◼️یکی از عاشقترین مردان دنیا رفت ...
✍️احسان محمدی
◼️هنوز آفتاب صبح جمعه خودش را نکشانده بود توی آسمان، هنوز لای پرز فرشها و پشت کوسن مبلها میشد پوستههای تخمه و تکههای چیپس پیدا کرد که دیشب حین شهرآورد پرسپولیس و استقلال اینطرف و آنطرف پرت شده بود، هنوز هواداران دو تیم داشتند در شبکههای اجتماعی به هم متلک میپراندند که خبر مثل آوار رسید. مثل یک زلزله که درست وقتی اصلاً منتظرش نیستی میآید.
جمله سه کلمهای «دکتر صدر درگذشت» در کنار عکسی با همان ریش بلند نامرتب، چشمهای مهربان و متقاعدکننده و دستی زیر چانه و دو عدد که سال تولد و درگذشت را نشان میداد. همین؟ به قول #حسین_پناهی:«این بود زندگی؟!»
◼️چند دقیقه بعد همه جا پر شد از عکس #حمیدرضا_صدر، از ویدئوهای کوتاه دکتر صدر، از عکسهای مشترک با او، از ذکر خاطره، از بغض، از افسوس ... او فوتبالیست پیشکسوتی نبود، مربیگری هیچ تیمی را در کارنامه نداشت ولی عاشق فوتبال بود و جوری در مورد این پدیده قرن حرف میزد که حتی اگر سر سوزنی به این بازی که ۲۲ مرد گنده دنبال یک توپ میدوند نداشتی هم نمیتوانستی شبکه تلویزیون را عوض کنی، میخکوبت میکرد با رگبار واژههای درست، ترکیبهای گوشنواز، تحلیلهای منصفانه و گره زدن سینما و ادبیات به هم. آن تکان دادن دستها و سر هنگام هیجانزده شدن، آن لباسهای معمولاً تیره، آن کتابهایی که نوشت، یادداشتهایی که منتشر کرد ...
او حق بزرگی به گردن فوتبال داشت و اغراق نیست اگر بگوییم فوتبال ایران یک ستاره را از دست داد که میلیونها نفر حتی یک دقیقه از بازی او با توپ را ندیدند اما دوستش داشتند.
◼️چندسال پیش در استودیو ولیعصر شبکه ورزش برنامهای داشتیم که پنجشنبهها در انتهایش آنتن را به دوستان دیگری تحویل میدادیم که دکتر صدر کارشناسشان بود. گاهی پیش میآمد در حد فاصل دو برنامه همدیگر را میدیدیم. برای من که تجربه و سواد زیادی نداشتم اما عاشق سینما و ادبیات و البته فوتبال بودم فرصت مغتنمی بود این همصحبتی.
اعتراف میکنم چندین بار در کوچه و خیابان، کسانی ابراز لطف کرده بودند که بعضی اوقات آنها را یاد دکتر صدر میاندازم. این از معدود تحسینهایی بود که خوشحالم میکرد. یکبار بحث شد و همین را گفتم. گفتم باعث مباهات من است این مقایسه. خندید و گفت: «چند بار دیدمت. نه! تو مثل خودتی، مثل خودت باش!»
بعد مفصل در مورد کتاب «نیمکت داغ» حرف زدیم، گفت نسل شما #تله_سانتانا را یادش نمیآید، #هلنیو_هرا، یا #بلا_گوتمن. کاش یه برنامه بود مینشستیم در مورد اونا حرف میزدیم. یکی از آن «انشالله»های معروف را گفتیم و تمام.
◼️این اواخر در اینستاگرام بیشتر دنبالش میکردم. عکسهایش با دخترش، برادر و خواهرش و یا پراکندهنوشتهایی در باره فوتبال. شبیه کسی بود که بعد از مسافرتی طولانی، خیلی طولانی به خانه برگشته بود و حالا انگار داشت وقت بیشتری را با «خانواده» سپری میکرد.
اما لابهلای کلماتش روح سرگردان و خستهای را میشد یافت که جسمش را کول میکرد و صبح جمعه ۲۵ تیرماه ۱۴۰۰ سرطان او را از ما گرفت، از فوتبال گرفت و حالا کسی جز به «نیکی» از او یاد نمیکند، کسی که بعید است «سرای زر نگاری» از او به جا مانده باشد اما خیلیهایمان را عاشق فوتبال کرد. عاشق فوتبالِ بیکینه، عاشق هواداری بدون توهین و تحقیر، عاشق کلمهها ... روحش در آرامش. دنیا یکی از عاشقترین مردانش را از دست داد.
🗞 روزنامه ایران ورزشی
◼️ @ehsanmohammadi95
✍️احسان محمدی
◼️هنوز آفتاب صبح جمعه خودش را نکشانده بود توی آسمان، هنوز لای پرز فرشها و پشت کوسن مبلها میشد پوستههای تخمه و تکههای چیپس پیدا کرد که دیشب حین شهرآورد پرسپولیس و استقلال اینطرف و آنطرف پرت شده بود، هنوز هواداران دو تیم داشتند در شبکههای اجتماعی به هم متلک میپراندند که خبر مثل آوار رسید. مثل یک زلزله که درست وقتی اصلاً منتظرش نیستی میآید.
جمله سه کلمهای «دکتر صدر درگذشت» در کنار عکسی با همان ریش بلند نامرتب، چشمهای مهربان و متقاعدکننده و دستی زیر چانه و دو عدد که سال تولد و درگذشت را نشان میداد. همین؟ به قول #حسین_پناهی:«این بود زندگی؟!»
◼️چند دقیقه بعد همه جا پر شد از عکس #حمیدرضا_صدر، از ویدئوهای کوتاه دکتر صدر، از عکسهای مشترک با او، از ذکر خاطره، از بغض، از افسوس ... او فوتبالیست پیشکسوتی نبود، مربیگری هیچ تیمی را در کارنامه نداشت ولی عاشق فوتبال بود و جوری در مورد این پدیده قرن حرف میزد که حتی اگر سر سوزنی به این بازی که ۲۲ مرد گنده دنبال یک توپ میدوند نداشتی هم نمیتوانستی شبکه تلویزیون را عوض کنی، میخکوبت میکرد با رگبار واژههای درست، ترکیبهای گوشنواز، تحلیلهای منصفانه و گره زدن سینما و ادبیات به هم. آن تکان دادن دستها و سر هنگام هیجانزده شدن، آن لباسهای معمولاً تیره، آن کتابهایی که نوشت، یادداشتهایی که منتشر کرد ...
او حق بزرگی به گردن فوتبال داشت و اغراق نیست اگر بگوییم فوتبال ایران یک ستاره را از دست داد که میلیونها نفر حتی یک دقیقه از بازی او با توپ را ندیدند اما دوستش داشتند.
◼️چندسال پیش در استودیو ولیعصر شبکه ورزش برنامهای داشتیم که پنجشنبهها در انتهایش آنتن را به دوستان دیگری تحویل میدادیم که دکتر صدر کارشناسشان بود. گاهی پیش میآمد در حد فاصل دو برنامه همدیگر را میدیدیم. برای من که تجربه و سواد زیادی نداشتم اما عاشق سینما و ادبیات و البته فوتبال بودم فرصت مغتنمی بود این همصحبتی.
اعتراف میکنم چندین بار در کوچه و خیابان، کسانی ابراز لطف کرده بودند که بعضی اوقات آنها را یاد دکتر صدر میاندازم. این از معدود تحسینهایی بود که خوشحالم میکرد. یکبار بحث شد و همین را گفتم. گفتم باعث مباهات من است این مقایسه. خندید و گفت: «چند بار دیدمت. نه! تو مثل خودتی، مثل خودت باش!»
بعد مفصل در مورد کتاب «نیمکت داغ» حرف زدیم، گفت نسل شما #تله_سانتانا را یادش نمیآید، #هلنیو_هرا، یا #بلا_گوتمن. کاش یه برنامه بود مینشستیم در مورد اونا حرف میزدیم. یکی از آن «انشالله»های معروف را گفتیم و تمام.
◼️این اواخر در اینستاگرام بیشتر دنبالش میکردم. عکسهایش با دخترش، برادر و خواهرش و یا پراکندهنوشتهایی در باره فوتبال. شبیه کسی بود که بعد از مسافرتی طولانی، خیلی طولانی به خانه برگشته بود و حالا انگار داشت وقت بیشتری را با «خانواده» سپری میکرد.
اما لابهلای کلماتش روح سرگردان و خستهای را میشد یافت که جسمش را کول میکرد و صبح جمعه ۲۵ تیرماه ۱۴۰۰ سرطان او را از ما گرفت، از فوتبال گرفت و حالا کسی جز به «نیکی» از او یاد نمیکند، کسی که بعید است «سرای زر نگاری» از او به جا مانده باشد اما خیلیهایمان را عاشق فوتبال کرد. عاشق فوتبالِ بیکینه، عاشق هواداری بدون توهین و تحقیر، عاشق کلمهها ... روحش در آرامش. دنیا یکی از عاشقترین مردانش را از دست داد.
🗞 روزنامه ایران ورزشی
◼️ @ehsanmohammadi95