روزنوشت‌های احسان محمدی
17.5K subscribers
3.58K photos
1.17K videos
61 files
367 links
🎓دکترای فرهنگ و ارتباطات
📡مشاور رسانه‌ای
📰روزنامه‌نگار
📺 کارشناس رادیو و تلویزیون

📚 کتاب‌ها‌: جنگ بود، مارکز در تاکسی، شیوه دلبری و متروآشوبی و گنجینه‌پنهان

🔰صفحه اینستاگرام: ehsanmohammadi94
🔰توئیتر: ehsanm92
Download Telegram
🔥روزگار #پلاسکویی ما

✍️ احسان محمدی

پارسال وقتی پلاسکو در آتش سوخت چند مطلب نوشتم که امروز وقتی به خاطر سالگرد آن فاجعه سراغ شان رفتم انگار ده دقیقه پیش نوشته ام. از بس آب از آب تکان نخورده و هنوز دوره می کنیم شب را و روز را. بخشی از آن نوشته ها را بدون تغییر حتی #یک_واژه اینجا می گذارم:

1️⃣ در بخش ایمنی یک شرکت #نفتی کار می کردم. اجازه نمی دادیم کارگرها با کامیون هایی که سوار می شدند بنزین ببرند برای دستگاه های حفاری. ماشین حمل سوخت باید این کار را می کردند. اما گوش نمی دادند. دبه را زیر وسایل قایم می کردند که زودتر برسند و کارشان را تمام کنند و برگردند.

هرچه توضیح می دادم که وقتی توی ماشین #سیگار می کشید این کار خطرناک است گوش نمی دادند. #الکس ناظر پروژه اسکاتلندی بود. یک روز محموله بنزین پیدا کردیم. سَر کارگرها داد زد. یکی از آنها انگشتش را گرفت طرف آسمان و گفت: مستر فقط گاد! (یعنی خون خودت رو کثیف نکن پیرمرد، خدا هوامونو داره)! فکر کنم آخرش از دست ما سکته کرد و مُرد.

2️⃣ #پلاسکو فروریخت. کام مان تلخ است اما یادمان می رود. درست مثل منا، مثل تصادف قطار سمنان، مثل کشته شدن #سربازها، مثل فروریختن ساختمان سعادت‌آباد که هفده کارگر دفن شدند، مثل #آتش سوزی خیابان جمهوری که دو زن پائین پریدند و مُردند. یادمان می رود، چون ما به #زخم خو کرده ایم. مرگ کسب و کار ماست. یک اتفاق تازه رخ می دهد،می شورد می برد. فقط گاد!

3️⃣ سردار دکتر #قالیباف نه شهردار و سردار و مورد علاقه من است نه دکتر محبوبم گرچه مدیر-شومن موفقی است. اما کسی تضمین می دهد اگر برود نفر بعد شهردار شود دیگر هیچ ساختمانی آتش نمی گیرد؟ هیچ خیابانی نشست نمی کند؟ دبه آب جایش را به تجهیزات مدرن آتشنشانی می دهد؟

4️⃣ ما گرفتار بحران مدیریت در این کشوریم. تا دلتان بخواهد حجت السلام دکتر خلبان ملوان داریم اما مدیر چطور؟ چرا مثل مربی فوتبال، مدیر وارد نمی کنیم؟ چند نفرمان کُشته بشود تا مدیران ما قبول کنند مدیریت بحران نمی دانند؟ یک #باران، یک سیل کوچک، یک آتش سوزی در این کشور جنازه تولید می کند.

مسئله فقط پلاسکو نیست، صدها ساختمان مستعد سوختن و فروریختن مثل پلاسکو در همین شهر همین لحظه دارد ساخته می شود. اگر زلزله بیاید چکار کنیم؟ فقط گاد؟

5️⃣ بی اعتمادی در این کشور ترسناکتر از آتش سوزی است. مردم ما به اخبار تلویزیون اعتماد ندارند، به توصیه مسئولین که آقا نیایید برای تماشا اعتماد ندارند، به حرف آتشنشان ها که ساختمان را ترک کنید اعتماد ندارند، به آمبولانسی که پشت سرشان آژیر می کشد #اعتماد ندارند. فقط گاد!

6️⃣ ما مردم شرم آوری هستیم مثل آنها که با فاجعه #سلفی می گیرند، ما مردم بزرگی هستیم، مثل آتش نشان هایی که سوختند.

7️⃣ چندنفر از ما که فحش و تز می دهیم بلدیم با کپسول آتشنشانی کار کنیم؟ تنفس مصنوعی بلدیم؟ بلدیم بچه مان پاک کن قورت داد نجاتش بدهیم؟ برای فاجعه بعدی آماده شویم. گاد مدیر بحران ما نیست.

8️⃣ در ایران مسابقه پرطرفدار #کی_از همه_بدبخت_تره؟ هر روز برگزار می شود که تقریبا" همه مان شانس کسب مدال در آن را داریم. اینکه پیش هر کسی درددل کنی تا ثابت نکند حالش از تو بدتر است ول کن نیست.

وقتی فاجعه ای رخ می دهد همه مان برای درآوردن اشک هم، با شعر سوزناک و کلیپ جگرخراش و عکس های وحشتناک مسابقه می دهیم و اسم این کار را می گذاریم #همدردی! بعد احساس می کنیم هر کس بیشتر گریه کند و اشک در بیاورد انسان بهتری است.

9️⃣ #پلاسکو یک بار دیگر نشان مان داد ما در زمینه آموزش مدیریت بحران موفق نیستیم اما انصافا" مدال طلای سوگواری برازنده همه مان است. ما در این سرزمین حق شعر را ادا کرده ایم اما حق خرد را نه.

مانورهای #زلزله و بحران در مدارس معمولا" شوخی و خنده است و کسی جدی اش نمی گیرد و بیشتر اوقات برای پر کردن فرم های اداری است تا اثرگذاری واقعی و آماده کردن بچه ها برای لحظه فاجعه.

پلاسکو نشان داد که نه مسئولان آماده اند، نه ماموران و نه حتی رسانه ها و سلفی بگیران تنها گناهکاران ماجرا نیستند.

🔟 از41 حادثه طبیعی ثبت شده در جهان، بیش از 30 مورد آن در ایران سابقه وقوع دارند و در یک قرن گذشته در 200 #حادثه_طبیعی بزرگ پرخسارت در ایران بیش از 300 هزار کشته و زخمی شده و حدود نیم میلیون ایرانی بی خانمان شده اند.

حالا حادثه های انسانی که در نتیجه هنرمندی خودمان به وجود می آیند را هم بگذارید کنار اینها و ببینید چقدر جای آموزش #مدیریت_بحران و کمک های امدادی در دروس همه مقاطع خالی است و چقدر این موضوع را جدی نمی گیریم.
🖋 @ehsanmohammadi95
⛔️ مردم در سیستان و بلوچستان #گربه می خورند؟

#احسان_محمدی

📸 عکسی در فضای مجازی منتشر شده که دیگی را با چند چنگال و تکه‌های گوشت مثل سیرابی نشان می دهد. نویسنده متن با انتشار این عکس مدعی شده که فقر در بخش هایی از سیستان و بلوچستان چنان شدید شده که عده ای در ماه رمضان #گوشت_گربه و #کلاغ_مرده می خورند.

📸 عکس را #حسن_شمشادی منتشر کرده، خبرنگار صدا و سیما با سابقه کار در سوریه و عراق. ۵۰ ساله و دارای سابقه مربیگری قرآن در استانداری، صدا و سیما، آب و فاضلاب و دادگستری لرستان.

در اینستاگرام محکم پای حرفش ایستاده و برای کسانی که علیه این مطلب او واکنش نشان داده #صبر آرزو کرده‌است.

چند نکته در مورد این ماجرا:

1️⃣ دو سال پیاپی به سیستان و بلوچستان سفر کردم. آنچه در شهرها و روستاهای مختلفش دیدم آمیزه ای از مهربانی بی حد و حصر، فقر آزاردهنده، محرومیت از خدمات آموزشی و بهداشتی، صمیمیت، امنیت و ... بود.

در چند فایل صوتی و مطلب نوشتم که سخت است باور کنیم این محرومیت و نادیده گرفتن #غیر_عمدی است.

2️⃣ اطلاع دقیقی در مورد عکس و خوراک گربه ندارم، اما آقای شمشادی به عنوان مربی قرآن قطعا" می داند که گوشت گربه در اسلام #حرام است و بسیاری از مردم سیستان و بلوچستان اهل تسنن هستند و باورکردنی نیست که با گوشتی که حرام است سحری و افطار بخورند.

3️⃣ وقتی #محمود_افغان، اصفهان را محاصره کرد، گرسنگی چنان بر مردم غالب شد که گربه ها را و حتی کودکان و اجساد را خوردند.

#گرسنگی، ایمان نمی شناسد اما باور کنیم که در سیستان و بلوچستان بدون #محاصره، مردمی گربه می خورند؟!

کشور ما که به روایت گزارش های دوستانی مثل همین آقای شمشادی در اوج اقتدار و ابهت و امنیت و آسایش در خاورمیانه و چه بسا جهان قرار دارد، آن قسم حضرت عباس ها را باور کنیم یا دیگ #گوشت_گربه؟!

4️⃣ آقای شمشادی گزارشگر و خبرنگار صدا و سیماست، رسانه ای که گزارش هایش از سیستان و بلوچستان یا از ناامنی و #عملیات_تروریستی روایت می کند که باعث شده مردم از سفر به این دیار هراس داشته باشند یا آنها را لبخندزنان در صفوف #انتخابات و راهپیمایی ها نشان داده.

آقای شمشادی به عنوان یک خبرنگار که در همین راستا قدم برداشته و مواضع اصولگرایانه دارد یک باره از خواب بیدار شده و با فقر در سیستان و بلوچستان آشنا شده یا دارد با #سیاه نمایی آب به آسیاب دشمن می ریزد؟ (اتهام معمول برای منتقدان در طول سال های گذشته)

5️⃣ اگر سیستان و بلوچستان نرفته اید، حتما" بروید، نه فقط زابل و زاهدان که روستاهای #خاش و #پیشین و #چابهار و #ایرانشهر را ببینید.

تن تان از این همه #محرومیت می لرزد و البته این مردم را ستایش می کنید که چطور هنوز به مسئولان #وفادار و امیدوار مانده‌اند. فقیر هستند اما شریف مانده اند. اگر قصد حمایت از آنها را داریم #گوشت_گربه سوژه خوبی نیست.

6️⃣ فقر در سیستان و بلوچستان، ایلام، خوزستان، بندرعباس، خراسان، کردستان و ... بیش از آنکه کار #ترامپ، #داماد_صدام_حسین، #عربستان و ... باشد نتیجه حکمرانی ضعیف مسئولان ماست.

آقای شمشادی انشالله که در راستای برنامه این روزهای یک جریان سیاسی هدف شان تخریب چهره دولت و #روحانی نیست. انشالله رسالت خبرنگاری را دنبال کرده اند.

ایشان آنقدر تجربه دارند که بدانند جز روحانی کسان دیگری هم در ۴۰ سال گذشته تصمیم گیر بوده‌اند، اما آیا حاضرند با همین شفافیت انگشت شان را به سوی #همه دراز کنند؟ یا چون زدن دولت این روزها ثواب دارد دلواپس فقر شده اند؟

8️⃣ اعتقادی به پاک کردن صورت مسئله ندارم. گرسنه ها اگر گربه نخورند، پاچه مرغ و استخوان که می خورند!
درد مردم را تا ابد نمی شود حاشا کرد، فقر و بی عدالتی را نمی شود مدام گردن استکبار جهانی انداخت که یک باره مردم فریاد می زنند "دشمن ما همینجاست/دروغ میگن آمریکاست" اما به همان اندازه هم ناامید کردن مردم و سیاه کردن دل ها از همه چیز و همه کس را خطرناک می دانم.

9️⃣ این ماجرا پیگیری شود، اگر حقیقت دارد آقای شمشادی در یک بخش خبری به نمایندگی از همه مردم نامه مولا علی (ع) به عثمان بن حنیف حاکم بصره را بخواند.

آنجا که می نویسد:« هیهات که شب با شکم انباشته از غذا سر بر بالین نهم و در اطراف من شکم هایى گرسنه و جگرهایى تشنه باشد. آیا چنان باشم که شاعر گوید: و حسبک داء آن تبیت ببطنه / و حولک اکباد تحنّ الى القدّ (تو را این درد بس که شب با شکم سیر بخوابى و در اطراف تو گرسنگانى باشند در آرزوى پوست بزغاله اى)

آیا به همین راضى باشم که مرا امیرالمؤمنین گویند و با مردم در سختی هاى روزگارشان مشارکت نداشته باشم؟ یا آنکه در سختى زندگى مقتدایشان نشوم ؟»

🔟 مردم آن دیار فقیر هستند اما مغرور و سربلندند. به نام دلسوزی، غرورشان را جریحه دار نکنیم. #کار و #نان و #لبخند به آنها نمی دهیم، #زخم نزنیم به غیرت و غرور و شرف بلوچ و سیستانی.
🖋 @ehsanmohammadi95
▪️ برای این روزهای تلخ، برای تلخی این روزها

✍️ #احسان_محمدی

1️⃣ نوشته بود حال اینا که #پورشه می خرن رو نمی دونم. تو خونه ما وقتی یکی پیژامه می خره، شب تنش میکنه، ما دست می زنیم، بابام می خونه؛ ایشالا مبارکش باد! اونم وسط اتاق قر می ده. دیشدانه دیشدان!

2️⃣ می گویند روی دیوار سلول یک زندانی #یهودی در بازداشتگاه نازی ها نوشته بود: «اگر خدایی وجود دارد باید برای بخشایش به پایم بیفتد»!

3️⃣ نوشته بود: عاشق اینم وقتی اون جهان، خدا ازم می پرسه برای چی فلان کار رو کردی؟ بگم: حتماً حکمتی توش بوده!

✍️ راستش را بخواهید با آنکه #لیدی_گاگاوار انسان خجسته ای نیستم اما دوست ندارم قاصد مرگ باشم. قاصد نومیدی و قصه های همه تلخ. اصلاً اندوهگین بودن را هم فضیلت نمی دانم.

کسی پیام فرستاده بود: این روزها حالمان بد است. ناامیدیم لطفاً شما از امید بنویسید. یه چیزی بگید اینقد توش غصه نباشه؟

#عباس_جدیدی از خوبای سابق شورای شهر چند وقت پیش گفت: «حاضرم واسه نماز خوندن جوونا رو آسفالت کله معلق بزنم».

من هم حاضرم برای اینکه مردم سرزمینم حالشان خوب شود، بخندند و گونه هایشان طعم اشک ندهد پیژامه بپوشم و بیایم وسط شبکه های مجازی، شما دست بزنید ایشالا مبارکش باد و من خودم را بتکانم!

✍️ هرکس اندوهش را می نویسد تکه ای از روحش را می کَند. بخشی از رنجش را.

گاهی آنقدر حجم آوار درون زیاد می شود که باید داد زد وگرنه همه پسر بچه شیطانی را دوست دارند که توی کوچه دعوا کرده، کتک خورده بعد از جایش بلند شده و با آستین دماغش را پاک می کند و می گوید اصلا هم درد نداشت! کله شقی اش و تسلیم نشدنش لذتبخش است.

اینکه ما باید دائم سجده و استغفار کنیم یا خدا باید یک روز از ما معذرت بخواهد را هم نمی دانم. مهندسی راه و آسمان نخوانده ام و همیشه اعتراف به ندانستن را از تظاهر ریاکارانه به دانایی بیشتر دوست دارم. مثل اعتراف به دوست داشتن. دلتنگ شدن.

✍️ ما که می نویسم اَبَر انسان نیستیم، پوست #کروکودیل تن مان نیست. گاهی ادای شیر را در می آوریم اما زیر پوست مان قلب گنجشک می تپد.

لذت نمی بریم از اینکه کام کسی را تلخ کنیم. زندگی در #خاورمیانه به اندازه کافی بوی خون می دهد، اشک آفرینی مضاعف ناجوانمردانه است. همه اینها را می فهمم اما گاهی اگر ننویسم حس می کنم شقیقه ام می ترکد.

تمام قد عذرخواهی می کنم اگر خیلی اوقات حالتان را بدتر کرده ام. باور کنید #مرهم پیش من/ما نیست.

می نویسم/می نویسیم شاید آنها که #زخم می زنند بخوانند، شاید بفهمیم «حکمتش» دقیقاً چیست؟

ما به نوشتن محتاجیم. مثل پرنده به پرواز، ماهی به شنا.

🇮🇷 چشم به راه خبرهای خوبیم. این سرزمین روزهای دشوارتر از این را هم گذرانده و دوباره لبخند زده.

هم عوعو #سگان را تجربه کرده و هم غُرش #شیران را دیده. هم گرد سُم اسبان مغول را فرونشانده هم لنگی خران محمود افغان را ... و هنوز زنده است و نفس می کشد، حتی اگر ما نباشیم. امید که به شادمانی باز بخوانیم:

دوباره برکَش ندای طوفان
دوباره سرکَش به ساغر جان

دوباره بر خیز ز تیغ مَشکن
ز جان گذر کُن برای جانان

دوباره من با تو می شوم ما
دوباره من تو، دوباره ایشان

دوباره لبخنده های امید
دوباره شور امیدواران

دوباره لبخند دوباره پیوند
دوباره پیمان دوباره ایران

دوباره ایران دوباره ایران دوباره ایران....
#دریغ_است_ایران_که_ویران_شود
🖋 @ehsanmohammadi95
▪️ برای این روزهای تلخ، برای تلخی این روزها

✍️ #احسان_محمدی

1️⃣ نوشته بود حال اینا که #پورشه می خرن رو نمی دونم. تو خونه ما وقتی یکی پیژامه می خره، شب تنش میکنه، ما دست می زنیم، بابام می خونه؛ ایشالا مبارکش باد! اونم وسط اتاق قر می ده. دیشدانه دیشدان!

2️⃣ می گویند روی دیوار سلول یک زندانی #یهودی در بازداشتگاه نازی ها نوشته بود: «اگر خدایی وجود دارد باید برای بخشایش به پایم بیفتد»!

3️⃣ نوشته بود: عاشق اینم وقتی اون جهان، خدا ازم می پرسه برای چی فلان کار رو کردی؟ بگم: حتماً حکمتی توش بوده!

✍️ راستش را بخواهید با آنکه #لیدی_گاگاوار انسان خجسته ای نیستم اما دوست ندارم قاصد مرگ باشم. قاصد نومیدی و قصه های همه تلخ. اصلاً اندوهگین بودن را هم فضیلت نمی دانم.

کسی پیام فرستاده بود: این روزها حالمان بد است. ناامیدیم لطفاً شما از امید بنویسید. یه چیزی بگید اینقد توش غصه نباشه؟

#عباس_جدیدی از خوبای سابق شورای شهر چند وقت پیش گفت: «حاضرم واسه نماز خوندن جوونا رو آسفالت کله معلق بزنم».

من هم حاضرم برای اینکه مردم سرزمینم حالشان خوب شود، بخندند و گونه هایشان طعم اشک ندهد پیژامه بپوشم و بیایم وسط شبکه های مجازی، شما دست بزنید ایشالا مبارکش باد و من خودم را بتکانم!

✍️ هرکس اندوهش را می نویسد تکه ای از روحش را می کَند. بخشی از رنجش را.

گاهی آنقدر حجم آوار درون زیاد می شود که باید داد زد وگرنه همه پسر بچه شیطانی را دوست دارند که توی کوچه دعوا کرده، کتک خورده بعد از جایش بلند شده و با آستین دماغش را پاک می کند و می گوید اصلا هم درد نداشت! کله شقی اش و تسلیم نشدنش لذتبخش است.

اینکه ما باید دائم سجده و استغفار کنیم یا خدا باید یک روز از ما معذرت بخواهد را هم نمی دانم. مهندسی راه و آسمان نخوانده ام و همیشه اعتراف به ندانستن را از تظاهر ریاکارانه به دانایی بیشتر دوست دارم. مثل اعتراف به دوست داشتن. دلتنگ شدن.

✍️ ما که می نویسم اَبَر انسان نیستیم، پوست #کروکودیل تن مان نیست. گاهی ادای شیر را در می آوریم اما زیر پوست مان قلب گنجشک می تپد.

لذت نمی بریم از اینکه کام کسی را تلخ کنیم. زندگی در #خاورمیانه به اندازه کافی بوی خون می دهد، اشک آفرینی مضاعف ناجوانمردانه است. همه اینها را می فهمم اما گاهی اگر ننویسم حس می کنم شقیقه ام می ترکد.

تمام قد عذرخواهی می کنم اگر خیلی اوقات حالتان را بدتر کرده ام. باور کنید #مرهم پیش من/ما نیست.

می نویسم/می نویسیم شاید آنها که #زخم می زنند بخوانند، شاید بفهمیم «حکمتش» دقیقاً چیست؟

ما به نوشتن محتاجیم. مثل پرنده به پرواز، ماهی به شنا.

🇮🇷 چشم به راه خبرهای خوبیم. این سرزمین روزهای دشوارتر از این را هم گذرانده و دوباره لبخند زده.

هم عوعو #سگان را تجربه کرده و هم غُرش #شیران را دیده. هم گرد سُم اسبان مغول را فرونشانده هم لنگی خران محمود افغان را ... و هنوز زنده است و نفس می کشد، حتی اگر ما نباشیم. امید که به شادمانی باز بخوانیم:

دوباره برکَش ندای طوفان
دوباره سرکَش به ساغر جان

دوباره بر خیز ز تیغ مَشکن
ز جان گذر کُن برای جانان

دوباره من با تو می شوم ما
دوباره من تو، دوباره ایشان

دوباره لبخنده های امید
دوباره شور امیدواران

دوباره لبخند دوباره پیوند
دوباره پیمان دوباره ایران

دوباره ایران دوباره ایران دوباره ایران....
#دریغ_است_ایران_که_ویران_شود
🖋 @ehsanmohammadi95
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🎥 خسته‌ام. خسته از تمام دردهایی که تو دنیا حس می‌کنم و می‌شنوم. هر روز دردهام بیشتر می‌شه. درد تو سرم مثل خُرده‌های شیشه است، تمام مدت. می‌تونین بفهمین؟
(مسیر سبز، فرانک دارابونت، 1999)
#هواپیمای_اوکراینی
#زخم_ایرانی
🖋 @ehsanmohammadi95