرخره هم را چنگ بزنند، برای چند ساعت حول محور #ایران قلبشان را کوک میکنند. این معجزه عجیبی است.
کسانی که هیچ علاقهای به فوتبال ندارند را درک میکنم اما آنها که میدانند «تیم ملی»- حتی وقتی بازیکنان محبوب ما در ترکیبش نیستند یا با سرمربی مشکل داریم- حلقه وصل است چرا؟
تیم ملی را حذف میکنید، چه چیزی جایگزینش میکنید؟
✅ بارها نوشتهام بدا به حال ملتی که تمام عشق و امیدش را در فوتبال خلاصه کند، چون وقتی تیم شکست میخورد انگار جنگ حیثیتی را باخته و یاس عمومی ایجاد میشود اما حتی اگر دلمان صاف نیست، درد داریم، زخمهایمان هنوز تازه است به عناصری که قادرند بخش بزرگی از جامعه را به یک مفهوم ملّی گره بزنند سنگ نزنیم. برنده این تفرقهها هر کسی باشد، مردم نیست.
🖋️ @ehsanmohammadi95
✍️ احسان محمدی
⚽️ ما در این کشور چند نقطه وصل، عشق و اشک و لبخند مشترک داریم؟ چیزی که آدمها فارغ از گرایشات سیاسی چپ و راست، اصلاحطلب و اصولگرا و سوسولگرا، حتی قومیت و لهجه و وضع اقتصادی روی آن توافق داشته باشند؟
الحمدلله با سعی و تلاش موفق شدهایم از تخت جمشید تا حافظ و سعدی و مولوی، از اسم بچههایمان تا خواننده و بازیگر و … را شقهشقه کنیم، این مال من، اون مال تو! و تبدیل کنیم به ابزاری برای تخلیه نفرت و خشم.
✅ میدانم بعضیهایتان میگویید تقصیر مردم نیست، گروههای سیاسی و حکومت شروع کردند … بسیار خب! حتی اگر کسانی این اشتباه را کردند ما باید تا ابد در این حلقه اشتباه بیفتیم؟ چشم در برابر چشم فقط باعث کورتر شدن جامعه میشود. یکجا باید بایستیم و بگوییم این کار غلط است، ادامه دادنش ضرر است، ما برندهاش نیستیم.
✅ مخدوش کردن نمادهای وحدت ملی، از پرچم و سرود تا #شجریان و #فردوسی خسارت است، زمینهساز تفرقه بین آدمها. اینکه تیم ملی را تکه پاره کنیم وقتی عنصری جایگزین آن نداریم که بتواند آدمهای مختلفی با گرایشهای فکری متفاوت را گرد هم جمع کند خسارت مطلق است.
❌ ما که عمرمان صرف زنده باد و مُرده باد شد و به چهره هم چنگ زدیم، حداقل برای بچههامان یک نقطههای مشترکی بگذاریم که بتوانند کنار همدیگر عشق و اندوه مشترک داشته باشند. والله که در همه جای جهان آدمهای نیمه عاقل هم دنبال بهانه برای گره زدن گسستگی اجتماعی هستند، نه پاره پاره کردن رشتهها. ما که عاقلان کُل جهانیم چرا در این تله افتادهایم؟
✅ همیشه به بخش اجتماعی ورزش، به قدرت شگفتآورش فکر میکنم، اگر فقط یکبار یک مسابقه بینالمللی را بیینید، از کشتی تا فوتبال آنوقت جور دیگری نگاه میکنید، اینکه آدمهایی که شاید در یک میتینگ سیاسی خرخره هم را چنگ بزنند، برای چند ساعت حول محور #ایران قلبشان را کوک میکنند. این معجزه عجیبی است.
کسانی که هیچ علاقهای به فوتبال ندارند را درک میکنم اما آنها که میدانند «تیم ملی»- حتی وقتی بازیکنان محبوب ما در ترکیبش نیستند یا با سرمربی مشکل داریم- حلقه وصل است چرا؟
تیم ملی را حذف میکنید، چه چیزی جایگزینش میکنید؟
✅ بارها نوشتهام بدا به حال ملتی که تمام عشق و امیدش را در فوتبال خلاصه کند، چون وقتی تیم شکست میخورد انگار جنگ حیثیتی را باخته و یاس عمومی ایجاد میشود اما حتی اگر دلمان صاف نیست، درد داریم، زخمهایمان هنوز تازه است به عناصری که قادرند بخش بزرگی از جامعه را به یک مفهوم ملّی گره بزنند سنگ نزنیم. برنده این تفرقهها هر کسی باشد، مردم نیست.
🖋️ @ehsanmohammadi95
🦅 از کفتار آرامش تا همای سعادت!
✍️ احسان محمدی
🦅 چند روزی است که ویدیویی از لاشه خوردن پرنده هما در ارتفاعات البرز منتشر شده. پرندهای افسانهای که در شبکههای اجتماعی هم او را به #هما_سعادت زن #نقی_معمولی در سریال #پایتخت ربط دادهاند، هم به علامت امیدبخشی از خوب بودن حال محیطزیست ایران، هم آواز #شجریان روی ویدیویش گذاشتهاند، هم گفتهاند این یک نشانه امیدواری برای اتفاقات خوشایند در کشور است.
🦅 در این میان علیرضا شهرداری تیمارگر #پیروز یوزپلنگ از دست رفته، نوشته که نگران است با موج خرافهگرایی کسانی برای شکار به سراغ این پرنده بروند. حرف درست و نگرانکنندهای است و کار سخت دوستان محیطبانم در منطقه را این ویدیو سختتر کرد.
رمالان میگویند داشتن ناموس #کفتار آرامش میآورد، باعث بهبود روابط زناشویی و حل اختلافات خانوادگی میشود!
⛔️ منظور اندام جنسی کفتار ماده است که از تنش جدا و خشک میکنند و با یک سری ورد و جادو میفروشند. خریدار دست به نقد هم دارد!
🙏 سالها در نقد جادو و جادوگری نوشتهام، گاهی تردید کردهام، گاهی چیزهایی دیدهام که پشم شیر آفریقایی هم فر خورده اما بعید میدانم ناموس کفتار و ناخن شیر و موی گربه و عرق پیرزن ۹۰ ساله و ادرار بچه دو ساله قادر باشند به آدم آرامش بدهند یا یک زندگی را به هم بریزند.اگر ناموس کفتار قادر بود بخت باز کند، کمک میکرد خود کفتار شکار نشود!
◀️ این حجم از توسل به خرافه در کشورمان تکان دهنده است. چند سال پیش میخواندم که بین سال های ۸۵ تا ۹۰ بیشترین کتابهایی که از کتابخانهها قرض گرفته شده حول موضوعات #جادو، #رمالی، #اسطرلاب، #فالگیری، #طالع_بینی بوده.
❌ در کنار ترویج این گونه مسائل از طریق برخی چهرهها، ناامیدی، به در بسته خوردن و البته تنبلی اجتماعی هم تاثیرگذار است. اینکه به جای تن دادن به سختی کار، دنبال میانبُر هستیم. دنبال اینکه ناموس کفتار گرهمان را باز کند!
🧿 ما بزرگترین دوست و مهمترین دشمن خودمان هستیم. اگر دنبال #آرامش در زندگی هستیم کفتار و گرگ و مار و عقرب و البته گوسفند وجود خودمان را شکار کنیم و دست از باسن کفتار و منقار هما و دندان مار و دُم روباه برداریم!
😒 اگر هم دنبال ارتقای کیفیت خاکبرسریتان هستید، برید دکتر، اینقدر پودر سوسمار افغانی و ماهی سمنقور و … نخورید، منقرضشون کردید! الهی از اساس خشک بشه بریزه این حیوانات نفس راحتی بکشن!
🖋️ @ehsanmohammadi95
✍️ احسان محمدی
🦅 چند روزی است که ویدیویی از لاشه خوردن پرنده هما در ارتفاعات البرز منتشر شده. پرندهای افسانهای که در شبکههای اجتماعی هم او را به #هما_سعادت زن #نقی_معمولی در سریال #پایتخت ربط دادهاند، هم به علامت امیدبخشی از خوب بودن حال محیطزیست ایران، هم آواز #شجریان روی ویدیویش گذاشتهاند، هم گفتهاند این یک نشانه امیدواری برای اتفاقات خوشایند در کشور است.
🦅 در این میان علیرضا شهرداری تیمارگر #پیروز یوزپلنگ از دست رفته، نوشته که نگران است با موج خرافهگرایی کسانی برای شکار به سراغ این پرنده بروند. حرف درست و نگرانکنندهای است و کار سخت دوستان محیطبانم در منطقه را این ویدیو سختتر کرد.
رمالان میگویند داشتن ناموس #کفتار آرامش میآورد، باعث بهبود روابط زناشویی و حل اختلافات خانوادگی میشود!
⛔️ منظور اندام جنسی کفتار ماده است که از تنش جدا و خشک میکنند و با یک سری ورد و جادو میفروشند. خریدار دست به نقد هم دارد!
🙏 سالها در نقد جادو و جادوگری نوشتهام، گاهی تردید کردهام، گاهی چیزهایی دیدهام که پشم شیر آفریقایی هم فر خورده اما بعید میدانم ناموس کفتار و ناخن شیر و موی گربه و عرق پیرزن ۹۰ ساله و ادرار بچه دو ساله قادر باشند به آدم آرامش بدهند یا یک زندگی را به هم بریزند.اگر ناموس کفتار قادر بود بخت باز کند، کمک میکرد خود کفتار شکار نشود!
◀️ این حجم از توسل به خرافه در کشورمان تکان دهنده است. چند سال پیش میخواندم که بین سال های ۸۵ تا ۹۰ بیشترین کتابهایی که از کتابخانهها قرض گرفته شده حول موضوعات #جادو، #رمالی، #اسطرلاب، #فالگیری، #طالع_بینی بوده.
❌ در کنار ترویج این گونه مسائل از طریق برخی چهرهها، ناامیدی، به در بسته خوردن و البته تنبلی اجتماعی هم تاثیرگذار است. اینکه به جای تن دادن به سختی کار، دنبال میانبُر هستیم. دنبال اینکه ناموس کفتار گرهمان را باز کند!
🧿 ما بزرگترین دوست و مهمترین دشمن خودمان هستیم. اگر دنبال #آرامش در زندگی هستیم کفتار و گرگ و مار و عقرب و البته گوسفند وجود خودمان را شکار کنیم و دست از باسن کفتار و منقار هما و دندان مار و دُم روباه برداریم!
😒 اگر هم دنبال ارتقای کیفیت خاکبرسریتان هستید، برید دکتر، اینقدر پودر سوسمار افغانی و ماهی سمنقور و … نخورید، منقرضشون کردید! الهی از اساس خشک بشه بریزه این حیوانات نفس راحتی بکشن!
🖋️ @ehsanmohammadi95
🎵 به عنوان کسی که از موسیقی خیلی هم لذت میبرد، معتقدم این خودخواهی برای فرو کردن سلیقه خود به حلق دیگران، آزاردهنده است و به ضد خودش تبدیل میشود.
❌ اینکه بگوییم: «شهر، کوه، مردم باید به سلیقه من عادت بکند!» قلدری است و دیکتاتوری. چه #تتلو باشد چه #شجریان، چه مذهبی باشد چه «هم نامهربونه، هم آفته جونه، هم با دیگرونه، هم قدرم ندونه، ندونه، ندونه!»
دیکتاتوری که به زور دیگران را به همسویی با باور و سلیقهاش وادار میکند، اسحله دارد و کلید زندان، تو فقط یک اسپیکر و باند داری، انصاف بده کدام زورگوترید؟! 😏
🖋️ @ehsanmohammadi95
❌ اینکه بگوییم: «شهر، کوه، مردم باید به سلیقه من عادت بکند!» قلدری است و دیکتاتوری. چه #تتلو باشد چه #شجریان، چه مذهبی باشد چه «هم نامهربونه، هم آفته جونه، هم با دیگرونه، هم قدرم ندونه، ندونه، ندونه!»
دیکتاتوری که به زور دیگران را به همسویی با باور و سلیقهاش وادار میکند، اسحله دارد و کلید زندان، تو فقط یک اسپیکر و باند داری، انصاف بده کدام زورگوترید؟! 😏
🖋️ @ehsanmohammadi95