⛔️ آذری جهرمی: بله، #تلگرام فیلتر میشود
🔹 وزیر ارتباطات و فناوری گفت: « وقتی گروههای #سیاسی و افراد صاحب نظر در کشور اظهار نظر میکنند یعنی این که در مراجع سیاستگذار و تصمیم گیر کشور این مباحث مطرح است یعنی نمود مطالب جلسات در مظان افکار عمومی قرار میگیرد. این مسائل وجود دارد. اما خب باید طی یک جمع بندی باید به یک روال قانونی تبدیل شود.»
◀️ ترجمه: زور زیاد است!
⏺ توصیه اخلاقی: وقتی قرار است هیچ کاره باشید، هیچ پستی را نپذیرید حتی اگر وزارت باشد!
↙️ این روال قانونی تان ما را کُشته!
🔺 حرف مفت و زیادی ما عوام الناس: کاش این اراده ای که صرف فیلتر کردن تلگرام کرده اید صرف مبارزه با #گرانی،با #فقر، با #بیکاری، با #ناامیدی و #دلسردی جوانان و ... می کردید.
🖋 @ehsanmohammadi95
🔹 وزیر ارتباطات و فناوری گفت: « وقتی گروههای #سیاسی و افراد صاحب نظر در کشور اظهار نظر میکنند یعنی این که در مراجع سیاستگذار و تصمیم گیر کشور این مباحث مطرح است یعنی نمود مطالب جلسات در مظان افکار عمومی قرار میگیرد. این مسائل وجود دارد. اما خب باید طی یک جمع بندی باید به یک روال قانونی تبدیل شود.»
◀️ ترجمه: زور زیاد است!
⏺ توصیه اخلاقی: وقتی قرار است هیچ کاره باشید، هیچ پستی را نپذیرید حتی اگر وزارت باشد!
↙️ این روال قانونی تان ما را کُشته!
🔺 حرف مفت و زیادی ما عوام الناس: کاش این اراده ای که صرف فیلتر کردن تلگرام کرده اید صرف مبارزه با #گرانی،با #فقر، با #بیکاری، با #ناامیدی و #دلسردی جوانان و ... می کردید.
🖋 @ehsanmohammadi95
❇️ کار دشوار خوب بودن در روزهای ناخوب!
✍️ #احسان_محمدی
🔰 دانشجوی #افغان خوش ذوقی داریم که هر وقت فرصت داشته باشیم با هم گپ می زنیم. گاهی اوقات انگار سفر در زمان است. آدم را یاد «بوی جوی مولیان و یاد یار مهربان آید همی» می اندازد. چند روز پیش در مورد واژه هایی حرف زدیم که تکرارشان هم تلخی می آورد. مثل #بیمارستان. گفت ما می گوییم #شفاخانه، یا به جای #صعب_العبور از #دشوار_گذر استفاده می کنیم.
🔰 می گفت حتی بعضی به جای #سقف می گویند #آسمانخانه یا #چشمدید را به معنای «چیزی که شما دیده اید و تجربه کرده اید» به کار می برند. یا جایی خواندم که در افغانستان به زن #باردار می گویند: #امیدوار!. ترکیب های دلنشین و دوست داشتنی.
🔰 کلمه ها از گلوله ها زخم های عمیق تری بر جا می گذارند. زخم #گلوله خوب می شود اما گاهی جای بعضی زخم های زبان همیشه تازه می ماند. ترازویی برای وزن کردن بار منفی و مثبت واژه ها نیست. اینکه وقتی به یک نفر می گوییم #بدبخت ، نمی شود فهمید که چند کیلو بار روی شانه هایش می گذاریم که قامتش شکسته می شود.
🔰این روزها عادت مان شده که مدام خبرهای بد به هم بدهیم. از #فقر و #بیکاری و #گرانی و #قتل و #تجاوز و #اسیدپاشی و ... شده ایم قاصد خبرهای همه تلخ است. مثل بادام فروشی که همه بادام هایش مزه زهر گرفته اند.کار دشوار خوب بودن در روزهای ناخوب!
🔰 برخی اهل رسانه می گویند «خبر» خبر است و بد و خوب ندارد. ذات خبر هیجان است و استرس. اینکه حال شما را خوب کند یا بد به شما بستگی دارد. گران شدن #دلار برای دلال جماعت خبری شیرین تر از شهد بود اما برای کسی که بیمار بود و باید داروهای خاص می خرید تلخ و گزنده ....
🔰در این مورد وحدت نظری وجود ندارد. حتی تلاش هایی برای تولید خبر مثبت و خوب و راه اندازی سایت و #خبرگزاری انجام شد اما آیا می شود خبر خوب ساخت؟ خبر ساختنی است یا مثل عشق آمدنی؟
🔰چند وقتی شروع کردم به نوشتن اتفاقات کوچک اما خوشایند زندگی. اسمش را گذاشتم اتفاق خوب روز. چیزهایی که می دیدم را آخر شب می نوشتم. مثل اینها:
◀️ رفتم دنبال یک گواهی پزشکی. #منشی مطب تلخی نکرد، قیافه نگرفت، از خود دکتر بیشتر کلاس نگذاشت، آمرانه برخورد نکرد. به جایش لبخند زد و با آرامش کارم را راه انداخت.
◀️ ایستگاه #مترو تئاتر شهر برای خودش کشوری است. بساط دستفروشها. یکشنبه نزدیک 10 شب زنی داشت از توی بساط کوچک خوراکیاش چیزهایی میریخت توی کیسۀ پیرمردی که معلوم بود سخت نیازمند است. اینکه زن باشی و تا نیمه شب در این شهر شلوغ کار کنی و بخشندگی یادت نرود فوق العاده است.
◀️ حوالی #سهروردی از کارگرهای قالیشویی که پشت یک نیسان داشتند غذا میخوردند آدرس پرسیدم. راهنمایی کردند. یکی از آنها تعارف کرد بفرما ناهار! تشکر کردم. گفت حالا که تا اینجا اومدی سر سفره، دست ما رو رد نکن! سیبی از وسط نصف کرد و داد.
◀️توی تاکسی پسر جوانی بود که داشت می رفت پادگان جوادی نیا در #آبیک. اولین روز خدمت سربازی. مرد میانسالی کنارش نشسته بود. و تمام مدت روحیه می داد که این پادگان هتل است و نگران خدمت نباش و زود می گذره و ... گاهی با چند کلمه میتوانیم به یک نفر امید بدهیم.
◀️ صبح سر راهم مردی با موهای سفید داشت با لوله پولیکایی بلند #قندیلهای کنار یک سقف را پائین میریخت. من که رسیدم ایستاد. لبخند زد. لبخند زدم. گفتم خدا قوت! گفت قندیل ها خطرناکن! ممکنه ناغافل بیفتن روی سرّ یه رهگذار. من بیکار بودم توی خونه گفتم یه کاری بکنم...
🔰هرگز باورم نمیشد همین روزمرگی های کوچک تاثیرگذار باشد. دهها و صدها پیام گرفتم از خوانندگان که میگفتند همین نکتهها باعث شده در طول روز دنبال اتفاقهای کوچک زندگی بگردند و آخر شب سرک بکشند به صفحۀ من تا ببیند اتفاق خوب روز چه بوده. مثل یک نیاز.
🔰 خودم هم بیشتر از قبل عادت کردم به #خوب_دیدن . گاهی فکر میکنم مقابل چشممان آینۀ کبودی گذاشتهایم که مدام سیاهیها و تاریکیها و تلخیها را میبیند. قبول دارم که روزگار تلخی است اما تمرین کنیم به خوب دیدن. حتی در حد همین اتفاقهای کوچک که اتفاقاً مرهمهای بزرگی هستند در روزگاری که زخم میزند. وقتی کسی به دادمان نمیرسد، #خودمان_به_خودمان_کمک_کنیم!/عصرایران
🖋 @ehsanmohammadi95
✍️ #احسان_محمدی
🔰 دانشجوی #افغان خوش ذوقی داریم که هر وقت فرصت داشته باشیم با هم گپ می زنیم. گاهی اوقات انگار سفر در زمان است. آدم را یاد «بوی جوی مولیان و یاد یار مهربان آید همی» می اندازد. چند روز پیش در مورد واژه هایی حرف زدیم که تکرارشان هم تلخی می آورد. مثل #بیمارستان. گفت ما می گوییم #شفاخانه، یا به جای #صعب_العبور از #دشوار_گذر استفاده می کنیم.
🔰 می گفت حتی بعضی به جای #سقف می گویند #آسمانخانه یا #چشمدید را به معنای «چیزی که شما دیده اید و تجربه کرده اید» به کار می برند. یا جایی خواندم که در افغانستان به زن #باردار می گویند: #امیدوار!. ترکیب های دلنشین و دوست داشتنی.
🔰 کلمه ها از گلوله ها زخم های عمیق تری بر جا می گذارند. زخم #گلوله خوب می شود اما گاهی جای بعضی زخم های زبان همیشه تازه می ماند. ترازویی برای وزن کردن بار منفی و مثبت واژه ها نیست. اینکه وقتی به یک نفر می گوییم #بدبخت ، نمی شود فهمید که چند کیلو بار روی شانه هایش می گذاریم که قامتش شکسته می شود.
🔰این روزها عادت مان شده که مدام خبرهای بد به هم بدهیم. از #فقر و #بیکاری و #گرانی و #قتل و #تجاوز و #اسیدپاشی و ... شده ایم قاصد خبرهای همه تلخ است. مثل بادام فروشی که همه بادام هایش مزه زهر گرفته اند.کار دشوار خوب بودن در روزهای ناخوب!
🔰 برخی اهل رسانه می گویند «خبر» خبر است و بد و خوب ندارد. ذات خبر هیجان است و استرس. اینکه حال شما را خوب کند یا بد به شما بستگی دارد. گران شدن #دلار برای دلال جماعت خبری شیرین تر از شهد بود اما برای کسی که بیمار بود و باید داروهای خاص می خرید تلخ و گزنده ....
🔰در این مورد وحدت نظری وجود ندارد. حتی تلاش هایی برای تولید خبر مثبت و خوب و راه اندازی سایت و #خبرگزاری انجام شد اما آیا می شود خبر خوب ساخت؟ خبر ساختنی است یا مثل عشق آمدنی؟
🔰چند وقتی شروع کردم به نوشتن اتفاقات کوچک اما خوشایند زندگی. اسمش را گذاشتم اتفاق خوب روز. چیزهایی که می دیدم را آخر شب می نوشتم. مثل اینها:
◀️ رفتم دنبال یک گواهی پزشکی. #منشی مطب تلخی نکرد، قیافه نگرفت، از خود دکتر بیشتر کلاس نگذاشت، آمرانه برخورد نکرد. به جایش لبخند زد و با آرامش کارم را راه انداخت.
◀️ ایستگاه #مترو تئاتر شهر برای خودش کشوری است. بساط دستفروشها. یکشنبه نزدیک 10 شب زنی داشت از توی بساط کوچک خوراکیاش چیزهایی میریخت توی کیسۀ پیرمردی که معلوم بود سخت نیازمند است. اینکه زن باشی و تا نیمه شب در این شهر شلوغ کار کنی و بخشندگی یادت نرود فوق العاده است.
◀️ حوالی #سهروردی از کارگرهای قالیشویی که پشت یک نیسان داشتند غذا میخوردند آدرس پرسیدم. راهنمایی کردند. یکی از آنها تعارف کرد بفرما ناهار! تشکر کردم. گفت حالا که تا اینجا اومدی سر سفره، دست ما رو رد نکن! سیبی از وسط نصف کرد و داد.
◀️توی تاکسی پسر جوانی بود که داشت می رفت پادگان جوادی نیا در #آبیک. اولین روز خدمت سربازی. مرد میانسالی کنارش نشسته بود. و تمام مدت روحیه می داد که این پادگان هتل است و نگران خدمت نباش و زود می گذره و ... گاهی با چند کلمه میتوانیم به یک نفر امید بدهیم.
◀️ صبح سر راهم مردی با موهای سفید داشت با لوله پولیکایی بلند #قندیلهای کنار یک سقف را پائین میریخت. من که رسیدم ایستاد. لبخند زد. لبخند زدم. گفتم خدا قوت! گفت قندیل ها خطرناکن! ممکنه ناغافل بیفتن روی سرّ یه رهگذار. من بیکار بودم توی خونه گفتم یه کاری بکنم...
🔰هرگز باورم نمیشد همین روزمرگی های کوچک تاثیرگذار باشد. دهها و صدها پیام گرفتم از خوانندگان که میگفتند همین نکتهها باعث شده در طول روز دنبال اتفاقهای کوچک زندگی بگردند و آخر شب سرک بکشند به صفحۀ من تا ببیند اتفاق خوب روز چه بوده. مثل یک نیاز.
🔰 خودم هم بیشتر از قبل عادت کردم به #خوب_دیدن . گاهی فکر میکنم مقابل چشممان آینۀ کبودی گذاشتهایم که مدام سیاهیها و تاریکیها و تلخیها را میبیند. قبول دارم که روزگار تلخی است اما تمرین کنیم به خوب دیدن. حتی در حد همین اتفاقهای کوچک که اتفاقاً مرهمهای بزرگی هستند در روزگاری که زخم میزند. وقتی کسی به دادمان نمیرسد، #خودمان_به_خودمان_کمک_کنیم!/عصرایران
🖋 @ehsanmohammadi95