روزنوشت‌های احسان محمدی
17K subscribers
3.58K photos
1.17K videos
61 files
369 links
🎓دکترای فرهنگ و ارتباطات
📡مشاور رسانه‌ای
📰روزنامه‌نگار
📺 کارشناس رادیو و تلویزیون

📚 کتاب‌ها‌: جنگ بود، مارکز در تاکسی، شیوه دلبری و متروآشوبی و گنجینه‌پنهان

🔰صفحه اینستاگرام: ehsanmohammadi94
🔰توئیتر: ehsanm92
Download Telegram
👖👕 #مهربانی کی آخر آمد؟ #دیوارش را چه شد؟

#احسان_محمدی

↙️ همه چیز خیلی ساده شکل گرفت. اول چند عکس دیوارهایی ساده با چند لباس آویخته به میخ در شبکه های مجازی با شعار « اگر نیاز نداری بذار و اگر نیاز داری بردار» و بعد موجی که انگار سر باز ایستادن نداشت.

↙️ دیوار مهربانی برای ایرانیان از #دیوار_برلین مشهورتر شد. در تمام استان ها مردم لباس هایی که استفاده نمی کردند را می شستند، اتو می زدند و به دیوارهای مهربانی آویزان می کردند تا مستحقی بردارد.

↙️ خیابان خوابی سرمازده یا حتی نیازمندی آبرومند که شرمش می آمد دستش را برای گدایی دراز کند.

↙️ لذت بخشش آنقدر شیرین بود که بسیاری از روزنامه های جهان از #گاردین تا #نیویورک_تایمز درباره اش گزارش نوشتند و این کار ایرانیان را در خاورمیانه ای که بوی باروت و خون و عرق چندش آور #داعش گرفته بود را تحسین کردند. اما این روزها انگار عمر دیوار مهربانی هم به سر آمده!

↙️ بعضی ها گفتند که معتادها و دله دزدها می آیند و لباس ها را می برند و دست مستحق نمی رسد، برخی بهانه آوردند که این کار فخرفروشی به نیازمندان است و اگر راست می گویید بروید لباس نو بخرید، عده ای نوشتند که باید یک نهاد رسمی از این کار حمایت کند وگرنه فایده ندارد، کسانی ایراد گرفتند که لباس ها ممکن است آلوده به بیماری باشد و ...

↙️ از این بهانه هایی که عموماً کسانی می آورند که خودشان حتی یک قدم برنمی دارند و مثل شخصیت #گلام در سریال #گالیور فقط می گویند: من می دونستم ما موفق نمی شیم!

↙️ این روزها از دیوار مهربانی فقط دیوارش مانده و انگار مهربانی اش کوچ کرده. چند میخ کج و کوله یا حفره های باقیمانده از رخت آویزی که آن را هم عده ای کنده اند.

↙️ آیا همه نیازمندان صاحب لباس شدند؟ کارتن خواب ها به گرمخانه ها منتقل شدند و این شب های سرد کسی در خیابان تن اش نمی لرزد؟ چرا یک کار خوب و انسانی را نیمه تمام رها کردیم؟

↙️ آن همه شور و اشتیاق چرا این همه زود در بسیاری از شهرها فرونشست؟ به دیوار اگر اعتقاد نداریم به مهربانی که هنوز باور داریم.

↙️ پیش تر هم آوردیم که این روزها به محض باز کردن اینستاگرام باید بروی زیر پتو شلغم بخوری وگرنه از هجوم این همه عکس از برف، سرما می خوری!

↙️ خوب است که لذت می بریم از برف و بارانی که از راه می رسد اما یادمان نرود برفی که باعث می شود بالاخره بوت های خوشگل مان را بپوشیم و از پلیور و کت چرم مان رونمایی کنیم مثل افعی از سوراخ کفش کسی بالا می رود.

↙️ از لای یقه باز کودکی، از آرنج شکافته شده مردی که روزگار با او نساخته یا او با روزگار نساخته. بالا می رود و خونش را منجمد می کند. به آنها هم فکر کنیم.

↙️ شعار درمانی و سخنرانی های کوبنده برخی مسئولان وسط زمستان برای هیچکس لباس گرم نمی شود.

برای هیچکس پاپوشی نمی شود که آب باران از سوراخش به داخل نلغزد.

↙️ لطفاً همین امروز بروید سراغ لباس هایتان. آنهایی که نیاز ندارید را بشویید، اتو بزنید و کنار بگذارید و هر وقت به خیابان می روید چند تایی را توی کوله پشتی تان بگذارید و به خیابان خواب ها، به بچه های کار بدهید.

↙️ به لطف تلاش برخی مدیران به محض بیرون آمدن از خانه یک نفر را می بینید که مثل بید می لرزد!

↙️ به او لباس گرم بدهید و "پاداش آنی تان" را از شنیدن تشکرش، از دیدن چشم های قدردانش، از سرتکان دادنش بگیرید و لذت ببرید از حس خوب بخشش.

↙️سال های گذشته چند کارتن خواب گوشه خیابان ها از سرما یخ زدند، مُردند. دفن شدند. از یاد رفتند. به داد هم برسیم. با دیوار مهربانی، با کوله پشتی مهربانی ... با مهربانی.
🖋 @ehsanmohammadi95
⛔️ مرگ من! جان تو! من بمیرم! ...

✍️ احسان محمدی


1️⃣ چندسال پیش استادی اهل #بلژیک مهمان دانشگاه ما شد. روز بعد از ورودش پرسید شما ایرانی ها چرا اینقدر از دَر می‌ترسید؟

منظورش این بود که چرا وقتی دسته جمعی جلوی دری می‌رسیم همه با اصرار می‌خواهند بغل دستی‌شان را هل بدهند برود بیرون! انگار دهان اژدهاست!

برایش توضیح دادم این تعارف ماست که یعنی چقدر باحال و با معرفتیم و جون داداش اول شما!

با هم از کرج رفتیم #تهران. از رانندگی اصیل ایرانی! وحشت کرده بود که همه روی دست هم می‌پیچند و هیچکس به دیگری راه نمی دهد!

👀 توی چشم‌هایش یک «نه به اون تعارف دم دَرتون نه به این رانندگی‌تون» خاصی دیده می‌شد!

2️⃣ دو زن چادری و میانسال را دیدم که جلوی در مغازه‌ای به هم تعارف می‌کردند. همان بفرما، بفرمای روح فرسای همیشگی. یکی ‌شان خیلی مقاومت می‌کرد که نرود داخل و هی می‌گفت: به جان عزیزت نمیشه!

آن یکی خیلی جدی گفت: مگه میشه؟! شما سیدی! اون دنیا جواب جدت رو چی بدم؟

زن قبول کرد و جلوتر وارد مغازه شد. جان عزیز این یکی هم کشک!

واقعاً در آن دنیا جد بزرگوار سیدها گله مند می‌شود که چرا فلان روز جلوی در زودتر از نوه من داخل رفتی؟

3️⃣ امسال #گاردین در مطلبی به معرفی 10 کلمه که فاقد معادل در زبان انگلیسی هستند پرداخته بود که #تعارف از ایران هم در این لیست دیده می شد. مفهومی که شدت و غلظت آن در ایران آنقدر زیاد و پیچیده است که هرگز یک خارجی آن را درک نمی کند!

⛔️ هر تعارفی می‌کنید لطفاً تعارف دم در را ترک کنید! وقتی قرار است همه‌مان داخل بشویم یا برویم بیرون چه توفیری می‌کند چند ثانیه کی جلوتر برود و این همه من بمیرم، تو بمیری، مرگ من، جان تو دقیقاً چه سودی دارد؟!

اگر راست می گوییم و در تعارف‌مان صادق هستیم هنگام رانندگی، در صف و جاهایی که ضرر و منفعت واقعی ممکن است وجود داشه باشد تعارف کنیم و به دیگران راه بدهیم!
🖋 @ehsanmohammadi95