روزنوشت‌های احسان محمدی
17.6K subscribers
3.58K photos
1.17K videos
61 files
367 links
🎓دکترای فرهنگ و ارتباطات
📡مشاور رسانه‌ای
📰روزنامه‌نگار
📺 کارشناس رادیو و تلویزیون

📚 کتاب‌ها‌: جنگ بود، مارکز در تاکسی، شیوه دلبری و متروآشوبی و گنجینه‌پنهان

🔰صفحه اینستاگرام: ehsanmohammadi94
🔰توئیتر: ehsanm92
Download Telegram
🎭 از بین بردن مرز خنده و گریه توسط مسئولان!

#احسان_محمدی

◀️ در فیلم های کمدی سیاه و سفید و زمانی که هنوز سینما صامت بود، بعضی دیالوگ ها را روی پرده نمایش می دادند، یا برای نشان دادن تغییر فضا می نوشتند:« زندگی غمگین می شود»! یا «زندگی شاد می شود»!

◀️ یکی از اتفاقاتی که این روزها در کشور هر روز شاهد آن هستیم از میان رفتن معنی بعضی واژه ها و اتفاقات است. انگار مرز بین خنده و گریه از بین رفته است.

قدیمی ها اینجور مواقع می گویند: «خنده ی تلخ من از گریه غم انگیزتر است/ کارم از گریه گذشته به آن می خندم»!

◀️ اگر کسی دل و دماغ داشته باشد و برخی اظهارات و اقدامات مقامات بلندپایه را ردیف کند بعید است چند سال دیگر بتوان تشخیص داد که این اتفاقات واقعاً رخ داده یا محصول ذهن یک طنزپرداز است.

این چند نمونه را مرور کنیم:

🔻 #اسکندری وزیر کشاورزی دولت احمدی نژاد در یک برنامه تلویزیونی شماره موبایل خود را اعلام کرد تا کشاورزان با او تماس بگیرند و مشکلات شان را مستقیماً بگویند!

حدس زدن اینکه به خاطر انبوه تماس ها تلفنش را خاموش کند کار دشواری نبود اما چطور به ذهن آقای وزیر نرسید؟

🔻پس از آنکه عکسی از #عباس_جدیدی در کنار منصور پورحیدری منتشر شد که عضو سابق شورای شهر تهران به دوربین زل زده بود، بسیاری به او اعتراض کردند که به قصد خودنمایی به عیادت رفته است.

او گفت: آن لحظه داشتم می چرخیدم و افق زاویه بدنم نمی دانم چگونه افتاد! .. و ترکیب افق زاویه دید را وارد ادبیات کرد!

🔻 #محسن_رضایی در یک برنامه تلویزیونی به عنوان کارشناس حاضر شد و با استناد به یک تصویر جعلی (رای دادن فرح پهلوی در انتخابات 96)مدعی شد؛ سلطنت‌طلبان برای نفوذ در داخل کشور از روش دموکراسی و صندوق‌های رای بهره می گیرند!

🔻 یک نماینده مجلس که طبعاً انتظار می رود قطره ای از عصاره فضایل ممکلت باشد از همکارش می خواهد «عکس دختر خوشگلا» را نشانش بدهد!

🔻 #حدادعادل، رییس فرهنگستان زبان و ادب فارسی در توئیتی در توجیه بودجه اختصاص یافته به موسسه زیرمجموعه اش، املای کلمه «شکرگزار» را اشتباه نوشت!

او روز چند روز بعد باز هم یک توئیت با انبوهی از غلط های نگارشی منتشر کرد!

🔻 پسر آقای #عارف در پاسخ به خبرنگار خود را دارای ژن خوب دانست!

🔻 یک نماینده مجلس شورای اسلامی قادر به تلفظ درست نام موزه #لوور نیست!

🔻شهردار بابلسر در یک مراسم به کُری خوانی برای استقلالی ها، با اشاره به مصدومیت دلخراش #پادوانی بازیکن استقلال گفت: او گردنش برای این شکسته که هی جدول را نگاه کرده که پرسپولیس را در صدر ببیند!

🔻 احمد زادهوش مدیر جامعه‌المرتضی: #قم به کشوری مستقل مانند واتیکان تبدیل شود.

🔻 #نادر_قاضی_پور نماینده مجلس....

◀️ زمانی که #محمود_احمدی_نژاد رئیس جمهور بود، طنزنویسی از او گله کرده بود که به تنهایی کار و بار طنزنویسان در ایران را تعطیل کرده چون حرف هایش خود طنز است.

اما این فقط احمدی نژاد نیست که از چنین استعدادی برخوردار است، بسیاری از مقامات و مسئولان دست به کارهایی می زنند که دیگر نیازی به ساخت فیلم طنز نیست.

◀️ حقیقت آن است که ما عوام مدام از خودمان می پرسیم مگر ممکن است که یک مقام مسئول چنین حرفی زده باشد؟ مگر ممکن است که تلویزیون پستان های یک گرگ که لوگوی لباس تیم آس رم ایتالیا است را سانسور کرده باشد؟ مگر ممکن است ... بعد می بینیم که نه تنها آن حرف را زده بلکه از آن دفاع هم سرسختانه دفاع می کند!

◀️ پیش تر هم نوشته ام که #آموزش حلقه مفقوده در زندگی ایرانی است. آموزش بسیاری از رفتارهای پایه ارتباطی که ما را به یک شهروند بهتر تبدیل می کند.

اگر تعارف ها را کنار بگذاریم و دست از خودستایی برداریم می بینیم بسیاری از ما در عروسی ها به طرف میز غذا یورش می بریم و #باقالی_پلو را با ژله هورت می کشیم، در تشیع جنازه چنان دنبال #تابوت می دویم که انگار متوفی می خواهد از تابوت در بیاید و فرار کند و ما باید او را بگیریم و دفن کنیم! در جاده ها به قصد کُشت رانندگی می کنیم ...

◀️ اینها همه نشانه های فقدان «آموزش» است. همه ما محتاج آموختنیم، حتی مقامات و بزرگان که برخی از آنها به دلیل فقدان حزب و ترقی پلکانی، برای تصدی این کُرسی ها هرگز آموزشی ندیده اند و گاه آسانسوری و سفارشی هم پست گرفته اند.

◀️ مدیران و مقامات لازم است که از مشاوران رسانه ای متخصص کمک بگیرند. این مشاوران اگر کارآمد باشند می توانند در نگارش متن سخنرانی ها به آنها کمک کنند، قادرند ارتباط با روزنامه ها و خبرگزاری ها را مدیریت کنند، در نحوه پوشیدن لباس سلیقه دارند و می توانند پروتکل های رفتاری را به مقامات یادآوری کنند تا با یک اشتباه استراتژیک مثل سلفی گرفتن با موگرینی خود را به چالش نیندازند.

◀️ همه ما به آموختن محتاجیم. این خُردک شرر اگر در وجودمان خاموش شد، سقوط آغاز می شود./عصرایران
🖋 @ehsanmohammadi95
▪️ برای این روزهای تلخ، برای تلخی این روزها

✍️ #احسان_محمدی

1️⃣ نوشته بود حال اینا که #پورشه می خرن رو نمی دونم. تو خونه ما وقتی یکی پیژامه می خره، شب تنش میکنه، ما دست می زنیم، بابام می خونه؛ ایشالا مبارکش باد! اونم وسط اتاق قر می ده. دیشدانه دیشدان!

2️⃣ می گویند روی دیوار سلول یک زندانی #یهودی در بازداشتگاه نازی ها نوشته بود: «اگر خدایی وجود دارد باید برای بخشایش به پایم بیفتد»!

3️⃣ نوشته بود: عاشق اینم وقتی اون جهان، خدا ازم می پرسه برای چی فلان کار رو کردی؟ بگم: حتماً حکمتی توش بوده!

✍️ راستش را بخواهید با آنکه #لیدی_گاگاوار انسان خجسته ای نیستم اما دوست ندارم قاصد مرگ باشم. قاصد نومیدی و قصه های همه تلخ. اصلاً اندوهگین بودن را هم فضیلت نمی دانم.

کسی پیام فرستاده بود: این روزها حالمان بد است. ناامیدیم لطفاً شما از امید بنویسید. یه چیزی بگید اینقد توش غصه نباشه؟

#عباس_جدیدی از خوبای سابق شورای شهر چند وقت پیش گفت: «حاضرم واسه نماز خوندن جوونا رو آسفالت کله معلق بزنم».

من هم حاضرم برای اینکه مردم سرزمینم حالشان خوب شود، بخندند و گونه هایشان طعم اشک ندهد پیژامه بپوشم و بیایم وسط شبکه های مجازی، شما دست بزنید ایشالا مبارکش باد و من خودم را بتکانم!

✍️ هرکس اندوهش را می نویسد تکه ای از روحش را می کَند. بخشی از رنجش را.

گاهی آنقدر حجم آوار درون زیاد می شود که باید داد زد وگرنه همه پسر بچه شیطانی را دوست دارند که توی کوچه دعوا کرده، کتک خورده بعد از جایش بلند شده و با آستین دماغش را پاک می کند و می گوید اصلا هم درد نداشت! کله شقی اش و تسلیم نشدنش لذتبخش است.

اینکه ما باید دائم سجده و استغفار کنیم یا خدا باید یک روز از ما معذرت بخواهد را هم نمی دانم. مهندسی راه و آسمان نخوانده ام و همیشه اعتراف به ندانستن را از تظاهر ریاکارانه به دانایی بیشتر دوست دارم. مثل اعتراف به دوست داشتن. دلتنگ شدن.

✍️ ما که می نویسم اَبَر انسان نیستیم، پوست #کروکودیل تن مان نیست. گاهی ادای شیر را در می آوریم اما زیر پوست مان قلب گنجشک می تپد.

لذت نمی بریم از اینکه کام کسی را تلخ کنیم. زندگی در #خاورمیانه به اندازه کافی بوی خون می دهد، اشک آفرینی مضاعف ناجوانمردانه است. همه اینها را می فهمم اما گاهی اگر ننویسم حس می کنم شقیقه ام می ترکد.

تمام قد عذرخواهی می کنم اگر خیلی اوقات حالتان را بدتر کرده ام. باور کنید #مرهم پیش من/ما نیست.

می نویسم/می نویسیم شاید آنها که #زخم می زنند بخوانند، شاید بفهمیم «حکمتش» دقیقاً چیست؟

ما به نوشتن محتاجیم. مثل پرنده به پرواز، ماهی به شنا.

🇮🇷 چشم به راه خبرهای خوبیم. این سرزمین روزهای دشوارتر از این را هم گذرانده و دوباره لبخند زده.

هم عوعو #سگان را تجربه کرده و هم غُرش #شیران را دیده. هم گرد سُم اسبان مغول را فرونشانده هم لنگی خران محمود افغان را ... و هنوز زنده است و نفس می کشد، حتی اگر ما نباشیم. امید که به شادمانی باز بخوانیم:

دوباره برکَش ندای طوفان
دوباره سرکَش به ساغر جان

دوباره بر خیز ز تیغ مَشکن
ز جان گذر کُن برای جانان

دوباره من با تو می شوم ما
دوباره من تو، دوباره ایشان

دوباره لبخنده های امید
دوباره شور امیدواران

دوباره لبخند دوباره پیوند
دوباره پیمان دوباره ایران

دوباره ایران دوباره ایران دوباره ایران....
#دریغ_است_ایران_که_ویران_شود
🖋 @ehsanmohammadi95
▪️ برای این روزهای تلخ، برای تلخی این روزها

✍️ #احسان_محمدی

1️⃣ نوشته بود حال اینا که #پورشه می خرن رو نمی دونم. تو خونه ما وقتی یکی پیژامه می خره، شب تنش میکنه، ما دست می زنیم، بابام می خونه؛ ایشالا مبارکش باد! اونم وسط اتاق قر می ده. دیشدانه دیشدان!

2️⃣ می گویند روی دیوار سلول یک زندانی #یهودی در بازداشتگاه نازی ها نوشته بود: «اگر خدایی وجود دارد باید برای بخشایش به پایم بیفتد»!

3️⃣ نوشته بود: عاشق اینم وقتی اون جهان، خدا ازم می پرسه برای چی فلان کار رو کردی؟ بگم: حتماً حکمتی توش بوده!

✍️ راستش را بخواهید با آنکه #لیدی_گاگاوار انسان خجسته ای نیستم اما دوست ندارم قاصد مرگ باشم. قاصد نومیدی و قصه های همه تلخ. اصلاً اندوهگین بودن را هم فضیلت نمی دانم.

کسی پیام فرستاده بود: این روزها حالمان بد است. ناامیدیم لطفاً شما از امید بنویسید. یه چیزی بگید اینقد توش غصه نباشه؟

#عباس_جدیدی از خوبای سابق شورای شهر چند وقت پیش گفت: «حاضرم واسه نماز خوندن جوونا رو آسفالت کله معلق بزنم».

من هم حاضرم برای اینکه مردم سرزمینم حالشان خوب شود، بخندند و گونه هایشان طعم اشک ندهد پیژامه بپوشم و بیایم وسط شبکه های مجازی، شما دست بزنید ایشالا مبارکش باد و من خودم را بتکانم!

✍️ هرکس اندوهش را می نویسد تکه ای از روحش را می کَند. بخشی از رنجش را.

گاهی آنقدر حجم آوار درون زیاد می شود که باید داد زد وگرنه همه پسر بچه شیطانی را دوست دارند که توی کوچه دعوا کرده، کتک خورده بعد از جایش بلند شده و با آستین دماغش را پاک می کند و می گوید اصلا هم درد نداشت! کله شقی اش و تسلیم نشدنش لذتبخش است.

اینکه ما باید دائم سجده و استغفار کنیم یا خدا باید یک روز از ما معذرت بخواهد را هم نمی دانم. مهندسی راه و آسمان نخوانده ام و همیشه اعتراف به ندانستن را از تظاهر ریاکارانه به دانایی بیشتر دوست دارم. مثل اعتراف به دوست داشتن. دلتنگ شدن.

✍️ ما که می نویسم اَبَر انسان نیستیم، پوست #کروکودیل تن مان نیست. گاهی ادای شیر را در می آوریم اما زیر پوست مان قلب گنجشک می تپد.

لذت نمی بریم از اینکه کام کسی را تلخ کنیم. زندگی در #خاورمیانه به اندازه کافی بوی خون می دهد، اشک آفرینی مضاعف ناجوانمردانه است. همه اینها را می فهمم اما گاهی اگر ننویسم حس می کنم شقیقه ام می ترکد.

تمام قد عذرخواهی می کنم اگر خیلی اوقات حالتان را بدتر کرده ام. باور کنید #مرهم پیش من/ما نیست.

می نویسم/می نویسیم شاید آنها که #زخم می زنند بخوانند، شاید بفهمیم «حکمتش» دقیقاً چیست؟

ما به نوشتن محتاجیم. مثل پرنده به پرواز، ماهی به شنا.

🇮🇷 چشم به راه خبرهای خوبیم. این سرزمین روزهای دشوارتر از این را هم گذرانده و دوباره لبخند زده.

هم عوعو #سگان را تجربه کرده و هم غُرش #شیران را دیده. هم گرد سُم اسبان مغول را فرونشانده هم لنگی خران محمود افغان را ... و هنوز زنده است و نفس می کشد، حتی اگر ما نباشیم. امید که به شادمانی باز بخوانیم:

دوباره برکَش ندای طوفان
دوباره سرکَش به ساغر جان

دوباره بر خیز ز تیغ مَشکن
ز جان گذر کُن برای جانان

دوباره من با تو می شوم ما
دوباره من تو، دوباره ایشان

دوباره لبخنده های امید
دوباره شور امیدواران

دوباره لبخند دوباره پیوند
دوباره پیمان دوباره ایران

دوباره ایران دوباره ایران دوباره ایران....
#دریغ_است_ایران_که_ویران_شود
🖋 @ehsanmohammadi95