روزنوشت‌های احسان محمدی
17.6K subscribers
3.58K photos
1.17K videos
61 files
367 links
🎓دکترای فرهنگ و ارتباطات
📡مشاور رسانه‌ای
📰روزنامه‌نگار
📺 کارشناس رادیو و تلویزیون

📚 کتاب‌ها‌: جنگ بود، مارکز در تاکسی، شیوه دلبری و متروآشوبی و گنجینه‌پنهان

🔰صفحه اینستاگرام: ehsanmohammadi94
🔰توئیتر: ehsanm92
Download Telegram
🔺 ریشه در باد!

احسان محمدی

1⃣ دهه هفتاد وقتی #خشایار_اعتمادی "من بهارم تو زمین" را خواند و #شادمهر_عقیلی با «اگر روزی رسد دستم به دامانت، کنم جان را به قربانت، ولی بی لطف و احسانت چگونه…» دل از ما ربوده بود، قاسم افشار هم از راه رسید. یک جورهایی #ابی مناطق محروم بود.

این ترانه اش را تلویزیون چند میلیون بار پخش کرد: چرا باید بمیرن از تشنگی/ماهیهای کوچیک سرخ و آبی!

2⃣ هفته نامه ای از او پرسیده بود هر کس از خانه پدرش قهر می کند می رود خواننده می شود و موسیقی پاپ خراب شده. نظر شما چیه؟ جواب افشار خوب یادم مانده است:
_  وقتی یک شیر آب را بعد از مدتها باز می کنید اولش آب، زرد و جِرم گرفته است. طول می کشد تا صاف و زلال بشود.

3⃣ آن روزها ما موجودات ناسپاسی بودیم و با خوش باوری فکر می کردیم بالاخره #یه_روز_خوب_میاد و دنیا قرار نیست به مسخره بازی هایش ادامه بدهد اما ادامه داد!

4⃣ این روزها اینستاگرام برای من دانشگاه جامعه شناسی است. شاید این حرف اغراق آمیز به نظر برسد اما هر روز از این کهکشان چیزهای تازه ای یاد می گیرم. هر روز مثل آن مرد از اصحاب کهف که با سکه های سیصد سال پیش تر آمده بود شهر نان بخرد، شگفت زده می شوم و هی به خودم می گویم بالاخره این آبِ زرد رنگ و جِرم گرفته باید زلال شود و... نمی شود!

انتظار ندارم همه در اینستاگرام از هگل و نیچه بنویسند اما وقتی می بینم کسی صفحه ای ساخته و سه، چهار عکس از پای زنی گذاشته و چندصدهزارنفر آن را فالو کرده اند و صدها نفر کامنت گذاشته اند حیرت می کنم!

4⃣ آدمها البته آزاد هستند که عکس های شست پا، ابروهای کُتلتی و لب های اُردکی و دماغ خوکی یا سایر برجستگی های مجاز و غیرمجاز را دنبال کنند یا ویدئو منتشر کنند "از این به بعد همه هزینه ها برای تو میشه!..جووون!" اما وقتی سطح دغدغه تا سرحد مارک شورت بیرون زده پسرها و سیکس پک و "سلام به همه تودلیا! پروتزیا! عسیسم دندوناشو لمینت کرده" سقوط می کند،می شود پرسید: ما داریم به کجا می ریم؟

5⃣ شبی که ترامپ نگفت خلیج فارس، جمعی از مردان هموطن با تمام خاندان مونث زنده و مُرده او وصلت کردند(با ذکر جزییات محل!). به پیج چند نفر از آنها سر زدم، فوق العاده بود. هم عکس عزاداری محرم داشتند، هم فحاشی به عرب سوسمارخور که به ایران آریایی حمله کرد، هم فحش به ایرانِ "خراب شده"، هم پرچم شیر و خورشید و عکس شاه، هم هشتگ #سپاهی_هستم!
لامصب ها روحی با این درجه از کشسانی را از کجا خریده اید؟

6⃣ این آزادی اندیشه نیست، آشفتگی اندیشه است. جوگیری فصلی است. اعتقاد نداشتن به هیچ چیز و همه چیز! رقصیدن با هر بادی که می وزد. آدم بی تعلق، آدم معلق است. بی ریشه. خطرناک. یک جا لنگر بیندازیم.
🖋 @ehsanmohammadi95
⛔️ 10نکته یک خطی؛ یک سال بعد از پلاسکو

✍️ #احسان_ محمدی

🔥باورکردنی نیست ولی درست یکسال از روزی می گذرد که ساختمان قدیمی #پلاسکو پیش چشم همه فروریخت. گمان می کردیم تلخ ترین حادثه ها را دیده ایم اما در این یکسال کم مصیبت ندیدیم. نفتکش #سانچی در نزدیکی چین غرق شد اما دل هایمان هنوز در آتشش اش می سوزد.

یکسال بعد از پلاسکو به ده نکته پیرامون مدیریت بحران و بحران مدیریت می پردازیم:

1️⃣ اول خبر منتشر می شود، بعد تکذیب، بعد تائید، بعد شروع تلاش ها، بعد امیدواری، بعد دعا کنید معجزه شود، بعد مرگ ...تمام! این سیکل هنوز در هر فاجعه ای تکرار می شود.

2️⃣ هنوز هم #غافلگیر_شدیم کلیدواژه تمام مدیران ما در روبرو شدن با بحران ها هستند. از سیل و زلزله تا تصادف قطار و اتوبوس سربازان و ریزش معدن و یخ زدن کولبران و ...

3️⃣ در همدلی مردم بی نظیری هستیم. شگفت انگیز. در کمک کردن، خون دادن، حمایت مادی و معنوی از همدیگر. حالا گهگاهی سلفی هم می گیریم یا برای فاجعه دیدگان جوک هم می سازیم!

4️⃣ «انشالله درست می شود»، «در اسرع وقت این مشکل حل می شود»، «ما تمام تلاش مان را صورت می دهیم که در یک هفته، یک ماه، دوماه...»...وعده دادن و عملی نکردن آن هم یک پای ثابت تمام بحران ها در کشور است.

5️⃣ رسانه های رسمی اول سکوت می کنند، امیدوارند به خیر بگذرد، بعد که شبکه های مجازی مدیریت خبر را در دست می گیرند، تلویزیون وارد صحنه می شود و می گویند اخبار رسمی را فقط از طریق ما دنبال کنید!

6️⃣ ما باید مراقب خودمان باشیم. تجربه حوادث بعد از پلاسکو نشان داد که در دل بحران باید از خودمان مراقبت کنیم. چطور؟ واقعاً من هم نمی دانم!

7️⃣ بعد از بروز مصیبت خیلی خوب سوگواری می کنیم. عکس های پر اشک و آه منتشر می کنیم و جگر هم را آتش می زنیم اما قادر به مدیریت اوضاع نیستیم و حتی نمی دانیم خودمان چقدر مقصریم. در این سرزمین سال هاست که حق شعر خوب ادا شده اما خرد نه!

8️⃣در عین اینکه دل نگران و مضطرب هستیم به اینکه #یه_روز_خوب_میاد هم دل بسته ایم. اینکه یک روز از راه می رسد که این همه نگران نباشیم که یک اتفاق کوچک، جنازه تولید کند.

9️⃣ بی اعتمادی خطرناک است. در هر شکلی خطرناک است. بی اعتمادی مردم به نهادهای دولتی. نهادهای دولتی به مردم. مردم به مردم. نگذاریم شکاف بی اعتمادی به گسل های غیرقابل ترمیم تبدیل شوند. درست ترش البته این است: نگذارید!

🔟 بحران های پس از پلاسکو صدبار دیگر نشان داد که نه مسئولان آماده اند، نه ماموران و نه حتی رسانه ها و سلفی بگیران! ما آموزش ندیده ایم. لطفاً بحران مدیریت و مدیریت بحران را با آموزش و تمرین، ترمیم کنید!/عصرایران
🖋 @ehsanmohammadi95
🦏 کرگدن ها هم خسته می شوند

🔰 #احسان_محمدی

✍️ نوشتن حال خوش می خواهد. حال هم اگر خوب نباشد؛ دلِ خوش که می خواهد. گیرم که #دلخوشی نباشد اما باز آدم باید به چیزی امیدوار باشد. مثل کرگدن سخت جانی می کنم اما گاهی نمی شود که نمی شود که نمی شود. چندین بار تصمیم گرفته ام کانال را پاک کنم و بروم دنبال نان و ماست زندگی ام.

✍️ از دیروز که خبر شکایت و احضار #شهردار_تهران به خاطر رقص چند دختر بچه را خواندم فکر کردم عجب ساده دلی هستم که دلم خوش است به تغییرات تدریجی. دلم خوش است به اینکه #یه_روز_خوب_میاد! تصور کردم که شهردار کار و بار و مشکلات شهر ده میلیونی تهران را رها کرده و رفته جایی گفته اصلاً من غلط کردم رفتم جشن! خلاص!

✍️ #محمدعلی_نجفی نه وزیر آموزش و پرورش محبوب من بود نه شهردار و سیاستمدار رویایی ام! مدیری است مثل هزاران مدیر دیگر. کمی بهتر. کمی بدتر. اما این عزیزانی که رقص چند دختر بچه را بهانه کرده اند نگران #خودفروشی و #کارگری بچه هایی به همین سن و سال در تهران هستند؟ خبر دارند از آمار تعرض به این بچه ها؟ غیرت و حساسیت فقط رقص دختر بچه ها و روسری زنان است؟ اختلاس و دزدی و بی اعتماد کردن مردم و ناکارمدی و ریاکاری و ... مهم نیست؟ یکبار شد برای این مسائل خون تان به جوش بیاید؟

✍️ کسانی مثل ما که با نام و نشان و هویت مشخص می نویسند احمق اگر نباشیم، #دیوانه ایم. شک نکنید! هر روز با یک خبر بد بیدار می شویم. با یک زهر در کام. با انبوهی از مردمی که دلسرد و ناامید شده اند و باید برای آنها بنویسیم؛ ناامید نشوید، خوبی ها را هم ببینید، زندگی هنوز #خوشگلیاشو داره!

✍️ این شغل بی جیره و مواجب و تمام وقت با رنج توام است. ما رنج می کشیم. درد می کشیم. این کشور، این خاک را دوست داریم. دست و پا می زنیم. شعر می نویسیم، موسیقی منتشر می کنیم، عکس گل و بلبل هوا می کنیم که بگوییم هنوز می شود امیدوار بود، هنوز می شود اینجا ماند و کار کرد و اوضاع بهتر می شود و مهاجرت نکنید. نروید #استرالیا، صف نبندید برای رفتن به #کانادا ... بمانید و در سرزمین مادری تان کار کنید. کنار هم آبادترش کنیم...

✍️ حق دارید بفرمایید : «لازم نکرده! کی به شما گفته این کار را بکنید»! حق دارید! سال هاست شما حق دارید. تا ابد حق دارید. اما روی شاخه نشسته اید و بُن را می بُرید. اگر ما فریاد می زنیم، نگران شما نیستیم، نگران خودمان هستیم. نگران بچه هایمان که دوست شان داریم و #ژن_خوب نیستند و در آمریکا و انگلیس زندگی نمی کنند، نگران پدرها و مادرهایی که رنج این سرزمین را در #جنگ به جان خریده اند و وفادارند هنوز. با برادرها و خواهرهایی که در دل خاک شور وطن به امانت سپردیم. با #کفن های خونی. با آرزوهای ناکام.

✍️ ما که می نویسیم سخت جانی می کنیم اما کرگدن نیستیم. پوست کروکودیل تن مان نیست. اما اراده بعضی از مدیران شما مثل موریانه ای است که حتی فولاد را هم سوراخ می کند. مگر می شود اتفاقی این همه خطا کرد؟

✍️ این روزها دل و دماغ نوشتن ندارم. دل و دماغ هیچ کاری ندارم. حتی امیدوار شدن. امیدوار ماندن. برای همین کمتر می نویسم. دوست دارم می شد بروم یک گوشه این دنیا، دو گاو بخرم با چند مرغ که تخم بگذارند. بنشینم کنار شومینه چوبی و با هیزم مجسمه هایی بتراشم از تکه های روحم. از گرگ و شیر و ببر و روباه و سگ و زاغ و طاووس های زیر پوستم....
#کی_شعر_تر_انگیزد_خاطر_که_حزین_باشد
🖋 @ehsanmohammadi95
🔺 ریشه در باد!

احسان محمدی

1⃣ دهه هفتاد وقتی #خشایار_اعتمادی "من بهارم تو زمین" را خواند و #شادمهر_عقیلی با «اگر روزی رسد دستم به دامانت، کنم جان را به قربانت، ولی بی لطف و احسانت چگونه…» دل از ما ربوده بود، قاسم افشار هم از راه رسید. یک جورهایی #ابی مناطق محروم بود.

این ترانه اش را تلویزیون چند میلیون بار پخش کرد: چرا باید بمیرن از تشنگی/ماهیهای کوچیک سرخ و آبی!

2⃣ هفته نامه ای از او پرسیده بود هر کس از خانه پدرش قهر می کند می رود خواننده می شود و موسیقی پاپ خراب شده. نظر شما چیه؟ جواب افشار خوب یادم مانده است:
_  وقتی یک شیر آب را بعد از مدتها باز می کنید اولش آب، زرد و جِرم گرفته است. طول می کشد تا صاف و زلال بشود.

3⃣ آن روزها ما موجودات ناسپاسی بودیم و با خوش باوری فکر می کردیم بالاخره #یه_روز_خوب_میاد و دنیا قرار نیست به مسخره بازی هایش ادامه بدهد اما ادامه داد!

4⃣ این روزها اینستاگرام برای من دانشگاه جامعه شناسی است. شاید این حرف اغراق آمیز به نظر برسد اما هر روز از این کهکشان چیزهای تازه ای یاد می گیرم. هر روز مثل آن مرد از اصحاب کهف که با سکه های سیصد سال پیش تر آمده بود شهر نان بخرد، شگفت زده می شوم و هی به خودم می گویم بالاخره این آبِ زرد رنگ و جِرم گرفته باید زلال شود و... نمی شود!

انتظار ندارم همه در اینستاگرام از هگل و نیچه بنویسند اما وقتی می بینم کسی صفحه ای ساخته و سه، چهار عکس از پای زنی گذاشته و چندصدهزارنفر آن را فالو کرده اند و صدها نفر کامنت گذاشته اند حیرت می کنم!

4⃣ آدمها البته آزاد هستند که عکس های شست پا، ابروهای کُتلتی و لب های اُردکی و دماغ خوکی یا سایر برجستگی های مجاز و غیرمجاز را دنبال کنند یا ویدئو منتشر کنند "از این به بعد همه هزینه ها برای تو میشه!..جووون!" اما وقتی سطح دغدغه تا سرحد مارک شورت بیرون زده پسرها و سیکس پک و "سلام به همه تودلیا! پروتزیا! عسیسم دندوناشو لمینت کرده" سقوط می کند،می شود پرسید: ما داریم به کجا می ریم؟

5⃣ شبی که ترامپ نگفت خلیج فارس، جمعی از مردان هموطن با تمام خاندان مونث زنده و مُرده او وصلت کردند(با ذکر جزییات محل!). به پیج چند نفر از آنها سر زدم، فوق العاده بود. هم عکس عزاداری محرم داشتند، هم فحاشی به عرب سوسمارخور که به ایران آریایی حمله کرد، هم فحش به ایرانِ "خراب شده"، هم پرچم شیر و خورشید و عکس شاه، هم هشتگ #سپاهی_هستم!
لامصب ها روحی با این درجه از کشسانی را از کجا خریده اید؟

6⃣ این آزادی اندیشه نیست، آشفتگی اندیشه است. جوگیری فصلی است. اعتقاد نداشتن به هیچ چیز و همه چیز! رقصیدن با هر بادی که می وزد. آدم بی تعلق، آدم معلق است. بی ریشه. خطرناک. یک جا لنگر بیندازیم.
🖋 @ehsanmohammadi95