This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
👧"تانیا"ی چهار روزه صاحب کانکس شد.
🔺با همراهی هلال احمر و دوستان نازنینی چون ابوالفضل اکبری که چالش #خرید_کانکس_کرمانشاه را راه اندازی کردند تانیای چهار روزه از چادر نجات یافت.
🖋 @ehsanmohammadi95
🔺با همراهی هلال احمر و دوستان نازنینی چون ابوالفضل اکبری که چالش #خرید_کانکس_کرمانشاه را راه اندازی کردند تانیای چهار روزه از چادر نجات یافت.
🖋 @ehsanmohammadi95
💳 رنج و لذت #خرید برای مردان و زنان!
✍ احسان محمدی
👕 زن دستش را دراز کرد و از روی رگالی که من نزدیکش بودم پیراهن بچگانه ای برداشت و گفت:
- آهااااا علیرضا! خودشه. این همونه لباسیه که واسه امیرحسین دنبالش می گشتم. خوبه؟
مرد شبیه فلامینگویی بود که تازه از یک سفر طولانی فرود آمده بود وسط فروشگاه. گردن باریک و بلندی داشت و موهای سرش ریخته بود. گردنش را کج کرد و گفت:
- آره! خوبه!
زن یقه لباس را برگرداند و گفت: نه! ببین اینجا دوختش خوب نیست. گردن بچه رو می خوره. ببین؟
فلامینگو که بافت راه راهی تنش کرده بود با چشم های کم رمق گفت:
- آره!
👼 امیرحسین پنج، شش ساله لابلای لباس های روی رگال وول می خورد. زن شلوار لی رنگ پریده ای برداشت و گفت:
- این رنگش خوبه؟
مرد خودش را کج کرد. دستش را بالا برد و موهای اندک روی سرش را خاراند.
- آره خوبه. قشنگه!
زن شلوار را به کمر امیرحسین گرفت و گفت:
- نه!خوب نیست. همین رنگ رو مامانم براش خرید. یادت نیست؟
فلامینگو گفت:
- آها! آره! راس میگی!
دلم می خواست بگویم: به خدا داری خالی می بندی علیرضا! عمراً یادت باشه.
👚زن دوباره چرخید و پیراهن دیگری برداشت. مرد تکیه داده بود به دیوار. شلوار لی به پاهای لاغر و بلندش زار می زد. زن گفت: این چطوریه؟ یقه اش هم نمی زنه. دست بزن جنسش رو ببین.
مرد دستش را دراز کرد و با بی حوصلگی لمسش کرد و گفت: آره خیلی جنسش خوبه. همینو بگیر.
زن دوباره لباس را گذاشت روی رگال و گفت: نه! صدرا پسر همسایه بالایی مون رنگ همینو داره.
🔻فلامینگو آنقدر بی حوصله بود که فکر می کردم الان یک پایش را بلند می کند و می گذارد نزدیک زانویش. یا بالهایش را باز می کند و شلخته پرواز می کند و از فروشگاه می زند بیرون. زن پیراهن دیگری برداشت و گفت: این چطوره؟
- آخه تو که قراره خودت بپسندی یا نپسندی واسه چی نظر منو می پرسی؟ من میگم خوبه میگی نه! میگم جنسش خوبه میگه همسایه داره! میگم رنگش خوبه میگی...
🔺 هنوز حرفش تمام نشده بود که زن لباس را گذاشت سرجایش و با غیظ و صدای خفه ای گفت: اصلاً تقصیر منه که نظر توی بی سلیقه رو می پرسم. بعد پشتش را کرد به فلامینگوی خسته و دست امیرحسین را گرفت و رفت سمت دیگر فروشگاه.
فلامینگو گردنش رها شد و زل زد به سرامیک های سفید فروشگاه. انگار می خواست سرش را بکوبد وسط برکه!
💔 دلم می خواست بروم جلو و بگویم:
- علیرضا! غصه نخور! سرت رو بذار روی سینه خودم عزیزم! توی این دنیا تنها نیستی!
🖋 @ehsanmohamnadi95
✍ احسان محمدی
👕 زن دستش را دراز کرد و از روی رگالی که من نزدیکش بودم پیراهن بچگانه ای برداشت و گفت:
- آهااااا علیرضا! خودشه. این همونه لباسیه که واسه امیرحسین دنبالش می گشتم. خوبه؟
مرد شبیه فلامینگویی بود که تازه از یک سفر طولانی فرود آمده بود وسط فروشگاه. گردن باریک و بلندی داشت و موهای سرش ریخته بود. گردنش را کج کرد و گفت:
- آره! خوبه!
زن یقه لباس را برگرداند و گفت: نه! ببین اینجا دوختش خوب نیست. گردن بچه رو می خوره. ببین؟
فلامینگو که بافت راه راهی تنش کرده بود با چشم های کم رمق گفت:
- آره!
👼 امیرحسین پنج، شش ساله لابلای لباس های روی رگال وول می خورد. زن شلوار لی رنگ پریده ای برداشت و گفت:
- این رنگش خوبه؟
مرد خودش را کج کرد. دستش را بالا برد و موهای اندک روی سرش را خاراند.
- آره خوبه. قشنگه!
زن شلوار را به کمر امیرحسین گرفت و گفت:
- نه!خوب نیست. همین رنگ رو مامانم براش خرید. یادت نیست؟
فلامینگو گفت:
- آها! آره! راس میگی!
دلم می خواست بگویم: به خدا داری خالی می بندی علیرضا! عمراً یادت باشه.
👚زن دوباره چرخید و پیراهن دیگری برداشت. مرد تکیه داده بود به دیوار. شلوار لی به پاهای لاغر و بلندش زار می زد. زن گفت: این چطوریه؟ یقه اش هم نمی زنه. دست بزن جنسش رو ببین.
مرد دستش را دراز کرد و با بی حوصلگی لمسش کرد و گفت: آره خیلی جنسش خوبه. همینو بگیر.
زن دوباره لباس را گذاشت روی رگال و گفت: نه! صدرا پسر همسایه بالایی مون رنگ همینو داره.
🔻فلامینگو آنقدر بی حوصله بود که فکر می کردم الان یک پایش را بلند می کند و می گذارد نزدیک زانویش. یا بالهایش را باز می کند و شلخته پرواز می کند و از فروشگاه می زند بیرون. زن پیراهن دیگری برداشت و گفت: این چطوره؟
- آخه تو که قراره خودت بپسندی یا نپسندی واسه چی نظر منو می پرسی؟ من میگم خوبه میگی نه! میگم جنسش خوبه میگه همسایه داره! میگم رنگش خوبه میگی...
🔺 هنوز حرفش تمام نشده بود که زن لباس را گذاشت سرجایش و با غیظ و صدای خفه ای گفت: اصلاً تقصیر منه که نظر توی بی سلیقه رو می پرسم. بعد پشتش را کرد به فلامینگوی خسته و دست امیرحسین را گرفت و رفت سمت دیگر فروشگاه.
فلامینگو گردنش رها شد و زل زد به سرامیک های سفید فروشگاه. انگار می خواست سرش را بکوبد وسط برکه!
💔 دلم می خواست بروم جلو و بگویم:
- علیرضا! غصه نخور! سرت رو بذار روی سینه خودم عزیزم! توی این دنیا تنها نیستی!
🖋 @ehsanmohamnadi95
Forwarded from روزنوشتهای احسان محمدی
💳 رنج و لذت #خرید برای مردان و زنان!
✍ احسان محمدی
👕 زن دستش را دراز کرد و از روی رگالی که من نزدیکش بودم پیراهن بچگانه ای برداشت و گفت:
- آهااااا علیرضا! خودشه. این همونه لباسیه که واسه امیرحسین دنبالش می گشتم. خوبه؟
مرد شبیه فلامینگویی بود که تازه از یک سفر طولانی فرود آمده بود وسط فروشگاه. گردن باریک و بلندی داشت و موهای سرش ریخته بود. گردنش را کج کرد و گفت:
- آره! خوبه!
زن یقه لباس را برگرداند و گفت: نه! ببین اینجا دوختش خوب نیست. گردن بچه رو می خوره. ببین؟
فلامینگو که بافت راه راهی تنش کرده بود با چشم های کم رمق گفت:
- آره!
👼 امیرحسین پنج، شش ساله لابلای لباس های روی رگال وول می خورد. زن شلوار لی رنگ پریده ای برداشت و گفت:
- این رنگش خوبه؟
مرد خودش را کج کرد. دستش را بالا برد و موهای اندک روی سرش را خاراند.
- آره خوبه. قشنگه!
زن شلوار را به کمر امیرحسین گرفت و گفت:
- نه!خوب نیست. همین رنگ رو مامانم براش خرید. یادت نیست؟
فلامینگو گفت:
- آها! آره! راس میگی!
دلم می خواست بگویم: به خدا داری خالی می بندی علیرضا! عمراً یادت باشه.
👚زن دوباره چرخید و پیراهن دیگری برداشت. مرد تکیه داده بود به دیوار. شلوار لی به پاهای لاغر و بلندش زار می زد. زن گفت: این چطوریه؟ یقه اش هم نمی زنه. دست بزن جنسش رو ببین.
مرد دستش را دراز کرد و با بی حوصلگی لمسش کرد و گفت: آره خیلی جنسش خوبه. همینو بگیر.
زن دوباره لباس را گذاشت روی رگال و گفت: نه! صدرا پسر همسایه بالایی مون رنگ همینو داره.
🔻فلامینگو آنقدر بی حوصله بود که فکر می کردم الان یک پایش را بلند می کند و می گذارد نزدیک زانویش. یا بالهایش را باز می کند و شلخته پرواز می کند و از فروشگاه می زند بیرون. زن پیراهن دیگری برداشت و گفت: این چطوره؟
- آخه تو که قراره خودت بپسندی یا نپسندی واسه چی نظر منو می پرسی؟ من میگم خوبه میگی نه! میگم جنسش خوبه میگه همسایه داره! میگم رنگش خوبه میگی...
🔺 هنوز حرفش تمام نشده بود که زن لباس را گذاشت سرجایش و با غیظ و صدای خفه ای گفت: اصلاً تقصیر منه که نظر توی بی سلیقه رو می پرسم. بعد پشتش را کرد به فلامینگوی خسته و دست امیرحسین را گرفت و رفت سمت دیگر فروشگاه.
فلامینگو گردنش رها شد و زل زد به سرامیک های سفید فروشگاه. انگار می خواست سرش را بکوبد وسط برکه!
💔 دلم می خواست بروم جلو و بگویم:
- علیرضا! غصه نخور! سرت رو بذار روی سینه خودم عزیزم! توی این دنیا تنها نیستی!
🖋 @ehsanmohamnadi95
✍ احسان محمدی
👕 زن دستش را دراز کرد و از روی رگالی که من نزدیکش بودم پیراهن بچگانه ای برداشت و گفت:
- آهااااا علیرضا! خودشه. این همونه لباسیه که واسه امیرحسین دنبالش می گشتم. خوبه؟
مرد شبیه فلامینگویی بود که تازه از یک سفر طولانی فرود آمده بود وسط فروشگاه. گردن باریک و بلندی داشت و موهای سرش ریخته بود. گردنش را کج کرد و گفت:
- آره! خوبه!
زن یقه لباس را برگرداند و گفت: نه! ببین اینجا دوختش خوب نیست. گردن بچه رو می خوره. ببین؟
فلامینگو که بافت راه راهی تنش کرده بود با چشم های کم رمق گفت:
- آره!
👼 امیرحسین پنج، شش ساله لابلای لباس های روی رگال وول می خورد. زن شلوار لی رنگ پریده ای برداشت و گفت:
- این رنگش خوبه؟
مرد خودش را کج کرد. دستش را بالا برد و موهای اندک روی سرش را خاراند.
- آره خوبه. قشنگه!
زن شلوار را به کمر امیرحسین گرفت و گفت:
- نه!خوب نیست. همین رنگ رو مامانم براش خرید. یادت نیست؟
فلامینگو گفت:
- آها! آره! راس میگی!
دلم می خواست بگویم: به خدا داری خالی می بندی علیرضا! عمراً یادت باشه.
👚زن دوباره چرخید و پیراهن دیگری برداشت. مرد تکیه داده بود به دیوار. شلوار لی به پاهای لاغر و بلندش زار می زد. زن گفت: این چطوریه؟ یقه اش هم نمی زنه. دست بزن جنسش رو ببین.
مرد دستش را دراز کرد و با بی حوصلگی لمسش کرد و گفت: آره خیلی جنسش خوبه. همینو بگیر.
زن دوباره لباس را گذاشت روی رگال و گفت: نه! صدرا پسر همسایه بالایی مون رنگ همینو داره.
🔻فلامینگو آنقدر بی حوصله بود که فکر می کردم الان یک پایش را بلند می کند و می گذارد نزدیک زانویش. یا بالهایش را باز می کند و شلخته پرواز می کند و از فروشگاه می زند بیرون. زن پیراهن دیگری برداشت و گفت: این چطوره؟
- آخه تو که قراره خودت بپسندی یا نپسندی واسه چی نظر منو می پرسی؟ من میگم خوبه میگی نه! میگم جنسش خوبه میگه همسایه داره! میگم رنگش خوبه میگی...
🔺 هنوز حرفش تمام نشده بود که زن لباس را گذاشت سرجایش و با غیظ و صدای خفه ای گفت: اصلاً تقصیر منه که نظر توی بی سلیقه رو می پرسم. بعد پشتش را کرد به فلامینگوی خسته و دست امیرحسین را گرفت و رفت سمت دیگر فروشگاه.
فلامینگو گردنش رها شد و زل زد به سرامیک های سفید فروشگاه. انگار می خواست سرش را بکوبد وسط برکه!
💔 دلم می خواست بروم جلو و بگویم:
- علیرضا! غصه نخور! سرت رو بذار روی سینه خودم عزیزم! توی این دنیا تنها نیستی!
🖋 @ehsanmohamnadi95
🔟 توئیت
✍️ احسان محمدی
1️⃣ قناعت وقتی معنا داره که توان #خرید داشته باشی اما خود خواسته تصمیم بگیری اسراف نکنی و «نخری»، اینکه کالا «باشه» و «نتونی» بخری اسمش #قناعت نیست، فقره.
2️⃣ - با افتخار کُردم.
- با افتخار خرداد ماهیام.
- با افتخار بلوچم.
- با افتخار اصفهانیام.
- با افتخار فارسم و...
واقعاً چه افتخاری در قومیت و شهر زادگاه وجود داره وقتی خود آدم هیچ تاثیری در انتخاب اون نداره؟ تازه اگه تاثیری داشت هم چه فخری داره؟
3️⃣ اینکه یک مدیر نان و خرما بخورد، لباس کهنه بپوشد، روی حصیر بنشیند، #پراید سوار شود و #سادهزیستی پیشه کند اما با تصمیمات غلط، سرمایه کشور را هدر بدهد، چه فایدهای برای مردم دارد؟
خاویار بخورید، لباس مارک بپوشید، روی فرش دستباف بنشینید، #بنز سوار شوید ولی مشکلات مردم را حل کنید.
4️⃣«دیگی که برای من نجوشه، میخوام سر سگ توش بجوشه!»
یکی از موانع #توسعه فردی و جمعی، نهادینه شدن همین ضربالمثل به ظاهر ساده است. از زندگی شخصی تا مدیریت کلان کشور.
5️⃣ طرف با هزار رانت و زد و بند و رشوه به یه موقعیتی رسیده بعد نوشته «کار خوبه خدا درست کنه!»
نکشیمون بنده پرهیزگار و خودساخته! 😒
6️⃣ بیشعوری دیگران، مجوز #بیشعوری ما نیست.
دزدی کردن دیگران، مجوز #دزدی ما نیست.
فحاشی دیگران، مجوز #فحاشی ما نیست.
قانونشکنی دیگران، مجوز #قانونشکنی ما نیست.
#تمرین_کنیم
7️⃣ وقتی با کسی ازدواج میکنید که شخصیت رشد نیافتهای دارد، به شدت به والدینش وابسته یا به شما آویزان و متکی است فارغ از سن شناسنامهای، شما یک #کودک_همسر دارید.
اگر #کودک_همسری رنجآور است، که هست، این یکی هم به شدت روح را فرسوده میکند.
8️⃣ «برات متاسفم» یک جمله نیست، برای یه عده، یک سبک زندگیه!
_برات متاسفم اینو میگی!
_برات متاسفم اینطور فکر میکنی!
_ برات متاسفم اینو نوشتی!
_ برات متاسفم...
هیچکس به تاسف من و شما نیاز نداره، زندگیتو بکن هموطن!
9️⃣ دزدی و خیانت توی دنیا وجود داره اما کسی که معتقده «همه» دزدن و نباید به «هیچکس» #اعتماد کرد روح صدمه دیدهای داره و نیازمند درمانه.
زندگی و رفاقت با این تیپ افراد خیلی سخته چون عموماً این بدبینی عمیق رو نمیپذیرن.
🔟 تحقیقات دانشمندان ثابت کرد ویروس #کرونا در هنگام سفر انتخاباتی و جلسات استانی نامزدهای انتخابات ریاستجمهوری به شکل عجیبی توانایی خود را از دست میدهد. اما مردم عادی سفر بروند هم بیشعورند، هم به پزشکان و پرستاران خیانت کردهاند.
#نامزدا_نمیگیرن
🔰 نشانی توئیتر @ehsanm92
🖋 @ehsanmohammadi95
✍️ احسان محمدی
1️⃣ قناعت وقتی معنا داره که توان #خرید داشته باشی اما خود خواسته تصمیم بگیری اسراف نکنی و «نخری»، اینکه کالا «باشه» و «نتونی» بخری اسمش #قناعت نیست، فقره.
2️⃣ - با افتخار کُردم.
- با افتخار خرداد ماهیام.
- با افتخار بلوچم.
- با افتخار اصفهانیام.
- با افتخار فارسم و...
واقعاً چه افتخاری در قومیت و شهر زادگاه وجود داره وقتی خود آدم هیچ تاثیری در انتخاب اون نداره؟ تازه اگه تاثیری داشت هم چه فخری داره؟
3️⃣ اینکه یک مدیر نان و خرما بخورد، لباس کهنه بپوشد، روی حصیر بنشیند، #پراید سوار شود و #سادهزیستی پیشه کند اما با تصمیمات غلط، سرمایه کشور را هدر بدهد، چه فایدهای برای مردم دارد؟
خاویار بخورید، لباس مارک بپوشید، روی فرش دستباف بنشینید، #بنز سوار شوید ولی مشکلات مردم را حل کنید.
4️⃣«دیگی که برای من نجوشه، میخوام سر سگ توش بجوشه!»
یکی از موانع #توسعه فردی و جمعی، نهادینه شدن همین ضربالمثل به ظاهر ساده است. از زندگی شخصی تا مدیریت کلان کشور.
5️⃣ طرف با هزار رانت و زد و بند و رشوه به یه موقعیتی رسیده بعد نوشته «کار خوبه خدا درست کنه!»
نکشیمون بنده پرهیزگار و خودساخته! 😒
6️⃣ بیشعوری دیگران، مجوز #بیشعوری ما نیست.
دزدی کردن دیگران، مجوز #دزدی ما نیست.
فحاشی دیگران، مجوز #فحاشی ما نیست.
قانونشکنی دیگران، مجوز #قانونشکنی ما نیست.
#تمرین_کنیم
7️⃣ وقتی با کسی ازدواج میکنید که شخصیت رشد نیافتهای دارد، به شدت به والدینش وابسته یا به شما آویزان و متکی است فارغ از سن شناسنامهای، شما یک #کودک_همسر دارید.
اگر #کودک_همسری رنجآور است، که هست، این یکی هم به شدت روح را فرسوده میکند.
8️⃣ «برات متاسفم» یک جمله نیست، برای یه عده، یک سبک زندگیه!
_برات متاسفم اینو میگی!
_برات متاسفم اینطور فکر میکنی!
_ برات متاسفم اینو نوشتی!
_ برات متاسفم...
هیچکس به تاسف من و شما نیاز نداره، زندگیتو بکن هموطن!
9️⃣ دزدی و خیانت توی دنیا وجود داره اما کسی که معتقده «همه» دزدن و نباید به «هیچکس» #اعتماد کرد روح صدمه دیدهای داره و نیازمند درمانه.
زندگی و رفاقت با این تیپ افراد خیلی سخته چون عموماً این بدبینی عمیق رو نمیپذیرن.
🔟 تحقیقات دانشمندان ثابت کرد ویروس #کرونا در هنگام سفر انتخاباتی و جلسات استانی نامزدهای انتخابات ریاستجمهوری به شکل عجیبی توانایی خود را از دست میدهد. اما مردم عادی سفر بروند هم بیشعورند، هم به پزشکان و پرستاران خیانت کردهاند.
#نامزدا_نمیگیرن
🔰 نشانی توئیتر @ehsanm92
🖋 @ehsanmohammadi95