روزنوشت‌های احسان محمدی
17K subscribers
3.58K photos
1.17K videos
61 files
369 links
🎓دکترای فرهنگ و ارتباطات
📡مشاور رسانه‌ای
📰روزنامه‌نگار
📺 کارشناس رادیو و تلویزیون

📚 کتاب‌ها‌: جنگ بود، مارکز در تاکسی، شیوه دلبری و متروآشوبی و گنجینه‌پنهان

🔰صفحه اینستاگرام: ehsanmohammadi94
🔰توئیتر: ehsanm92
Download Telegram
◾️حق ما این نبود...

احسان محمدی

◾️تلویزیون دارد آمار کُشته‌های کرونا را می‌خواند. امروز ۲۹مهر ۳۲۲ نفر. تقلیل آدم‌ها به عدد جنایت است. ۳۲۲ نفر یعنی همین امروز هزاران زندگی مُرد.

◾️فکر می‌کنم اینکه ما تا الان زنده‌ایم، شانس آورده‌ایم. فقط شانس. با همه‌ی تقلایی که برای ماسک زدن، ضدعفونی کردن همه چیز و شنا کردن در الکل کرده‌ایم، می‌شد مثل ۳۰ هزار نفری که اعلام کرده‌اند مُرده باشیم ولی زنده‌ایم. می‌توانستیم یکی از عددهای تلویزیون باشیم، اما هنوز زنده‌ایم.

◾️دروغ است اگر کسی فکر کند همه آنها که جان باخته‌اند، بیماری زمینه‌ای داشته‌اند، بی‌احتیاط بوده‌اند، رعایت نکرده‌اند و... نه! این‌طور نیست. خیلی از آنها اتفاقاً وسواس‌گونه رعایت کردند، نمی‌خواستند بمیرند، تا آخرین لحظه چنگ زدند به زندگی، به ملحفه روی تخت، می‌خواستند بمانند، عاشق شوند، ازدواج کنند، بچه‎‌هایشان را بزرگ کنند، سفر بروند، قسط‌هایشان را بدهند، حتی همین زندگی نکبت‌بار پر از شوک عدد و رقم و #دلار و #سکه را نفس بکشند ... اما نشد.

◾️یاد کتابِ تماماً مخصوص نوشته #عباس_معروفی افتاده‌ام. می‌نویسد: «تقدیر مثل گلوله همیشه در راه است. گاهی پنج دقیقه دیر میرسی، گاهی زود. و بعد مسیر زندگی‌ات عوض می‌شود. می‌توانستی مُرده باشی و زنده‌ای».

◾️این روزها دنیا بیشتر از هر وقت دیگری روی هواست. هیچ‌کس از آخرین دیدار، آخرین بوسه، آخرین آغوش، آخرین چیزی که می‌خوانیم، آخرین چیزی که می‌نویسیم، آخرین غذایی که می‌پزیم، آخرین پولی که خرج می‌کنیم، آخرین عکسی که به اشتراک می‌گذاریم خبر ندارد ...

◾️مرگ با و بدون #کرونا سراغ همه می‌آید، حسرت بزرگ این است که ما #زندگی نکردیم، همه‌ی سال‌های عمر صرف دویدن شد، صرف خواندن اخبار و دل‌بستن به وعده‌های دروغ، صرف چشم امید داشتن به اینکه روزهای خوب می‌آیند، صرف آمدن و رفتن کسانی که این طرف و آن‌طرف مرز با خودخواهی، لجاجت و بلاهت دنیایمان را به جهنم تبدیل کردند...

حق آن‌ها که مُردند این نبود، حق ما که هنوز زنده‌ایم این نیست. ما که از زندگی فقط کمی نان، کمی امید، کمی آرامش و کمی لبخند می‌خواستیم.
🖋 @ehsanmohammadi95
روزنوشت‌های احسان محمدی
↙️ رنج زیستن با آرزو، بدون آرزو... احسان محمدی ما یک جیره صبحگاهی داریم، شبیه لقمه پنیری که با چای شیرین می‌خورند اما تویش سنگ گذاشته‌اند! هر روز صبح باید عکسی، ویدئوی مثل خنجر فرو برود توی قلب‌مان تا روزمان را بسازد! خبر آمد این پسر خودکشی کرده.…
📺 احسان علیخانی و مرگ کودک کار

احسان مجمدی

از دیروز کسانی که از مرگ #رضا کودک کار و رنج خفه‌کننده اتفاقات تلخ هر روزه قلب‌شان توی سینه ترکیده به #احسان_علیخانی حمله کرده‌اند که تقصیر توست!

من نه کارمند تلویزیونم نه وکیل مدافع علیخانی اما این اتفاقات نشان می‌دهد خشم و #نفرت چنان وجود بخش بزرگی از جامعه را پر کرده که گاه شبیه کسانی حرف می‌زنیم و عمل می‌کنیم که از آن‌ها متنفریم.

به قول #عباس_معروفی ما نسلی هستیم که چون دست‌مان به مقصر اصلی نمی‌رسد از همدیگر انتقام می‌گیریم.

ما مختاریم از علیخانی خوشمان بیاید یا نیاید اما حق نداریم انصاف را زیر پا بگذاریم.

او نه مصلح اجتماعی است و نه مثل سارقان رای، به مردم قول داده مشکلات‌شان را حل کند.

قطعاً کارنامه‌اش قابل نقد است اما چه در #ماه_عسل و چه #عصر_جدید مردم به او اعتماد کرده‌اند و میلیاردها تومان جمع کرده و دست نیازمندان رسانده. چیزی که وظیفه حرفه‌ایش به عنوان مجری نیست.

🚫 تکرار می‌کنم: شما می‌توانید از او خوشتان نیاید، اعتماد نکنید و پولی دستش ندهید اما نادیده گرفتن واقعیت به خاطر بی‌اطلاعی یا حتی خشم از مقصران اصلی توجیه فحاشی نیست.

بر اساس گزارش جمعیت امام علی، #رضا هم مورد حمایت قرار گرفته، هم از نظر مالی وضع معقولی داشته، هم در چند تئاتر بازیگری و نویسندگی کرده و هم مشاور داشته است، اما پیش‌تر هم دو بار اقدام به خودکشی کرده بود.

این گزارش جمهوری اسلامی نیست، نهادی که صدها کودک مثل رضا را حمایت کرده و اتفاقاً مدیرعاملش هم بازداشت شد، این حرف‌ها را زده.

دیروز هم نوشتم «من نمی‌دانم چه اتفاقی افتاده اما فرقی نمی‌کند چون بی‌آیندگی و ناامیدی مثل ویروس بخش بزرگی از جامعه را آلوده کرده».

تقلیل ماجرا به یک برنامه تلویزیونی و سلاخی احسان علیخانی خطاست. همان راهی است که سالها رفته‌ایم. چیزی مثل اعدام سلاطین دلار و قیر و سکه و...

هزاران کودک کار در شرایط رضا زندگی می‌کنند که نیازمند توجهی اساسی هستند و این وظیفه دولت است که کاری فراتر از صدقه دادن و اشک و آه ریختن انجام دهد.

#ارسطو می‌گفت: «من استادم #افلاطون را دوست دارم، اما حقیقت را از او بیشتر دوست دارم».

می‌دانم این حرف‌ها به کام بعضی‌هایتان خوش نمی‌آید اما اجازه بدهید حقیقت را بیشتر از خوشایند شما دوست داشته باشم.
🖋 @ehsanmohammadi95