روزنوشت‌های احسان محمدی
17K subscribers
3.58K photos
1.17K videos
61 files
369 links
🎓دکترای فرهنگ و ارتباطات
📡مشاور رسانه‌ای
📰روزنامه‌نگار
📺 کارشناس رادیو و تلویزیون

📚 کتاب‌ها‌: جنگ بود، مارکز در تاکسی، شیوه دلبری و متروآشوبی و گنجینه‌پنهان

🔰صفحه اینستاگرام: ehsanmohammadi94
🔰توئیتر: ehsanm92
Download Telegram
هنوز از #بهمنی می کشم که پدرم...

✍️ احسان محمدی

✌️اینکه بگوییم «هنوز از بهمنی می کشم که پدرم در سال57 روشن کرد» آسان است. درست مثل اینکه عکسی از مردم در راهپیمایی های 57 ببینیم و آه دود کنیم که #گول مان_زدند. عکسی از دختران سر برهنه که ایستاده اند دوشادوش زنانی که روسری هایشان را سفت می بستند تا سوز سرما نرود لای موهای سیاهشان.

✌️آدم باید توی خیابان بوده باشد قاطی جوان هایی که لذت می بردند از بوی لاستیک سوخته، از سنگ زدن به مجسمه ها. از هیجان. از اینکه فکر می کردند دارند تاریخ را ورق می زنند.

✌️تقصیر کسی نیست که امروز باور نکند خیلی چیزها را. یکی از هنرهای ما مبتذل کردن است. مثل وقتی که زخم سینه پدرها و مادرهای عزیز از دست داده #جنگ را تا سرحد یخچال فریزر و سهمیه کنکور تنزل دادیم. مثل وقتی که نشستیم به پاک کردن آن عکس مشهور روی #پلکان_هواپیما. مثل وقتی که رزمنده ها را یا تبدیل کردیم به موجوات ملکوتی که از دم نان و شراب آسمانی می خوردند و هر مینی می دیدند روی آن شیرجه می زدند یا از آن طرف بام افتادیم و شدند #بایرام_لودر که معده اش قاطی می کرد و هی بوی باقالی می داد!
فغان از ما مردم افراط. ما مردم تفریط.

✌️همیشه فکر می کنم به دخترها و پسرهای دبیرستانی و دانشجو که #کتاب_ممنوعه می خواندند، اعلامیه ها را دست نویس می کردند، روی دیوارها شعار می نوشتند. به آن عرقی که کف دستشان می نشست و فکر می کردند مرد کرواتی پشت سرشان #مامور_ساواک است که تعقیب شان می کند.

✌️سی و چند سال بعد قضاوت کردن آسان است. بی رحمانه است. همیشه فکر می کنم به دخترهای جوانی که جنگ چریکی می کردند، به آن اندام های نحیف که قلبشان می لرزید در #خانه های_تیمی. به آن جسارتی که #کپسول_سیانور را می گذاشتند توی دهان برای لحظه مبادا. حالا هی بگویید؛دختر است دیگر؟!

✌️فکر می کنم به آن پسرهای سبیلو که توی زندان شلاق می خوردند و مزه شور خون می ریخت توی دهانشان اما نمی گفتند. لو نمی دادند. #رفیق نمی فروختند. همیشه با همه اختلاف نظرها به آن سرهای پرشور، به آن قلب های جسور احترام می گذارم. اینکه بعدش ما برای انقلاب چکار کردیم و انقلاب برای ما چکار، ماجرای دیگری است.

✌️ وقتی می روم #موزه_عبرت که زندان ساواک بود، به دیوارها نگاه می کنم، به آدم هایی فکر می کنم که با چه امیدها برای ساختن یک#ایران بهتر اینجا شلاق خوردند، زیر ناخن هایشان سوزن ته گرد فرو کردند و زیرش شعله گرفتند. فکر می کنم به لحظه ای که سیگار می گذاشتند روی سینه دخترها و جیغ شان توی همان زندان خفه می شد. چطور می توانیم امروز لم بدهیم توی خانه و همه آنها را به نادانی، به فریب خوردن، به انجام دادن یک کار بیهوده محکوم کنیم؟

✌️آنها فکر می کردند ایران بهتری می سازند برای نسل های بعد که #ما باشیم. که آزادتر زندگی کنیم و سر خم نکنیم مقابل هر کسی. نشویم پرنده های قفسی که «نمی دونن سفر چیه؟ عاشق در به در کیه؟ هر کی بریزه شادونه فکر می کنن خداشونه»... ما سرخم نکردیم؟ ما نترسیدیم؟ از غم نان و جان تن ندادیم؟

✌️من نه دلم برای #کافه و #کاباره آن روزگار تنگ می شود نه دل با هیچ شاه و ملکه و خدای روی زمینی دارم. اما دلم همیشه برای آن آدم ها تنگ می شود. آنها به جای نشستن و آه دود کردند، بلند شدند و کاری کردند. راهی را رفتند. یادشان گرامی باد. یاد همه آنها که با مشت های گره کرده، با سرهای پرشور، با رد شلاق هایی روی تن به خیابان ها آمدند گرامی باد...
#انقلاب
#بهمن
🖋 @ehsanmohammadi95
▪️چرا برای عزت الله انتظامی شیون نمی کنم؟

احسان محمدی

▪️هنرمند بزرگی را از دست دادیم. فقدانش البته دلتنگ کننده است، در هنگام مرگ کسانی که دوست شان داریم ما بیشتر سوگوار خودمان هستیم، سوگوار اینکه آنها را کنار خودمان نداریم.

▪️می دانم که او هم رنج هایی به جان خریده است و تلخی هایی دیده اما به چند دلیل، در فراق او شیون نمی کنم.

1⃣ انتظامی از این بخت برخوردار بود که پس از انقلاب دستگیر، زندانی و محکوم به مرگ نشود‌. برخی از هنرمندان مثل #نصرت_کریمی حتی به اعدام محکوم شدند.

2⃣ انتظامی مجبور به جلای وطن نشد، در سرزمین مادری ماند و به کارش ادامه داد. #بهروز_وثوقی و انبوهی از هنرمندان هم عصر او اما مجبور به رفتن و زیستن در انزوای غربت شدند.

3⃣ فعالیت سینمایی اش پس از انقلاب ممنوع نشد و به کار مورد علاقه اش ادامه داد، #ناصر_ملک_مطیعی اما با حسرت و بغض محروم ماند و جان باخت.

4⃣ انتظامی تحسین شد، جایزه گرفت، قدر دید، در صدر نشست، #شاملو تکفیر شد، تهدید به حذف شد،‌ منزوی اش کردند.

5⃣ او در جشنواره فیلم فجر سیمرغ بلورین گرفت، برنده جوایز متعدد شد، جایزه #فردین، مرگ در حسرت بازی کردن بود.

6⃣ انتظامی از نعمت های زندگی برخوردار شد، مثل بسیاری اموالش را مصادره نکردند و برای درمان نیازمند جمع آوری اعانه و صدقه های دولتی نشد، چهره های محترمی اما در فقر مطلق زندگی کردند یا با عدم توانایی در تامین هزینه های درمان جان دادند.

7⃣ او بیش از ۹۰ سال فرصت زندگی کردن یافت، #پوپک_گلدره در جوانی و در یک تصادف دستش از زندگی کوتاه ماند.

8⃣ عزت الله انتظامی فرزند موسیقیدانی چون #مجید را از خود به یادگار گذاشت که مایه افتخار ایران است، برخی صاحب نامان فرزندانی تربیت کردند که مایه شرمساری هر ایرانی شدند!

8⃣ او درخواست رفع حصر #موسوی و #رهنورد و #کروبی را امضا کرد اما مورد حمله چندانی قرار نگرفت، #شجریان اما به شدت مورد هجمه قرار گرفت و حتی ربنایش را هم ممنوع کردند!

9⃣ انتظامی تا آخرین لحظه حیات خانواده اش کنارش بودند، مثل #داریوش_فروهر مظلومانه سلاخی نشد یا مثل #حسین_پناهی یا #پرویز_یاحقی چند روز بعد پیکرش را پیدا نکردند.

🔟 تمام مقامات عالی کشور پیام تسلیت فرستادند و در میان اشک و آه و بدرقه با ابهت مردم به خاک سپرده می شود نه مثل #ایرج_قادری با عجله و بی خبر یا مثل #بهمن_فرزانه مترجم جاودان آثار #مارکز غریبانه و با حضور فقط چند نفر ...

▪️عزت الله انتظامی مثل یک امپراتور باشکوه و تاثیرگذار زندگی کرد، باشکوه بازنشسته شد و باشکوه جان باخت و در وطن به خاک سپرده می شود. اینها همه مایه مباهات است نه شیون.

آرزو کنیم آدم حسابی های دیگر این سرزمین هم مثل او قدر ببینند، در صدر بنشینند و هر بی سر و پایی در جام آنها سنگ نیندازد و سنگ قبرشان را نشکند!

▪️روحت در آرامش آقای بازیگر یا آن طور که خودت دوست داشتی: عزت بچه سنگلج!
🖋 @ehsanmohammadi95
⛔️ ما انسانیم نه سرگین غلتانک!

✍️ احسان محمدی

◀️ #سرگین‌غلتانک یا سوسک سرگین نوعی سوسک است که از مدفوع حیوانات تغذیه می‌کند. این سوسک‌ها از توانایی ویژه‌ای در جمع‌آوری مدفوع حیوانی برخوردارند. هر سرگین‌غلتانک می‌تواند در یک شب مقدار مدفوعی ۲۵۰ بار سنگین‌تر از وزن خود را جابه‌جا و دفن کند.

◀️ شاید مقایسه آزاردهنده ای به نظر برسد اما بسیاری از ما در زندگی روزمره نقش سرگین غلتانک را بدون اینکه متوجه بشویم بر عهده می گیریم.

هر روز خبرهای بد و متعفن، عکس های آزاردهنده و روح خراش، ویدئوهای ناامید کننده و تفاله های بی ارزش را غلت می دهیم و اینور و آنور می بریم. هم برای دیگران می فرستیم و هم با خود به رختخواب می بریم.

◀️ این خبرها که به افکار تبدیل می شوند می توانند اندک اندک روی رفتار ما هم تاثیر بگذارند و بدون آنکه متوجه شویم به قاصد خبرهای همه تلخ تبدیل می شویم، کسی که او را جزو افراد #سمی دسته بندی می کنند. کسانی که باید از آنها پرهیز کرد، گریخت!

◀️ حتی اگر بهترین عطرها را بزنید و آراسته ترین لباس ها را تن کنید وقتی از یک دالان متعفن و پرزباله رد می شوید باز هم بوی بد خواهید گرفت. مثل همان جمله که آدمی وقتی با کسی نشست و برخاست کند حتی اگر #خوی او را نگیرد، #بویش را می گیرد.

◀️ در این تردیدی نیست. در فضایی که سیاه و زغالی است سر و دست و تن آدم سیاه می شود. وقتی پیرامون مان لبریز از اتفاقات ناخوب است، هرکاری کنیم ما هم به آن آغشته می شویم اما می شود اندکی صبوری به خرج داد، به سرعت زیر #بهمن اخبار بد نرفت و به غلتاندن اشتباه خبرهای بد دست نزد.

◀️ هر روز در شبکه های اجتماعی اخبار ناخوشایندی دست به دست می شود و عکس ها و ویدئوهایی بازدید میلیونی پیدا می کنند که جز ترویج یاس و ناامیدی، القای حس بدبختی، تلقین سقوط کردن در #چاهی که هیچ انتهایی ندارد و ... هیچ سودی ندارد. مشکلی را حل نمی کند و تنها حال عمومی دیگران را بدتر می کند.

◀️ از سفیدنمایی به همان اندازه فراری ام که از سیاه نمایی! قرار نیست مخاطب گرسنه را با نشان داده #عکس_غذا سیر کرد. کار رسانه هم نباید فریب افکار عمومی باشد اما در شبکه های اجتماعی مواظب این باشیم که هر خبر و نظری را بازنشر نکنیم.

◀️ اگر خبر خوبی نمی دهیم حداقل با خبرهای بد روز دیگران را خراب تر نکنیم. باور کنیم که هر کس مصیبت های خودش را دارد و با مصیبت افزایی به او کمکی نمی کنیم.!

◀️ بسیاری از این اخبار غلط، بدون منبع و فاقد محتوا هستند. آبروی افراد را حراج می کنند، تحقیر ملی را به دنبال دارند و انگار مدام به هم می گوییم اینجا بدترین جای دنیاست، ما مفلوک ترین، بیچاره ترین، #دزدترین و بدترین مردم روی کره زمینیم!

با این اخبار بسیاری اوقات دیگرانی که دوست داریم و آرامش شان برایمان مهم است را گرفتار این تلاطم های روانی خطرناک می کنیم و اسمش را می گذاریم #اطلاع_رسانی!

◀️ قاصد خبرهای بد نباشیم. اخبار متعفن و بی فایده را دست به دست نکنیم و به بزرگتر شدن آنها کمک نکنیم. ما انسانیم و چاره ساز، سرگین غلتانک نیستیم!
🖋 @ehsanmohammadi95
هنوز از #بهمنی می کشم که پدرم...

✍️ احسان محمدی

✌️اینکه بگوییم «هنوز از بهمنی می کشم که پدرم در سال57 روشن کرد» آسان است. درست مثل اینکه عکسی از مردم در راهپیمایی های 57 ببینیم و آه دود کنیم که #گول مان_زدند. عکسی از دختران سر برهنه که ایستاده اند دوشادوش زنانی که روسری هایشان را سفت می بستند تا سوز سرما نرود لای موهای سیاهشان.

✌️آدم باید توی خیابان بوده باشد قاطی جوان هایی که لذت می بردند از بوی لاستیک سوخته، از سنگ زدن به مجسمه ها. از هیجان. از اینکه فکر می کردند دارند تاریخ را ورق می زنند.

✌️تقصیر کسی نیست که امروز باور نکند خیلی چیزها را. یکی از هنرهای ما مبتذل کردن است. مثل وقتی که زخم سینه پدرها و مادرهای عزیز از دست داده #جنگ را تا سرحد یخچال فریزر و سهمیه کنکور تنزل دادیم. مثل وقتی که نشستیم به پاک کردن آن عکس مشهور روی #پلکان_هواپیما. مثل وقتی که رزمنده ها را یا تبدیل کردیم به موجوات ملکوتی که از دم نان و شراب آسمانی می خوردند و هر مینی می دیدند روی آن شیرجه می زدند یا از آن طرف بام افتادیم و شدند #بایرام_لودر که معده اش قاطی می کرد و هی بوی باقالی می داد!
فغان از ما مردم افراط. ما مردم تفریط.

✌️همیشه فکر می کنم به دخترها و پسرهای دبیرستانی و دانشجو که #کتاب_ممنوعه می خواندند، اعلامیه ها را دست نویس می کردند، روی دیوارها شعار می نوشتند. به آن عرقی که کف دستشان می نشست و فکر می کردند مرد کرواتی پشت سرشان #مامور_ساواک است که تعقیب شان می کند.

✌️سی و چند سال بعد قضاوت کردن آسان است. بی رحمانه است. همیشه فکر می کنم به دخترهای جوانی که جنگ چریکی می کردند، به آن اندام های نحیف که قلبشان می لرزید در #خانه های_تیمی. به آن جسارتی که #کپسول_سیانور را می گذاشتند توی دهان برای لحظه مبادا. حالا هی بگویید؛دختر است دیگر؟!

✌️فکر می کنم به آن پسرهای سبیلو که توی زندان شلاق می خوردند و مزه شور خون می ریخت توی دهانشان اما نمی گفتند. لو نمی دادند. #رفیق نمی فروختند. همیشه با همه اختلاف نظرها به آن سرهای پرشور، به آن قلب های جسور احترام می گذارم. اینکه بعدش ما برای انقلاب چکار کردیم و انقلاب برای ما چکار، ماجرای دیگری است.

✌️ وقتی می روم #موزه_عبرت که زندان ساواک بود، به دیوارها نگاه می کنم، به آدم هایی فکر می کنم که با چه امیدها برای ساختن یک#ایران بهتر اینجا شلاق خوردند، زیر ناخن هایشان سوزن ته گرد فرو کردند و زیرش شعله گرفتند. فکر می کنم به لحظه ای که سیگار می گذاشتند روی سینه دخترها و جیغ شان توی همان زندان خفه می شد. چطور می توانیم امروز لم بدهیم توی خانه و همه آنها را به نادانی، به فریب خوردن، به انجام دادن یک کار بیهوده محکوم کنیم؟

✌️آنها فکر می کردند ایران بهتری می سازند برای نسل های بعد که #ما باشیم. که آزادتر زندگی کنیم و سر خم نکنیم مقابل هر کسی. نشویم پرنده های قفسی که «نمی دونن سفر چیه؟ عاشق در به در کیه؟ هر کی بریزه شادونه فکر می کنن خداشونه»... ما سرخم نکردیم؟ ما نترسیدیم؟ از غم نان و جان تن ندادیم؟

✌️من نه دلم برای #کافه و #کاباره آن روزگار تنگ می شود نه دل با هیچ شاه و ملکه و خدای روی زمینی دارم. اما دلم همیشه برای آن آدم ها تنگ می شود. آنها به جای نشستن و آه دود کردند، بلند شدند و کاری کردند. راهی را رفتند. یادشان گرامی باد. یاد همه آنها که با مشت های گره کرده، با سرهای پرشور، با رد شلاق هایی روی تن به خیابان ها آمدند گرامی باد...
#انقلاب
#بهمن
🖋 @ehsanmohammadi95