روزنوشت‌های احسان محمدی
17.6K subscribers
3.58K photos
1.17K videos
61 files
367 links
🎓دکترای فرهنگ و ارتباطات
📡مشاور رسانه‌ای
📰روزنامه‌نگار
📺 کارشناس رادیو و تلویزیون

📚 کتاب‌ها‌: جنگ بود، مارکز در تاکسی، شیوه دلبری و متروآشوبی و گنجینه‌پنهان

🔰صفحه اینستاگرام: ehsanmohammadi94
🔰توئیتر: ehsanm92
Download Telegram
🦏 کرگدن ها هم خسته می شوند

🔰 #احسان_محمدی

✍️ نوشتن حال خوش می خواهد. حال هم اگر خوب نباشد؛ دلِ خوش که می خواهد. گیرم که #دلخوشی نباشد اما باز آدم باید به چیزی امیدوار باشد. مثل کرگدن سخت جانی می کنم اما گاهی نمی شود که نمی شود که نمی شود. چندین بار تصمیم گرفته ام کانال را پاک کنم و بروم دنبال نان و ماست زندگی ام.

✍️ از دیروز که خبر شکایت و احضار #شهردار_تهران به خاطر رقص چند دختر بچه را خواندم فکر کردم عجب ساده دلی هستم که دلم خوش است به تغییرات تدریجی. دلم خوش است به اینکه #یه_روز_خوب_میاد! تصور کردم که شهردار کار و بار و مشکلات شهر ده میلیونی تهران را رها کرده و رفته جایی گفته اصلاً من غلط کردم رفتم جشن! خلاص!

✍️ #محمدعلی_نجفی نه وزیر آموزش و پرورش محبوب من بود نه شهردار و سیاستمدار رویایی ام! مدیری است مثل هزاران مدیر دیگر. کمی بهتر. کمی بدتر. اما این عزیزانی که رقص چند دختر بچه را بهانه کرده اند نگران #خودفروشی و #کارگری بچه هایی به همین سن و سال در تهران هستند؟ خبر دارند از آمار تعرض به این بچه ها؟ غیرت و حساسیت فقط رقص دختر بچه ها و روسری زنان است؟ اختلاس و دزدی و بی اعتماد کردن مردم و ناکارمدی و ریاکاری و ... مهم نیست؟ یکبار شد برای این مسائل خون تان به جوش بیاید؟

✍️ کسانی مثل ما که با نام و نشان و هویت مشخص می نویسند احمق اگر نباشیم، #دیوانه ایم. شک نکنید! هر روز با یک خبر بد بیدار می شویم. با یک زهر در کام. با انبوهی از مردمی که دلسرد و ناامید شده اند و باید برای آنها بنویسیم؛ ناامید نشوید، خوبی ها را هم ببینید، زندگی هنوز #خوشگلیاشو داره!

✍️ این شغل بی جیره و مواجب و تمام وقت با رنج توام است. ما رنج می کشیم. درد می کشیم. این کشور، این خاک را دوست داریم. دست و پا می زنیم. شعر می نویسیم، موسیقی منتشر می کنیم، عکس گل و بلبل هوا می کنیم که بگوییم هنوز می شود امیدوار بود، هنوز می شود اینجا ماند و کار کرد و اوضاع بهتر می شود و مهاجرت نکنید. نروید #استرالیا، صف نبندید برای رفتن به #کانادا ... بمانید و در سرزمین مادری تان کار کنید. کنار هم آبادترش کنیم...

✍️ حق دارید بفرمایید : «لازم نکرده! کی به شما گفته این کار را بکنید»! حق دارید! سال هاست شما حق دارید. تا ابد حق دارید. اما روی شاخه نشسته اید و بُن را می بُرید. اگر ما فریاد می زنیم، نگران شما نیستیم، نگران خودمان هستیم. نگران بچه هایمان که دوست شان داریم و #ژن_خوب نیستند و در آمریکا و انگلیس زندگی نمی کنند، نگران پدرها و مادرهایی که رنج این سرزمین را در #جنگ به جان خریده اند و وفادارند هنوز. با برادرها و خواهرهایی که در دل خاک شور وطن به امانت سپردیم. با #کفن های خونی. با آرزوهای ناکام.

✍️ ما که می نویسیم سخت جانی می کنیم اما کرگدن نیستیم. پوست کروکودیل تن مان نیست. اما اراده بعضی از مدیران شما مثل موریانه ای است که حتی فولاد را هم سوراخ می کند. مگر می شود اتفاقی این همه خطا کرد؟

✍️ این روزها دل و دماغ نوشتن ندارم. دل و دماغ هیچ کاری ندارم. حتی امیدوار شدن. امیدوار ماندن. برای همین کمتر می نویسم. دوست دارم می شد بروم یک گوشه این دنیا، دو گاو بخرم با چند مرغ که تخم بگذارند. بنشینم کنار شومینه چوبی و با هیزم مجسمه هایی بتراشم از تکه های روحم. از گرگ و شیر و ببر و روباه و سگ و زاغ و طاووس های زیر پوستم....
#کی_شعر_تر_انگیزد_خاطر_که_حزین_باشد
🖋 @ehsanmohammadi95
▪️با سرنوشت تلخ #محمدعلی_نجفی و ماجرای قتل #میترا_استاد شوخی نکنیم. با رنج و مصیبت هیچکس شوخی نکنیم.

▪️روزگار این خنده‌ها را مثل بومرنگ می‌گیرد، پرت می‌کند. یک‌روز، یک‌وقت و یک‌جا ناغافل برمی‌گرداند و محکم می‌کوبد توی صورت‌مان!
🖋 @ehsanmohammadi95
📕 از #ملت_عشق تا قاتل شدن #نجفی

احسان محمدی

⛔️ معلم عربی‌مان کوتاه قد و تندخو بود. علی را بلند کرد و پرسید: «دیک» چی میشه؟
علی، مرغ و خروس را قاطی کرد. چشم‌های آقای معلم مثل کروکودیلی که پای آهوی نوبالغی توی گِل کنار برکه گیر کند برق زد. آرام آمد طرفش برای شکنجه مورد علاقه‌اش.

⛔️ خودکار می‌‌گذاشت لای انگشت‌های باریک بچه‌ها و آنقدر فشار می‌داد تا ولو شوند کف کلاس. اما این بار تنوع به خرج داد.

موهای شقیقه علی را از دو طرف سرش گرفت و از زمین بلندش کرد. پسرک لاغری که به زحمت سی کیلو می‌شد، جیغ می‌کشید...

◾️بعدها تنبیه‌بدنی دانش‌آموزان ممنوع شد. یکی از کسانی که این ماجرا را جدی پیگیری کرد وزیر وقت آموزش و پرورش دولت هاشمی‌رفسنجانی بود. اسمش؟ #محمدعلی_نجفی!

◾️محمدعلی نجفی که حالا حتماً یک گوشه نشسته و دارد فکر می‌کند به مسیر پرپیچ و خم زندگی‌اش. به اینکه چه دانش آموز درسخوانی بود.

↙️ کسب رتبه دوم امتحانات نهایی سال ششم دبیرستان‌های ایران

↙️ کسب رتبه اول کنکور ورودی دانشگاه صنعتی شریف

↙️ کسب رتبه اول مسابقات ریاضی دانشجویان سراسر کشور

↙️ کسب رتبه اول در میان فارغ‌التحصیلان دانشگاه صنعتی شریف

↙️ کسب نمره A+ در تمام دروس در دانشگاه M.I.T آمریکا

◾️به وزیر آموزش و پرورش و علوم شدن. به شهردار تهران شدن. به رئیس سازمان میراث و رئیس سازمان برنامه و بودجه شدن.

به تحسین‌ها، مدال‌ها، افتخارها، به روزی که فسادهای مالی شهرداری را فاش کرد، به روزی که استعفا کرد، به روزی که سرش را گذاشت روی پای #میترا_استاد و رو به دوربین گوشی او سلفی گرفت.

با لبخندی که انگار پوزخند می‌زد به تمام آنها که زندگی را، پست و مقام و موی سفید را جدی گرفته‌اند.

◾️این خلاصه راه‌رفته‌ی مردی است که حالا در خلوتش از #شاملو زمزمه می‌کند: هرگز کسی این گونه فجیع به کشتن خود برنخاست که من به زندگی نشستم!

◾️او آدم کُشته است. قابل دفاع نیست، حتی اگر محمدعلی نجفی شهردار خوش‌پوش تهران بوده باشی. حتی اگر توجیه کنی که «با نقشه آمده بود زندگی من را به هم بریزد. می‌خواست رازهایم را فاش کند».

چه رازی که فاش شدنش از این بدتر بود؟ که حالا شاید وزیر سابق را ببرد پای چوبه‌دار؟ امان از الاکلنگ روزگار!

◾️نمی‌دانم چرا از تمام کتاب «ملت عشق» این بخش عجیب توی ذهنم مانده است. وقتی خبر قتل را شنیدم رفتم سراغش.

📕 الیف شافاک می‌نویسد: «راستش را بخواهید برای همه، بدون استثنا، لحظه‌ای می‌رسد که می‌توانند یکی از بکشند، اما این را اکثر آدم‌ها نمی‌دانند. نمی‌خواهند بپذیرند. تا وقتی حادثه‌ای غیرمنتظره باعث می‌شود خون جلو چشمشان را بگیرد. چقدر هم مطمئنند که دستشان هیچ‌وقت به خون آلوده نمی‌شود و جان کسی را نمی‌گیرند. حال آنکه همه‌چیز به تصادفی بند است. گاهی حرکت چشم و ابرو کافی است تا خون کسی به جوش بیاید. از کاه، کوهی بسازد و سر هیچ و پوچ دعوا و کتک‌کاری راه بیندازد. راستش حتی در زمان و مکان اشتباه بودن کافی است برای آنکه حیوان درون آدم‌های پاک و تمیز و باشرف یک‌دفعه آشکار شود. همه می‌توانند آدم بکشند».

◾️فارغ از کار خودشونه گفتن‌ها، اینکه حقش بود یا نه؟ باید اعدام بشود یا نه؟ چرا خونسرد چای می‌نوشد و بعد مثل یک بازدید اداری از کلانتری دست می‌دهد؟ چرا لبخند می‌زند و جوری مقابل دوربین در مورد فاجعه حرف می‌زند که انگار گزارش #افتتاح یک پل را می‌دهد؟ اینکه آلت قتاله دست خبرنگار تلویزیون چه می‌کند و آیا پخش اعتراف قانونی است یا نه؟

◾️همه اینها به کنار، بگذاریم به حساب دادگاه و محکمه و اولیای دم.

فقط یادمان نرود که هر کدام از ما می‌توانیم آدم بکشیم. با گلوله، با کلمه‌هایمان. حتی ما که موقع راه رفتن مراقب هستیم روی مورچه‌ها پا نگذاریم.

فقط خدا کند لحظه‌اش نرسد. ثانیه‌اش نرسد و اینکه از رتج و درد دیگران شادی نکنیم، تسویه حساب سیاسی نکنیم و یادمان باشد که هرکس به زخم دیگری خندید، روزگار کنار اسمش تیک زد و یک‌روز، یک‌وقت و یک‌جا به او زخمی زد تا دیگران بخندند. به دردش. به رنجش.

◾️میترا استاد حالا در سردخانه خوابیده. توی همان کیسه‌هایی که زیپش را می‌کشند و هُلت می‌دهند داخل یک کشوی کوچک. آنقدر تنگ است که نمی‌توانی سلفی بگیری. این پایان قصه زنی شد که می‌گفت او و نجفی عاشق هم هستند و دیگران حسودی می‌کنند.

◾️حالا آسوده از قضاوت‌ها خوابیده است، خبرها را نمی‌خواند، توئیت ها را نمی‌بیند، نگران به هم ریختن آشپزخانه‌اش نیست و البته هیچ زنی به او حسودی نمی‌کند.

◾️دارم با صدای بلند #شجریان گوش می‌دهم: جهان پیر است و بی بنیاد/ از این فرهادکُش فریاد/ که کرد افسون و نیرنگش ملول از جان شیرینم

◾️به عکس و لبخندها و سلفی‌های سرخوشانه دیگران حسادت نکنیم، خیلی هم باورشان نکنیم، فقط دعا کنیم خدا کند آن لحظه شوم را نرساند، لحظه‌ای که خشم ارباب مغزت شود.
#عصرایران
🖋 @ehsanmohammadi95
📝 چند درنگ درباره نتایج کنکور


✍️ احسان محمدی

اینکه من بگویم «کنکور آخر دنیا نیست و راه موفقیت لزوماً از دانشگاه نمی‌گذرد» شبیه این است که یک حجره‌دار بازار بگوید:«ای بابا! چرا اینقد دنبال پول میدوید؟ پول چرک کف دسته!»

بیشتر عمرم در دانشگاه گذشته. چه به عنوان دانشجو و چه به عنوان عضو کوچکی از وزارت علوم، تحقیقات و فناوری اما الان هیچ اصراری ندارم که #باران حتی دانشگاه برود.

دانشگاه گزینه‌های زیادی پیش پای آدم می‌گذارد:

🔰 مدرک بگیر و مهاجرت کن.

🔰 دوستان ناباب پیدا کن، سیگار بهمن کوچک بکش، گل بزن و معتاد شو.

🔰 عاشق شو، ازدواج کن، از زندگی مشترک لذت ببر یا بعد همه چیز را بینداز گردن هورمون‌ها و طلاق بگیر.

🔰وارد کار سیاسی شو، خودت و بقیه را بدبخت کن.

🔰خیر سرت به فردی مفید برای جامعه تبدیل شو.

🔰 ظرفیت‌های فردی‌ات را توسعه بده و انسان بهتری شو.

🔰 مدرک بگیر و به پشتوانه آن به یک غرُ زن حرفه‌ای تبدیل شو.

و ...

دانشگاه گزینه‌های بیشتری روی میزت می‌گذارد. همین! اما نه بهترین گزینه‌ها را.

هیچ تضمینی وجود ندارد که زندگی کسی با سیاه کردن خانه‌های پاسخ‌نامه کنکور سفید ‌شود.

آدم‌های زیادی می‌شناسم که رفتند دانشگاه و بدبخت شدند، آدم‌های زیادی هم هستند که نرفتند دانشگاه و بدبخت شدند!

تقلای آدم خیلی مهم است ولی این روزها شبیه ننه‌های قدیمی شده‌ام که باور داشتند اگر قرار باشد آدم بدبخت شود روزش فرا می‌رسد و کاری از دست منشور دانش و گاج‌ و‌ قلمچی‌و مدرسان شریف بر نمی‌آید. #محمدعلی_نجفی در دانشگاه ام‌آی‌تی آمریکا دکتری پیوسته ریاضی می‌خواند و نمراتش در تمام دروسA+بود بعد مرتکب قتل شد و روانه زندان!

🔰 بیش از آنکه نگران رشته و دانشگاهی باشید که قرار است عمرتان را آن‌جا سپری کنید دعا کنید دوست خوب، انسان مثبت و استاد با شعور سر راهتان قرار بگیرد وگرنه بیشتر درس‌ها را در یوتیوب با کیفیت عالی می‌توانید پیدا کنید.

در ضمن ترم اول و دوم و سوم و چهارم و ... ازدواج نکنید. کسی که فکر می‌کنید نیمه گمشده‌تان است و اگر با او ازدواج نکنید «شمعدونی‌ها دق می‌کنن، شکایت عشق تورو به مرغ عاشق می‌کنن» محصول تقدیر و تصادف است. کافیست او یا شما چند تست را جابجا می‌زدید! آن‌وقت کس دیگری داشت محض رضای شما خودشو تو گل می‌پلکوند و شما گلبرگ می‌گذاشتید لای جزوه یک نفر دیگر و در میان دریای اشک غوطه می‌خوردید.
به مداد ترجیحاً نرم که با آن پاسخنامه را تکمیل کردید سوگند که جز این نیست. باز هر جور صلاح می‌دانید.
🖋 @ehsanmohammadi95